سیرة رسول خدا(ص) دربارة طبیعت، کشاورزی و محیط زیست

16 آبان 1404
رسول خدا(ص) از كار، درختان، حيوانات، پرندگان، زمين، آسمان و... سخن مى‏‌گفت. اما او اين اعمال و وسايل را مانند بيشتر مردم تنها مادى و دنيايى نمى‌‏ديد.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

 

سیرة رسول خدا(ص) دربارة طبیعت، کشاورزی و محیط زیست

نویسنده: سید علی حسینی

منبع: فرهنگ جهاد، بهار و تابستان 1385، شمارة 43 و 44

بررسى جامع و دقيق كشاورزى در جاهليت فرصتى فراخ‏تر و تحقيقى گسترده مى‏طلبد كه اين مقاله آن را برنمى‏تابد و در اين جابراى آن كه سيرة پيامبر خدا(ص) و اهميت گفته‏هاى آن حضرت را دربارة كشاورزى طبيعت به درستى بشناسيم، مناسب است بيش از آن از شرايط و اوضاع و احوال و انديشه و اعمال مردم حجاز آن روزگار آگاه شويم. چه اين كه آشنايى با فضايى كه سخنان و اعمال رسول خدا(ص) در آن فضا تحقق يافته است بر عمق شناخت و جامع بودن آن مى‏افزايد. بررسى جامع و دقيق كشاورزى در جاهليت فرصتى فراخ‏تر و تحقيقى گسترده مى‏طلبد كه اين مقاله آن را بر نمى‏تابد و در اين جا تنها به مهم‏ترين مشكلات كشاورزى آن روزگار مى‏پردازيم.
اعراب قبيله‏اى زندگى مى‏كردند و زندگى قبيله‏اى فرهنگى خاص داشت و خوى تجاوز، جنگ‏طلبى، تعصب و رقابت و دشمنى‏هاى ديرينه با ديگر قبيله‏ها از ويژگى‏هاى آن بود و اين موضوع‏ها تأثير فراوانى بر كشاورزى و دامدارى و حفظ مراتع و درختان در آن روزگار مى‏گذاشت، به دليل وجود دشمنى‏ها و جنگ‏هاى و يورش‏هاى بى‌رحمانه به قبيله‏ها و در نتيجه سوزانيدن مزرعه‏ها، پركردن چاه‏هاى آب، در انحصار قرار دادن آنها، نا امنى سرتاسر حجاز را فرا گرفته بود و مردمان همواره از آيندة مزارع و دام‏هاى خود بيمناك بودند و هر از چندى شعله‏هاى سوزان آتش كينه، دشمنى‏هاى ريشه دار در قالب جنگ‏ها و يورش‏ها جلوه مى‏كرد و كشتزارها و نخلستان‌ها مى‏سوخت، دام‌ها به يغما مى‏رفت و چاه‏ها و چشمه‏ها ويران مى‏شد از اين رو، ناامنى آفتى بود كه در هرحال مى‏توانست اميد كشاورزان را به يأس مبدل سازد و حاصل سال‏ها زحمت و رنج‌شان را بر باد دهد. از سويى، اعراب جاهلى از دانش كشاورزى آن روزگار آن‌گونه كه در ايران و امثال آن بود، بى‏بهره بودند و بر پاية خرافه‏ها و باورهاى بى‌اساس خود دربارة درختان و گياهان عمل مى‏كردند. به عنوان نمونه، آنان به دليل ترس از برخى از درختان آنها را مى‏پرستيدند؛ چه آن كه آن درختان را كانون شر و بدى مى‏دانستند و براى رهايى از شر آنها راهى جز پرستش آنها فرا روى خود نمى‏ديدند.
به همين دليل بود كه دام‌دارى در حجاز رواج بيشترى داشت اما همچنان ناامنى و تجاوز به حقوق ديگران، فرهنگ قبيلگى و اعتقاد به خرافات در خصوص دام پزشكى و مسايلى از اين دست، به عنوان مانع‏هايى بود بر سر راه رشد و شكوفايى دام‌دارى. اين نابسامانى‏ها پيامدهاى ويران‏گرى بر زندگى مردم آن روزگار حجاز داشت كه مهم‏ترين آنها عبارت بود از: كمبود غذاى كافى و مناسب، اختلال در حمل ونقل، مسافرت‏ها و تجارت‏هاى بين شهرى، چه اين كه حمل و نقل و مسافرت‏هاى آن روزگار با حيواناتى از قبيل شتر، اسب، استر، و الاغ انجام مى‏شد، كه در مكه از اهميت ويژه‏اى برخوردار بود و نيز كمبود و گاهى عدم وجود مراتع مناسب و گسترش فقر و فساد و زورمدارى و بى‏بندوبارى از ديگر پيامدهاى اين وضعيت نامطلوب در كشاورزى و دامدارى بود.
شناخت عميق پيامبر خدا(ص)‏

رسول خدا(ص) از همة مسايل ياد شده به گونه‏اى عميق و دقيق آگاه بود و علت‏ها و راه‏هاى حل مشكلات و پيش‏رفت كشاورزى را مى‏دانست. او در مكه از مادر متولد شده و در همان‌جا زيست و به دليل مسافرت به شام و معاشرت با مردم به خوبى درد و درمان را مى‏شناخت. او خود چوپانى و تجارت و كشاورزى كرده بود و تلخى مشكلات و مسايل ياد شده را چشيده بود. رسول خدا(ص) با توجه به شناخت عميق خود و بر پاية روش خاص خود به ميدان آمد و اقدامات گسترده‏اى به عمل آورد كه به مهم‏ترين آنها اشاره مى‏شود:
گام نخست: فرهنگ سازى و انگيزه آفرينى

پيامبر اسلام(ص) از سويى الگوى مسلمانان بود: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» و آنان بر پاية آموزه‏هاى دينى مى‏بايد از او پيروى مى‏كردند: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ»1 از طرفى، گفته‏هاى آن حضرت وحيانى و الهى بود ومسلمانان مى‏بايد آنها را به جان مى‏خريدند و به عنوان قانون زندگى تلقى كرده و از آنها بهره مى‏بردند: «وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى»2 آن انسان يگانة بى‌نظير با سيرة عملى و با گفته‏هاى خود با فرهنگ لبريز از جهل، خرافه، ستم به ستيز برخاست و فرهنگى نو و بر اساس علم و دانش، واقعيت و عدالت پديد آورد. اينك به نمونه‌هايى از آن اشاره مى‏شود:
چوپانى و كشاورزى و درختكارى‏

پيامبر خدا(ص) مدتى چوپانى كرد، در اين مدت هماره كوشيد به حقوق ديگران تجاوز نكند و با گوسفندان مهربان باشد، داستان چوپانى و شيوة برخورد آن حضرت با گوسفندان معروف است. از اين رو، به جزئيات آن اشاره نمى‏شود.
حضرت با دست خود درخت مى‏كاشت3 و كشاورزى مى‏كرد.
در روايتى در اين باره آمده است:
«همة پيامبران خدا جز ادريس (كه خياط بود) كشاورز بوده‏اند».4
در روايت ديگرى، از امام صادق(ع) چنين نقل كرده‏اند:
«خداى - عز و جل - از ميان كارها براى پيامبرانش(ع) كشاورزى را دوست داشت و برگزيد».5
امام موسى بن جعفر(ع) فرمود:
«آنان كه از من و پدرم بهتر بودند، در زمين كار مى‏كردند. پيامبر خدا، على، و همة پدرانم،(ع) در زمين كار مى‏كردند و اين عمل پيامبران، رسولان، جانشينان آنان و بندگان شايسته خدا است».6
بر پاية گروهى از روايات آن حضرت به طور مستقيم در درختكارى شركت مى‏جست. از امام صادق(ع) در اين باره چنين روايت كرده‏اند:
«اميرالمؤمنان، على(ع) بيل مى‏زد و زمين را آماده مى‏ساخت و رسول خدا(ص) با آب دهان، دانه‏ها و هسته‏ها را مرطوب مى‏ساخت و در زمين مى‏كاشت...».7
آن حضرت تماشاى گياهان سبز و خرم را بسيار دوست مى‏داشت8 و از نگاه به سيب سرخ و ترنج سرسبز و خرم(به دليل زيبايى آن‏ها) شگفت زده مى‏شد.
امام على بن موسى الرضا(ع) در اين باره فرمودند:
«ان رسول الله كان يعجبه النظرة الى الأترج الاخضر و التفاح الأحمر؛9حضرت خرما را بسيار دوست مى‏داشت، همواره از آن بهره مى‏برد». از امام على بن الحسين(ع) نقل شده است كه همواره دوست داشت انسان خرمايى (خرما دوست) را ببيند، و اين بدين سبب بود كه پيامبر، خرما را دوست مى‏داشت.10
از اين رو، در روايتى ديگر آمده است:
«هركس به اين نيت - كه چون پيامبر خرما دوست داشت، خرما بخورد - خرما هيچ ضررى به او نمى‏رساند».11
از امام صادق(ع) نقل شده است:
«هيچ‌گاه غذايى همراه با خرما نزد پيامبر(ص) آورده نمى‏شد مگر آن كه ابتدا از خرما ميل مى‏فرمود».12
روايات به روشنى نشان مى‏دهد كه آن حضرت در ميدان عمل به كشاورزى اهميت خاصى مى‏داد و خود و نزديك‏ترين يارانش عملا مردمان را به آن تشويق مى‏كردند و اين روش و سيره در توجه دادن مردم به كشاورزى اهميت بسيار داشت.
پيامبر خدا(ص) به درستى معتقد بود كه انسان‌ها محور اصلى توسعه و شكوفايى جامعة اسلامى و سرسبزى و رونق كشاورزى هستند و بهترين، كوتاه‏ترين و هموارترين راه براى شكوفايى كشاورزى و دام‌دارى و سرسبزى جامعة اسلامى آن است كه مردم از روى اعتقاد در اين مسير گام نهند و در پرتو تغييرات گسترده در انديشه و باورهاى مردم است كه مى‏توان به اين هدف دست يافت. سخنان آن حضرت دربارة اهميت كشاورزى، درخت‌كارى و دام‌دارى سبب شد كه بينش، انديشه و باورهاى مردم به طور گسترده در اين باره زير و رو شود، آنان به اهميت كشاورزى، درخت‌كارى، سرسبزى و خرمى جامعة اسلامى و اصولاً ارزش بسيار درختان و فوايد و آثار مادى و معنوى آنها به طور عميق پى بردند و در نتيجه در پى سرسبزى، خرمى و رونق كشاورزى جامعة اسلامى برآمدند.
قطع درختان

رسول خدا(ص) از قطع درختان، غرق كردن مزرعه‏ها در آب و سوختن آنها حتى در جنگ نهى مى‏كرد و اين عمل را در رديف كشتن كودكان بى‌گناه و زنان بى‌دفاع مى‏دانست.
از آن حضرت(ص) در اين باره چنين نقل شده است:
«درختان را آتش مزنيد، آنها را با آب ويران نكنيد، درختان ميوه‌دار را قطع نكنيد و مزرعه‏ها را نسوزانيد».13
بدين‌سان سيرة رسول خدا(ص) اين بود كه در جنگ‏ها به شدت از نابودى كشتزاران، نخلستان‏ها و باغ‏ها بپرهيزد و مجاهدان را از آن باز دارد و وقتى در زمان جنگ اين‌گونه باشد، در زمان صلح به گونه‏اى مؤكدتر و روشن‏تر بايد از درختان و مزرعه‏ها حفاظت شود و از نابودى آنها پرهيز.
آب و خاك‏

براى خاك ارزشى خاص قايل بود و قدر آن را بسى گران مى‏دانست تا آن جا كه بر خاك سجده مى‏كرد و آن را وسيلة طهارت مى‏دانست و مى‏فرمود:
«زمين را براى من هم سجده‌گاه و هم وسيلة طهارت قرار داده‏اند؛ هركجا باشم بر خاك آن تيمم مى‏كنم و نماز مى‏خوانم (سجده مى‏كنم)».14
آب را ماية حيات مى‏دانست و همانند خاك به آن اهميت مى‏داد دربارة ابرها، بادها، باران‏ها، رودها درياها و اقيانوس‏ها، نوشيدن آب، تقسيم آب‌هاى كشاورزى، آبيارى و سهم عظيم آب در سبزى و خرمى و نشاط كرة زمين سخن مى‏گفت و آن را ماية حيات مى‏دانست.15
«وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ؛16 هر موجود زنده را از آب پديد آورديم».
آگاه ساختن مردم از سودمندى‏هاى گياهان‏
مردم آن روزگار گرچه از گياهان استفاده‏هاى بسيار مى‏كردند اما از سودمندى‏هاى متعدد و متنوع آن آگاهى نداشتند. پيامبر خدا(ص) باقرائت و تفسير صدها آيه دربارة طبيعت، كشاورزى و ابعاد مختلف آن مردم را از خواب غفلت بيدار ساخت. رسول خدا(ص) در پرتو اين آيات با عظمت قرآن به مردمان فهمانيد كه گياهان نعمت ناپيدای كرانة الهى هستند،17 كه نه تنها بخش عظيمى از روزى آدمى را فراهم مى‏آورند بلكه بر روان او نيز تأثير فراوان دارد18 و آيت و نشانة هستى و قدرت و حكمت خداى متعال و نيز دليل درستى معاد و رستاخيز بزرگ خدايند. پيامبر(ص)، در اين باره زواياى جديدى از دانش و فهم را به روى مردمان آن روزگار گشود، و اين نيز بر انگيزة مردم براى كاشت درختان و حفاظت بيشتر از آنها و كوشيدن در مسير كشاورزى و دامدارى افزود.19
كار و تلاش‏

رسول خدا(ص) اهل كار و تلاش بود. سخت كوشى‏هاى او در ساختن مسجد مدينه،20 كندن خندق براى دفاع از مدينه،21 به هنگام چوپانى و در عرصه‏هاى مختلف ديگر ميان مورخان مشهور است.
از يكى از همسران ايشان نقل شده است كه در خانه هرگز بى‌كار ديده نشد22 و مى‏فرمود بى‌كارى سنگ‌دلى مى‏آورد.23 چون كارى مى‏كرد آن را درست انجام مى‏داد و مى‏فرمود:
«...اذا عمل احدكم عملاً فليتقن؛24هرگاه يكى از شما كارى انجام مى‏دهد بايد آن را به درستى و نيكويى انجام دهد».
آن حضرت هيچ‌گاه از سختى و رنج نمى‏گريخت و مى‏فرمود:
«أفضل الأعمال أحمزها؛ بهترين و با فضيلت‏ترين كارها، سخت‏ترين آنها است».
پيامبر خدا(ص) كه از غزوة تبوك بازمى‏گشت، سعد انصارى از حضرت استقبال كرد، پيامبر(ص) پس از مصافحه با او فرمود: «چرا دستت اين قدر زبر شده است؟» او گفت: يا رسول الله! بيل مى‏زنم؛ و با اين كار خرج عائله‏ام را به دست مى‏آورم.
پيامبر خدا(ص) دست او را بوسيد و فرمود: «اين دستى است كه آتش دوزخ به او نمى‏رسد».25
آن حضرت مى‏فرمود:
«كسى كه از تلاش و دست‌رنج خود بخورد، مثل برق از پل صراط خواهد گذشت».26
بر طبق روايتى ديگر درهاى بهشت به روى او باز مى‏شود تا از هركدام بخواهد وارد شود.27
در حديث ديگرى آمده است:
«خدا به او از سر مهربانى و رحمت نظر مى‏كند و هرگز او را عذاب نمى‏كند».28
در پرتو كوشش‏هاى پيامبر(ص) در اين باره بود كه سخت‌كوشى و انجام درست و متقن كارها به صورت بخشى از فرهنگ مسلمانان در آمده بود و اين سيرة رسول خدا(ص) در رشد كميت و كيفيت كشاورزى تأثير فراوانى گذاشت.
دين و دنيا

رسول خدا(ص) از كار، درختان، حيوانات، پرندگان، زمين، آسمان و... سخن مى‏گفت. اما او اين اعمال و وسايل را مانند بيشتر مردم تنها مادى و دنيايى نمى‏ديد. آن حضرت ديانت و شرع را در متن زندگى مردم قابل اجرا مى‏دانست. براى اين كه آدمى به خدا نزديك شود و بر معنويت خود بيفزايد، لازم نيست شبان و روزان به عبادت بپردازد، بلكه اگر اعمال دنيايى خود را با سمت و سوى خدايى و با نيت الهى انجام دهد، به خدا نزديك خواهد شد و به مقام‏هاى معنوى دست خواهد يافت. به عنوان نمونه‏اى ديگر، در روايتى از آن حضرت دربارة كشاورزى چنين نقل شده است:
«هرگاه كشاورزى بذرى را از راه حلال در دست خود گيرد، فرشته‏اى ندا دهد؛ يك سوم براى دهقان، يك سوم براى پرندگان و يك سوم براى چهارپايان. چون آن را بر زمين مى‏پاشد براى هر دانه بذر، ده حسنه برايش مى‏نويسند. چون آن را آبيارى مى‏كند و بذر مى‏رويد مانند آن است كه در برابر هر دانه، انسان مؤمنى را زنده كرده است كه تا زمانى كه آن كشته را درو كند، خدا را مى‏ستايد. چون آن را مى‏كوبد، مانند آن است كه گناهانش را له مى‏كند، هنگامى كه خرمن را باد مى‏دهد، گناهانش نيز بر باد مى‏روند، زمانى كه آن را وزن مى‏كند به‌سان روز تولدش از گناهان پاك مى‏شود. وقتى آن محصول را به خانه مى‏برد و نان خورهايش شاد مى‏شوند، عبادت چهل سال را براى او مى‏نويسند. هنگامى كه از آن به گرسنه، همسايه و بيچاره مى‏دهد. آفريدگار او را از عذاب خود در امان نگاه مى‏دارد».29
بر پاية اين روايت و رواياتى از اين دست، كار، كشاورزى و... كه بر اساس ديدگاه عرف و مردم از امور دنيايى هستند جنبة دينى نيز پيدا مى‏كند و اجر و پاداش عبادت را دارد. از اين رو، مسلمانان افزون بر آن كه براى دست‌يابى به منافع اقتصادى خود به كشاورزى دست مى‏يازيدند، به دليل رسيدن به فضيلت‏ها و پاداش‏هاى معنوى نيز انگيزة دو چندان براى استقبال از آن و استقامت و پايدارى در انجام آن داشتند.
عدالت ورزى‏

آيات متعددى از قرآن كريم دربارة عدالت است، پيامبر خدا(ص) بر پاية اين آيات از مسلمانان مى‏خواست در همة زمينه‏ها، در برخورد با همسران، فرزندان، خويشان و يكايك افراد جامعه عادلانه عمل كنند و خود حضرت الگوى يگانه و بى همتاى اجراى عدالت بود كه هرگز از آن روى بر نتافت.
خداى متعال در قرآن مى‏فرمايد:
«قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ؛30اى رسول ما! به مردم بگو خداى مرا فرمان داده است تا قسط و عدالت را بر پا كنيم».
«وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ؛31 به من امر شده است كه ميان شما به عدالت رفتار كنم».
حضرت مى‏فرمود خداوند متعال به نه چيز مرا سفارش كرده است:... اجراى عدالت در حال خشنودى يا خشمناكى. يكى از آنها است.32
آن حضرت در توصيف و ستايش على(ع) مى‏فرمود:
«انه... أعدلكم فى الرعية؛33 او در رفتار با مردم از همة شما عادل‏تر است».
رابطة عدالت اجتماعى كه رسول خدا(ص) الگو و پيشتاز آن بود و از جلوه‏ها و اركان سيرة رسول خدا(ص) است با پيشرفت كشاورزى در آن روزگار، روشن است؛ زيرا كسى كه از سر انصاف و بر اساس عدالت زندگى كند، بايد بكوشد و با استفاده از سرمايه‏هاى طبيعى و غير طبيعى كه مهم‏ترين آنها در آن روزگار «زمين و آب» بود - به عبارت ديگر از طريق كشاورزى - به روزى حلال دست يابد. چنين كسى نمى‏تواند با حمله به قبيله‏ها و به يغما بردن اموال آنان و تاراج ثروت‏هاى مردم و شبيخون زدن بر اين و آن و كاروان‏ها، سرمايه‏اى رقم زند و از آن بهره برد. به همان سان كه مجاز نيست به كارگران، بردگان و دهقانان خود ستم ورزد و حاصل رنج‏هاى آنان را سرمايه و مال خود سازد، بلكه بايد در پى كار مشروع و شغل حلال باشد كه در آن زمان كشاورزى و دام‌دارى در رأس آنها بود. در زمان جاهليت ستمگرى، زورمدارى، حمله و شبيخون به قبيله‏هاى رقيب و كاروان‏ها، ستم‏ها و اجحاف فراوان بر دهقانان، كارگران و بردگان از روش‌هايى بود كه ميان قبيله‏ها به فرهنگ تبديل شده بود و پيامدهاى اين روش زشت و اين فرهنگ سياه آن بود كه كشاورزى شكوفا نشود. درست به عكس عدالت كه زمينة اجتماعى رشد و بالندگى كشاورزى را فراهم مى‏آورد.
آبادانى زمين به عنوان وظيفه‏

پيامبر خدا(ص) عمران و آبادانى زمين را كه كشاورزى از مهم‏ترين عوامل آن به شمار مى‏رود، تنها به عنوان برآورندة نيازهاى مادى و معنوى خود نمى‏دانست، بلكه به دليل فرمان خداوند متعال، آن حضرت همواره در پى آن بود كه شهرها و روستاها در قلمرو حكومت اسلامى، سرسبز و خرم باشد. از اين رو، همان‌طور كه نقل شد از هرگونه قطع درختان و كندن گياهان نهى مى‏كرد.
خداى متعال در قرآن مى‏فرمايد:
«هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا؛34 او خدايى است كه شما را از زمين و خاك آفريد و براى آباد كردن زمين بر گماشت».
بدين سان خداوند متعال از آدميان مى‏خواهد در پى آباد كردن زمين باشند و نه در پى سلطه بر زمين و زمينيان آن هم به هر قيمت و لو به قيمت تخريب منابع طبيعى و محيط زيست، آن گونه كه در روزگار ما روش سياستمداران كشورهاى استكبارى است.
در زمان حكومت جهانى حضرت ولى عصر، آن حضرت كه سيره‏اش مانند سيرة رسول خدا(ص) است اين راه و روش را احيا مى‏كند. بر طبق روايات در زمان آن حضرت جهان سرسبز و خرم مى‏گردد و كشاورزى و درخت كارى رونق خاص و گسترده‏اى مى‏يابد.35
پرهيز از اسراف‏

پيامبر خدا(ص) از هرگونه اسراف و تبذير در تمام عرصه‏هاى زندگى و در بهره‌ورى از همه چيز پرهيز مى‏كرد، به ويژه از اسراف در منابع طبيعى. به عنوان نمونه از اسراف در آب36 دورى مى‏كرد و آن را حرام مى‏دانست، آن حضرت حتى از اسراف در آب37 وضو و در آب غسل38 به شدت نهى مى‏كرد و مى‏فرمود:
«در آينده گروهى از امت من خواهند آمد كه يك مُد آب را براى وضو و يك مَن را براى غسل كم مى‏شمارند، آنان بر خلاف سنت من عمل مى‏كنند».39
رفتار پيامبر خدا(ص) دربارة حيوانات، دام‌دارى، كشاورزى، قطع درختان، انواع ميوه‏ها و سبزى‏ها، درخت‌كارى، كار و تلاش، آب و خاك، اسراف و قناعت و وسايلى از اين دست سبب شد مسلمانان دربارة كشاورزى و طبيعت و محيط زيست داراى فرهنگ خاص و سازنده‏اى شوند، فرهنگى كه به زير بناى تمدن عظيم اسلامى دربارة كشاورزى شد.
اما تنها سيرة عملى آن حضرت سبب پديدار شدن اين فرهنگ شكوه و سازنده نشد بلكه بيانات آن حضرت نيز در اين باره سهم به سزايى داشت.
زمين و خاك
رسول خدا(ص) فرمود: در شب معراج خداوند متعال به من چنين فرمود:
«زمين را براى تو و امت تو سجده‌گاه و پاك و پاك كننده قرار دادم«.40
حضرت در روايتى ديگر فرمودند:
«زمين با شما رام و مهربان است؛ بر آن تيمم مى‏كنيد در زمان حيات بر روى آن نماز مى‏خوانيد و پس از مرگ جسد شما در آن دفن و ضميمه آن مى‏شود و اين از نعمت‏هاى خداست - كه ستايش براى او است - پس بهترين چيزى كه بر آن سجده مى‏شود، زمين پاك است».41
در روايتى ديگر از رسول خدا(ص) چنين نقل شده است:
«بر زمين مسح و تيمم كنيد؛ زيرا زمين مادر و زادگاه شما و با شما مهربان استم.42
گام دوم: ايجاد امنيت از طريق قانون گذارى‏

دومين گام بسيار مهم رسول خدا(ص) ايجاد قوانين مرتبط با حوزة كشاورزى بود. قوانينى كه از يك سو، امنيت را براى كشاورزان، دام‌داران، مرتع‌داران و باغ‌داران به ارمغان آورد و براى آنان آرامش و اطمينان به آينده و اعتماد به شغل خود پديد آورد و از سويى، سبب استقبال گستردة مردم از كشاورزى و دام‌دارى شد. همان‌طور كه پيش‏تر اشاره شد در ساية جنگ‏ها، شبيخون‏ها، اختلاف‏هاى مختلف و فراوان، عميق و با سابقه ميان قبيله‏ها رواج ستم و نبود عدالت و زورمدارى ميان سران قبيله‏ها و حكومت زور و زر بر مردمان، امنيت از كشاورزى، كشاورزان و دام‌داران سلب شده بود، آنان همواره از آيندة چاه‏هاى آب، باغ‏ها، مزرعه‏ها، مرتع‏ها و دام‏هاى خود دل نگران بودند و نسبت به آيندة شغلى خود مضطرب و نامطمئن.
پيامبر خدا(ص) با ترويج عدالت و مخالفت شديد و مبارزة بى‌امان عليه ظلم و ستم، محترم شمردن مالكيت‏ها و ظلم دانستن هرگونه تجاوز به اموال و مزرعه‏هاى مردم و وضع قوانين متعدد و مختلف دربارة زمين و آب، امنيت ماندگارى را براى كشاورزان و دام‌داران به ارمغان آورد كه به طور فشرده در اين بخش به آن اشاره مى‏شود.
1. حقوق آب‏ها و مرتع‏ها

در آن روزگار كه چشمه‏ها و چاه‏ها در منطقة عربستان محدود بود، وقتى گروهى مى‏خواستند بخشى از مرتع‏ها و زمين‏ها را در انحصار خود در آورند و ديگران را از استفاده از آنها محروم سازند، چشمه‏ها و چاه‏هاى آن منطقه را كه اندك بود، در اختيار گرفته و نمى‏گذاشتند گوسفندان و ديگر چهارپايان آنان از آب آنها بنوشند. وقتى نوشيدن آب در اين منطقه براى چهارپايان ممكن نبود، طبعاً نمى‏توانستند چهارپايان خود را در آن مرتع‏ها بچرانند؛ زيرا احشام پيش از علوفه و غذا به آب احتياج دارند. آنان با اين ترفند مرتع‏ها را به آسانى در اختيار و انحصار مى‏گرفتند؛43 چه اين كه حفاظت از يك يا چند چاه آب چندان دشوار نبود؛ بر خلاف حفاظت از ده‏ها هكتار مرتع كه نيازمند به امكانات فراوان بود و مشكلات زيادى داشت. آن حضرت(ص) با وضع قوانين و دستورهايى اين شكل را از ميان برداشت، به گونه‏اى كه عادلانه، هم صاحبان زمين‏هاى نزديك به آب و هم مالكان مزرعه‏ها و باغ‏هاى دور و دورتر هم بتوانند از آنها بهره برند.
در روايتى از آن حضرت اين‌گونه نقل شده است:
«امام صادق(ع) فرمود: جدم رسول خدا(ص) منع فرمود كه مازاد آب سد و حق‌آبة رودخانه رابفروشند».
آن حضرت فرمود:
«كسى كه در برابر سيلاب و يا رودخانه سدى ايجاد كند تا بهتر بتواند كشت و درختان خود را آبيارى كند، بعد از آبيارى نمى‏تواند مازاد آن را بفروشد، فقط مى‏تواند به همساية خود عاريه دهد تا در نوبت‏هاى بعدى پس بگيرد».44
امام صادق(ع) فرمودند:
«جدم رسول خدا(ص) مقرر فرمود از سيلاب وادى مهزور به اين صورت بهره بردارى شود: كشاورزى كه در بالاى دره قرار دارد جلوی آب را سد كند و آب را بر پاى نخل‏هاى خود هدايت كند و تأمل كند تا ارتفاع آب در كرت‏ها به استخوان غوزك پا برسد و اگر زراعت زمينى دارد آب را بر روى زراعت روان دارد و صبر كند تا ارتفاع آب به روى غوزك پا برسد. پس از آن آب بند و سد را باز كند تا آب سيلاب به باغ‏ها و مزارع بعدى برسد».45
امام صادق(ع) در جاى ديگر چنين فرمود:
«قضاوت رسول خدا(ص) ميان اهل مدينه دربارة آب‌هايى كه با آن درختان خرما را آبيارى مى‏كردند چنين بود كه نبايد مردم از استفاده از آب چاه‏ها محروم و ممنوع شوند؛ و ميان اعراب باديه‏نشين چنين قضاوت فرمود كه نبايد جلوی استفادة مردم از اضافه آب چاه را گرفت تا در نتيجه نتوانند ازمرتع‏ها بهره برند و فرمود(در اسلام) ضرر و ضررزدن به ديگران جايز نيست».46
از اين حديث استفاده مى‏شود كه گروهى از مردمان مدينه از استفادة ديگران از چاه‏هاى آب براى آبيارى نخل‏ها جلوگيرى مى‏كردند، رسول خدا(ص) به طور قاطع در برابر آنان ايستاد و آن را ممنوع اعلام كرد. آن حضرت حكم كرد كه صاحبان چاه‏ها و چشمه‏ها پس از آن كه به مقدار نياز خود از آن استفاده كردند، حق ندارند جلوى استفادة دام‏ها را از آب مازاد بر نياز خود، بگيرند تا در نتيجه چون دام‏ها آب براى خوردن در آن منطقه ندارند از مراتع آن منطقه نيز محروم شوند.

نكتة بسيار مهم در پايان اين روايت است كه حضرت رسول(ص) به علت اين حكم خود اشاره مى‏فرمايند كه در اسلام ضرر زدن به خود و ديگران جايز نيست و جلوگيرى از نوشيدن دام‏ها از آب چاه‏ها نوعى زيان رسانى به آنها و صاحبان آنها به شمار مى‏آيد. بدين سان، پيامبر خدا(ص) طى اين حكم جلوى محروم كردن مردم از آب چاه‏ها و از مرتع‏ها را گرفت.

