پیامبر(ص) و اهل کتاب (مسیحی – یهودی)
نویسنده: سيد علي اكبر حسيني
منبع: پژوهشکدة باقرالعلوم(علیهالسلام)
احبار و رهبانان به عنوان عالمترین مردم به بعثت نبیاکرم(ص) و زمان وقوع آن در جاهلیت، مردم بتپرست و مشرک شبه جزیره را از بعثت قریبالوقوع پیامبری که بر دین ابراهیم خلیل است و نامش احمد است خبر میدادند؛ چرا که در کتبشان صفاتش را جسته بودند و اسم و صفات ظاهر او را نیز میدانستند.
1 اهل مدینه پیوسته از علمای یهود از احوال پیامبر(ص) میشنیدند و آنان اهل مدینه را از اوصاف و احوال او از زبان تورات و انجیل آگاه میساختند.
2
روابط یهودیان و پیامبر(ص)پیامبر
ورود رسول خدا(ص) آسایش و امنیت برای مردم مدینه به ارمغان آورده بود؛ به تدریج ایشان به وسیلة مردم مدینه، اساس امتی واحد را پی میریخت و در راستای تحقق این امر، از مهاجر و انصار و نیز از یهودیان مدینه، پیماننامة مفصلی گرفت.
3 اگرچه در این پیمان سه تیرة بزرگ از یهودیان اصیل مدینه شرکت نکردند و فقط یهودیان اوس و خزرج و مشرکان این دو قبیله این پیمان را امضاء کردند؛ ولی بعدها، پیامبر(ص) با این سه گروه نیز پیمان جداگانهای امضاء کردند که در تاریخ مضبوط است.
4
انکار و لجاجت یهود
گسترش اسلام در میان انصار و قبایل اطراف مدینه باعث شد گروهی از سران جاهطلب و بزرگان یهود از روی حسادت و رشکی که نسبت به رسول خدا(ص) پیدا کرده بودند درصدد مخالفت و کارشکنی برآمده و گروهی از مردم مدینه را نیز که هنوز مسلمان نشده و یا به ظاهر اسلام آورده بودند با خود همدست کردند.
5 همدستان یهودیان مردمان منافقی بودند که برای حفظ جان و مال خود مسلمان شده بودند؛ ولی در باطن به دین پدران مشرک خود میزیستند آنان با یهودیانی که مخالف رسول خدا(ص) بودند جلسات سری و رفت و آمدهای مخفیانه داشتند بزرگان جاهطلب یهود مخالفت خود را علنی کرده و ابتدا برای سست کردن عقاید مسلمانان به سؤالات علمی و مذهبی زیادی از رسول خدا(ص) دست یازیدند و به خیال خود خواستند بدین وسیله آن حضرت را به زانو در آورند و مسلمانان را متفرق سازند؛ ولی خدای تعالی به وسیلة وحی پیامبر گرامیاش را یاری فرموده، پاسخ سؤالاتشان را میداد.
6 آنان هر سؤالی میکردند جواب روشن و واضح از آن حضرت دریافت میکردند. با این حال برای اینکه از زیر بار گرایش به اسلام شانه خالی کنند با لجاجت خاصی در پاسخ به درخواست پیامبر(ص) که میفرمود: «ایمان بیاورید» میگفتند: «ما گفتههای تو را درست نمیفهمیم».
7
در پاسخ به این پرسشهای یهودیان، آیات زیادی نازل شده است. قسمت عمدة این مجادلهها در سورههای بقره و نساء منعکس شده است. با مطالعة این آیات عمق عناد ولجاجت یهودیان نسبت به پیامبر اکرم(ص) آشکار میشود.
این مخالفان تنها از یک تیره و یا یک قبیله از یهود نبودند؛ بلکه در تمام قبایل یهود مدینه، رسول خدا(ص) مخالفینی داشت، حیی بن اخطب و برادرانش ابویاسر و جدی، سلام بن مشکم، سلام بن ابیالحقیق، کعب بن اشرف، عبدالله بن صوریا، ابن صلوبا، زبیر بن باطا، کردم بن زید، و غیره از جمله بزرگان قبایل یهود بودند که به مخالفت با رسول خدا(ص) برخاسته و سؤالاتی از آن حضرت میکردند
8 و در صدد تفرقه و اختلاف میان مسلمانان برآمده بودند.
از امالمؤمنین صفیه دختر حیی بنت اخطب نقل شده که میگفت: «... هنگامی که پیامبر خدا(ص) به مدینه مهاجرت فرمود و در پیش قوم بنیعمرو بن عوف ماندگار شد پدر و عمویم صبح زود بیرون رفتند و تا غروب آفتاب برنگشتند وقتی باز آمدند، خسته و کسل و درمانده بودند و به آرامی قدم مینهادند. همچون گذشته با شادمانی به سویشان دویدم آنقدر در اندوه فرو رفته بودند که مرا ندیدند. در این هنگام از عمویم شنیدم که به پدرم میگفت: «آیا این همان پیامبر است؟ پدرم گفت: البته عمویم گفت: آیا او را میشناسی و تأییدش میکنی؟ گفت: آری. عمویم گفت: دربارهاش چه میگویی؟ گفت: به خدا قسم تا زندهام با او دشمنم».
9
بارها رسول خدا(ص) رؤسای یهود را مورد خطاب قرار داده که: «ای گروه یهود از خدا بترسید و ایمان بیاورید. به خدا قسم شما به درستی میدانید آنچه برایتان آوردم حق است و من رسول خدایم»؛ اما آنان در جواب میگفتند: »ما گفتههای تو را درست نمیفهمیم و همچنان بر کفر خود اصرار میورزیدند».
10 در این باره آیات 34 و 116 سورة نساء نازل شد.
این مجادلهها اگرچه بر شدت عناد یهود میافزود؛ اما عقیدة مسلمانان را به پیامبرشان تحکیم میبخشید و مقام علمی و اطلاعات غیبی وی را بر همگان روشن و آشکار میساخت و گاه باعث میشد که گروه قلیلی از یهودیان به او ایمان بیاورند. عبدالله بن سلام و مخیریق از جمله دانشمندان یهود بودند که با مذاکرات مفصل با رسول خدا(ص) ایمان آوردند.
11 یهودیان با شنیدن این خبر، ایشان را به سخره گرفته و به طعنه میگفتند: «اینان افرادی انگشتشمار از اراذل و اشرار ما هستند که به محمد(ص) ایمان آورده و مسلمان شدهاند اگر از مردمان شریف و اصیل یهود بودند، هرگز دست از دین آباء و اجدادی خویش برنمیداشتند و به دین دیگری نمیگرویدند».
12
جریان تغییر قبله نیز عرصهای دیگر در کینهتوزی و عداوت یهود بود. بعد از این واقعه عدهای از بزرگان یهود نزد رسول خدا(ص) آمده گفتند: «ای محمد(ص) تو با اینکه عقیدهداری پیرو دین ابراهیم هستی چه چیز تو را وادار کرد که قبلة خود را از بیتالمقدس بگردانی؟ اینک به سوی قبله بازگرد تا ما پیرویات کنیم» البته مقصودشان از این سخن این بود که تلوّن مزاج پیغمبر اسلام را ثابت کنند و گرنه در حقیقت قصد ایمان بدان حضرت را نداشتند.
13
تفرقه، نقشة شوم یهود
در پی ناکامی یهودیان در سست کردن عقیدة مسلمانان نسبت به رسول گرامی اسلام با پیش کشیدن سؤالات پیچیده، یهودیان نقشة دیگری طرح کردند و آن اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن» بود. یهودیان به فکر افتادند که به آتش اختلاف و نفاق کهنة انصار دامن بزنند و جنگهای 120 سالة اوسیان و خزرجیان را که در سایة ایمان و اسلام از بین رفته بود تجدید کنند تا سرانجام در قوای داخلی مسلمانان جنگ و خونریزی آغاز شود.
روزی عدهای از اوسیان و خزرجیان در نقطهای گرد آمده مشغول گفتگو بودند وحدت و یگانگی این گروه که دیروز دشمن خونآشام یکدیگر بودند، شأس بن قیس - از سران کینهتوز یهود را سخت متأثر کرد فوراً به جوانی یهودی که همراه او بود اشاره کرد که میان آنها رفته از جنگ بعاث که میان اوس و خزرج اتفاق افتاده بود سخن به میان آورد. آن جوان خاطرات گذشته را چنان تشریح کرد که نزاع و تفاخر میان دو دسته مسلمان اوس و خزرج آغاز گردید نزدیک بود که آتش جنگ میان آنان شعلهور شود که خبر به پیامبر(ص) رسید و از نقشة شوم مخالفان آگاه گردید؛ فوراً با گروهی از یاران خود پیش آنها آمد و فرمود: «ای گروه مسلمانان! خدا را در نظر بیاورید آیا دوباره به یاد دوران جاهلیت افتادهاید؟ در صورتی که من در میان شما هستم و پس از آنکه خداوند شما را به اسلام راهنمائی فرمود و بدان گرامی داشت و به وسیلة آن عادات جاهلیت را از شما دور نمود و از کفر نجاتتان داد و میان شما اتحاد و اتفاق ایجاد کرد.» سخنان رسول خدا(ص) آنان را به خود آورد؛ از اینرو گریان شده، همدیگر را در آغوش کشیدند و از درگاه خداوند طلب مغفرت کردند
.
14دخداوند در این باره آیة 105 آلعمران را نازل فرمود
پیمانشکنی یهود
نقشههای یهود در این جا خاتمه نیافت، بلکه کمکم دامنة خیانت و پیمانشکنی و نقضعهدشان توسعه یافت تا اینکه بعد از جنگ بدر دشمنیشان را علنی کرده
15 به تحریک احزاب قریش علیه مسلمانان پرداختند و به تذکرات رسول خدا وقعی نمینهادند.
16 فعالیتهای کعب بن اشرف در مکه نمونة بارزی از این عهدشکنی آشکار است.
17
نخستین گروه از یهودیان که آشکارا عهد شکستند بنیقینقاع بودند.
18 رسول خدا(ص) آنها را جمع کردند و فرمودند: «ای گروه یهود، ایمان بیاورید به خدا قسم، شما میدانید که من رسول خدایم؛ وگرنه بلایی به مراتب بالاتر از قریش به شما میرسد.» آنها در جواب، به پیامبر(ص) گفتند: «ای محمد(ص)؛ پیروزیات تو را مغرور نکند؛ به درستی تو با گروهی نادان جنگیدی و مقهورشان کردی؛ در صورتی که ما مرد جنگ و مبارزهایم؛ اگر با ما جنگ کنی خواهی دانست که با چون مایی نبرد نکرده بودی».
19 آنان همچنان بر کفر و عنادشان اصرار میورزیدند تا اینکه در بازار بنیقینقاع به زنی مسلمان، اهانت کردند؛ این جریان شهادت فردی از مسلمانان را در پی داشت.
20 نقض عهد بنیقینقاع، عکسالعمل شدید پیامبر(ص) و دیگر مسلمانان را به دنبال داشت. مسلمانان برای جنگ با بنیقینقاع از مدینه خارج شدند و آنان را در محاصره گرفتند؛ بعد از پس از 15 روز محاصره، یهودیان خود را تسلیم رسول خدا(ص) کردند، حضرت نیز دستور اخراجشان را از مدینه صادر فرمودند.
21
بنینضیر نیز گروهی دیگر از یهودیان بودند که به جهت عهدشکنیشان مورد غضب رسول خدا(ص) قرار گرفتند. علت این رویداد آن بود که رسول خدا(ص) به همراه عدهای از اصحاب، جهت کمک گرفتن از یهودیان بنینضیر در امر دیة دو مرد از بنیکلاب، به محلة آنان رفته بودند؛ در حالی که ایشان به همراه اصحاب، در پشت دیوار یکی از خانههایشان به انتظار کمک آنها نشسته بودند، یهودیان فرصت را غنیمت شمرده، تصمیم به قتل پیامبر اکرم(ص) گرفتند؛
22 اما رسول خدا(ص) از طریق وحی متوجه توطئهشان شده، آنجا را ترک کردند؛ ایشان به سرعت به مدینه آمده، مسلمانان را برای جنگ با یهودیان بنینضیر فراخواندند. مسلمانان قلعة بنینضیر را دربرگرفتند؛ این محاصره 15 روز به طول انجامید
23 تا اینکه بنینضیر به تنگ آمده به رسول خدا(ص) پیغام دادند که حاضرند از این سرزمین بروند به شرطی که پیامبر(ص) اجازه دهند جز اسلحه هرآنچه اثاث دارند و شترانشان قدرت حمل آن را دارند با خود بار کرده ببرند؛
24 رسول خدا(ص) نیز پذیرفتند.
25 آنان بعد از اخراج از سرزمینشان، به خیبر رفتند. در پی آن، سرانشان - حیی بن اخطب و کنانة بن ابیالحقیق و دیگران- به مکه رفتند تا با تحریک و تحریض قریش و دیگر قبائل عرب، مقدمات جنگی بزرگ، علیه رسول خدا(ص) را فراهم آورند.
26 آنان یهودیان بنیقریظه را نیز با خود همراه کردند و جنگ احزاب را پدید آوردند؛ اما این جنگ نیز با شکست مشرکین خاتمه پذیرفت. بعد عزیمت سپاه کفر، رسول خدا(ص) به واسطة پیمانشکنی بنیقریظه به آنان حمله برد و آنها را در محاصره گرفت. بعد از چند روز محاصره، سرانجام یهودیان به ستوه آمده تسلیم شدند با تسلیم شدن آنها و به درخواست اوسیان مبنی بر ملاحظة پیامبر(ص) با همپیمان سابق آنها حضرت به حکمیت سعد معاذ - بزرگ اوسیان- رضایت دادند. یهودیان نیز به این امر راضی بودند.
27 به حکم سعد بن معاذ، مردانشان که 600 یا 700 نفر بودند و برخی تا 900 نفر هم برشمردهاند کشته شده و زنانشان به اسارت درآمدند.
28
یهودیان خیبر، آخرین گروه از یهودیان قدرتمند حجاز بودند که به دست سپاهیان اسلام از پا درآمدند.
29 رسول خدا(ص) پس از مراجعت از حدیبیه در محرم سال هفتم هجری رهسپار جنگ با یهودیان خیبر که همچنان به کارشکنی و تحریک دشمنان اسلام مشغول بودند،
30 شدند. قلاع هفتگانة خیبر یعنی ناعم، قموص، ابی، نزار، زبیر، وطیح و سلالم یکی پس از دیگری با رشادتهای مسلمانان، بخصوص امیرالمؤمنین علی(ع) فتح شدند.
یهودیان دیگر نقاط شبه جزیرة عربستان نظیر یهودیان تیماء،
31 وادیالقری،
32 طائف،
33 ایله و مقنا
34 از دیگر یهودیانی بودند که به شرط جزیه با رسول خدا(ص) مصالحه کردند.
روابط مسیحیان با حضرت(ص)
گرچه حضور مسیحیان در جزیرةالعرب به سابقة حضور یهودیان نمیرسید؛ اما آنان نیز به مانند یهودیان از آمدن قریبالوقوع پیامبر آخرالزمان در این منطقه خبر میدادند.
35 در زمان ظهور پیامبر اکرم(ص) نجران مرکز مسیحیان در بلاد عرب به شمار میآمد و دارای نظام سیاسی و اداری خاصی بود. مقاماتی چون «اسقف» به عنوان امام و رئیس مدارسشان، «العاقب» به عنوان امیر و صاحبرأیشان که بدون نظر او حکمی صادر نمیشد، و «السید» به عنوان رئیس اجتماعاتشان از عمدهترین مقاماتشان به حساب میآمدند.
36
مسیحیان عربستان مواضع ملایمتری نسبت به یهودیان، علیه پیامبر(ص) اتخاذ مینمودند از اینرو مورد تمجید خداوند در قرآن قرار گرفته و به عنوان نزدیکترین دوستان مسلمانان معرفی شدهاند.
37
شاید بتوان جریان مباهله را که در سالهای اول هجرت در مدینه اتفاق افتاد جدیترین رودررویی مسیحیان با رسول خدا(ص) برشمرد که در پی انصراف مسیحیان از مباهله، از سوی پیامبر(ص) ملزم به پرداخت جزیه شدند
.
38 و پیماننامهای نیز میان آنها و رسول خدا(ص) منعقد گردید.
39 بدین ترتیب مسیحیان نجران، جزء اولین طوایفی بودند که به دولت نوپای مدینه، جزیه پرداختند.
منابع:
- سیرة ابن اسحاق، تحقیق سهیل زکار، قم، دفترمطالعات تاریخ و معارف اسلامی،ص83 و قاضی ابرقوه؛
سیرت رسول الله، تحقیق اصغر مهدوی، تهران، خوارزمی، چاپ سوم، 1377، ج1،ص253 و الطبری؛ تاریخ الطبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1986،ج2، ص295 و ابن سعد؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1990،ج1، ص126-129 و بیهقی، ابوبکر؛ دلائل النبوه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1405،ج2، ص74 و شیخ صدوق؛ اکمال الدین، قم، دار الکتب الاسلامیه، 1395، ج1، ص198 و....
- همانها.
- ابن هشام؛ السیرة النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، ج1،ص502-504.
- طبرسی؛ اعلام الوری، قم، شریف رضی، 1412، ص69 و مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، ج19، ص110-111.
- السیرة النبویه، پیشین، ص514 و دلائل النبوه، پیشین، ج4، ص250.
- السیرة النبویه، پیشین، ص514.
- دلائل النبوه، پیشین،ج2، ص534.
- السیرة النبویه، پیشین، ص514 -516 و بلاذری؛ انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1996،ج1، ص283- 286.
- السیرة النبویه، پیشین، ص518- 519 و دلائل النبوه، پیشین، ج2، ص533.
- دلائل النبوه، پیشین،ج2، ص534.
- دلائل النبوه، پیشین، ج2، ص334-357 و ابن سید الناس؛ عیون الاثر، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، 1414،ج1، ص244-250.
- السیرة النبویه، پیشین، ص557.
- السیرة النبویه، پیشین، ص550.
- السیرة النبویه، پیشین، ص555.
- تاریخ الطبری، پیشین، ص479 و الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص22 و السیرة النبویه، پیشین، ص552 و انساب الاشراف، پیشین، ص308 و واقدی؛ مغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، موسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1989،ج1، ص176.
- انساب الاشراف، پیشین، ص308 و تاریخ الطبری، پیشین، ص479 و مغازی، پیشین، ص176.
- مسعودی؛ التنبیه و الاشراف، تصحیح عبدالله اسماعیل الصاوی، قاهره، دارالصاوی بی تا، ص210 و مغازی، پیشین، ص185-190 و الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص24-25 و تاریخ الطبری، پیشین، ص488-489.
- السیرة النبویه، پیشین، ج2، ص48.
- انساب الاشراف، پیشین، ص309 و مغازی، پیشین، ص176.
- مغازی، پیشین، ص176 و السیرة النبویه، پیشین، ج2، ص48 و انساب الاشراف، پیشین، ص309.
- مغازی، پیشین، ص176-178 و بلاذری؛ فتوح البلدان، بیروت، دارومکتبة الهلال، 1988، ص26 و الطبقات الکبری، پیشین، ص22 و السیرة النبویه، پیشین، ج1،ص563 و انساب الاشراف، پیشین، ص309 و تاریخ الطبری، پیشین، ص480.
- انساب الاشراف، پیشین، ص339 و السیرة النبویه، پیشین، ج2، ص190 و....
- همانها و الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص43 و....
- السیرة النبویه، پیشین، ج2، ص191.
- التنبیه الاشراف، پیشین، ص213 و یعقوبی؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، چاپ دوم، 1986،ج2، ص49 و انساب الاشراف، پیشین، ص339 و تاریخ الطبری، پیشین، ص551-553 و الطبقات الکبری، پیشین، ص44 و مغازی، پیشین، ص377.
- تاریخ الطبری، پیشین، ص565 - 566 و الطبقات الکبری، پیشین، ص50 و انساب الاشراف، پیشین، ص343 و مغازی، پیشین، ج2، ص441.
- السیرة النبویه، پیشین، ج2، ص240.
- السیرة النبویه، پیشین، ج2، ص241 و الطبقات الکبری، پیشین، ص57 و مغازی، پیشین، ج2، ص496-512 و تاریخ یعقوبی، پیشین، ص52 و فتوح البلدان، پیشین، ص30-31.
- التنبیه و الاشراف، پیشین، ص213 و انساب الاشراف، پیشین، ص352 و تاریخ یعقوبی، پیشین، ص56.
- السیرة النبویه، پیشین، ج2، ص328 و التنبیه و الاشراف، پیشین، ص222 و تاریخ الطبری، پیشین، ج3، ص9 و....
- مقریزی، احمدبن علی؛امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1999، ص326 و فتوح البلدان، پیشین، ص44.
- فتوح البلدان، پیشین، ص43 و الطبقات الکبری، پیشین، ج2، ص69 و التنبیه الاشراف، پیشین، ص224.
- فتوح البلدان، پیشین، ص63-64.
- فتوح البلدان، پیشین، ص67.
- الطبقات الکبری، پیشین، ج1، ص128.
- السیرة النبویه، پیشین، ج1، ص573 و الطبقات الکبری، پیشین، ج1، ص267 و ابن منظور؛ لسان العرب، بیروت، دارالصادر، چاپ سوم، 1414، ج6، ص9.
- بقره آیة 83.
- السیرة النبویه، پیشین، ج1، ص571-582 و الطبقات الکبری، پیشین، ج1، ص268.
- السیرة النبویه، پیشین، ج2، ص83.