بسماللهالرحمنالرحیم
اصول ادارة جامعه در سیرة نبوی
منبع: ویکی فقه
سیرة پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ادارة خلق همان نوع و یا سبک رفتار ایشان در ادارة جامعه و مردم میباشد. در واقع رفتار پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن قدر عمیق است که از جزئیترین کارهای حضرت میتوان قوانینی را استخراج کرد و برای تمامی اعصار بر آن مبنا عمل کرد و از سبک و نوع خاص رفتار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ادارة خلق به اصولی دست پیدا کرد که راهگشای بسیار مطلوبی برای همة مدیران موفق باشد.
1
- اصول ادارة جامعه
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که سمت رهبری جامعة اسلامی را بر عهده داشت برای اداره کردن این جامعة گسترده به اصولی پایبند بود و طبق این اصول حرکت میکرد و بر اثر رعایت و پایبندی به این اصول به موفقیتهای بسیار گستردهای دست پیدا کرد که یاد و نامش در دلها و جانها نفوذ کرد. از مهمترین اصولی که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آنها بسیار پایبند بود و مراعات میکرد، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
یکی از مهمترین و موثرترین راههای موفقیت یک مدیر، در امر رهبری مردم، رحمت و محبت است و رسولخدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ادارة امور پیش از هرچیز از رحمت و محبت بهره میگرفت، خداومند هم او را با این ویژگی در ادارة امور معرفی کرده است. به بیان قرآن حضرت به سبب رحمتی از جانب خدا در مدیریت خود از محبت، مدارا و ملایمت به نیکویی بهرهمند شده است و اگر چنین نبود آن شیوة ادارة مطلوب حاصل نمیشد.
2
آن حضرت در مدیریت خود به چنان محبت و ملایمتی دست یافته بود که به سبب آن بسیاری از موانع ادارة جامعه را رفع کرد. اگر پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سخت دل و تند زبان بود هرآینه امتی فراهم نمیشد و مردم از گرد او پراکنده میشدند.
3
محبت و گذشت و بزرگواری آن حضرت بسیاری از مشکلات حل ناشدنی را حل کرد؛ بنابراین خداوند راز موفقیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تألیف قلبها را محبت و ملایمت او به توفیق الهی معرفی میکند که حضرت با تکیه بر همین عامل جامعه را دگرگون کرد که نمونة این محبت و گذشت در ماجرای فتح مکه بسیار مشهود است. سپاه اسلام، مکه را پس از بیست سال سرسختی و مقاومت بدون خونریزی فتح کرد و رحمت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مکه را فرا گرفت. رفتار پیامبر دلهای سختترین دشمنان خویش را به هیجان درآورد چنان از سر رحمت و محبت با اهل مکه رفتار کرد که جای هیچ کینه و سرسختی باقی نگذاشت. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آنها فرمود: ای اهل مکه که مرا رنجانیده و تکذیب کردهاید و از زاد و بوم خود بیرون کردهاید گمان میبرید که من با شما چه خواهم کرد؟ و چون اظهار کردند که انتظار بزرگواری و رحمت از آن دارند به آیات شریفة سورة یوسف در نحوة برخورد آن حضرت با برادران خطاکارش استشهاد کرد و رفتار خود را رفتاری سراسر رحمت و مغفرت اعلام کرد و فرمود: بروید که شما آزاد شدگانید.
4،5و6
2.1.1- مینای سیرة پیامبر
اساس و مبنای سیرة پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر رحمت و محبت بود و آن حضرت جامعه را با قدرت رحمت و محبت اداره میکرد و چنان با مردم از دلسوزی و محبت برخورد میکرد که کسی نمیتوانست در درستی مدیریتاو تردید به دل راه دهد و همین عامل بود که دوستی وی را در دل مردم جای داد که خداوند متعال میفرماید: ما از جانب خود رسولی از جنس شما، از خودتان برای هدایت شما فرستادیم که از فرط محبت و نوع پروری، ناراحتی، پریشانی و گمراهی شما بر او سخت میآید و نمیتواند تحمل کند و برای آسایش و نجات شما بسیار حریص و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.
7
2.1- شرح صدر
شرح صدر در اصطلاح یعنی برخورداری از قوت وجودی و تحمل ناملایمات و غلبه بر مشکلات و کسی که دارای این صفت است بردبار، مقاوم و توانا میگردد و این یکی از الطاف الهی است. وجود شرح صدر برای مدیریت و هدایت چنان اهمیت دارد که خدای رحمان این را منتی برای پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیان میکند و میفرماید: آیا سینهات را برای تو نگشودیم و بار گرانت را از پشتت بر نداشتیم؟ باری که بر پشت تو سنگینی میکرد و....
8
در واقع تحمل آن همه سختی و بردباری جز با شرح صدر نمیتوانست باشد و یکی از راههای پیروزی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) صبر و استقامتی بود که به سبب شرح صدر از خود بروز داد. این یکی از مهمترین ابزار مدیریت است و پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جلوة جامع و تام الهی در این صفت بود. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنهایی را که نسبت به وی رفتاری زشت میکردند با بزرگواری تحمل میکرد و هدایتشان مینمود. پس از غزوة حنین در سال هشتم هجری، هنگامی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) غنایم جنگ را تقسیم میکرد مردی از بنیتمیم به نام حرقوص بن زهیر یا ذوالخویصره نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد و گفت: ای محمد! دیدم که امروز چه کردی. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: چگونه دیدی؟ گفت: ندیدم که عدالت کنی. پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: وای بر تو! اگر عدالت نزد من نباشد نزد که خواهد بود؟ عمربن خطاب برخاست تا او را بکشد؛ ولی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از این کار نهی فرمود.
9و10
3.1- پایبندی به عهد و پیمان
از عمدهترین مسائل مدیریت، پایبندی به عهد و پیمان است؛ زیرا اساس روابط انسانی و مناسبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسته به عهد و پیمانهاست و در صورت تزلزل در آنها این روابط و مناسبات متزلزل شده، بیاعتمادی جانشین اعتماد و هرج و مرج جایگزین نظم و سستی جانشین استواری میشود. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به تمام معنا امین بود و میزان پایبندی حضرت به قرار و پیمان موجب شگفتی است؛ از جمله اینکه پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش از بعثت با مردی معاملهای میکرد و مقداری از آن باقی ماند. با آن حضرت معاملهای کرد تا آن را تحویل دهد؛ اما قرار خود را فراموش کرد تا آن که پس از سه روز به خاطرش آمد و بر سر قرار رفت و مشاهده کرد حضرت در آنجاست پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او فرمود: ای جوان مرا سخت به زحمت انداخته و در محظور قرار دادهای که سه روز است در اینجا منتظر تو هستم.
11
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مدیران و کارگزاران خود را به راستی در گفتار و کردار و پایبندی به عهد و پیمان میخواند و تأکید داشت که آنها پاسدار عهد و پیمان باشند و از هرگونه خیانتی پرهیز کنند که در نامة خود به معاذبن جبل هنگامی که او را برای فرمانداری یمن فرستاد سفارش وفای به عهد، ادای امانت و ترک خیانت را فرمود
12 و خود سخت بدان پایبند بود و هیچگاه خلاف آن کاری انجام نداد. حتی در عمرة القضا طبق پیمان بسته شده عمل کرد و قدمی از آن تجاوز ننمود که بنابر نقل منابع مسلمانان طبق یکی از مفاد صلحنامه حدیبیه میتوانستند، پس از یک سال از زمان انعقاد پیمان به مکه بروند و سه روز در آن جا بمانند و اعمال عمره به جا آورند و سپس مکه را ترک کنند. بنابراین پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به جای عمرهای که در سال ششم از وی فوت شده بود، در ذیالقعده سال هفتم هجری با همان عده اصحاب شرکت کننده در حدیبیه رهسپار مکه شد و پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) طبق قراردادی که با قریش بسته بود، ذرهای در عمل به عهد و پیمان سستی نورزید و روز چهارم به همة اصحاب دستور ترک شهر مکه را داد.
13و14
همچنین زمانی که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با پیروزی کامل وارد مکه شد، عثمانبن طلحه را که کلیددار خانة کعبه بود، احضار کرد و کلید را از وی گرفت تا درون خانه را از بتها پاک سازد. پس از انجام این کار، عباس عموی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزد آن حضرت آمد و تقاضا کرد منصب کلیدداری خانة کعبه به او سپرده شود؛ ولی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با تلاوت آیة 58 سورة نساء که مناصب و مسئولیتها امانت تلقی شده و باید به شایستگان سپرده شود کلید را به عثمان بن طلحه داد.
15.16
به این ترتیب درس وفاداری به عهد و پیمان را به مردم داد و این یکی از اصولی است که میتوان از نوع رفتار پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ادارة خلق به دست آورد.
4.1- عدم احتجاب
احتجاب به معنای حایل و مانع است و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرهیز داشت که میان وی و مردم مانع و حایلی وجود داشته باشد و چیزی مانع ارتباط مستقیم آن حضرت و مردم باشد؛ به طوری که سخن ایشان را نشنود و دردشان را نکشد و مشکلاتشان را برای وی مطرح نکنند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سیرة ملوک و سلاطین و نوع نشست و برخاست و تشریفات آنها به شدت بیزار بود و هیچ خوش نداشت به پادشاهان شبیه شود.
17،18و19
پیامبر فاصلهها را بر میداشت و ابّهتهای دروغین را میشکست. وی ارتباط تنگاتنگی با مردم داشت به گونهای که بخشی از اوقات منزل خویش را به مردم اختصاص میداد. حضرت با همة افراد جامعه نشست و برخاست میکرد و با فقیران همدم میشد و دعوت همگان را اجابت میکرد. به عیادت بیماران میرفت و در تشییع مردگان شرکت میجست و بدون محافظ میان دشمنان میرفت.
20و21
پیامبر هیچ گاه خود را از مردم جدا نمیدید و در غم و شادی، به راحت و سختی در کنار آنها بود. چنانکه پس از ورود به مدینه و هنگام ساختن مسجد پابه پای یارانش سنگ میآورد و در ساختن مسجد همانند دیگران کار میکرد.
22و23
و نمونة دیگر آن در غزوة احزاب روی داد. در این غزوه مأموران اطلاعاتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گزارش آمادگی و بسیج نیروهای دشمن را به مدینه دادند. آن حضرت شورای نظامی تشکیل داد و پس از مشورت و تصویب پیشنهاد سلمان فارسی مبنی بر کندن خندق، پیامبر به همراه یاران خود بیل و کلنگ میزد و گاه توبرههای خاک را بر دوش میکشید.
24،25و26
5.1- برپا داشتن حق و عدل
در اندیشة دینی مقصد حکومت و تصدی امور، برپایی حق و عدل در میان انسانهاست. خداوند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را مأمور دعوت به آیین واحد الهی و برپایی حق و عدل کرده است و از آن جا که هوا و هوسهای مردم از موانع بزرگ در این مسیر است به آن حضرت فرمان میدهد که در این راه پیرو تمایلات و منافع شخصی این و آن نشود و استوار بر اجرای حق و عدل بماند.
27
پیامبر در ادارة امور جز به برپایی حق و عدل نمیاندیشید و کارگزاران خود را به آن فرمان میداد. دستورالعملها و فرمانهای حکومتی آن حضرت گویای آن است که برپایی حق و عدل و لوازم آن باید به عنوان بنیادیترین اصل پیوسته حفظ شود که از آن جمله عهدنامة معاذبن جبل است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وظایف معاذ را برای ادارة امور براساس حق و عدل مشخص ساخته است. از جمله تعلیم و تربیت مردم، فرق گذاشتن بین نیکان و بدان و قراردادن آنها در جایگاه مناسبشان، اجرای قوانین به مساوات، ادای امانت در همه چیز، مدارا و گذشت بدون پایمال شدن حق، میراندن احکام باطل و جور و زنده ساختن احکام حق و عدل.
28
حضرت در اجرای حق، همگان را یکسان میدید و به مساوات عمل میکرد. آن حضرت به هیچ یک از نزدیکان خود اجازه نمیداد که رعایت مساوات در اجرای حق و قانون را برهم زنند به طوری که وقتی کنیز امسلمه را برای اجرای حد دزدی نزد پیامبر آوردند و امسلمه از او نزد پیامبر شفاعت کرد، پیامبر به او فرمود: این حدی از حدود خداوند است که ضایع نمیگردد.
29و30
و آن گاه دست آن کنیز را برید و ملاحظة همسر خود را نکرد.
31
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر رعایت تساوی حقوق تأکید داشت که در نبردها اهل بیت خود را پیشاپیش لشکر قرار میداد و آنها پیش از هر کسی در راه اسلام تلاش میکردند و آسیب دیدند.
32
6.1- رعایت اهلیت
رعایت اهلیت در انتخاب افراد و واگذاری کارها، از مهمترین مسائل در مدیریت است؛ یعنی کسی که قرار است مسئولیت کاری را بر عهده بگیرد باید شایستگیهای لازم را برای آن مسئولیت دارا باشد و این یک سنت الهی است و خداوند به هیچ کس جز بر اساس شایستگیها و اهلیتهای لازم مسئولیتی نمیدهد. خداوند در قرآن میفرماید: هنگامیکه خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهدة آزمایش برآمد خداوند به او فرمود: من تو را پیشوا و رهبر مردم قرار دادم؛ ابراهیم گفت: از دودمان من (نیز پیشوایانی قرارده) فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد و (تنها آن دسته از فرزندان تو که شایسته باشند به پیشوایی خواهند رسید.)
33
خداوند متعال حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) را پس از آزمایشهای فراوان به مقام پیشوایی مردم منصوب کرد آن زمان که اهلیت او برای این مقام مسلّم شد عهد خداوند به او رسید. خداوند اولیای خود را که سرپرستی و پیشوایی مردم را به آنها میسپارد میآزماید و آنگاه که اهلیت خود را ثابت کردند، منصوبشان میکند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در انتخاب افراد و سپردن مسئولیت به آنها رعایت شایستگی افراد را میکرد و براساس خویشاوندی یا بزرگی یا قدرت مالی انتخاب نمیکرد و همین امر موجب اعتراضهایی به آن حضرت از جانب کسانی شد که هنوز پایبند سنتهای پیشین بودند؛ از جمله اعتراضهایی که به فرماندهی اسامه داشتند؛ زیرا او با وجود سن کم بر بزرگان مهاجر و انصار فرمانده شده بود.
34،35و36
آن حضرت چون در سپردن امور تنها شایستگی افراد را در نظر میگرفت بر خلاف رسم زمانة خویش جوانان شایسته را در مناصب و مسئولیتهای مهم چون فرمانداری و امیرالحاج قرار میداد؛ مانند فرمانداری نجران به عمروبن حزم هفده ساله
37 و فرمانداری مکه و امیرالحاج مکه به عتاب بن اسید بیست و چند ساله
38و39 داد، در پی این انتصاب بسیاری از بزرگان مکه آزرده شدند و اعتراض کردند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در نامهای که به مردم مکه نوشت؛ آورده است کسی در نافرمانی از او به کمی سنش دلیل نیاورد؛ زیرا مسنتر شایستهتر نیست؛ بلکه شایسته بزرگتر است.
40
و قائل بر این بود که تکیه بر شایستگان در ادارة امور از مهمترین ویژگیهای یک مدیریت موفق است.
7.1- تصمیمگیری در مدیریت
مسألة تصمیمگیری در مدیریت در عرصههای مختلف ادارة امور از اهمیت بسیار برخوردار است. سرنوشت کارها به تصمیمگیریها گره میخورد و چنانچه تصمیمگیری بر اصول و مبانی درستی استوار نباشد. نظام امور یا متزلزل و آشفته میشود و یا اسیر خود محوریها واستبداد رأی میگردد. لازمة تصمیم و عمل درست، کسب اطلاعات و اخبار کافی و صحیح است. از اقدامات آن حضرت در مدینه سرشماری مسلمانان و ثبت اطلاعات لازم برای برنامهریزی و تصمیمگیری بود. نقل شده است: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: تمام افرادی را که به اسلام گرویدهاند، سرشماری کنید. از موارد دیگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ماه رجب سال دوم هجری عبداللهبن جحش را با هشتاد نفر از مهاجران به مأموریتی فرستاد و هنگام حرکت نامهای به او داد و فرمان داد پس از دو روز راهپمایی آن را بخواند و به آن عمل کند؛ ولی از همراهان خود کسی را مجبور به همراهی نسازد و چنان کرد.
41
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تمام نبردهای خود بر اساس اطلاعات و اخبار کسب شده از وضع دشمن تصمیمگیری و عمل میکرد که از نمونههای دیگر آن تصمیم حضرت در جنگ بدر بود. هنگامیکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با گروهی حدود ۳۱۳ نفر در سال دوم هجری در سرزمین بدر بین راه مکه و مدینه رسیده بود، خبر حرکت سپاه قریش به تعداد ۹۵۰ مرد جنگی به او رسید. در این هنگام پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به جای تعقیب کاروان ابوسفیان، مقابله با سپاه دشمن را برگزید و دستور حمله به سپاه را صادر کرد. یاران رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمادة جهاد شده و بزرگترین ضربه را در اولین رویارویی بر دشمن وارد کرده و سرانجام فتح و پیروزی را از آن خود ساختند.
42
در واقع این تصمیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر اساس ایمانگرایی و خدا محوری بوده است؛ زیرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با یاران خود بدون مقایسة تجهیزات و امکانات دشمن، با آنها درگیر و سرانجام پیروز شدند. خداوند متعال در قرآن کریم تصمیمگیری پیامبر خود را امضاء کرده مورد تأیید قرار داده است و آن را به عنوان بهترین روش تصمیمگیری معرفی کرده است.
43
8.1- نظم و انضباط
یکی از مواردی که بدون آن هیچ جامعهای به مقصد خود نمیرسد، اصل نظم و انضباط و جدیت است؛ یعنی اگر سازمانپذیری، آراستگی، نظم و ترتیب و سعی و کوشش در کارها و پرهیز از هرگونه سستی و بیسامانی در امور نباشد، امور آن جامعه به سامان نمیرسد. یک جامعة منضبط و جدی از هماهنگی کامل برخوردار است. خداوند اهل ایمان را از هرگونه ناهماهنگی و پیش افتادن نسبت به خدا و رسولش پرهیز میدهد و همگان را به پیروی کامل در این جهت فرا میخواند تا مجموعة سامان یافته منضبط شود.
مدیریت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در همة امور مبتنی بر انضباط و جدیت بود، به گونهای که اهل اتلاف وقت و پرگویی نبود و هر کاری که او را به مقصد نمیرساند ترک کرده بود. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون کاری را آغاز میکرد آن را به پایان میبرد و چنان نبود که آن را نیمه تمام رها کند.
44بلکه آن را استوار و کامل انجام میداد و بر همین روش امور را اداره میکرد. داستان تدفین سعد بن معاذ نمونهای درخور توجه بسیار است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با وجودی که میدانست قبر فرسوده خواهد شد؛ ولی در چیدن و محکم کردن لحد اهتمام بسیار ورزید و میفرمود: خداوند دوست دارد بندهای را که چون کاری را انجام دهد آن را محکم و استوار کند.
