درود
هر چند ابتدای داستان، مخاطب را کنجکاو می‌کند تا ورقی به بعد داستان بزند اما می‌بیند؛ نویسنده داستانی که ظاهرا کوتاه است را بند می‌کند به فلسفه‌‌ای دور و دراز که حوصله از مخاطب می‌برد و چه بسا که مثل من می‌گوید: خب که چه؟ این‌ها را که می‌دانیم، چه حرف جدیدی برای ارائه داشته‌ای؟
پرداخت به تکنیک سیال ذهن محتاج کاربلدی نویسنده است تا بتواند مخاطب را در فضاهای جدید قرار دهد به جای سرگیجه‌ای که از رفت و آمد تکراری عایدش شود.
باری جاهایی بود که نویسنده از پسش برآمده اما تا خواسته دست مخاطب را بگیرد و به پله‌های بالاتر ببرد، ناخواسته دستش را رها کرده و مخاطب در آشفته بازار آئین، دختر سیاه‌پوست، شخصیت‌های هیوم و نیچه و قلبی که میان یخ می‌تپد و دلهره‌ی واکنش مادرشوهر و پدرشوهر قبلی، جشن‌های پی در پی و... به دنبال راهی برای لذت بردن از این داستان می‌گردد!
پرداختن به دین اسلام و برتری دادن آن نسبت به سایر ادیان در نگاهی که نویسنده به داستان تحمیل کرده ، این موضوع را از سادگی فهم به تنش ذهنی منجر کرده است.
قلمتان نویسا بانو.

نام ارسال کننده نظر را مشخص نمایید.
آدرس ایمیل نظردهنده را مشخص نمایید.
آدرس وب سایت ارسال کننده نظر را مشخص نمایید.
نظر را مشخص نمایید