اثری هوشمندانه که تلاش کرده از خلق نمادین شخصیت، زمان و مکان برای بیان مقصود استفاده کند.شروع داستان خواننده را با خود دنبال میکنند. در اواسط کار با بریده بریده جلو رفتن، خواندن سخت میشود اما برای گرفتن جواب سوالاتمان خواندن را ادامه میدهیم. سوالاتی که تا انتهای داستان هم به جواب نمیرسد و مبهم باقی میماند.اگر هوشمندی در خلق اثر برای مخاطب حرفهای را کنار بگذاریم. آیا از خواندن این اثر لذت میبریم؟ با توجه به فرصت زمانی محدود داستان، تمرکز روی یک یا دو موضوع اصلی به کار عمق بیشتری میبخشد. پرشهای زیاد. چند پیامی. قطار کردن تعداد زیادی حادثهی داستانی کلیشهای بدون پرداخت کافی از جذابیت اثر کاسته است.مرگ، پیوند اعضا،طلاق، اجرای مهریه، زندان، مشکل چک، سقط جنین و ...در حد عناوین پراکندهی زیادی باقی ماندهاند. در حالی که هر کدام قابلیت پرداخت بیشتری داشتند. و حذف برخی از آنها به نفع اثر بود.یک انتخاب اشتباه که منجر به ازدواج و بعد طلاق شده قابل درک است. اما آیین که نماد پیوند و وحدت است و شخصیتی صبور و با حوصله دارد. چرا تلاشی برای حفظ زندگی مشترک خود نمیکند؟ او که در فلسفه انقدر پیگیر است چرا پیگیر مشکلات خودش نمیشود؟ انگار خارج از آن دانشگاه نه قدرت تکلم دارد نه مبارزه نه دفاع نه جنگیدن.نسیم که انقدر به آیین اطمینان دارد چرا او را به زندان انداخته است؟ به نظر نمیرسد از او کینه داشته و برای تلافی آزارهایی که دیده این کار را کرده باشد. اگر دنبال حقش بوده، آیین آدمی نبود که حق او را ندهد. و به نوعی نماد امانت داری بوده.شاید این چالش برای مخاطبی که نمادها را تطبیق داده و در انتظار شگفتانه است به وجود بیاید که مرگ آئین نماد چیست؟