در حديث ديگرى آن حضرت فرمود:
«كسى كه مانع استفاده از آب‏هاى جارى و روان شود، ملعون است».47
نيز آن حضرت فرمود:
«مسلمانان در سه چيز مشترك‌اند، آب، مرتع و آتش».48
مشكل ديگر دربارة آب‏ها آن بود كه روستاهاى واقع در بالا دست و نزديك منطقة محل جريان و سرچشمة آب مى‏توانستند جلوى جريان آب را به مزرعه‏ها و نخلستان‏هاى پايين دست بگيرند و از رسيدن آب به مزارع و باغ‏ها و نخلستان‏هاى آنها جلوگيرى كنند. بدين‏سان حضرت به آن دسته از مردم كه در پى به دست گرفتن انحصار زمين‏هاى مرغوب و يا زمين‏هاى منطقه‏اى خاص و يا آب‏ها و مرتع‏ها بودند، اعلام داشت كه بر پاية قانون اسلام مجاز نيستند به اين عمل دست زنند و بايد اين انديشه و روش را از خود دور كنند و همان‌طور كه خواهد آمد زمين از آن كسى است كه آن را احيا كند.
در روايتى ديگر اين مسأله به صورت قانونى كلى از سوى آن حضرت بيان شده است:
امام صادق(ع) فرمود:
«جدم رسول خدا(ص) دربارة آبيارى نخلستان‏ها با سيلاب مقرر فرمود كه نخست نخلستان‌هاى بالادست، قبل از نخلستان‏هاى پايين دست آبيارى شوند، به گونه‏اى كه آب به اندازة غوزك پا در آنها جمع شود. آن‌گاه آب به زمين‏هاى پايين هدايت شود و اين روش همچنان ادامه مى‏يابد تا آبيارى باغ‏ها و نخلستان‌ها به فرجام برسد و آب تمام شود».49
از اين روايت‏ها و روايت‏هاى مشابه نكته‏هاى مختلفى به دست مى‏آيد:
1. مقصود از سيلاب، آب‏هاى باران و خدادادى است در مقابل آب‌هايى كه مالك خاص دارد و نه سيلاب به معناى عاميانة آن. حضرت مى‏فرمود اين آب در انحصار گروهى خاص نيست.
2. همان‌طور كه در روايات خوانديم اين آب در انحصار گروهى خاص نيست و همة صاحبان باغ‏ها و مزرعه‏ها مى‏توانند از آن استفاده كنند.
3. در شيوة آبيارى و تقسيم آب - كه بسيار اهميت دارد- رسول خدا(ص) مقرر فرمود به ترتيب از زمين‏هاى بالا به سمت پايين آبيارى شروع شود. به نظر مى‏رسد اين بهترين شيوة تقسيم براى صرفه‌جويى از آب و بهينه‏ترين بهره‏بردارى از آب در مناطق مشابه است؛ چه اين كه در اين روش افزون بر اين كه همة زمين‏ها سيراب مى‏شوند، هم نيروى انسانى كم‏ترى براى تقسيم آب مورد نياز است و هم نزاع و اختلاف پيش نمى‏آيد.
4. صاحبان زمين‏ها و باغ‏هاى بالادست مجاز نيستند هرمقدار كه بخواهند از آب استفاده كنند؛ بلكه تنها حق دارند به مقدار معقول، يعنى اندازه‏اى كه نياز درختان و مزرعه‏هاى آنها را بر آورده كند، از آن آب‏ها استفاده كنند، به همان‌سان كه آنان نمى‏توانند اين آب را به روستاها و مالكان زمين‏هاى ميان دست و پايين دست بفروشند و يا به هر شكل آنان را از اين آب محروم سازند. به عنوان نمونه، هرگاه مشاجره‏اى و نزاعى ميان دو روستا واقع شد، جلوى آب را بگيرند. بدين‌سان بود كه صاحبان مزرعه‏ها و زمين‏هاى پايين دست از امنيت برخوردار شدند.
5. همان‌طور كه در اين روايات خوانديم فروختن آب‏هاى رودخانه‏ها و آب‏هاى خدادادى جايز نيست و نيز فروش مرتع‏هاى عمومى، اما هرگاه كسى از طريق مشروع مالك آب و مرتع شده باشد، فروش آن جايز است و مى‏تواند آب يا مرتع خصوصى خود را كه به طور قانونى فراچنگ آورده بفروشد و يا اجازه دهد.50 مانند آبى كه آن را حيازت كرده باشد يا آب چاهى كه آن را حفر كرده باشد. صد البته در چهارچوب احكام شرعى.
6. دربارة مالكيت آب و مراتع و آبيارى احكام فقهى مختلف و بسيار دقيقى وجود دارد كه اين مقاله در پى تبيين دقيق آنها نيست و خوانندگان ارجمند به منابع فقهى مراجعه كنند. افزون بر آن چه آورده شد پيامبر خدا(ص) مسايل بسيار مهم حقوقى زمين و آب را براى مردم، به عنوان حكم شرع، بيان فرمود كه فهرست آنها به قرار زير است:
يك: حريم قنات‏ها، چاه‏ها و چشمه‏ها، آن حضرت با تبيين دقيق حريم قنات‏ها، چاه‏ها، و چشمه‏ها از خشكانيدن چاه‏هاى ديگران جلوگيرى كرد،51 و اجازه نداد كسى با حفر چاه يا قنات در حريم منابع آبى ديگران به آنان ضرر برساند.52 حتى رسول خدا(ص) حريم درختان را با دقت بيان فرمود؛
دو: نهى شد از سوزاندن، غرق كردن و از بين بردن مزرعه‏ها و درختان حتى در حال جنگ؛53
سه: احكام فقهى خريد و فروش زمين، آب، انواع محصولات كشاورزى كه فقه اسلامى به ويژه فقه شيعه در اين باره از محتواى بسيار غنى برخوردار است54 و اين نكته نيز از اهميت ويژه‏اى برخوردار است؛
چهار: احكام فقهى اجارة زمين، كه روايات فراوانى در اين باره از آن حضرت رسيده است؛55
پنج: احكام مزارعه؛ مزارعه به معناى آن است كه مالك زمين آن را به دهقانى واگذارد تا او در آن زمين كشت كرده و محصول طبق توافق طرفين ميان آنها تقسيم شود.56 اين مسأله بسيار مهم است، چه اين كه حق دهقان و مالك زمين در مكتب‏هاى مختلف مورد توجه قرار گرفته است؛
شش: احكام مساقات؛ مساقات به اين معناست كه شخصى اداره و آبيارى درختان و باغ خود را به ديگرى واگذارد و در مقابل بخشى از محصول آن را - طبق توافق طرفين - به او واگذارد؛57
هفت: احكام فقهى زمين غصب شده و كسى كه در زمين ديگران درختى بنشاند و يا كشاورزى كند؛58
هشت: احكام احياى زمين‏هاى موات و مقررات مرتبط به آن و شرايط آن؛59
نه: مسايل مرتبط به انفال60 و احكام فقهى آنها و نيز مباحات عامه و مشتركات.61
به عنوان نمونه برخى از احاديث رسيده از رسول خدا(ص) دربارة گروهى از مسايل ياد شده (احياى موات) در اين بخش نقل مى‏شود:
امام صادق(ع) فرمود:
«جدم، رسول خدا(ص) معاوضه و معاملة خرماى سر درختى با خرماى خشك و خوشة درو نشده را با گندم ممنوع ساخت و نيز منع فرمود كه حق آبه و آب‏هاى روان رودخانه را به ديگران بفروشند. فقط حق دارند به ديگران تفويض كنند و همچنين مازاد آبى كه سد بسته‏اند فقط مى‏توانند به همسايگان خود عاريه دهند».62
همان‌طور كه اشاره شد آن حضرت حتى مسايل ريز را در اين باره تبيين مى‏فرمود.
از امام صادق(ع) در اين باره چنين نقل شده است:
«بايد ميان دو چاه آب در زمين سخت، پانصد ذراع (260 متر) فاصله باشد و در زمين سست هزار ذراع».
امام صادق(ع) فرمود:
«شخصى قناتى در كوهستان حفر كرده بود كه يك سال تمام آب آن يك سان برقرار بود. شخص ديگرى در همان كوهستان و در كنار او قنات ديگرى حفر كرد. ميان اين دو تن نزاع در گرفت كه اين قنات به قنات ديگرى خسارت زده است. جدم رسول خدا(ص) فرمود: بايد هرشب به يك قنات بروند و اندازه بگيرند تا معلوم شود آب كدام يك از دو قنات كم مى‏شود. اگر قنات دومى آب قنات اول را بكشد، بايد آن را پر كند و اگر قنات اولى آب قنات دوم را بكشد، صاحب دومين قنات حقى بر صاحب قنات اول نخواهد داشت».63
بر طبق روايتى ديگر امام صادق(ع) فرمود:
«مردم مدينه باغ‏ها و نخلستان‏هاى خود را مى‏فروختند و يك يا دو درخت آن را براى مصارف شخصى استثنا مى‏كردند. چون هنگام برداشت محصول ميان صاحب باغ و صاحب درخت نزاع و مشاجره مى‏شد، جدم رسول خدا(ص) حكم فرمود كه هر درختى به اندازة شاخه‏هاى آن حريم حقوقى دارد و صاحب درخت حق دارد به همين مقدار از سطح زمين و فضاى زير درخت استفاده كند».64
بر طبق روايتى ديگر، رسول خدا(ص) فرمود:
«حريم نخل به اندازة طول شاخه‏هاى آن است».65
در برخى از اين روايات پس از آن كه پيامبر خدا(ص) حريم قنات، چاه و يا نخل و ديگر مسايل مرتبط به آنها را بيان فرموده‏اند، در پايان اشاره كرده‏اند كه در اسلام ضرر وجود ندارد66 و نبايد به ديگران ضرر زد و از نفع رساندن به يكديگر امتناع نورزيد.67
همه مى‏دانيم كه نبايد به ديگران ضرر زد و بايد هماره از تجاوز به حقوق ديگران پرهيز كرد و در استوارى عدالت كوشيد. اين شعار كلى است كه تا مصداق‏هاى آن شخص نشود، در عمل چندان تأثيرى ندارد، چرا كه بسيارى از ظالمان همواره زير چتر عدالت‌جويى ستم كرده پا روى حقوق ديگران گذاشته‏اند. همان‌طور كه اشاره شد پيامبر خدا(ص) همواره فرياد عدالت خواهى داد و آيات عدالت را بر مردمان مى‏خواند و با تعبيرى رسا و زيبا از عظمت ستم ستيزى سخن مى‏گفت، اما آن حضرت هرگز به اين گفته‏ها بسنده نكرد و در عرصة عملى در حوزة حقوق مردم در مزرعه‏ها، باغ‌ها، نخلستان‏ها و آب‏ها مصداق‏هاى عدالت را مشخص كرد و آن را از مرحلة گفته و شعار به مرحلة اجرا و عمل وارد ساخت. رسول خدا(ص) در اين باره بسى شفاف و دقيق احكام الهى را كه به طور كامل عادلانه بود، و حقوق همة اقشار را تأمين مى‏كرد، بيان كرد و خود بر طبق آنها ميان مردم حكم مى‏كرد و در پرتو اين قضاوت‏ها و دستورهاى دادگرانه بود كه عدالت را در عرصة مسايل زمين، آب و كشاورزى گسترانيد و استوار ساخت.
آب و زمين، احياى موات‏

همان‌طور كه اشاره شد رسول خدا(ص) با سرزمين سوخته و كشاورزى و دام‌دارى نابسامانى مواجه بود. از سويى به هم ريختگى و بى‏نظمى و نبود سياست روشن و سودمندى در اين باره، و از سويى، ابهامات گسترده در حقوق آب و زمين كه دستماية اصلى كشاورزان است افزون بر ديگر مشكلات كه گروهى از آنها گفته آمد، كشاورزى و دام‌دارى را تا مرحلة از هم پاشيدگى پيش برده بود. پيامبر خدا(ص) در آن شرايط خاص اعلام فرمود هركس زمينى از زمين‏هاى باير و موات را آباد كند از آن او خواهد بود.
امام باقر(ع) و امام صادق(ع) فرمودند: «رسول خدا(ص) فرمودند:
«من أحيا ارضا مواتا فهى له؛68هركس زمين مرده را آباد كند صاحب زمين خواهد بود».
آن حضرت فرمود:
«هر كس درختى بنشاند يا پيش از ديگران، زمينى را حفر كند (چاه آب يا قناتى حفر كند) يا زمين مرده را آباد كند، پس به حكم خداوند عزوجل و رسولش(ص) اين درخت، چاه، و زمين از آن او خواهد بود».69
اين حكم مرهمى بود شفابخش كه بر زخم كهنة كشاورزى آن روزگار گذاشته شد، و بارقة اميد در چشمان كشاورزان درخشيد. در آن روزگار كه حفرقنات، كندن چاه، آباد كردن زمين و آن را به مرحلة محصول دهى رسانيدن كار بسيار دشوارى بود، ولى نتيجة فهم و سازنده‏اى براى صاحبان آنها داشت.
زمين‏هاى اطراف مدينه و ديگر شهرهاى حجاز و جامعة اسلامى فراوان بود و رغبت و انگيزه براى انجام اين كار بزرگ، كم بود؛ زيرا تضمينى براى حفظ و عدم تخريب آن وجود نداشت؛ پيامبر خدا(ص) با اعلام قاطع مالكيت براى احيا كنندگان و مقدس ساختن آن در پرتو قاعدة پيوند دين و دنيا و ايجاد فرهنگ سازى براى كشاورزان و كشاورزى در اعماق جان مسلمانان انگيزه‏هاى بسيار نيرومند و همت‏هاى والايى در اين باره آفريد، چه اين كه ارزش و فضيلت كشاورزى را به آنان فهمانيد. بدين سان زمين‏ها را به كسانى كه در پى آبادانى آنها بودند، واگذار مى‏كرد و از طرفى، از دست نااهلان باز مى‏ستاند.
نيز به كسى اجازه نمى‏داد زمين‏ها را غرق كند و ديگران را از بهره‏ورى از آنها محروم گرداند. اينها سبب شد امنيت سنگينى بر سر مسألة زمين و قوانين آن سايه افكند و در ساية آرامش‌آفرين اين امنيت شغلى و مالى بود كه مردمان بسيارى به كشاورزى روى آوردند. در موازات همين مسأله رسول خدا(ص) مسايل آب را نيز حل كرد، بدين سان كه زمينة استفاده از آب‏هاى عمومى را براى همگان فراهم ساخت و آب‏هاى عمومى را تعريف كرد و چگونگى تقسيم و توزيع آنها را معلوم ساخت و از مالكيت مشروع مالكان چاه‏ها به طور قاطع حمايت كرد.
در واقع، تعيين روشن احكام فقهى و حقوقى آب و زمين زمينه را براى رشد شتابان و شكوفايى گسترده كشاورزى و باغ‌دارى در جامعة اسلامى فراهم ساخت.
گام سوم: اجرا، پى‏گيرى و استقامت‏

بى‌شك قانون خوب و عادلانه شرط توسعه و پيش‌رفت است، اما شرط لازم است و نه شرط كافى. قانون براى عمل است و خود به تنهايى تاثيرى ندارد. در بسيارى از كشورها در روزگار ما قانون‏هاى خوبى وجود دارد، اما به آن عمل نمى‏شود و در نتيجه از آزادى، عدالت و پيش‌رفت فقط اسمى مانده، همان‌طور كه اعتقاد به اسلام و افتخار به قرآن و رسول خدا(ص) و اميرمؤمنان(ع) گرچه بسيار خوب است اما وقتى جامعة اسلامى مى‏تواند سربرافرازد و به قلة فلاح و سعادت صعود كند كه قرآن را كتاب زندگى و رسول خدا(ص) را الگوى خود قرار دهد، و رمز و راز عقب ماندگى كشورهاى اسلامى را در روزگار ما در اين نكتة مهم بايد جست‏وجو كرد.
مسلمانان در روزگار ما جز اندكى از آنان عملاً قرآن را مهجور كرده70 و به آن پشت كرده‏اند، و سنت رسول خدا(ص) را جز در بخشى از زندگى خود وارد نكرده‏اند. مقصود آن نيست كه همة مسلمانان اين‌گونه‏اند، بلكه جامعه‏هاى اسلامى رنگ و رو و سمت و سوى قرآنى و نبوى ندارند. پيامبر خدا(ص) به شدت و با دقت به قوانين وضع شده خود پاى‌بند بود. آن يگانة روزگار و سرور پيامبران همة توان خود را در مسير اجراى اين دستورها و قوانين مصروف داشت؛ خود نخستين، بهترين و دقيق‏ترين كسى بود كه به قانون‏هاى مرتبط به زمين، آب و مراتع و دام عمل مى‏كرد، با دست خود درخت مى‏كاشت، در جنگ‏ها - جز در موارد ضرورى كه قانون اجازه داده است - از قطع درختان، به آتش كشيدن مزرعه‏ها و غرق كردن نخلستان‏ها امتناع مى‏ورزيد و خلاصه خود كشاورزى مى‏كرد و مى‏فرمود همة پيامبران جز ادريس - كشاورز بوده‏اند.
بر پاية برخى از روايات، پيامبر خدا(ص) كه مى‏فرمود: «هركسى زمينى را آباد كند، صاحب آن خواهد شد»، جلوى برخى واگذارى‏هاى زمين را گرفت و تنها زمين‌هايى را كه به اهلش واگذار شده بود،71 پس نگرفت. پس از جنگ خيبر، براى اين كه زمين‏هاى خيبر آباد يا آبادتر شود، زمين‏ها را به اهل خيبر واگذاشت تا در آنها كار كنند و آنها را آباد كنند و ماليات و اجارة آن را به حكومت اسلامى بپردازند.72 همواره در زندگى شخصى خود با استفاده از راه‏هاى مختلف مى‏كوشيد ارزش كشاورزى را بنماياند. وقتى سؤال مى‏شد كدام مال، بهترين مال است براى صدقه دادن. پاسخ داد: «محصولات كشاورزى و گوسفند»73 و نيز در پاسخ به اين پرسش كه بهترين ثروت جيست؟ فرمود: «بهترين ثروت كشاورزى است اگر به طور صحيح و اصلاح شده انجام گيرد و زكات آن داده شود. و در مرحلة بعد به دام‌دارى اشاره فرمود و آن را پس از كشاورزى بهترين كار دانست و در مرتبة سوم فرمود: درختان استوار و بلند خرما كه در گل مى‏رويند و درختانى كه در بيابان‏هاى خشك و تفتيده ميوه مى‏دهند. و در پايان دوباره به درخت خرما اشاره كرد و از فروختن آن نهى فرمود».74
بر طبق روايتى ديگر فرمود:
«بهترين مال، دسته‏هاى طولانى، شكيل و منظم خرما و درختان ميوه دار است».75
بدين سان، آن حضرت بسيار از فضيلت كشاورزان و كشاورزى، درخت‌كارى سخن مى‏گفت، و اين مسأله را به روش‏هاى مختلف در ذهن‏هاى مسلمانان تثبت مى‏كرد. به گونه‏اى كه ارزش كشاورزى را براى آنان به صورت فرهنگ در آورد. به عنوان نمونه، آن حضرت خود خرما كاشت، از ارزش اقتصادى درختان خرما - طبق همين روايات - با تعبيرهاى خاص ياد مى‏كرد، خرما بسيار مى‏خورد و از سودمندى‏هاى آن سخن مى‏گفت. آن حضرت از درخت خرما با عنوان «عمه» ياد مى‏كرد76 به هماهنگى شگفت‌آور خرما با بدن آدمى اشاره مى‏كرد و مى‏فرمود:
«نخل از گِل آدم(ع) خلق شده است».77
درخت خرما را از ميان درختان به مردان مؤمن تشبيه مى‏كرد.78 هرگاه براى حضرت خوراكى مى‏آوردند كه خرما نيز با آن بود، در آغاز از خرما ميل مى‏كرد.79
به طور خلاصه پى‏گيرهاى رسول خدا(ص) براى اجراى سياست‏هاى فرهنگى، علمى، بازرگانى - كه در اين مقاله به دليل فشردگى آن مورد بحث قرار نگرفت - اقتصادى مستمر، با جديت و قاطعيت بود. و اين گام؛ يعنى اجراى مداوم و بى‌وقفة سياست‏ها، دستورالعمل‏ها و قوانين مربوط به كشاورزى در ايجاد مختلف آثار و بركات فراوانى براى جامعة اسلامى است.
گام چهارم: آموزش و توسعة دانش كشاورزى‏

قرآن كريم در چند آيه، پيامبر خدا(ص) را اين‌گونه پيامبرى مى‏داند كه از ميان مردم برخاست و كتاب خدا و حكمت را به آنان آموخت:
«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ؛80 آن خداى كسى است كه در ميان آن درس ناخواندگان فرستاده‏اى از ايشان برانگيخت تا آيات او را براى آنان بخواند و آنان را پاكيزه سازد و به آنان كتاب و حكمت را آموزد. هرچند پيش از آن در گمراهى آشكار بودند».
در ده‏ها آيه از آيات قرآن از ارزش دانش، علم، تفكر، تأمل و عناوينى از اين قبيل سخن به ميان آمده است، از نگاه آياتى كه پيامبر خدا(ص) بر مردمان مى‏خواند «هرگز دانشوران و جاهلان برابر نيستند»81 در واقع، جاهلان كورانى82 هستند كه نمى‏توانند در مسير زندگى راه را از چاه بشناسند. از اين رو، هماره در معرض سقوط و لغزش گام برمى‏دارند.
به عبارت ديگر دانش همانند نور83 است كه پرتو مى‏افكند و مسير زندگى آدمى را روشن مى‏كند و از حكمت و دانش است كه خير و بركت فراوان برمى‏خيزد و كسى كه از دانش، بينش و حكمت برخوردار نيست، نمى‏تواند به خير و سعادت نايل آيد.84
به طور خلاصه، آموزش دين، دانش و حكمت در متن تعاليم رسول خدا(ص) قرار داشته است و احكام مرتبط به آب، زمين، درختان، دام‌دارى و دام‌داران و كشاورزان در زمرة اين تعاليم است. ده‏ها روايت رسيده از آن حضرت بيانگر اين واقعيت است كه رسول اعظم اسلام(ص) در اين باره بسيار كوشيد و كوشش‌هايش در حوزة آموزش تأثير فراوان داشته كه اين موضوع به نوبة خود شايستة تحقيق مستقل است و در اين مقاله به همين اندازه در اين باره بسنده مى‏شود.
گام پنجم: به سوى اجراى عدالت

ابر و باد و مه و خورشيد و فلك بايد در كار آيند تا ابرها بر فراز آسمان به حركت در آيند و باران، اين رحمت الهى بر زمين فرو ريزد و زمين آماده براى كاشت گياهان و درختان شود و علوفه‏ها از آن سر برافرازند و از سويى، غذاى دام‏ها فراهم آيد و از طرفى، آب‏ها در منابع زيرزمينى ذخيره شود و اين آب و خاك و روييدنى‏ها سرماية عظيمى هستند كه خداوند متعال از سر لطف در اختيار آدمى نهاده است. اين سرمايه از آن همة مردمان است و همگان در آن شريك‏اند:
«وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ  وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ  فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»85

برطبق اين آيه، اين نعمت بزرگ الهى براى مردمان است و اگر گروهى خاص از اين نعمت بى‌همتاى الهى بهره‏مند شوند و ديگران از آن محروم باشند، عدالت، به ويژه عدالت اقتصادى كه از اهداف مهم بعثت انبيا به ويژه رسول خدا(ص) و حكومت نبوى بود، در اين باره به درستى اجرا نشده است. عدالت وقتى به منصة ظهور مى‏رسد كه زمين‌داران، دام‌داران و كشاورزان سهمى از محصول‏هاى خود را براى فقيران و حكومت اسلامى كنار نهند. اين سهم در فقه اسلامى در قالب خمس و زكات مطرح شده است. بى‌شك سود كشاورزان از محصول‏هاى مختلف يكسان نيست، چگونگى به دست آوردن آب براى كشاورزى، و كاشت و برداشت دام‏ها و چرانيدن و علوفه دادن دام‏ها يكسان نيست و گاه تفاوت آنها بسيار فاحش و بزرگ است و عدالت ايجاب مى‏كند كه زكات آنها نيز متفاوت باشد و اين موضوع نيز در خود پژوهشى مستقل است كه در اين فشرده نمى‏گنجد.
به طور كلى، اجراى عدالت دربارة آنان كه از منابع طبيعى زمين، آب، مرتع، جنگل‏ها درست استفاده مى‏كنند، اهميت به سزايى دارد و از بررسى آيات و روايات رسيده از آن حضرت و مطالعه در تاريخ و سيرة رسول خدا(ص) در اين باره نكته‏هاى زير استفاده مى‏شود:
يك: دامداران و كشاورزان و زمين‌داران بايد افزون بر پرداخت خمس، زكات پرداخت كنند و زكات تعلق گرفته به انواع دام و محصولات كشاورزى مختلف است؛
دو: هرگونه، اسراف در بهره‏ورى و استفاده از محصول‏هاى كشاورزى حرام و ممنوع است. پس از آن كه خمس و زكات محصول‏هاى كشاورزى داده شد، اين روزى حلال بايد به جا و در چهارچوب احكام شرعى مصرف شود و هرگونه اسراف جايز نيست؛
سه: گرچه مالك باغ و درخت حق تصرف در اموال خود را دارد، اما كندن و بريدن و از بين بردن درختان در هر شرايطى جايز نيست؛ چه اين كه از روايات استفاده مى‏شود كه آن حضرت بر پاية گروهى از اخبار از قطع درختان مدينه به شدت نهى كرد؛
چهار: عدالت ايجاب مى‏كند با صرف‌نظر از منازعه‏ها و جنگ‏ها درختان و باغ‏ها و كشتزارها سالم و محفوظ بماند. آن حضرت(ص) از هرگونه سوزانيدن، غرق كردن و از بين بردن درختان، نخلستان و كشتزارها حتى در جنگ‏ها به شدت نهى مى‏كرد؛
پنج: كسانى كه در زمين ديگران كار مى‏كنند، چه آبيارى و مراقبت از باغ‏ها و چه كشاورزى - چه در قالب عقد مزارعه و چه عقد مساقات - نيز حقى دارند كه بايد به حقوقشان دست يابند؛86
شش: هرگونه تجاوز به چاه‏ها، نهرها، زمين، باغ و محصول‏هاى كشاورزى ديگران ظلم محسوب مى‏شود و در فقه اسلامى مجازات‏هاى تعريف شده‏اى دارد؛87
هفت: تقسيم آب‏ها، قانون خاص خود را دارد و بايد به گونه‏اى باشد كه زمين‏هاى پايين دست نيز از آب‏ها و سيلاب‌ها بتوانند بهره برن.د88
 

پي‌نوشت:

  1. سورة نساء (4) آية 54.
  2. سورة نساء (4) آية 59.
  3. ر.ک: همنام با گل‏هاى محمدى، ص 95.
  4. وسايل الشيعه، ج 12، ح 26، ص 23.
  5. کافى، ج 3، ص 346 «ان الله - عز و جل - احب لانبيائه الاعمال الحرث».
  6. فرهنگ جهاد، شمارة 3، ص 123، «... فقال: رسول‌الله و اميرالمؤمنين و آبائى كلهم كانوا قد عملوا

بأيديهم و هو من عمل النبيين و الاوصياء و الصالحين».

  1. عن ابى‌عبدالله كان اميرالمؤمنين يضرب بالمر و يستخرج الأرضين و كان رسول الله يمص النوى بغيه و

يغرسه فيطلع عن ساعته....» همان، شمارة 8، ص 251.

  1. الفوائد المجموعة، ج 4، ص 341.
  2. کافى، ج 6، ص 360.
  3. همان، ج 6، ص 345.
  4. فرهنگ جهاد، شمارة 19، ص 185. ر. ك: لطافت، دل انگيزى و سودمندى‏هاى طبيعت.
  5. همان.
  6. «لاتحرقوا النخل و لاتغرقوه بالماء و لاتقطعوا الشجرة و لاتحرقوا زرعا.» وسايل الشيعه، ج 11،

ص 43؛ بحار الانوار، ج 19، ص 177.

  1. «جعل لى الأرض مسجدا و طهورا أينما كنت أتيمم من تربتها و اصلى عليها.»مستدرك‏الوسايل،

ج 2، ص 529.

  1. ر. ك: فصلنامة فرهنگ جهاد، شمارة 7 و 8، سرتاسر اثر.
  2. سورة انبياء (21) آية 30.
  3. سورة رحمن (55) آيات 6، 10، 13.
  4. سورة ابراهيم (14) آية 32 - 34؛ سورة عبس (80) آيات 25 – 32.
  5. ر. ك: گياهان در قرآن؛ گياهان و زندگى در انديشة دينى.
  6. همنام با گل‌هاى بهارى، ص 98.
  7. همان؛ بحارالانوار، ج 79، ص 128.
  8. کنزالعمال، ج 15، ص 953.
  9. بحارالانوار، ج 70، ص 191.
  10. وسائل الشيعة، ج 2، ص 882 و 884.
  11. الشئوون الاقتصادية، علامه جعفر سبحانى، ص 57.
  12. الحياة، ج 5، ص 432.
  13. همان.
  14. همان.
  15. البركة فى فصل السعى و الحركة، ص 17، به نقل از همنام با گل‏هاى محمدى، ص 97.
  16. سورة اعراف (7) آية 29.
  17. سورة شورى (42) آية 15.
  18. بحارالانوار، ج 29.
  19. المراقبات، ص 160.
  20. سورة هود (11) آية 61.
  21. ر. ك: 59 نكته دربارة امام زمان(ع)، نكتة 57، ص 188.
  22. طبيعت و كشاورزى از ديدگاه اسلام، ص 92.
  23. من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 34.
  24. همان.
  25. طبيعت و كشاورزى از ديدگاه اسلام.
  26. مستدرك الوسائل، ج 2، ص 529.
  27. همان، ص 530.
  28. همان، ص 528.
  29. مرآة العقول، ج 19، ص 398.
  30. عن ابى‌عبدالله(ع) قال: نهى رسول‌الله عن بيع النطاف و الأربعاء. قال: و الأربعاء أن تسنى مسناة

محتمل الماء و نسقى به الأرض ثم نستغنى عنه. قال: فلاتبعه و لكن أعره جارك. و النطاف: أن يكون له الشرب فيستغنى عنه. فيقول: لاتبعه: أعره اخاك او جارك.» كافى، ج 5، ص 277؛ تهذيب، ج 7، ص 140؛ مرآة العقول، ج 14، ص 366؛ وافى، ج 10، ص 1010.

  1. عن ابى‌عبدالله(ع) قال: «قضى رسول‌الله فى سيل واد مهزور ان يحبس الاعلى على الأسفل

للنخل الى الكعبين و للزرع الى الشراكين.» كافى، ج 1، ص 278؛ تهذيب، ج 7، ص 140؛ من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 99؛ وافى، ج 10، ص 1011.

  1. عن ابى‌عبدالله(ع) قال: و قضى رسول الله(ص) بين اهل المدينة فى مشارب النخل أنه لايمنع

نقع البئر و قضى(ص) بين اهل البادية لايمنع فضل ماء ليمنع به فضل كلأ و قال لاضرر و لاضرار.» كافى، ج 5، ص 293؛ وسايل، ج 17، ص 333. باب 7 از ابواب احياء اموات؛ ر. ك: وافى، ج 18، ص 10 و 15؛ مستدرك الوسايل، ج 13، ص 242؛ من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 238تهذيب، ج 7، ص 45.

  1. عن ابى‌عبدالله(ع) قال: «قال رسول الله(ص)... ملعون... المانع الماء المتناب.» كافى، ج 2، ص

292؛ وافى، ج 10، ص 1047.

  1. ان المسلمين شركاء فى الثلث؛ الماء و النار و الكلأ.» السنن، ابن ماجه، ج 2، ص 2472.
  2. عن ابى‌عبدالله(ع): قضى رسول الله(ص) فى شرب النخل بالسيل ان الأعلى شرب قبل الاسفل و

يترك فى الماء الى الكعبين ثم يسرح الماء الى الأسفل الذى يليه كذلك حتى تنقضى الحوايط و يغنى الماء...» كافى، ج 5، ص 278؛ مرآة العقول، ج 19، ص 369؛ وافى، ج 10، ص 1013.

  1. ر. ك: الوافى، فيض‏كاشانى، اصفهان، مكتبةالامام‏اميرالمؤمنين، 1411، ج‏10، ص‏105 – 108.
  2. ر. ك: الوافى، ج 10، ص 1055 – 1063.
  3. ر. ك: همان، ص 1067 - 1072. رسالة لاضرر امام خمينى با عنوان بدائع الضرر فى قاعدة نفى

الضرر.

  1. همان، ص 1052، باب قطع الشجر.
  2. ر. ك: شرايع الاسلام؛ تحرير الوسيله، كتاب البيع و كتاب البيع امام خمينى.
  3. ر. ك: الوافى، ج 10، ص 1019 – 1044.
  4. شرايع الاسلام، ص 391.
  5. همان، ص 396.
  6. ر. ك: الوافى، ج 10، ص 1072 - 1077. «باب من زرع فى غير أرضه أو غرس» و باب «من

أخذ ارضا بغير حق».

  1. وسايل الشيعة، ج 17، احياء الموات.
  2. انواع كتاب‏هاى فقهى و حديثى باب الخمس و الانفال.
  3. ر. ك: الوافى، ج 10، ابواب احكام الارضين و المياه.
  4. عن ابى‌عبدالله(ع): «قال نهى رسول الله عن المحاقلة. فقال: المحاقلة، النخل بالتمر. و المزابنة

السنبل بالحنطة. و النطاف: يشرب الماء ليس لك اذا استغنيت عنه أن تبيعه جارك، تدعه له. و الأربعاء، المسنأة تكون بين القوم فيستغنى عنها صاحبها. قال: يدعه لجاره و لايبيعها اياه.» تهذيب، ج 7، ص 143؛ وافى، ج 10، ص 1010.

  1. عن ابى‌عبدالله(ع) قال: «يكون بين البئرين: اذا كانت ارضا صلبة خمسمأة ذراع و ان كانت

الأرض رخوة فألف ذراع قال و قضى رسول الله(ص) فى رجل احتفر قناة و أمى لذلك سنة، ثم ان رجلا حفر الى جانبها قناة، فقضى آن يقاس الماء بجوانب البئر ليلة هذه و ليلة هذه فان كانت الاخيرة أخذت ماة الاولى غورت الأخيرة و ان كانت الأولى اخذت ماء الأخيرة لم يكن لصاحب الأخيرة على الاول شى‏ء» الفقيه، ج 3، ص 102؛ تهذيب، ج 7، ص 145؛ كافى، ج 5، ص 296؛ وافى، ج 10، ص 1057.

  1. عن ابى‌عبدالله(ع): قضى فى هذا النخل أن يكون النخلة و النخلتان للرجل فى حائط الآخر

فيختلفون فى حقوق ذلك فقضى فيها أن لكل نخلة من اؤلئك من الأرض مبلغ جريدة من جرائدها حين بعدها.» كافى، ج 5، ص 295؛ تهذيب، ج 7، ص 144.

  1. من لايحضره‏فقيه، ج 2، ص 101، قال رسول الله(ص): «حريم النخل طول سعفها».
  2. ر. ك: وافى، ج 10، ص 106 - 107؛ «قضى(ص) بين اهل المدينة فى مشاب النخل انه لايمنع

نفع الشيئى و قال لاضرر و لاضرار».

  1. همان.
  2. در برخى روايات «من أحيا مواتا فهو له.» كافى، ج 5، ص 279؛ تهذيب، ج 7، ص 152؛ وافى،

ج 10، ص 982.

  1. قال النبى(ص): «من غرس شجرا أو حفر واديا لم يسبقه اليه احد أو احيى أو ارضا متته فهى له؛

قضاءا من الله و رسوله(ص)» فقيه، ج 3، ص 240؛ تهذيب، ج 6، ص 378؛ وافى، ج 10، ص 984.

  1. و قال الرسول «يا ربّ انّ قومى اتخذوا هذا القرآن مهجوراً» سورة فرقان (25) آية 30.
  2. کافى، ج 5، ص 279، ح 5؛ تهذيب، ج 7، ص 152؛ وافى، ج 10، ص 982.
  3. همان، ص 997؛ تهذيب، ج 7، ص 148؛ من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 239.
  4. قالوا فأى المال أفضل؟ قال: الحرث و الغنم.» الممصنف، ج 11، ص 460.
  5. عن السكونى: عن الصادق‏(ع) ‏قال: سئل النبى‏(ص) ‏أى المال خير؟ قال: الزرع زرعه صاحبه و

أصلحه و أدى حقه يوم حصاده... قال: فأى المال بعد الغنم خير؟ قال: الراسيات فى الوحل و المطعمات فى المحل. نعم الشى‏ء النخل من باعه فانما ثمنه بمنزله رمادا اشتدت به‏الريح فى يوم‏عاصف‏الا أن يخلف مكانها.» كافى، ج 5، ص 260-261؛ وسايل الشيعة، ج 13، ص 192.

  1. «خيرالمال سكة مأبورة و مهرة مأمورة».
  2. «فانها خلقت من طينة آدم(ع)» وسايل الشيعة، ج 17، ص 113.
  3. بحار الانوار، ج 62، ص 296.
  4. کافى، ج 6، ص 345.
  5. کافى، ج 6، ص 345.
  6. سورة جمعه (42) آية 2.
  7. «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ»، سورة زمر (39) آية 9.
  8. «هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ»، سورة رعد (13) آية 19.
  9. «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ»، سورة رعد (13) آية 16.
  10. سورة احزاب(33)آية 33 «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا».
  11. سورة رحمان (55) آية 10 – 13.
  12. مزارعه و مساقات از عقود اسلامى است و در فقه تعريف و احكام خاص به خود را دارد.
  13. در اين باره در فقه اسلامى در ابواب غصب و... احكام مشروحى آمده است.
  14. پيش از اين به روايات مرتبط به تقسيم آب اشاره شد.

 

 سیرة رسول خدا(ص) دربارة طبیعت، کشاورزی و محیط زیست
25
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود

آرشیو مطالب

Skip Navigation Links.

دسته بندی ها

Skip Navigation Links.