فرشید شیشه گران
بهمن 1402

اصل مبارزه با مستکبرین در سیرة نبوی

اصل مبارزه با مستکبرین در سیرة نبوی نویسنده : معصومه اخلاقي منبع: پژوهشکدة باقرالعلوم(علیه‌السلام) استکبار از ریشة کبر، به معنی تعظیم و بزرگی است.به عبارتی؛ یعنی خود را بزرگتر از حد خود دانستن.2 می‌توان گفت مستکبرین کسانی هستند که برای دست‌یابی به منافع خود از هیچ ظلمی ابا نداشته و خود و منافع خود را بالاتر از هر چیز دیگر قلمداد می‌کنند. از این روی در دورة مورد بحث مستکبرین را می‌توان شامل تفاخر کنندگان به ثروت و مقام، کسانی که بر اساس تعصبات قبیله‌ای و به سبب نژاد خویش خود را برتر از دیگران می‌دانستند و کافرانی که برای حفظ مقام و موقعیت خود با اسلام دشمنی می‌ورزیدند، دانست. پیامبر(ص) که با شعار برابری و عدالت مبعوث شده بود، از ابتدای رسالت خویش به مبارزه با این عناصر پرداخته و سعی کرد تفکر استکباری را از اندیشة جامعة اسلامی بزداید. راه‌کارهای پیامبر(ص) در مبارزه با مستکبرین را می‌توان در سه بخش مطالعه کرد: - مبارزة فرهنگی با مستکبرین - مبارزة سیاسی با مستکبرین - مبارزة مسلحانه با مستکبرین
  1. مبارزة فرهنگی
تفکر غالب در جامعه، فرهنگ آن جامعه را می‌سازد و آن‌گاه فرهنگ به تقویت آن تفکر کمک می‌کند. در واقع هر دو بر هم تأثیر می‌گذارند. پیامبر(ص) وسیع‌ترین تلاش‌ها و مبارزات خود را در راه زدودن فرهنگ جاهلیت و جایگزین نمودن آن با اندیشة صحیح نمود. برای مبارزه با مستکبرین و استکبار از جامعة اسلامی نیز بیش از هر راه دیگر به اصلاح فرهنگ پرداخت.
  • احترام و حمایت از مستضعفین
آن چه در سیرة رسول‌خدا(ص) به وضوح دیده می‌شود، احترام به قشر مستضعف و حمایت از حقوق ایشان است. در بستری که ثروت، قدرت و نژاد مهم‌ترین فاکتورهای ارزشمندی انسان‌هاست، پیامبر(ص) بدون توجه به آن مستضعفین جامعه را مورد احترام دانسته و از آنان حمایت می‌کند. پیامبر(ص) معتقد بود، جامعه‌ای که در آن حق مظلوم از ظالم گرفته نمی‌شود، محکوم به زوال است3  و همواره تحقیر مؤمن را سبب خواری، فقر و تنگدستی و مورد عذاب و باعث رسوایی‌اش در آخرت می‌دانست. او هنگامی که وارد مدینه شد، با وجودی که بسیاری از مسلمانان خواستار سکونت وی در خانة خود بودند و به ایشان اصرار می‌کردند، در خانة ابوایوب ساکن شد که فقیرتر از او در مدینه نبود.او بر دست کارگر بوسه می‌زد و آن را دستی می‌دانست که هیچ‌گاه در آتش جهنم نخواهد سوخت.رسول‌خدا(ص) محبت به مسکینان را از وظایفی می‌دانست که خدا بر دوشش گذاشته است.6 روزی ابومسعود انصاری خدمتکار خود را تنبیه می‌کرد که پیامبر(ص) او را دید و با این بیان که «تسلط خدا بر تو از تسلط تو بر این غلام بیشتر است»، ابومسعود را از این کار باز داشت. او نیز غلام را در راه خدا آزاد کرد.سلمان فارسی هفت چیز را مورد توصیه پیامبر(ص) معرفی کرد که دوستی با فقرا از آن جمله بود.8
  • ترویج برابری و عدالت اجتماعی
خداوند در قرآن یکی از اهداف رسالت انبیاء را برپا کردن عدل و قسط بیان کرده است.9 پیامبر(ص) در دوران نبوت خویش همواره به دنبال نهادینه کردن ارزش‌هایی چون برابری و برادری بود. وی مسلمین را برادر می‌خواند10 و کرامت انسانی را تنها در تقوا معرفی می‌کرد.11 وی با بستن عقد اخوت بین مسلمانان سعی کرد با بدون در نظر گرفتن ثروت و نژاد آنان، ایشان را در کنار هم قراردهد. او مردم را چون دندانه‌های شانه می‌دانست که هیچ برتری به هم ندارند12 و تفاخر به پدران و نژاد را از خصوصیات جامعة جاهلی برشمرد که در اسلام جایی ندارد و فرمود همانا خداوند نخوت و تکبر زمان جاهلیت و افتخار جستن به پدران را از میان برد همة مردم از آدمند و آدم نیز از خاک آفریده شده است.13 او در حجة‌الوداع فرمود: «مردم در اسلام برابرند، مردم به یک اندازة کامل، فرزند آدم و حوایند، عربى را بر عجمى و عجمى را بر عربى جز به پرهیزکارى و ترس از خداوند برترى نیست‌.... نسب‌هاى خود را نزد من نیاورید بلکه عمل‌هاى خویش را پیش من آورید».14
  • دوری از کبرورزی و تکبر
تواضع و فروتنی، دوری از کبر و تجمل در سیرة شخصی پیامبر(ص) به وضوح دیده می‌شود. رسول‌خدا(ص) با دوری از تکبر تلاش کرد آن را به عنوان یک ارزش در روح جامعه جای دهد. روزی سلمان و بلال به دیدار پیامبر(ص) رفتند. سلمان برای احترام به پای ایشان افتاد و بوسید. حضرت ضمن جلوگیری از این کار فرمود: «من بنده‌ای از بندگان خدا هستم. از آنچه می‌خورند، می‌خورم و آن‌جا که می‌نشینند، می‌نشینم.15  مسلمانان چون آن حضرت را می‌دیدند برنمی‌خاستند؛ زیرا می‌دانستند چنین کاری را خوش نمی‌دارد. عدی بن حاتم که برای تحقیق دربارة پیامبر(ص) و دین اسلام از شام به مدینه سفر کرده بود، قصد داشت بداند آیا محمد(ص) داعیة پادشاهی دارد یا به راستی فرستادة خداست. هنگامی که به مسجد خدمت رسول‌خدا(ص) رسید، پیامبر(ص) به احترام او به پا خاست و وی را به خانه برد. در راه پیرزنی به ایشان برخورد کرد و مدتی طولانی ایشان را سر پا نگاه داشت. سپس عدی را به خانه برده و بر روی زیراندازی که موجود بود نشانید و خود روی زمین نشست. عدی می‌گوید: با خود گفتم به خدا قسم این رفتار شاهان و سلاطین نیست و مسلمان شدم.16 روزی شخصی نزد پیامبر(ص) آمد و دید که حضرت روی حصیر خوابیده و اثر چوب بر روی بدن ایشان مانده است، اندوهگین شد و به ایشان گفت: کسری و قیصر بر روی حریر و دیبا می‌خوابند و شما بر چنین حصیری؟ پیامبر(ص) فرمود: من مانند مسافر و رهگذری هستم که در سایة درخت استراحت می‌کنم و باید پس از اندکی استراحت به طرف مقصد خود حرکت کنم.17 او سعی می‌کرد تواضع و فروتنی را به اصحاب آموزش داده و آن را در جامعة اسلامی ترویج کند. او به اباذر می‌گفت: هرکس که خود شخصاً به بازار رود و ما یحتاج خود را بخرد و خود حمل کند از کبر دور می‌شود. هرکس لباس خود را وصله کند و کفش خود را پینه زند از تکبر به دور است.18 او می‌فرمود: پنج چیز است که تا مرگ از آن‌ها دست نخواهم کشید، هم خوراک شدن با بردگان، سوار شدن بر خر و پالان کردن آن، با دست خود بز را دوشیدن، جامة پشمینه پوشیدن و سلام کردن بر کودکان.19 رسول‌خدا(ص) بر روی زمین غذا می‌خورد. همانند بندگان می‌نشست. بر الاغ بدون پالان سوار می‌شد20 و کفش خود را با دست خویش وصله می‌کرد.21 خود، شتر را علف می‌داد. خانه را جارو می‌کرد. گوسفند را می‌دوشید. جامة خود را وصله می‌زد. با خدمتکار خود غذا می‌خورد و هنگامی که خادم از دستاس کردن خسته می‌شد او را یاری می‌نمود. از بازار مایحتاج منزل را می‌خرید و با دست خود به خانه می‌آورد.22
  1. مبارزة سیاسی با مستکبرین
در کنار فرهنگ سازی در جامعه، برای مبارزه با خودکامگان، مبارزة سیاسی نیز در سیرة رسول‌خدا(ص) جای داشت. این مبارزه تنها پس از بعثت ایشان نبود، بلکه شرکت محمد امین در پیمان «حلف الفضول» از نمودهای بارز پشتیبانی او از ستمدیدگان است. این پیمان مربوط به زمانی است که مردی از قبیلة بنی زبید کالایی را به عاص بن وائل فروخت. عاص پس از گرفتن کالا از پرداخت بهای آن خودداری کرد. مرد زبیدی از مردم کمک خواست. در نتیجه جمعی از قبایل مختلف دور هم جمع شده و پیمان بستند که هر ستمدیده را یاری کرده و حق مظلوم را از ظالم بگیرند و اجازه ندهند در مکه به کسی ستم شود. پیامبر اسلام یکی از این افراد بود. او بعدها از این پیمان یاد می‌کرد و می‌فرمود: اگر در اسلام هم به مانند آن دعوت می‌شدم، می‌پذیرفتم.23 از دیگر نمودهای مبارزة سیاسی ایشان با استکبار و مستکبرین نامه‌هایی بود که به پادشاهان سایر کشورها در اوج قدرت ایشان فرستاد. او بدون در نظر گرفتن مقام و شوکت ایشان، از جایگاهی برتر آنان را خطاب قرار داده و به پذیرفتن اسلام دعوت کرد و هشدار داد، اگر اباکنند گناه پیروانشان بر عهدة آنان خواهد بود.24 پیامبر(ص) با وجود این که رابطه با کافران را امری صواب دانست، هیچ گاه تسلط ایشان را بر مسلمین نپذیرفت و آن را به شدت رد کرد.25
  1. مبارزة مسلحانه با مستکبرین
مبارزة مسلحانه و رو در رو از راه‌هایی بود که رسول‌خدا(ص) در مبارزه با مستکبرین در پیش گرفت. بی‌تردید با مطالعة سیرة ایشان می‌توان گفت مبارزة مسلحانه از آخرین راه‌کارهایی بود که پیامبر(ص) از آن استفاده کرد. مبارزه با مستکبرانی که قصد دشمنی و ضربه زدن به اسلام را داشتند به عنوان یک وظیفه بر دوش پیامبر(ص) و مسلمانان قرار گرفته بود. خداوند دستور داد: «اگر پیمان‌هاى خود را پس از عهد خویش بشکنند و آیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آن‌ها پیمانى ندارند؛ شاید(با شدّت عمل) دست بردارند».26 و در جای دیگر فرمود: «کسانى که ایمان دارند، در راه خدا پیکار مى‌کنند؛ و آن‌ها که کافرند، در راه طاغوت‌[بت و افراد طغیانگر]. پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! (و از آن‌ها نهراسید!) زیرا که نقشة شیطان، (همانند قدرتش) ضعیف است.27  و همواره به پایداری در این راه تشویق می‌شدند.28 پیامبر(ص) به عنوان یک وظیفة الهی با مستکبرین نبرد نمود. به گفتة ابن‌هشام جنگ‌های رسول‌خدا(ص) شامل بیست و هفت غزوه و سی و هشت سریه بود.29 منابع :
  1. جوهری، اسماعیل بن حماد؛ الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، تحقیق احمد بن عبدالغفور عطار، دارالملایین، بیروت، 1407، ج2، ص802..
  2. طریحی، فخر الدین؛ مجمع البحرین، مکتب نشر الثقافه الاسلامیه، تحقیق سید احمد حسینی، 1408، ج4، ص9.
  3. معتزلى، ابن ابى الحدید؛ شرح نهج البلاغة، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشى قم، 1404 هجرى قمرى، ج17، ص87.
  4. مازندرانى، ابن شهرآشوب؛ مناقب آل أبی طالب (ع)، مؤسسه انتشارات علامه قم، 1379 هجرى قمرى، ج1، ص133.
  5. ابن أثیر، عز الدین؛ أسد الغابة فى معرفة الصحابة، بیروت، دار الفکر، 1409 هجری قمری، ج2، ص185.
  6. کلینى، محمد بن یعقوب؛ الکافی، دار الکتب الإسلامیة تهران، 1365 هجرى شمسى، ج8، ص7 و نورى، مستدرک الوسائل، مؤسسة آل البیت علیهم السلام قم، 1408 هجرى، ج12، ص237.
  7. مجلسى، محمد باقر؛ بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هجرى قمرى‌، ج71، ص142.
  8. حر عاملى، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعة، مؤسسة آل البیت (ع) قم، 1409 هجرى قمری، ج2، ص442.
  9. لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ؛ ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آن‌ها کتاب(آسمانى) و میزان(شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.(آیة 25 سورة حدید).
  10. کلینی، پیشین، ج1، ص247.
  11. سورة حجرات آیة 13.
  12. یعقوبی، احمد بن أبى یعقوب؛ تاریخ الیعقوبى، بیروت، دار صادر، بى تا، ج2، ص100.
  13. حمیرى معافرى، عبد الملک بن هشام؛ السیرة النبویة، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم أبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دار المعرفة، بى تا، ج2، ص412.
  14. یعقوبی، پیشین، ص110.
  15. مجلسی، پیشین، ج27، ص139.
  16. ابن هشام، پیشین، ج2، ص580.
  17. مجلسی، پیشین، ج8، ص303.
  18. طوسى، محمد بن حسن؛ الأمالی، انتشارات دارالثقافة قم، 1414 هجرى، ص537.
  19. صدوق، محمد بن علی؛ الأمالی، انتشارات کتابخانة اسلامیه، 1362 هجرى، ص71.
  20. على بن ابى طالب (ع)، نهج البلاغه، انتشارات دار الهجره قم، ص228، خطبة 160.
  21. هاشمی، محمد بن سعد؛ الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410، ج1، ص275.
  22. مجلسی، پیشین، ج70، ص208.
  23. ابن سعد، پیشین، ص103.
  24. ابن خلدون (م 808)، عبد الرحمن بن محمد؛ دیوان المبتدأ و الخبر، تحقیق خلیل شحادة، بیروت، دارالفکر، 1408، ج2، ص450.
  25. صدوق، محمد بن علی؛ عیون أخبار الرضا (ع)، انتشارات جهان، 1378 هجرى قمرى، ج2، ص203.
  26. سورة توبه آیة 12.
  27. سورة نساء آیة 76.
  28. اى پیامبر! مؤمنان را به جنگ(با دشمن) تشویق کن! هرگاه بیست نفر با استقامت از شما باشند، بر دویست نفر غلبه مى‌کنند؛ و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانى که کافر شدند، پیروز مى‌گردند؛ چرا که آن‌ها گروهى هستند که نمى‌فهمند(سورة انفال آیة 65).
  29. ابن هشام، پیشین، ج2، ص609.
   
 
3159
| | |
| -1 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود