سیره پیامبر اکرم(ص) در برخورد با رزایل اخلاقی(دروغ)
نویسنده: سید علی اکبر حسینی
منبع: دانشنامة پژوهه
دروغ
دروغ انحراف نفس از راستگویی و سر باز زدن روح از انجام وظیفة انسانی خویشتن است، این عمل زشت و ناپسند که برخاسته از حقارتی است که نفس شخص دروغگو بدان مبتلاست،
1 به عنوان یک بیماری فردی و یک معضل اجتماعی خطرناک مطرح بوده و از جمله گناهان کبیرهای است که در سیره و کلام نبوی(ص) به شدت از آن نهی شده است.
صداقت رسول خدا(ص) قبل از بعثت
رسول خدا(ص) از کودکی تا به هنگام بعثت، همواره به راستی و درستی معروف بوده، مورد ستایش مردم قومش بود. ابوطالب ـ عموى پیغمبر ـ که سالها سرپرستی پیامبر خدا(ص) را به عهده داشت میگوید: «هرگز از رسول خدا(ص) دروغى نشنیدم، و خُلقى از اخلاق جاهلیت را در او ندیدم، خندة بىجایى از او مشاهده نکردم با کودکان بازى نمىکرد و به آنان علاقه نشان نمىداد، و تنهایى و تواضع بهترین چیزها نزد او بود».
2 ایشان در آن هنگام که رسول خدا(ص) مردم را از ظلمات به سوی نور فرا میخواند و برخی از عموهای پیامبر(ص) از سر تعصب او را تکذیب کردند و دروغگویش میخواندند، در دفاع از رسول خدا(ص) چنین سرود:
«انت الامین امین الله لا کذب و الصادق القول لا لهوا و لا لعب
انت الرسول رسول الله نعلمه علیک منزل من ذیالعزه الکشب
تو امینی، امین خداوند که هرگز دروغی نگفته است و تو انسان راستگویی هستی که هرگز دچار هوسرانی و بیهودهگویی نگشته است. تو فرستاده حقی، میدانیم که فرستاده خدا هستی و آن چه میگویی از کتاب از جانب خداوند صاحب عزت بر تو نازل شده است».
3
ابوطالب در اشعار دیگرش نیز صداقت رسول خدا(ص) را چنین میستاید: «پیشینهات را دارم که در سخن راستگویی و زبان به دروغ نمیآلایی؛ از همان زمان که کودکی بیمو بودی، همواره سخن درست میگفتی».
4
البته صداقت و راستگویی رسول خدا(ص) چیزی نبود که از انظار مردم مخفی بماند همگان میدانستند که آن حضرت(ص) جز راست نمیگوید، حتی دشمنان سرسخت وی نیز بدین امر اعتراف داشتند؛ در روایتی آمده که ابوجهل به پیامبر(ص) گفت: «ما شخص تو را تکذیب نمیکنیم، بلکه آنچه را که آوردهای تکذیب میکنیم».
5 همچنین نقل شده، «روزی ابوجهل با پیامبر(ص) ملاقات کرد، در این دیدار، او با حضرت مصافحه کرد، شخصی به او اعتراض کرد که چرا با پیامبر(ص) مصافحه کردی؟ گفت: به خدا سوگند میدانم که او راستگو و پیامبر خداست؛ ولی ما چه زمانی تابع عبدمناف بودیم؟».
6 این روایت به خوبی در بر دارندة این مطلب است که راستگویی آن حضرت بر همگان حتی برای دشمنانش امری قطعی و مسلم بوده است و مخالفتشان پایه و اساسی نداشت؛ مگر حسادت و رقابتهای قبیلگی و خانوادگی. از اخنس بن شریق نیز روایت شده که گفت: «به ابوجهل گفتم: ای اباالحکم جز من و تو کسی اینجا نیست که سخن ما را بشنود حقیقت را بگو آیا محمد(ص) راستگوست یا دروغگو؟ پس ابوجهل گفت: به خدا قسم که محمد(ص) راستگوست و دروغگو نیست».
7
در برخی منابع روایت شده که ابوسفیان نیز علیرغم میلش در جواب هرقل ـ امپراتور روم ـ که از او پرسیده بود آیا پیش از آن که محمد(ص) ادعای پیامبری کند، نزد شما به دروغگویی متهم بود یا نه، رسول خدا(ص) را به راستی و درستی ستوده بود.
8
به گفتة ابنعباس کفار مکه خوب میدانستند که رسول خدا(ص) هرگز دروغ نمیگوید؛ او را امین مینامیدند؛ اما باز انکارش میکردند.
9
از دیگر مواردی که میتواند به خوبی شاهد مثال ما در تأیید راستی و درستی رسول خدا(ص) قبل از بعثت، قرار گیرد، روایتی است که در بسیاری از منابع تاریخی از آن یاد شده است و آن این که: «در آغاز دعوت علنی چون آیة «و انذر عشیرتک الأقربین و خویشان نزدیکت را هشدار ده»
10 نازل شد، پیامبر(ص) بالاى کوه صفا رفت و بانگ زد: اى قریشیان! قریش گفتند: این، محمّد است که از فراز صفا فریاد مىزند. پس همگى جمع شدند و به آن جا رفتند و گفتند: چه شده است، اى محمّد(ص)؟ فرمود: اگر من به شما بگویم که در پشت این کوه، گروهى سواره هستند، آیا حرف مرا باور میکنید؟ گفتند: آرى، تو در میان ما، متّهم و بدنام نیستى، و هرگز دروغى از تو نشنیدهایم. فرمود: اینک، من شما را از عذابى سخت بیم مىدهم. اى فرزندان عبدالمطّلب! اى فرزندان عبدمناف! اى فرزندان زهره! به همین ترتیب، همة خاندانها و تیرههاى قریش را نام برد، خداوند به من فرمان داده است که به خویشان نزدیکم اعلام خطر کنم، و من نمىتوانم هیچ سودى را در دنیا و هیچ بهرهاى را در آخرت، براى شما تضمین کنم؛ مگر این که بگویید: لاالهالّااللّه [و ایمان بیاورید]».
11
سیرة رسول خدا(ص) در برخورد با دروغ
رسول خدا(ص) راستگوترین مردمان بود
12 و در طول ایام حیاتشان جز راست نگفت و جز بدان نخواند.
13 نزدشان، هیچ خصلتى منفورتر از دروغ نبود، هر گاه مطّلع مىشد که یکى از اصحابش دروغى گفته است، به او بىاعتنایى مىکرد، تا آن که یقین میکرد، توبه کرده است.
14 ایشان سخنان غیر واقع ولو در قالب شوخی را مصداق دروغ دانسته اصحاب و یارانشان را از آن به شدت برحذر میداشتند
15 و میفرمودند: «وای بر کسی که سخن دروغ گوید تا قوم را بخنداند! وای بر او! وای بر او».
16 ایشان(ص) همچنین مسلمانان را از وعدههای دروغ به کودکان بازداشته آن را نیز از مصادیق دروغ عنوان کردند.
17 از عبدالله بن عامر روایت شده که «پیامبر خدا(ص) به خانة ما آمد و من در حالی که کودکی خردسال بودم رفتم تا بازی کنم. مادرم به من گفت: عبدالله بیا چیزی به تو بدهم. پیامبر خدا(ص) فرمود: چه میخواهی به او بدهی؟ مادرم گفت: میخواهم به او خرما بدهم. پیامبر(ص) فرمود: بدان که اگر چنین نکنی برای تو دروغی نوشته میشود».
18
از دیگر مواردی که از سوی رسول خدا(ص) به عنوان یکی از مصادیق دروغ یاد شده است، رد تعارف با وجود میل شدید به آن چیز است. بحار الانوار به نقل از مجاهد از اسماء بنت عمیس مینویسد: «من ساقدوش عایشه بودم، او را آماده کردم و بر پیامبر خدا(ص) وارد شدیم؛ عدهای از زنان نیز با من بودند، به خدا سوگند نزد پیامبر خدا(ص) خوراکی جز یک کاسة شیر نبود، پیامبر خدا(ص) مقداری شیر نوشید و سپس کاسه را به دست عایشه داد، عایشه از گرفتن کاسة شیر شرم کرد من گفتم: دست پیامبر خدا(ص) را رد نکن، ظرف را بگیر. عایشه با حالت شرم کاسه را گرفت و مقداری شیر نوشید، پس حضرت(ص) فرمود: به بقیة زنان هم بده. آنها گفتند: ما میل نداریم فرمود: گرسنگی و دروغ را با هم جمع نکنید. گفتم: ای پیامبر خدا(ص)، اگر کسی از ما میل به چیزی داشته باشد و بگوید میل ندارم آیا این دروغ به شمار میآید؟ فرمود: دروغ نوشته میشود و لو دروغی کوچک».
19
گاه اتفاق میافتاد کسى نزد رسول خدا(ص) سخن دروغى مىگفت؛ اما حضرت(ص) جهت حفظ آبروی آن شخص بزرگوارانه لبخندی به لبانشان مینشاندند و مىفرمودند: «او یک حرفى مىزند».
20
با وجود تمام سختگیریهایی که رسول خدا(ص) نسبت به امر دروغ داشته، در مذمت آن سخنها گفته بودند؛ اما در مواردی دروغ را ستوده آن را مرضی رضای الهی برشمردند؛ ایشان(ص) فرمودند: «خداوند دروغی را که در راه سازش بین مردم گفته شود، را دوست میدارد و سخن راستی که از آن مفسده برخیزد را دشمن میدارد».
21 سپس ادامه داده فرمودند: «دروغ در سه چیز نیکوست: مگر در جنگ، وعده به همسر و سازش برقرار کردن بین مردم».
22
دروغ در کلام نبوی(ص)
رسول خدا(ص) آفت سخن را دروغ بیان کرده،
23 آن را از ابواب نفاق برشمردند.
24 ایشان(ص) ضمن برحذر داشتن مسلمانان از دروغ فرمودند: «دروغ انسان را به فجور و فجور انسان را به جهنم میکشاند».
25 امام رضا(ع) نیز از قول رسولخدا(ص) روایتی را نقل کردند که فرمودند: «از حضرت(ص) پرسیدند: ممکن است مؤمن ترسو باشد؟ فرمود: بلی! گفتند: ممکن است، بخیل باشد؟ فرمود: بلی! گفتند: ممکن است، کذاب و دروغگو باشد؟ فرمود: نه».
26
منابع:
- شیخ مفید؛ الاختصاص، قم، کنگرة مفید، 1413، ص232 و الذهبی؛ سیر اعلام النبلاء، تخریج شعیب الارنؤوط، تحقیق حسین الاسد، بیروت، الرساله، چاپ نهم، 1993، ج12، ص426 و المتقی الهندی؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، تحقیق شیخ بکری حیانی، تصحیح شیخ صفوة السقا، بیروت، مؤسسه الرسالة، 1989، ج3، ص625.
- ابن شهر آشوب؛ مناقب آل ابیطالب، قم، انتشارات علامه، 1379، ج1، ص37 و مجلسی، محمد باقر؛ بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، الوفاء، 1404، ج15، ص335-336.
- ابن شهرآشوب، پیشین، ج1، ص56 و مجلسی، پیشین، ج18، ص203.
- علامهامینی، عبدالحسین؛ الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، 1416، ج7، ص453 و امین، محسن؛ اعیان الشیعه، تحقیق حسن الامین، بیروت، دار التعارف، ج8، ص119.
- حاتم، ابن ابیعبدالرحمن بن محمد(ابن ابیحاتم)؛ تفسیر القرآن العظیم، عربستان، مکتبة نزار مصطفی الباز، 1419، ج4، ص1282 و زمخشری، جارالله؛ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول، 1418، ج2، ص18 و سیوطی، جلال الدین؛ الدر المنثور، قم، کتابخانة آیت الله مرعشی نجفی، 1404، ج3، ص9-10.
- سیوطی، پیشین، ج3، ص9-10 و ابن ابی حاتم، پیشین، ص1283.
- زمخشری، پیشین، ج2، ص18-19 و رازی، فخرالدین؛ مفاتیح الغیب، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1420، ج12، ص518.
- بیهقی، ابوبکر؛ دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1405، ج4، ص385 و طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک(تاریخ الطبری)، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387، ج2، ص647.
- زمخشری، پیشین، ج2، ص18 و قرطبی، محمد بن احمد؛ الجامع لأحکام القرآن، تهران، انتشارات ناصر خسرو، 1364ش، ج6، ص416.
- سورة شعراء، آیة 214.
- ابنسعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، 1418، ج1، ص156 و بیهقی، پیشین، ص64 و بلاذری، احمد بن یحیی؛ انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417، ج1، ص120 و شافعی حلبی، ابو الفرج؛ السیرة الحلبیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، 1427، ج1، ص404.
- کشی، محمد بن عمر؛ رجال الکشی، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348ش، ص108 و طبرسی، رضیالدین؛ مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، 1412، ص18.
- مجلسی، محمد باقر؛ مرآه العقول، تحقیق سید هاشم رسولی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج8، ص180.
- ابن سعد، پیشین، ج1، ص285 و ابنحنبل؛ مسند احمد، بیروت، دارصادر، ج6، ص152 و بیهقی؛ السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، ج10، ص196 و ابنحبان، محمد بن احمد؛ صحیح، تحقیق شعیب ارنؤوط، الرساله، 1414، چاپ دوم، ج13، ص45.
- حاکم نیشابوری؛ المستدرک، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشی، بیتا، ج1، ص127 و القزوینی، محمد بن یزید؛ سنن ابنماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دارالفکر، بیتا، ج1، ص18 و الطبرانی؛ المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بیجا، دار احیاءالتراث العربی، ج9، ص96.
- النسائی؛ السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1411، ج6، ص509 و احمد بن حنبل، پیشین، ج5، ص5-6 و الطبرانی، پیشین، ج19، ص403-404.
- القزوینی، پیشین، ج1، ص18 و الطبرانی، پیشین، ج9، ص98 و صنعانی، عبد الرزاق؛ المصنّف، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، بیجا، بیتا، ج11، ص116.
- النسائی، پیشین، ج10، ص198 و سیوطی، پیشین، ج3، ص291.
- احمد بن حنبل، پیشین، ج6، ص438 و الهیثمی؛ مجمع الزوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1988، ج4، ص51 و ابن ابی الدنیا؛ مکارم الاخلاق، تحقیق مجدی السید ابراهیم، قاهره، مکتبة القرآن، ص54.
- کوفی، محمد بن محمد بن اشعث؛ الجعفریات، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص169.
- طبرسی، پیشین، ص433 و شیخ صدوق؛ من لا یحضره الفقیه، قم، جامعة مدرسین، 1413، ج4، ص352 و شعیری، تاجالدین؛ جامع الاخبار، قم، شریف رضی، 1363، ص179.
- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج4، ص359 و طبرسی، پیشین، ص437 و النسائی، پیشین، ج5، ص351 و شیخ صدوق؛ الخصال، قم، جامعة مدرسین، 1403، ج1، ص87.
- شیخ صدوق، الخصال، پیشین، ج2، ص416 و طبرسی، پیشین، ص444 و حلی، محمد بن ادریس؛ مستطرفات السرائر، قم، جامعة مدرسین، 1411ق، ص622.
- ورام بن ابیفراس؛ مجموعة ورام، قم، مکتبة الفقیه، ج1، ص113.
- شعیری، پیشین، ص148 و شیخ صدوق؛ الامالی، کتابخانة اسلامیه، 1362ش، ص419 و فتال نیشابوری، محمد بن حسن؛ روضة الواعظین قم، انتشارات رضی، بیتا، ج2، ص468.
- برقی، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن، قم، دارالکتب الإسلامیه، 1371، ج1، ص118 و الامام مالک؛ کتاب الموطأ، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1985، ج2، ص990 و شعیری، پیشین، ص148.