فرشید شیشه گران
بهمن 1402

حقوق اقلیتها در سیرة نبوی

حقوق اقلیتها در سیرة نبوی نویسنده : طلعت ده پهلواني منبع: پژوهشکدة باقرالعلوم(علیه‌السلام) حقوق اقلیت‌ها یکی از موضوعات مهم در تاریخ اسلام است که از زوایای مختلف مورد توجه متفکران مسلمان قرار گرفته است. پیامبر اسلام در سیره و رفتار خویش به خوبی احترام به حقوق اقلیت‌ها را به نمایش گذاشته است و بدون شک الگوی رفتاری همة مسلمانان در این موضوع و موضوعات دیگر است و تاریخ، رفتار پیامبر(ص) با اقلیت‌هایی که در پناه حکومت ایشان در مدینه و اطراف آن می‌زیستند، را ثبت کرده است. قرآن کریم همة انسان‌ها را از نظر اجتماعی برابر اعلام کرد و رسول‌خدا(ص) و اولیای گرامی‌اش با راه و رسم و رفتار خود این برابری را عینیت بخشیدند و جاودانه ساختند.1 پیامبر(ص) پس از هجرت به مدینه نیز با انعقاد پیمان‌نامه‌های عمومی مدینه برابری حقوق مسلمانان و یهودیان را به رسمیت شناخت و به آنان اجازه داد بر اعتقادات خود باقی بمانند، علی‌رغم همة حسادت‌ها و دشمنی‌های یهودیان با پیامبر(ص) با آن‌ها صبور بود و از انفاقشان چشم می‌پوشید و ‌آنان را با مسلمانان برابر می‌دانست و دینشان را محترم می‌شمرد.2 احترام به شریعت و آداب و رسوم اقلیت‌ها از حقوق اقلیت‌های ساکن در حکومت نبوی، احترام به دین آنان است. براین اساس آنان حق دارند به طور علنی و رسمی بر دین خود باقی بوده و اعمال عبادی خویش را انجام دهند، این حق را پیامبر(ص) برای اقلیت‌های دینی که در مدینه یا اطراف آن زندگی می‌کردند، قائل بودند و به حق آنان احترام می‌گذاشتند. پیامبر(ص) از همان آغاز که به مدینه مهاجرت کردند، یهود مدینه را به پیمان همزیستی مسالمت‌آمیز دعوت کردند و آنان و مسلمانان و کلیة هم‌پیمانان آنان را از یک امت خواندند.3 ایشان محدودیت خاصی برای دین یهودیان در مدینه قائل نشدند؛ همچنان که مسلمانان در مسجد مدینه نماز می‌خواندند، آنان هم در معابر خویش آزادانه به عبادت می‌پرداختند و هیچ مسلمانی حق تعرض به معابر آنان را و اعتراض به حضور علنی آنان به عنوان غیرمسلمان نداشت، تا زمانی که این اقلیت‌ها بر پیمان خود با پیامبر(ص) استوار بودند و حتی زمانی که گروهی از مسیحیان نجران برای بررسی و تحقیق دربارة اسلام به مدینه آمدند، پیامبر(ص) آنان را در مسجد به حضور پذیرفت و به آنان اجازه داد تا در همان جا عبادت کنند و مسیحیان به سوی مشرق ایستادند و عبادت خویش را به جا آوردند14  که این به معنای پذیرش حقوق اقلیت‌ها در عرصة مذهبی و دینی است. آزادی داشتن معابد نیز در اسلام پذیرفته شد و بر همین اساس معابد اهل کتاب در جنگ‌های صدر اسلام هیچ‌گونه مورد تعرض واقع نشده است.5 نکتة دیگر این‌که پیامبر(ص) به اقلیت‌ها اجازه می‌دادند که در مسائل اعتقادی و دینی به مناظره و حتی جدال با ایشان بپردازند.6 پیامبر(ص) مأمور بود که در صورت لزوم به جدال بپردازد؛ البته حضرت غالباً از جدال پرهیز می‌کرد. اقلیت‌ها پیامبر(ص) در عرصة جامعه هم به اقلیت‌ها احترام می‌گذاشت و برای آنان حقوق و آزادی‌ یکسان قائل بود. پیامبر(ص) به شخصیت انسانی آنان هم احترام می‌گذاشت. ایشان حتی به مأموران مالیاتی خود سفارش می‌کرد که در رفتار با اقلیت‌ها ملاطفت بیشتری به خرج دهند، همچنان که با عبدالله ارقم که مأمور جمع‌آوری جزیه از اهل کتاب بود، فرمودند: «ألا مَن ظَلَمَ مُعاهَدا، أوِ انتَقَصَهُ ، أوكَلَّفَهُ فَوقَ طاقَتِهِ ، أو أخَذَ مِنهُ شَيئا بِغَيرِ طِيبِ نَفسٍ مِنهُ ، فَأنا حَجيجُه يَومَ القِيامَةِ؛آگاه باش هرکس که به کافر معاهدی ظلم کند یا او را به امری فوق توان و طاقتش وادار نماید یا نقصانی به او وارد کند یا بدون رضایت خاطر از وی چیزی بگیرد من در روز قیامت طرف او هستم.[علیه او به پا می‌خیزم]». نقل شده است که پیامبر(ص) به غیر مسلمانان هم از بیت‌المال کمک می‌کردند، چنان‌که عبدالله بن سهل از طرف ایشان مأمور جمع‌آوری سهم مسلمانان از محصولات خیبر بود، در همین ایام جسد او را در مزارع یافتند، این خبر به پیامبر(ص) رسیده جریان را پیگیری کردند، اولیای دم از قاتل هیچ اطلاعی نداشتند و تنها حدس‌هایی می‌زدند، پیامبر(ص) به سران یهود نامه نوشتند که جسد مسلمانی در سرزمین شما پیدا شده، باید دیة آن را بپردازید. در پاسخ قسم یاد کردند که در کشتن او نقشی نداشته‌ایم. پیامبر(ص) بر آنان سخت نگرفت و دستور داد که دیة مقتول از بیت‌المال مسلمانان پرداخت گردد.8 اقلیت‌ها و حقوق قضایی در حکومت اسلامی‌ یکی از حقوق شهروندان یک کشور که لازم است برای او به رسمیت شناخته شود حوق نشأت گرفته از عدالت قضایی است که غیرمسلمانان ساکن در مدینة النبی بارها برای حل اختلافات خویش به پیامبر(ص) مراجعه می‌کنند؛ البته برخی از این مراجعات جنبة حق‌طلبی نداشت و چه بسا که بسیاری از افراد با ظلم به دیگران و به دنبال منافع شخصی به پیامبر(ص) مراجعه می‌کردند، تا به نفع آنان حکم کند و بر اساس همین رفتارها خداوند به پیامبر(ص) فهماند که او مجبور به رسیدگی به چنین دعاوی‌ای نیست و ایشان را مخیر به رسیدگی کرد. «فَإِنْ جَاءُوكَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ يَضُرُّوكَ شَيْئًا؛9 پس اگر نزد تو آمدند بین آنان حکم کن و یا از آنان اعراض نما و اگر اعراض نمودی هرگز زیانی به تو نخواهد رسید». رسول‌خدا در دادن حقی که بر مردمان تعلق می‌گرفت، هیچ تبعیضی روا نمی‌داشت و میان فرزندان اسماعیل(عرب‌ها) و فرزندان اسحاق(غیرعرب) تفاوتی نمی‌گذاشت و همة مردم در برابر قانون مساویند. اجرای عدالت مستلزم برخورد یکسان با همة افراد یک جامعه در دادگاه‌ها است، تا اقلیت ساکن در کشور اسلامی نیز با اطمینان خاطر بتوانند زندگی کنند و بدانند در صورت نیاز به احقاق حق به دادگاه رجوع کرده و دادگاه نیز به عدالت و مساوات با آنان برخورد خواهد کرد. «وَإِنْ حَكَمْتَ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ؛10 اگر بین آن‌ها حکم می‌کنی‌، به عدالت حکم کن». بعضی از مفسران نقل کرده‌اند که یهود مدینه برای عدم اجرای حکم فرد زناکاری که از اشراف بود، نزد پیامبر(ص) آوردند، تا ایشان حکمی دیگر دهد، رأی ایشان نیز همان حکم را تأیید کرد. در حالی که عالمان یهود می‌خواستند به دلیل اشراف‌زادگی فرد حکم الهی را تغییر دهند. پیامبر(ص) آنان را نزد عالم‌ترین فرد یهود برد و وی را قسم داد تا حکم الهی که در تورات آمده را بیان کند و او نیز همان حکم پیامبر(ص) را بیان کرد و چنین فرمود: «این را ما در مورد اشراف اجرا نمی‌کنیم و به همین خاطر زنا در بین اشراف ما زیاد است».11 حق آرامش و امنیت‌خاطر در جامعه مهم‌ترین حقی است که لازم است، اقلیت‌ها از آن برخوردار باشند. این حق در سطوح مختلف لازمة زندگی است و نبود آن چیزی جز دلهره، اضطراب، جنگ و خونریزی و عدم آرامش نیست. پیامبر(ص) در پیمان‌هایی که با یهود و دیگر ساکنان مدینه بست، تأکید داشت که داخل شهر مدینه هم در امنیت و آرامش کامل هستند و هیچ‌کس حق تعرض به کسی را ندارد. یعنی می‌توان گفت که از دیدگاه پیامبر(ص) اقلیت‌های دینی نسبت به دیگران از حق ویژه‌ای برخوردارند؛ زیرا حتی جنگ با آنان در صورتی که تمایل به همزیستی با مسلمانان را داشته باشند، ممنوع است.12 اگر اقلیت‌ها دعوت اسلام را نپذیرفتند؛ ولی حاضر به انعقاد پیمان همزیستی باشند، جنگ با آنان ممنوع است. در صورتی که فرمانده لشکر قراردادی منعقد نکرد و به جنگ دست زد باید دیة کشته‌ها پرداخت شود. چنان‌که پیامبر(ص) خالدبن ولید را با لشکری به مقابله با دشمنان فرستاد، خالد به گروهی از اهل کتاب برخورد کرد و پس از عدم پذیرش اسلام با آنان جنگید و عده‌ای را کشت. پیامبر(ص) از این امر ناراحت شد و دستور داد که دیة کشته‌ها از بیت‌المال به خانواده‌هایشان پرداخت شود.13 نکتة دیگر این‌که هیچ‌کس حق تعرض به مال و جان و ناموس اقلیت‌ها را ندارد و در صورت تعرض مجازات می‌شود؛ زیرا امنیت آنان بر عهدة حکومت اسلامی است، حتی پیامبر(ص) به کسانی که به طور موقت به کشور اسلامی پناه می‌آوردند، هم امنیت کامل می‌داد. از امیرالمؤمنین نیز نقل شده که دربارة علت جزیة اقلیت‌ها فرمودند: «تا اموال آنان همچون اموال ما و خون آنان همچون خون ما در امان حکومت بماند».14 مردمِ قرباء و أذرح در علقة شام که همگی به آیین مسیحیت بودند چون پیامبر(ص) آنان را به اسلام دعوت کرد و آنان پذیرفتند و معاهدة صلح بسته شد که بر اساس آن پیامبر(ص) آنان را در پناه خود کرد و همواره در آسایش و آرایش زندگی کنند و خداوند سرپرست ایشان خواهد بود.15 همچنین پیمانی که با مردم ایله16 منعقد شد که طی آن مردم ایله در امنیت و آرامش کامل باشند و همچنین امنیت کشتی‌ها کاروان‌های آنان و کسانی هم که با آنان مراوده دارند امنیت آن‌ها را هم تضمین می‌کند.17 منابع:
  1. ابن سعد، محمد‌؛ الطبقات الکبری، بیروت، دارصدرا 1968، ج2، ص 40 و 47.
  2. ابن هشام، عبدالملک؛ سریة ابن هشام، ترجمة هاشم محلاتی، ص 241.
  3. ابن هشام، عبدالملک؛ سیرة النبوی، بیروت، دارالمعرفه، ج2، ص 149.
  4. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، انتشارات دفتر تبلیغات حوزة علمیة قم، ج2، ص 433 به نقل از سیرة حلبی، ج3، ص 239.
  5. ابن سعد، پیشین، ج1، ص 50.
  6. ابن هشام، پیشین، ج2 ص 292 و 293.
  7. ابویوسف قاضی، الخراج، قاهره للمطبعة السلطیه، 1396، ص 135.
  8. ابن هشام، پیشین، ج3، ص 319.
  9. سورة مائده آیة 42.
  10. همان.
  11. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، الطبعه الثانی، 1391، ج5، ص 379.
  12. ابن هشام، السیرة النبویه، پیشین، ج2، ص 148.
  13. ابن کثیر، سیرة النبویه، سیرة ابن کثیر، بیروت، دارالکتب العربی، 1999، ج3 ص 592 و عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، موسسة آل البیت، الثانیه، ج19، ص 161.
  14. همان، ص 470.
  15. ابن سعد، همان، ج1، ص 37.
  16. ایله سرزمینی در کنار دریای مدیترانه در پایان حجاز بود که مردمانش مسیحی بودند.
  17. ابن سعد، پیشین، ج1 ص 37.
   
 
3159
| | |
| -1 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود