شروع داستان با تصویرِ درآوردن قلب و فضای نسبتا جدید اتاق عمل و اهدای عضو برای مخاطب جذاب است. این جذابیت با قلم روان و نثر خوش‌خوان نویسنده تکمیل شده و باعث ترغیب مخاطب جهت همراه شدن با داستان می‌شود. راوی نسیم، زنی تقریبا بی‌احساس ترسیم شده که همسرش را به‌ خاطر مهریه به زندان می‌اندازد، باعث فروش خانه‌ی پدری او می‌شود و در نهایت در اتاق عملی که اعضای بدن همسر سابقش اهدا می‌شود، حضور دارد و مانند یک ربات وظایفش را انجام می‌دهد.
مخاطب با پرش‌های ذهنی نسیم و منولوگ‌هایش وارد زندگی او با آیین نریمان می‌شود و رفته رفته پازل روایت تکمیل می گردد. هر چند که این پرشهای ذهنی بدون پل‌تداعی و به نوعی تصنعی به نظر می‌رسد.
حضور فلاسفه و دیالوگ های مستقیم و غیر داستانی‌شان به روند داستان آسیب زده و حالت گزارشی به آن داده. به طوری که در بخش‌هایی از داستان این حس القا می‌شود که در حال خواند یک مقاله‌ی فلسفی جذاب هستیم نه یک داستان.
تعدد موضوعاتی که پرداخت شده هم یکی از نقاط ضعف این‌کار است. امانتداری، ماجرای غدیر، فلسفه ادیان، اهدای عضو و مهریه... که خارج از مجال این داستان است و میشود گفت نویسنده حتی طرفدارانه به این موضوعات پرداخته و در نهایت باور خود را در داستان گنجانده.
سوالهایی در داستان پیش می‌آید که تا پایان بی‌پاسخ می‌ماند.
با همه‌ی این موارد، من از خوانش داستان و قلم سلیس نویسنده لذت بردم.

نام ارسال کننده نظر را مشخص نمایید.
آدرس ایمیل نظردهنده را مشخص نمایید.
آدرس وب سایت ارسال کننده نظر را مشخص نمایید.
نظر را مشخص نمایید