45و46
در تدفین فرزند خود ابراهیم هم به همین روش عمل کرد.
47و48
آن حضرت حتی صفهای نماز را همچون تیرهای کمان مرتب میکرد و میفرمود: میان صفها را پر کنید و دوش به دوش یکدیگر بایستید تا شیطان بر شما غلبه نکند.
49، 50و51
و با این کار میخواست آنها را آمادة نظم در همة امور کند؛ زیرا نماز بالاترین تمرین برای یافتن نظم الهی است. انضباط پیامبر در همة امور ساده و جاری بود. از نمونههای آن ستونهای مسجد کوچک مدینه بود که هر یک معرف کاری بود. از جملة آنها ستون تهجد که جایگاهی ویژه برای عبادت شبانة پیامبر داشت.
52
ستون وفود از ستونهای دیگر بود که جایگاهی ویژه برای ملاقات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با هیأتهای نمایندگی بود.
53
9.1- واگذاری مسئولیت
سیرة پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چنان بود که کارها را بسیار خوب تقسیم میکرد و افراد مناسب را برای هر کار مییافت و پس از مشخص کردن مسئولیت کار را به آن فرد میسپرد و سپس پیگیری میکرد. از مسئولان خود باز خواست میکرد که چگونه عمل کردند. اینگونه نبود که به سبب اعتماد و اطمینان به کسی کار او را پیگیری نکند و از او درباره عملکردشان پرسش ننماید. به طوری که وقتی علی(علیهالسلام) را فرماندة سپاه اعزامی به یمن قرارداد دربارة چگونگی عملکرد علی(علیهالسّلام) از مردم پرسید که نحوة عملکردش به عنوان فرمانده سپاه در ادارة سپاه چگونه بوده یا رفتار او با زیر دستانش چگونه بوده است.
54و55
حضرت همیشه عملکرد و حساب کارگزارانش را با دقت رسیدگی میکرد تا شخص احساس کند که مراقبتی از بیرون هم وجود دارد و چنان نیست که او هرگونه خواست میتواند، عمل کند، عملکرد درست و نادرستش فرقی ندارد.
56
حتی حضرت رفتار و مسئولیت کاگزاران خود را مخفیانه زیر نظر میگرفت.
57
حضرت ضمن گذاشتن مأموران مخفی و رسیدگی دقیق به امور کارگزاران به کار آنها نظارت داشت و از آنها حساب خواهی میکرد و آنهایی را که در انجام دادن مسئولیت خود و امانتداری کوتاهی کردهاند، مورد مؤاخده قرار میداد و یا در صورت لزوم مجازات میکرد.
58
رسیدگی آن حضرت به حساب عاملی از عمال صدقات گویای این واقعیت است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مردی از قبیلة بنی اسد به نام ابن اببیّه را برای جمعآوری صدقات فرستاد. وی پس از بازگشت از مأموریت خود و هنگام حسابرسی قسمتی از صدقات را تحویل بیتالمال داد و گفت این برای شماست و قسمتی را برای خود نگاه داشت و گفت: این به من هدیه شده است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از این برخورد به شدت ناراحت شد و به منبر رفت. و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: چه میشود عاملی را که برای جمعآوری صدقات میفرستیم، میگوید این برای شماست و این به من هدیه شده است. آیا اگر او تا کنون در خانة پدر یا خانة مادرش نشسته بود و مسئولیتی از جانب حکومت نداشت، چیزی به او هدیه میدادند؟ سوگند به آن کسی که جانم به دست اوست هیچ یک از شما به چیزی از بیتالمال چنگ نمیاندازد؛ مگر اینکه روز قیامت وی را در حالی که آن چیز و بال گردنش شده است، به محشر وارد میکنند؛ با شتری که از خود صدا در میآورد یا گاوی که نفیر میکشد یا گوسفندی که با صدای بلند صدا میکند.
59و60
1.9.1- حسابرسی کارگزاران
آن حضرت در حسابرسی کارگزاران خود هیچ انعطاف نداشت و به هیچ وجه اجازة تصرف نا به جا در حقوق مردم و اموال عمومی به آنها نمیداد و هیچ گاه از مأموران خطا کار حمایت نمیکرد که نمونة آن خشونت خالد با قبیلة بنی جذیمه کشتار آنها بود که بدون هماهنگی و اجازة پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با آنها جنگ کرد و این باعث ایجاد خشم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر خالد شد و از علی (علیهالسّلام) خواست تا خسارت و خون بهای این افراد را بپردازد.
61،62و63
مشاهده میشود که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چگونه با مسئولیت خواهی جدی خویش مادة فساد را در میان کارگزارنش قطع میکند و اجازة سوء استفاده از موقعیت شغلی خود را نمیدهد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که قران وی را به عنوان نمونه بهترین اسوه و الگو معرفی کرده است، در تمام جهات برای همه مردم جهان اسوه و نمونه است. پیامبر توانست جامعه را براساس اصولی خاص به بهترین وجه اداره کند و توانست با این اصول و روش جامعهای آرمانی به وجود بیاورد که در این حکومت حق ضعیف از قوی به خوبی گرفته شود و حکومتی پر از عدل و داد برای مردم تشکیل دهد، هر چند اصولی که در این جامعة پیامبر بر آن مبنا عمل کرد فراتر از این چند موردی بود که در این پژوهش آمده؛ ولی مهمترین اصول مدیریتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ادارة جامعه شامل این موارد بود. رهبری و مدیریت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ادارة مردم میتواند برای تمام جوامع الگو و نمونهای برای تشکیل جامعهای موفق باشد که اگر حکومتهای اسلامی بر مبنای این سیره عمل کنند به موفقیت نائل میشوند.
پانویس
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسانالعرب، ج۶، ص۴۵۴، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق، چاپ اول.
- آل عمران، آیة59.
- انبیاء، آیة107.
- ابن هشام، عبدالملک، سیرت رسولالله، ج۴، ص۳۲، ترجمه اسحاق ابن همدانی، تصیح اصغر مهدوی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج2، ص60، بیروت دار صادر.
- حلبی، علی بن برهان الدین، سیرةالحلبیه، ج3، ص141.
- توبه، آیة128.
- انشراح، آیة1.
- ابن هشام، عبدالملک، سیرت رسولالله، ج۴، ص۱۴۴، ترجمه اسحاق ابن همدانی، تصیح اصغر مهدوی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- دمشقی، ابن کثیر، سیرةالنبویه، ج۲، ص۲۵۱-۲۵۲، بیروت دارالکتب العلمیه.
- ابن عیاض یحبی، عیاض بن موسی، الشفا بتعریف حقوقالمصطفی، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۰، بیروت، دابیروت، ۱۴۰۵ق.
- حرانی، ابن شعبه، تحفالعقول، ص25.
- واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج2، ص740-731.
- ابن هشام، عبدالملک، سیرت رسولالله، ج۳، ص۴۲۴-۴۲۶، ترجمه اسحاق ابن همدانی، تصیح اصغر مهدوی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- طبرسی، فضلبن حسن، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن، ج3، ص112.
- طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج3، ص234، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج6، ص271.
- حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، ج16، ص412.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالنوار، ج16، ص262، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، 1403ق، چاپ سوم.
- غزالی، محمدبن محمد، احیاءعلومالدین، ج2، ص362.
- فیض کاشانی، ملا محسن، المحجةالبیضاء، ج4، ص114، تصحیح علی اکبر غفاریف دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم.
- ابن هشام، عبدالملک، سیرت رسولالله، ج۲، ص۱۱۴، ترجمه اسحاق ابن همدانی، تصیح اصغر مهدوی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۹ -۲۴۰، بیروت، داربیروت، ۱۴۰۵ق.
- ابن هشام، عبدالملک، سیرت رسولالله، ج۴، ص۲۳۱، ترجمه اسحاق ابن همدانی، تصیح اصغر مهدوی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج2، ص445-444.
- ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۲، ص۶۵-۶۶، بیروت، داربیروت، ۱۴۰۵ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۳۸۶، با همکاری جمعی از نویسندگان، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
- حرانی، ابن شعبه، تحفالعقول، پیشین، ص25.
- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج7، ص254.
- حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، ج18، ص333-332.
- حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، ج18، ص333-332.
- امام علی (علیهالسّلام)، نهجالبلاغه، نامة۹.
- بقره، آیة 124.
- ابن هشام، عبدالملک، سیرت رسولالله، ج۴، ص۳۲۸، ترجمه اسحاق ابن همدانی، تصیح اصغر مهدوی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج3، ص1118.
- ابن سعد، محمد، طبقاتالکبری، ج۲، ص۱۹۰، بیروت، داربیروت، ۱۴۰۵ق.
- ابن اثیر، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۷۱۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
- ابن هشام، عبدالملک، سیرت رسولالله، ج۴، ص۶۹، ترجمه اسحاق ابن همدانی، تصیح اصغر مهدوی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- ابن هشام، عبدالملک، سیرت رسولالله، ج۴، ص۱۴۸-۱۴۹، ترجمه اسحاق ابن همدانی، تصیح اصغر مهدوی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- منسوب به امام حسن عسکری(علیهالسلام)، تفسیر امام حسن عسکری(علیهالسلام)، ص577، قم، مدرسة امام مهدی(عجّلالله تعالی فرجهالشریف).
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۴۸-۱۴۹، با همکاری جمعی از نویسندگان، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج7، ص92-100، با همکاری جمعی از نویسندگان، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج7، ص92-100، با همکاری جمعی از نویسندگان، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
- ابن سعد، محمد، طبقاتالکبری، ج۱، ص۳۷۹، بیروت، داربیروت، ۱۴۰۵ق.
- حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، ج2، ص884.
- بابویه قمی،ص468.
- کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج3، ص263.
- حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، ج2، ص884.
- حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، ج5، ص472.
- هندی، حسامالدین متقی، کنزالعمال، ج7، ص628.
- قشیری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۵۷، شرح نووی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
- سمهودی، نورالدین علی بن احمد، الوفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج۲، ص۴۵۰-۴۵۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ق، چاپ چهارم.
- سمهودی، نورالدین علی بن احمد، الوفاء الوفاء باخبار دارالمصطفی، ج۲، ص۴۵۰-۴۵۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۴ق، چاپ چهارم.
- بابویه قمی، محمدبن علی بن حسین، التوحید، ص94، تهران، مکتبةالصدوقیه، 1398ق.
- طبرسی، فضلبن حسن، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن، ج10، ص490.
- امام علی (علیهالسّلام)، نهجالبلاغه، نامة۵۳.
- ابن عساکر، علی بن حسن، تهذیب تاریخ، ج۶، ص۳۸۲، دمشق، مکتبة المرعشی النجفی، ۱۳۴۹ق، چاپ اول.
- قشیری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱۲، ص۲۲۰-۲۲۱، شرح نووی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
- نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۱۲، ص۲۱۸-۲۱۹، شرح نووی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷.
- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۹، ص۷۱۴، شرح و تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، چاپ اول، بیروت، دارالقلم، ۱۴۰۷.
- ابن هشام، عبدالملک، سیرت رسولالله، ج۴، ص۵۳-۵۵، ترجمه اسحاق ابن همدانی، تصیح اصغر مهدوی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران.
- واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج3، ص882-875.
- ابن سعد، محمد، طبقاتالکبری، ج۲، ص۱۴۷-۱۴۸، بیروت، داربیروت، ۱۴۰۵ق.