بسماللهالرحمنالرحیم
منبع: مجله سراج منیر شماره 10
کلمات کلیدی: توسل، پیامبر اکرم(ص)، وهابیت، سلفیه، ابن تیمیه، تبرک، سیره، صحابه
مقدمه
همه فرق اسلامی بر عدم جواز توسل به بتها، طاغوت و توسل به نحو استقلالی به غیر خداوند متفقاند. از طرف دیگر، بر جواز توسل در موارد ذیل اشتراک نظر دارند:
اما وهابیت، بر خلاف همه فرق اسلامی، جواز توسل را در سه نوع اول منحصر میکنند و غیر آن را مشروع نمیدانند، اما البانی، از بزرگان سلفی، ناچار به اعتراف میشود و اذعان میکند:
1. توسل به خدا؛ به ذات، اسماء و صفاتش؛
2. توسل به طاعت و ایمان؛
3. توسل به فرد صالح؛
4. توسل به قرآن کریم؛
5. توسل به آثار پیامبر در زمان حیات
6. توسل به پیامبر در روز قیامت
7. توسل به ذات پیامبر قبل از به دنیا آمدن
8. توسل به انبیا و اولیا در حیاتشان
اما وهابیت - برخلاف همه فرق اسلام – جواز توسل را در سه نوع اول منحصر میکنند و غیر آن را مشروع نمیدانند. اما البانی، از بزرگان سلفی، ناچار به اعتراف میشود و اذعان میکند:
توسل در غیر سه نوع نخست، مورد اختلاف است؛ زیرا برخی ائمه مانند احمد بن حنبل فقط توسل به رسول خدا(ص) را جایز نمیدانند. همچنین شوکانی توسل به رسول خدا(ص) و غیر آن حضرت از پیامبران و صالحین را جایز میداند بنابراین اختلاف در جواز یا عدم جواز باقی انواع توسلات، بین وهابیت(سلفیه) و دیگر فِرق مسلمین است
نمونهها
با توجه به محدوده پژوهشی این تحقیق، فقط توسل در سیره پیامبر اکرم(ص) را با تأکید بر منابع روایی اهل سنّت بررسی خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که توسل در سیره پیامبر(ص) وجود داشته و امری مشروع شمرده میشده است.
1. توسل پیامبر اکرم (ص) به پیامبران
هنگامی که فاطمه بنت اسد از دنیا رفت، حضرت علی(ع) خدمت حضرت رسول(ص) آمد و عرضه داشت که مادرم از دنیا رفت. رسول خدا(ص) فرمودند: (إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعونَ). بعد دستور فرمودند که لباس آن حضرت را از زیر کفن بر تن حضرت فاطمه بنت اسد بپوشانند و آن حضرت بعد از غسل و کفن در تشییع جنازه آن مخدره شرکت کردند و چهار طرف تابوت آن حضرت را گرفتند و هنگامی که میخواستند ایشان را وارد قبر کنند، ابتدا پیامبر اسلام(ص) وارد قبر شده و در آن خوابیدند و بیرون آمدند. سپس فرمودند:
«اللَّهُ الَّذِی یحْیی وَ یمِیتُ وَ هُوَ حَی لَا یمُوتُ اغْفِرْ لِأُمِّی فَاطِمَهَ بِنْتِ أَسَدٍ وَ لَقِّنْهَا حُجَّتَهَا وَ وَسِّعْ عَلَیهَا مَدْخَلَهَا بِحَقِّ نَبِیک مُحَمَّدٍ وَ الْأَنْبِیاءِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِی فَإِنَّک أَرْحَمُ الرَّاحِمِین؛
خداوند زنده میکند و میمیراند و زنده است و نمیمیرد. خدایا، مادرم فاطمه بنت اسد را بیامرز و جایگاه او را وسیع گردان، به حق پیامبرت و به حق پیامبران پیش از من، که تو رحم کنندهترین رحم کنندگانی».
اما این رفتار پیامبر(ص) برای عدهای از صحابه سؤالی را به وجود آورد: «فَقَالُوا: یا رَسُولَ اللَّهِ، مَا رَأَینَاک صَنَعْتَ مَا صَنَعْتَ بِهَذِهِ؟ فَقَالَ: إِنَّهُ لَمْ یکنْ أَحَدٌ بَعْدَ أَبِی طَالِبٍ أَبَرَّ بِی مِنْهَا وَ إِنَّمَا أَلْبَسْتُهَا قَمِیصِی لِتَکتَسِی مِنْ حُلَلِ الْجَنَّهِ، وَ اضْطَجَعْتُ مَعَهَا لِیهَوَّنَ عَلَیهَا؛
بعد از این کارها، از حضرت رسول (ص) سؤال شد: ای رسول خدا! این چه کاری بود که شما درباره فاطمه بنت اسد انجام دادید؟ فرمود: هیچ کس بعد از ابوطالب (ع) به اندازه او برای من نیکوکار نبود. همانا جامهام را بر او پوشاندم تا از جامههای بهشتی بپوشد و در جای وی خوابیدم تا جایگاهش در قبر بر وی آسان گردد.
در این روایت، پیامبر اکرم(ص) خود و انبیای گذشته را وسیله قرار داده است. از این سیره پیامبر اکرم(ص) فهمیده میشود که انبیا در عالم برزخ زندهاند و میتوان به آنان توسل جست.
2. بوسیدن و استلام حجر الاسود و رکن یمانی
در منابع معتبر روایی شیعه و سنی به سیره پیامبر اکرم(ص) در استلام و بوسیدن حجر الاسود و همچنین استلام و بوسیدن رکن یمانی اشاره شده است که اگر چنین عملی مخالف با توحید بود، به صورت حتمی پیامبر گرامی اسلام(ص) به چنین کاری مبادرت نمیورزیدند؛ چنان که بخاری در صحیح خود میگوید: مردی از عبداللّه بن عمر درباره استلام حجر پرسید و او در پاسخ گفت: «پیامبر را دیدم که حجرالاسود را استلام میکرد و میبوسید». این روایت تصریح میکند که پیامبر اکرم(ص) به استلام و بوسیدن حجرالاسود مبادرت ورزیدهاند. البته روشن است که بوسیدن و استلام حجرالاسود را با نگاهی توحیدی میتوان توجیه کرد.
