بسماللهالرحمنالرحیم
حج در سیرة پیامبر صلی الله علیه و آله
نویسنده: جواد محدثی
منبع: میقات حج، تیر 1385، شمارة 56

مقدمه
نگاه و پیروی از اسوه و الگو، آدمی را زودتر به هدف میرساند.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام و اولیای دین، سرمشق مسلماناناند و آشنایی با سیرة اخلاقی و عبادی آنان، برای بهتر پیمودن این مسیر بسیار مفید است.
از این رو، توجه به سیرة پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در عبادت، به ویژه در انجام مناسک حج و حضور در این شعائر ابراهیمی، برای امت او کارساز است.
آنچه میخوانید، نمونههایی است از شیوة حجگزاری آن حضرت، که در منابع تاریخی و حدیثی آمده است، باشد که آن «اسوة حق» را در همة ابعاد زندگی الگوی عمل قرار دهیم، تا زودتر و درستتر به مقصود برسیم.
حرمت مکه و کعبه
خانة توحید و قبلة مسلمین، که بازسازی آن، یادگار ابراهیم خلیل علیه السلام است، مکانی است مقدس و شهری است مورد احترام. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز این حرمت را پاس میداشت و با ذکر و دعا و رعایت ادب، بر قداست آن توجه میداد و با تهلیل و تکبیر وارد شهر و حرم الهی میشد. هنگام رفتن به مکه، از تپة شمالی وارد و از ناحیة جنوب خارج میگشت1
نقل شده است که تنها یک بار به درون کعبه رفت. جامه و عبایش را زیر پای خود انداخت و کفشهایش را از پای در آورد و میان دو ستون داخل کعبه، دو رکعت نماز گزارد2 هنگام ورود به مکه، خدا را به عنوان «ذی المعارج» و صاحب والایی بسیار میستود. در مسیر راه، هنگام برخورد با هر سوارهای یا فراز آمدن بر هر تپهای یا فرود آمدن به هر وادی و در فرصتهای آخر شب و در پی نمازها «لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ لا شَرِیْکَ لَکَ لَبَّیْکَ» میگفت3 و گاهی در طول راه، پیادهها را سوار بر شتر خویش میکرد.
احرام و تلبیه
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در دو پارچة یمانی احرام میبست؛ همان دو جامة احرام که هنگام وفات نیز در همانها کفن شد4 جابربن عبداللَّه نقل کرده که پیامبر هنگام احرام اینگونه لبّیک گفت:
«لَبَّیْک، اللَّهُمَّ لَبَّیْک، لَبَّیْکَ لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک، انَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ، لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیْک»5 همچنین نقل شده که آن حضرت، شب را در ذو الحُلیفه میگذراند. هنگام صبح، پس از نماز فجر، بر مرکب خویش سوار میشد و لبیک میگفت. فضلبن عباس نیز نقل کرده که پیامبر، در طول سفر، لبیک میگفت تا آنکه رمی جمره عقبه کند.
آنگاه هفت سنگ بر جمرة عقبه میزد و با هر سنگریزه، تکبیر میگفت6 و چون از گفتن لبیک فراغت مییافت، از خدای متعال، مغفرت و رضایت او را میخواست و در خواست رهایی از آتش دوزخ داشت.7 از محرمات احرام، زیر سایه رفتن است، مگر آنگاه که به منزلگاه برسند و زیر سقف یا خیمه بگذرانند.
روزی یکی از معاندان، از امام کاظم علیه السلام در بارة استظلال (زیر سایه رفتن) پرسید و اینکه مگر میان سایة کجاوه در حال سفر با سایة خیمه در حال نزول فرقی هست؟ حضرت موسیبن جعفر علیهما السلام او را از اینکه در دین قیاس میکند نکوهش کرد و فرمود: ما مثل پیامبر خدا صلی الله علیه و آله عمل میکنیم و مثل او ذکر و لبیک میگوییم. سپس فرمود:
«پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر مرکب خویش سوار میشد و هنگام سوار شدن، سایهبان نداشت و گاهی حرارت آفتاب او را رنج میداد. بعضی از بدنش را با بعضی دیگرو گاهی صورتش را با دستش میپوشانید. اما آنگاه که در منزلگاه فرود میآمد، زیر خیمه و سایة خیمه یا سایة دیوار قرار میگرفت».8 از مواقع استجابت دعا، هنگام ورود به خانة خداوند است که چشم زائر به بیتاللَّه میافتد. خداییکه از بندگانش خواسته به زیارت خانهاش آیند، سزاوار است که در لحظة ورود میهمان، پذیرایی کند و پذیرایی خدا استجابت دعاست. از این رو، در آن لحظه سفارش به دعا شده است. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله نیز چنین روشی داشت و هنگامی که از طرف خانة یعلی میخواست وارد مسجد الحرام شود، رو به کعبه میایستاد و این چنین دعا میکرد:
«إنَّ النَّبِیّ صلی الله علیه و آله إذا جاء مکاناً من دار یعلی استقبل البیتَ فَدَعا».9
ادب طواف در سیره نبوی
در بارة «طواف» نکات متعددی نقل شده که به برخی از آنها اشاره میشود:
از امام صادق علیه السلام در بارة ویژگی طواف پیامبر خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند. حضرت فرمود:
«پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شب و روز، ده بار طواف میکرد؛ هر بار هفت دور. سه بار در آغاز شب، سه بار در آخر شب، دو بار هنگام صبح و دو بار بعد از ظهر. و در فاصلة این نوبتها به استراحت میپرداخت»10 حدیثی از امام هادی علیه السلام نقل شده که آن حضرت فرمود:
«إنّ رَسُولَ اللَّه کانَ یطوفُ بالبیتِ وَ یُقَبِّلُ الْحَجَرَ؛11 پیامبر خدا خانة خدا را طواف میکرد و حجر الاسود را میبوسید».
امام صادق علیه السلام در حال طواف بود که سفیان ثوری از آن حضرت پرسید: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله هنگام طواف به حجر الأسود میرسید، چه میکرد؟ حضرت فرمود: «کانَ یستلِمُهُ فی کلّ طواف فریضة و نافلة»، در هر طواف واجب و مستحب، دست بر آن میکشید. آنگاه امام صادق به طواف پرداخت و چون مقابل حجرالاسود رسید، عبور کرد و آن را استلام نکرد. سفیان ثوری خود را به حضرت رسانید و گفت: مگر نفرمودید که پیامبر در هر طواف واجب و مستحب، حجرالأسود را لمس میکرد؟ پس چرا خودتان چنین نکردید؟ امام صادق علیه السلام فرمود: «مردم برای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جایگاهی قائل بودند که برای من قائل نیستند. وقتی پیامبر به حجر الأسود میرسید، راه را برای حضرتش میگشودند تا استلام کند و من خوش ندارم که در ازدحام و شلوغی جمعیت وارد شوم».12 از علی علیه السلام نیز روایت شده است که: «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَسْتَلِمُ الرُّکْنَیْنِ؛ الَّذِی فِیهِ الْحَجَرُ الْأَسْوَدُ وَ الرُّکْنَ الْیَمَانِیَّ، کُلَّمَا مَرَّ بِهِمَا فِی الطَّوَافِ».13 آنچه در انجام مناسک و عبادات مهم است، تبعیت از سیرة اولیای دین است و این عملی تعبّدی است نه قیاسی و استحسانی. پیروان واقعی نیز باید در کیفیت حجگزاری، دقیقاً بر این منوال و سیره حرکت کنند.
بریدبن معاویه عِجلی از حضرت صادق علیه السلام پرسید: چرا مردم هنگام طواف، رکن حجرالأسود و یمانی را استلام میکنند، اما دو رکن دیگر کعبه را استلام نمیکنند؟
حضرت فرمود: «همین پرسش را عبادبن صُهَیب بصری هم از من پرسید. به او گفتم: زیرا که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این دو را استلام کرد، اما آن دو را استلام نکرد و بر مردم است که آنگونه عمل کنند که پیامبر عمل کرده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اسْتَلَمَ هَذَیْنِ وَ لَمْ یَسْتَلِمْ هَذَیْنِ فَإِنَّمَا عَلَی النَّاسِ أَنْ یَفْعَلُوا مَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله...»13
آب زمزم
زمزم، به صورت چشمهای زیر پای اسماعیل علیه السلام جوشید. در آن وادیِ خشک و بیآب، که سعی هاجر میان صفا و مروه، برای یافتنِ آب به جایی نرسید، به اعجاز الهی، مایة آبادانی و برکت آن منطقه شد.
آب زمزم فضیلت بسیار دارد و نوشیدن از آن مستحب است.
از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت است که:«مَاءُ زَمْزَمَ دَوَاءٌ مِمَّا شُرِبَ لَهُ؛15 آب زمزم برای هر دردی که به خاطر آن نوشیده شود، درمان است».
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله به این آب علاقه داشت و از آن مینوشید و گاهی میفرمود تا برای او سوغات آورند. به نقل ابن شهر آشوب: «کانَ النّبیُّ یأتی زَمْزَمَ فَیَشرِبُ مِنها شَربَةً؛16 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله سراغ زمزم میرفت و از آب آن مینوشید».
در این حدیث روشن نیست که این عمل، شیوة آن حضرت در پیش از اسلام و قبل از بعثت بوده یا پیش از هجرت و یا به دوران رسالت بر میگردد. اما نقل دیگری وجود دارد که اهتمام آن حضرت را به آب زمزم میرساند:
«کَانَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله یَسْتَهْدِی مِنْ مَاءِ زَمْزَمَ وَ هُوَ بِالْمَدِینَةِ؛17 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دورانی که در مدینه بود، همواره میخواست که از آب زمزم برایش هدیه و سوغات بیاورند».
قربانی
قربانی به درگاه خداوند، نشانة تسلیم و تعبّد و فداکاری و ایثار است. از این رو، مستحب است قربانی حاجی چاق، درشت و پرگوشت باشد. تا هم خیر بیشتری به مردم برسد و هم گذشت بیشتری از مال، در راه خداوند صورت گیرد.
سیرة حضرت رسول آن بود که قوچی بزرگ، چاق و نر قربانی میکرد. رنگش کبود مایل به سفیدی بود. ابن عباس نقل میکند که پیامبر خدا دو گوسفند سفید قربانی میکرد، پای خود را هنگام ذبح بر روی آن میگذاشت و میفرمود: «بِسْمِ اللَّهِ مِنْکَ وَ لَکَ، اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنْ مُحَمَّدٍ...»18 و به روایت منقول از عبداللَّهبن سنان: «پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روز عید قربان دو گوسفند ذبح میکرد؛ یکی از جانب خود، دیگری به نیابت از هر کس از امتش که توان قربانی نداشت. امیر مؤمنان علیه السلام نیز دو قربانی میکرد؛ یکی از جانب خود و دیگری از طرف پیامبر خدا صلی الله علیه و آله».19
نقل دیگری دربارة شیوة قربانی کردن پیامبر چنین است:
«پیامبر دو گوسفند سفید را نزدیک میآورد؛ یکی را ذبح میکرد و میفرمود: خدایا! این از جانب محمد و آل محمد. دیگری را نزدیک میآورد و هنگام ذبح میفرمود: خداوندا! این از جانب امّتم؛ هرکس که به یگانگی تو و به ابلاغ رسالتم شهادت دهد».20 اینکه حاجی خود به قربانگاه رود و خود قربانی را سر ببرد، مطلوب و بهتر است از نیابت. انسبن مالک نقل میکند که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله خود با دست خویش قربانیاش را ذبح میکرد و نام خدا را بر زبان میراند: «کانَ رَسُولُ اللَّهِ یَذْبَحُ أضحیتَهُ بِیَدِهِ وَ یُسمّی فِیها».21
حلق و تقصیر
روز عید قربان، روز پاکی جان و بیرون آمدن از تعلّقات و زدودن زواید است. تراشیدن سر نیز یکی از نمادهای «علقه زدایی» است. از امام صادق علیه السلام روایت شده است:
«قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَوْمَ النَّحْرِ یَحْلِقُ رَأْسَهُ وَ یُقَلِّمُ أَظْفَارَهُ وَ یَأْخُذُ مِنْ شَارِبِهِ وَ مِنْ أَطْرَافِ لِحْیَتِهِ؛22 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روز عید قربان، موی سرش را میتراشید. ناخنهایش را کوتاه میکرد و بخشی از شارب و محاسن (ریش و سبیل) خود را کوتاه میکرد».
این شیوه که به نظافت و آراستگی و اصلاح سر و صورت مربوط میشود، شایستة روز عید است که روز زینت و تجمّل است.
رمی جمره
رمی جمره که یکی از اعمال حج است. نشان طرد شیطان و راندن آن از خویش است. این عمل در روز عید قربان و دو روز بعد انجام میگیرد.
از حضرت باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ یَرْمِی الْجِمَارَ مَاشِیاً؛23 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله جمرات را پیاده رمی میکرد».
و طبق نقل جابربن عبداللَّه، پیامبر خدا روز عید قربان، هنگامی که آفتاب بالا آمده بود، جمرات را رمی میکرد، اما روزهای پس از عید، پس از زوال خورشید و بعد از ظهر رمی میکرد24 و ابن عباس نقل کرده که آن حضرت، پس از زوال خورشید (نیم روز)، رمی جمرات میکرد و چون فارغ میشد، نماز ظهر را میخواند.25 و طبق نقل حضرت صادق علیه السلام پیامبر خدا روز عید، چون از مزدلفه به منا آمد، ابتدا سراغ جمرة عقبه رفت و با هفت سنگ ریزه آن را رمی کرد. سپس به منا برگشت و این بخشی از سنت است.26
شوق حرم و عشق نماز
خانة خدا در مکه، محبوب دلهاست و عبادت در آنجا ثواب بسیار دارد و دلهای عاشق، با آن مسجد مقدس انس و الفت دارند. از ابن عباس نقل شده که پیامبر خدا در شبهای تشریق، هر شب از منا به مکه میآمد و خانة کعبه را زیارت میکرد:
«أنّ النَّبِیّ کانَ یَزُورُ الْبَیْتَ کُلَّ لَیْلَةٍ مِنْ لَیالِی مِنی».27 در حدیثی هم آمده که امام باقر علیه السلام در پاسخ نامة ابراهیمبن شیبه چنین نوشت:
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُحِبُّ إِکْثَارَ الصَّلَاةِ فِی الْحَرَمَیْنِ فَأَکْثِرْ فِیهِمَا وَ أَتِمَّ؛28 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دوست داشت که در مدینه و مکه بسیار نماز بخواند. تو هم در این دو شهر نماز زیاد بخوان و نماز را تمام اقامه کن نه شکسته».
مسجد قبا یکی از مساجد مورد علاقه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود. هر گاه به قبا میرفت در منزل سعدبن خیثمه انصاری فرود میآمد.
سراغ مسجد قبا میرفت، از چاه، آب میکشید و پاهای خود را میشست و از روی سنگهای کنار جاده عبور میکرد و در آن مسجد نماز میخواند. طبق نقل ابوسعید خدری، آن حضرت هر هفته روزهای شنبه پیاده به مسجد قبا میرفت. گاهی هم سواره این راه را میپیمود: «أَنَّ النَّبِیَّ کانَ یَأْتِی قُباء ماشِیاً وَ راکِباً».29
زیارت احُد
تکریم شهدا و زیارت تربت جان باختگان راه خدا، اجر فراوان دارد و نشر فرهنگ جهاد و شهادت است.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نیز در این احیاگری و اکرام، سهم داشت. به روایت امام صادق علیه السلام:
«حضرت رسول، هرگاه به زیارت قبور شهدا (در احد) میرفت، خطاب به آن شهیدان این آیة قرآنی را میخواند: سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ؛30 سلام و درود بر شما به خاطر آنچه که صبر کردید. پس سرای آخرت چه جای خوبی است».31
رفتن به دیدار کسی که از سفر حج و زیارت خانه خدا برگشته و درود و تحیّت گفتن به او، از آداب و سنتهای حج و تعظیم شعائر الهی است و ثواب دارد.
حضرتصادق علیه السلام ازپدران بزرگوارش در بارة سیرة حضرت رسول در این مورد، چنین نقل کرده است:
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَانَ یَقُولُ لِلْقَادِمِ مِنَ الْحَجِّ: تَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْکَ وَ أَخْلَفَ عَلَیْکَ نَفَقَتَکَ وَ غَفَرَ ذَنْبَکَ؛32 پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به کسی که از حج بر میگشت، میفرمود: خداوند از تو بپذیرد و هزینهات را جایگزین سازد و گناهت را ببخشد».
به دیگران نیز توصیه میکرد: هرگاه به دیدار حاجی رفتی، به او سلام ده و مصافحه کن و بخواه که قبل از ورود به خانهاش در حق تو دعا و استغفار کند.
آموزش مناسک
اهتمام پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بر اینکه زائران خانة خدا و انجام دهندگان حج و عمره، مناسک خود را به درستی انجام دهند، بسیار بود و در مواقف مختلف به آنان یاد میداد؛ از جمله پیش از عزیمتشان به سفر، به آنان میفرمود: «تَعَلَّمُوا مَنَاسِکَکُمْ فَإنَّها مِنْ دِیْنِکُمْ؛33 مناسک خویش را بیاموزید، که این جزئی از دین شماست».
حذیفه نقل میکند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمان داد که مؤذنان همه جا، در مناطق بالا و پایین، اعلام کردند که رسول اللَّه امسال قصد حج دارد که به مردم حج و مناسک آن را بیاموزد و این آموزش و فراگیری، پایه و سنتی شود تا آخر روزگار. همة مسلمانان در سال دهم هجرت در حج مشارکت کردند، تا هم شاهد منافع خویش باشند و هم پیامبر خدا حج را به آنان بیاموزد و مناسکشان را به ایشان بشناساند.
پیامبر همراه مردم و همسرانش به حج رفت- همان سال حَجّة الوداع- حج خود و مناسکشان را انجام دادند و مردم همة آنچه را بدان نیاز داشتند آموختند و حضرت رسول صلی الله علیه و آله به آنان اعلام کرد که آیین حضرت ابراهیم را برایشان بر پا داشته است.
همه بدعتهای مشرکان را پس از ابراهیم زدوده و حج را به حالت نخستین خود برگردانده است.34 از ابن عمر نیز روایت است که:
پیامبرخدا صلی الله علیه و آله یک روز قبل از ترویه برای مردم خطبه میخواند و آنان را نسبت به مناسک خود آگاه میکرد: «کانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِذا کانَ قَبْلَ التَّرْوِیَةِ بِیَوْمٍ خَطَبَ النَّاسَ فَأَخْبَرَهُمْ بِمَنَاسِکِهِمْ».35 حجّ آگاهانه، توصیة حضرت رسول بود. در خطبة روز غدیر هم در بازگشت از حجّةالوداع، در جمع مسلمانان حاضر فرمود: «مَعَاشِرَ النَّاسِ! حُجُّوا الْبَیْتَ بِکَمَالِ الدِّینِ وَ التَّفَقُّهِ...؛36 ای مردم، با کمال دینداری و همراه با دینشناسی و تفقّه، حج خانة خدا کنید».
اینها نمونهها و گوشههایی بود از سیرة نبوی در مورد حج خانة خدا و مناسک حج و اعمال گوناگون این زیارت معنوی که آوردیم.
البته در مورد چگونگی حجگزاری پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در آخرین سال عمر شریفش و جزئیات آن سفر پر خاطره، که در منابع حدیثی و تاریخی گزارش شده، گفتنی بسیار است و کتابهای مستقلی نگاشته شده که شیوة حج پیامبر خدا صلی الله علیه و آله را ترسیم میکند.
لیکن آنچه در این نوشته تقدیم شد، نکاتی است که در نقلهای تاریخی و احادیث، به صورت سیرة مستمر و روش ساری و جاری آن حضرت در این زمینه آمده است. باشد که از سیرة آن رسول مکی و مدنی، در همة ابعاد؛ از جمله در چگونگی حجگزاری الهام بگیریم و با تأسّی به سیرة نبوی، گام جای گام آن پیامبر رحمت بنهیم، انشاء اللَّه.
منابع:
- الطبقات الکبری، ج 2، ص 107
- تهذیب الاحکام، ج 5، صص 491 و 279
- الکافی، ج 4، ص 249
- همان، ص 339
- جعفریات، ص 64
- طبرانی، المعجم الکبیر، ج 12، ص 279 و ج 18، ص 268
- همان، ج 4، ص 85
- الکافی، ج 4، ص 350
- مسند احمد، ج 4، ص 61 و ج 5، ص 374
- الکافی، ج 4، ص 428
- همان، ص 567
- همان، ص 404
- مستدرکالوسائل، ج 9، ص 389؛ الدعائم، ج 1، ص 312
- وسائلالشیعه، ج 13، ص 340؛ علل شرایع، ص 428
- محاسن برقی، ج 2، ص 399
- ابن شهر آشوب، مناقب، ج 1، ص 36
- تهذیب الاحکام، ج 5، ص 417
- المعجم الکبیر، ج 11، ص 122
- کافی، ج 4، ص 495؛ بحارالانوار، ج 16، ص 276
- مجمع الزوائد، ج 4، ص 23
- الطبقات الکبری، ج 1، ص 293
- الکافی، ج 4، ص 502؛ علامه طباطبایی، سنن النبی، ص 393
- کافی، ج 4، ص 486
- الطبقات الکبری، ج 2، ص 138
- المعجم الکبیر، ج 11، ص 313
- دعائم الاسلام، ج 1، ص 323
- المعجم الکبیر، ج 12، ص 159
- کافی، ج 4، ص 524
- الطبقات الکبری، ج 1، صص 188 و 189
- رعد: 24
- کامل الزیارات، ص 64
- المحاسن، ج 2، ص 127
- تاریخ دمشق، ج 26، ص 211
- الحج و العمره فی الکتاب و السنه، ص 246
- همان.
- احتجاج، ج 1، ص 156
-