فرشید شیشه گران
آبان 1403

جدال (سیره نبوی)

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم جدال (سیره نبوی) منبع: ویکی فقه رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله وسلم)، مجادله و ستیزه‌جویی را از اوصاف زشت و ناپسند یک مسلمان برشمردند و همواره مسلمانان را از پرداختن به آن برحذر داشته، از آن نهیمی‌فرمودند.
  1. معنای لغوی
مجادله واژه‌ای است، عربی از مادة «جدل» این لغت در کتب لغت به معنای درگیری و خصومت و سرشاخ شدن با یکدیگر با انواع فنون آمده است.1و2 این لغت هم در معنای مثبت و هم در معنای منفی به کار رفته است، اما بیشتر، این کلمه در معنای منفی آن استعمال شده است.
  1. مجادله در سیرة نبوی
رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله وسلم) از مجادله پرهیز داشت، به طوری که روایت شده، ایشان خود را از سه چیز به شدت دورنگه می‌داشت: «جدال و کشمکش، پرحرفی و ذکر مطالب بی‌فایده».3و4و5و6 یارانش نیز به تأاسی از حضرت(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حضورش کشمکش و مجادله نمی‌کردند.7و8و9 انس بن مالک نقل می‌کند که: «روزی دربارة موضوعی دینی مجادله می‌کردیم که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد. ایشان از دیدن این صحنه بسیار خشمناک شدند، به طوری ‌که چنان خشمی‌ از ایشان سابقه نداشت. ایشان ما را از این کار باز داشته فرمود: امت محمد! آرام باشید. آنان که پیش از شما بودند با همین کارها هلاک شدند؛ جدال را به خاطر بی‌فایدگی آن ترک کنید؛ جدال را رها کنید، چرا که مؤمن جدال نمی‌کند؛ جدال را رها کنید، چرا که جدال‌کننده در خسارت است؛ جدال را رها کنید، چرا که همین گناه برای تو کافی است که همواره جدل‌کننده باشی؛. جدال را رها کنید، چرا که جدال کننده در قیامت به شفاعت من نمی‌رسد؛ جدال را رها کنید، چرا که من برای کسی که جدال را ترک کند، هرچند صادق باشد سه خانه در حاشیه، وسط و بالای بهشت متعهد می‌شوم؛ جدال را رها کنید چرا که پس از نهی از پرستش بتان، اولین نهی پروردگار نهی از مجادله بود».10و11
  1. جدال در نگاه پیامبر(ص)
رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جدال را اگر چه شخص محق نیز باشد فاقد خیر برشمرده، ترک آن را از نشانه‌های تواضع دانستند،12و13 ایشان(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کسی را که از جدال بپرهیزد، هرچند محق باشد را با تقواترین مردم معرفی کرده‌،14و15و16و17 فرمودند: «از نخستین چیزهایی که خداوند مرا از آن نهی کرد نزاع و کشمکش با مردم بود».18 پیامبر خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ترک مجادله را از نشانه‌های کمال دین برشمردند و فرمودند: ایمان بنده‌ای کامل نمی‌گردد، جز آن‌که ستیزه‌جویی و جدال را رها کند، اگرچه حق با او باشد.19و20 ایشان اجر ترک جدال را بهشت معرفی کردند.21و22و23و24
  1. ستیزه‌جویی، سرآغاز فتنه
پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مجادله و ستیزه‌جویی را مقدمه و سرآغاز فتنه معرفی کردند و فرمودند: هیچ گروهی فتنه‌ای برپا نکردند که پس از آن که برای فتنه مجادله کردند و هیچ گروهی در فتنه در نغلتیدند، مگر آنکه آن را پاس داشتند.25و26و27 هم‌چنین دانشمندان و دانشجویان را از پرداختن به مجادله برای به کرسی نشاندن حرف خود برحذر داشته، سزای کسانی که دانشی را فرا می‌گیرند تا بدان با نادانان یا دانشمندان به ستیزه برخیزد را آتش جهنم معرفی کردند.28 ایشان به این گروه از مردم توصیه فرمودند: مجادله را رها کنید زیرا حکمت با جدل فهمیده نمی‌شود و از فتنه‌اش ایمنی نیست.29و30
  1. واقعة سرچشمة مریسیع
پس از پایان جنگ بنی‌مصطلق که با پیروزی چشم‌گیر رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یارانش همرا بود، رسول خدا در مریسیع اقامت گزید، مسلمانان دسته دسته برای نوشیدن آب در سرچشمة آب مریسیع، فراهم ‌آمده بودند. در این هنگام یکی از مهاجران به نام جهجاه غفاری با مردی از انصار به نام سنان‌بن ویرجهنی خزرجی بر سر آب به نزاع و درگیری پرداختند، هریک از آنان مهاجران و انصار را به یاری طلبیدند، به حضرت خبر رسید و ایشان قضیه را ختم به خیر کردند.31و32و33 این خبر دست‌مایة عبدالله بن ابی در ایجاد فتنه‌ای جدید شد، او از این پیش‌آمد به شدت برافروخت و در جمع نزدیکانش که جوانی کم سن و سال به نام زیدبن ارقم نیز در میانشان بود، سخنان تندی را علیه مهاجران بر زبان راند و افزود: «به خدا چون به مدینه رسیدیم، عزیزان افراد خوار را از آن بیرون خواهند کرد و...».34و35و36و37 زید بن ارقم این خبر را به عمویش رساند، او نیز به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خبر داد.38و39 رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای آن‌که آتش این فتنه را خاموش کند و فکر آن ماجرا را از ذهن مردم بزداید دستور حرکت ناگهانی و بی‌موقع سپاه را صادر کرد، سپاه اسلام آن روز و شب را تا فردای آن روز بی‌وقفه به حرکت خود ادامه دادند و فقط برای اقامة نماز توقف می‌کردند، همین‌که حضرت اجازة فرود آمدن دادند، از فرط خستگی همگی بی‌درنگ به خواب رفتند،40و41و42 بدین ترتیب سر و صدا و کشمکش‌ها فروکش کرد. پانویس:
