خداقوت به نویسنده‌ی اثر
داستان شروع خوبی داشت و زبان ساده و صمیمی‌اش مخاطب را تا پایان داستان می‌کشاند. نویسنده در بطن داستان دو جشن را معرفی می‌کند، جشن‌هایی که رو بروی هم هستند، جشن میلاد پیامبر در دانشگاه آیین و جشن کشتن عمر در خانه‌ی مامان نجمه. یکی بر اساس اعتقادات و دیگری خرافات. و در این روبرویی آیین را نشان می‌دهد که مخالف خرافات و پیرو وحدت است. همین یادآور شخصیت پیامبر و رحمت ایشان است. چیزی که در داستان خاتم توقع می‌رود. اما شلوغی داستان توجه به این نکته را گرفته است. و همچنین چرایی داستان در میان خرده روایت‌هایی که نسیم می‌گوید گم است. اینکه نسیم به دنبال چه است چه هدفی داشته و در نهایت چه به دست آورده. داستان با روایت متفاوتی از یک جدایی شروع شده اما علت جدایی نامعلوم است و حضور نسیم بر سر جنازه‌ی همسر سابقش نامعلوم‌تر و همچنین علت مرگ آیین و اهدا قلبش به دختری سنی. محتوای این رخداد داستانی جذاب و تاثیر گذار است اما چرایی نامعلومش خواننده را در یک ابهام همیشگی می‌گذارد که شایسته نیست. ضمن تبریک به نویسنده امیدوارم در سال‌های بعد داستان‌هایی قوی‌تر از او بخوانیم.

نام ارسال کننده نظر را مشخص نمایید.
آدرس ایمیل نظردهنده را مشخص نمایید.
آدرس وب سایت ارسال کننده نظر را مشخص نمایید.
نظر را مشخص نمایید