بسماللهالرحمنالرحیم
عفو و کرم رسول خدا(ص)
نویسنده: سید محمد باقر طباطبایی
منبع: مجلة بشارت، آذر و دی 1388، شمارة 74
او فرزند عبدالمطلب (آقا و بزرگ قریش) است، عم گرامی رسول اکرم(ص) است، شهید راه دین و فضیلت است، بعد از شهادتش از او با لقب سیدالشهدا یاد میکردند، شیر خدا و شیر رسول خداست، نام مقدس او حمزه است. این نام در روایات گاهی در ردیف حسن و حسین و جعفر طیار واقع شده است. خداوند سینهاش را برای اسلام گشاده فرمود و از جانب حق به او نوری عطا شده بود که حقایق را به خوبی درک میکرد، خانهاش از بیوتی است که خداوند به رفعت آن اذن داده و خودش از مصادیق «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ»1 (سورة نور، آیة 37) است.
أنس بن مالک میگوید رسول خدا(ص) فرمود: ما هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب، سادات و بزرگان اهل بهشتیم. من و برادرم علی و عمویم حمزه، و جعفر و حسن و حسین و مهدی(ع).2
قبل از شهادتش رسول اکرم(ص) میان دو چشم او را بوسیدند. در نماز بر او هفتاد تکبیر گفتند. تربت پاک او پناهگاه بانوی زنان عالم حضرت صدیقة طاهره بود، به طوری که بعد از رحلت رسول خدا(ص) میآمد کنار قبر حمزه و بر رثای او میگریست. بعد از جنگ احد در مدینه کمتر خانهای بود که از آن صدای ناله و شیون بلند نباشد جز خانة حمزه، پیغمبر خدا(ص) از این امر رنجیده خاطر گشتند و فرمودند: «وَ لکنْ حَمْزَه لا بَواکِیَ لَهُ الیَوم» یعنی شهدای احد گریه کننده دارند و حمزه امروز گریه کننده ندارد. دو تن از یاران حضرت چون این را شنیدند نزد زنان انصار رفتند و به آنان گفتند دیگر بر کشتههای خود نگریید. نخست بروید به خانة فاطمه(س) و او را در گریستن بر حمزه همراهی کنید. چون زنان مدینه چنین کردند صدای گریه و شیون آنها به گوش رسید. حضرت رسول(ص) فرمود: مواسات نمودید، خداوند شما را رحمت کند، برگردید. از آن روز به بعد مقرر شد که هر مصیبتی به اهل مدینه رسید اول بر حمزه گریه کنند بعد برای خودشان.3
اما کیفیت شهادت حمزه:«وحشی (غلام حبشی) میگوید روز احد در مرحلة پیروزی قریش، من دنبال حمزه بودم، او بسان شیر عرب به قلب سپاه حمله میبرد و به هرکس میرسید او را بی جان میساخت. من پشت درختها و سنگها خود را پنهان کردم به طوری که او مرا نمیدید. او گرماگرم مشغول نبرد بود از این رو با فاصلة معینی زوبین خود را پس از حرکت مخصوصی به سوی او افکندم. حربه بر تهیگاه او نشست و از میان دو پای او درآمد او خواست به من حمله کند ولی شدت درد او را از مقصد بازداشت و به همان حالت ماند تا روحش از بدن جدا شد. پس از جنگ احد ... شنیده بودم که هرکس هر اندازه مجرم باشد اگر به آیین توحید بگرود پیامبر از تقصیر او میگذرد. من در حالی که شهادتین را بر زبان جاری میساختم خود را خدمت پیامبر رساندم. دیدة پیامبر بر من افتاد و فرمود: تو همان وحشی حبشی هستی؟ عرض کردم بلی. فرمود: چگونه حمزه را کشتی؟ من عین همین جریان را نقل کردم. پیامبر متأثر شد و فرمود: تا زندهای روی تو را نبینم. زیرا مصیبت جانگداز عمویم به دست تو صورت گرفته است. این همان روح بزرگ نبوت و سعة صدری است که خداوند به رهبر عالیقدر اسلام مرحمت فرموده است و با اینکه با دهها عنوان میتوانست قاتل عمو را اعدام کند با این حال او را آزاد نمود.4
باز هم شرح این ماجرای غم انگیز از زبان وحشی:
بعد از شهادتش شکم او را شکافته و جگر او را بیرون آوردم و به نزد هند همسر ابوسفیان بردم. او آن را گرفت و خواست قسمتی از آن را از سر کینه بخورد. خداوند آن را سخت نمود تا اجزای بدن سرور شهیدان احد با بدن کافر آمیخته نشود پس از دهان انداخت و از آن روز به هند جگرخوار معروف شد. هند پس از آن گوشواره و گردن بند و دست بند خود را به وحشی داد! او هند را کنار جسد مطهر حمزه آورد و هند کارد کشید و گوش و بینی و بعضی از اعضای جناب حمزه را برید و آن اعضا را با خود برد.5
عفو و کرامت در بالاترین حالت غضب
هیچ کس تاب نداشت که این خبر دهشتناک را برای پیامبر(ص) ببرد. پس حضرت خودشان جویای حال حمزه شدند و چون به بالین آن شهید سعید رسید و دید او را مثله کردهاند فرمود: به خدا سوگند هرگز در مکانی نایستادهام که بیش از اینجا مرا به خشم آورده باشد، اگر خداوند به من قدرت دهد و بر قریش تسلط یابم در عوض حمزه هفتاد نفر از آنان را مثله میکنم. و اعضای آنها را میبرم. اما ازآنجا که خداوند میخواهد این پیامبر برای همة جهانیان رحمت باشد، بدون فاصله پیک وحی نازل شد و کلام حق را به رسول گرامی(ص) تقدیم کرد: «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ؛ (سورة نحل، آیة 126) اگر خواستید مجازات کنید به مقداری که به شما عقوبت شده کیفر دهید (و رسم عدالت را فراموش نکنید) و اگر صبر پیشه کنید (و عفو و گذشت نمایید) بی تردید این برای صابران بهتر است».
رسول رحمت(ص) با اینکه به شدت غضبناک بود در وقت طغیان خشم عنان صبر از کف نداد و با شنیدن نوای آرامش بخش وحی راه تسلیم و رضا را انتخاب کرد و فرمود: صبر میکنم، صبر میکنم.6
سلام خداوند و ملائکه مقربش را بر آن روح بلند و جاودانه
1. با استفاده از سفینة البحار مرحوم محدث قمی، ج 1، ص 338.
2. عقد الدرر فی اخبار المنتظر از یوسف بن یحیی بن علی بن عبدالعزیز شافعی، ص 144.
3. منتهی الامال، ج 1، ص63.
4. فروغ ابدیت، ج2، ص64.
5. منتهی الآمال و منتخب التواریخ وقایع سال سوم هجری.
6. تفسیر نور الثقلین، ج3، ص95.
کلمات کلیدی
خدا، قریش، رسول خدا(ص)، شهادت، حمزه، شیر خدا و شیر رسول، عفو و کرم رسول خدا(ص)