1.     ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان‌العرب، ج11، ص105-104، بیروت دار صادر، چاپ سوم، 1414. 2.     فراهیدی، خلیل‌بن احمد، کتاب العین، ص79، قم، هجرت، چاپ دوم، 1409. 3.     شیخ صدوق، محمدبن علی، عیون اخبار الرضا، ح2، ص284، قم، جهان، 1378. 4.     طبرانی، سلیمان بن احمد، معجم الکبیر، ج22، ص155، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، دار احیاء التراث العربی. 5.     طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص15-14، قم، شریف رضی، 1412. 6.     شیخ صدوق، محمدبن علی، معانی الاخبار، ص83، قم، جامعة مدرسین، 1361ش. 7.     شیخ صدوق، محمدبن علی، عیون اخبار الرضا، ج1، ص318، قم، جهان، 1378. 8.     شیخ صدوق، محمدبن علی، معانی الاخبار، ص82، قم، جامعة مدرسین، 1361ش. 9.       طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص15، قم، شریف رضی، 1412. 10. طبرانی، سلیمان بن احمد، معجم الکبیر، ج8، ص152، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، دار احیاء التراث العربی. 11.        شهید ثانی، زین‌الدین، منیةالمرید، ص316، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1409. 12. شیخ صدوق، محمدبن علی، معانی الاخبار، ص381، قم، جامعة مدرسین، 1361ش. 13.        عاملی، شیخ حر، وسائل‌الشیعه، ج15، ص274، قم، آل‌البیت(علیهم‌السلام)، 1409. 14.       شیخ صدوق، محمدبن علی، معانی الاخبار، ص195، قم، جامعة مدرسین، 1361ش. 15.       شیخ صدوق، محمدبن علی، امالی، ص72، کتابخانة اسلامیه، 1362ش. 16.   شیخ صدوق، محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص395، قم، جامعة مدرسین، 1413. 17.   دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن، اعلام الدین، ص322، قم، مؤسسة آل‌البیت(علیهم‌السلام)، 1408. 18.   طباطیایی، محمد حسین، سنن النبی، ص57، تهران، اسلامیه، چاپ هفتم، 1378ش. 19.   شهید ثانی، زین‌الدین، منیةالمرید، ص171، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1409. 20.   متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال، ج3، ص646، تصحیح صفوةتاسقا، بیروت، الرساله، 1989. 21.   کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج2، ص300، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش. 22.   شیخ صدوق، محمدبن علی، الخصال، ص144، قم، جامعة مدرسین، 1403. 23.   قزوینی، محمدبن یزید، سنن ابن ماجه، ج1، ص20، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دارالفکر. 24.   سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داوود، ج2، ص437، تحقیق سعید محمد اللحام، دارالفکر، چاپ اول، 1990. 25.   کوفی، محمدبن محمد، جعفریات، ص171، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه. 26.      سیوطی، جلال‌الدین، الدرالمنثور، ج7، ص386، قم، مرعشی نجفی، 1404. 27.      محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج12، ص249، قم، آل البیت(علیهم‌السلام)، 1408. 28.      ابن ابی فراس، ورام، مجموعة ورام، ج2، ص116، قم، مکتبةالفقیه. 29.      شهید ثانی، زین‌الدین، منیةالمرید، ص170، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1409. 30.      محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج9، ص77، قم، آل البیت(علیهم‌السلام)، 1408. 31.      بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج4، ص52، بیروت، دارالکتب علمیه، چاپ اول، 1405. 32.      ابن هشام، عبدالملک، السیرةالنبویه، ج2، ص291-290، بیروت، دارالمعرفه. 33.      واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج2، ص415، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، 1409. 34.      ابن هشام، عبدالملک، السیرةالنبویه، ج2، ص291، بیروت، دارالمعرفه. 35.       واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج2، ص216، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، 1409. 36.       طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم والملوک(تاریخ طبری) ج2، ص606-605، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387. 37.       بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج4، ص53-52، بیروت، دارالکتب علمیه، چاپ اول، 1405. 38.       واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج2، ص417، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، 1409. 39.       طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم والملوک(تاریخ طبری) ج2، ص605، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387. 40.       واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج2، ص422، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، 1409. 41.       ابن هشام، عبدالملک، السیرةالنبویه، ج2، ص292، بیروت، دارالمعرفه. 42.       طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم والملوک(تاریخ طبری) ج2، ص606، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387.
 
3160
| | |
| -1 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود