بسم الله الرحمن الرحیم
نشانهشناسی ادبی شخصیت پیامبر (ص) در نسخۀ خطی مولود النبی ترجمۀ محمدباقر خشتی برمبنای نظریۀ فیلیپ هامون در پیوند با فضیلتهای قرآنی
نویسنده: حسین مهتدی
منبع: فنون ادبی، دوره 15، شماره 3
چکیده
نظریۀ فیلیپ هامون نشانهشناس فرانسوی بهدلیل دربرگرفتن آراء نظریهپردازان پیشین، جامعترین نظریه دربارۀ عنصر شخصیت است. او شخصیت را نشانهای میداند که از دال و مدلول و سطوح مختلف تشکیل میشود. آنچه اهمیت دارد این است که با بررسی نشانهشناسی شخصیت و با تکیه بر ویژگیها و صفات به لایههای پنهان شخصیت پیبرده میشود. نسخۀ خطی مولود النبی از مؤلفی ناشناس و ترجمۀ محمدباقر خشتی کتابت در سال 1275 ق. یکی از کتابهایی است که زندگینامۀ پیامبر (ص) را بررسی میکند و توصیف بخشی از ویژگیهای شخصیتی پیامبر (ص) در آن آمده است و به صفات آن حضرت چون جود، مهربانی، شفاعت، علم و عدالت ... توجه شده است. این مولودنامه در یک مقدمه و شش باب تنظیم شده است که وصف نور پیامبر (ص) قبل از تولد و زندگی ایشان بعد از تولد را تا زمان ازدواج ایشان با حضرت خدیجه (س) بررسی میکند. یافتههای پژوهش نشان میدهد در محور دال، نامها و القاب بهکاررفته برای پیامبر (ص) در این کتاب همگی با اوصاف و کنشهای این شخصیت همخوانی دارند و بهگونهای اسامی و القابش دلالت بر تمام خصوصیتهای ذاتی و درونی او دارد. در محور مدلولبودن شخصیت پیامبر (ص)، صفات و ویژگیهای آن حضرت همچون شفاعت، علم، عدل، بخشش و سخاوت، هدایت و رهبری و سبب آفرینش جهان تولد معجزگونۀ آن حضرت بررسی میشود. در محور سطوح شخصیت نیز سه سطح ظاهری، روانی و اجتماعی شخصیت پیامبر (ص) تحلیل میشود؛ بنابراین این پژوهش شخصیت پیامبر (ص) را در کتاب مولود النبی براساس نظریۀ فیلیپ هامون با رویکرد توصیفی تحلیلی ترسیم میکند.
مقدمه
امام علی(ع) در نامهای به مالک اشتر او را از شکستن سنتتهاى صالح برحذر میدارد و میفرماید: «وَلاَ تَنْقُضْ سُنَّةً صَالِحَةً عَمِلَ بِهَا صُدُورُ هَذِهِ الاْمَّةِ، وَاجْتَمَعَتْ بِهَا الاْلْفَةُ، وَصَلَحَتْ عَلَيْهَا الرَّعِيَّةُ؛(نهجالبلاغه، 1414ق: نامة 53)هرگز سنت مفید و پسندیدهاى را که پیشگامان این امت به آن عمل کردهاند و ملت اسلام با آن الفت گرفته و امور رعیت به وسیلة آن اصلاح شده است، مشکن. تاریخ اسلام نیز نشان میدهد پیغمبر اکرم(ص) سنتتهاى صالح پیشین را هرگز نشکست، بلکه آنها را تأیید فرمود. مانند سنتتهایی که از عبدالمطلب به یادگار مانده بود، ولی با سنتتهاى زشت و خرافی سخت مبارزه کرد. یکی از سنتهای حسنه، برگزاری مراسم مولودخوانی پیامبر(ص) و ائمة اطهار(ع) برای بزرگداشت آنان است. ذکر و یاد ائمة اطهار همواره در توجه ایرانیان بوده است؛ خواه ولادت آن بزرگواران باشد یا شهادت آنان. مردم جنوب ایران به دلیل عشق و علاقة وافری که همواره نسبت به اهلبیت پیامبر(ص) داشتهاند، همواره موقوفاتی برای گرامیداشت یاد امامان خود وقف میکردند. «یکی از جلوههای این کار فرهنگی برگزاری مراسم مولودخوانی برای پیامبر اکرم(ص)؛ امام علی(ع) و امام زمان(عج) است که این سنت حسنه در شهرستان دشتستان استان بوشهر همچنان پابرجا است. مردم این خطه از کشورمان علاوه بر پیشبینی و تعیین موقوفات مالی برای این کار، ازنظر علمی نیز مقدمات این مراسم را فراهم آوردهاند؛ چراکه در گذشته برای این کار فرهنگی اقدام به نوشتن کتابهایی کردهاند و هرساله چند شب قبل از ولادت آن عزیزان و روز ولادتشان در حسینیهها و اماکن مقدس گرد هم جمع میشوند و یکی از قاریان به سبکی خاص که از روزگاران قدیم برجای مانده است، اقدام به قرائت این کتابها میکند و حاضران با شنیدن نام پیامبر اکرم(ص)، امیرالمؤمنین(ع) و صاحبالزمان(عج) با صدای بلند ذکر «صلیالله علیه وآله وسلم» را بر زبان جاری میکنند و قاری کتاب نیز در اثنای قرائت خود عبارت«علی محمدٍ جَدالحسنین الف صلااة و سلام و علیک یا رسولالله« را تکرار میکند و مردم با شنیدن این کلام به تشویق و ابراز شادی میپردازند«(ابومخنف، 1398: 19-18).
شخصیت از عناصر کلیدی در شعر روایی و داستان است. «دربارة کاربرد نشانهشناسی برای شناخت شخصیت، نخستین تلاشها در آثار صورتگرایان و ساختگرایانی چون پراپ دیده میشود و بعدها فیلیپ هامون نشانهشناس فرانسوی آن را توسعه داد» (تسلیم جهرمی، 1400، ش 5). از نظر پراپ «آنچه در بررسی حکایت و روایت مهم است پرسش از چیزی است که شخصیتها به انجام میرسانند» (پراپ، 1996: 37)؛ بنابراین آنچه نزد پراپ مهم است عملی است که شخصیت آن را به انجام میرساند نه خود شخصیت. فیلیپ هامون با انتشار کتاب نشانهشناسی شخصیتهای رمان با نگاه جدیدی به عنصر شخصیت توجه کرده است که جامع نظریات پیشین دربارة شخصیت است. گونههای شخصیت برای بشر جایگاه بسزایی داشته و الگوی ارزشمندی است. سیمای شخصیتی و ویژگیهای زندگانی پیامبر(ص) و ائمة اطهار(ع) که آنان را از دیگران ممتاز میکند، آنان را الگو و اسوهای برای جامعه قرار میدهد که تأثیر مهمی در تربیت فردی و اجتماعی افراد دارد. داستان زندگانی پیامبر(ص) و حوادثی که در طول زندگی آن حضرت اتفاق افتاده است، باعث پیدایش گونههای ادبی و تاریخی مانند داستانها و سرودهها و مولودنامهها شده است. ویژگیهای شخصیتی پیامبر(ص) و دریافت نشانههای آن درک صحیح و مناسبی به همة اقشار جامعه میدهد و موجب رشد فکری و تربیتی آنها خواهد شد.
بر اساس این، پژوهش پیشرو مهم و ضروری است؛ چون نویسنده عشق و محبت به پیامبر(ص) را با استفاده از تعابیر ادیبانه در افراد، نهادینه میکند. نسخة خطی مولودالنبی یکی از کتابهایی است که زندگینامة پیامبر (ص) را بررسی میکند.
توصیف بخشی از ویژگیهای شخصیتی پیامبر(ص) در آن آمده است و به صفات آن حضرت چون جود، مهربانی، شفاعت، علم، عدالت ... توجه شده است. این مولودنامه در یک مقدمه و شش باب تنظیم شده است که وصف نور پیامبر(ص) قبل از تولد و زندگی ایشان بعد از تولد را تا زمان ازدواج ایشان با حضرت خدیجه (س) بررسی میکند. مولودنامهها بخشی از ادبیات و تاریخ مکتوب هستند که تأثیر مهمی در تربیت فکری و رشد فردی و اجتماعی افراد دارند. آنچه مهم است احیا و تصحیح این نسخههای خطی است که از گذشته تاکنون باقی مانده و نسل به نسل منتقل شده است تا به دست ما رسیده است. متأسفانه این نسخههای خطی در معرض نابودی است. همین دلیل ایجاب میکند برای حفظ این آثار باارزش به تصحیح و تعلیق آنها اقدام شود. این پژوهش شخصیت پیامبر(ص) را در کتاب مولود النبی براساس نظریة فیلیپ هامون با رویکرد توصیفی تحلیلی ترسیم میکند.
1-1.بیان مسئله
نسخة خطی مولود النبی نوشتة مؤلفی ناشناس و ترجمة محمدباقر خشتی، زندگینامة پیامبر(ص) و توصیف بخشی از ویژگیهای شخصیتی آن حضرت(ص) را مانند جود، مهربانی، شفاعت، علم و عدالت ... بررسی کرده است. این مولودنامه در یک مقدمه و شش باب تنظیم شده است که وصف نور پیامبر(ص) قبل از تولد و زندگی ایشان بعد از تولد را تا زمان ازدواج ایشان با حضرت خدیجه(س) بررسی میکند. نشانهشناسی ادبی شخصیت پیامبر(ص) در این نسخة خطی برمبنای نظریة فیلیپ هامون در سطح توصیف و دال و مدلول شخصیت در پیوند با فضیلتهای قرآنی موضوع پژوهش این مقاله است و به سؤالات زیر پاسخ میدهد:
- براساس نظریة فیلیپ هامون سطوح وصف شخصیت چگونه در مولود النبی نمود یافته است؟
- مدلولهای شخصیت پیامبر(ص) کدامند و بر چه معیارهایی مبتنی بوده است؟
- اسامی پیامبر(ص) چه دلالتهایی در این مولودنامه دارد؟
1-2.پیشینة پژوهش
پژوهشهایی در متون مقدس و ادبی با تکیه بر نظریة فیلیپ هامون انجام شده است که در ادامه بیان میشود.
1.ساختار نشانهای شخصیت حضرت مریم(ع) در قرآن، علی باقر طاهری نیا و زهره حیدری، مجلة لسان مبین، شمارة 15، 1393. نویسندگان در این مقاله رمزگان متن، نامشناسی توصیفها، کنش گفتاری و رفتاری حضرت مریم(ع) را در قرآن کریم بررسی و تحلیل کردهاند؛
2. نشانهشناسی ادبی شخصیت فرعون در قرآن کریم، محمدعلی عامری، علی باقر طاهری نیا، معصومه شبستری، مجلة پژوهشهای ادبی قرآنی، شمارة 14، 1395. نویسندگان شخصیت فرعون را براساس نظریة فیلیپ هامون بررسی کردهاند که دستاورد پژوهش آگاهی از شخصیت فرعون و همسویی وی با کارکرد داستانی و نیز دریافت شناخت عمیق این شخصیت است؛
3. نشانهشناسی شخصیت امام رضا(ع) در هاچین و واچین زهرا داوری برپایة نظریة فیلیپ هامون، خلیل بیگزاده و پریسا احمدی، مجلة فرهنگ رضوی، شمارة 33،.1400 نویسندگان سیمای امام رضا(ع) را در هاچین و واچین را براساس نظریة نشانهشناسی شخصیت فیلیپ هامون بررسی کرده و به این نتیجه رسیدهاند که شخصیت امام رضا(ع) الگویی متعالی برای کودکان است؛
4. شخصیت دالی و مدلولی امام حسین(ع) براساس الگوی نشانهشناسی هامون، سید مهدی نوری کیذقانی و مسعود سلطانی حقیقی، مجلة معارف حسینی، شمارة 28، 1401. نویسندگان در این پژوهش ویژگیهای بارز شخصیتی امام حسین(ع) را به صورت یک دال و مدلول و شیء ارزشی بررسی کردهاند؛
5. واکاوی شخصیت امام علی(ع) در شعر دورة صفوی براساس نظریة فیلیپ هامون، فاطمه تسلیمی جهرمی، مجلة پژوهشنامة علوی، سال 12، شمارة2. نویسنده در مقالة خود این موضوعات را آورده است: در بخش انواع شخصیت؛ امام علی(ع) به عنوان شخصیتی مرجعی از نوع دینی و مذهبی در شعر این دوره مطرح شده است. در بُعد دال به ذکر نام، نسب و القاب علوی، ولادت در کعبه و تلمیح به سیره و تضمین احادیث و روایات دربارة امام علی(ع) در شعر صفوی و در بُعد مدلول به ذکر مکارم و ویژگیهای شخصیتی امام(ع) توجه شده است.
با جستجو در منابع متعدد کتابهایی دربارة مولودنامة حضرت محمد(ص) یافت شد که از قرار ذیل است:
1.مولودنامة حضرت محمد(ص)، تألیف حسن الارطوشی، انتشارت حسینی اصل، ارومیه، 1383. این کتاب در قالب شعر کردی، حیات پیامبر(ص) را توصیف میکند؛
2. مولودنامه و معراجنامه و زندگانی حضرت رسول اکرم(ص)، تألیف عبدالباقی بدیع مدیری سنندجی، انتشارات کردستان، 1381. این کتاب مشتمل است بر اشعاری با مضامین سرگذشت پیامبر(ص)، معراج و مبعث و مولود آن حضرت؛
3. مولودنامة سرور کائنات فخر موجودات حضرت محمد(ص)، سید قادر باوردی مقدم، انتشارات زانکو، بوکان، 1400. این کتاب در 54 صفحه در قالب شعر کردی زندگانی پیامبر(ص) را توصیف میکند.
بنابراین هیچ اثر دیگری که کتاب مولود النبی ترجمة محمدباقر خشتی را بررسی کرده باشد، یافت نشد؛ همچنین مقالهای که شخصیت پیامبر(ص) را براساس نظریة فیلیپ هامون تحلیل کرده باشد. به همین دلیل این مقاله نخستین پژوهشی است که شخصیت پیامبر(ص) را براساس نظریة فیلیپ هامون در نسخة خطی مولود النبی ترجمة محمدباقر خشتی بررسی میکند.
1-3.روش پژوهش
این پژوهش مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی، شخصیت پیامبر(ص) را در نسخة خطی مولود النبی براساس نظریة فیلیپ هامون ترسیم میکند. ابتدا مفهوم شخصیت از نگاه فیلیپ هامون و سپس شخصیت پیامبر(ص) ازمنظر مدلول و دال و سطوح شخصیتی بررسی میشود.
2. نسخهشناسی مولودنامة حضرت محمد(ص)
1. نسخة حسینیة حاج بهروز حاجیزاده: این نسخه اکنون در حسینیة حاج بهروز حاجیزاده در روستای خیرآباد شهرستان دشتستان نگهداری میشود. این نسخه موقوفة حاج سید ماجد بن حاج سید محمد الحسینی است. تعداد صفحات این نسخه 451 صفحة 12 سطری است که 6 صفحة شعر نیز در انضمام پایانی آن است. این نسخه به دست محمد طاهر بن مقصود به خط نستعلیق در سال 1288 ق. نوشته شده است. مصحح آن را بهاختصار «بح» نامگذاری کرده است. با توجه به دقتی که در این نسخه به کار رفته است، بهعنوان «نسخة اساس» انتخاب شده است.
2. نسخة حسینیة مشهدی احمد حیاتی: این نسخه اکنون در حسینیة مشهدی احمد حیاتی در روستای خیرآباد شهرستان دشتستان نگهداری میشود. تعداد صفحههای این نسخه 375 صفحة 16 سطری است. این نسخه از آغاز کتاب تا ابتدای صفحة 13 محذوف است و از آخر کتاب نیز قسمتی از صفحة پایانی آن حذف شده است. تاریخ کتابت این نسخه 1284 ق است. این نسخه به خط نستعلیق نوشته شده است. با مقایسة این نسخه با نسخة «بح» مشخص شد کاتب این نسخه نیز محمد طاهر بن مقصود است. مصحح آن را به اختصار «اح» نامگذاری کرده است.
3. نسخة حاج جابر جابری: این نسخه اکنون در حسینیة حاج جابر جابری در روستای بنة جابری شهرستان دشتستان نگهداری میشود. تعداد صفحههای این نسخه 455 صفحة 15 سطری است. این نسخه در سال 1275 ق. کتابت شده است؛ اسم کاتب آن در پایان کتاب کربلایی رضا خلف مرحوم حاجی محمد سرکوردانی نوشته شده است. این نسخه از صفحة 422 تا پایان، خط آن متفاوت از صفحات قبل است. در این نسخه از صفحة 422 تا پایان کتاب را آقای کربلایی علی بن حسین بن علی مهتدی نوشته است. مصحح آن را به اختصار «جا» نامگذاری کرده است.
2-1.معرفی مترجم و انگیزة او در ترجمة این مولودنامه
با جستجو در منابع متعدد دربارة محمدباقر خشتی مترجم مولود النبی چنین به دست آمده است: «ملا باقر خشتی مردی دانشمند، شاعر، واعظ، خوشصحبت، ظریف و خوشسیما و در روضهخوانی و مرثیهخوانی کمنظیر بود. وی اشعار و مراثی خود را روی منبر با صدای خوش میخواند. تا سال 1260 هجری قمری در قید حیات بود. ملا باقر اشعار زیادی سروده که از میان رفته و تعدادی از آنها در روضهنامههای خطی ذاکرین ثبت شده که چون فاقد نام شاعر است، کسی نمیداند از اوست.
ایشان مدتی هم در شیراز به سر برده است(خسروانی، 1392: ش 305).
مترجم در مقدمة مولودنامه بعد از حمد و سپاس قادر متعال، انگیزة خود را از ترجمة این اثر چنین بیان میکند:
«اما باعث بر تألیف این کتاب این است که عالیجناب مبادی آداب، زبدة الطلاب، انجم افروزندة اوج کمال، منبع فضل حسن خصال، قدوة الطالبین و عمدة الزاهدین شیخ حسن بن زین العابدین خشتی به این فقیر حقیر محمد باقر خشتی امر فرمود که مولودنامة عربی را عجمی نماید. این فقیر طاعتاً لأمره بر خود لازم دانست که بیکران زبان را در میدان بیان تازد و به تحریر این امر بپردازد؛ لهذا پای بیادبی در میدان عرصة سخنرانی نهاده و آن را مطابق الأصل بر چند باب ترتیب داد. مسمی به مفتاح الفردوس گردانید و به نستعین»(مولود النبی، 1288ق: 4). براساس نوشتة مترجم، این مولودنامه در اصل به زبان عربی نوشته شده است که مترجم، آن را به سفارش شیخ حسن بن زین العابدین خشتی به فارسی ترجمه کرده است.
2-2. کاتب نسخههای خطی
کاتب نسخة اساس شخصی به نام محمد طاهر ابن مقصود ساکن برازجان است. تنها یک کتاب دربارة محمد طاهر ابن مقصود سخن گفته است. مرحوم علیمراد فراشبندی در کتاب تاریخ و جغرافیای برازجان (سنگر مجاهدین) در بخش معرفی خطاطان برازجان چنین مینویسد: »مرحوم کربلایی محمد طاهر بزرگ که پاکی ذاتش از نیکی صفاتش آشکار بود از خطاطان بنام برازجان و خط را در کمال اسلوب به شیوهای مطلوب مینگاشت»(فراشبندی، 1336: 199).
3. بررسی نظریة فلیپ هامون دربارة شخصیت
ما در جهان نشانهها زندگی میکنیم. «امروزه نشانه شناسی، به دانشی شناخته شده تبدیل شده است و با ارجاع به خاستگاه یونانی واژة نشانه، یعنی( σημείονسمئیون)، عمدتاً با دو تعبیر از آن سخن گفته میشود: 1. Semiology، آنگاه که نشانه شناسی اروپایی یا سوسوری مدنظر باشد؛ 2. Semiotics یا Semeiotics، آنگاه که نشانه شناسی آمریکایی یا پیرسی مدنظر باشد« (غلامی، 1400: 18). فیلیپ هامون، نشانه شناس فرانسوی، شخصیت را عنصری نشانهای دانسته و مبانی نظری نشانه شناسی شخصیت را تبیین کرده است. وی شخصیت را مفهومی نشانه شناختی و مجموعهای منسجم از رفتارها و ویژگیها میداند و به نشانه شناسی شخصیت توجه نمیکند، مگر اینکه نسبت به متن اشراف کامل داشته باشد و نشانهها را شناسایی کند؛ بنابراین وی شخصیتهای متن را درمقابل همدیگر قرار میدهد و بین آنها ارتباط برقرار میکند تا از این طریق به هویت شخصیت پی ببرد. در نظر وی «شخصیت مجموعهای هماهنگ از نظامهای برنامهریزی شده است که پی بردن به هویت او در گرو خوانش متن است» (هامون، 1990: 2). ویژگیهای شخصیت از نظر هامون از قرار ذیل هستند
الف) شخصیت یک مقولة فقط ادبی نیست، بلکه اساساً با نقشی در ارتباط است که شخصیت آن را در متن اجرا میکند. نقش ادبیِ شخصیت زمانی است که ناقد با معیارهای فرهنگی و زیباشناسانه بر آن حکم میکند.
ب) شخصیت یک مقولة مأنوس و آشنا و همیشة انسان نیست، بلکه مفاهیمی انتزاعی مانند فکر و شخصیتهای قراردادی مانند مدیرکل در متون قانونی و آرد و تخم مرغ و کره در متون آشپزی نیز شخصیت محسوب میشوند.
ج) خواننده شخصیت را میسازد و شکل میدهد (همان، 1990: 19-18).
فلیپ هامون نظریة خود را بر چهار اصل بنا کرده است: 1. انواع شخصیت (الف. مرجعی: شامل تاریخی، اسطورهای، مجازی و اجتماعی؛ ب. واسطه یا اشارهگر: شامل نشانگر حضور نویسنده و نشانگر حضور خواننده؛ ج. به یادآورنده یا تکراری)؛ .2 سطوح توصیف شخصیت؛ 3. مدلول شخصیت؛ 4. دال شخصیت.
در این مقاله ترسیم شخصیت پیامبر (ص) در مولودنامة آن حضرت در سه مقولة شخصیت درجایگاه مدلول، شخصیت درجایگاه دال و سطوح تحلیل شخصیت بررسی میشود. در ادامه ضمن تعریف و تبیین این سه مقوله از نگاه هامون در نسخة خطی مولود النبی نیز تطبیق داده میشوند.
3-1. شخصیت پیامبر اعظم(ص) درجایگاه مدلول در اشعار مولودنامه
هامون شخصیت را مدلول ناپایداری میداند که درخور تحلیل و توصیف است. این مدلول عبارت است از جملات و عباراتی که شخصیت بر زبان میآورد یا عباراتی که از زبان شخصیتهای دیگر دربارة آن شخصیت گفته میشود (هامون، 1990: 28) هامون شخصیت مدلول را ازطریق بیان ویژگیها و کارکردهای آن توضیح میدهد که به سه دسته تقسیم میشوند: صفات و کارکردهای شخصیت، جنسیت، اصلیت جغرافیایی، جهانبینی، ثروت و کارکردهای ششگانه که عبارتند از: یافتن کمک، سپردن کارها به دیگران، عقد پیمان، دست یافتن به اطلاعات، یافتن آنچه نیاز است و رویارویی موفق، ارتباط شخصیتها با یکدیگر و طبقه بندی شخصیتها (عامری، 1395: 148). همچنین هامون به منظور بررسی تردّد و میزان حضور شخصیتها و براساس معیارهای کمی و کیفی یک تقسیم بندی ارائه میدهد تا به میزان تراکم، تواتر و تکرار شخصیتها پی ببرد. در این تقسیم بندی شخصیت طبق عناوین «صفت واحد، صفت مکرر، احتمال واحد، احتمال مکرر، کنش واحد و کنش مکرر» بررسی میشود (حمداوی، 2015: 62)؛ بنابراین شخصیت به صورت مدلول ازطریق کارکرد و صفاتی که در متن از آن برخوردار است، بررسی میشود.
3-1-1. شافع روز جزا
مهمترین و ارزشمندترین وسایط و وسایل تقرب به خداوند، انبیا و اولیاى خدا هستند و بالاتر از همه، وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) است که تمام انسانها در هر مرتبهاى به او نیازمندند. خداوند که رحمت بینهایت است، به رسول خدا(ص) عالیترین مقامات را عطا کرد و ازجمله او را مظهر تمام و کمال رحمتش قرار داد و مقام شفاعت را به او ارزانی داشت. مقام شفاعت، یکی از ثمرات وجود آن حضرت است و خیل بیشمارى از مؤمنان و موحدان از شفاعت ایشان بهرهمند میشوند. خداوند دربارة مقام شفاعت آن حضرت میفرماید: «وَلَسَوقفَ یعطِیکَ رَبُّکَ فَتَرضَی» (ضحی/ 5)؛ در تفاسیر متعدد این آیه به مقام شفاعت پیامبر(ص) ناظر است (طبرسی، بی تا: 10/765؛ قرطبی، 1364ش: 20/ 95). در روایت محمد بن حنفیه از حضرت علی(ع) نقل میکند رسول خدا(ص) فرمودند: «أَشفَع لِأمَّتِی حَتَّی ینَادِیَ رَبِّی رَضِیتَ یَا محَمَّد. فَأَقول: رَبِّ رَضِیت» (کوفی، 1410 ق: 570)؛ آنقدر براى امتم شفاعت میکنم تا خداوند بفرماید: یا محمد! آیا راض شدى؟ میگویم: خداوندا! راضی شدمم. آیة دیگری نیز به مقام شفاعت پیامبر(ص) اشاره میکند: «وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّد بِهِ نافِلَة لَکَ عَسی أَن یَبعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحموداً» (اسراء: 79)؛ در تفاسیر مختلف منظور از مقام محمود را جایگاه ستودنی شفاعت دانستهاند(طبرسی، بیتا: 6/671؛ ابن عاشور، 1420ق: 14/147). نکتة جالب این است که «محمد» و «محمود» هر دو از ریشة (حمد) به معنی ستوده شده است، اما آنچه مسلم است شفاعت پیامبر(ص) به روز قیامت مربوط است: »لِکلِّ نَبِیٍ دَعوَةً قد دَعَا بِهَا وَ قَد سَأَلَ سؤلًا وَ قَد خَبَأتُ دَعوَتِی لِشَفَاعَتِی لِأمَّتِی یَومَ القِیَامَةِ (ابن بابویه، 1362ش: 1/29)؛ هر پیامبرى به درگاه خدا دعایی کرده و از او چیزى خواسته است، اما من خواهش خود [از خدا] را براى شفاعت امتم در روز قیامت نگه داشتهام».
روشنی دیدة اهل الرشاد جان جهان شافع یوم التّناد (مولود النبی، 1288 ق: 177)
«یوم التناد» به آیة «وَیَا قَومِ إِنتی أَخَافُ عَلَیکم یَومَ الَتنَادِ»(غافر/ 32) اشاره دارد. «التناد» در اصل «تنادى» مصدر باب تفاعل است. «منظور از یوم التناد، روز قیامت است و تسمیة قیامت به این اسم به خاطر این است که در آن روز، ستمگران یکدیگر را با صداى بلند صدا میزنند و داد و فریادشان به واویلا بلند میشود؛ همانطورکه در دنیا به داد و فریاد عادت کرده بودند»(طباطبایی، 1402 ق: 17/330). بعضی از مفسران گفتهاند: مراد از «تنادى» این است که اهل عذاب یکدیگر را با ویل و هلاکت ندا میکنند و یا اهل بهشت و جهنم یکدیگر را ندا کنند (آلوسی، 1417ق: 12/320).
سلام خداوند آمرزگار بر آن سرور انبیاء کبار
شفیع خلایق به روز قیام علیه الصلوة و علیه السلام (مولود النبی، 1288 ق: 234)
فروزان اختر برج هدی اوست شفیع خلق در روز جزا اوست (مولود النبی، 1288 ق: 324)
در قسمت منثور این مولودنامه نیز به شافع بودن پیامبر(ص) در روز قیامت اشاره شده است: «جناب باری تعالی فرمود که ای حبیب من! ... تویی و شفیعی بر ایشان در روز محشر» (مولود النبی، 1288 ق: 8). آنچه در این شواهد مشخص میشود این است که نویسندة مولودنامه در این اثر خود برای اشاره به شافع بودن پیامبر(ص) در روز قیامت به اسامی مختلف این روز اشاره میکند، مانند: «یوم التناد، روز جزا و روز قیام»؛ بنابراین این شواهد در تأیید آیات و روایات است. همانطورکه بیان شد هامون شخصیت مدلول را ازطریق بیان ویژگیها توضیح میدهد. یکی از ویژگیهای پیامبر(ص) شافع بودن در روز قیامت است و چون این ویژگی چندین بار در این مولودنامه تکرار شده است، از نوع صفت مکرر به حساب میآید.
2-1-3. سبب آفرینش جهان
براساس آیة «وَمَا خَلقت الجِنَ وَالإِنسَ إِلاَ لِیعبدونِ» (ذاریات/56)، هدف از خلقت جن و انس عبادت خداوند است و امکان عبادت صحیح یا عبادت کامل بدون وجود رهبر و پیشوا وجود نخواهد داشت؛ بنابراین چون عالیترین وکاملترین مرتبة عبادت از پیامبر و امام صادر میشود، پیامبر و امام هدف خلقت به شمار میروند. به همین دلیل است که خداوند خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «لولاک لما خلقت الأفلاکَ» (مجلسی، 1404 ق: 2/286؛ فیْض کاشانی، 1406ق، 1/52؛ قندوزی، 1422ق، 1/24؛ فاضل مسعودی، 1420ق: 233). براساس حدیث «لولاک»، علت اصلی آفرینش هستی را وجود پیامبر اکرم(ص) و اهل بیتش معرفی کردهاند که به بهترین شکل در وجود انسان کامل محقق خواهد شد؛ انسانی که از هر نظر بر تمام موجودات و آسمان و زمین برتری دارد. انسان کامل نیز کسی نیست جز حضرت محمد(ص)؛ به همین دلیل خداوند در حدیث «لولاک» او را علت خلقت تمام آفرینش معرفی میکند(طباطبایی، 1402ق، 10/152). طبق این تحلیل، خلقت تمام عالم مقدمة ظهور انسان به طور عام و انسان کامل پیامبر اسلام(ص) به طور خاص است(گرامی، 1385ش: 31-30)
نویسندة مولود النبی نیز به همین موضوع اشاره میکند:
و ما الکون إلا أنتَ لولاک لم یکن تویی علت الایجاد یا سید البشر (مولود النبی، 1288 ق: 279)
روشنی بخش چشم اهل جهان منشأ خلق و عالم امکان (مولود النبی، 1288 ق: 136)
«ای بندة من تویی مراد و منم مرید، تویی برگزیدة من از خلق من، به عزت و جلال خودم سوگند که اگر نمیبودی وجود تو، نمیآفریدم افلاک را» (مولود النبی، 1288 ق: 5).
همة این شواهد به حدیث «لولاک لما خلقت الأفلاکَ» اشاره میکند. علت غایی آفرینش افلاک، وجود حضرت محمد(ص) است. این ویژگی پیامبر(ص) یعنی مسبب آفرینش جهان به صورت یک مدلول، بیانگر شخصیت والای آن حضرت است. چه ویژگیای از این بالاتر که آفرینش جهان به آفرینش آن حضرت گره خورده است. این صفت نیز از نوع صفت مکرر است که در جایجای این مولودنامه تکرار شده است. به همین دلیل براساس نظریة فیلیپ هامون ازطریق همین ویژگی پیامبر(ص) به صورت مدلول بخش دیگری از شخصیت آن حضرت نمایان میشود.
3-1-3. سخاوت و بخشش
«سخاوت در لغت از ریشة سَخو به معنی جود و بخشش بوده و سَخی به معنی بخشنده است»(ابن منظور، 1414 ق، 14/273)؛ بنابراین «سخاوت» درمقابل بخل است که در اصطلاح دینی به ملکة بذل مال به مستحق، بدون درخواست سائل به میزان شایسته گفته میشود (طریحی، 1375 ش: 1/215). «سخاوت یکی از ملکات نفسانی است» (ابن منظور، 1414ق، 14/273) که خداوند در انسانها به ودیعه نهاده است؛ بنابراین به بخششهایی که از عواطف انسانی ناشی شده است، اطلاق میشود؛ البته در قرآن ذکری از ریشة سخاوت نیامده است؛ اما «انفاق» عنوانی است که خداوند آن را به موازات سخاوت به کار برده و در کاربردهای قرآنی فراوان به کار رفته و سفارش اکید شده است؛ مانند: «یاأَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنفِقوا مِن طَیِّباتِ ما کَسَبتم ...» (بقره/ 267). قرآن کریم نیز پیامبر(ص) را به سخاوت و بخشش دعوت میکند: «وَلاَ تَجعَل یَدَکَ مَغلولَةً إِلَی عُنُقِکَ وَلا تَبسُطهَا کلَّ البَسطِ فَتَقعدَ مَلومًا مَّحسورًا» (اسراء/ 29). «دست به گردن بستن» کنایه از خرج نکردن و خسیس بودن و خوددارى از بخشش است. درمقابل آن «بسط ید» قرار دارد که کنایه از بذل و بخشش است و این تعبیر رساترین تعبیر دربارة رعایت اعتدال در بخشش است(طباطبایی، 1402 ق، 13/83). نویسندة مولود النبی نیز به سخاوت پیامبر(ص) اشاره میکند:
آن شهنشاهی که در هنگام جود نسیم انعامش بود مُلک وجود
در محیط فضل آن عالیجناب زَورق گردون بود همچون حباب )مولود النبی، 1288 ق:. 184(
ای که در حین فیض بخششها نه چنانی که شرح آن بتوان (مولود النبی، 1288 ق: 200)
سخاوت و بخشش پیامبر(ص) به صورت یک مدلول و شیء ارزشی بیانگر بخش دیگری از شخصیت آن حضرت است. «درنظر پیامبر(ص) سخاوت چنان فضیلتی داشت که آن حضرت آن را پایهای برای جامعة دینی- سیاسی خود قرار داد» (کریمی، 1399 ش: 9/512). این ویژگی زمینه را برای رشد اجتماعی و دستگیری از دیگران فراهم میکند. این ابیات نیز به این مدلول یعنی صفت سخاوت و بخشش پیامبر(ص) اشاره میکند؛ به طوری که جود و بخشش دیگران دربرابر دریای بخشش آن حضرت ناچیز است.
4-1-3. عدل
عدالت اجتماع در اندیشة دین از چنان جایگاه ویژهاى برخوردار است که هیچ بحث دیگرى با آن درخور مقایسه نیست. این عدالت برخاسته از عدل کل است که بر همه چیز حاکم است. عدل به معناى قراردادن هرچیز در جاى خود، مبناى همة امور است و خداوند همه چیز را بر عدل استوار کرده است. برپایی همة کارها به عدل و استوارى همه چیز به آن است(دلشاد تهرانی، 1385ش: 2/249). چنانکه در حدیث نبوى آمده است: «بِالعَدلِ قَامَتِ السَّمَاوَات وَ الأَرض» (کلینی، 1407ق، 5/266) پیامبر اعظم(ص) درجایگاه خاتم الانبیاء و برترین پیامبران الهی از سوی خداوند متعال مأمور شد که عدالت را در جامعه برپا دارد. خداوند متعال دربارة این مأموریت میفرماید: «وَقُل آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَه مِن کِتَابٍ وَأمِرتُ لِأَعدِلَ بَینَکم»(شوری/ 15). در آیهای دیگر چنین آمده است: «قُل أَمَرَ رَبِّی بِالقِسطِ» (اعراف/ 29). آن حضرت در عمل به تمام معنا برپادارندة قسط و عدالت بود و از همین روست که در زیارت آن حضرت میخوانیم: «السلام علیک یا قائما بالقسط» (قمی، 1364ش: 576). حساسیت آن حضرت در برپایی عدالت چنان بود که میفرمود: «أیها الناس إنه لیس فیکم أحد أقوى عندی من الضعیف حتی آخذ الحق له و لا أضعف من القوی حتی آخذ الحق منه؛ (ابن ابی الحدید، 1404 ق: 9/12)؛ مردم به خدا سوگند که بیگمان کسی از شما نزد من قوىتر از ضعیف نیست تا حقتش را بگیرم و کسی نزد من ضعیفتر از قوى نیست تا حق [دیگران] را از او بستانم». رسول خدا(ص) در اجراى حق، همگان را یکسان میدید و به مساوات عمل میکرد: «صاروا عِندَه فِی الحَق ِّ سَوَاءً» (مجلسی، 1403ق: 16/152). رسول خدا (ص) آنقدر بر رعایت تساوى حقوق تأکید داشت که در نبردها، اهل بیت خود را پیشاپیش لشکر قرار میداد و آنان بیش از هر کس در راه اسلام تلاش کردند و آسیب دیدند. امیر مؤمنان(ع) در نامهاى به معاویه این واقعیت را به او یادآور شد: «کَانَ رَسول اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) إِذَا احمَرَّ البَأس وَ أَحجَمَ النَّاس قَدَّمَ أَهلَ بَیتِه،ِ فَوَقی بِهِم أَصحَابَه حَرَّ السُّیوفِ وَ الأَسِنَّة» (نهج البلاغه، 1414ق: نامة 9). با جستجو در مولود النبی به ابیاتی در وصف عدالت پیامبر(ص) میرسیم:
بشنود چون نوبت عدلش اسد از فزع در دامن روبه طپد
کبک با شاهین شود همآشیان گرگ، خَیل بره را گردد شبان
چرخ یکسر کجروی از کف دهد راه و رسم راست رفتاری نهد (مولود النبی، 1288ق: 184)
یگانه درّ دریای عدالت از او مسدود ابواب ضلالت (مولود النبی، 1288 ق: 249)
بنابراین یکی از ویژگیهای برجستة پیامبر(ص) عدالت او است. پیامبر اعظم(ص) با هدف تکمیل و تقسیم مکارم اخلاقی، اجرای عدالت را سرلوحة رسالت خویش قرار داد و مساوات و برابری و اخوت را محقق ساخت و در هر شرایطی بر قسط و عدالت پایدارى ورزید و هیچ مرزى از مرزهاى آن را ندرید. تمام دوران رسالت پیامبر اکرم(ص) به مبارزه در راه برپایی عدالت و گسترش آن گذشت. این ویژگی به صورت یک مدلول و شیء ارزشی، بیانگر شخصیت والای آن حضرت است.
5-1-3. علم
یکی از توصیههای خدای متعال به پیامبر (ص) دعا برای زیادشدن علم است: «وَ قُل رَبِّ زِدنِی عِلماً» (طه/114). مردم عصر بعثت نیز به توانایی علمی حضرت محمد(ص) در پاسخگویی به مسائل اسرارآمیز و ناشناخته معتقد بودند. تواناییهاى عقلی آن اندازه که در محمد بن عبد الله(ص) بالا و فراوان بود، در هیچکس دیگر فراهم نیامده است. «از آن هنگام که محمتد بن عبد الله(ص) زندگی را آغاز کرد، عقل کامل او زیور پرارجی بود که او را بر کودکان همسن و سال خود برترى میداد و از آن زمان که پا به دوران نوجوانی مینهاد، خردمندى زینتبخش او و این شکوفایی عقلی براى جدش عبد المطلب- که وى را تحت کفالت خود درآورده بود تا خلق و خوى مردان کامل را عادت او سازد- آشکار بود» (صابری، 1380: 317/1). ابن کثیر نیز میگوید: «بر هر صاحبخردى روشن و معلوم است که محمد(ص) از خردمندترین بلکه انحصاراً خردمندترین و کاملترین آنان به طور مطلق و در عالم واقع و نفس الامر میباشد» (همان، 1380: 322/1). در مولود النبی نیز به علم پیامبر(ص) اشاره شده است:
نُه بحر فلک در یم علمش چه حبابی فردوس بر بارگهش دَیر خرابی (مولود النبی، 1288 ق: 135)
پیش بحر علم آن فضل بسیط کمتر از یک نقطه دریای محیط(مولود النبی، 1288 ق: 184)
علم پیامبر(ص) نیز به صورت یک مدلول و شیء ارزشی، بیانگر شخصیت برجستة آن حضرت است که با دریای علم خود پاسخگوی مردم روزگار خود بود. این صفت نیز از نوع صفت مکرر است. با بررسی نشانهشناسی این ابیات و تشبیه علم پیامبر(ص) به دریا به عظمت شخصیت علمی آن حضرت پیبرده میشود.
3-1-6. هادی و راهنما
پیامبر(ص) پیامآور هدایت ازجانب خدا است. همانطورکه در قرآن آمده است: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(توبه/ 33). پیامبر(ص) وظیفهدار هدایت مردم به راه خدای عزتمند و به سوی نور و خارج کردن آنان از ظلمتها(گمراهیها) با تعالیم قرآنی است: «الر كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»(ابراهیم/ 1). نویسندة مولود النبی نیز به هدایتگری پیامبر(ص) اشاره میکند:
اینقدر دانم که از نزد خدا خلق را باشد امام پیشوا
حکم او حکم خداوند جلیل گمرهان را در همه وادی دلیل(مولود النبی، 1288 ق: 185)
احمد آن شهسوار ملک یقین هادی و مقتدای خلق جهان(مولود النبی، 1288 ق: 230)
یکی دیگر از ویژگیهای شخصیتی پیامبر(ص) هادی و راهنمای مردم است. هدایتگری یک مدلول ارزشمند برای بیان شخصیت آن حضرت است. پیامبر(ص) از تمام روشهای موجود و وسایل ممکن برای هدایت مردم بهره برده است و هدایت آن حضرت هدایتی همگانی بود. او تلاش میکرد همة مردم حتی دنیاپرستان رویگردان از خدا و منافقان را نیز هدایت کند.
3-2. شخصیت پیامبر اعظم(ص) درجایگاه دال در اشعار مولودنامه
زمانیکه صحبت از مدلول میشود، بهطبع دالی نیز در میان است. اسمها و صفات شخصیت، سطح دلالی شخصیت قلمداد میشود(لحمدانی، 2000: 510). «فلیپ هامون بین اسم شخصیت بهعنوان یک علامت لغوی و مسمّای شخصیت در رمان تفاوت قائل میشود. وی معتقد است اسم، علامتی نیست که بر ارتباطی اتفاقی بین دال و مدلول مبتنی باشد، بلکه بر ارتباطی قراردادی بین دال و مدلول متکی است»(بحراوی، 1990: 247). در شخصیت درجایگاه دال، شخصیت از اهمیت بسزایی برخوردار است. به عقیدة هامون دال اصلی در شخصیت، اسم خاص(علم) است؛ چراکه اسم خاص ویژگیها و پایههای دلالی و نشانهای شخصیت را آشکار میسازد. همچنین فلیپ هامون شخصیت دال را علاوه بر اسم خاص(علم) ازطریق ضمیر و تأکید بر بعد بلاغی آن نیز بررسی میکند. ضمایر در تکوین و تشکیل شخصیت داستان، نقش ضعیفتر از اسم خاص(علم) ایفا میکنند؛ چراکه اسم خاص باعث تمایز روشن شخصیتها از یکدیگر در داستان میشود. در بعد بلاغی نیز اسامی خاص به منظور اشاره، رمز و هنجارشکنی استفاده میشوند و بدین ترتیب از بعدی مجازی، استعاری که خود برپایة مجاز، استعاره، کنایه، رمز و ... شکل گرفته است، برخوردار میشوند(عامری، 1395: 149)
فلیپ هامون روشهای دست یافتن به دال شخصیت را از قرار زیر میداند:
1. توجه کردن به علامتهای دیداری؛ مثلاً حرف انگلیسی(o) دلالت بر شخصیتی تنومند و چاق دارد و حرف انگلیسی(I) بر شخصیتی لاغر و بلند قد دلالت دارد؛
2. توجه کردن به علامتهای شنیداری ازجمله نرمی یا خشونت ناشی از تلفظ حروف اسامی؛
3. توجه به ساختار صرفی و اشتقاقی اسامی شخصیتها.(هامون، 1990: 61-60)
«در برخ از روایات شش نام براى رسول خدا آوردهاند، ازجمله: محمد، احمد، حاشر، ماحی، عاقب و خاتم. بعض از دانشمندان گفتهاند نامهاى دیگرى هم در قرآن براى پیامبر آمده است، مانند رسول، نبی، امی، شاهد، مبشر، نذیر، داعی الی الله، سراج منیر، رئوف، رحیم، مذکر، رحمت، نعمت، هادى و عبد»(بیهقی، 1361ش:. 112-113) «آن حضرت از دوران کودکی دو نام داشت و مردم او را با هر دو نام خطاب میکردند: یکی محمد که جد بزرگوارش عبدالمطلب براى او انتخاب کرده بود و دیگرى احمد که مادرش آمنه او را به آن نامیده بود» (سبحانی، 1385: 153/1). خدای متعال در سورههای آل عمران، محمد، فتح و احزاب در آیههاى 138، 2، 29 و 40 او را به نام «محمد» و در سورة صف، آیة 6 به نام «احمد» خوانده است.
احمد
«احمد» از صیغة افعل، مبالغه در صفت «حمد»، اسمی اسلامی است که در زمان جاهلیت و در دوران پیامبر اکرم (ص) برای کسی جز ایشان به کار نرفته است و آن حضرت نخستین کسی است که این نام بر او نهاده شد (البستانی، بیتا: 567/2)
واژهپژوهان در ریشهیابی این نام، آن را برگرفته از ریشة «ح م د» به معنای «ستایش» دانسته(راغب اصفهانی، 1418ق:. 256؛ الکفوی، 1412 ق:. 58) و گفتهاند وجه نامگذاری پیامبر اکرم(ص) به «احمد» که صفتی تفضیلی است، فراوانی ستایش خداوند(آلوسی، 1417ق:. 127/15؛ قاری، بیتا: 181/2) یا ستودهتر بودن او بیش از همه در نزد خداوند سبحان است(فیروزآبادی، بیتا: 499/2). برخی «حمد» را ثناگویی شخص به اوصاف نیکویی میدانند که فقط با زبان انجام گیرد(حلبی، 1417ق،450/1). گروهی از واژهپژوهان نیز با افعل تفضیل دانستن این واژه، آن را مبالغه در حمد و برگرفته از محمود یا حامد بودن نزد خداوند دانستهاند که بنابر وجه دوم، باید مضافی در تقدیر باشد(الکفوی، 1412 ق:. 58). دربارة اینکه آیا این واژه یکی از نامهای پیامبر است یا از اوصاف اوست، اختلاف نظر وجود دارد. برخی با تأیید افعل تفضیل بودن احمد، آن را از نامهای پیامبر دانستهاند که به محمود بودن او در فعل و اخلاق دلالت دارد(فیروزآبادی، بیتا: 499/2؛ فراهیدی، 1414ق: 423) در قرآن نیز اسم «احمد» آمده است: «وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ» (صف/ 6). راغب بشارت این نام را از زبان عیسی(ع) دلیل برجستگی و پسندیدهتر بودن او از عیسی(ع) و همة پیامبران پیشین میداند(راغب اصفهانی، 1418ق: 256). برخی نیز گفتهاند پیامبر نام عام «محمد» و نام خاص «احمد» داشته و عیسی(ع) با این بشارت از پیامبر با نام خاص او یاد کرده است(حلبی، 1417ق: 452/1). دربرابر دیدگاه مشهور دربارة ساختار ادبی این واژه که آن را افعل تفضیل شمردهاند، برخی بر صفت مشبهه بودن آن اشاره دارند(اربلی، 1405ق: 7/1).
دربارة تقدم نامگذاری پیامبر به «محمد» یا «احمد» دیدگاههای گوناگونی مطرح شده است. برخی از مفسران و مورخان با استناد به آیة 6 سورة صف که نام «احمد» را یادشده از زبان حضرت عیسی(ع) میداند، بر تقدم نام «احمد» حکم کردهاند(السهیلی، 1412ق: 153-152/2). براساس این دیدگاه و با استناد به برخی از منابع یهودی، بسیاری حتی پیش از تولد حضرت محمد(ص) از نام، ویژگیها و اوصاف او آگاهی داشتهاند(ابن عساکر، 1415ق: 415/3؛ ابن هشام، 1414ق1/204) دربرابر این مورخان و مفسران، برخی دیگر با توجه به این گزارش تاریخی که نام «احمد» پیش از پیامبر اسلام هیچ سابقهای در میان عرب نداشته است(البستانی، بیتا: 567/2)، بر تقدم شهرت «محمد» بر «احمد» اصرار دارند(الهندی، بیتا، 2/633) براساس نظریة دوم، شاید اینگونه نامگذاری نشانهای از حکمت و لطف خداوند به شمار آید تا کسی با احمدِ بشارت داده شده از زبان حضرت عیسی(ع) اشتباه نشود. البته برخلاف گزارش تاریخی مزبور که بستانی نیز در دائرةالمعارف خود بر آن مهر تأیید زده است، برخی از گزارشهای تاریخی، وجود این نام را در میان قبایل جاهلی پیش از اسلام تأیید میکنند(ابن حزم، 1418ق: 400؛ ابن درید، 1411ق: 9/1). روایات متعددی در مجامع روایی هست به این مضمون که اسم پیامبر اسلام(ص) در آسمانها «احمد» و در زمین «محمد» است(مجلسی، 1403ق: 16/96).
احمد مرسَل شه دنیا و دین جلوهگهش ساحت عرش برین(مولود النبی، 1288ق: 177)
احمد آن شهسوار ملک یقین هادی و مقتدای خلق جهان(مولود النبی، 1288ق: 230)
محمد
«محمد» اسم مفعول از ریشة «حمد» به معنای «ستوده و ستایش شده» است. خدا در سورههای آل عمران، محمد، فتح و احزاب در آیههاى 138، 2، 29 و 40 او را به نام «محمد» خوانده است: «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا»(احزاب/ 40). در حدیث معتبر آمده است گروهی از یهود دربارة نام حضرت سؤال کردند و نبی مکرم اسلام(ص) فرمودند: «خداوند مرا محمد نامید؛ فَإِنِّی مَحمودٌ فِی الأَرض(ابن بابویه، 1385ش: 127/1)؛ زیرا که من ستایششده در زمین هستم». «قِیلَ فَمَا تَأوِیل محَمَّدٍ؟ قَالَ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلَائِکَتَه وَ جَمِیع أَنبِیَائِهِ وَ رسلِهِ وَ جَمِیع أمَمِهِم یَحمَدونَه وَ یصَلُّونَ عَلَیهِ وَ إِنَّ اسمَه المَکتوبَ عَلَی العَرش-ِ محَمَّدٌ رَسول اللَّهِ»(ابن بابویه، 1413ق: 178/4). از امام محمد باقر(ع) روایت شده است که نام حضرت رسول(ص) در قرآن «محمد» است. پس پرسیدند: «تاویل آن چیست؟» حضرت فرمودند: «تأویل محمد آن است که خدا و فرشتگان و جمیع پیغمبران و رسولان و همة امتهای ایشان ستایش میکنند وی را و درود میفرستند بر او و نامش بر عرش نوشته است: محمد رسول الله».
«نام وی نیست نام شریفش إلا محمد الصادق الأمین»(مولود النبی، 1288ق: 276) «نام نامی وی در عرش احمد و در زمین محمد و در بهشت ابوالقاسم است»(مولود النبی، 1288ق: 161)؛ «نام نامیاش در تورات و انجیل معروف و ذات مقدسش به عزت و کرامت موصوف، اسم سامی وی در سماء احمد و در زمین محمد و در جنتت ابوالقاسم»(مولود النبی، 1288ق: 182).
خاتم الأنبیاء
در قرآن کریم نیز به این اسم پیامبر(ص) اشاره شده است: «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا»(احزاب، 40). «خاتم» از ریشة «خ تم» به معنی «پایان گرفته شده» است. «خ تم» یعنی «کامل شدن چیزی و به آخر و انتها رسیدن»(ابن منظور،1414ق: ذیل ریشة خ ت م) خاتم چیزی است که با آن پای نامهها، اسناد و دفاتر را مهر میزدند. ازآنجاکه مهرزدن در خاتمه و پایان قرار میگیرد، نام «خاتم» بر وسیلة مهرزدن گذارده شده است؛ بنابراین «خاتم النبیین» بر این دلالت دارد که پیامبر(ص) پایان سلسلة انبیاء است. «بشارت باد تو را ای هاشم؛ زیراکه زود باشد که ظاهر گردد از ذریة تو بهترین و گرامیترین خلق نزد خدا اَعنی خاتم انبیاء محمد المصطفی(ص)»(مولود النبی، 1288ق: 30). «جناب باری تعالی فرمود که ای حبیب من و ای سید رسولان و ای اول مخلوقات من و آخر فرستادگان»(مولود النبی، 1288ق: 8). «بعد از آن پروردگار عالمیان از نور پیغمبر آخر الزمان(ص) بیست و هشت دریا آفرید»(مولود النبی، 1288ق: 7).
ابوالقاسم
پدر قاسم؛ پیامبر پس از تولد فرزند اولش، قاسم، به این کنیه مشهور شد. همچنین گفته شده است ابوالقاسم به این دلیل است که پیامبر(ص) تقسیم کنندة بهشت است(ابن شهر آشوب، 1379ق: 154/1). نیز چون پیامبر پدر همه است و پدر امام علی(ع) هم به شمار میرود که او خود تقسیم کنندة بهشت و دوزخ است(قسیم الجنة والنار)، پس پدرِ قاسم (ابوالقاسم) است(ابن بابویه، 1403ق: 52/1). «نام نامی وی در عرش احمد و در زمین محمد و در بهشت ابوالقاسم است»(مولود النبی، 1288ق: 161).
مصطفی و مختار
مصطفی از ریشة «ص ف و» و مختار از ریشة «خ ی ر» است. «اصطفاء و اختیار و اجتباء» نظیر همند. «اصطفاء» تناول خالص شیء است؛ چنانکه اختیار انتخاب خیر و خوب آن(قرشی، 1371ش: 136/4)؛ بنابراین هردو به معنای برگزیده است. خداوند در میان بندگان و انبیاء خود حضرت محمد(ص) را به عنوان «آخرین پیامبر خود» برگزیده است.
«مخبِر این خبرِ لطیف حبیب المصطفی(ص) و سید اهل مکه و صفا و مفَرِّق الکتائب ... است؛ پس اول چیزیکه آفرید نور حبیب خود محمد المصطفی بود»(مولود النبی، 1288ق: 5). «محمد مختار و رسول ملک جبار»(مولود النبی، 1288ق: 193).
رسول و نبی
«رسول« بر وزن فعول به معنی «فرستاده شده» و «نَبِی» بر وزن فعیل اگر به معنی فاعل باشد، معنایش «خبردهنده» است؛ زیرا نبی ازجانب خدا خبر میدهد و اگر به معنی مفعول باشد، معنایش «خبر داده شده» است که نبی ازجانب خدا خبر داده میشود(قریشی، 1371ش: 7/7). از امام محمدباقر(ع) دربارة تفاوت میان رسول و نبی چنین آمده است: «النَّبِیُّ الَّذِی یَرَى فِی مَنَامِهِ وَ یَسمَع الصَّوتَ وَ لَا یعَایِن المَلَکَ وَ الرَّسول الَّذِی یَسمَع الصَّوتَ وَ یَرَى فِی المَنَامِ وَ یعَایِن المَلَکَ»(کلینی، 1407ق: 176/1). «نبی کسی است که در خواب میبیند و صدای فرشته را میشنود، ولی فرشتة وحی را نمیبیند. ولی رسول کسی است که صدا را میشنود و در خواب میبیند و هم فرشتة وحی را در بیداری میبیند. درحقیقت در خواب و بیداری با وحی در ارتباط است». میان رسول و نبی نسبت عموم و خصوص مطلق است و هر رسولی، نبی است و اگر کسی نبی نباشد، رسول هم نیست.
«بعد از آن پروردگار عالمیان از نور پیغمبر آخر الزمان(ص) بیست و هشت دریا آفرید»(مولود النبی، 1288ق: 7) جناب باریتعالی فرمود که ای حبیب من و ای سید رسولان و ای اول مخلوقات من و آخر فرستادگان»(مولود النبی، 1288ق: 8). «السلام علیکَ یا رسولَ اللهِ»(مولود النبی، 1288ق: 346). «النبی الظاهر و النور الباهر صاحب البرهان و قاصم الأوثان و مذِل الکَهان»(مولود النبی، 1288ق: 191).
اسامی دیگری نیز در این مولودنامه برای پیامبر ذکر شده است که همگی بیانگر دال شخصیت پیامبر است مانند: »الهاشمی الأبطحی المدنی القرشی العربی»(مولود النبی، 1288ق: 172). «سید الانام»(مولود النبی، 1288ق: 272). با بررسی آوایی اسامی پیامبر(ص) در این مولودنامه مشخص میشود تمام اسامی آن حضرت به آرامی و به دور از هرگونه خشونت، تلفظ میشود. ازآنجاکه اسامی آن حضرت عربی است، با توجه به ساختار صرفی و اشتقاقی این اسامی به دال شخصیت آن حضرت پی برده میشود؛ بنابراین بررسی شخصیت پیامبر(ص) از نظر دال یعنی نامشناسی براساس نظریة هامون بیانگر این است که نامها و القاب به کار رفته برای آن حضرت یعنی «احمد، محمد، ابوالقاسم، مصطفی، مختار، رسول الله، نبی الله، خاتم الأنبیاء ...» همگی با اوصاف و کنشهای آن حضرت همخوانی دارند و اسامی و القابش دلالت بر تمام خصوصیتهایی دارد که در این مولود النبی آمده است. به همین دلیل با بررسی صرفی و اشتقاقی اسامی پیامبر(ص) انتخاب اسامی(دال) اتفاقی نبوده و در پی هر اسمی تفکر و اندیشهای نهفته است.
3-3. سطوح توصیف شخصیت
فلیپ هامون دربارة سطوح توصیف شخصیت بر این باور است: «علاوه بر آنکه میتوان شخصیت را به عنوان مدلول اعتبار نمود، میتوان آن را علامتی چندپاره و غیرمتصل دانست که میتوان آنرا به صورت تکه تکه و یا مرکب توصیف نمود که این اقدام سطحهای وصف شخصیت نامیده میشود»(هامون، 1990: 25). سطحهای وصف شخصیت در این مولودنامه به ابعاد ظاهر(فیزیولوژیکی)، روانی و اجتماعی تقسیم میشود.
3-3-1. سطح ظاهری
در کتب متعدد ویژگیهای ظاهری پیامبر(ص) چنین توصیف شده است: «رسول خدا(ص) بسیار بزرگ و گرانقدر بود. در دیدگان عظیم و موقر مینمود و در دلها عزیز و گرام بود. چهرة مبارکش مانند ماه شب چهارده میتابید و درخشان و نورانی بود. رنگ چهرهاش سفید مایل به سرخ بود. نه از لاغرى در دیدهها حقیر مینمود، و نه از فربهی انگشتنما بود. چهرهاى سپید و نورانی، دیدگان درشت و سیاه، ابروان باریک و کمان، جمجمهاى بزرگ و قامت معتدل و میانه داشت. پیشانی مبارکش بلند و بینیاش باریک و کشیده بود. در سفیدى چشمانش اندک سرخی دیده میشد. ابروان پیوسته و گونههای صاف و هموار داشت. مچهایش درشت، ساقهاى دستش بلند بود. مفصل شانهها بزرگ و خود شانهها پهن بود. کفهاى دست و پایش کلفت و پرگوشت بود. برآمدگیهاى دو طرف سینهاش مو نداشت، گودى کف پایش بیش از حد متعارف[...] مژههایش بلند، محاسنش پر پشت و افتاده و شاربش پر پشت بود ...»(طباطبایی، 1381ش: 14-13).
در این مولودنامه نیز به ویژگیهای ظاهری حضرت محمد(ص) اشاره شده است: «در این کتاب صفات پیغمبری است که نه بسیار بلند است و نه بسیار کوتاه، معتدل القامه، میان دو کتف مبارکش نقش مهر نبوت مرقوم و در ناف مطهرش صورتِ خالی به قلم قدرت مرسوم، ذات مقدسش از تهامه مبعوث خواهد گردید» (مولود النبی، 1288ق: 359).
«وَرَقه گفت آیا غیر ایشان کسی به خواستگاری تو آمده است؟ خدیجه گفت: آری محمد بن عبدالله. خدیجه گفت: عیوب او را از برای من وصف کن. وَرَقه گفت: شخصی است پاکیزه گوهر، زیبا قد، بزرگمنش، بلندقامت، سیاهچشم ...خدیجه گفت: ای عم عیبش را بیان فرما، همچنانکه صفاتش را بیان فرمودی. گفت: ای فرزند بدان که گرانمایه گوهریست گلعذار، ماهرخسار، قمر طلعتی که از رشک جبین مبینش قرص منیر آفتاب پیوسته در اضطراب، شوخ چشمی که از حسرت سواد طرف مکَحَّلش سیه چشمان جهان دایم در پیچ و تاب ،... رعنا قامتی که به اعتدال قامتش سروی در گلشن کون ندیده، نازنینپیکری که از غیرت خورشید جمالش شاهد خلوتخانة سپهر برقع فلک بر رخ کشیده. خدیجه گفت: ای عم عیبش بیان فرما. وَرَقه گفت: ای خدیجه بدان که این بزرگوار را جسمی است اعلی ... نه بسیار بلند و نه بسیار کوتاه، معتدل القامه، لاله رخسار، شیرین رفتار، پاکیزه گفتار، ابرو کمان، خدنگ مژگان، عنبر بوی، مشکین موی، یاقوت لب»(مولود النبی، 1288ق،404-5) در این مولودنامه به نوع لباس پوشیدن پیامبر(ص) نیز اشاره شده است: «رسول خدا(ص) عمامة سفید معطر به مشک اَذفَر* بر سر نهاده و جبة ارجوانی و حلة یمانی در برافکنده»(مولود النبی، 1288ق: 298).
«چون اکابر عرب این را شنیدند، نظر کردند که محمد(ص) بر ایشان داخل گردید و عمامه غالیه فام بر سرگذاشتند و نور از جبین مبین و رخسار نازنینش بر فلک شعشعه بسته و به لباس عبدالمطلب و برد الیاس ملبس گردیده و نعلین جد خود عبدالمطلب را به پا فرموده و عصای ابراهیم را در دست گرفته و خاتمی از عقیق سرخ در انگشت مبارک جای داده»(مولود النبی، 1288ق: 424).
2-3-3. سطح اجتماعی
در اسلام پیغمبر اکرم از بین مستضعفان برخاست و با کمک مستضعفان، مستکبران زمان خودش را آگاه کرد یا شکست داد. پیامبر(ص) فضائل اجتماعی متعددی مانند مبشر و منذر، جود و بخشش، مهربانی، رحمة للعالمین، پناهگاه مظلومان، اشرف اهل عالم و نسب و حسب خانوادگی ممتاز دارند. از امام محمد بن علی باقر(ع) هم روایت شده است که پیامبر(ص) فرمود: «خداوند از خلق خود عرب و از ایشان قبیلة کنانه یا نضر بن کنانه و از ایشان قریش و از قریش بنی هاشم و از بنی هاشم مرا برگزید»(بیهقی، 1361ش: 114).
اشاره به ویژگیهای اجتماعی شخصیت پیامبر(ص):
مخبِر این خبرِ لطیف حبیب المصطفی(ص) و سید اهل مکه و صفا و مفَرِّق الکتائب ... است»(مولود النبی، 1288ق: 5)؛ «بشارت باد تو را ای هاشم! زیراکه زود باشد که ظاهر گردد از ذریة تو بهترین و گرامیترین خلق نزد خدا اَعنی خاتم انبیاء محمد المصطفی(ص)»(مولود النبی، 1288ق: 30).
توسل مردم در سختیها به پیامبر(ص): «راوی گوید که چون مطلب و شَیبه وارد حرم شدند، نور رسول خدا(ص) در جبین شَیبه ظاهر و هویدا بود و قریش به آن تبرک میکردند و چون مصیبتی ایشان را روی میداد و یا دشمنی روی به ایشان مینهاد به آن نور متوسل میشدند و پروردگار عالم آن بلیه را رفع مینمود»(مولود النبی، 1288ق: 75). «راوی گوید: ...خداوند جهان را اراده به ایجاد اشرف اهل عالم و افضل اولاد بنیآدم تعلق گرفت»(مولود النبی، 1288ق: 160).
«درِ رحمت حق بر روی خلق گشاید و مرشد و رهنمای ناس، حق را در خلق ظاهر کند. هرطرف روی نماید، حق با وی خواهد بود. احوال کفتار نامه سیاه از شمشیر جانکاهش تباه و سدّة بارگاهِ فلک پایگاهش»(مولود النبی، 1288ق: 182).
«یتیم ابوطالب چیزی ندارد و نه پدری دارد و نه جدتی. در نزد عمویش ابوطالب به سر میبرد و نیست نام وی در میان قریش مگر اینکه میگویند: یتیم ابوطالب»(مولود النبی، 1288ق: 276).
«روشنیبخش اهل جهان و مهین و پیغمبر آخر الزمان، سید عرب و عجم»(مولود النبی، 1288ق: 315)؛ «النبیّ الظاهر و النّور الباهر صاحب البرهان و قاصم الأوثان و مذِل الکَهان»(مولود النبی، 1288ق: 191)؛ «ای محمد تویی سید اولین و آخرین«(مولود النبی، 1288ق: 236).
«خاتم انبیاء اَعنی بشیر النذیر و ... آنکه جناب باری جلت عظمته پیش از خلقت آدم(ع) او را بر شما عرضه نمود ... ، در این شب در بطن مادر قرار میگیرد»(مولود النبی، 1288ق: 161). در آیات متعدد نیز بر منذر و مبشر بودن پیامبر(ص) اشاره شده است: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَلَا تُسْأَلُ عَنْ أَصْحَابِ الْجَحِيمِ»(بقره/ 119).
سطح اجتماعی شخصیت پیامبر(ص)
سید اهل مکه و صفا
مفَرِّق الکتائب
گرامیترین خلق
تبرک و توسل به آن حضرت در دفع بلایا
اشرف اهل عالم
افضل اولاد بنیآدم
مرشد و رهنمای ناس
سید اولین و آخرین
بشیر النذیر
آمر به معروف و ناهی از منکر
ریزندة خون دشمنان
یتیم ابوطالب
صدرنشین بارگاه عزت
ارباب عزت و وقار سادات بنیهاشم
چراغ روشنیبخش اهل جهان
سید عرب و عجم
صاحب البرهان
قاصم الأوثان
مذِل الکَهان
پیغمبر آخر الزمان
رسول الله
دعوتکننده به راه راست
3-3-3. سطح روانی
در سطح روانی پیامبر(ص) صفاتی چون صاحب امانت، مالک صیانت، شیرین کلام، صاحب علم، صاحب سکینه و وقار، پاکیزه گوهر، منزه از فساد، مطهر از ادناس، خاشع ، زاهد و عابد ... دارند.
«پس جبرئیل(ع) در میان ملائکة مقربین و صفوف طایران سَدرهنشین ندا کرد و وعدة ظهور خاتم انبیاء اَعنی بشیر النذیر و سراج المنیر، صاحب امانت و مالک صیانت آنکه جناب باری جلت عظمته پیش از خلقت آدم(ع) او را بر شما عرضه نمود ...در این شب در بطن مادر قرار میگیرد»(مولود النبی، 1288ق: 161).
«ذی علوم، ذات مقدسش با صفت امانت و صیانت کَالطلوع الشمس و وجود النهار لازم و ملزوم. وی که یاقوت لب را به تبسم بگشاید، از پرتو لؤلؤ دانش کرة زمین چون جرم خورشید مشرق تابان، هنگامیکه لعل نوشین را به تکلم شیرین نماید، شیرین کلام»(مولود النبی، 1288ق: 181).
«رحمة للعباد و به جمیع مؤمنان به غایت رئوف و مهربان، مظلومان را پناه»(مولود النبی، 1288ق: 182)؛ «صاحب سکینه و وقار»(مولود النبی، 1288ق: 190).
«کسی به سلام بر وی سبقت ننماید، مطهر از ادناس، نمازکننده و زاهد و عابد و بسیار خشوع، بر بزرگ و کوچک به تحیت سلام مینماید و با اغنی و درویش مصافحه میفرماید، هرآنچه بر زبان معجزبیانش گذر کند، صواب بود و هرچه از وی سؤال کنند، جواب فرماید. پاکیزه گوهر، منزه از فساد، رحمة للعباد، از فرق تا به قدمش در نور پنهان»(مولود النبی، 1288ق: 181-2).
«تاجدار کشور جود و احسان، پیغمبر آخر الزمان و شفیع عاصیان»(مولود النبی، 1288ق: 315).
«السّلام علیکَ یا رسولَ الله،ِ السِلام علیکَ یا نورَ عرشِ الله،ِ السّلام علیکَ یا أمینَ الله علی وحیه، السلام علیکَ یا أباالقاسمِ یا محمد یا شفیع َ المذنبین،َ السلام علیکَ و رحمةالله و برکاته»(مولود النبی، 1288ق: 346)؛ «نیکو خلق، عمیم الفضل، عظیم الجود»(مولود النبی، 1288ق: 404).
سطح روانی شخصیت پیامبر(ص)
صاحب امانت
مالک صیانت
سراج المنیر
ذی علوم
شیرین کالم
صاحب سکینه و وقار
نمازکننده
زاهد و عابد
بسیار خشوع بر بزرگ و کوچک
پاکیزه گوهر
منزه از فساد
رحمة للعباد
علامت سعادت و حسن سیرت در جبین وی آشکار
به جمیع مؤمنان به غایت رئوف و مهربان
مظلومان را پناه
تاجدار کشور جود و احسان
شفیع عاصیان
شفیع المذنبین
کریم
مطهر از ادناس
أمین الله
نور عرش الله
نیکوخلق
عمیم الفضل
عظیم الجود
نتیجه
نتایج حاصل از ترسیم شخصیت پیامبر(ص) در کتاب مولود النبی براساس نظریة فیلیپ هامون نشان میدهد:
1.با بررسی ابعاد مختلف شخصیت دالی و مدلولی و سطوح توصیفی شخصیت پیامبر(ص) در نسخة خطی مولود النبی و بیان خصوصیات ایشان خصلتهای درونی و بیرونی پیامبر(ص) در جایگاه یک شیء ارزشی در میان مردم چه در گذشته و چه در حال، روشنکنندة مسیر درست و متجلی صفات نیک و پسندیده است. با شناخت ویژگیهای پیامبر(ص) مسیر حق از باطل جدا میشود. ویژگیها و صفات پسندیدة پیامبر(ص) ازنظر دال یعنی نامشناسی، هم با نامها و القاب پیامبر(ص) و هم با شخصیت مدلولی آن حضرت هماهنگ و متناسب است. به عبارت دیگر نامها و لقبهای به کار رفته برای پیامبر(ص) همگی با صفتها و کنشهای این شخصیت همخوانی دارد و بهگونهای اسم و لقبش دلالت بر تمام خصوصیتهایی دارد که در این مولودنامه نشان داده میشود.
2. بررسی شخصیت پیامبر(ص) ازمنظر دال یعنی نامشناسی براساس نظریة هامون بیانگر این است که نامها و القاب به کار رفته برای آن حضرت یعنی «احمد، محمد، ابوالقاسم، مصطفی، مختار، رسول الله، نبی الله، خاتم الأنبیاء ...» همگی با اوصاف و کنشهای آن حضرت همخوانی دارند و اسامی و القابش دلالت بر تمام خصوصیتهایی دارد که در مولود النبی است. بسامد این اسامی و القاب چنین است: محمد(252 مرتبه)، رسول الله(96 مرتبه)، مصطفی(46 مرتبه)، خاتم الأنبیاء(33 مرتبه)، احمد(14 مرتبه)، نبی الله(10 مرتبه)، مختار(9 مرتبه) ابوالقاسم(2 مرتبه).
3. در بعد مدلول شخصیت پیامبر(ص) در این مولودنامه به مکارم و ویژگیهای شخصیتی آن حضرت مانند علم، شفاعت در روز جزاء، راهنما و هادی مردم، سخاوت و بخشش، عدالت و سبب آفرینش افلاک اشاره شده است.
4. در سطوح توصیف شخصیت پیامبر(ص)، ابعاد ظاهری، روانی و اجتماعی شخصیت آن حضرت بررسی شد. در بعد ظاهری نویسنده به تمام صفات ظاهری آن حضرت همچون قد، رنگ ظاهر، نوع لباس پوشیدنش اشاره شده است. نویسنده برای تبیین بعد اجتماعی آن ابتدا به جایگاه اجتماعی اجداد آن حضرت و سپس ابعاد اجتماعی خود آن حضرت توجه کرده است و به صفاتی چون جایگاه والای آن حضرت به عنوان اشرف اهل عالم در میان عرب و عجم، بشیر و نذیر، مرشد و راهنمای مردم، پیامبر و ابلاغ کنندة رسالت الهی، آمر به معروف و ناهی از منکر ... اشاره میکند. در سطح روانی نیز به زاهد و عابد بودن، وقار، منزه از فساد، رحمة للعباد، رئوف، پناهگاه مظلومان، بخشش، اخلاق نیکو و ... اشاره شده است.
6. با بررسی شخصیت پیامبر(ص) در سه محور دال، مدلول و سطوح شخصیتی مشخص شد همة این ابعاد شخصیتی پیوند عمیقی با آیات و روایات دارند و شخصیت پیامبر(ص) عامل لطافت و انعطافپذیری برای مخاطب است.
6. مهمترین دستاورد نشانهشناسی شخصیت پیامبر(ص) در مولود النبی شناخت و درک لایههای پنهان شخصیت آن حضرت است؛ بهطوریکه شناخت شخصیت آن حضرت تأثیر بهسزایی در افزایش معرفتبخشی و آگاهی مردم نسبت به شخصیت آن حضرت میشود و در رشد شخصیت دینی و تربیتی مردم مؤثر است.
7. در این مولودنامه بخشهایی از شخصیت پیامبر(ص) بررسی شد. برای پژوهشهای بعدی پیشنهاد میشود جنبههای شخصیتی پیامبر(ص) در این مولودنامه با کتابهای دیگری که به زندگی آن حضرت(ص) توجه نشان دادهاند، مقایسه شود.
منابع
قرآن کریم
نهج البلاغه(1414ق). تصحیح صبحی صالح. قم: مؤسسة دارالهجره.
ابن ابی الحدید، عبدالحمیدبن هبةالله(1404ق). شرح نهج البلاغه. قم: مکتبة آیة الله المرعشی النجفی.
ابن بابویه، محمد بن علی(1413ق). من لایحضره الفقیه. قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین حوزة علمیه.
ابن بابویه، محمد بن علی(1362ش). الخصال. تصحیح علی اکبر غفاری. قم: جامعة مدرسین.
ابن بابویه، محمد بن علی(1385ش). عللالشرائع. قم: کتابفروشی داوری.
ابن بابویه، محمدبن علی(1403ق). معانی الأخبار. تحقیق و تصحیح علیاکبر غفاری. قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعة مدرسین حوزة علمیه.
ابن حزم(1418ق). جمهرة انساب العرب. بیروت: دارالکتب العلمیه.
ابن درید، محمد بن حسن(1411ق). الاشقاق. به کوشش عبدالسلام محمد هارون. بیروت: دارالجلیل.
ابن شهرآشوب، محمد بن علی(1379ق). مناقب آل ابیطالب. قم: عالمه.
ابن عاشور، محمد طاهر(1420ق). التحریر و التنویر. بیروت: مؤسسة التاریخ العربی.
ابن عساکر(1415ق). تاریخ مدینة دمشق. بیروت: دار الفکر.
ابن منظور، محمد بن مکرم(1414ق). لسان العرب. بیروت: دار صادر.
ابن هشام(1414ق). السیرة النبویه. بیروت: المکتبة العلمیة.
ابومخنف ازدی، لوط بن یحیی(1398ش). مولودنامة حضرت امیرالمؤمنین علی(ع). مترجم محمدتقی موسوی. تصحیح و تعلیق حسین مهتدی. قم: کلام ماندگار.
اربل، علی بن عیسی(1405ق). کشف الغمه فی معرفة الائمه. بیروت: دار الاضواء.
آلوسی، سید محمود(1417ق). روح المعان فی تفسیر القرآن العظیم. بیروت: دار الفکر.
بحراوی، حسن(1990). بنیة الشکل الروائی. بیروت: المرکز الثقافی العربی.
بطرس البستان(بیتا). دائرة المعارف بستان. بیروت: دارالمعرفه.
بیهقی، ابوبکر(1361ش). دلائل النبوة. ترجمة محمود مهدوی دامغانی. تهران: علمی و فرهنگی.
تسلیم جهرمی، فاطمه(1400ش). واکاوی شخصیت امام علی(ع) در شعر دورة صفوی بر اساس نظریة فیلیپ هامون، مجلة پژوهشنامة علوی. سال .12 شمارة2. ص30-3.
حلب، احمد سمین(1417ق). عمدة الحفاظ فی تفسیر الالفاظ. بیروت: دار الکتب العلمیه.
حمداوی، جمیل(2015). الاتجاهات السیمیوطیقیة. بیروت: المنظمة العربیة للترجمه.
خسروانی، ایرج(1392ش). خشت و کمارج گذرگاه خلیج فارس. شیراز: ارات ادیب مصطفوی.
دلشاد تهرانی، مصطفی(1385ش). سیرة نبوی(منطق عملی). تهران: دریا.
راغب اصفهانی، ابوالقاسم(1418ق). مفردات الالفاظ القرآن الکریم. بیروت: دار الاضواء.
سبحانی، جعفر(1385ش). فروغ ابدیت. قم: بوستان کتاب.
السهیلی، عبدالرحمن(1412ق). الروض الانف. بیروت: داراحیاء التراث العربی.
صابری، حسین(1380ش). خاتم پیامبران(ص). مشهد: آستان قدس رضوی.
طباطبایی، سید محمد حسین(1402ق). المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات.
طباطبایی، محمد حسین(1381ش). سنن النبی. ترجمة حسین استاد ولی. تهران: پیام آزادی.
طبرسی، فضل بن حسن(بیتا). مجمع البیان. تصحیح فضل الله یزدی طباطبایی. تهران: ناصر خسرو.
طریحی ، فخرالدین(1375ش). مجمع البحرین. تحقیق سید احمد حسینی. تهران: کتابفروش مرتضوى.
عامری، علی؛ طاهرینیا، علی باقر(1395). نشانهشناسی ادبی شخصیت فرعون در قرآن کریم. فصلنامة پژوهشهای ادبی قرآنی. سال چهارم. ش2. ص144-165.
غلامی، مجاهد(1400). ساحتهای دلالی و رمزگانی تصویر جلد کتابهای نقد ادبی. فنون ادبی. دانشگاه اصفهان. س13 ش 37 زمستان. ص30-13.
فاضل مسعودی، محمد(1420ق). اسرار الفاطمیه. قم: انتشارات زائر.
فراشبندی، علیمراد(1336ش). تاریخ و جغرافیای برازجان(سنگر مجاهدین). شیراز: چاپخانة احمدی.
فراهیدى، خلیل بن احمد(1414ق). العین. قم: اسلامی.
فیروزآبادى، محمد بن یعقوب(بیتا). بصائر ذوى التمیز فی لطائف الکتاب العزیز. بیروت: المکتبة العلمیه.
فیض کاشانی، محمد محسن بن شاه مرتضی(1406ق). الوافی. اصفهان: کتابخانة امام أمیرالمؤمنین علی(ع).
قارى، علی محمد(بیتا). جمع الوسایل فی شرح الشمایل، قاهره(بینا)
قرشی، علی اکبر(1371ش). قاموس قرآن. تهران: دار الکتب الإسالمه.
قرطبی، محمد بن احمد(1364ش). الجامع الأحکام القرآن الکریم. تهران: ناصر خسرو.
قمی، عباس بن محمدرضا(1364ش). مفاتیح الجنان. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
قمی، عل بن ابراهیم(1411ق). تفسیر قمی. بیروت: دار السرور.
قندوزی، سلیمان بن ابراهیم(1422ق). ینابیع المودة لذوی القربی. قم: دار الأسوه.
الکفوى، ابوالبقاء ایوب(1412ق). الکلیات معجم فی المصطلحات و الفروق و اللغویه. بیروت: مؤسسة الرساله.
کریمی، محمود(1399ش). مدخل بخل. تهران: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی.
کلینی، محمد بن یعقوب(1407ق). الکافی. تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی. تهران: دار الکتب الإسالمیه.
کوفی، فرات بن ابراهیم(1410ق). تفسیر فرات الکوفی. تصحیح محمد کاظم. تهران: مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی.
گرامی، محمد علی(1385ش). حدیث لولا فاطمه. قم: دفتر آیت الله العظمی محمد علی گرامی.
لحمدانی، حمید(2000). بنیة النص السردی. المرکز الثقافی العربی للطباعة و النشر. ط2.
مجلسی، محمدباقر(1403ق). بحارالأنوار. بیروت: مؤسسة الوفاء.
مجلسی، محمدباقر(1404). مرآة العقول. تهران: دارالکتب الإسلامیه.
ناشناس(1288ق). مولود النبی. ترجمة محمدباقر خشتی. دشتستان(روستای خیرآباد): حسینیة حاج بهروز حاجی زاده.
هامون، فلیپ(1990). سیمیولوجیة الشخصیات الروائیه. ترجمة سعید بنکراد. الرباط. المغرب: دار الکلام.
الهندى، رحمة الله خلیل الرحمن(بیتا). الموسوعة الذهبیه(بیجا): مکتبة الثقافة الدینیه.
References
Abu Mekhnaf Azdi, L. (n.d). Birth certificate of Hazrat Amir al-Mu'minin Ali (AS). Translated by Mohammad Taghi Musawi. Qom: Kalam Mandegar Publication [In Persian]
Al-Bustani, B. (n.d). Bustani Encyclopaedia. Beirut: Dar al-Marafeh [In Persian].
Al-Hindi, R. (n.d). Al-Masua Az-Zahbiyyah. Al-Thaqqafat Library [In Persian].
Al-Kafawi, A. (1991). Al-Qiyat al-Majjm in Al-Tirmidh and Al-Farooq and Al-Laghuyeh. Beirut: AlRasalah Institute [In Persian].
Al-Sahili, A. (1991). Al-Roudh al-Anaf. Beirut: Darahiya al-Trath al-Arabi [In Persian].
Alusi, M. (1996). Ruhul-Ma'ani in Tafsir Al-Qur'an al-Azeem. Beirut: Dar al-Fakr [In Persian]
Ameri, A., & Taherinia, A. (2015). Literary semiotics of Pharaoh's character in the Holy Qur'an. Qur'anic Literary Research Quarterly, 4(2), 144-165 [In Persian]
Anonymous (1909). Mawlud al-Nabi. (n.p) [In Persian].
Arbili, A. (1983). Kashful Ghumma in the knowledge of the Imams. Beirut: Dar al-Adwa [In Persian].
Bahrawi, H. (1990). Baniya al-Shakal Al-Rawai. Beirut: Al-Marqas Al-Arabi Cultural Center [In Persian].
Bayhaqi, A. (n.d). Dalail al-Nabwa. Translated by Mahmoud Mahdawi Damghani. Tehran: Scientific and Cultural Publication [In Persian].
Delshad Tehrani, M. (2006). Seerah Nabavi (Practical Logic). Tehran: Darya Publication [In Persian].
Faiz Kashani, M. (1985). Al-Wafi, Isfahan. Isfahan: Library of Imam Amir al-Momenin Ali (AS) [In Persian].
Farahidi, K. (1993). Al Ain. Qom: Islamic Publication [In Persian].
Farashbandi, A. (1957). History and geography of Barazjan (stronghold of Mojahedin). Shiraz: Ahmadi Printing House [In Persian].
Fazel Masoudi, M. (1999). Asrar al-Fatimia. Qom: Zaer Publication [In Persian].
Firouzabadi, M. (n.d). Basair Dhu al-Tamiz in Lataif al-Kitab al-Aziz. Beirut: Al-Alamieh Library [In Persian].
Garami, M. (2006). Hadith of Lula Fatimah. Qom: Office of Grand Ayatollah Mohammad Ali [In Persian].
Gholami, M. (2021). The significational and figurative area of the images of literary theory and criticism books’ cover. Literary Arts (University of Isfahan), 13(4), 13-30. Doi: 10.22108/liar.2022.130730.2071 [In Persian].
Halabi, A. (1996). Major al-Hafaz in Tafsir al-Al-Faz. Beirut: Dar al-Kutub al-Alamieh [In Persian]
Hamdawi, J. (2015). Al-Simiutiqiya trends. Beirut: Al-Moght al-Arabiya for Translation [In Persian].
Hamon, P. (1990). Semiology of fictional characters. Translated by Saeed Bankrad. Morocco: Dar AlKalam [In Persian].
Ibn Abil-Hadid, A. (1983). Commentary on Nahj al-Balaghah. Qom: Ayatullah al-Marashi al-Najafi Library [In Persian].
Ibn Asaker (1994). History of the city of Damascus. Beirut: Dar al-Fakr [In Persian].
Ibn Ashur, M. (1999). Tahrir Wat-Tanweer. Beirut: Al-Tarikh Al-Arabi Foundation [In Persian].
Ibn Babawaih, M. (n.d). Al-Khisal. Qom: Jameah Modaresin [In Persian].
Ibn Babawaih, M. (n.d). Ma'anil- Akhbar. Qom: Islamic Publications Office [In Persian].
Ibn Babawaih, M. (n.d). Al al-Sharia'. Qom: Davari bookstore [In Persian].
Ibn Babuyeh, M. (n.d). Man La Yahdhurul Faqih. Qom: Islamic Publication Office [In Persian].
Ibn Darid, M. (1990). Al-Alashaq, to the efforts of Abdus Salam Mohammad Haroun. Beirut: Dar alJalil [In Persian].
Ibn Hazm (1997). Jamehara Ansab al-Arab. Beirut: Dar al-Kutub al-Alamieh [In Persian]
Ibn Hisham (1993). Seerah al-Nabiyyah. Beirut: Al-Maqabah Al-Elamiya [In Persian].
Ibn Manzoor, M. (1993). Lisanul-Arab. Beirut: Dar Sadir [In Persian]
Ibn Shahr Ashub, M. (2000). Manaqib Al Abi Talib. Qom: Allameh Publication [In Persian].
Karimi, M. (2019). Badkhal. Tehran: Big Islamic Encyclopedia [In Persian].
Khosravani, I. (2012). Clay and Kamaraj of Persian Gulf crossing. Shiraz: Arat Adib Mostafavi [In Persian].
Kilini, M. (1986). Al-Kafi. Tehran: Dar Al-Kitab al-Islamiyyah [In Persian].
Kufi, F. (1989). Tafsir of Firat al-Kufi. Tehran: (n.p) [In Persian].
Lahmdani, H. (2000). Baniya al-Nas al-Sardi. Arabic Cultural Center for Printing and Publishing [In Persian].
Majlisi, M. (1983). Biharul-Anwar. Beirut: Al-Wafa Foundation [In Persian].
Majlisi, M. (1983). Mir’atull-Aqoul. Tehran: Dar al-Kitab al-Islamiyya [In Persian].
Qari, A. (n.d). Al-Usayl collection in Shahr al-Shamayil. Cairo: (n.p) [In Persian].
Qomi, A. (1990). Tafsir Qomi. Beirut: Dar al-Suror [In Persian].
Qommi, A. (1985). Mafiyat al-Jannan. Tehran: Farhang Islamic Publishing House [In Persian].
Qundozi, S. (2001). Yanabi Al-Mouda Lzavi al-Qorabi. Qom: Dar al-Aswah [In Persian].
Qurashi, A. (1992). Quran Dictionary. Tehran: Dar al-Kitab al-Islamiyyah [In Persian].
Qurtobi, M. (1985). Al-Jamee for the rules of the Qur'an. Tehran: Nasser Khosrow Publication [In Persian].
Ragheb Esfahani, A. (1997). The Vocabulary of Al-Qur'an al-Karim. Beirut: Dar al-Adhawa [In Persian].
Saberi, H. (2001). The seal of the prophets (PBUH). Mashhad: Astan Quds Razavi Publication [In Persian].
Saleh, S. (Ed.) (1993). Nahj al-Balagha. Qom: Dar al-Hijrah Institute [In Persian].
Sobhani, J. (2006). Forough Ebadit. Qom: Bostan Kitab Publication [In Persian].
Tabarsi, F. (n.d). Majma al-Bayan. Tehran: Nasser Khosrow Publication [In Persian].
Tabatabai, M. (1982). Al-Mizan fi Tafsir al-Qur'an. Beirut: Al-Alami Foundation for Press [In Persian].
Tabatabai, M. (2002). Sunan al-Nabi. Translated by Hossein Ostad Vali. Tehran: Payam Azadi Publication [In Persian].
Tareehi, F. (1996). Bahrain Assembly. Tehran: Mortazavi Bookstore [In Persian].
Taslim Jahormi, F. (2021). Analysis of the personality of Imam Ali (AS) in the poetry of the Safavid period based on the theory of Philip Hamon. Imam Ali Studies, 12(24), 1-30. Doi: 10.30465/alavi.2023.7603 [In Persian].
The Holy Quran.