3. توسل پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) به یکدیگر
سیره پیامبر اکرم(ص) در توسل جستن به اشخاص نیز جاری بوده است. عبدالله بن مسعود نقل میکند:
روزی به رسول خدا عرضه داشتم: یا رسول الله، حق را به من نشان بده تا آن را ببینم. پیامبر اکرم فرمودند: یا اباعبدالله (کنیه ابن مسعود)، داخل اتاق اندرونی شو. پس من داخل شدم، دیدم علی بن ابی طالب نماز میخواند و در نماز میگوید: پروردگارا، به حق محمد بنده تو، بیامرز گناهکاران شیعه مرا. پس بیرون آمدم تا به رسول خدا رسیدم پس دیدم او نیز مشغول نماز است و در رکوع و سجود نماز میگوید: پروردگارا، به حق علی، بنده تو، گناهکاران امت مرا بیامرز. ابن مسعود میگوید: جزع و بیتابی بزرگی مرا فرا گرفت. پس رسول خدا نمازش را مختصر کرد و فرمود: یابن مسعود، آیا بعد از ایمان، کافر شدی؟ عرض کردم: نه، هرگز یا رسول خدا؛ ولی علی را دیدم که از خدا درخواست میکرد و شما را واسطه پیش خدا قرار میداد و شما از خدا درخواست میکردید به واسطه علی. متحیرم کدام یک از شما پیش خدای عزوجل افضل هستید! پیامبر فرمودند: بدان که خداوند من و علی را از نور عظمتش خلق کرد ...
این روایت نیز تصریح در توسل پیامبر اکرم(ص) به شخص دیگری دارد.
در روایتی دیگر خود وجود مبارک حضرت علی(ع) نقل کردهاند:
عن علی(ع) انه قال: کنت من رسول اللّه کالعضد من المنکب و کالذراع من العضد، ربانی صغیراً و آخانی کبیراً، سألته مره أن یدعو لی بالمغفره. فقام فصلی، فلما رفع یدیه سمعته یقول: اللهم بحق علی عندک اغفر لعلی. فقلت: یا رسول اللّه، ما هذا؟ فقال: أو احد أکرم منک علیه، فاستشفع به إلیه
حضرت علی(ع) نقل کرده است: نسبت من به رسول خدا(ص) مانند بازو به شانه و ذراع به بازو است (کنایه از همراهی و کمک رسانی است). در حالی که کودک بودم، مرا تربیت کرد و رشدم داد و در بزرگسالی مرا به برادری برگزید. یک مرتبه از آن حضرت خواستم که برایم طلب مغفرت کند. پس به نماز ایستاد و هنگامی که دستهایش را (برای دعا) بلند کرد، شنیدم که میگوید: خدایا، به حق منزلت علی در نزدت، علی را ببخش! پس گفتم: یا رسول الله، این چه نوع درخواستی است؟ پس فرمود: آیا کسی از تو گرامیتر نزد خداوند است؟ پس برای تو طلب شفاعت کردم به واسطه جایگاهت (نزد خدای تعالی).
این روایت نیز تصریح دارد که حضرت پیامبر اکرم(ص) واسطه برای توسل قرار گرفته است. اگر چنین درخواستی درست نبود، نباید آن حضرت چنین متوسل میشد.
4. توسل به دعای مؤمن از دیدگاه پیامبر (ص)
قرآن کریم علاوه بر دعای فرشتگان برای مؤمنین، از دعای مؤمن در حق مؤمن دیگر نیز خبر میدهد. پیامبر اکرم(ص) نیز از امت اسلامی خواسته است که برای برادران دینی خود دعا کنند؛ چنان که عبدالله بن عمرو بن عاص میگوید: از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که فرمود:
سَلُوا [لِی] الْوَسِیلَهَ فَإِنَّهَا مَنْزِلَهٌ فِی الْجَنَّهِ لَا تَنْبَغِی أَنْ تَکونَ [إِلَّا] لِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ وَ أَنَا أَرْجُو أَنْ أَکونَ أَنَا هُوَ. فَمَنْ سَأَلَ لِی الْوَسِیلَهَ حَلَّتْ لَهُ الشَّفَاعَه؛
برای من از خدا وسیله بخواهید و آن مقامی است در بهشت که جز برای یکی از بندگان خدا شایسته نیست و امیدوارم که من همان کس باشم. هرکس برای من چنین مقامی بخواهد، شفاعت من بر او حلال میگردد.
در روایت دیگری رسول خدا(ص) توسل به اویس قرنی را به اصحاب خویش سفارش میکند:
إنّ رجلاً من أهل الیمن یقدم علیکم یقال له أُوَیس. فمن لقیه منکم فلیأمره فلیستغفر لکم؛ مردی از اهل یمن به سوی شما خواهد آمد که او را اویس خوانند. هر کس از شما او را ملاقات کرد، از او درخواست استغفار کند.
5. توسل به سائلین از درگاه الهی و واسطه قراردادن آنان
تقرب جویی به درگاه الهی یکی از ویژگیهای اساسی اهل ایمان است که خود این عمل با صفای باطنی سائلین از درگاه الهی جایگاهی برای آنان ایجاد میکند که میتوانند واسطه فیض الهی نیز قرار بگیرند. از ابوسعید خدری نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
من خرج من بیته إلی الصلاه فقال: اللّهمّ إنّی أسألک بحقّ السائلین علیک وأسألک بحق ممشای هذا، فإنّی لم أخرج أشراً ولا بطراً ولا ریاءً ولا سُمعه إنما خرجت اتّقاء سخطک وابتغاء مرضاتک أن تعیذنی من النار وأن تغفر ذنوبی إنّه لا یغفر الذنوب إلاّ أنت، إلاّ أقبل الله علیه بوجهه واستغفر له سبعون ألف ملک؛
عطیه از ابی سعید خدری نقل کرده است که هرکس به عزم نماز در مسجد از خانه خود بیرون آید و این دعا را بخواند، رحمت خدا به او روی میآورد و هفتاد هزار فرشته برای او طلب آمرزش میکنند و آن دعا این است: خدایا، من از تو درخواست میکنم به حقی که سائلین بر تو دارند و از تو درخواست میکنم به حق محل راه رفتنم، من برای خوشگذرانی یا ریا از خانه بیرون نیامدهام، بلکه خانه را ترک گفتم برای دوری از خشم تو و کسب رضایت تو، از تو میخواهم مرا از آتش نجاتم دهی و گناهانم را ببخشی؛ زیرا گناهان را جز تو کسی نمیبخشد.
در این حدیث پیامبر گرامی(ص) به مردم یاد میدهد که به هنگام درخواست حاجت از خداوند، به سائلان از درگاه ربوبی که همان صالحان و اولیای الهیاند، توسل بجویند و آنها را واسطه قرار بدهند.
6. توسل حضرت آدم (ع) به پیامبر اسلام (ص)
از روایات متعدد دانسته میشود که شروع توسل به پیامبر اعظم(ص) از زمان حضرت آدم(ع) بوده است. در روایات زیادی از حضرت پیامبر(ص) به این موضوع تصریح شده است؛ از جمله آن حضرت فرموده:
هنگامی که آدم دچار آن لغزش گردید، عرض کرد: پروردگارا، از تو میخواهم که به حق محمد و آل محمد مرا ببخشی. خداوند سبحان فرمود: ای آدم، تو محمد را چگونه شناختی؛ درحالی که من هنوز او را نیافریدهام؟ عرض کرد: پروردگارا، هنگامی که مرا به دست قدرت خود آفریدی و از روح خودت در من دمیدی، سر که برداشتم، دیدم بر ستونهای عرش نوشته شده: «لا الهَ الاّ الله محمدٌ رسولُ الله». پس دانستم که تو نام کسی جز محبوبترین آفریدهات را کنار نام خود قرار نمیدهی. خداوند فرمود: ای آدم، راست گفتی. او محبوبترین آفریدههای من است. مرا به حق او بخوان که تو را بخشیدم و اگر محمد نبود، تو را نمیآفریدم.
طبرانی نیز این حدیث را در کتاب خود آورده و بر آن افزوده: «إِنَّهُ آخِرُ النَّبِیینَ مِنْ ذُرِّیتِک؛ او آخرین پیامبر از نسل تو است». سُبکی بعد از ذکر این حدیث مینویسد: «این حدیث با این سند قوی و تصحیح حاکم به ابن تیمیه نرسیده، و الاّ هرگز (جواز توسل را) تکذیب نمیکرد و یا دست کم جواب حاکم را میداد».
از طرف دیگر، روایات فراوانی نیز در ذیل آیه شریفه (فَتَلَقَّی آدَمُ مِن رَّبِّهِ کلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ)؛ «سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است»، نقل شده است که آن کلمات، اهل کساء (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع)) بودند چنان که در روایتی ابن عباس از حضرت رسول اکرم(ص) نقل میکند: «از پیامبر اکرم (ص) درباره کلماتی که آدم از پروردگار دریافت کرد و خداوند توبهاش را پذیرفت، پرسیدم. فرمود: به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) درخواست کرد که توبه او را بپذیرد و توبهاش پذیرفته شد».
اگر به دقت در این روایات نگریسته شود، دانسته خواهد شد که توسل جستن در فطرت انسان بوده و در غیر این صورت، آدم که تازه خلق شده است، چگونه فهمیده که اگر با واسطه قرار دادن محمد و آل وی(ع) استغفار کند، توبهاش پذیرفته میشود؟
7. توسل اصحاب به دعای پیامبر اکرم(ص)
تاریخ گواه این موضوع است که اصحاب رسول خدا(ص) در مواقع نیاز، گرفتاری و سختی نزد رسول خدا (ص) میآمدند و ایشان را واسطه قرار میدادند تا خداوند به دعاهای ایشان جامه اجابت بپوشاند. برای روشنتر شدن موضوع به برخی از این موارد اشارهای کوتاه میکنیم:
الف) توسل به دعای پیامبر اکرم(ص) برای رفع قحطی
در دو کتاب مهم اهل سنّت، روایتی از انس بن مالک نقل شده است که متوسل شدن مردم را به پیامبر اکرم (ص) نشان میدهد:
أنّ رجلاً دخل المسجد یوم الجمعه و رسول الله(ص) قائم یخطب. فاستقبل رسولَ الله(ص) قائماً فقال: یا رسول الله، هلَکتِ الاَموالُ و انقَطعَت السُّبُل، فادعُ لنا الله تعالی یغیثنا فرفع رسول الله(ص)یدیه ثمَّ قال: «اللّهم أغثنا، اللّهم أغثنا» فطلعت من ورائه سحابه مثل الترس، فلمّا توسّطت السماء انتشرت، ثمَّ أمطرت قال: فلا والله ما رأینا الشمس سبتاً؛
از انس بن مالک روایت شده است: مردی در روز جمعه وارد مسجد شد درحالیکه رسول خدا(ص) ایستاده خطبه میخواند. پس آن شخص در مقابل رسول خدا(ص) ایستاد و عرض کرد: ای رسول خدا! چهارپایان هلاک و راهها بسته شدند. از خداوند بخواه که برای ما باران بفرستد. پیامبر اکرم(ص) دستان مبارک خودشان را بلند کردند و به درگاه خدا عرض کردند: ای خدا، به فریادمان برس، ای خدا، به فریادمان برس! انس میگوید: پس از پشت کوه مانند سپر، قطعه ابری ظاهر شد و وقتی به وسط آسمان رسید، منتشر شد و باران شروع شد. قسم به خدا، ما در آسمان تا شش روز آفتاب ندیدیم.
این روایت به روشنی حاجت خواهی مردم را از پیامبر اکرم(ص) میرساند که برای رسیدن به حوائجشان از آن حضرت خواستند که واسطه شود.
التجا به دعای پیامبر(ص) نه تنها در دوران رسالت ایشان بوده است، بلکه در کودکی ایشان نیز جریان داشته است. روایتی در فتح الباری نقل شده است که حاکی از این موضوع است. در ایام قحطی مردم مکه سراغ ابوطالب آمدند و از ایشان خواستند که برای پایان دادن به قحطی دعا کند. ابوطالب همراه پیامبر(ص)، در حالی که ایشان خردسال بودند، کنار کعبه آمدند و از خداوند متعال درخواست باران کردند:
اخرج ابن عساکر عن أبی عرفه قال: قدمت مکه و هم فی قحط. فقالت قریش: یا اباطالب، اقحط الوادی و اجدب العیال فهلم فاستسق. فخرج أبوطالب و معه غلام یعنی النبی (ص) کأنه شمس دجی تجلت عن سحابه قتماء و حوله اغیلمه فأخذه أبوطالب فألصق ظهره بالکعبه و لاذ إلی الغلام و ما فی السماء قذغه فأقبل السحاب من هاهنا و هاهنا و اغدق و اغدودق و انفجر له الوادی و اخصب النادی و البادی
ابن عساکر از ابی عرفه نقل میکند: من به مکه رفتم و آنجا قحطی بود. پس قریش گفتند: ای ابوطالب، زمین قحطی زده و عیال گرسنه شدند. پس برای طلب باران حرکت کنید. پس ابوطالب همراه پسری (پیامبر اکرم (ص)) مثل خورشید نورانی که نورش از ابرها خارج شده و عبایی بر دوش داشت، بیرون آمد. ابوطالب او را گرفت و پشت بچه را به کعبه چسبانید و پیش آن پسر (پیامبر) التجا کرد؛ درحالی که در آسمان ابری نبود. در این هنگام از همه طرف ابرها آمدند و باران بسیاری بارید و زمین سیراب و حاصلخیز شد و کویر سرسبز شد.
با توجه به روایت قبلی، برخی از اصحاب به شعر معروفی که ابوطالب درباره پیامبر اکرم(ص) سروده است و متضمن مفهوم توسل به حضرتش برای طلب باران است، متوسل میشدند. منابع معتبر اهل سنّت به توسل جستن عبدالله بن عمر به رسول خدا(ص) با خواندن این شعر اشاره کردهاند. و آن شعر چنین است: «وأبیض یستسقی الغمام بوجهه. .. ثمال الیتامی عصمهٌ للأرامل؛ کسی که سفیدروی و نورانی است که به برکت روی وی از ابر طلب باران میشود و او پناه و فریادرس یتیمان و نگهدارنده و سرپرست ضعیفان و بیوه زنان است».
هرچند برخی دیگر از صحابی با سرودن اشعار، توسل خود را در محضر حضرت رسول(ص) نشان میدادند و حضرتش نیز تفقد میکردند و آنان را از این کار باز نمیداشتند و به حاجت های ایشان رسیدگی میکردند.
طبق روایات پیامبر اکرم (ص) بار دیگر برای مردم طلب باران کرد و باران سراسر مکه و اطراف آن را گرفت. پیامبر گرامی(ص) فرمودند: اگر ابوطالب زنده بود، دیدگان او روشن میشد. آیا کسی هست که شعر او را در این زمینه، برای ما بخواند؟ حضرت علی(ع) عرضه داشتند: گویا مقصود شما این بیت است: «و أبیض یستسقی الغمام بوجهه. .. ثمال الیتامی عصمهٌ للأرامل؛ کسی که سفیدروی و نورانی است که به برکت روی وی از ابر طلب باران میشود و او پناه و فریادرس یتیمان و نگهدارنده و سرپرست ضعیفان و بیوه زنان است». خوشحالی پیامبر اکرم(ص) حاکی است که کار عموی وی امری کاملاً مشروع بوده است.
ب) طلب دعا از پیامبر اکرم(ص) برای بینا شدن
ابتلا به بیماری نیز یکی از اموری بوده که مردم برای خلاصی از آن نزد پیامبر اکرم(ص) میآمدند و درخواست دعا و شفا از ایشان میکردند. پرمناقشهترین روایت درباره توسل به حضرت رسول اکرم(ص)، روایتی است که ابن حنیف نقل میکند:
إنّ رجلا ضریراً أتی النبی (ص) فقال: أدعُ الله أن یعافینی. فقال (ص): إن شئتَ دعوتُ و إن شئتَ صبرتَ و هو خیرٌ. قال: فادعه. قال: فأمره أن یتوضّأ فیحسن وضوئه و یصلّی رکعتین و یدعو بهذا الدعاء: «اللّهمّ إنّی أسألک و أتوجّه الیک بنبیک محمّد نبی الرحمه، یا محمد إنّی أتوجه بک إلی ربّی فی حاجتی لتُقضی. اللّهمّ شفّعه فی». قال ابن حنیف: فوالله ما تفرّقنا وطال بنا الحدیث حتی دخل علینا کأن لم یکن به ضرّ
نابینایی نزد پیامبر اکرم(ص) آمد و گفت: از خداوند بخواه به من عافیت بدهد. پیامبر(ص) فرمود: اگر مایل هستی، دعا کنم و اگر مایل باشی، صبر کن که این برایت بهتر است. مرد نابینا گفت: دعا کنید. پیامبر(ص) به او دستور داد که وضو بگیرد و در وضوی خود دقت کند و دو رکعت نماز بگزارد و این چنین دعا کند: «پروردگارا، من به وسیله پیامبرت از تو درخواست میکنم. ای محمد، من برای حاجتم به وسیله تو به خدایم متوجه میشوم تا خدا حاجتم را برآورد. پروردگارا، شفاعت او را درباره من بپذیر». ابن حنیف میگوید: «به خدا سوگند که ما متفرق نشده بودیم و طولی نکشید که این پیرمرد بر ما وارد شد؛ گویا هرگز نابینا نبوده است.»
در این حدیث پیامبر اکرم(ص)، خود دعا نفرموده بلکه به او آموخت که چگونه به ایشان توسل جوید و چگونه از خداوند منان بخواهد. آن فرد نیز طبق فرموده پیامبر اسلام(ص) ایشان را وسیله تقرب خود به خدا قرار داد و در دعا هیچگونه حذف و اضافه از خود انجام نداد. پیامبر اعظم(ص) سیره عملی خود را برای شخص سائل بیان میکند و به وی تعلیم میدهد که چنین دعا کند و آن حضرت را میان خود و خدا، وسیله قرار دهد. در واقع فلسفه واقعی توسل نیز همین است تا انسانهای نیازمند و گنهکار با واسطه قرار دادن مردان خدا و مقربان درگاه الهی، به خواستههای خود برسند.
اهمیت و جایگاه این روایت، اقتضا میکند که گفته شود صحت سند و مضمون این حدیث نزد همه علما واضح است و جای هیچگونه توجیه و تأویل نیست. حتی ابن تیمیه هم به صحت سند این حدیث اعتراف کرده است. همچنین تمام مفسران اهل سنّت از جمله رشیدرضا و مراغی که پیروان ابن تیمیه در این موضوع هستند، این روایت را صحیح دانستهاند، اما چون سند حدیث خدشه ناپذیر بوده است، دست به تأویل زدهاند و با ذکر این مسئله که قرآن کریم خواندن غیر خداوند را نهی کرده است، عنوان کردهاند: «این روایت صحیح است، ولی نابینا به دعای رسول متوسل شده است؛ لذا این روایت دلیل بر جواز توسل به شخص رسول خدا (ص) و اولیای الهی نیست؛ زیرا مرد نابینا از رسول خدا(ص) دعا خواسته بود و رسول اکرم(ص) دعا را به او آموخت و نه توسل به خود را.»
جعفر سبحانی در پاسخ به این شبهه میگوید:
اگر این حدیث را به دست فردی آشنا به زبان عربی بدهید که ذهنش از مناقشات وهابیها در مسئله توسل به کلی خالی باشد و از او بپرسید پیامبر اکرم(ص) در دعایی که به نابینا تعلیم فرمود، چه دستوری داد و او را در استجابت دعای خود چگونه ارشاد کرد، به شما پاسخ خواهد داد پیامبر اکرم(ص) به او تعلیم داد که پیامبر رحمت را وسیله خود قرار دهد و به او توسل بجوید و از خدا بخواهد که خداوند حاجت او را برآورده سازد. این مطلب از جملههای زیر به خوبی استفاده میشود:
الف) «اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک؛ بار الها، از تو مسألت میکنم و به تو به وسیله پیامبرت روی میآورم». در اینجا مراد خود نبی است، نه دعای نبی، و گمان اینکه مقصود دعای نبی است، برخلاف ظاهر و فاقد برهان است.
ب) «محمد نبی الرحمه». برای اینکه روشن شود مقصود مسئلت از خدا به خاطر پیامبر اکرم(ص) و توجه به خدا به وسیله او است، نبی را با جمله «محمد نبی الرحمه» وصف کرده است تا حقیقت را روشنتر و هدف را واضحتر سازد.
ج) «یا محمد انی أتوجه الی ربّی». این جمله میرساند که آن مرد حضرت محمد(ص) را وِجهه دعای خود قرار میدهد، نه دعای آن حضرت را.
د) مفاد جمله «و شفعه فی» این است: پروردگارا، او را شفیع من قرار بده و شفاعت او را در مورد من بپذیر. در این جمله آنچه مورد سخن است، همان ذات گرامی و شخصیت والامقام آن حضرت است و سخنی از دعای پیامبر به میان نیامده است.
در خاتمه این روایت، اذعان سمهودی، یکی از علمای اهل سنّت، درباره حقیقت توسل میتواند حُسن ختام باشد:
واعلم ان الاستغاثه و التشفع بالنبی و بجاهه و برکته إلی ربه من فعل الانبیاء و المرسلین و سیر السلف الصالحین واقع فی کل حال قبل خلقه و بعد خلقه و فی حیاته الدنیویه و مده البرزخ و عرصات القیامه؛
بدانید که درخواست و شفاعت جویی از خداوند به وساطت نبی اکرم و به مقام و برکت وی از افعال پیامبران و روش صالحین گذشته است و این قبل از خلقت آن حضرت و بعد از خلقت او و در حیات دنیوی و برزخی او و در روز قیامت واقع شده است.
طبرانی روایت دیگری در معجم الکبیر از عثمان بن حنیف نقل میکند:
ان رجلاً کان یختلف إلی عثمان بن عفان فی حاجته. فکان لا یلتفت إلیه. فشکا ذلک لابن حنیف. فقال له: اذهب و توضأ و قل:. .. (وذکر نحو ما ذکر الضریر)، قال: فصنع ذلک، فجاء البواب، فأخذه و أدخله علی عثمان. فامسکه علی الطنفسه، وقضی حاجته؛
مردی برای برآوردن نیاز خویش نزد عثمان بن عفان رفت و آمد میکرد، ولی عثمان به او و خواستهاش توجهی نشان نمیداد. آن مرد ابن حنیف را دید و از وضع موجود شکوه کرد. عثمان بن حنیف به او گفت: به وضوخانه برو و وضو بگیر. سپس به مسجد در آی و دو رکعت نماز بگزار و دعایی را بخوان که پیامبر اکرم(ص) به فرد نابینا تعلیم کرد. آن مرد رفت و آنچه به او گفته بود، انجام داد. سپس به در خانه عثمان بن عفان آمد که ناگهان دربان خانه نزد او آمد و دستش را گرفت و وارد مجلس عثمان کرد. او نیز وی را روی زیرانداز کنار خود نشانید و گفت: خواستهات چیست؟ او خواستهاش را بیان کرد و وی آن را برآورده ساخت. سپس به او گفت: تو تا این ساعت نیازت را یادآور نشده بودی. و گفت: هر نیاز و حاجت دیگری که داری، بیان کن.
ج) طلب دعا از پیامبر اکرم(ص) برای سلامتی حافظه
برخی روایات به کسانی اشاره میکنند که از ضعف حافظه خود نزد پیامبر اکرم(ص) اظهار ناراحتی میکردند. آن حضرت با سعه صدر خود دست به سینه شخص میگذاشتند و به شیطان دستور میدادند که از درون وی دور شود. پس از آن، آنها اظهار میکردند که پس از التجا به نبی مکرم اسلام(ص)، حافظه آنها قوی گشته است و هرچه را که میشنوند، میتوانند به خاطر بسپارند.
همچنین درباره ابوبکر نقل شده است که نزد رسول خدا(ص) آمد و عرضه داشت: من قرآن را فرا میگیرم، ولی آن را فراموش میکنم. حضرت فرمودند بگو: «اللهم إنی أسألک بمحمدٍ نبیک و إبراهیم خلیلک و بموسی نجیک و عیسی روحک و بتوراه موسی و إنجیل عیسی و فرقان محمد و بکل وحی اوحیته و قضاء قضیته؛ پروردگارا، از تو درخواست میکنم به محمد پیامبرت و ابراهیم دوست تو و به موسی و عیسی روح تو (و کلمه تو) و به توراتِ موسی و انجیلِ عیسی و فرقانِ محمد و به هر وحیای که نازل کردی و هر قضایی که آن را گذراندی».
در روایتی مشابه همین قضیه را درباره عثمان بن ابی العاص نقل کردهاند که به واسطه تصرف تکوینی نبی اکرم (ص) و دست نهادن بر سینه وی، موفق به حفظ قرآن شد و تا آخر عمر آن را فراموش نکرد.
تعلیم این گونه توسل از رسول گرامی اسلام(ص) خود گواه بر این موضوع است که ایشان به مردم القا میکردند که با واسطه قرار دادن پیامبر(ص) در پیشگاه خدا، بهتر و زودتر به درخواستها و دعاهایشان میرسند.
د) طلب دعا از پیامبر اکرم(ص) برای رفع بیماری
بیماری از مشکلاتی است که میتواند افراد را زمینگیر و ناتوان سازد. توسل اصحاب و نزدیکان رسول خدا (ص) در این زمینه به وفور در تاریخ نقل شده است. در این پژوهش به ذکر یک نمونه بسنده میکنیم.
ابن کثیر از بیهقی نقل میکند:
انه دعا لعمه أبی طالب فی مرضه مرضها و طلب من رسول الله صلی الله علیه و سلم أن یدعو له ربه فدعا له فبرأ من ساعته؛
رسول خدا(ص) برای عموی خود ابوطالب از مرضی که ابوطالب را مریض کرده بود، دعا کرد. ابوطالب از رسول خدا(ص) خواست که از خدای خود برای او دعا کند. پس نبی اکرم(ص) دعا کرد و ابوطالب از همان وقت بهبود یافت.
همچنین ابن کثیر روایت دیگری را نقل میکند:
ان رجلاً من بنی لیث یقال له فراس بن عمرو، أصابه صداع شدید. فذهب به أبوه إلی رسول الله فأجلسه بین یدیه و أخذ بجلده بین عینیه فجذبها حتی تبعصت فنبتت فی موضع أصابع رسول الله شعره و ذهب عنه الصداع فلم یصدع؛
مردی از بنی لیث که او را فراس بن عمرو میگفتند، به سردرد شدید مبتلا شد. پدرش او را پیش رسول خدا (ص) برد. پس رسول خدا(ص) او را روبروی خود نشاند و پوست وسط چشم او را دست گرفت و کشید تا اینکه چرک بیرون آمد و بر جایی که رسول خدا(ص) انگشت نهاده بود، موی رویید و سردرد او از بین رفت؛ پس دیگر سردرد نگرفت.
طلب شفا از خداوند با واسطه قرار دادن شخص پیامبر گرامی اسلام(ص)، به صورت فراوان در منابع روایی شیعه و سنی نقل شده است که گواه بر سیره عملی پیامبر اکرم(ص) در این زمینه است.
هـ) دعا برای وسیله شفاعت بودن پیامبر(ص)
اذان هنگامهای روحانی است و این فرصت را به انسان میدهد که با خدای خویش ارتباط معنوی برقرار سازد، ولی چگونگی این ارتباط بسیار حائز اهمیت است. به همین جهت، در برخی از روایات به این نکته اشاره شده است که هنگام دعا به پیامبر گرامی اسلام(ص) التجا و توسل شود؛ چنانکه جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم(ص) روایت میکند:
مَن قال حین یسمع النداء (الاذان) اللهم ربّ هذه الدعوه التامه و الصلواه القائمه آت محمداً الوسیله و الفضیله و ابعثه المقام المحمود الذی وعدته حلت له شفاعتی یوم القیامه؛
هرکس به هنگام شنیدن اذان بگوید: خدایا، ای صاحب این دعوت نامه و نماز به پا داشته شده، به محمد وسیله و فضیلت بده و او را به مقام پسندیدهای که وعده کردهای، برسان، شفاعت من در روز قیامت به او خواهد رسید.
رسول خدا(ص) در این حدیث از مسلمانان خواسته که وسیله بودن آن حضرت را از خدا طلب کنند. علمای اهل سنّت میگویند این دعا چیزی غیر از نماز است که پیامبر گرامی(ص) به مسلمانان تعلیم داده است. خداوند امر فرموده است که با پیامبر(ص)، خاندان او(ع) را نیز همراه کنند و دعا را با توسل پایان دهند. در بعضی روایات آمده است که دعای با وسیله، مقدمه نماز است.
و) طلب دعا از پیامبر اکرم(ص) برای نزول برکت
برکت امری معنوی است که میتواند تمام زندگی انسان را متأثر سازد. صحابی مکرم پیامبر گرامی(ص) بارها از ایشان درخواست نزول برکت در تمامی جهات زندگی شان میکردند. ابن کثیر در روایتی به این موضوع اشاره میکند:
ان رجلاً اشتری بعیراً فأتی رسول الله فقال: انی اشتریت بعیراً فادع الله أن یبارک لی فیه. فقال: اللهم بارک له فیه. فلم یلبث إلا یسیراً ان نفق ثم اشتری بعیراً آخر فاتی به رسول الله. فقال: انی اشتریت بعیراً فادع الله ان یبارک لی فیه. فقال: اللهم بارک له فیه. فلم یلبث حتی نفق ثم اشتری بعیراً آخر. فاتی رسول الله فقال: یا رسول الله قد اشتریت بعیرین فدعوت الله أن یبارک لی فیهما. فادع الله ان یحملنی علیه فقال: اللهم احمله علیه. فمکث عنده عشرین سنه؛
مردی شتری خرید و پیش رسول خدا(ص) آمد و گفت: شتری خریدم و از خدا بخواهید که مرا برکت عنایت کند. پس رسول خدا(ص) فرمودند: خدایا، او را در آن برکت ده. زمانی نگذشت که آن شتر مُرد. سپس شتری دیگر خرید و پیش پیامبر اکرم(ص) آمد و عرضه داشت: شتری خریدم و از خدا بخواهید که مرا در آن برکت دهد. آن شتر نیز زیاد نماند. پس یک شتر دیگری خرید و پیش رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا! من دو شتر خریدم و از خدا خواستم که در آن برکت بدهد و دعا کنید که خدا مرا بر آن سوار کند. پس رسول خدا(ص) عرضه داشت: خدایا او را بر آن سوار کن. پس آن شتر پیش او بیست سال ماند.
از این روایتها به خوبی استفاده میشود که توسل به پیامبر گرامی اسلام(ص) به منظور برآورده شدن حاجت، و رهایی از شداید و گرفتاریها جایز است.
نتیجه
از مجموع روایات، این پیام متبادر است که توسل به حضرتش مورد تأکید قرآن و مطابق با سیره نبوی است و اصحاب نیز در عصر پیامبر در گرفتاریها، شداید، نیازها، حوایج، بیماریها و امور معنوی به آن حضرت متوسل میشدند و حداقل میتوان ادعا کرد که در توسل به پیامبر اکرم(ص) منعی وجود ندارد. به همین جهت، تمامی فِرق اسلامی روایات مربوط به توسل اصحاب به حضرت پیامبر اعظم(ص) را قبول دارند. با این حال، برخی از اندیشمندانی که متأثر از افکار ابن تیمیهاند، همه این احادیث صحیح نبوی را دروغ پنداشته و اصل توسل به حق پیامبر(ص) و آل(ع) او را رد کرده و گفتهاند:
چیزی را از خدا خواستن و او را به حق پیامبر(ص) یا هر کس دیگر از پیامبران و صالحان قسم دادن، هیچ ارزش علمی و دینی ندارد و نمیتواند کار مقبول و شایستهای باشد، تا چه رسد که وسیله آمرزش و عفو کامل شود. صرف گفتن الفاظ چه تأثیری دارد و نزد خدا چه قیمتی میتواند داشته باشد تا موجب ریزش گناهان گردد؟ [61]
در این تحقیق عنوان شد که مشروعیت توسل به اولیای خدا، مخصوصاً شخص پیامبر اکرم (ص)، و واسطه قرار دادن ایشان برای تقرب به خداوند و طلب حاجت از ایشان، مسئلهای است که به نص صریح احادیث صحیح و متواتر اهل سنّت ثابت شده است و اکثر مسلمانان از قدیم تا امروز به آن معتقد بوده و عمل کردهاند.
منابع
1. ابن ابی الحديد، عبدالحميد بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، تحقيق: محمد ابوالفضل المرعشي النجفي، چاپ اول، 1404ق.
2. ابن اثیر جزری، عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن عبدالکریم: اسـدالغابه فـي معرفـه الصـحابه، تهران: اسماعیلیان، چاپ سوم، بی تا.
3. ابن تیمیه، ابوالعباس تقی الدین احمد بن عبدالحکیم: رساله زیاره القبور، ریاض: دارالمسلم للنشر، بی تا.
4. مجموعه الرسائل و المسائل، تعلیق: محمدرشید رضا، نرم افزار الشامله نسخه 3.24.
5. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی: الموضوعات، تحقیق: عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت: دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1386ق.
6. ابن حجر عسقلانی، محمد بن حجر: فتح الباری فی شرح البخاری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
7. ابن حنبل شیبانی، احمد، مسند حنبل، بیروت: دار صادر، بی تا.
8. ابن خزیمه، محمد بن اسحاق: صحیح ابن خزیمه، تحقیق: محمد مصطفی اعظمی، بیروت: المکتب الاسلامی، 1390ق.
9. ابن شاذان جبرئیلی قمی، ابوالفضل: الروضه فی فضائل امیرالمؤمنین، تحقیق: علی شکرچی، قم: مکتبه الامین، 1423ق.
10. الفضائل، قم: نشر رضی، چاپ دوم، 1363ش.
11. ابن طاووس، علی بن موسی: الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، تحقیق: علی عاشور، قم: خیام، چاپ اول، 1400ق.
12. ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن: الاربعین البلدانیه، نرم افزار الشامله نسخه 3.24.
13. ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمرو: البدایه و النهایه، بیروت: الدار المتوسطه، چاپ اول، 1426ق.
14. ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی: سنن ابن ماجه، ریاض، چاپ اول، 1420ق.
15. ابن هشام، ابومحمد عبدالملک: السیره النبویه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا.
16. ابو داوود، سلیمان بن اشعث سجستانی: سنن ابی داوود، بیروت: دارالکتب العربی، بی تا.
17. امام عسکری (ع)، حسن بن علی: التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری (ع)، قم: مدرسه امام مهدی (ع)، چاپ اول، 1409ق.
18. آجری، ابوبکر محمد بن حسن: الشریعه، تحقیق: عبدالله بن عمر بن سلیمان دمیجی، ریاض: دار الوطن، بی تا.
19. آلوسی، شهاب الدین سید محمود: روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1420ق.
20. البانی، محمد ناصرالدین: التوسل انواعه و احکامه، بی جا، المکتب الاسلامی، چاپ سوم، نرم افزار الشامله نسخه 3.24.
21. بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم: صحیح بخاری، بیروت: دار الجیل، چاپ اول، 1426ق.
22. بن باز، عبدالعزیز بن عبدالله: البدع و المحدثات ما لا اصل له، ریاض: دار ابن خزیمه، چاپ دوم، 1419ق.
23. بهبهانی، عبدالکریم: فی رحاب اهل البیت (ع)، الشفاعه، قم: مرکز الطباعه و النشر للجمع العالمی لاهل البیت (ع)، چاپ دوم، 1422ق.
24. بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین: دلائل النبوه، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1418ق.
25. سنن الکبری، نرم افزار الشامله نسخه 3.24.
26. تربتی، حسین: «توسل به پیامبر (ص) و ائمه (ع)»، مجله مبلغان، ش127.
27. ترمذی، ابوعیسی محمد بن عیسی بن سوره، سنن ترمذی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1426ق.
28. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله: المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دار الکتب العلیمه، چاپ اول، 1411ق.
29. حر عاملی، محمد بن حسن: اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، بیروت: اعلمی، چاپ اول، 1425ق.
30. وسائل الشیعه، تحقیق: موسسه آل البیت (ع)، قم، نشر موسسه آل البیت (ع)، چاپ اول، 1409ق.
31. حسکانی، عبیدالله بن عبدالله: شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق: محمدباقر محمودی، تهران: مجمع احیاء الثقافه الاسلامیه، چاپ اول، 1411ق.
32. حلبی، علی بن برهان الدین: السیره الحلبیه، بیروت: دار المعرفه، 1400ق.
33. حلی، حسن بن یوسف بن مطهر: کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین، تحقیق: حسین درگاهی، تهران: وزارت ارشاد، چاپ اول، 1411ق.
34. راوندی، قطب الدین سعید بن هبه الله: الخرائج و الجرائح، قم: موسسه امام مهدی (ع)، چاپ اول، 1409ق.
35.قصص الأنبیاء، تحقیق: غلامرضا عرفانیان یزدی، مشهد: مرکز پژوهش های اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
36. رضوانی، علی اصغر: سلفی گری و پاسخ به شبهات، قم: انتشارات مسجد جمکران، چاپ اول، 1384ش.
37. رفاعی، محمد نسیب: التوصل الی التوسل، نرم افزار الشامله نسخه 3.24.
38. زرقانی مالکی، ابوعبدالله محمد بن عبدالباقی: شرح المواهب، بیروت: دارالمعرفه، 1414ق.
39. سبحانی، جعفر: التوسّل مفهومه و أقسامه و حکمه فی الشریعه الإسلامیه الغرّاء، قم: مرکز الأبحاث العقائدیه، نرم افزار الشامله نسخه 3.24.
40. آیین وهابیت، قم: دفتر نشر اسلامی، چاپ هشتم، 1376ش.
41. فی ظل اصول الاسلام، قم: موسسه امام صادق (ع)، چاپ دوم، 1414ق.
42. سبکی، تقی الدین علی بن عبدالکافی بن علی: شفاء السقام فی زیاره خیرالانام، المعجم العقائدی.
43. شفاء السقام فی زیاره خیرالانام، نرم افزار الشامله نسخه3.24.
44. سمهودی، فخرالدین علی بن احمد: وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1401ق.
45. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمان: الدر المنثور، بیروت: دارالفکر، 1414ق.
46. شرح سنن ابن ماجه، نرم افزار الشامله.
47. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت: دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1414ق.
48. صدوق، محمد بن علی: معانی الأخبار، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.
49. من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
50. صفار، محمد بن حسن: بصائر الدرجات، قم: مکتبه آیه الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، 1404ق.
51. صفوری، عبدالرحمن بن عبدالسلام: نزهه المجالس و منتخب النفائس، تحقیق: عبدالرحیم ماردینی، بیروت: دار المحبه، 2001م.
52. ضیاءآبادی، سید محمد: توسل از دیدگاه عقل، قرآن و حدیث، تهران: بنیاد بعثت، چاپ پنجم، 1384ش.
53. طبرانی لحمی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب: الدعاء، نرم افزار الشامله نسخه 3.24.
54. المعجم الصغیر، تحقیق: محمد شکور، بیروت: دار المکتب الاسلامی، چاپ اول، 1405ق.
55. المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید سلفی، موصل: مکتبه العلوم و الحکم، چاپ دوم، 1404ق.
56. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی (طبع قدیم)، تهران: اسلامیه، چاپ سوم، 1390ق.
57. طریحی، فخرالدین بن محمد: مجمع البحرین، تحقیق: احمد حسینی اشکوری، تهران: نشر مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
58. عسکری، سید مرتضی: توسل به پیامبر خدا و تبرک به آثار ایشان، ترجمه: محمدجواد کرمی، تهران: مجمع علمی اسلامی، چاپ اول، 1378 ش.
59. معالم المدرستین، بیروت: مؤسسه النعمان للطبع و النشر و التوزیع، بی تا.
60. عیاشی، محمد بن مسعود: تفسیر العیاشی، تحقیق: هاشم رسولی محلاتی، تهران: المطبعه العلمیه، چاپ اول، 1380ق.
61. فتنی هندی، محمدطاهر بن علی: تذکره الموضوعات، نرم افزار الشامله 3.24.
62. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم: ینابیع الموده لذوی القربی، تحقیق: سید علی جمال اشرف حسینی، قم: دارالاسوه، 1416ق.
63. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
64. مبارک فوری، ابوالعلا محمد عبدالرحمن بن عبدالرحیم: تحفه الاحوذی بشرح جامع الترمذی، بیروت: دار الکتب العلمیه، بی تا.
65. متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، بیروت: مؤسسه الرسول، چاپ پنجم، 1405ق.
66. مجلسی، محمدباقر: بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
67. محدثی، جواد: تبرک و توسل، نرم افزار الشامله 3.24.
68. نسائی، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب، سنن نسائی، تحقیق: عبدالغفار سلیمان بنداری و سید کسروی حسن، بیروت:دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1411ق.
69. نیشابوری، ابوالحسین مسلم بن حجاج: صحیح مسلم، بیروت:دار الفکر، 1421ق.
70. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالفکر، 1414ق.
71. ورام ابن ابی فراس، مسعود بن عیسی، مجموعه ورام، قم: مکتبه الفقیه، چاپ اول، 1410ق