بسماللهالرحمنالرحیم
جایگاه حقوق بشر در سیرة پیامبر(ص)
نویسنده: محمد علی بصیری
[1]
منبع: فصلنامة مطالعاتی صیانت از حقوق زنان سال چهارم تابستان 1397 شمارة 12
چکيده
تلاش چندين هزار سالة بشر در راستای دستيابی به حداقل حقوق طبيعی و بنيادی او بوده است تا بتواند به صلح، توسعه و رفاه انسانی دست يابد. در اين زمينه فلاسفه، انديشمندان و پيامبران الهی بيشترين سهم را در تدوين و رشد اين حقوق داشتهاند. از ميان انبياء الهی پيامبر عظيمالشأن اسلام نقش برجسته و کاملتری در اين زمينه داشتهاند. در سيرة نظری و عملی پيامبر(ص) خصوصًا در دورة حکومت اسلامی (14سال) ايشان نقش اصلی را در تدوين و اجرای حقوق بشر در سه حوزة؛ الف) حقوق اساسی بنيادی بشر، ب) حقوق سياسی - اجتماعی بشر، ج) حقوق اقليتها، برعهده داشتهاند.
سؤال اصلی پژوهش اين میباشد که جايگاه حقوق بشر در سيرة پيامبر(ص) چيست؟ نویسنده برای پاسخ به آن به این سؤالات نیز پاسخ داده است: حقوق بشر چه میباشد؟ حقوق بشر و انواع آن از منظر پيامبر(ص) چيست؟ عملکرد پيامبر(ص) در زمينة حقوق بشر چه بوده است؟
فرض ماـ در اين نوشتار بر اين است که پيامبر اعظم(ص) در زمان خود بهترين و کاملترين نوع حقوق بشر را در مورد مسلمانان و غيرمسلمانان مطرح و به اجرا گذاشت.
روش تحقيق توصيفی - تحليلی و با ابزار کتابخانهای میباشد.
مقدمه
فلسفة اصلی شکلگيری تمدنهای بشری و دولتها در طول تاريخ، تأمين امنيت و رفاه بشر(جامعه) در دو بعد مادی و معنوی بوده است. تأمين اين دو مهم، بشر را در دستيابی به صلح پايدار سوق میدهد. در بستر تاريخ بشر هميشه دو جريان در برابر يکديگر صفآرایی کردهاند: 1- جريان ظلم و بیعدالتی که با تجاوز و تهاجم به انسانها حقوق آنها را نقض کردهاند. 2- جريان مبارز و مقابله کننده در برابر ظلم و بیعدالتی که تلاش کرده حداقلی از حقوق بشر را تأمين نمايد. در واقع اين دو جريان حاميان و مخالفان حقوق بشر ناميده میشوند.
انديشة حقوق بشر و حمايت از آن از قديمالايام در حيطة حقوق طبيعی و بنيادين بوده و از طرف فلاسفه، انديشمندان، اديان و پيامبران الهی در شرق و غرب عالم مورد توجه قرارداشته است. در ميان گروه حاميان حقوق بشر اديان الهی و آخرين دين يعنی اسلام و پيامبر خاتم آن يعنی حضرت رسول(ص) نقش برجسته و کاملتری را دارا میباشد و ريشههای اصلی حقوق بشر فعلی عمدتاً از دستورات، تعليمات و آموزههای آنها نشأت گرفته است. (شريفيان، 1380: 5)
اديان بزرگ الهی و پيامبران آن در تعليمات، پيامها و دستورات خود در برابر بیعدالتيهای ستمکاران و قدرتمندان غاصب و ناقض حقوق بشر ظهور کردهاند و مهمترين بعد رسالت پيامبران استقرار عدالت و تساوی حقوق انسانها و رفع تبعيضات و امتيازات نژادی، طبقاتی، گروهی و صنفی بوده است.
به عنوان نمونه ابراهيم خليل (ع) عليه نمرود ظهور کرد و تلاش نمود مردم را از عبادت و بندگی همنوع بازداشته و آنها را از قيد ستم و ظلم نمرود آزاد کند. موسی بن عمران(ع) نيز درمقابل فرعون مدعی خدایی که مردم را به دو دستة ممتاز (پيرو خود) و مستضعف (مخالف خود) تقسيم کرده بود، ظهور کرد و برای دستة دوم که فرعون برای آنها حقوقی قائل نبود، مبارزه کرد. عيسی بن مريم (ع) نيز در برابر انحراف دينی و استبداد مذهبی گروهی از روحانيون يهود قيام نمود و پيام صلح و دوستی و برابری حقوق انسانها را سرداد.(مهرپور، 1377: 308)
پيامبر عظيم الشأن اسلام(ص) نيز در برابر مشرکان و مستکبران جاهلی عربستان قيام نمود و تعليماتی مبتنی بر برابری، برادری و آزادی انسانها را مطرح کرد. او تمايزات، تبعيضات و انتظارات جاهلی را لغو کرد. اجرای قسط و عدل و احقاق حقوق ضعفا را مطرح نمود و در کتاب جاويد خود قرآن کريم انسان را به عنوان خليفه و جانشين خدا در زمين معرفی کرد که صاحب تمام حقوق طبيعی، بنيادی، سياسی، اجتماعی و مدنی است. (آية لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ)
برای پاسخ به سؤال فوق لازم است به سؤالات فرعی ذيل پاسخ داده شود:
- حقوق بشر چيست؟
- حقوق بشر بنيادی و اساسی از منظر پيامبر اسلام(ص) چه میباشد؟
- حقوق بشر سياسی - اجتماعی از ديدگاه پيامبر اسلام چيست؟ و در نهايت حقوق بشر اقليتها در ديدگاه حضرت رسول(ص) چه بوده است؟
فرض اصلی اين نوشتار براين است که پيامبر اسلام (ص) در طول حيات خود در سيرة عملی و نظری به حقوق بشر از حوزههای مختلف اشاره و بها داده که مهمترين آن در حقوق بشر اساسی و بنيادی، سياسی اجتماعی و اقليتها بوده که به آنها پرداخته میشود. تلاش اصلی ما در اين نوشتار مبتنی بر گفتة پيامبر(ص) است که میفرمايد: «خدا مردی را که چيزی از ما بشنود و همانطور که شنيده به ديگران برساند، ياری کند.» (پاينده، 1384: 30)
تعريف حقوق بشر
اگرچه پيرامون تعريف از حقوق بشر و اتفاق بر رژيم و سيستم واحد حقوق بشری در جهان اختلاف زياد است و اين از خصایص مفاهيم کليدی، در حوزة سياست و حقوق میباشد، ولی به طور کلی با مراجعه به فرهنگهای سياسی و حقوقی میتوان به تعاريف عام و جامعی دست يافت که نقاط اشتراک ديدگاهها از آن گرفته و نقاط اختلاف کنار گذاشته شده است، از جملة اين مصاديق در فرهنگ روابط بينالملل است که اينگونه میگويد:
«حقوق بشر(Human Rights) يعنی حمايت از افراد برای اينکه زندگی، آزادی و حمايت برابر قوانين از آنها از طرف دولت يا افراد و گروههای خصوصی مورد مداخلة خودسرانه يا محدوديت قرار نگيرد. تضیيغاتی که در قوانين اساسی و قوانين عادی ملی گنجانيده شدهاند، بهوسيلة اقداماتی که از طرف سازمانهای بينالمللی برای حمايت از حقوق بشر صورت میگيرد، تکميل میشوند. بسياری از ملتها مراقبت و حمايت از حقوق اقتصادی و اجتماعی افراد، به عنوان مثال حق اشتغال، حق مراقبتهای پزشکی، حق بيکاری را نيز از لحاظ اهميت با مفهوم ديرينة حقوق سياسی برابر میشمارند.» (پستا، 1375: 425)
همچنين در فرهنگ سياسی معاصر نيز حقوق بشر به شرح ذيل مطرح شده است:
«حقوق بشر يکی از چند مفهوم مشابه مانند حقوق مدنی، آزاديهای مدنی يا حقوق طبيعی است. اين حقوق امتيازاتی هستند که هر انسانی بايد از آن برخودار باشد، خواه در نظام حقوقی و قضائی کشور او تأمين شده يا نشده باشد. اينها همان چيزهایی است که به صرف انسان بودن به شخص تعلق میگيرد و هيچ دولتی نبايد مردم کشور خود را از آن محروم سازد. اينکه اين حقوق کدامند و چرا چنين است، از متفکری به متفکر ديگر فرق میکند. از جنگ جهانی دوم به بعد چند فهرست نيمه رسمی منتشر شده است. در هر فهرست حقوق بشری از حق آزادی بيان، آزادی مذهب، حق تشکيل خانواده، حق دسترسی به محاکمة عادلانه در امور جزايی، حق دستيابی به آزادی سياسی و مانند آن سخن در ميان است. از ديدگاه فلسفی همة اين فهرستها و نهادها از مفهوم حقوق ديرينة قانون طبيعی يا حقوق طبيعی گرفته میشود.» (دابرستون، 1375: 115- 117)
با ملاحظة تعاريف فوق بايد به اين جمعبندی اشاره کرد که طرح حقوق بشر به طور رسمی مربوط به قرن 20 خصوصًا پس از جنگ جهانی دوم میباشد، گرچه شروع بحث و مبانی و اصول آن به طول تاريخ بشر باز میگردد. از جهت ديگر، آنچه به عنوان حقوق بشر به عنوان حق حيات، حق آزادی بيان و مذهب، حق اشتغال، حق ازدواج، حق دسترسی به محاکم عادلانه مطرح است، همان نقطة مشترک در تعاريف حقوق بشری است که در اين مقاله مدنظر قرار میگيرد.
به طور کلی میتوان با توجه به تعاريف فوق مطرح نمود، پيامبر اعظم (ص) در سيرة خود در 1400 سال قبل به حقوق بشر در سه حوزة عمده يعنی؛ الف)حقوق اساسی و بنيادی بشر، ب)حقوق سياسی- اجتماعی بشر (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) ج)حقوق اقليتها(حقوق همبستگی) اشاره کردهاند. گرچه میتوان تقسيمبنديهای ديگری نيز مطرح نمود، ولی در اين نوشتار اين تقسيمبندی جهت تسهيل در ارائة يک بحث منضبط و منطقی انتخاب شده است. از جهت ديگر شايد آن را بتوان با سه نسل حقوق بشر جهانی مطرح شده بعد از جنگ جهانی دوم تا حدودی منطبق دانست که عبارت بودهاند از: 1- اعلامية جهانی حقوق بشر 1948 که حقوق مدنی - سياسـی بشر را مطرح کرده است. 2- ميثاقهای بينالمللی که حقوق اقتصادی، اجتماعـی، فرهنگی بشر را مطرح کرده است. 3- ميثاقهای بينالمللی مکمل که حقوق مدنی و سياسی بشر را در سطح جهان به صورت حقوق همبستگی بشر مطرح کرده است. (بصيری، 1381: 282) گرچه بعضی آن را حقوق جمعی ناميدهاند، مانند حق توسعه، حق برخورداری از محيط زيست سالم، حق صلح. ولی اين دسته حقوق به طور کلی به استحکام دو نسل اول حقوق بشر میانجامد. (ذاکريان، 1380: 43) با توجه به مطالب فوق حقوق بشر در سيرة پيامبر اعظم(ص) در سه حوزة فوقالذکر قابل بررسی میباشد.
الف) حقوق اساسی و بنيادين بشر در سيرة پيامبر اعظم(ص)
گرچه حقوق اساسی و بنيادين بشر امروز دارای تنوع بوده و انديشمندان و مکاتب حقوقی - سياسی هرکدام به تعدادی از آنها اشاره کرده و در اسناد و ميثاقهای معاصر نيز به انواعی از آن اشاره کردهاند، ليکن پيامبر اعظم اسلام(ص) در چهارده قرن قبل به اهم اين حقوق به صورت کلی اشاره و در زمان حيات خود در سيرة عملی به آن اقدام مینمودند. اين حقوق عبارتند از:
- حق برابری انسانها (مساوات)
يکی از حقوق انسانها که پيامبر(ص) بر آن تأکيد داشته و اساس رشد دعوت و اقبال انسانها به دين مبين اسلام گرديد، تأکيد بر برابری انسانها و مساوات آنها در حقوق الهی - انسانی در جامعة اسلامی است. ايشان با عبارتهای مختلف بر اين حق تأکيد و آن را در زمان خود به اجرا میگذاشتند. نمونههایی از آن عبارتها به شرح ذيل است:
«ای مردم خدای شما يکی و پدر شما يکی است. همه فرزند آدميد و آدم از خاک است. هرکس از شما پرهيزکارتر است، پيش خدا بزرگوارتر است. عربی بر عجمی جز به پرهيزکاری امتياز ندارد.» (پاينده، 1384: 19) در جای ديگر میفرمايد: «عادلتر از همة مردم کسی است که آنچه برای خود پسنديد برای مردم نيز پسندد و آنچه بر خود روا ندارد، بر مردم روا ندارد.» (پاينده، 1384: 364) همچنين ميفرمايد: «عدالت نيك است، ولي از زمامداران نيكوتر است.» (پاينده، 1384: 364) در جامعة اسلامي دولت بايد بر حق برابري، مساوات و عدل تأکید كند، زيرا اساس قوانين اسلامي بر عدل بنيان گذاشته شده است. هر تبعيض نژادي، خوني، طبقاتي و نسبي در مكتب پيامبر(ص) رد شده، همانطور كه در سيرة ايشان مطرح بوده است و آيات قرآني نازل شده بر ايشان برآن تأکید دارد. مانند آية: «اي مردم ما شما را از يك نر و از يك ماده خلق كرديم و شما را در شاخهها و تيرههايي قرار داديم تا شناسانده شوید، همانا گراميترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست.»
[2](حجرات 13)
- حق احترام به انسانها (كرامت انسان - عدم آزار به انسان)
پيامبر عظيمالشأن اسلام(ص) در مورد حق احترام به انسانها و كرامت و محترم بودن انسانها و لزوم پرهيز از آزار و اذيت به انسان نيز در سيرة نظري و عملي خود تأکید زياد داشتهاند و در جامعة جاهلي كه انسان حرمت و احترام نداشت، خصوصًا نيمي از جمعيت آن كه زنان بودند به صورت غيرانساني با آنها برخورد ميشد و دختران زنده به گور ميشدند، چنين با صلابت از حرمت انسان بدون توجه به جنسيت، طبقه و نژاد حتي دين و آیين (به صرف انسان بودن) آن را واجب الاحترام و اكرام ميدانست.
ايشان ميفرمايد: «خوارترين مردم كسي است كه مردم را خوار شمارد.» (پاينده، 1384: 77) در جاي ديگر ميفرمايد: «هركه بزرگتر را محترم ندارد و به كوچكتر رحم نكند و به نيكي واندارد و از بدي باز ندارد، از ما نيست.» (پاينده، 1384: 34)
در زمينة بياحترامي و آزار و اذيت انسان ميفرمايد: «آنكه در دنيا مردم را بيشتر آزار دهد، در روز رستاخيز و پيش خدا از همة مردم عذاب وي سختتر است» (پاينده، 1384: 21)
در همين زمينه باز ميفرمايد: «ساعتهاي آزار اين دنيا ساعتهاي آزار آخرت را به دنبال دارد.» (پاينده، 1384: 22)
و باز ميفرمايد: «هر آزارگري در جهنم است.» (پاينده، 1384: 22)
و نيز ميفرمايد: «بدترين مردم آن كسي است كه مردم از بيم شرش گراميش دارند.» (پاينده، 1384: 332) همچنين ميفرمايد: «بدترين همة مردم پيش خدا روز قيامت كسي است كه مردم از شر او بترسند.» (پاينده، 1384: 331)
تأکید بر حرمت و كرامت انسان در احاديث نبوي زماني مطرح گرديد كه در جهان آن زمان انسان حداقل كرامت و احترام را داشت و به راحتي كشتار، اسير و هتك حرمت ميگرديد.
- حق حيات (حرمت نفس)
در زمينة حق حيات انسان و لزوم احترام به آن نيز در سيرة نبوي (ص) تأکید بسيار شده است و با عبارات و الفاظ مختلف حرمت نفس براي انسان خصوصاً مؤمن مطرح شده است، به گونهاي كه ريختن خون هر انسان خصوصاً مسلمان به طور ناحق را برابر با نابودي تمام انسانها و حتي خلقت و سزاي آن را بقای ابدي در آتش جهنم معرفي نمودهاند. به عنوان نمونه ميفرمايد:
«نابودي تمام دنيا نزد خداوند راحتتر است از ريختن خون يك انسان بهطور ناحق.» (محمدي ريشهري، 1367: 38) در جای ديگر نيز میفرمايد: «نابودی دنيا نزد خدا راحتتر از قتل يک مرد مسلمان است.» (محمدی ريشهري، 1367: 41)
و نيز میفرمايد: «قتل مؤمن نزد خدا بزرگتر است از نابود کردن دنيا.» (محمدی ريشهري، 1367: 41) بنابراين جان انسان از ديدگاه پيامبر اسلام(ص) محفوظ و محترم است. اين مسئله نيز در آية قرآن اشاره شده که میفرمايد: «نفسی را که حرام کرده جز به حق به قتل نرسانيد.»
[3] (انعام: 151)
حتی آنان که به اعدام محکوم میشوند (قصاص مجرمين) جهت حفاظت از حق حيات انسان در جامعه است، زيرا قاتل با خونريزی حيات جامعه را به هم زده است و برای پاسخ به دادگستری است که اجرای قصاص میشود تا عدالت در مقابله با قتل و جرم بر پا گردد. (قسوم، 1986: 383)
- حق آزادی
از حقوق پذيرفته شده در سيرة پيامبر(ص) برای بشر حق آزادی است، آزادی که مرز آن قوانين و حدود اسلامی است. انسان نمیتواند با جسم خود هرکاری را به اسم آزادی انجام دهد. مثلاً عضوی از بدن را قطع کند و يا کرامت انسانی خود را به اسم آزادی لطمه بزند و يا اعمال خلاف اخلاق به اسم آزادی انجام دهد.
در حالي که مفهوم آزادی غربی اشتباه است. مثلاً فرد به اسم آزادی زنا میکند و به کرامت انسانی خود لطمه میزند و اين نوع برداشت از آزادی به اين معنی است که فرد با جسم خود هر کاری بخواهد، انجام دهد. چنين برداشتی از آزادی در سيرة پيامبر اسلام(ص) رد شده است و اساس رسالت پيامبر(ص) برای حمايت از اين کرامت بوده است.
حکومت اسلامی پيامبر(ص) در مدينه حقوق فوق را اجرا کرد و ايشان با استناد به آيات قرآن اين سيرة عملی را اجرا نمود. پيامبر(ص) به اسم حاکميت الهی بر مردم، قوانين را در همين زمينه اجرا نمود و مطرح میکرد. اساس آزادی و دستيابی به حقوق انسانی اطاعت حاکم و مردم از خدا و قوانين آن میباشد. (قسوم، 1986: 385)
- حق ازدواج و تشکيل خانواده
- پيامبر اسلام(ص) اساس و بنيان جامعه را بر شکلگيری خانواده و حمايت از آن میدانستند و تأکيد
زياد بر تشکيل خانواده به عنوان يک حق انسانی مینمودند. به گونهای که کمال انسان، دين، دنيا و آخرت او را مديون ازدواج معرفی میکردند.
بنيانی که اگر در جامعه لطمه بخورد، افول فرهنگ و تمدن آن مطرح میشود. همانگونه که در تمدنهای گذشته مثل قوم لوط که علت نابودی آن کنارگذاشتن بنياد خانواده و ارضای شهوت از مسير غيرانسانی - اخلاقی آن بود، چنين تخطی را انجام دادند. مسئلهای که امروز در جهان غرب به عنوان آزادی جنسی مطرح و فروپاشی بنياد خانواده و رشد منفی و پيری جمعيت را در اکثر کشورهای غربی به ارمغان آورده است.
پيامبر اسلام(ص) به اشکال مختلف تأکيد بر ازدواج و استفاده از اين حق و ترک طلاق را به عنوان تلخترين حق مطرح مینمودند. به عنوان نمونه میفرمايد: «هيچ بنيانی در اسلام محبوبتر و عزيزتر از ازدواج نيست.» (محمدی ریشهری، 1362: 271)
يا میفرمايد: «هرکس برای خدا ازدواج کند يا به ازدواج درآورد، مستحق ولايت خداوند است.» (محمدی ریشهری، 1362: 271)
و نيز میفرمايد: «ازدواج سنت من است هرکه از سنت من روگرداند از من نيست.» (همان، 271)
باز میفرمايد: «اگر انسانی ازدواج کند، نصف دين او کامل شده پس با تقوای الهی نصف ديگر را حفظ کند.» (همان، 272)
و نيز میگويد: «همسر بگيريد، زيرا باعث کسب روزی میشود.» (همان، 273)
و در ترک ازدواج میگويد: «بدترين مردگان شما مجردين هستند.» (همان، 275)
در مخالفت با طلاق و از همپاشيدگی خانواده (ولو به صورت حق منفور) میفرمايد: «منفورترين چيزهای حلال در پيش خدا طلاق است.» (پاينده، 1384: 358)
و نيز میفرمايد: «هر زنی که بدون جهت از شوهر خود طلاق خواهد، بوی بهشت بر او حرام است.» (همان، 359)
و باز میفرمايد: «خداوند طلاق را دشمن دارد.» (همان، 358)
با ملاحظة احاديث نبوی میبينيم که حق ازدواج و طلاق در اسلام برای بشر محترم شمرده و حتی آن را بنيان و اساس جامعه، فرد و ايمان میداند.
- حق آموزش و تعليم و تربيت
تأکيد پيامبر اسلام(ص) بر تعليم علم و آموزش به حدی میباشد که نه تنها اين مسئله را حق هر مسلمان میداند، بلکه يک گام جلوتر رفته و به عنوان تکليف (نقطة مقابل حق) بعضاً از آن ياد کرده است، به گونهای که اساس آبادانی دنيا و آخرت انسان را علم معرفی کرده است. نمونههايی از احاديث نبوی(ص) در اين زمينه عبارتند از:
«هيچکس از من نيست، به جز دانشمند يا دانشآموز.» (پاينده، 1384: 372)
«عالم از علم خويش سير نگردد تا سرانجام به بهشت برسد.» (همان: 372)
«جستن علم بر هر مسلمانی واجب است و همه چيز حتی ماهيان دريا برای جويای علم آمرزش میطلبند.» (همان: 372)
«جستن علم نزد خدا از نماز، روزه، حج و جهاد در راه خدای عزوجل بهتر است».(همان: 373)
«از گهواره تا گور دانش بجوی.» (همان: 374)
«فضيلت علم بيشتر از فضيلت عبادت است.» (همان: 376)
«روز قيامت مرکب دانشوران و خون دانشمندان را همسنگ کنند و مرکب دانشوران بر خون شهيدان مرجح شود.» (همـان: 378)
«مردم دنيا دو دستهاند، عالم و علمآموز در غير آنها خیری نيست.» (همان: 178)
تأکيد پيامبر اسلام(ص) و قرآن بر علم به عنوان حق و تکليف بود که مسلمانان حرکت کرده و دوران طلایی شکلگيری تمدن اسلامی را در صدر اسلام شکل دادند و عدم توجه مسلمانان امروز به علم است که آنها را ضعيف و تحت سلطة دول غرب در آورده است.
- حق مالکيت (حرمت مال)
پيامبر اسلام(ص) در سيرة نظری و عملی خود مالکيت مال حلال و مشروع را برای انسان حق میداند، ولی در آموزههای خود مال اندوزی زياد و اينکه هدف در دنيای انسان باشد و يا ماية تفاخر و ظلم در حق ديگران گردد، را نفی نموده است.
حق مالکيت و احترام مردم به مالکيت مشروع انسان خصوصاً مسلمان را تا حد حرمت جان او محترم شمرده است. به عنوان نمونه میفرمايد: «حرمت مال مسلمان مانند حرمت خون او است.» (پاينده، 1384: 196)
و يا میفرمايد: «چه خوب است، مال خوب و مشروع برای مرد خوب باشد» (محمدی ریشهری، 1362: 282)
و نيز میفرمايد: «توهين به مؤمن گناه است، قتل او کفر است، خوردن گوشت او معصيت الهی است و حرمت مال او مانند حرمت خون اوست.» (همان، 282)
مشاهده میگردد در اکثر احاديث فوق حق مالکيت مشروع پذيرفته و تعدی به اين حق در حد تعدی به جان انسان تعبير و نهی گرديده است. گرچه از سيرة نظری و عملی نبوی ميتوان حقوق اساسی و بنيادين ديگر بشری مانند حق محاکمة عادلانه، حق اشتغال و... را نيز استنباط نمود، ليکن در اين زمينه به همين حد قناعت کرده و به حقوق بشر سياسی - اجتماعی از منظر پيامبر(ص) میپردازيم.
ب) حقوق سياسی - اجتماعی بشر در سيرة پيامبر اعظم(ص)
حقوق سياسی - اجتماعی بشر به آن دسته از حقوق اطلاق میشود که بشر به عنوان يک عنصر از جامعه دررابطه با دولت و ديگر نهادهای مدنی مستحق آن میباشد. در واقع حقوقی که جامعه و دولت بايد در رابطه با او محترم شمرده و در اين زمينه مساعدت کرده تا از آن منتفع گردد. اين مجموعه نيز در سيرة نبوی به اشکال مختلف مورد پذيرش و تأکيد قرار گرفتهاند.
- حق عدالت اجتماعی (برپایی قسط و دادگری ميان مردم)
از منظر پيامبر(ص) حقوق سياسی - اجتماعی انسانها در جامعه اين است که حاکم و دولت، عدالت اجتماعی برپا داشته و قسط و دادگری در ميان آنها اجرا نمايد و کوتاهی در آن شديدترين مجازاتهای اخروی را در انتظار دارد. به عنوان نمونه حضرت میفرمايد: «اولين کسی که وارد جهنم میشود، حاکمی است که به عدل رفتار نکرده است.» (محمدی ریشهری، 1362: 90)
و نيز میفرمايد: «کسی که حاکم ده نفر باشد و بين آنها به عدالت رفتار نکند، روز قيامت دستها و پاها و سر او در حلقهای از آتش گرفتار است.» (همان: 90)
و همچنين میفرمايد: «يک ساعت به عدالت حکم کردن بهتر از هفتاد سال عبادت است.» (همان: 79)
و باز میفرمايد: «خوشا آنکه سبکسری نکند و فزونی بخشد و به عدالت عمل کند.» (پاينده، 1384: 364)
همچنين آيات متعددی از قرآن به برپایی قسط و عدل از جانب پيامبر(ص) اشاره میکند. مانند:
«بگو [ای پيامبر] پروردگارم به من دستور [برپایی] قسط و دادگری داده است.»
[4] (اعراف: 29)
«مرا فرمان دادهاند تا در ميان شما به عدالت و داد رفتار کنم»
[5](شوری: 15)
بنابراين اجرای عدالت و قسط اجتماعی از حقوق سياسی - اجتماعی بشر است که دولت و حاکم اسلامی بايد به آن پايبند باشد.
- حقوق ضعفا و فقيران
پيامبر اسلام(ص) به پرداخت حق ضعفا از طرف جامعه و دولت تأکيد مینمايد.
در اين زمينه میفرمايد: «خداوند ملتی را که حق ضعيفان خود را نمیدهد، تقديس نمیکند.» (پاينده، 1384: 355)
و نيز میگويد: «خداوند مردمی را که حق ضعيفان را از نيرومندشان نگيرند، چگونه تقديس کند.» (همان: 355)
و نيز میفرمايد: «وسيلة نزديک شدن به خدا دوست داشتن مستمندان و نزديک شدن به ايشان است.» (حکيمی، 1384: 75)
بنابراين، پرداخت حق ضعفا از وظايف حاکم و جامعه است که امروز در قالب حق تشکل اجتماعات و سنديکاهای صنفی و حرفهای از طرف حقوق بشر پذيرفته شده تا از طرف اين نهادها بتوان از حقوق اين قشر (کارگر، کشاورز، طبقات زحمتکش و ضعيف) حمايت نمود.
- حقوق زنان
زن به عنوان يک عضو خانواده و رکن اصلی آن از طرف شوهر و حمايت دولت داراي حقوقی مانند: نفقه، مهريه، ارث و حضانت فرزندان است که از طرف پيامبر اسلام(ص) بر اين حقوق نيز تأکيد گرديده است که بايد محترم شمرده شود. مثلاً حضرت (ص) میفرمايد: «حق زن بر شوهر آن است که وقتی غذا خورد به او بخوراند و وقتی لباس پوشيد به او بپوشاند و به صورت او نزند و به او بد نگويد و جز در خانه از او دوری نگيرد.» (پاينده، 1384: 296)
و نيز میفرمايد: «دربارة زنان از خدا بترسيد که آنها پيش شما اسيرند.» (پاينده، 1384: 296)
همچنين میگويد: «گناهکاری مرد همين بس که عيال خويش را بیتکليف گذارد.» (پاينده، 1384: 300)
و باز میفرمايد: «خداوند شما را دربارة زنان به نيکی سفارش میکند، زيرا زنها مادران و دختران خالههای شما هستند.» (پاينده، 1384: 303)
میفرمايد: «بهترين شما کسانی هستند که برای زنان بهتريناند.» (پاينده، 1384: 304)
مجموعه احاديث فوق تأکيد بر حقوق زن به عنوان يک عضو خانواده و ستون اصلی بقای نسل و جامعه دارد و نبايد مرد حقوق او را به دليل ضعف جسمانی رعايت نکند.
- حقوق کودکان
از ديدگاه پيامبر اسلام(ص) کودکان به عنوان اعضای خانواده و ثمرة زندگی زناشويی نيز دارای حقوقی از جمله تعليم و تربيت بوده که بايد از طرف والدين و حتی دولت محترم شمرده شود. مثلاً حضرت میفرمايد: «فرزندان خود را گرامی شماريد و نيکو تربيتشان کنيد.» (پاينده، 1384: 395)
و نيز میفرمايد: «از جمله حقوق فرزند بر پدر آن است که او را نوشتن آموزد و نام او را خوب انتخاب کند و هنگام بلوغ به او زن بدهد.» (پاينده، 1384: 394)
همچنين میفرمايد: «حق پسر بر پدر آن است که نام او را نيک و جای او را نيک و ادب او را نيک کند.» (پاینده، 1384: 394)
- حق آزادی بيان
آزادی بهطور کلی و انواع آن مانند آزادی اجتماعات، عقيده و خصوصاً بيان امروز پذيرفته شده و بايد در چارچوب و محدودة قوانين وضع شدة يک جامعه باشد، زيرا اگر آزادی بهطور مطلق باشد منجر به آنارشيسم و هرج و مرج میگردد و اگر بخواهد بر اساس سليقه و گرايشهای فردی و گروهی محدود و تعريف شود، منجر به تبعيض و استبداد میشود. به عبارت ديگر، افراد در بيان آزاد هستند تا وقتی که به حقوق ديگران که توسط قوانين مشخص شده تعدی و تجاوز نکنند و اين آزادی عادلانه میباشد. به عبارت ديگر آزادی، مبتنی بر عدالت (در چارچوب) قرار دارد و بیحدوحصر نيست. اين چارچوب قانون است و آزادی عادلانه همان «آزادی قانونی» است.(راسخ، 1380: 131)
پيامبر اسلام(ص) نيز آزادی بيان را در چارچوب قوانين اسلام میدانند، يعنی خوب و بد جامعه که توسط قوانين اسلامی مطرح شده و اگر فرد، گروه و يا حتی دولتمردان و دولت از آن فاصله بگیرند، خود و جامعه را به خطر میاندازند. افراد آزاد هستند در اين مورد آزادانه آن را تذکر دهند. اين مقوله در قالب امر به معروف و نهی از منکر که ميزان معروف و منکر در جامعه همان قوانين موضوعة اخلاقی و عرف اسلامی است، میباشد. حتی شرايط اين امر و نهی را، نيز قانون مشخص کرده که همان «آزادی قانونی» است؛ يعنی افراد مسلمان در چارچوب اين قوانين آزادانه میتوانند ابراز نظر کرده و تا حد امر و نهی پيش بروند. در اين مورد حضرت رسول(ص) میفرمايد: «هرکس از شما ناشايستهای ببيند، به دست خويش مانع آن شود و اگر نتواند به زبان و اگر نتواند به دل مانع شود که حداقل ايمان همين اسـت.» (پاينده، 1384: 66)
باز میفرمايد: «آنکه به کار نيک فرمان میدهد، مانند کسی است که آن را انجام میدهد.» (پاينده، 1384: 65)
همچنين میگويد: «گفتار فرزند آدم به ضرر اوست، نه به نفع او مگر امر به معروفی و يا نهی از منکری يا ذکر خدای والا باشد.» (پاينده، 1384: 65)
همچنين میفرمايد: «امر به معروف کنيد و گرچه خودتان نکنيد و نهی از منکر کنيد، گرچه از همه اجتناب نکنيد.» (پاينده، 1384: 65)
و نيز میفرمايد: «به نيکی واداريد و از بدی بازداريد و گرنه خدا بدانتان را بر شما مسلط کند و نيکانتان دعا کنند و استجابتشان نکنند.» (پاينده، 1384: 66)
بهطور کلی حق آزادی بيان از منظر حضرت رسول(ص) مانند حقوق بشر فعلی در چارچوب قوانين پذيرفته است و به آن در قالب امر به معروف و نهی از منکر جهت حفظ سلامت فرد و جامعه و فرد و دولت تأکيد شده است.
ج)
حقوق اقليتها
اقليتها در جامعة اسلامی زمان پيامبر(ص) به اهل ذمه معروف میباشند. غير اهل کتاب يا اهل کتابی که طبق قراردادی به نام «قرارداد ذمه» دارای حقوق سياسی، اجتماعی و دينی میگرديدند. تعريف قرارداد ذمه به اين صورت است که: «قرارداد ذمه عهد و پيمانی است که بر مبنای قانون جزيه و آزادی ارادة طرفين، بين جامعة اسلامی و افراد و يا گروههای اهل کتاب مقيم در سرزمين اسلامی جهت فراهم آوردن يک محيط امن برای همزيستی و تفاهم منعقد میگردد.» (آريایی، 1380: 4)
در مورد حقوق اقليتها پيامبر(ص) فرمود: «آگاه باشيد کسی که به معاهدی (هم پيمان غيرمسلمان) ستم کند و پيمانش را بشکند و يا او را به کاری بيش از قدرت و امکانش وادارد و يا از او چيزی بدون رضايت خاطرش بگيرد، من در روز قيامت او را به محاکمه و بازخواست خواهم کشاند.» (ابی داوود، بیتا: 231)
نيز پيامبر(ص) میفرمايد: «کسی که فردی از ذميان را بيازارد، از من و پيروان من نيست.» (زحيلی، بیتا: 729)
به طور کلی سيره و روش رسول خدا(ص) چنين بود که به پيمان با اهل ذمه پايبند بود. چنانکه با بنی قينفاع و بنی قريظه و ساير قبايل يهود معاهده بست و عهد خود را نشکست تا آنکه معاهدينش آن را نقض کردند و به همين صورت در پيمان حديبيه که با مشرکان قريش پيمان بسته بود، عمل کرد. به طور کلی حقوق اقليتها در سيرة پيامبر اعظم(ص) را میتوان به شرح ذيل اشاره کرد:
- حق آزادی برپايی شعائر دينی و مراسم ويژة اقليتها
سيره و روش پيامبر(ص) در برخورد با اهل کتاب در منشور مدينه، مبنی بر ابقای معابد و آزادی دينی يهوديان و مسيحيان بوده است. (ابن هشام، بیتا: 143) همچنين تأکيد پيامبر(ص) بر رفتار نيک و عطوفت و مهربانی با پيروان ساير اديان بوده است. بهطور قاطع میتوان گفت پيامبر اسلام(ص) به سلب آزادی اجرای مراسم دينی و برپایی شعائر مذهبی اهل کتاب مخالفت مینمايند. (ابن هشام، بیتا: ج 4، 253)
- برخورداری اقليتها از حقوق اجتماعی، اقتصادی و سياسی
روش عملی پيامبر اکرم(ص) در رابطه با يهوديان و مسيحيان متحد خويش نمونة بارز و آشکاری در آزادی برخورداری آنها از حقوق و مزايای اجتماعی - اقتصادی است. پيامبر(ص) با يهوديان مدينه داد و ستد میکرد و از آنان وام میگرفت، از يک نفر يهودی هميشه قرض میکرد. (مجلسی، بیتا: ج 18، 15)
رسول خدا(ص) وقتی که از دنيا رفت، سپرش در گرو يک يهودی بود. (مجلسی، بیتا: ج1، 46) پيامبر(ص) از يک يهودی تقاضای خريد «سلف» کرد. (مجلسی، بیتا: ج 1، 21) پيامبر در زراعت زمينهای خيبر با يهوديان شريک میشد. (جوزيه، بیتا: ج 1، 183)
سنت پيامبر(ص) در رفتار با اقليتها به شرح ذيل است: ديدار پيامبر(ص) با يهوديان بعد از تشکيل دولت در مدينه انجام گرفت که نيمی از ساکنان مدينه را سه طايفة (بنی قريظه، بنی مصطلق و بنی قينقاع) تشکيل میداد. پيامبر(ص) در نخستين روزهای ورود خود به مدينه دولت تشکيل داد و برای تأمين امنيت شهر به تشکيل يک دولت فدرال با تدوين قانون اساسی (که نخستين قانون مدون دنيا به حساب میآيد) به نام «صحيفه» يهود را به عنوان يک ملت مستقل به رسميت شناخت و همة حقوق شهروندی را در 24 ماده برای يهوديان در نظر گرفت. (الخليلی، 1390: 32 – 25)
به اعتراف غالب صاحب نظران حقوقی اين وثيقه (صحيفه) و پيماننامه دو طرفه معتبرترين متون حقوقی و قانونی است که در دنيای قديم به ثبت رسيده است و حتی بالاتر از قانون اساسی دوم روم است. (حميدا..، بیتا: 41) ولی متأسفانه يهود اقدام به بدرفتاری و پيمان شکنی کرده و توطئههایی برخلاف پيمان انجام دادند، از جمله توطئة قتل محمد(ص) با همکاری قريش و نيز جنگافروزی عليه مسلمانان که به دنبال آن پيامبر(ص) با مشورت مسلمانان آنها را از حجاز و مدينه بيرون کرد و شهر را از لوث آنها پاک ساخت و سياست «يک دين و يک دولت» را پياده کرد و فرمود: «دو دين در سرزمين عرب جمع نمیشود.»
[6]
سيرة عملی ديگر پيامبر(ص) در برخورد با اقليتهای دينی امضا و پيماننامه با مسيحيان نجران است. حضرت(ص) پيماننامهای را با انصار نجران امضا کرده و در 105 فقره همة قوانين و حقوق مدنی آنها را به رسميت شناخته و آنان را متحد کشور خود و عضو جامعة بزرگ اسلامی به حساب آورده است. برخی از فقرات زيبا و جالب آن پيماننامه چنين است:
«از اين رو، بر من لازم است که حال آنها را رعايت کنم و از هر بدی محفوظ دارم تا هيچ آسيبی به آنها نرسد و در هر شهری که حضور دارند، اذيت و آزار جهادگران از قبيل غارت اموال و باجگيری را از آنان دور سازم. نبايد آنها را به کاری، اجبار و اکراه کرد و اسقفی را از کار دينی خود بازداشت. نبايد احدی از آنها را به پذيرش اسلام مجبور ساخت تا به اکراه دست از مذهب خود بردارد. به دستور قرآن با اهل کتاب به روش نيکو صحبت کنيد و به آنها محبت بورزيد و در هرکجا و در هر شهری که سکنی گزيدند، اذيت و آزار و هرنوع بدی را دور سازيد. اگر بر فردی مسيحی جنايتی رود، بر مسلمانان است که او را ياری دهند از او دفاع کنند نه مطرود شوند و نه حقشان ضايع گردد و يا در جامعه مهمل و بیمصرف رها شوند، زيرا من با آنها پيمان دارم و عهد خداوند را ضمان کردهام که هرچه بر مسلمانان از خوب و بد روا باشد، بر آنان نيز روا گردد. آنچنان پيمانی که هر مسلمانی الزام دارد، آن را رعايت کند و آنچنان محترم باشند که شريک مسلمانان بمانند و در شهروندی از همة حقوق و مزايا بهرهمند گردند. (حميدا..، بیتا: 7 – 153)
- تساوی حقوق مدنی و دينی اقليتها با مسلمانان
پيامبر اسلام(ص) با عقد معاهده با يهوديان، مسيحيان و مجوسيان آنها را به عضويت جامعة اسلامی درآورد و از حقوق مساوی در برابر قانون و ديگر مزايای شهروندی بهرهمند نمود. اين برابری حقوقی به اين صورت بود که در واقع مسلمانان با پرداخت ماليات و کمکهای مالی به دولت مرکزی از طريق خمس، زکات و صدقات از امنيت کشوری برخوردار بودند و غيرمسلمانان نيز با پرداخت «جزيه» [يک نوع تعهد مالی] از امنيت و آزادی [دينی] و حقوق مدنی برخوردار میگرديدند.
در اينجا حقوق اسلامی به عنوان يک اصل حافظ جان، مال، حيثيت و آزادی دينی همة شهروندان اعم از مسلمانان و غيرمسلمانان میگرديد. اگرچه حقوق اسلامی در رفتار با اتباع مسلمانان و غيرمسلمانان تفاوتهایی قائل است، ولی در مواردی وضع غيرمسلمانان حتی بهتر است. مثلاً:
آنها از پرداخت مالياتهای متعدد (مسلمانان) معافند و فقط يک ماليات (جزيه) میدادند.
از خدمت نظام (لشکری) معافند، ولی مسلمانان بايد خدمت نظام بروند.
از نوعی خودمختاری برخوردارند.
دعاوی آنها به دادگاه (کشيشان) برطبق احوال شخصية خودشان حل و فصل میشود.
جان و دارایی آنها از طرف دولت اسلامی محافظت میشود.
جزيه فقط به مردان آنها نه زنان و صغيران تعلق میگيرد.
نابينايان، صدقهگيران، راهبان و سالخوردگان آنها که از کار افتادهاند از جزيه معافند.
آنها در تمام مناصب اداری، حکومتی حتی تا وزارت (طبق نظر ماوردی، شافعی و ابوالعلی فراء حنبلی) میتوانند رشد کنند، ولی بايد تصميمگيری با مسلمانان باشد، (در دولت فاطميان و آل بويه در ايران اهل کتاب يهودی، مسيحی و زرتشتی به اين مناصب رسيدند). (آرنولد، 1358: 49)
قبرستان و مردگان غيرمسلمانان مانند مسلمانان محترم است.
میتوانند قرآن مجيد و احاديث پيامبر(ص) يا فقه اسلامی را بياموزند و نمیتوان آنها را منع کرد.
در صورت لزوم حاکم اسلامی بايد از بيتالمال آنها را نيز تأمين کند.
کتب آسمانی آنها محترم است و نمیتوان به آن تعرض کرد. المقريزی میگويد: «پيامبر(ص) در اثنای جنگ خيبر فرمان داد، تمام نسخ تورات که غنيمت گرفته شده بود را به يهوديان مغلوب مسترد کنند.» (حميدا..، 1373: 215)
ملاحظه میگردد حقوق اقليتها نه تنها با مسلمانان برابر که بعضاً بهتر نيز میباشند. (ثقفی، 1380: 86) بنابراين، مجموعة سومی از حقوق بشر که در سيرة پيامبر(ص) به آنها بها داده شد، شبيه نسل سوم حقوق بشر فعلی که به نام حقوق جمعی (یا حقوق همبستگی) ناميده میشود و شامل حقوق کلية شهروندان اعم از مسلمانان و غيرمسلمانان (تحت حاکميت دولت اسلامی) را شامل میگردد و شامل همان حقوقی است که قبلاً اشاره گرديد، از قبيل حق صلح، حق توسعه، حق داشتن محيط زيست سالم و غيره در واقع بايد گفت به نوعی در سيرة نظری و عملی پيامبر اسلام(ص) مبانی و اصول کلی آن پذيرفته شده و بهطور کلی مبانی و اصول سه نسل حقوق بشر فعلی در صدر اسلام مطرح و اجرا گرديده است.
نتیجهگیری
به طور کلی در اين مقاله مطرح گرديد که حقوق بشر گرچه ريشة چندين هزار ساله در تاريخ بشر داشته و انديشمندان و فلاسفه تلاش عمده در تدوين و اجرای آن داشتهاند، ولی انبياء بيشترين سهم را در اين مورد داشتهاند. پيامبر اسلام(ص) به عنوان آخرين پيامبر کاملترين شکل حقوق بشر را در سطوح مختلف از جمله حقوق اساسی و بنيادی بشر (مدنی – سياسی) و حقوق سياسی - اجتماعی (اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی) و حقوق اقليتها (حقوق جمعی یا همبستگی) بهطور مبسوط در سيره نظری و عملی خود در 14 قرن قبل به آن پرداخته و آن را اجرا نمودهاند.
در اين نوشتار، با اشاره به دورة حاکميت 14 سالة دولت اسلامی ايشان نمونههای متنوعی از اين حقوق را در سيرة نظری و عملی پيامبر(ص) مطرح گرديد که به اجرا درآمده است که نمونهای اندک از تجلی بشردوستی پيامبر رحمةللعالمين است که میتواند الگوی عملی برای ملتها و دولتهای مسلمان و غيرمسلمان باشد. اگرچه بحث و تحقيق در اين زمينه جای بسيار دارد و طرح جوانب مختلف سيرة پيامبر اعظم(ص) در زمينة حقوق بشرـ در قالب يک مقالة بسيار ناقص و کم میباشد، ولی طرح آن حداقل میتواند زمينهساز برداشتن گامهای بزرگتر توسط محققين، صاحبنظران و انديشمندان علاقهمند به مطالعات حقوقی بشر اسلامی در آينده باشد.
منابع و مأخذ
قرآن کريم
ابن هشام (بیتا) «سيره»، بیجا، ج 2 و 4.
ابیداوود (بیتا) «سنن»، بیجا، ج 3.
الخليلی، جعفر (1390) «موسوعة العتبات المقدسه – قسم المدينة المنوره»، ج 1، بغداد: دارالتعارف.
آرنولد، توماس (1358) «تاريخ گسترش اسلام»، ترجمة دکتر ابولفضل عزتی، دانشگاه تهران.
آريایی، جعفر (1380) «حقوق متقابل مسلمانان و اهل کتاب»، مجموعه مقالات همايش بينالمللی حقوق بشر و گفتگوی تمدنها، قم: دانشگاه مفيد.
بصيری، محمدعلی (1381) «جهانی شدن، حقوق بشر و گفتگوی تمدنها»، مجلظ دانشکدة حقوق و علوم سياسی دانشگاه تهران، ش56.
پاينده، ابوالقاسم (1384) «نهجالفصاحه؛ مجموعه سخنان و خطبههای رسول اکرم(ص)»، قم: نشر پرهيزکار، چاپ دوم.
پستا، حسن (1375) «فرهنگ روابط بينالملل»، تهران: فرهنگ معاصر.
ثقفی، سيدمحمد (1380) «رابطة دولت مدينه با اقليتهای دينی»، مجموعه مقالات همايش بينالمللی حقوق بشر و گفتگوی تمدنها، قم: دانشگاه مفيد.
جوزيه، ابن مقيم (بیتا) «احکام اهل الذمه»، ج 1 و 2، بیجا.
حکيمی، محمدرضا، محمد و علی (1384) «الحيات»، ترجمة احمد آرام، چاپ پنجم، قم: دليل ما.
حميدا..، محمد (1373) «حقوق روابط بينالملل در اسلام»، ترجمة دکتر سيدمصطفی محقق داماد، ج 1، دفتر نشر علوم اسلامی، تهران.
حميدا..، محمد (بیتا) «الوثائق السياسه»، بيروت: دارالرشاد.
ذاکريان، مهدی (1380) «فرايند يکپارچگی نسلهای حقوق بشر»، اطلاعات سياسی و اقتصادی، ش 158- 157.
رابرتسون، ديويد (1375) «فرهنگ سياسی معاصر»، ترجمة عزيز کياوند، تهران: نشر البرز.
راسخ، محمد (1380) «آزادی چون ارزش»، مجموعه مقالات همايش بينالمللی حقوق بشر و گفتگوی تمدنها، قم: دانشگاه مفيد.
زحيلی (بیتا) «آثار الحرب»، بیجا.
شريفيان، جمشيد (1380) «راهبرد جمهوری اسلامی ايران در زمينة حقوق بشر در سازمان ملل متحد»، تهران: دفتر مطالعات سياسی و بينالمللی وزارت امورخارجه.
قسوم، عبدالرزاق (1986) «حقوق الامة الاسلاميه، واجبات الدولة الاسلاميه»، مقالات الموتمر الرابع للفکر الاسلامی فی طهران، معاونة العلاقات الدوليه فی منظمه الاعلام الاسلامی، سبهر، طهران، ص.ب، 1313/14155.
مجلسی، محمدباقر (بیتا) «بحارالانوار»، ج 1 و 18، بیجا.
محمدی ریشهری، محمد (1362) «ميزان الحکمه»، المجلد الرابع، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
محمدی ریشهری، محمد (1367) «ميزان الحکمه»، المجلد الثامن، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
محمدی ریشهری، محمد (1362) «ميزان الحکمه»، المجلد التاسع، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
محمدی ریشهری، محمد (1362) «ميزان الحکمه، المجلد السادس، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
مطهری، مرتضی (1384) «نظام حقوق زن در اسلام»، چاپ چهل و يکم، تهران: صدرا.
مهرپور، حسين (1377) «نظام بينالملل حقوق بشر»، تهران: انتشارات اطلاعات.
[1]. دانشیار گروه علوم سياسی دانشگاه اصفهان. Basiri@ase.ui.ac.ir
[2]. يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ
[3]. وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ
[4]. قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ
[5]. أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ
[6]. «لا يجتمع دينان فی ارض العرب»