فرشید شیشه گران
آذر 1403

کودکی پیامبر(ص)

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم کودکی پیامبر(ص) منبع: دانش‌نامة پژوهه
  1. تولد پیامبر(ص)
عموم سیره نویسان معتقدند که تولد پیامبر اکرم(ص) در «عام‌الفیل» (یعنی سالی که ابرهه برای خرابی خانة کعبه آمده بود.) در سال ۵۷۰ م. بوده است، ‌زیرا آن حضرت به‌طور قطع در سال ۶۳۲م. در گذشته است و سن مبارک او ۶۲ تا ۶۳ سال بوده است. بنابراین ولادت آن حضرت در حدود ۵۷۰م. خواهد بود. اکثریت قریب بالاتفاق محدثان و مورخان بر این قول معتقدند که تولد پیامبر(ص) در ماه ربیع‌الاول بوده ولی در روز تولد او اختلاف دارند.1 تشیع تولد وی را در هفدهم ربیع‌الاول (منابع معتقد به هفده ربیع الاول) روز جمعه و اهل تسنن دوازدهم ربیع‌الاول روز دوشنبه می‌دانند.2،3،4،5،6 هنگام تولد‌، ‌مادرش آمنه، ‌کسی را نزد عبدالمطلب جد بزرگوار او فرستاد، ‌که خداوند به تو پسری داده است. عبدالمطلب با شنیدن این مژده و حوادثی که هنگام تولد محمد، نوه‌اش به چشم دیده بود، ‌بی‌نهایت خوشحال شده و آن کودک را در دست گرفت و به داخل «کعبه» برد و مراسم شکرگزاری به جای آورد.7
2.     مراسم نام‌گذاری
عبدالمطلب برای عرض تشکر به پیشگاه خداوند جلیل، گوسفندی کشت و عده‌ای را دعوت نمود و در آن جشن با شکوه که از عموم قریش دعوت شده بود‌ند، نام فرزند خود را محمد گذارد. هنگامی که از او پرسیدند: «چرا نام فرزند خود را محمد (ستوده) انتخاب کردید، در صورتی که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟ گفت: خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد». ‌تا آن روز فقط شانزده نفر به این اسم نام‌گذاری شده بودند. قرآن مجید نیز از ایشان بنام‌های محمد و احمد یاد می‌کند. در سوره‌های آل عمران و محمد و فتح و احزاب او را به نام محمد و در سورةصف به‌نام احمد خوانده است. و منشاء اختلاف این است که مادر رسول خدا(ص)، پیش از جدش نام او را احمد گزارده بود؛ چنان‌که در تاریخ منعکس است. بنابراین قرآن، ‌او را به هر دو اسم محمد و احمد معرفی نموده است.8
  1. حوادث زمان تولد پیامبر(ص)
همزمان با تولد رسول خدا(ص) زمین لرزه‌ای به‌وقوع پیوست که آثار آن به همة نقاط جهان رسید، ‌تا آنجا که کلیساها و صومعه‌ها و بت‌هایی که مورد پرستش بت‌پرستان بودند، ویران گشتند و کار جادوگران و پیشگویان نابسامان شد. ستارگانی در آسمان پیدا شدند که پیش از این زمان، دیده نمی‌شد و ایوان کسری در ایران به لرزه درآمد و سیزده یا چهارده ستون آن فرو ریخت و آتش‌کدة فارس خاموش شد، این در حالی بود که از هزاران سال پیش، خاموش نشده بود.9و10
  1. دورة زندگی پیامبر(ص) در بادیه
نخستین دایة پیامبر(ص) کنیزی بود به‌نام ثوبیه که چهار ماه آن حضرت را شیر داد.11  بعد از ثویبه، زنی به نام حلیمه که با زنان بنی سعد به شهر مکه آمده بود تا هرکدام، کودکی از قریش گرفته و آن را شیر دهند و بزرگ نمایند به این وسیله خود را از تنگنا نجات دهند. شبی را که در راه مکه بودند، از بس که کودک گرسنه‌شان گریه کرده بود‌، خواب نرفتند. در پستان حلیمه و شتر شیری نبود. تنها امیدشان به آینده بود و به‌ هر ترتیبی خود را به مکه رساندند و به دنبال بچه‌های شیرخواره رفتند. آن زنان وقتی می‌فهمیدند که رسول خدا کودکی یتیم است، از پذیرش و نگهداری وی امتناع می‌نمودند.12 البته این داستان افسانه‌ای بیش نیست زیرا که خاندان بنی‌هاشم و شخصیت مردی مانند عبدالمطلب که جود و احسان، نیکوکاری و دستگیری او از افتادگان، زبانزد خاص و عام بود، ‌سبب می‌شد که نه تنها دایگان سرباز نزنند، بلکه مایة سر و دست شکستن دایگان دربارة او می‌گردید.13 وقتی حلیمه ملاحظه کرد که زنان بنی‌سعد، قصد مراجعه دارند، ‌رفت و همان بچه یتیم را گرفت و با خود آورد برکت پیامبر(ص) زمانی که در دامان حلیمه پرورش یافته بود، چنان زندگی حلیمه را متحول نمود، ‌که شوهر حلیمه از چنین رویداد بزرگی متعجب گشت و رشد و نمو این کودک چنان فوق‌العاده بود که در کودکی از سایر کودکان متفاوت بود، ‌تاجایی که آثار درشت‌اندامی در وجود او نمایان بود.14 مدت ۵ سال تمام رسول خدا(ص) در میان قبیلة بنی‌سعد بود و رشد و نمو کافی نمود و در ضمن این مدت دو یا سه بار حلیمه، او را پیش مادرش برد و آخرین بار او را به مادرش تحویل داد.15
  1. وفات آمنه
حلیمة سعدیه، ‌رسول خدا(ص) را نزد مادرش آمنه آورد و به او سپرد. از آن به بعد، ‌محمد(ص) در کنار مادر و جد خویش عبدالمطلب زندگی می‌کرد تا این‌که ۶ سال از عمر شریفش گذشت. در آن هنگام، مادرش آمنه‌، او را برای دیدار دائی‌های پدری که آن حضرت در مدینه از قبیلة بنی‌النجار داشت، ‌با خود برداشته و به مدینه آورد و آمنه در مراجعت به سوی مکه، ‌در منزلی به نام ابواء بیمار شده و همان‌جا از دنیا رفت.16
  1. سرپرستی عبدالمطلب
پس از مرگ آمنه، رسول خدا(ص) در تحت تکفل و سرپرستی جدش عبدالمطلب قرار گرفت و رسم آن زمان چنان بود که هر روز، ‌در کنار کعبه، ‌برای عبدالمطلب فرش پهن می‌کردند و فرزندانش در اطراف آن فرش، روی زمین می‌نشستند تا عبدالمطلب می‌آمد و روی آن فرش می‌نشست و فرزندان همراه او روی فرش می‌نشستند. رسول خدا(ص) گاهی روی آن فرش می‌رفت و عموهای آن حضرت، ‌مانع کار او می‌شدند ولی عبدالمطلب به آن‌ها می‌گفت که فرزندم را رها کنید که به خدا قسم، ‌صاحب مقام بزرگی خواهد شد. سپس او را می‌گرفت و در کنار خود، روی فرش می‌نشاند و دستش را بر پشت پیامبر(ص) می‌کشید و رفتار آن حضرت موجب خوشحالی عبدالمطلب می‌گردید.17
  1. مرگ عبدالمطلب و کفالت ابوطالب
هشت سال از زندگی شریف پیامبر(ص) گذشته بود، ‌که جد بزرگوارش، ‌رحلت کرد. عبدالمطلب از میان پسرانش، ابوطالب را برای سرپرستی محمد(ص) انتخاب کرد و وصیت کرد که همواره از او نگهداری کند. عبدالمطلب می‌دانست که شفقت ابوطالب بر محمد(ص) افزون است. ابوطالب، ‌محمد(ص) را بر بالین خود، فرامی‌خواند و بی‌نهایت او را دوست می‌داشت و پیوسته مراقب او بود و شب و روز یک لحظه او را تنها نمی‌گذاشت و او را از چشم بیگانه محفوظ می‌داشت.18
  1. شبانی پیامبر(ص)
گزارش شبانی پیامبر(ص) برای خویشاوندان خود و تمام مکیان، از خود آن حضرت نقل شده است. پیامبر اسلام(ص) ابتدا در اجیاد برای خویشاوندان خود و سپس در قراریط در ازای گرفتن چند قیراط برای مکیان شبانی می‌کرد.19
  1. بحیرای راهب
گزارش نخستین سفر پیامبر(ص) به شام و ملاقات آن حضرت با بحیرای راهب، از جمله اخبار مشکوک و قصه‌گونه ‌ایست که مورد بهره‌برداری وسیع دشمنان پیامبر(ص) قرار گرفته است. معاندین قدیم و جدید پیامبر(ص) که رسالت آسمانی او را انکار می‌کنند، ‌همواره کوشیده‌اند تا برای وی معلم یا معلمانی معرفی کنند و سپس مدعی شوند که رسول خدا(ص)، ‌قرآن و تعالیم خویش را از این معلمان فرا گرفته است.21   پانویس
  1. سبحانی، ‌جعفر، فروغ ابدیت، ‌مرکز مطبوعاتی داراتبلیغ اسلامی، ‌چاپ دوم، ‌ جلداول، ‌ص۱۲۱-۱۲۲.
  2. کلینی، ‌ابوجعفر محمد بن یعقوب، ‌اصول کافی.
  3. صادق برزگر بفرویی، ‌مصحح محمد بن حسن طوسی، ‌قم، ‌نشر انصاریان، ج۱، ص۱۰۸.
  4. طبری، ‌محمد بن جریر، تاریخ طبری، ‌ترجمة ابوالقاسم پاینده، ‌ تهران، انتشارات اساطیر، ‌۱۳۶۳، چاپ سوم، ‌جدوم، ص۱۵۶.
  5. ابن اثیر، ‌عزالذین علی، الکامل، ‌ترجمة عباس خلیلی، ‌مصحح مهیار خلیلی، ‌تهران، مؤسسة مطبوعاتی علمی، ج۱، ص۴۵۸.
  6. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ‌ترجمة سید‌هاشم رسولی، تهران، ‌اسلامیه‌، ۱۳۴۸، ج۱، ‌ ص۱۵۸.
  7. ابن هشام، ‌عبدالملک‌، السیرة النبویة، ‌ ترجمه سید‌هاشم رسولی، تهران، اسلامیه، ‌۱۳۴۸، ج۱، ص۱۵۹-۱۶۰.
  8. حلبی، علی بن برهان الدبن حلبی شافعی، سیرة حلبی، ‌ترجمة سید احمد زینی المشهور، مصر، ‌نشر کبری، ‌۱۳۸۲، ج۱، ص۹۳-۹۷.
  9. یعقوبی، ‌ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ‌ترجمة دکتر ابراهیم آیتی، تهران، ‌ بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ‌۲۵۳۶ ش، ‌ج۱، ‌ص۳۵۹.
  10. ابن اسحاق، ‌محمد بن اسحاق، السیرة النبویة، ‌ترجمة رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی ‌قاضی ابرقوه‌، ‌مصحح جعفر مدرس صادق، تهران، ‌نشر مرکز، ‌۱۳۸۳، چاپ سوم، ‌ص۱۸۹.
  11. ابن اثیر، ‌عزالدین علی، الکامل، ترجمه دکتر محمد حسین روحانی، انتشارات اساطیر، ۱۳۷۰، چاپ اول، ‌جلد دوم، ص۴۵۹.
  12. ابن هشام، عبدالملک، سیرةلنبویة، ترجمة سیدهاشم رسولی، تهران، اسلامیه، 1348، ج1، ص13-12.
  13. مجلسی، ‌محمد باقر، بحارالانوار، ‌مهدی موعود، ‌ تهران‌، ج۱۵، ص۳۴۵.
  14. ابن هشام، ‌عبدالملک، سیره النبویة ترجمة سید‌هاشم رسولی، تهران، ‌سلامیه، ۱۳۴۸، ج۱، ص۱۶۳-۱۶۴.
  15. ابن هشام، ‌عبدالملک، ‌اسیرة النبویة، ‌ترجمة سید‌هاشم رسولی، تهران، ‌اسلامی، ص‌۱۳۴۸.
  16. ابن هشام، ‌عبدالملک، ‌اسیرة النبویة، ‌ترجمة سید‌هاشم رسولی، تهران، ‌اسلامی، ص۱۶۷-۱۶۸.
  17. ابن هشام، ‌عبدالملک، سیره النبویة، ترجمة سید‌هاشم رسولی، ‌تهران، اسلامیه، ۱۳۴۸، ج۱، ‌ص۱۶۸.
  18. ابن اسحاق، محمد بن اسحاق، السیرة النبویة، ‌ترجمة رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی قاضی ابرقوه، ‌مصحح جعفر مدرس صادقی، ‌تهران، ‌ نشر مرکز ۱۳۸۳، چاپ سوم، ص۶۹.
  19. حلبی، ‌علی بن برهان، سیرة حلبی، ‌ترجمة سید احمد زینی المشهور، ‌مصر، نشر کبری، ‌۱۳۸۲ ه، ج۱، ص۱۸۳.
  20. ابن سعد، ‌ محمد بن سعد، طبقات کبری، ‌ترجمة دکتر محمد مهدوی، ‌تهران، ‌ انتشارت فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴، ج۱، ص۱۰۰.
  21. زرگری نژاد، ‌غلامحسین، تاریخ صدراسلام (عصر نبوت)، ‌تهران، ‌انتشارت سمت، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ج۱، ص۱۸۴.
  22. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمة ابوالقاسم پاینده، ‌تهران، انتشارات اساطیر، ‌۱۳۶۳، چاپ سوم، ج۲، ص۲۷۷.
  23. ابن اثیر، عزالدین علی، ‌الکامل، ترجمة عباس خلیلی، مصحح مهیارخلیلی، تهران، ‌مؤسسة مطبوعاتی علمی، ج۲ ‌ص۳۷.
  24. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، مرکز مطبوعات دارالتبلیغ اسلامی، ‌چاپ دوم، ج۱، ص۱۳۸.
  25. زرگری نژاد، غلامحسین، تاریخ صدر اسلام (عصر نبوت)، تهران[، انتشارات سمت، ۱۳۸۳، چاپ دوم، ج۱، ص-۱۸۸-۱۸۹.
]
3160
| | |
| -1 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود