فرشید شیشه گران
بهمن 1403

اصول اخلاقی پیامبر(ص) در جنگ‌ها براساس سیرة تاریخی پیامبر(ص) وقرآن 

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم اصول اخلاقی پیامبر(ص) در جنگ‌ها براساس سیرة تاریخی پیامبر(ص) وقرآن  نویسندگان: مهدی عابدی، سید محمدرضا حسینی و محمدطاهر یعقوبی منبع: پژوهش‌های اخلاقی، سال چهاردهم، شمارة2 چکیده: اخلاق و اصول اخلاقی یکی از جنبه‌های مهم دین اسلام و از اهمیت زیادی برخوردار است. از این رو در قرآن کریم یکی از اهداف بعثت پیامبر(ص) تربیت و آموزش حکمت معرفی شده است و پیامبر(ص) چون حاکمیت دین اسلام را بر عهده داشتند بنابراین در مواقع مختلف با اخلاق‌مداری و پایبندی به اصول اخلاقی رفتار می‌نمودند. از جمله صحنه‌هایی که پیامبر(ص) در آن قرار می‌گرفتند زمان‌های جنگ بود که سعی در رعایت اصول اخلاقی داشتند. آنچه در این نوشتار مدنظر قرار دارد این است پیامبر(ص) هنگامی که در صحنه‌های مختلف جنگ قرار می‌گرفتند چه نوع برخوردی داشتند و درواقع این موضوع از طریق قرآن و سیرة تاریخی پیامبر(ص) مورد بررسی قرار می‌گیرد. آنچه از این پژوهش به دست می‌آید این است که بر خلاف نظر مستشرقان که غزوات پیامبر(ص) را بر پایة خشونت و کسب غنیمت تفسیر نموده‌اند، پیامبر(ص) در جنگ‌های خود به اصول اخلاقی پایبند بوده و تمام تلاش خود را می‌کردند که مکارم اخلاقی از جمله عطوفت و مهربانی، وفای به عهد و صبر و استقامت و...را به مسلمانان آموزش بدهند. واژگان کلیدی: اصول اخلاقی، پیامبر، جنگ، قرآن، تاریخ طرح مسأله اخلاق یکی از صفات پسندیدة ادیان و آیین‌های الهی در طول تاریخ بوده است. اسلام به اخلاق توجه ویژه کرده و در قرآن کریم حدود پنج هزار آیه مربوط به اخلاق می‌باشد. پیامبر اکرم(ص) فلسفة بعثت خود را مکارم اخلاق می‌داند و می‌فرماید: «انی بعثت لاتمم مکارم‌الاخلاق؛ به راستی که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شده‌ام» لذا خداوند اخلاق را بستر رشد و تعالی ادیان قرار داد. و در واقع از صفات پسندیده‌ای است که انسان همواره سعی بر آن دارد تا خود را متصف به آن نماید. در صدر اسلام در این خصوص دو رویکرد قدیم – قبل از ظهور اسلام- و اخیر – بعد از ظهور اسلام- وجود داشت، قدیم آن که به دورة جاهلیت در جزیرةالعرب برمی‌گردد بدین‌گونه که اخلاق ناپسند و دون شأن انسانیت رواج داشته است و دورة اخیر آن یعنی بعد از ظهور اسلام، با شکل‌گیری فرهنگ و تمدن نوین اسلامی، رویکردی کاملاً متفاوت در حوزة اخلاق حتی در عرصة جنگ نمایان‌گر شد که تبلور آن در وجود مبارک پیامبر اسلام(ص) و امام علی(ع) بروز و ظهور داشت. رعایت اخلاق و اصول اخلاقی از مسائل مهم یک جامعه محسوب می‌شود و دین اسلام نیز برای این موضوع اهمیت بسیاری قائل است به گونه‌ای که قرآن، پیامبر(ص) را به عنوان سرمشقی نیکو معرفی می‌کند و همچنین یکی از اهداف بزرگ بعثت پیامبر(ص) را آموزش جکمت و تزکیه می‌داند: «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»(بقره 129) از این‌رو مسلمانان شناخت جنبه‌های گوناگون زندگی پیامبر(ص) را مورد توجه قرارداده‌اند. این نوشتار سعی دارد که با توجه به آیات قرآن و مباحث تاریخی سیرة اخلاقی پیامبر(ص) را دئر جنگ‌ها مورد بررسی قراربدهد. درواقع باید گفت که رفتار رسول خدا(ص) جلوه‌های زیبایی در جنگ‌ها داشت، به‌گونه‌ای که پیامبر(ص) دارای اخلاق نیکو معرفی شده است: «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ»(قلم 4) و توصیف اخلاق پیامبر(ص) در این آیه با کلمة عظیم نشان‌دهندة عظمت فول‌العادة اخلاق آن حضرت می‌باشد. در مورد رحمت و مهربانی پیامبر(ص) در قرآن آمده است: «وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ»(انبیا 107) با توجه به این آیه رحمت وجود پیامبر(ص) شامل همة انسان‌ها اعم از پیروان توحیدی و غیر توحیدی می‌گردد. و همچنین علاوه بر انسان‌های نیکوکار؛ انسان‌های گناه‌کار را نیز شامل می‌شود. در واقع این رحمت قطع شدنی نیست و استمرار دارد و در همة زمان‌ها و شامل همة انسان‌ها می‌گردد. اخلاق یکی از صفات پسندیدة ادیان و آئین‌های الهی در طول تاریخ بوده است و اسلام به اخلاق توجه ویژه کرده است. پیامبر اکرم(ص) فلسفة بعثت خود را مکارم اخلاق می‌داند. لذا خداوند اخلاق را بستر رشد و تعالی ادیان قرار داد. در صدر اسلام در این خصوص دو رویکرد قدیم – قبل از ظهور اسلام- و اخیر –بعد از ظهور اسلام- وجود داشت؛ قدیم آن که به دورة جاهلیت در جزیرةالعرب برمی‌گردد اخلاق ناپسند و دون شأن انسانیت رواج داشته است. و دورة اخیر آن یعنی بعد از ظهور اسلام، با شکل‌گیری فرهنگ و تمدن نوین اسلامی، رویکردی کاملاً متفاوت در حوزة اخلاق حتی در عرصة کنگ نمایانگر شد که تبلور آن در وجود مبارک پیامبر اسلام(ص) ظهور داشت. اخلاق در موقعیت جنگ، بیانگر نگاه و رویکرد رهبران مکتب به مسألة اخلاق می‌باشد. و اگر در جنگ مسائل اخلاقی رعایت بشود در نهادینه شدن اخلاق در جامعه به مراتب اثربخش‌تر و مفیدتر خواهد بود. بنابر این پیامبر اکرم(ص) و ائمة معصومین(ع) تا زمان امام حسین(ع) آغاز به جنگ را اخلاقی نمی‌دانستند و لذا هرگز آغازگر جنگ نمی‌کردند و بلکه همواره به نصیحت و ارشاد و تذکرات اخلاقی می‌پرداختند. از این رو در این نوشته به این مسأله پرداخته می‌شود که پیامبر(ص) در هنگام جنگ‌ها چه رویکردهای اخلاقی را سرلوحة کار خود قرارمی‌دادند. جنگ‌های پیامبر(ص) تعداد مأموریت‌های نظامی که پیامبر(ص) خودشان در آن حضور داشته‌اند را غزوه نامیده و در برخی نیز پیامبر(ص) حضور نداشته‌اند که آنها را سریه می‌نامند. قرآن کریم در موارد بسیاری از جنگ‌های مختلف پیامبر(ص) آیاتی را ذکر کرده است و به صورت مستقیم به جنگی اشاره دارد. این آیات لحظات بسیار سختی که بر پیامبر(ص) و یاران او گذشته را ترسیم و این را یادآوری می‌کند که که خداوند مسلمانان را بسیار یاری کرد و به صورتی معجزه‌گونه آنها را همراهی نموده است. در این مورد در آیة 25 سورة توبه آمده است: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ؛ قطعاً خداوند شما را در مواضع بسیاری یاری کرده است، و در روز حنین، آن هنگام که شمارِ زیادتان شما را به شگفت آورده بود، ولی به هیج وجه از شما دفع خطر نکرد و زمین با همة فراخی برشما تنگ گردید، سپس درحالی که پت به دشمن کرده بودید برگشتید». در بخش دیگری از آیات قرآن به سرزنش افرادی می‌پردازد که از جنگ‌ها گریختند و یا این که از فرمان خداوند مبنی بر عزیمت به جنگ اطاعت نمی‌کردند. در دستة دوم آیات باید گفت که به صورت غیرمستقیم به جنگی اشاره دارد و مفسرین در مورد آن بحث‌هایی را ارائه داده‌اند. تاریخ نیز حکایت اخلاق پیامبر(ص) را بسیار نقل کرده است و در کتب تاریخی موارد بسیاری از رفتارهای اخلاقی که پیامبر(ص) در هنگام جنگ‌ها رعایت می‌نمودند را بیان کرده‌است. درواقع باید گفت که جنگ ایمان و عقیده وجود ندارد و محال است زیرا نزاع عقیده‌ها و ایمان‌ها نزاعی معرفتی، فکری و علمی است که به شمشیر وکارزار نیازی نیست، بلکه به بحث و گفتگو و تفکر نیاز دارد. بنابراین درمورد جنگ‌هایی که بین پیامبر(ص) و گروه‌های دیگر اتفاق افتاد و حتی درگیری‌های جزئی آن حضرت؛ برای دفاع از خود و یارانش بوده است. از آیه‌های قرآن که جنگ و جهاد را به مثابه دفاع تجویز کرده‌اند از یک‌سو و همچنین سیرة پیامبر(ص) و تاریخ می‌توان نتیجه گرفت که تمام جنگ‌های پیامبر(ص) جنبة دفاعی داشته‌اند.(بلاغی، 1352ق، 212؛ رشیدرضا، بی‌تا، 2/215). و هیچ جنگی برای مسلمان کردن مردم اتفاق نیفتاده است، به این دلیل که اسلام و ایمان، به عقیده و معرفت نیاز دارد و با جنگ و خون‌ریزی و با بی‌اخلاقی به نتیجه‌ای نمی‌رسد.(لسانی فشارکی، 1380، 7-77) اخلاق پیامبر(ص) در جنگ‌ها دین اسلام اهمیت بسیار زیادی به رعایت اصول اخلاقی قائل است و در آیة 129 سورة بقره آمده است: «رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ؛ پروردگارا درمیان آنان، فرستاده‌ای از خودشان برانگیز تا آیات تو را برآنان بخواند، و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه‌شان بکند، زیرا که تو خود، شکست ناپذیر حکیمی». یکی از دلایل بعثت پیامبر(ص) مسائل اخلاقی است که با آموزش کتاب و حکمت، مردم را از بدی‌ها و کارهای زشت برحذر می‌دارد. از این رو پیامبر(ص) باید اسوة کامل اخلاق و مکارم باشد و در همة اوضاع و شرایط به‌گونه‌ای برخورد کند که اصول تربیتی و اخلاقی را برای مسلمانان آموزش دهد(سید قطب، 1412، 1/116). یکی از مواردی که پیامبر(ص) در طول دوران عمر خود سعی بر این داشتند تا سجایای اخلاقی را رعایت کنند در زمان جنگ بوده است که در تاریخ و سیره و قرآن به این اصول به صورت مستقیم و در مواردی غیرمستقیم اشاره شده است.

  1. بررسی اخلاق جنگی پیامبر(ص)
    • دعوت به صلح وآرامش به وسیلة جلوگیری از جنگ در ماه‌های حرام

یکی از شرایطی که برای جنگ وجود دارد این است که در ماه‌های حرام جنگ منع شده است. تحریم جنگ در ماه‌های حرام یکی از طرق پایان دادن به جنگ‌های طولانی مدت و وسیله‌ای برای دعوت به صلح و آرامش بود، زیرا هنگامی که جنگجویان چهار ماه از سال، اسلحة خود را به زمین بگذارند، فرصتی برای تفکر و اندیشه در یک فضای آرام و به دور از جنگ به‌وجود می‌آید که زمینه‌ای مناسب برای پایان یافتن بسیاری از جنگ‌ها را فراهم می‌سازد. یکی از سریه‌ها به نام سریة عبدالله‌بن جحش بدین‌گونه بود که هنگامی که پیامبر(ص) از بدرِ اول برگشت به عبدالله‌بن جحش فرمود: فردا با اسلحة خود بیا تا تو را به جایی روانه کنم. عبدالله با تمام تجهیزات به هنگام نماز صبح بر پیامبر(ص) حاضر شد. حضرت او را به همراه عده‌ای دیگر روانة مأموریتی اطلاعاتی کرد. پس از دو روز پیاده‌روی با باز کردن این نامه که به تو می‌دهم طبق آن عمل کن و هیچکس را به همراهی خود مجبور نکن(یعقوبی، 1389، 2/69) عبدالله با خواندن دستور پیامبر(ص) به همراهان اعلام کرد که هرکس برای شهادت آمادگی دارد بیاید وگرنه   اجباری در همراهی نیست و همه گفتند ما در این سفر همراه تو هستیم. عبدالله در روز آخر رجب با وارد شدن در نخیله کمین کرد. کاروانی از قریش به سرکردگی عمروبن حضرمی از تجارت طائف به مکه برمی‌گشت عبدالله و همراهان می‌خواستند که به کاروانیان حمله کنند، ولی چون آخر ماه رجب بود با خود گفتند که اگر اینان وارد حرم شوند جنگ با آنان به احترام حرم جایز نیست و اگر در اینجا با آنان جنگ کنیم که حرمت ماه حرام را شکسته‌ایم. سرانجام به کاروان حمله کرده و واقدبن عبدالله تمیمی با پرتاب تیری به سمت عمروبن حضرمی او را کشت و دونفر از آنها را اسیر کردند و با گریختن نوفل‌بن عبدالله به سوی مکه عبدالله‌بن جحش و همراهانش با اسیران و غنائم کاروان قریش به مدینه بازگشتند. (بلاذری، 1998م، 1/372) پیامبر(ص) از اقدام خودسرانة عبدالله و همراهانش بسیار ناراحت شد و از تحویل گرفتن اسیران و غنائم کاروان قریش خودداری کرد و به آنها فرمود: «من نگفته بودم که در ماه حرام جنگ نکنید؟» عبدالله و همراهانش مورد سرزنش قرارگرفتند و قریش با بهره‌برداری تبلیغاتی از این جریان می‌گفتند محمد با حرمت شکنی این ماه حرام و خون‌ریزی در آن اموال مردم را گرفته است.(طبری، 1363، 2/402)

  • توبیخ و اعتراض

در سال هفتم هجرت که پیامبر(ص) از جنگ احد برمی‌گشت، یسار غلام پیامبر(ص) به او عرض داشت قبیلة بنی عبدبن ثعلبه در فکر حمله به مدینه هستند، از شما تقاضا دارم که گروهی را به به همراه من برای جلوگیری از حمله به سوی آنان اعزام فرمایید.(واقدی، 1361، 2/726) رسول خدا(ص) گروهی را به فرماندهی غالب‌بن عبدالله به سوی قبیلة بنی عبد اعزام کرد. سپاه مسلمانان در بین راه به مسیری برحورد کردند که سیل آن را به تازگی تغییر داده بود. پس از آن یسار خبر از نزدیک شدن به قبیلة دشمن را داده بود. غالب‌بن عبدالله به او گفت که مایل است با توقف سپاه در همان مکان برای کسب اطلاع از موقعیت دشمن به جلو حرکت کند.(همان، 2/726)

  • رحمت پیامبر(ص) نسبت به اسرای بدر

پیامبر(ص) نسبت به اسرای بدر رحمت و عطوفت داشتند. بدین صورت که در نتیجة مشورت با صحابه مقرر شد اسرا در ازای پرداخت فدیه بخشیده شوند که البته این رفتار با سرشت و اخلاق پیامبر(ص) سازگار بود.(احمدی میانجی، 1419، 7/107؛ مسلم، 2006، 2/939). پیامبر(ص) از پیروزی در جنگ خوشحال بود و اسرای بدر در زندان‌ها محبوس بودند؛ اما شب که حضرت بی‌‌خواب شده بود و اصحاب علت را جویا شدند، پیامبر(ص) پاسخ دادند: صدای عمویم عباس را از زندان می‌شنوم. به همین جهت عباس را به جهت ایشان آزاد کردند(بیهقی، 1344، 9/65) یکی دیگر از اسیران بدر سهیل بن عمرو از خطیبان و سخنوران بود. عمر به پیامبر(ص) پیشنهاد داد اگر زبان او را از حلقومش بیرون کنیددیگر هیچ خطیبی علیه شما سخنرانی نمی‌کند(واقدی، 1989، 365) پیامبر(ص) فرمودند: این کار نادرستی است و من هیچ انسانی را مُثله نمی‌کنم و خداوند کسی را که چنین کاری را بکند مورد مجازات قرار می‌دهد هرچند عامل به این کار پیامبر باشد(ابن هشا، بی‌تا، 1/649؛ طبری، 1387، 2/465)  

  • رحمت پیامبر(ص) نسبت به خانوادة شهدا

پیامبر(ص) با خانواده‌های شهدا برخورد همراه با رحمت و عطوفت داشت. بر این اساس حضرت عمه‌اش صفیه را از دیدن جنازة برادرش حمزه که در جنگ احد کشته شده بود منع کردند؛ چرا که زنان قریش جنازة پاک حمزه را مثله کرده و مرتکب اعمال ناروا شده بودند. این نوع برخورد از پیامبر(ص) با شهدای صحابه نیز صورت گرفت. به همین دلیل بود که پیامبر(ص) به جای این که اجساد را به نزد خانواده‌های آنها ارسال کند دستور داد که آنها را دفن کرده و بعد از این که خاکسپاری صورت گرفت به خانواده‌های آنها اجازه داد که در جایی که اصحاب به شهادت رسیده‌اند، حضور پیدا کنند. این کار پیامبر(ص) به این جهت صورت پذیرفت که از پراکنده شدن بدن‌های پاک شهدا جلوگیری شود و اندوهی که شهدا داشتند به دلیل دیدن جسدهای شهدایشان بوده است، به همین جهت حضرت دستور می‌دادند شهدا را در همان جای معرکه دفن کنند. (ابوزهره، 1979، 2/722-723) 

  • احسان به مخالفین

داشتن احسان و نیکو کاری از ارکان اصلی و اساسی در مباحث اخلاقی است.(بخاری، 2006،1/16، حدیث 50) که در مورد آن دو معنا وجود دارد: نیکی و خیر رساننده به دیگران و انجام اعمال و رفتارهای صالح و نیک.(اصفهانی، 1992، 236). درمورد پیامبر(ص) در جنگ‌ها مسألة احسان به هر دو صورت عملی شد: پیامبر(ص) با اولین منافق در اسلام با احسان برخورد نمود که این از نمونه‌های عالی در اخلاق نبوی است. عبدالله‌بن ابی اولین منافق اسلام برای تضعیف پیامبر(ص) بسیار تلاش می‌نمود، از این رو سعی داشت که روحیة صحابه و مخصوصاً مهاجران را ضعیف نماید. هنگامی که سورة منافقون در مذمت عبدالله‌بن ابی نازل شد، پس از او عبدالله بن عبدالله‌بن ابی که تحت فرمان پدرش بود به نزد پیامبر(ص) رفت و به او گفت: اگر شما بخواهید من حاضر هستم حتی سرِ پدرم را برای شما بیاورم. همة خزرجی‌ها می‌دانند که هیچ کس از من نسبت به پدرش احسان‌گرتر نبود، ولی من می‌ترسم روزی برسد که شما کس دیگری را برای کشتن پدرم بفرستید و من قاتل پدرم را با چشمان خود ببینم و در این صورت نتوانم خودم را کنترل کنم وتحمل دیدن او را نداشته باشم و این موجب گردد مسلمانی را رها کنم و کافر گردم و این موجب گردد که داخل در دوزخ شوم. پیامبر(ص) فرمودند: «نه! بلکه تا زمانی که با ما است با وی نرمی و مدارا نموده، به نیکویی رفتار می‌نماییم». (ابن هشام، بی‌تا، 2/293؛ طبری، 1967، 2/608).    

  • پیشتاز بودن پیامبر(ص) در نبرد

در همة نبردها پیامبر(ص) خودشان پیشتاز بوده و مقدم بر دیگر مسلمانان به نبرد می‌پرداختند. در اولین جنگی که بین اسلام و مشرکین اتفاق بفتاد یعنی جنگ بدر که در سال دوم هجری بود، پیامبر(ص) زودتر از بقیة سپاه حرکت کردند؛ به گونه‌ای که زودتر از مشرکین به چاه‌های بدر رسیدند و در میدان نبرد در کنار مسلمانان و حتی پیشتاز آنها در حال جنگیدن بودند. از علی(ع) روایت شده که فرمودند: «اگر ما را در روز جنگ بدر می‌دیدی که در سخت‌ترین لحظات به وجود رسول اکرم(ص) پناه می‌بردیم، درحالی که نزدیک‌ترین ما به دشمن بود و در جنگ از همه جدی‌تر و شدیدتر بودند». در جنگ احد تعداد مشرکین بسیار زیاد و چندین برابر مسلمانان بودند. پیامبر(ص) مبارزة بسیار سختی کرد به گونه‌ای که مسلمانان درحال فرار و از کوه احد بالا می‌رفتند تا جان خود را نجات بدهند، همچنان پیامبر(ص) به شدت می‌جنگید و شجاعت بسیاری از خود نشان داد.(واقدی، 1989، 1/251) در این جنگ شرایط اینگونه شد که دو سپاه از هم جدا شدند و ترس از بازگشت سپاه مشرکان وجود داشت، ولی پیامبر(ص) به جنگجویان دستور داد که آماده برای قتال باشند و در این هنگام که قریش از آماده شدن مسلمانان برای حمله اطلاع یافتند، آنها از حمله منصرف شدند.(طبری، 1997، 2/750).

  • آمادگی همیشگی

از جمله ویژگی‌های برجستة پیامبر(ص) در جنگ‌ها این بود که همیشه آمادگی برای دفاع داشتند. هنگامی که جنگ بنی قریظه صورت گرفت، و سپاه اسلام درحال خارج شدن برای رویارویی با یهود بنی قریظه بودند، پیامبر(ص) نخستین کسی بودند که آمادة نبرد شدند. پیامبر(ص) زره، مغفر و کلاه برتن کرده و نیزه‌ای به دست گرفت و سپر برداشت و بر اسب خود سوار شد. یاران پیامبر(ص) درحالی که لباس جنگ پوشیده و بر اسب‌های خود سوار شده بودند، گرد پیامبر را گرفتند.(واقدی، 1989، 2/497) در روز نبرد حنین پیامبر(ص) سوار بر اسب سفیدی بودند که نشانة شجاعت ایشان بود، چرا که چنین اسبی در برابر اسب‌های جنگی کم سرعت بود، درحالی‌که در چنین مواقعی فرماندهان بهترین اسب‌ها را سوار می‌شوند که هرگاه احساس خطر کردند بتوانند به سرعت فرار کنند(مسلم، 2006، 2/947) در این جنگ هنگامی که درگیری شروع شد مسلمانان با تیرهای بسیاری برخورد کردند. به همین دلیل فقط پیامبر(ص) در میدان جنگ باقی ماند و در جایی که مسلمانان در حال فرار بودند، پیامبر(ص) به آنها فرمود: ای یاران خدا و ای یاران رسول خدا! من بنده و رسول خدایم و پایدار و شکیبا ایستاده‌ام. سپس آن حصرت با حربة خود پیشاپیش همه حمله کرد و خداوند متعال دشمن را شکست داد.(بخاری، 2006، 2/632، حدیث 3024) 

  • بردباری پیامبر(ص) با مشرکین

قریشیان از این که پیامبر(ص) و مسلمانان به مکه آمده بودند در محذور بودند. آنها فردی از بین خود را که به شجاعت معروف بود به همراه 50 نفر از سوارکاران خود مأمور کردند تا در اطراف لشکر اسلام بروند و اگر توانستند تعدادی از آنها را دستگیر کنند و به نزد قریشیان ببرند تا آنها را به عنوان گروگان بگیرند تا از این طریق بتوانند پیشنهادات خود را به آنها تحمیل کنند. اما این گروه نه تنها نتوانستند این کار را انجام بدهند، خودشان نیز به دست مسلمانان افتادند. هنگامی که پیامبر(ص) از این کار مطلع شد و اسرا را نزد پیامبر(ص) بردند، چون پیامبر(ص) مأمور به جنگ نداشت، دستور داد که آنها را آزاد کنند و با این که آنها به سوی مسلمانان تیراندازی کرده بودند اما به دستور پیامبر(ص) همة آنها آزاد شدند و بازگشتند.(طبری، 1967، 3/26؛ واقدی، 1989، 2/602) در سال فتح مکه پیامبر(ص) با این که آزار و اذیت‌های بسیاری از مشرکان و دشمنان دیدند، آنها را در هنگام فتح مکه با بزرگواری بسیار بخشیدند. یکی از افراد بسیار خشن در بین مشرکین هبّاربن اسود بود که به دلیل آزار و اذیت‌های بسیاری که در مکه انجام داده بود هرموقع نامی از او برده می‌شد، پیامبر(ص) شدیداً ناراحت می‌گشت و هرگاه حضرت سریه‌ای را می‌فرستادند دستور می‌دادند که اگر بر هبّار دست یافتید دستان و پاهایش را قطع کنید و گردنش را بزنید. این فرد این‌قدر با خشونت برخورد می‌کرد که با نیزه به زینب دختر پیامبر(ص) حمله‌ور شده و او که حامله بود را چنان ترسانده بود که سقط جنین کرد(مهدوی دامغانی، 1361، 2/316؛ رسولی، 1375، 83؛ واقدی، 1361، 2/52) هنگامی که مکه به دست پیامبر(ص) فتح شد همین هبّار به نزد پیامبر(ص) آمد و عذرخواهی نمود و پیامبر(ص) در حالی که او را نگاه می‌کرد گفت تو را بخشیدم. حلم و بردباری پیامبر(ص) زایدالوصف بود و با این که هبّار مسلمانان و خودِ پیامبر(ص) را بسیار اذیت کرده بود و موجب سقط جنین و مرگ دختر پیاامبر(ص) شده بود، با این وجود وی را بخشیدند.(واقدی، 1989، 2/858-859) فرد دیگری که مورد حلم پیامبر(ص) قرارگرفت وحشی بود که در جنگ احد نیزه‌ای را از پشت به حمزه عموی پیامبر(ص) زده وموجب شهادت ایشان گشت. پیامبر(ص) دستور داد که او را به قتل برسانند اما او از مکه فرار کرد و سپس به همراه وفد در طائف نزد پیامبر(ص) آمد و اظهار نمود که مسلمان شده است و پیامبر(ص) نیز او را بخشید وپذیرفت. (واقدی، 1989، 2/863)

  • تواضع پیامبر(ص)

پیامبر(ص) انسانی بسیار متواضع بود. در این مورد نمونه‌هایی وجود دارد: پیامبر(ص) در جنگ بدر که تعداد مرکب‌های آنها برای جنگیدن فقط دو اسب و 7 شتر بود و مسلمانان به نوبت برآنها سوار می‌شدند و سهم پیامبر(ص) با امام علی(ع) و مرثدبن ابی مرثه یک رأس شتر بود. به همین دلیل در بین مسیر عده‌‌ای پیاده و عده‌ای دیگر به استراحت می‌پرداختند و هنگامی که در میانة راه قرار داشتند دو یار او گفتند که ما پیاده‌روی می‌کنیم. ایشان نپذیرفت و از این کار مستأثر نبود. (ابن اثیر، 1371، 7/134؛ مقدسی، بی‌تا، 4/187؛ ابن حنبل، 7، 111-112؛ طبرسی، 1390، 75)

  • غذا دادن پیامبر(ص) به سربازان

یکی دیگر از فعالیت‌های پیامبر(ص) که نشان دهندة تواضع ایشان است توزیع غذا با دست‌های خود در بین سربازان بود. در جنگ احزاب پیامبر(ص) مسلمانان را فراخواند که غذا بخورند، حضرت شخصاً نان را تکه تکه کرده و لقمه گرفته و به یاران خود می‌دادند.(مقریزی، 1999، 5/154؛ بیهقی، 1985، 3/424؛ بخاری، 200، 2/845)

  • تواضع به هنگام پیروزی در جنگ

هنگای که مکه فتح شد، پیامبر(ص) درحالی که یک عمامة سیاه بر سرش بود و پرچم بزرگی در دست داشتند وارد شهر شدند. آن حضرت در ذی‌طوی میان مسلمانان ایستاد و سر خود را به علامت فروتنی برای خداوند متعال چنان پایین آورده بود که ریش آن حضرت با لبة زین مماس و یا نزدیک به آن بود و سپاه فتح مکه و کثرت مسلمانان را داشت. سپس فرمود: «همانا زندگی واقعی زندگی آن جهانی است»(مقریزی، 1999، 1/384؛ واقدی، 1989، 2/824) 

  • منع سلاح‌های کشتار جمعی

پیامبر خدا(ص) استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی را ممنوع می‌دانست. دربارة حکم«المحاربة بالقاءالسم» آمده است که علی(ع) می‌فرماید: پیامبر(ص) از ریختن سم در سرزمین مشرکان نهی فرمودند». زیرا خداوند متعال شب را وسیلة آرامش و استراحت موجودات قرار داده است. سپس فرمودند: «هرگز آب مشرکان را زهرآلود نکنید».(حلبی، 1417ق، 1/46-47)

  • جلوگیری از مثله کردن اجساد

درمورد جنگ، اسلام بر این موضوع تأکید دارد که از مثله کردن اجساد باید خودداری شود وهمة علما نیز از این کار منع کرده‌اند. پیامبر(ص) هنگام ورود به جنگ‌ها به یاران خود توصیه می‌کردند که از مثله کردن اجساد خودداری کنند و امیر مؤمنان(ع) در جنگ‌ها توصیه می‌فرمودند: «عورتی را اظهار و کشته‌ای را مثله نکنید». امام صادق(ع) فرمود: « هرگاه رسول خدا(ص) فرماندهی را با لشکری گسیل می‌داشت، می‌فرمود: کشتگان را مثله نکنید و گوش و بینی و انگشتان آنها را نبرید(طباطبایی، 1360ش، 41)

  • مصون داشتن زنان و کودکان

موارد بسیار زیادی در منابع اسلامی نقل شده است که پیامبر(ص) در هنگام جنگ از زنان حمایت می‌نمودند. در این مورد نمونه‌هایی وجود دارد از جمله این که: در روز اوطاس پیامبر(ص) بر زنی گذشت که خالدبن ولید او را کشته بود. پیامبر(ص) پرسید او چه کسی است؟ پاسخ دادند که او زنی است که خالد او را کشته است. پیامبر(ص) در پی خالد فرستاد و به او خبر داد که پیامبر(ص) او را از کشتن کودک و زن بازداشته است.(ابن هشام، 1375، 2/457)

  • ممنوعیت در سوزاندن اجساد

ازجمله حقوق بشردوستانه‌ای که پیامبر(ص) آن را رعایت می‌کردند این بود که بعد از کشته شدن دشمن از سوزاندن اجساد آنها خودداری می‌کردند. در این مورد آمده است که پیامبر(ص) دستور داد که اگر به فلانی دست پیدا کردید او را بکشید ولی حق ندارید او را بسوزانید. کسی حق عذاب با آتش را ندارد مگر کسی که خالق آتش است.(نسائی، 1421، 9/27)

  • ممنوعیت خفه کردن

گاهی غیرمسلمانان درجنگ که قرار می‌گرفتند برای کشتن افراد هرکاری می‌کردند ولی پیامبر(ص) از برخی از کارها منع می‌نمود. مثلاً در روایات آمده است که از خفه کردن افراد در جنگ نهی شده است. پیامبر(ص) در این مورد فرمود: «اغزوا و لا تفلوا»یعنی بجنگید ولی کسی را خفه نکنید. (بروجردی، 1368، 13/116) تحلیل تاریخی موضوع هنگامی که پیامبر(ص) در جزیرةالعرب مبعوث گشت عرب بدوی به دلیل داشتن تعصب بی مورد نسبت به قبیلة خود به هرکاری دست می‌زد و رفتار آنها با یکدیگر از روی تعصب بود. به عنوان نمونه اگر به یکی از اعضای قبیلة آنها اهانت می‌شد به این معنا بود که به همة قبیله اهانت شده است. از این رو همة نیروی خود را جمع می‌کردند تا لکة ننگ را از خود بزدایند. ظهور اسلام در این شرایط عرب، برای گسترش خوی‌های پاک و رشد و برتری اخلاقی بود. پس از بعثت پیامبر(ص)، ایشان از برابری بین انسان‌ها هدفمندی از زندگی، یکسانی همة انسان‌ها در برابر خداوند سخن گفت. همچنین بر روی تفاخرات قومی و قبیله‌ای و فضیلت و تقوی سخن می‌گفت که برخی از این پیام‌ها با هنجارهای ریشه دار در فرهنگ عرب جاهلی در تضاد بود و سازگاری نداشت. از این رو موجب گشت که برخی از افراد نتوانند اسلام و پیام پیامبر(ص) را بپذیرند و به مقابله و مبارزه باحضرت برآمدند. اسلام درمورد مسائل اخلاقی این را مد نظر داشت که اخلاق بر پایة خودشناسی و احساس کرامت بنا شده است. درواقع ملتی که دچار احساس حقارت شود و به جای این که ارزش‌های خود را محور قرار بدهد، ارزش‌های دیگران در نگاه او ارزشمند جلوه کند به تدریج هویت و کرامت خود را از دست خواهد داد. مخالفت‌هایی که با پیامبر(ص) شکل گرفت جنگ‌های بسیاری را درپی داشت و پیامبر(ص) جنگ‌های بسیاری را فرماندهی کردند و این که ایشان فرماندهی شایسته باشد، نیاز به این دارد که از شرایط و صفاتی از جمله اخلاق عالی و صفات برتر عقلی برخوردار باشد. موصوف بودن پیامبر(ص) به اخلاق عالی از ایشان یک فرماندة موفق ساخته بود، به طوری که در جنگ‌ها علاوه بر این که اصول جنگی را رعایت می‌نمودند و مدیری موفق بودند، اصول انسانی و اخلاقی را نیز در جنگ‌ها رعایت می‌کردند. جنگ‌های پیامبر(ص) جنبة دفاعی داشته و ایشان به جهت دفع کید دشمنان و مقابله با کسانی که آمادة جنگ با حضرت بودند، به رویارویی با آنها می‌پرداختند. در هیچیک از این هجوم‌ها حضرت ابتدا به جنگ نکرده است. باتوجه به سیرة عملی پیامبر(ص) در هنگام بروز جنگ‌ها می‌توان نتیجه گرفت که مهمترین عنصر و شرط آغاز جنگ در اسلام داشتن یک هدف صحیح و عادلانه است. جنگ یک مفهوم مقدس دارد که نه تنها پاداش‌های دنیوی، بلکه اجر اخروی نیز برای آن درنظر گرفته می‌شود. جنگ‌های پیامبر(ص) منطبق با این مفهوم یعنی جهاد فی سبیل الله بود و جهادی مقدس است که در راه نجات بندگان و زنده کردن اصول حق و پاکی و تقوی باشد و توسعه طلبی و توحش در آن نباشد. هدف اصلی که در جنگ‌ها مورد نظر بود کشورگشایی نبود، بلکه در مرحلة اول ترویج اسلام و هدایت انسان‌ها و نجات مستمندان از ظلم و ستم بود. از این رو بیشتر تلاش پیامبر(ص) این بود که از طریق نوع رفتار و مسائل اخلاقی این هدف را دنبال کند. جوامعی که مغلوب شده بودند، به محض مشاهدة رفتار انسانی و عقاید عقلانی مسلمانان دست از مبارزه می‌کشیدند و برخی بلافاصله اظهار اسلام می‌کردند و جمعی که بر عقایدشان پابرجا می‌ماندندف تحت حکومت اسلامی حقوقشان محترم بود. از این رو اسلام با تسخیر دل‌ها و با عدالت گستری و به صورتی مسالمت‌آمیز درمیان جوامع مختلف مورد پذیرش قرارگرفت نه با زور و شمشیر و درواقع این اهداف بود که موجب گشت پیامبر(ص) در هنگامة جنگ از اخلاق متعالی استفاده کند.       

  1. جنگ‌های مذکور در قرآن

منظور از مذکور بودن در قرآن این است که نام این جنگ‌ها در آیات به صورت مستقیم ذکر گردیده است. 2-1. جنگ بدر اولین جنگ پیامبر(ص) با مشرکان و یکی از مهمترین آنها جنگ بدر است که در جمادی‌الاول سال دوم هجرت اتفاق افتاد. در حالی که کفار و مشرکان مکه و قریش به شکنجه و آزار مسلمانان می‌پرداختند و حتی اموال مسلمانانی که به یثرب مهاجرت کرده بودند را نیز در دست داشتند و حتی حق دستیابی به اموال خود را نداشتند این جنگ بین مشرکان و پیامبر(ص) اتفاق افتاد.(واقدی، 139ش، 15) در این مورد قرآن می‌فرماید: «وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ؛ و یقیناً خدا شما را در [جنگ] بدر – با آن که ناتوان بودید- یاری کرد. پس از خدا پروا کنید باشد که سپاسگزاری نمایید».(آل عمران 123) در زیر اصول اخلاقی پیامبر در جنگ بدر ذکر می‌گردد: 2-1-1. پیش‌قدم نشدن پیامبر(ص) برای شروع جنگ در این جنگ مشرکان پیشقدم شدند و با این که مسلمانان آمادة جنگ بودند، اما شمشیرهای خود را نکشیدند و پیامبر(ص) دستور داده بود که تا محاصره نشوند شمشیرهای خود را نکشند و برای اولین بار اسودبن عبدالاسد مخزومی بر مسلمانان تاخت(سید قطب، 1412، 1/50) در این جنگ از جمله مبانی اخلاقی پیامبر(ص) رحمت وعطوفت و مهربانی بود که پیامبر(ص) در برخورد با اسرای جنگ بدر رعایت کردند و اسرا را در ازای پرداخت فدیه بخشیدند(بیهقی، 1344، 9/65). 2-1-2. بالا بودن ارزش معنوی یکی از صفات پیامبر اکرم(ص) تقوایی بود که ایشان در هنگامحضور در جنگ‌ها داشتند. پیروزی که در جنگ بدر نصیب مسلمانان شد یک معجزه بود. این پیروزی بدون هیچ ابزار مادی صورت گرفت زیرا کفّة جنگ میان مؤمنان و مشرکان نه تنها برابر نبود، بلکه به برابری نزدیک هم نبود. مشرکان با ساز و برگ و توشة بسیار بیرون آمده بودند و در طرف دیگر مؤمنان قرار داشتند که هنوز در بین جزیرةالعرب ریشه ندوانده بودند(سید قطب، 1412ق، 1/698-699). 2-1-3. مهربانی با سپاهیان و عطوفت نسبت به آنها در هنگامة جنگ بدر پیامبر(ص) از سرِ رحمت و عطوفت با سپاهیان خود و در مواردی با اسرای جنگی برخورد می‌کردند. در آیة 159 سورة آل عمران آمده است: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» صاحب تفسیر فی ظلال در این مورد آورده است که رسول خدا(ص) مهربان است و از پیروان خود چیزی به دل ندارد با این که آنها در حالی که شور بزم و جنگیدن را در سر داشتند ولی سست شدند و صف‌هایشان پراکنده شد و یک سوم آنها پیش از آغاز جنگ برگشتند و دسته‌ای نیز از فرمان پیامبر(ص) سرکشی کردند. قرآن رو به آنها می‌کند و شفقت و مهربانی را یادآور می‌شود و رحمتی که در اخلاق بزرگوارانه و مهربانانة او مجسم است را نشان می‌دهد(همان، 500). 2-1-4. گذشت و عفو یکی از مبانی اخلاقی بارز پیامبر(ص) گذشت و عفو او در میدان جنگ است که گاهی یارانش دست به کار ناشایسته‌ای می‌زدند و پیامبر(ص) عفو و بخشش نسبت به آنها داشتند و در مواردی دشمنان و اسرا بودند که پیامبر(ص) با بزرگواری آنها را مورد بخشش قرار می‌دادند.(سید قطب، 1412ق، 1/751). قرآن در ادامة آیة 159 سورة آل عمران می‌فرماید: «فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ؛ پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کار با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست دارد». 2-1-5. جرأت حضور در میدان جنگ با این که تعداد نیروهای جنگی پیامبر(ص) بسیار اندک بود ولی زیادی نیروی مشرکان در چشم پیامبر(ص)نیامد و ایشان جسارت حضور در میدان جنگ بدر را داشتند. «إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَلَكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ، وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»(انفال 43-44). با توجه به این آیه مشرکان در خواب به پیامبر(ص) اندک نشان داده شدند و پیامبر(ص) هم خواب خود را برای یارانش روایت می‌کند و یاران او از این خواب شادمان می‌گردند و برای ورود به پیکار دل و جرأت پیدا می‌کنند(سید قطب، 1412ق، 3/326). 2-1-6. عدم غرور و تکبر «وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛ و آنگاه چون باهم برخورد کردید، آنان را در دیدگان شما اندک جلوه داد و شما را [نیز] در دیدگان آنان کم نمودار ساخت تا خداوند کاری را که انجام شدنی بود تحقق بخشد، و کارها به سوی خدا بازگردانده می‌شود» (انفال 44) خداوند در این آیه هشدار می‌دهد که پیامبر(ص) و مسلمانان نباید دچار غرور و تکبر گردند و باید از سرمستی و تکبر و غرور و خودبزرگ‌بینی و باطل‌گرایی دوری گزینند و از مکر و کید و نیرنگ برحذر باشند و تنها چیزی که آنها را به پیروزی می‌رساند توکل بر خداوند است.(همان، 3/323) 2-1-7. رعایت عدالت در تقسیم غنائم «وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ، ... إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ» انفال 7-10) علامه طباطبایی در مورد این آیه آورده است که خداوند در این آیه نعمت‌ها و سنت‌های خود را برای مؤمنان برمی‌شمارد تا به بصیرتی برسند که خداوند اگر امر و حکمی به آنها می‌کند زمانی که آنها دارای بصیرت شدند دچار اختلاف نگردند و نسبت به آنچه که خداوند برای آنان مقرر کرده و پسندیده اظهار کراهت ننموده بلکه امر خود را به او محول نموده و او و رسول او را اطاعت می‌کنند.(طباطبایی، 9/417-20) 2-1-8. صبر و استقامت «بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ؛ آری، اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمایید، و با همین جوش و خروش بر شما بتازند، همان‌گاه پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشتة نشان‌دار یاری خواهد کرد»(آل عمران 125) از جمله ویژگی‌های اخلاقی پیامبر(ص) این است که استقامت و تقوی به هنگام جنگ‌ها از خود نشان می‌دهد. در جنگ بدر پیامبر(ص) با صلابت و قدرت به سمت دشمن لشگرکشی می‌کرد(طبرسی، 1372، 4/649). یعنی هنگامی که مسلمانان نمی‌دانستند که با چنین جمعیت زیادی روبرو می‌شوند و سلاح‌های فراوانشان بر دوششان سنگینی می‌کرد. پیامبر(ص) در این شرایط آنچه را که خداوند به او پیام داده بود به گوش کاروانیان رساند و آنها را تشویق به این می‌کرد که گام‌هایشان را استوار کنند. علاوه بر این ویژگی شکیبایی و پرهیزگاری را نیز در این موقعیت رعایت می‌کردند به گونه‌ای که با وجود صدمات زیادی که بر ایشان وارد شده بود ولی صبر و تحمل را پیشة خود می‌ساختند.(سید قطب، 1412، 1/700) 2-1-9. بزرگ‌منشی پیامبر(ص) «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ وَمَا كَانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ؛ [ولی] تا تو در میان آنان هستی، خدا برآن نیست که ایشان را عذاب کند، و تا آنان طلب آمرزش می‌کنند، خدا عذاب کنندة ایشان نخواهد بود»(انفال 33) این آیه اشاره‌ای به موضوع مشمولیت انسان‌ها اعم از مؤمنان و مشرکان از وجود رحمت پیامبر(ص) است. بدین‌گونه که پیامبر(ص) قبل از شروع جنگ به اصحابش فرمود که من افرادی از بنی هاشم و دیگران را می‌شناسم که تمایلی به جنگ با ما ندارند و در واقع پیامبر(ص) در آن شرایط هم به فکر افراد دشمن بوده و گروهی از آنها که از روی اجبار به جنگ آمده بودند را منع می‌کرد و به سپاهیانش توصیه می‌کند که آنها را نکشند(طبرسی، 1372، 4/649) 2-2. جنگ احزاب نبرد احزاب در 17 شوال سال پنجم هجری در یثرب میان مسلمانان و سپاهیان مکه تحت فرماندهی ابوسفیان رخ داد. رعایت اخلاق در این جنگ: 2-2-1. عدم ترس پیامبر(ص) «يَحْسَبُونَ الْأَحْزَابَ لَمْ يَذْهَبُوا وَإِنْ يَأْتِ الْأَحْزَابُ يَوَدُّوا لَوْ أَنَّهُمْ بَادُونَ فِي الْأَعْرَابِ يَسْأَلُونَ عَنْ أَنْبَائِكُمْ وَلَوْ كَانُوا فِيكُمْ مَا قَاتَلُوا إِلَّا قَلِيلًا؛ اینان[چنین] می‌پندارند که دسته‌های دشمن نرفته‌اند، و اگر دسته‌های دشمن بازآیند آرزو می‌کنند: کاش میان اعراب بادیه نشین بودند و از اخیار[مربوط به] شما جویا می‌شدند، و اگر درمیان شما بودند، جز اندکی جنگ نمی‌کردند»(احزاب 20) در جنگ احزاب به دلیل هول وهراس زیادی که وجود داشت مسلمانان حتی بعد از جنگ هم همچنان دچار رعب و وحشت بودند. سید قطب می‌گوید مسلمانان دچار حقارت شده و بعد از جنگ هنوز هم به خود می‌لرزیدند و نمی‌پذیرفتند که احزاب رفته و میدان خالی گشته است و امنیت فرارسیده است. قرآن به تمسخر این افراد ترسو می‌پردازد که اگر احزاب دوباره برگردند، این افراد می‌گویند ای کاش جزء اعراب بادیه نشین بودند و اهل مدینه نبودند و سرنوشتشان با اهالی آنجا گره نمی‌خورد. در واقع این سخن برای مبالغه در رهایی از هول و هراس‌ها است. ولی پیامبر(ص) همچنان مستحکم در جای خود ایستادند و هیچ ترس و اضطرابی به خود راه ندادند(سید قطب، 1412ق، 5/2842) در این شرایط پیامبر خدا(ص) با وجود هول و هراس بی‌شمار مسلمانان پناهگاه امن و امان آنان است و چون دارای امید و اطمینان به خداوند است ترس و هراسی به دل خود راه نمی‌دهد و این از ویژگی‌های بارز اخلاقی پیامبراکرم(ص) است که در هنگام کارزار ملجأی امن برای پیروان خود بود.(همان)    2-3. جنگ حنین پس از فتح مکه توسط پیامبر(ص) در سال هشتم هجری، پیامبر(ص) دو هفته در مکه ماند و مالک‌بن عوف، قبلیه‌های اطراف مکه را با خود همراه کرده تا به پیامبر(ص) و مسلمانان حمله کند. به ناچار پیامبر(ص) با عجله به فراهم کردن لشکری جهت دفاع پرداخت.(طبری، 1375، 13/197) قرآن در این مورد می‌فرماید: «لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ »(توبه 25) 2-3-1. شجاعت پیامبر(ص) در این جنگ پیامبر(ص) دستور داد که زنان و فرزندان دشمن که اسیر شده بودند فوراً آزاد شوند. پیامبر(ص) در این جنگ بر اسب سفیدی سوار شده و با شجاعت در مقابل سپاه دشمن ایستادگی کردند. چنین اسبی سرعت بالایی نداشت و در مقابل نظامیان دشمن که سوار بر بهترین مرکب‌ها بودند بسیار ناچیز بود و این خود دلیلی بر شجاعت پیامبر(ص) است.(مسلم، 2/2006). در همان جنگ در ابتدا با امواجی از تیر مواجه شدند و این موجب شد که آنها فرار کنند و تنها پیامبر(ص) بود که مقاومت کرد و از خود صبوری نشان داد و سپس پیامبر(ص) پیشاپیش همه حمله کرده و خداوند نیز او را یاری نمود.(واقدی، 1361، 686)

  1. جنگ‌های غیر مذکور در قرآن

جنگ‌هایی هستند که به صورت مستقیم نام آنها در قرآن نیامده ولی آیات قرآن به صورت غیر مستقیم به آن جنگ‌ها اشاره دارد. 3-1. جنگ احد جنگی بین مسلمانان و مشرکان در دامنة کوه احد رخ داد مشرکان مکه پس از جنگ بدر به سرپرستی ابوسفیان از مدینه خارج شدند و خود را در کنار کوه احد رسانیدند. این جنگ در دو مرحله رخ داد که در مرحلة اول قریش شکست خوردند و در مرحلة دوم شکست نصیب مسلمانان شد. این جنگ در هفتم شوال سی و دومین ماه هجرت اتفاق افتاد و پیامبر اسلام(ص) و یارانش شکست خوردند.(نمیری، 1410، 1/80) قرآن در مورد این جنگ می‌فرماید: «وَمَا أَصَابَكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَلِيَعْلَمَ الْمُؤْمِنِينَ؛ و روزی که در احد آن دو گروه با هم برخورد کردند، آنچه به شما رسید به اذن خدا بود تا شما را بیازماید و مؤمنان را معلوم بدارد»(آل عمران 166) 3-1-1. عطوفت پیامبر(ص) با شهدا و خانواده‌های آنها پیامبر(ص) در این جنگ نسبت به خانواده‌های شهدا این طور عمل کردند که جنازه‌های آنها را برای خانواده‌ایشان نفرستادند بلکه دستور دادند که اجساد شهدا دفن شوند و این کار پیامبر(ص) برای جلوگیری از پراکنده شدن اجساد شهدا و این که حزن و اندوه خانواده‌های آنها کمتر گردد انجام شد.(ابوزهره، 1979، 2/722) 3-1-2. گذشتن از کوتاهی‌ها و قصور یاران این آیه که درمورد شکست مسلمانان در جنگ احد است نتیجة مخالفت با رسول خدا(ص) و سرپیچی کردن از دستورات ایشان و حرص و آز است و قرآن می‌فرماید که سنت خداوند این است که از کسی جانبداری نمی‌کند و اگر آنها در کار خود کوتاهی کردند برآنان لازم است که نتیجة قصور و کوتاهی خود را بپذیرند. زمانی که آنها دچار شکست شدند و از خطاها و قصور خود پشیمان گشتند، پیامبر(ص) نیز از آنها گذشت و خیر و برکت به سمت آنها آمد و مسلمانان از این اشتباهات و دردها، درس‌ها و تجربه‌هایی به دست آوردند که مایة افزایش و پاکی عقیده و صفا و صمیمیت در آنها گشت و خداوند آنها را به صلاحیت و پیروزی وعده داد. (سید قطب، 1412ق، 1/515). بعد از آن رنج‌هایی که مسلمانان کشیدند، در پایان جنگ پیروز شده و عملاً طعم خیر و صلاح را چشیدند. آنان با قضا و قدر خداوند روبرو شده و خداوند هرچه را بخواهد درمورد آنان انجام می‌دهد و تا زمانی که در راه خداشناسی باشند، آن چیز مایة خیر و خوشی آنها می‌گردد.(همان) 3-2. جنگ خندق گروهی از یهودیان بنی نضیر که در جنگ بنی نضیر از مدینه خارج شدند، به منطقة خیبر رفتند و در آنجا گروهی از مشرکان علیه پیامبر(ص) هم‌پیمان گشتند. در این جنگ پیامبر(ص) و یارانش تصمیم گرفتند که در شهر بمانند و دفاع کنند و چون تجهیزات ضعیف‌تری داشتند تصمیم گرفتند که دور شهر را خندق حفر کنند.(واقدی، 1361ش، 342) در قرآن دمورد این جنگ آمده است: «إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا»(احزاب 10) 3-2-1. شوخی شیرین و مهربانانه در این جریان زید پسر ثابت که پیامبر(ص) درمورد او فرمود: او بهترین جوان است، در داخل خندق به خواب رفت و هوا بسیار سرد بود. عماره پسر حزم اسلحة زید را برداشت و اومتوجه نشد و هنگامی که بیدار شد نگرانو پریشان گشت. پیامبر به او فرمود: ای پدر خواب، خوابیدی تا اسلحه‌ات از دست رفت. در این جریان پیامبر(ص) با او شوخی می‌کرد و گفت چه کسی اسلحة این جوان را برداشته است، آن را بدو برگرداند.(همان) 3-2-2. صبر و بردباری پیامبر(ص) درجنگ خندق سرتاسر شهر مدینه را به صورت حصاری بسیار بزرگ و غیر قابل عبور، تعبیه کردند. چون دشمن سعی می‌کرد که از جاهای کم عرض‌تر حمله‌ور شود. مسلمانان نیزدائماً در حال پویایی و تحرک برای جلوگیری از آنها بودند. که خداوند در قرآن در آیة 10 احزاب این را شرح می‌دهد.(بیهقی، 1985، 3/403) 3-2-3. برخورد قدرتمندانه مشرکان با این که تمام شهر را محاصره کرده بودند، از هر طرف حمله‌ور می‌شدند و شرایط به گونه‌ای بود که پیامبر خدا(ص) حتی نتوانست نماز ظهر و عصر خود را بخواند ولی با قدرت و یاری خداوند به مقابله با مشرکان پرداخت تا زمانی که آنها دور شدند و هر دو گروه از یکدیگر جدا شده و به جایگاه‌های خود بازگشتند. (سید قطب، 1412ق، 5/2839) 3-3. حمراء الاسد حمراءالاسد از غزوات پیامبر(ص) است که در سال سوم هجری یعنی یک روز پس از جنگ احد روی داد و هدف پیامبر(ص) از این غزوه بازداشتن مشرکان از حملة مجدد به مدینه بود. «الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ؛ کسانی که [در نبرد احد] پس از آن که زخم برداشته بودند، دعوت خدا و پیامبر او را اجابت کردند، برای کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاری کردند، پاداشی بزرگ است.» (آل عمران 172) 3-3-1. عزم و ارادة قوی و عدم سستی هدف پیامبر(ص) از این غزوه این بود که برای حملة احتمالی مشرکان آماده باشد و علاوه براین خواهان نشان دادن قدرت مسلمانان به دشمن بود تا به آنها بفهماند زخمی که در غزوة احد به آنها وارد شد عزم آنها را برای مقابله با دشمن سست نکرده است.(واقدی، 1361ش، 1/336-337) 3-3-2. ایجاد کردن یک شکست روانی برای مشرکان پیامبر(ص) پس از پنج روز از حمراءالاسد به ودینه بازگشت و این غزوه، شکستی روانی و تبلیغی برای قریش و منافقان در مدینه داشت(شمس شامی، 1993م، 4/444-445) «... فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيمٍ» (آل عمران 175-172) دشمن می‌خواست که مسلمانان را پر از ترس و هراس کند و پیامبر(ص) به مکر و نیرنگ آنان پی برد و تلاش و کوشش آنها را پوچ و بی اثر کرد. بنابر این مسلمانان نباید از دشمنان بترسند و خوف و هراسی به دل خود راه دهند، زیرا اهریمن می‌خواهد شر و فساد در زمین راه بیندازد و مسلمانان را مطیع آنهاکند. از این رو پیامبر(ص) مسلمانان را از حقیقت مکر و کید آنها باخبر کرد، زیرا مؤمنی که به پروردگار تکیه دارد نباید از اهریمن بترسد. از این رو روند قرآنی این را بررسی می‌کند و پیامبر(ص) را تسلیت و دل‌داری می‌دهد و غم و اندوهی را که بر دل او قرارگرفته می‌زداید.(سید قطب، 1412ق، 1/520) 3-4. بنی قریظه از غزوه‌های پیامبر(ص) با یهودیان مدینه که در سال 5 هجری و به دلیل پیمان شکنی یهودیان بنی قریظه و هم‌پیمان شدن آنان با مشرکان ئر غزوة خندق اتفاق افتاد. در این غزوه مسلمانان قلعه‌های بنی قریظه را محاصره کرده و بعد از حدود یک ماه یهودیان تسلیم شدند.(واقدی، 1361ش، 1/127-130) «وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنَالُوا خَيْرًا وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتَالَ ... وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا»(احزاب 25و27) 3-4-1. مصالحه و سازش در این جنگ پیامبر(ص)ابتدا گروهی را فرستاد تا بنی قریظه را راصی کندو با مصالحه جنگی صورت نگیرد.