بسماللهالرحمنالرحیم
دعا در سیرة نبوی
منبع: ویکی فقه
دعا، طلب و درخواست بندگان از خدا یا آنچه معبود میپندارند، برای رسیدن به خواستهها یا دوام داشتهها یا رفع ناملایمات، اعم از مادی و معنوی در زندگی دنیایی یا اخروی، چه در وضع عادی و چه در وضع اضطرار. دعا جزء سیرة پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده و در کلام آن حضرت از برترین اعمال شمرده شده است.
- دعا در لغت
واژة "دعا"، در لغت برگرفته از کلمة "دعو"، به معنای «متمایل کردن چیزی به سمت خود بهوسیلة صدا و بیان است».1 بر این اساس، اصل در" دعا"، خواندن با صوت و لفظ است.
- دعا در روایات
از دعا در احادیث و روایات پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به عنوان "برترین عبادات"2،3،4،5،6 و "مغز عبادات"7،8،9،10،11 یاد شده است. عملی که هیچ چیز در نزد خداوند متعال، گرامیتر از آن نیست.12،13،14،15 رسول خدا(ص) دعا را کلید (در) رحمت خواندند16و17 و آن را سلاح مؤمن، ستون دین و نور آسمانها و زمین معرفی کردند.18،19،20،21،22،23،34 میفرمودند: «به وسیلة (سلاح) دعا، به استقبال بلایا بروید»25 و «امواج بلا را با دعا (از خود) برگردانید».26و27 رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر دعا در زمان آسایش و گشایش تأکید بسیار داشتند و آن را خیر هر دو سرا برمیشمردند.28و29 میفرمود: «هرکس میخواهد که خداوند در سختی و مصیبت، دعای او را اجابت کند، هنگام گشایش، فراوان دعا کند».30،31،32،33،34 حضرت(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همچنین کم دعا کردن را موجب نزول بلاها معرفی کرده،35و36 توصیه میفرمودند که «بسیار دعا کنید که دعا، حتی قضای محتوم (تقدیر قطعی خداوند) را برمیگرداند».37،38،39 میفرمودند: «هیچ چیز نزد خداوند عزوجل محبوبتر از آن نیست که از او درخواست شود، پس هیچ یک از شما شرم نکند از این که از خداوند، درخواست کند»؛40،41،42،43 «پس هریک از شما حاجتش را از پروردگارش بخواهد؛ حتی نمک(غذایش را) و بند کفش پاره شدهاش را از او درخواست کند».45و46 میفرمودند: «هرگاه یکی از شما (چیزی از خدا) میخواهد، بسیار بخواهد؛ چرا که از پروردگار خویش درخواست میکند».47،48،49 فرمودند: «خداوند، بسیاری از خوبیها را از بندهاش دریغ میدارد و میفرماید: "به او نمیدهم تا از من بخواهد"»50و51
- آداب دعا در سیره و کلام نبوی
در سیرة نبوی دعا دارای آدابی است که به آن اشاره شده است:
1-3. سادگی الفاظ
از آفتهای دعا تکلفورزی و الفاظ پردازی در دعاهاست. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مسلمانان را از پرداختن به سجعگویی و انتخاب الفاظ درشت و ثقیل در دعا بر حذر داشته52و53 فرمودند: «کافی است که هریک از شما بگوید: " بار خدایا! بهشت را و هر آن گفتار و کرداری را که بدان نزدیک میگرداند، از تو درخواست میکنم و از آتش و هر آن گفتار و کرداری که موجب نزدیک شدن به آن میشود، به تو پناه میبرم"»54
بررسی دعاهایی که از پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نیز اهل بیت گرامیاش به ما رسیده، نشان میدهد که این دعاها در عین حال که از حیث محتوا، دارای بلندترین مفاهیم معرفتی هستند. از نظر سادگی و روانی الفاظ نیز، غالباً در شمار روانترین و سادهترین دعاها به شمار میروند.
2-3. حال دعا
از دیگر مواردی که در احادیث و روایات پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بهعنوان جزئی از آداب دعا نام برده شده است، حال دعا است. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مسلمانان را به غنیمت دانستن این فرصتها سفارش میکردند و میفرمودند: «برای هیچ کس در دعایی گشوده نشد، مگر آن که خداوند، در اجابتی را هم در آن دعا برایش گشوده است. پس هرگاه برای یکی از شما در دعایی باز شد، (حال دعا برای دعا کننده پدید آمد) در دعا کردن بکوشد؛ چرا که خداوند عزوجل خسته نمیشود تا آن که شما خسته شوید».55و56 از جمله این حالتها و فرصتهایی که به فرمودة پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باید مغتنم شمرده شود، هنگام رقت قلب است. ایشان فرمودند: «اغتنموا الدعاء عند الرقة فانها رحمة؛ دعا هنگام رقت قلب را غنیمت بدانید که رقت قلب سبب رحمت است».57،58،59،60
3-3. تذلل به درگاه الهی
از جمله اموری که در سیره و کلام نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدان پرداخته شده، از آن به عنوان یکی از آداب دعا یاد شده، فروتنی و تذلل بردن به درگاه احدیت است. خاکساری و فروتنی سائلان درگاه الهی، در احادیث رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مصادیقی دارد که در این بخش به مواردی از آن اشاره میشود:
1-3-3. بلند کردن دستها
از سفارشات رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به اصحاب و یاران خود، بلند کردن دستها در موقع دعاست. ایشان بلند کردن دستها به هنگام دعا را فروتنی و تذلل به درگاه الهی بر شمردند. (پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: بلند کردن دستها (به هنگام دعا)، از همان خاکساریای است که خداوند عزوجل فرموده است: "ولی نسبت به پروردگارشان خاکساری نکردند و به زاری درنیامدند.")61،62،3،64 میفرمودند: «پروردگار شما باحیا و بزرگوار است. او حیا میکند از این که کسی دستهای خود را به سوی او بلند کند و او آنها را خالی و نا امید باز گرداند».65،66،67،68
روایت شده که «رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در هنگام نیایش و درخواست از خداوند دستانش را هم چون مستمندی که غذا میطلبد بالا میآورد».69،70،71،72 آن قدر بالا که سپیدی زیر بغلهایش دیده میشد.73،74،75،76 به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) سفارش میفرمودند: «بر تو باد بلند کردن دستها به سوی پروردگار، و بسیار پشت و رو کردن آنها».77،78 میفرمودند: «هرگاه از خداوند عزوجل درخواست کردید، با کف دستانتان از او درخواست کنید و هرگاه از او پناه جستید، با پشت دستانتان از او پناه جویید».79،80
از دیگر روشهای رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در ابراز و اظهار تذلل و خاکساری در برابر درگاه الهی این بود که به هنگام دعا دو انگشتش را نزدیک شانههایش (رو به آسمان) میگرفت و دعا میکرد،81 و گاه با انگشتش اشاره میکرد؛ ولی آن را تکان نمیداد.82،83
2-3-3.گریستن
تضرع و زاری به درگاه الهی نیز از دیگر مصادیق تذلل و خاکساری به درگاه الهی به هنگام دعا به شمار میرود. در احادیث و روایاتی که از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به دست ما رسیده است از گریستن بنده از ترس خدا، به عنوان "کلید رحمت و نشانة پذیرش و در استجابت (دعا)" یاد شده است.84،85
رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود نیز به هنگام دعا و درخواست از خداوند بسیار میگریست86 چندان که از شدت تضرع و زاری نزدیک بود که عبا از دوش حضرت(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بیفتد.87،88
از امام صادق(علیهالسلام) روایت شده که: «پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در شب نوبتی ام سلمه در خانة او بود. ام سلمه متوجه شد که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بستر نیست و از اینرو، بنا به خصلت زنانه، دچار شک و بددلی شد. پس برخاست و در اطراف خانه، به جستجوی ایشان پرداخت. ناگاه، دید که پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در گوشهای از اتاق، ایستاده و دستهایش را به طرف آسمان برداشته است و گریه میکند و میگوید: " بار خدایا! خوبیهایی را که ارزانیام داشتهای، هرگز از من باز مگیر... بار خدایا! هرگز مرا (به اندازة) چشم بر هم زدنی، به خودم وا مگذار".
ام سلمه برگشت و شروع به گریستن کرد، تا جایی که از صدای گریة او، پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برگشت و به او فرمود: " ای ام سلمه! چرا گریه میکنی؟ ".
عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت، ای رسول خدا! چرا گریه نکنم، در حالی که شما با آن مقامی که نزد خدا داری و خداوند، همة گناهان قبل و بعد تو را آمرزیده است (این گونهای)...؟ !
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: " ای ام سلمه! چه چیز مرا در امان میدارد؟ خداوند، یونس بن متی را یک چشم برهم زدن، به خودش واگذاشت و در نتیجه، آن شد که شد"»89،90
از عایشه - همسر پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) - نیز روایتی نقل شده که در آن آمده: «شبی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به نماز ایستاد و قرآن خواند و گریست. سپس نشست و قرآن خواند و دعا کرد و گریست. باز نشست و قرآن خواند و دعا کرد و گریست و چون تمام کرد و به بستر رفت، باز قرآن خواند و گریست، چندان که گونهها و محاسنش از اشک، تر شد. گفتم: ای پیامبر خدا! آیا نه این است که خداوند، گناهان گذشته و آیندة تو را آمرزیده است؟ فرمود: "چرا؛ اما آیا بندهای سپاسگزار نباشم؟"»91
4-3. آهستگی صدا
از دیگر آدابی که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مسلمانان را بدان سفارش میفرمود پایین آوردن صدا به وقت دعاست. ایشان بلند کردن صدا در دعا را از جمله اموری دانستند که خداوند آن را خوش ندارد،92،93،94
میفرمود: «اربعوا علی انفسکم. انکم لا تدعون اصم و لا غائبا. انکم تدعون سمیعا قریبا، و هو معکم؛ صدایتان را پایین بیاورید؛ چرا که شما ناشنوایی یا غایبی را صدا نمیزنید؛ بلکه شنوای نزدیکی را صدا میزنید که همواره با شماست».95،96،97
برخی از مفسران در تفسیر این آیه از قرآن که: "و نمازت را با صدای بلند و یا با صدای بسیار آهسته مخوان"98
به حدیثی از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) استناد جسته منظور این آیه از "صلاة" را دعا دانستند.99،100،101
و گفتند: «در هنگام دعا کردن، صدایت را بلند مکن که چون گناهانت را یاد کنی، دیگران بشنوند و بدانها سرزنشت کنند».102
5-3. قاطعیت و پافشاری در دعا
قاطعیت در دعا نیز از دیگر آداب دعا از سوی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر شمرده شده است. حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مسلمانان میخواستند که اگر خواهان اجابت دعایشان از سوی خداوندند، دعای خود را با لفظی قاطعانه از خدا بخواهند میفرمودند: «هرگاه یکی از شما دعا کرد، در دعا قاطع باشد و نگوید: خدایا! اگر میخواهی، بده؛ چرا که خداوند، وادار کنندهای ندارد»103،104،105،106
ایشان همچنین اصرار و سماجت کردن در دعا را نیز از دیگر آداب دعا بر شمردند و سماجت کنندگان در دعا را، محبوب خداوند، بیان کردند،107،108،109،110،111
و فرمودند: «"خداوند رحمت کند بندهای را که از خداوند عزوجل حاجتی بخواهد و در دعایش پافشاری ورزد؛ خواه دعایش مستجاب شود، خواه نشود" سپس این آیه را تلاوت کرد: " پروردگارم را میخوانم. امیدوارم که در خواندن پروردگارم، محروم نباشم"»112،113،114
از مصادیق اصرار و پافشاری در دعا تکرار دعا و درخواست است. در سیرة رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده که ایشان هرگاه دعایی میکردند، سه بار درخواستش را تکرار میکرد.115،116،117،118
6-3. بلندهمتی در دعا
در روایتی بلند، از امیرالمؤمنین علی(علیهالسّلام) آمده: «عادت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر این بود که هرگاه چیزی از او خواسته میشد، اگر میخواست انجامش دهد، میفرمود: "باشد" و اگر نمیخواست انجامش دهد، سکوت میکرد و هرگز، پاسخ "نه" نمیداد. روزی، بادیه نشینی نزد ایشان آمد و چیزی خواست. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سکوت کرد. دوباره خواست. باز هم سکوت کرد. بار سوم خواست. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با حالت تشر، به او فرمود: "ای اعرابی! هرچه میخواهی، تقاضا کن".
ما به حال او غبطه خوردیم و گفتیم: الآن، بهشت را تقاضا میکند.
بادیه نشین گفت: مرکبی از تو میخواهم.
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: "باشد".
سپس فرمود: "باز هم بخواه".
گفت: توشه هم میخواهم.
فرمود: "باشد".
ما از این درخواستها تعجب کردیم. پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: "چه قدر فرق است میان درخواست این بادیه نشین و درخواست آن پیر زن بنی اسرائیل!".
آنگاه فرمود: "موسی(علیهالسّلام) فرمان یافت که از دریا بگذرد؛ پس چون به دریا رسید، مرکبها را هی زدند؛ اما آنها باز میگشتند و از رفتن امتناع میکردند. موسی(علیهالسّلام) گفت: پروردگارا مرا چه شده است؟ بدو فرمود: "تو نزدیک قبر یوسف هستی. استخوانهای او را هم با خودت ببر".
اما قبر با زمین، یکسان شده بود و موسی(علیهالسّلام) نمیدانست کجاست. گفتند: اگر کسی باشد که جای قبر را بداند، آن کس، پیر زنی از بنی اسرائیل است. شاید او بداند که قبر کجاست.
موسی (علیهالسّلام) او را احضار کرد و فرمود: تو میدانی قبر یوسف کجاست؟
گفت: آری.
فرمود: آن را نشانم بده.
گفت: نه به خدا، مگر آن که آن چه از تو میخواهم، به من بدهی.
فرمود: باشد.
گفت: از تو میخواهم که در بهشت، با تو در یک درجه باشم.
فرمود: (فقط) بهشت را بخواه.
گفت: نه. فقط با تو باشم.
موسی(علیهالسّلام) سعی داشت او را از نظرش منصرف کند که خداوند تبارک و تعالی به او وحی فرمود که: "هرچه میخواهد، به او عطا کن؛ زیرا از (درجة) تو، چیزی کم نخواهد کرد". موسی(علیهالسّلام) به آن پیرزن، قول داد و او جای قبر را نشانش داد و موسی استخوانها را بیرون آورد و از دریا گذشت".123،124،125،126،127،128،129
3-7. عمومیت در دعا
پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مسلمانان توصیه میفرمود که «هرگاه دعایی میکنید دایرة دعایتان را وسیع بگیرید و آن را به همة مردان و زنان مؤمن تعمیم دهید، زیرا چنین دعایی به اجابت نزدیکتر است».130،131 روایت شده که «روزی مردی در حضور رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مقام دعا عرض کرد: خدایا پیامبر را بیامرز مرا (نیز) بیامرز. حضرت(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: چرا دور رحمت خدا را سنگ چین کردی؟ چرا فقط من و تو؟ هرگاه دعا میکنید به دعای خود عمومیت دهید که اجابت را حتمی میکند».132،133،134
8-3. شتاب نورزیدن در استجابت دعا
تعجیل در استجابت دعا نیز از دیگر مواردی برشمرده شده که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بیان آن احادیث و روایاتی را بیان فرمودند. پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «هیچ کس نیست که از خدا چیزی بخواهد، مگر آن که خواستهاش را اجابت میکند؛ یا در همین دنیا به او میدهد، یا گناهانش را به اندازة آن چه دعا کرده است، از او میزداید به شرط آن که برای گناهی یا بریدن پیوند خویشاوندی دعا نکند و یا (برای برآورده شدن دعایش) شتاب نورزیده باشد. گفته شد: ای پیامبر خدا! شتاب کردن چیست؟ فرمود: "بگوید: بارها پروردگارم را خواندم؛ اما اجابتم نکرد، پس خسته شود و دعا کردن را وا نهد:.»135،136،137
3-9. خوشبین بودن به استجابت
از دیگر لوازم و آداب دعا، خوشبین بودن به استجابت آن، از سوی خداوند است. از اینرو پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مسلمانان توصیه میفرمودند که: «خدا را با یقین داشتن به اجابت، دعا کنید و بدانید که خداوند، دعایی را که از دلی غافل و بیتوجه برخیزد را مستجاب نمیکند».138،139،140،141
در حدیثی دیگر نیز از آن بزرگوار آمده که: «به هرکه (توفیق) دعا داده شود، از اجابت، محروم نمیشود؛ چرا که خداوند عزوجل میفرماید: "مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم".»142،143،144،145،146
10-3. آمین گفتن بعد از دعا
رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آمین گفتن پس از دعا بهعنوان پایان بخش دعاها تأکید و سفارش فراوان داشتند.147، 148،149 ایشان آمین را "مهر پروردگار جهانیان بر (دعای) بندگان مؤمنش" توصیف کردند.150،151،152
حضرت همچنین دعا کننده و آمین گو را در مزد، شریک یکدیگر بیان کردند و فرمودند: «الداعی و المؤمن فی الاجر شریکان».153،154،155،156
- شروط استجابت دعا
پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) استجابت دعاها از سوی خداوند را به شروطی منوط دانستند که در این بخش به برخی از این موارد اشاره کرده از میان احادیث وارده از سوی آن حضرت، به تعدادی از این روایات استشهاد میکنیم.
1-4. صفای باطن
در برخی روایات صادره از سوی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از صفای باطن و پاکی ضمیر، بهعنوان یکی از شروط استجابت دعا یاد شده و از مسلمانان خواسته شده که: «فاسئلوا الله ربکم بنیات صادقه و قلوب طاهره؛ (مقصود از قلب طاهر به فرمودة امام صادق(علیهالسّلام) دلی است که در آن خاطرهای بهجز خاطرة خدا نباشد. (القلب السلیم الذی یلقی ربه و لیس فیه احد سواه.)157،158 با انگیزه و نیت صادقانه و دلی پاک از خدا مسئلت کنید...»159،160،161،162
4-2. حضور قلب
از دیگر شروطی که در احادیث و روایات پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شرط استجابت دعا از سوی خداوند، ذکر گردیده است. داشتن حضور قلب در دعاست. ایشان دعای برخاسته از دل فرد غافل و بیتوجه را، مورد پذیرش و استجابت از سوی خداوند ندانستند163،164،165،166 و فرمودند: «دعایی که همراه با حضور قلب باشد رد نمیشود».167
4-3. رزق حلال
لقمة حلال از دیگر مواردی است که در احادیث و روایات پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از آن به عنوان یکی از شروط استجابت دعا یاد شده است. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دعا را کلید حاجت عنوان کرده و لقمههای حلال را دندانههای آن کلید دانستند،168 و فرمودند: «هرکه خوش دارد دعایش مستجاب شود، باید درآمدش را پاک گرداند».169،170،171 و در حدیثی دیگر آمده: «بنده، دستش را به سوی خدا برمیدارد، در حالی که خوراکش حرام است. با چنین وضعی، چگونه دعایش پذیرفته شود؟»172
روایت شده که روزی مردی خطاب به حضرت گفت: «دوست دارم دعایم مستجاب شود پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پاسخ او فرمود: از حرام دوری کن، دعایت مستجاب میشود».173 ابن عباس نیز روایت کرده که «چون این آیه نزد پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تلاوت شد: "ای مردم! از آن چه در زمین، حلال و پاکیزه است، بخورید".174 سعدبن ابیوقاص برخاست و گفت: ای پیامبر خدا! دعا کن که خدا مرا مستجاب الدعوه گرداند. پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به او فرمود: "ای سعد! خوراکت را پاک گردان تا مستجاب الدعوه شوی. سوگند به آن که جان محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در دست اوست، بندهای که لقمة حرام وارد شکمش میکند، چهل روز، هیچ عملی از او پذیرفته نمیشود. هر بندهای که گوشتش از حرام و ربا بروید، آتش به او سزاوارتر است".»175،176،177
4-4. عمل
عمل نیز در احادیث رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) یکی از شروط استجابت دعا معرفی شده است. حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دعا کنندة بدون عمل را به تیراندازی تشبیه کردند که با کمان بیزه، تیراندازی میکند.178،179،180
فرمودند: «از خداوند عزوجل فرمان برید تا او نیز (با اجابت خواستههایتان) از شما فرمان برد».181،182
5-4. مقتضای حکمت ومصلحت
خداوند برخی دعاها و خواستههای بندگانش را به خاطر مصلحت و یا حکمتی برآورده نمیسازد. پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «آدمی حاجتی را از خدا میطلبد؛ اما خداوند، به خاطر خیر و مصلحتش، آن را از او دور میگرداند و نمیدهد...»183،184
همچنین ایشان در روایت دیگری فرمودند: «همانا بنده در آستانة رسیدن به حاجتی از حاجتهای دنیا قرار میگیرد؛ اما خداوند از فراز هفت آسمان، یاد او میکند و میفرماید: «فرشتگان من! این بندهام به حاجتی از حاجتهای دنیا نزدیک شده است. اگر آن را برایش بگشایم، دری به سوی آتش گشودهام. پس، آن را از او دور کنید...»185
- موانع استجابت دعا
علاوه بر مواردی که در بالا اشاره شد که در صورت نبودش، آنها نیز از موانع استجابت دعا برشمرده میشوند از دیگر مواردی که میتوان تحت عنوان موانع استجابت دعا بدان اشاره کرد، میتوان به این موارد اشاره کرد:
5-1. ستم کردن
پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ستم به دیگران را موجب عدم اجابت دعا از سوی خداوند دانستند و فرمودند: «ستم نکنید که در این صورت، دعا میکنید و دعایتان مستجاب نمیشود، باران میطلبید و نازل نمیشود، و (از خدا) یاری میجویید و یاری نمیشوید».186،187
5-2. بریدن از خویشاوندان
بریدن از خویشاوند و ترک رحم نیز از سوی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مواردی برشمرده شده که مانع استجابت دعا میشود. پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: «بریدن پیوند خویشاوندی، مانع اجابت دعا میشود».188،19
5-3. امید بستن به غیر خدا
از جمله اموری که مانع استجابت دعا میشود امید بستن به غیر خداست. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «هرگاه یکی از شما خواست که آنچه را از پروردگارش درخواست میکند، به او بدهد، باید از همة مردم، چشم امید بر کند و به غیر خدا، هرگز امیدی نداشته باشد. پس خدا هرگاه قلب بندهای را اینگونه دانست، هرچه را که او از خدا بخواهد، به او عطا میکند».190
- بهترین اوقات دعا
در احادیث رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اوقاتی به عنوان بهترین زمانهای استجابت دعا معرفی شدهاند که از جملة این زمانها میتوان به شبهای جمعه،191،192،193 نیمة شعبان،194 شب عرفه،195 شبهای عیدین(قربان و فطر)،196 دل شب،197،198،199 هنگام سحرگاهان،200،301 هنگام اذان،202،203،204 بین اذان و اقامه،205،206،207 هنگام نماز،208،209،210 در سجده،211،212،213 روز جمعه،314،215،216 اول رجب،217 ماه رمضان،218،219،220دو... اشاره کرد.
- بافضیلتترین مکانها برای دعا
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همچنین در بیانات خود از برخی اماکن به عنوان با فضیلتترین مکانها جهت استجابت دعا یاد کردند، از جمله این که در روایتی از ایشان آمده در هفت موطن دستها را به دعا بلند کنید: «در نماز، در هنگام دیدن کعبه، در بالای صفا ومروه، در شامگاه عرفه، در جمع، در دو جمره، و برای(نماز) میت.221،222،223
پانویس
۱. زکریا، ابوالحسن احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۳۵۸.
۲. شیخ حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، ج7، ص31.
3. دیلمی، حسن بن ابیالحسن، ارشادالقلوب، ج1، ص291.
4. ابن ورام، ورام بن ابی فراس، مجموعة ورام، ج۲، ص۲۳۷.
5. سیوطی، جلالالدین، الجامعالصغیر، ج1، ص2002.
6. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج2، ص65.
7. دیلمی، حسن بن ابیالحسن، ارشادالقلوب، ج1، ص291.
8. دیلمی، حسن بن محمد، اعلامالدین، ص278.
9. حلی، ابن فهد، عدةالداعی، ص29.
10. طبرانی، سلیمانبن احمد، الدعاء، تحقیق مصطفی عبدالباقر عطاء، بیروت، دارالکتبالعلمیه، چاپ اول، 1413
، ص24.
11. سیوطی، جلالالدین، الجامعالصغیر، ج1، ص6748.
12. شعیری، محمدبن محمد، جامعالاخبار، ص131.
13. احمدبن حنبل، مسند احمد، ج14، ص360.
14. حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله، المستدرک، ج1، ص666.
15. بخاری، محمدبن اسماعیل، الادبالمفرد، ص249.
۱۶. سیوطی، جلالالدین، الجامعالصغیر، ج1، ص6749.
۱۷. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج2، ص62.
۱۸. طبرسی، حسنبن فضل، مکارمالاخلاق، ص268.
۱۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۶۸.
۲۰. کوفی، محمدبن محمد، الجعفریات، تهران، مکتبة نینویالحدیثه، بی تا، ص222.
۲۱.ابن ابی جمهور،عوالیاللالی، قم، سیدالشهداء علیهالسلام، 1405، بی تا، ج4، ص19.
۲۲. حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله، المستدرک، ج1، ص669.
۲۳. ابویعلی، احمدبن علی، مسند ابی یعلی، ج1، ص344.
۲۴. قضائی، محمدبن سلامه، مسندالشهاب، ج1، ص117.
۲۵.شیخ مفید، محمدبن محمد، الاختصاص، ص335.
۲۶. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج15، ص831.
۲۷. عجلونی، اسماعیلبن محمد، کشفالخفاء، ج1، ص361.
۲۸. محدث نوری، حسین، مستدرکالوسائل، ج2، ص412.
۲۹. شهید ثانی، زینالدین بن نورالدین، مسکنالفؤاد، ص44.
۳۰. راوندی، قطبالدین، الدعوات، قم، مدرسة امام مهدی عجلاللهفرجهالشریف، 1407، ص19.
۳۱. محدث نوری، حسین، مستدرکالوسائل، ج5، ص182.
۳۲. ترمذی، محمدبن عیسی، سنن ترمذی، ج5، ص462
۳۳. حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله، المستدرک، ج1، ص729.
۳۴. ابویعلی، احمدبن علی، میند ابی یعلی، پیشین، ج11، ص283.
۳۵. محدث نوری، حسین، مستدرکالوسائل، ج5، ص167
۳۶. راوندی، قطبالدین، الدعوات، قم، مدرسة امام مهدی عجلاللهفرجهالشریف، 1407، ص20.
3۷. سیوطی، جلالالدین، الجامعالصغیر، ج1، ص6751.
3۸. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج2، ص63.
۳۹. بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، بیروت، دارالنتب العلمیه، چاپ اول، 1412، ج13، ص37.
۴۰. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج4، ص21.
۴۱. شیخ صدوق، محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعة مدرسین، 1413، ج2، ص70.
۴۲. شیخ حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، ج7، ص32.
4۳. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج54، ص293.
۴۴. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم،
۱۹۸۳، ج۵، ص۲۴۳.
۴۵. هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۱۵۰.
۴۶. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۴۴۹.
۴۷. کوفی، ابن ابی شیبه، المصنف، تحقیق سعید اللحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۹، ج۸، ص۱۹۲.
۴۸. ابن حبان، محمد، صحیح ابن حبان، تحقیق شعیب ارنؤوط، بی جا، الرساله، چاپ دوم، ۱۹۹۳، ج۳،
ص۱۷۲.
۴۹. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۲، ص۳۰۱.
۵۰. محدث نوری، حسین، مستدرکالوسائل، ج5، ص175.
۵۱. نسفی، عبدالله بن احمد، تفسیرالنسفی، ج1، ص354.
۵۲. فیض کاشانی، ملامحسن، المحجةالبیضاء فی تهذیب الاحیاء، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، بی تا، ج2، ص292.
۵۳. معتزلی، ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، قم، کتابخانة آیتالله مرعشی نجفی، 1404، ج6، ص196.
۵۴. فیض کاشانی، ملامحسن، المحجةالبیضاء فی تهذیب الاحیاء، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، بی تا، ج6، ص196.
۵۵. طوسی، محمدبن حسن، امالی طوسی، ص6.
۵۶. شیخ حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، ج7، ص28.
۵۷. قضاعی، محمد ابن سلامه، مسندالشهاب، ج1، ص402.
۵۸. سیوطی، جلالالدین، الجامعالصغیر، ج1، ص2904.
۵۹. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج2، ص102.
۶۰. راوندی، قطبالدین، الدعوات، قم، مدرسة امام مهدی عجلاللهفرجهالشریف، 1407، ص30.
۶۱. حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله، المستدرک، ج2، ص586.
۶۲. بیهقی، ابوبکر، السننالکبری، ج2، ص110.
۶۳. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج2، ص85.
۶۴. ابی ابی جمهور، عوالی اللالی، قم، سیدالشهداء علیهالسلام، 1405، بی تا، ج2، ص47.
۶۵. سجستانی، ابن الاشعث، سنن ابی داوود، تحقیق سعید محمد اللحام، دار الفکر، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج۱، ص۳۳۴.
۶۶. ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۸۳، ج۵، ص۲۱۷.
۶۷. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، دار الفکر، بی تا، ج۲، ص۲۱۱.
۶۸. ابن حبان، محمد، صحیح ابن حبان، تحقیق شعیب ارنؤوط، بی جا، الرساله، چاپ دوم، ۱۹۹۳، ج۳، ص۱۶۱.
۶۹. بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، بیروت، دارالنتب العلمیه، چاپ اول، 1412، ج8، ص62.
۷۰. دیلمی، حسن بن محمد، اعلامالدین، ص213.
۷۱. ابن ورام، ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج۲، ص۷۴.
۷۲. راوندی، قطبالدین، الدعوات، قم، مدرسة امام مهدی عجلاللهفرجهالشریف، 1407، ص22.
۷۳. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۸۲.
۷۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲، ص۲۱.
۷۵. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دار الفکر، ج۶، ص۱۲.
۷۶. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشی، بی تا، ج۲، ص۶۱۲.
۷۷. برقی، احمدبن محمدبن خالد، المحاسن، ج1، ص17.
۷۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج66، ص392.
۷۹. کوفی، محمدبن محمد، الجعفریات، تهران، مکتبة نینویالحدیثه، بی تا، ص226.
۸۰. محدث نوری، حسین، مستدرکالوسائل، ج5، ص187.
۸۱. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشی، بی تا، ج۴، ص۳۲۰.
۸۲. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، دار الفکر، بی تا، ج۲، ص۱۳۲.
۸۳. نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱، ج۱، ص۳۷۶.
۸۴. دیلمی، حسن بن ابیالحسن، ارشادالقلوب، ج1، ص293.
۸۵. محدث نوری، حسین، مستدرکالوسائل، ج11، ص247.
۸۶. سیدبن طاووس، علیبن موسی، اقبالالاعمال، تهران، دارالکتبالاسلامیه، 1367ش، ص20.
۸۷. راوندی، قطبالدین، الدعوات، قم، مدرسة امام مهدی عجلاللهفرجهالشریف، 1407، ص22.
۸۸. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج90، ص339.
۸۹. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرالقمی، قم، جزائری، چاپ سوم، 1404، ج2، ص75.
۹۰. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج16، ص217-218.
۹۱. دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲، ج۱، ص۹۱.
۹۲. صنعانی، عبدالرزاق، المنصف، تحقیق حبیبالرحمن الاعظمی، بی جا، بی تا، ج2، ص274.
۹۳. سیوطی، جلالالدین، الجامعالصغیر، ج1، ص3553.
۹۴. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج16، ص38.
۹۵. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۴، ص۳۹۴.
۹۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۴، ص۱۶.
۹۷. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۳۴۱.
۹۸. سورة اسراء، آیة 110.
۹۹. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲، ج۱۵، ص۱۲۳.
۱۰۰. بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق عبدالرزاق المهدی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰، ج۳، ص۱۶۹.
۱۰۱. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۳ش، ج۱۱، ص۳۲۴.
۱۰۲. رازی، فخرالدین، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰، ج۲۱، ص۴۱۹.
۱۰۳. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۰۱.
۱۰۴. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دار الفکر، ج۸، ص۶۳ – ۶۴.
۱۰۵. کوفی، ابن ابی شیبه، المصنف، تحقیق سعید اللحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۹، ج۷، ص۲۳.
۱۰۶. بخاری، محمد بن اسماعیل، الادب المفرد، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۶، ص۱۳۴.
۱۰۷. ابن ابی جمهور، عوالی اللالی، قم، سیدالشهداء علیهالسلام، 1405، بی تا، ج2، ص223.
۱۰۸. شعیری، محمدبن محمد، جامعالاخبار، ص131.
۱۰۹. راوندی، قطبالدین، الدعوات، قم، مدرسة امام مهدی عجلاللهفرجهالشریف، 1407، ص20.
۱۱۰. طبرانی، سلیمانبن احمد، الدعاء، تحقیق مصطفی عبدالباقر عطاء، بیروت، دارالکتبالعلمیه، چاپ اول، 1413، ص28.
111. قضاعی، محمد ابن سلامه، مسندالشهاب، ج2، ص145.
۱۱۲. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج2، ص475.
۱۱۳. حلی، ابن فهد، عدةالداعی، ص202.
۱۱۴. سورة مریم، آیة 480.
۱۱۵. طبرسی، حسنبن فضل، مکارمالاخلاق، ص23.
۱۱۶. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۳۹۴.
۱۱۷. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۳۴۱.
۱۱۸. ابن حبان، محمد، صحیح ابن حبان، تحقیق شعیب ارنؤوط، بی جا، الرساله، چاپ دوم، ۱۹۹۳، ج۳، ص۲۰۴.
۱۱۹. حلی، ابن فهد، عدةالداعی، ص42.
۱۲۰. شیخ حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، ج7، ص25.
۱۲۱. حلی، ابن فهد، عدةالداعی، ص42.
۱۲۲. شیخ حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، ج7، ص25.
۱۲۳. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج8، ص155.
۱۲۴.راوندی، قطبالدین، الدعوات، قم، مدرسة امام مهدی عجلاللهفرجهالشریف، 1407، ص40-41.
۱۲۵. طبرانی، سلیمانبن احمد، المعجمالاوسط، ج7، ص 374.
۱۲۶. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج2، ص616-617.
۱۲۷. شیخ صدوق، محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعة مدرسین، 1413، ج1، ص193-194.
۱۲۸. حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قربالاسناد، ص375.
۱۲۹. حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله، المستدرک، ج2، ص624.
۱۳0. بیهقی، ابوبکر، السننالکبری، ج3، ص185.
۱۳۱. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج2، ص85.
۱۳۲. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج2، ص487.
۱۳۳. دیلمی، حسنبن محمد، اعلامالدین، ص394.
۱۳۴. شیخ صدوق، محمدبن علی، ثوابالاعمال، قم، انتشارات شریف رضی، 1344ش، ص162.
۱۳۵. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دار الفکر، ج۸، ص۸۷.
1۳۶. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، دار الفکر، بی تا، ج۳، ص۳۵۳.
1۳۷. ابن حبان، محمد، صحیح ابن حبان، تحقیق شعیب ارنؤوط، بی جا، الرساله، چاپ دوم، ۱۹۹۳، ج۳،
ص۲۵۷.
۱۳۸. دیلمی، حسنبن محمد، اعلامالدین، ص295.
۱۳۹. ابن ورام، ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج۲، ص۲۳۷.
1۴۰. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۱۷۷.
۱۴۱. حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله، المستدرک، ج1، ص670.
۱۴۲. طوسی، محمدبن حسن، امالی طوسی، ص452.
۱۴۳. شیخ صدوق، محمدبن علی، الخصال، قم، جامعة مدرسین، 1403، ج1، ص202.
۱۴۴. ابن ورام، ورام بن ابی فراس، مجموعة ورام، ج۲، ص۸۴ – ۸۵.
۱۴۵. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج15، ص873.
۱۴۶. سورة غافر،آیة 60.
۱۴۷. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، مرعشی نجفی، ۱۴۰۴، ج۱، ص۱۷.
۱۴۸. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۲۱۳.
۱۴۹. ضحاک، احمد بن عمرو، الآحاد و المثانی، تحقیق باسم فیصل احمد الجوابره، دار الدرایه، چاپ اول،
۱۴۱۱، ج۳، ص۱۱۹.
۱۵۰. طبرانی، سلیمانبن احمد، الدعاء، تحقیق مصطفی عبدالباقر عطاء، بیروت، دارالکتبالعلمیه، چاپ اول،
1413، ص89.
1۵۱. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۸.
۱۵۲. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج1، ص559.
۱۵۳. محدث نوری، حسین، مستدرکالوسائل، ج5، ص240.
۱۵۴. کوفی، محمدبن محمد، الجعفریات، تهران، مکتبة نینویالحدیثه، بی تا، ص31.
۱۵۵. سیوطی، جلالالدین، الجامعالصغیر، ج1، ص6741.
۱۵۶. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج2، ص75.
۱۵۷. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج2، ص75.
۱۵۸. قمی، علیبن ابراهیم، تفسیرالقمی، قم، جزائری، چاپ سوم، 1404، ج2، ص123.
۱۵۹. سیدبن طاووس، علیبن موسی، اقبالالاعمال، تهران، دارالکتبالاسلامیه، 1367ش، ص2.
۱۶۰. شیخ صدوق، محمدبن علی، الامالی، ص154.
۱۶۱. فتال نیشابوری، محمدبن حسن، روضةالواعظین، ج1، ص345.
۱۶۲. شیخ صدوق، محمدبن علی، عیون اخبارالرضا علیهالسلام، ج2، ص265.
۱۶۳. دیلمی، حسنبن محمد، اعلامالدین، ص295.
۱۶۴. ابن ورام، ورام بن ابی فراس، مجموعة ورام، ج۲، ص۲۳۷.
۱۶۵. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۱۷۷.
۱۶۶. حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله، المستدرک، ج1، ص670.
۱۶۷. ابن ورام، ورام بن ابی فراس، مجموعة ورام، ج۲، ص۱۱۸.
۱۶۸. محمدی ریشهری، محمد، حکمتنامة پیامبر اعظم(صلیالله علیه وآله و سلم)، قم، دارالحدیث، چاپ
اول، 1386، ج10، ص211.
۱۶۹. کوفی، محمدبن محمد، الجعفریات، تهران، مکتبة نینویالحدیثه، بی تا، ص65.
۱۷۰. محدث نوری، حسین، مستدرکالوسائل، ج13، ص27.
۱۷۱. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج90، ص373.
۱۷۲. دیلمی، حسنبن ابی حسن، ارشادالقلوب، ج1، ص292.
۱۷۳. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج16، ص129.
1۷۴. سورة بقره، آیة 168.
1۷۵. هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۲۹۱.
۱۷۶. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۶، ص۳۱۱.
177. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر الماثور، قم، مرعشی نجفی، ۱۴۰۴، ج۱، ص۱۶۷.
1۷۸. کوفی، محمدبن محمد، الجعفریات، تهران، مکتبة نینویالحدیثه، بی تا، ص224.
۱۷۹. راوندی، قطبالدین، الدعوات، قم، مدرسة امام مهدی عجلاللهفرجهالشریف، 1407، ص19.
۱۸۰. عسقلانی، ابن حجر، فتحالباری، ج3، ص110.
۱۸۱. کوفی، محمدبن محمد، الجعفریات، تهران، مکتبة نینویالحدیثه، بی تا، ص215.
۱۸۲. محدث نوری، حسین، مستدرکالوسائل، ج5، ص268.
۱۸۳. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بی جا، دار احیاء التراث
العربی، بی تا، ج۱۱، ص۲۸۴.
1۸۴. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۰۵.
۱۸۵. محمدی ریشهری، محمد، حکمتنامة پیامبر اعظم(صلیالله علیه وآله و سلم)، قم، دارالحدیث، چاپ
اول، 1386، ج10، ص225.
۱۸۶. هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۵، ص۲۳۵.
۱۸۷. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، الدرر المنثور، ج۱، ص۳۲۵.
۱۸۸. محدث نوری، حسین، مستدرکالوسائل، ج12، ص334.
۱۸۹. حلوانی، حسینبن محمد، نزهةالناظر و تنبیهالخاطر، قم، مدرسةالامام مهدی عجلالله فرجهالشریف، چاپ
اول، ص37.
۱۹۰. ابوطالب یحیی بن حسین، تیسیر المطالب فی امالی ابی طالب، صنعاء، مؤسسه امام زید بن علی، چاپ
اول، ۱۴۲۲، ص۳۲۸.
1۹۱. ترمذی، محمدبن عیسی، سنن ترمذی، ج5، ص563.
۱۹۲. حاکم نیشابوری، محمدبن عبدالله، المستدرک، ج1، ص461.
۱۹۳. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج2، ص59.
۱۹۴. صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، بی جا، بی تا، ج۴، ص۳۱۷.
1۹۵. سیدبن طاووس، علیبن موسی، اقبالالاعمال، تهران، دارالکتبالاسلامیه، 1367ش، ص325.
۱۹۶. صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، بی جا، بی تا، ج۴، ص۳۱۷.
1۹۷. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۲۳۵.
1۹۸. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۲، ص۴۸۵.
۱۹۹. نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت،
دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱، ج۶، ص۲۰۱.
۲۰۰. طبرسی، حسنبن فضل، مکارمالاخلاق، ص294.
۲۰۱. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج84، ص167.
۲۰۲. کوفی، ابن ابی شیبه، المصنف، تحقیق سعید اللحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۹، ج۷، ص۳۵.
۲۰۳. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۹، ص۸۴.
۲۰۴. هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج۱، ص۳۳۴.
۲۰۵. راوندی، قطبالدین، الدعوات، قم، مدرسة امام مهدی عجلاللهفرجهالشریف، 1405، ص46.
۲۰۶. شیخ بهایی، محمد بن حسین، مفتاح الفلاح، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵، ص۴۶.
۲۰۷. علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج90، ص349.
۲۰۸. شیخ صدوق، محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص209-210.
2۰۹. فتال نیشابوری، محمدبن حسن، روضةالواعظین، قم، انتشارات رضی، بی تا، ج1، ص318.
2۱۰. شیخ صدوق، محمدبن علی، امالی صدوق، ص671.
2۱۱. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی داود، ج۱، ص۲۰۰.
۲۱۲. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۴۲۱.
۲۱۳. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۲، ص۴۹ – ۵۰.
۲۱۴. شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۳۹۹ – ۴۰۰.
۲۱۵. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۲، ص۲۳۰.
۲۱۶. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۳، ص۵.
۲۱۷. نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۳، ص۵.
۲۱۸. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج4، ص67.
۲۱۹. شیخ صدوق، محمدبن علی، من لایحضره الفقیه، ج2، ص97.
۲۲۰. فتال نیشابوری، محمدبن حسن، روضةالواعظین، قم، انتشارات رضی، بی تا، ج2، ص339.
۲۲۱. کوفی، ابن ابی شیبه، المصنف، تحقیق سعید اللحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۹، ج۱، ص۲۶۸.
۲۲۲. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی بکر، الدر المنثور، ج۱، ص۱۲۱.
۲۲۳. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بی جا، دار احیاء التراث
العربی، بی تا، ج۱۱، ص۳۰۵.