ولی کعب سرکردة آنها به دشنام و بدزبانی و توهین پرداخت و سخنان و مباحث فرستادگان پیامبر(ص) هیچ تأثیری در این گروه نداشت. در واقع پیامبر(ص) تمام تلاش خود را که از طریق مذاکره مشکل حل شود ولی این گروه ترس و وحشتی در دل مسلمانان انداختند، سپس پیامبر(ص) به سوی بنی قریظه حرکت کردو جنگی درگرفت که به یاری خداوند، پیامبر(ص) و مسلمانان پیروز شدند.(طبری، 1375، 3/197) 3-4-2. امید و اطمینان پیامبر(ص) در جنگ پس از پایان غزوة احزاب و عقب نشینی قریش و غطفان و سایر قبایل عرب از مدینه، طبق روایات اسلامی پیامبر(ص) به منزل بازگشت و لباس جنگ از تن در آورد و به شستشوی خویش مشغول شد. در این هنگام جبرئیل به فرمان خدا بر او وارد شد و گفت چرا سلاح بر زمین گذاردی؟ فرشتگان آمادة پیکارند، هم اکنون باید به سمت بنی قریظه حرکت کنی و کار آنها یکسره شود.(مکارم شیرازی، 1374ش، 17/269) قرآن در این مورد می‌گوید: «وَأَنْزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا؛ و کسانی از اهل کتاب را که [با مشرکان] هم‌پُشتی کرده بودند، از دژهایشان به زیر آورد و در دل‌هایشان هراس افکند؛ گروی را می‌کشتید و گروهی را اسیر می‌کردید.»(احزاب 26) پیامبر(ص) در این جریان طوری برخورد کردند که با وجود هول و هراس بی‌شماری که وجود داشت و در نتگنا بودن یارانش، ولی به عنوان پناهگاه پر امن و امان مسلمانان و منبع یقین و اطمینان و امید و وثوق ایشان بود.(سید قطب، 1312ق، 5/2846) 3-4-3. رفتار پیامبر(ص) با زنان اسیر اسارت زنان و کودکان بنی قریظهبا رعایت دقیق مسائل اخلاقی صورت گرفت و هیچ‌گونه تحقیر، توهین و یا آزاری نسبت به آنان صورت نگرفت. همچنین پیامبر(ص) اجازه نمی‌دادند که کودکان نابالغ از مادران و یا خواهران و برادران از یکدیگر جداکردند. ثانیاً اسارت و فروش آنها جنبة صوری داشت تا قدرت و جدیت جامعة نوپای اسلامی نشان داده شود و سایر یهودیان را بترسانند تا از پیمان‌شکنی دست بردارند و خیال جنگ با مسلمانان را نکنند و آنها را به یهودیان مدینه و یهودیان خیبر فروختند که با آنان نسبت فامیلی داشتند و پس از اندکی آزاد شدند و برخی نیز در خانواده‌های مسلمانان با عزت و رفاه زندگی کردند.(والدی، 1361ش، 396) 3-5. خیبر این جنگ میان مسلمانان و یهودیان خیبر اتفاق افتاد که به پیروزی مسلمانان انجامید. بی‌اعتمادی ناشی از تحرکات یهودیان خیبر پیامبر(ص) را بر آن داشت تا ریشه کن ساختن آنها حرکت کند.(سبحانی، 1398ش، ص722) «وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنْكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا؛ و خدا به شما غنیمت‌های فراوان(دیگری[ وعده داده که به زودی آنها را خواهید گرفت و این ]پیروزی[ را برای شما پیش انداخت، و دست‌های مردم را از شما کوتاه ساخت، تا برای مؤمنان نشانه‌ای باشد و شما را به راه راست هدایت کند.»(فتح 20) جملة فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ اشاره است به غنیمت‌های مذکور در آیة قبلی، یعنی غنیمت‌های خیبر، که از شدت نزدیکی به منزلة غنیمت به دست آمده به حساب آورده است.(طباطبایی، 1417، 18/287) 3-5-1. تسامح و گذشت در رفتار رفتار پیامبر(ص) ومسلمانان با یهودیان خیبر بسیار مهربانانه و همراه با تسامح و گذشتبود. درواقع لشکر اسلام همانند یک لشکر جنگی به حمله و قتل و غارت نپرداخت. درگیری‌هایی که صورت گرفت حساب شده و در حد ضرورت بود و اساساً به یهودیان این‌گونه می‌نگریستند که آنان دشمنی هستند که باید نابود شوند 3-5-2. یقین و اطمینان داشتن پیامبر(ص) صاحب تفسیر فی ظلال در مورد این آیه می‌فرماید چیزی که خداوند وعدة آن را داده و تهیه می‌شود فتح خیبر است که از آن به فتح و پیروزی یاد می‌شود و غنیمت‌های پیاپی آن تأیید و تأکید می‌گردد و در واقع این نزدیک‌ترین غنیمتی بود که بعد از حدیبیه به دست آمده است. در واقع خداوند بر مسلمانان منت نهاد و آنان را در این پیکار یاری نمود. این که مسلمانان از پیامبر(ص) اطاعت کردند و تسلیم شدنشان موجب شد که به پیروزی برسند. به این دلیل که پیامبر(ص) به آنها آرامش و اطمینان و خشنودی بر پیروزی داده بود.(سیدبن قطب، 1412ق، 6/3327) 3-6. جنگ تبوک جنگ تبوک در سال نهم هجرت بین مسلمانان و روم شرقی رخ داده است. «لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ؛ به یقین خداوند بر پیامبر و مهاجرین و انصار که در آن ساعت دشوار از اوپیروی کردند، ببخشود؛ بعد از آن که چیزی نمانده بود که دل‌های بعضی از آنان منحرف شود. باز برایشان ببخشود، چرا که او نسبت به آنان مهربان و رحیم است»(توبه 117) 3-6-1. پذیرش لغزش‌های مهاجرین و انصار پیامبر(ص) از این که منافقان در جنگ شرکت نکردند و مهاجران و انصار از لغزش‌های جنگ تبوک مثل کندی و سستی اراده و داشتن اندیشة بد، آهنگ بازگشت از نیمة راه را پذیرفت. مهاجران و انصار با وجود گرمای زیاد و نبود وسیلة سواری و فصل برداشت محصول خود، با پیامبر(ص) همراهی کرده و رهسپار جنگ تبوک شدند. در زمانی که دسته‌ای از آنان نزدیک بود که به سوی باطل منحرف بشوند. آنان دانستند که هیچ پناهگاهی جز برگشت به سوی خداوند ندارند.(سیدبن قطب، 1412ق، 3/1723) 3-6-2. بنی نضیر این غزوه دومین جنگ پیامبر(ص) با یهودیان مدینه است که در سال چهارم هجری اتفاق افتاد. پیامبر(ص) با یهود بنی نضیر پیمان سازش و عدم تعرض داشت. پیامبر(ص) با چند نفر از یاران خود برای صحبت کردن نزد آنان رفت و آنها به درون قلعه رفته تا چیزی بیاورند ولی تصمیم گرفتند که سنگی از بالای دیوار بر سر پیامبر(ص) زده و او را بکشند. جبرئیل پیامبر(ص) را آگاه ساخت و این نقض پیمان موجب جنگ شد.(واقدی، 1989م، 1/363) «هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ... وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ»(حشر 6-2) نتیجه گیری یکی از مواردی که پیامبر(ص) در طول دوران عمر خود سعی بر آن داشتند تا سجایای اخلاقی را رعایت کنند، در زمان‌های جنگ بوده است که در قرآن به این اصول اشاره شده است. رعایت اصول اخلاقی و تربیتی در جوامع امروزی امری ضروری است. از این رو پایبندی به آن بخصوص در مواقع خطر از اهمیت زیادی برخوردار است. پیامبر(ص) به عنوان یک حاکم سیاسی و مذهبی جامعة اسلامی در حین چنگ و پس از آن تلاش می‌کردند تا اصول اخلاقی را رعایت کرده و نکات تربیتی را به اصحاب و یاران آموزش بدهند. از جمله نمودهای تربیتی و اخلاقی پیامبر(ص):

  1. عطوفت و رحمت ایشان بود که در مواردی با بخشش و احسان با مخالفین خود برخورد می‌کردند. پیامبر(ص) با سپاهیان و خانواده‌های آنها با مهربانی رفتار می‌نمودند. مثلاً پس از جنگ بدر ضمن دستور به خاکسپاری شهدای اسلام، کشتگان قریش را نیزدفن کرده و بسیاری از دشمنان مثل سهیا‌بن عمرو مورد بخشش پیامبر(ص) قرار گرفتند. با خانواده‌های شهدا با مهربانی برخورد کرده و با دیدن خانواده‌های آنها گریستند.
  2. اطمینان و آرامش دل و ایجاد امید و انگیزه در دل یاران خود در هنگام برخورد باسختی‌ها از مبانی اخلاقی دیگری بود که پیامبر(ص) با استحکام و محکم میدان جنگ را حفظ کرده و رعب و وحشت در دل سپاهیان را از بین می‌بردند.
  3. شجاعت و پیشتازی و آمادگی همیشگی از دیگر مشخصه‌های فرماندهی پیامبر(ص) در جنگ‌ها بود. پیامبر(ص) علاوه بر این موارد، در میدان نبرد نیز برای رسیدن به پیروزی صبر و استقامت پیشه می‌کردند. و پس از جنگ با سربازان و حتی مشرکان بر اساس حلم، بخشش و بردباری عمل می‌نمودند.
  4. در بسیاری از موارد از قصور و کوتاهی‌هایی که بعضاً یارانش داشتند گذشت می‌کردند و به آنها مهلت دوباره برای جبران می‌دادند. و همچنین نکات اخلاقی دیگری که در متن مورد اشاره و بررسی قرارگرفت.

فهرست منابع

  1. ابن‌الأثیر، عزالدین(1385ق)، الکامل فی‌التاریخ، تهران، دارصاد.
  2. تبن حنبل، احمد(1416ق)، مسند، تحقیق عبدالمحسن ترکی، بیروت، مؤسسةالرساله.
  3. ابن هشام، عبدالملک(1369ش)، السیرةالنبویة، بی‌جا، ادیب مصطفوی.
  4. ابوزهره، امام محمد(1979م)، خاتم‌النبییین، بی‌جا، دارالفکر العربی.
  5. احمدی میانجی، علی(1387)، الاسیر فی‌الاسلام، تهران، دادگستر.
  6. اصفهانی، عبدالله(1998)، عوالم‌العلوم، تحقیق محمد باقر موحد، قم، مؤسسة الامام المهدی.
  7. بخاری، محمد(1410)، صحیح بخاری، قاهره، بی‌تا.
  8. بلاذری، احمدبن یحیی(1998)، انساب‌الاشراف، بیروت، دارالفکر.
  9. بلاغی، محمدجواد(1352ق)، الرحلةالمدرسیة، کربلا، مؤسسةالاعلمی.
  10. بیهقی، احمدبن حسین(1405ق)، دلائل‌النبوه، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی.
  11. بیهقی، محمدبن حسین(1344ش)، تاریخ بیهقی، مترجم، خطیب رهبر، تهران، مهتاب.
  12. حلبی، علی‌بن ابراهیم(1427ق)، السیرةالحلبیة، بیروت، دارالکتب‌العلمیه.
  13. رشید رضا، محمد(بی‌تا)، تفسیر المنار، بیروت، دارالمعرفه.
  14. زحیلی، وهبه(1988)، آثارالحرب فی‌الفقه‌الاسلامی، دمشق، دارالفکر.
  15. سبحانی، جعفر(1398ش)، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب.
  16. سعد بغدادی، محمد(1390ش)، طبقات ابن سعد، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، تهران، فرهنگ و اندیشه.
  17. شمس شامی، محمدبن یوسف(1993م)، سبل‌الهدی‌والرشاد، بیروت، دارالکتب‌العلمیه.
  18. طباطبایی، سید محمد حسین(1417ق)، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم، انتشارات اسلامی جامعة مدرسین حوزة علمیة قم.
  19. طبرسی، فضل‌بن حسن(1372ش)، مجمع‌البیان فی تفسیرالقرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو.
  20. طبری، محمدبن جریر(1375ش)، تاریخ طبری، ترجمة ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات اساطیر.
  21. قطب، سید(1408ق)، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق.
  22. لسانی فشارکی، محمدعلی(1380ش)، رسائل‌النبی والوصی، تهران، دانشگاه تربیت مدرس.
  23. مسلم، مسلم‌ حجاج‌بن قشیری نیسابوری(2006)، صحیح مسلم، مصر، دار ابن رجب.
  24. مقدسی، مطهر(بی‌تا)، البدء والتاریخ، بی‌جا، مکتبةالثقافةالدینیه.
  25. مهدوی دامغانی، محمود(1361)، ترجمة دلائل‌النبوه، قم، انتشارات علمی و فرهنگی.
  26. نسائی، احمد(1421ق)، سنن نسائی، بیروت، شیخ‌الاسلامی.
  27. نمیری، ابن شبه(1410ق)، تاریخ ابن شبّه، قم، دارالفکر.
  28. واقدی، محمدبن عمر(1989)، مغازی، بیروت، مؤسسه الاعلمی.
  29. یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب(1389)، تاریخ یعقوبی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.   
]
3162
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود