بسماللهالرحمنالرحیم
روشهای پیامبر(ص) در حفظ وحدت
نویسنده: سیدحسین حسینى
منبع: فصلنامة معرفت شمارة 33
نقش پیامبر اسلام صلىالله علیه و آله در ایجاد وحدت امت، در سه محور قابل تحلیل است: نخست راهبردهاى سیاسى و حکومتى، سپس راهبردهاى فرهنگى و عقیدتى و در نهایت، راهبردهاى ارزشى و اجتماعى. آنچه در این مقاله مورد بحث قرار مىگیرد، تنها محورهاى اول و دوم خواهد بود.
الف – راهبردهاى سیاسى و حکومتى
راهکارهاى دعوت سیاسى پیامبر اکرم صلىالله علیه و آله در جامعة اسلامى زمان خود را مىتوان از بارزترین نقشهاى آن حضرت براى ایجاد وحدت امت دانست که به معناى ایجاد تحرک و دگرگونى در جامعة آن زمان به سمت ایجاد وحدت امت (به عنوان یک آرمان مشترک) است. تمام مسائلى که در این بخش مورد ملاحظه قرار مىگیرند، به نوعى از موضعگیریها و کارکردهاى سیاسى پیامبر اکرم صلىالله علیه و آله با هدف پالایش و آماده سازى وضعیت بالفعل و شرایط خاص جامعة اسلامى شمرده مىشوند.
پیش از این نیز یادآور شدیم که این نوع تلاشها شامل سیاستهایى است که پیامبر اکرم صلىالله علیه و آله در بستر جامعة آن زمان (پیش یا پس از هجرت) به جهت دستیابى به امت واحد اتخاذ کردهاند؛ تدابیرى که نزد قرآن مجید در راستاى اهداف بزرگ انبیاء تلقى مىشوند؛ چه این که فرمود: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ»(بقره: 213)
برخى از این روشها و الگوهاى سیاسى عبارتند از:
مبارزه و انقلاب سیاسى: جلوگیرى از تشتت و پراکندگى جامعة آن روز و در مقابل، ایجاد نوعى وحدت سیاسى، راهى براى تحقق «جامعة اسلامى» است تا پیامبر اکرم صلىالله علیه و آله از طریق آن، امکان اعتلاى نداى «وحدت امت اسلام» را به دست آورد. در واقع، این سیاستگذارى را باید اولین قدم در مسیر تحقق امت واحد دانست. بدون پیاده کردن الگوى امت در سطح یک جامعة مدنى خاص، نه داعیة وحدتبخش امم قابل پذیرش است، نه چنین چیزى امکان عینى و عملى مىیابد.
وضعیت سیاسى عربستان پیش از اسلام نشان مىدهد که هیچگونه حاکمیت سیاسى واحد و منسجمى بر آن حکمفرما نبوده و تنها قبایل متعدد با حالت ملوکالطوایفى، به صورتى مجزاى از یکدیگر وجود داشتهاند. پیامبر اکرم صلىالله علیه و آله در نخستین حرکتها، دست به یک انقلاب سیاسى براى مبارزه با وضعیت جامعة متفرق آن زمان و ایجاد یک وحدت سیاسى زدند.
مبارزه و جنبش سیاسى پیامبر صلىالله علیه و آله به دلیل جلوگیرى از گسستگى سیاسى حاکم بر زندگى اعراب جاهلى و تلاش براى ایجاد پیوند سیاسى جدید، شاهدى گویا بر راهکار وحدت دینى است. جامعة جاهلى به دلیل فقدان هرگونه قوانین حکومتى و ضوابط سیاسى، دچار آشفتگى و ویرانگرى شده و وجود آزادىهاى مفرط و نیز سنتهاى نارواى اجدادى سرآمدى براى تشدید آن بوده است.
در یکى از مدارک تاریخى این دوره، از زبان جعفربن ابى طالب (در برابر پادشاه حبشه)، وضعیت سیاسى جامعة آن زمان و اهمیت دعوت و مبارزة سیاسى آن حضرت، به خوبى قابل فهم است: «پادشاها، ما مردمى بودیم که در دوران جاهلیت، بتها را پرستش مىکردیم، مردار مىخوردیم، کارهاى زشت انجام مىدادیم، قطع رحم مىکردیم، با همسایگان و همپیمانان خود بدرفتارى داشتیم، نیرومند ما ناتوان ما را مىخورد، وضع ما همین بود تا خدا پیامبرى از خودمان که راستى، امانت و پاکدامنى او را مىشناسیم به سوى ما فرستاد. او ما را به سوى خدا دعوت کرد تا او را به یگانگى بشناسیم و پرستش کنیم...»
تشکیل نظام حکومتى: تلاش سیاسى پیامبر اکرم صلىالله علیه و آله تنها در یک مبارزة منفى براى جلوگیرى از تفرق سیاسى حاکم منحصر نمىگردد، بلکه تثبیت شرایط اجتماعى و وحدت بخشى به آن به صورت نظاممند و البته در چارچوب یک نظام حکومتى را نیز به دنبال دارد. پىریزى یک نظام واحد سیاسى مهمترین عامل در ایجاد وحدت اسلامى خواهد بود. علاوه بر این، زمینهاى براى تشکیل امت واحد است؛ زیرا بدون داشتن حکومت دینى و هدایت سیاسى جامعه توسط رهبرى واحد، جامعة اسلامى (اصولاً) وجود ندارد و بدون آن نیز، سخن از جوامع مسلمان در سرتاسر عالم و زمینهسازى فکرى و عینى وحدت امت اسلام بىمعناست: «وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»(قصص5) دوران ده سالة حضور پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مدینه یعنى مجموعه تلاشهاى سالهاى پس از هجرت را مىتوان به عنوان شاهدى بر این مسأله عنوان کرد. تصمیم پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مبنى بر ایجاد یک حاکمیت الهى در جامعة عربستان آن زمان از امور قطعى تاریخ اسلام شمرده مىشود. جداى از استدلالهاى کلامى و عقیدتى (در توجه به ویژگىهاى مکتب و جامعیت دین اسلام و مسألة تأمین نیازهاى فردى و اجتماعى انسان) قراین فراوان تاریخى پیش روى ما قرار دارد. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بارها و به زبانهاى گوناگون مىفرمودند: «الجَماعةُ رَحمةٌ وَالفُرقَةُ عَذابٌ»(کنزالعمال، ح20242) ، «به حکم اسلام، باید مردم از بربریت دست بردارند و به سوى اجتماع و سواد اعظم روى آورند. دیرنشینى و رهبانیت در اسلام نیست و دست خدا همراه با جماعت است.» از این احادیث اهتمام رسولالله صلىالله علیه و آله به تمدن و زندگى اجتماعى مسلمانان معلوم مىشود.
همچنین در اصول کافى مىخوانیم: «قال رسولالله صلى الله علیه و آله: ثَلَاثٌ لَا يُغِلُّ عَلَيْهِنَّ قَلْبُ امْرِئٍ مُسْلِمٍ: إِخْلَاصُ الْعَمَلِ للهِ وَ النَّصِيحَةُ لِأَئِمَّةِ الْـمُسْلِمِينَ وَ اللُّزُومُ لِجَمَاعَتِهِمْ، فَإِنَّ دَعْوَتَهُمْ مُحِيطَةٌ مِنْ وَرَائِهِمْ. الْـمُسْلِمُونَ إِخْوَةٌ»
از سوى دیگر، سعى پیامبر صلىالله علیه و آله در حذف انگیزههاى عشیرهاى و قبیلهاى امت عرب در حضور اجتماعى آنان و نیز جایگزینى علایق و تمایلات اصیل و مذهبى، راهى براى تشکیل یک نظم واحد سیاسى با حاکمیت قانون الهى است: «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا»(مائده: 55)
پیامبر اکرم صلىالله علیه و آله پس از آغاز مبارزة سیاسى در محیط متشنج و ناهمگون مردم جاهلى، به دنبال ایجاد یک محور واحد و کوشش براى جلب انگیزههاى اجتماعى مردم آن روزگار بود: «إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَهُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ» (انعام: 57)
البته، تأکید بر این که تنها قانون حاکم باید از سوى خداى متعال و رسول معظم او باشد، در همین راستا قابل تفسیر است: «وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا»(احزاب: 36)
از شواهد دیگر تشکیل حکومت سیاسى، اجمالاً مىتوان به این موارد اشاره کرد:
- دستور پیامبر اکرم صلىالله علیه و آله به هجرت تمامى مسلمانان از همة مناطق عربستان به مدینه، با هدف گردآورى یک تجمع واحد و تأسیس حاکمیت سیاسى بود. همچنین تأکید قرآن و رسول اکرم صلى الله علیه و آله بر اهمیت هجرت در آن مقطع خاص زمانى را نباید از نظر دور داشت: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا» (انفال: 72) سپس با فاصلة کوتاهى، مىفرماید: «وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ» (انفال: 74)
- برگزیدن نمایندگان و کارگزاران سیاسى(حکومتى) در ماجراى بیعت عقبه که در متون تاریخى از آنان به «نقیب» تعبیر شده است. در همین زمینه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: «أخرِجُوا الى مِنْکُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً لِیَکُونُوا عَلى قَومِهِم بِما فیهِم»
دربارة پیمان عقبه، طبرى در کتاب خود، تاریخ الرسل والملوک، نکتة جالبى دارد که حکایت از نحوة برداشت مردم از حضور وحدت آفرین پیامبر صلى الله علیه و آله در جمع آنان مىکند. او مىگوید: «آن روز که شش تن پیامبر صلى الله علیه و آله را در نزدیکى عقبه دیدند و سخنان او را شنیدند، گفتند: امید است خدا تو را وسیلتى سازد تا مردم ما را با هم آشتى دهى و متحد سازى».
- تنظیم و اجراى عهدنامهها و معاهدات بین گروههاى مختلف در مدینه و نیز برقرارى پیمان مؤاخاة بین مسلمانان(که از آنها سخن خواهیم گفت) - اجراى احکام سیاسى، اجتماعى و اقتصادى مانند اخذ زکات و مصرف آن، فرمان جهاد و دفاع از سرزمین اسلامى، بیعت با مردم در برقرارى و تثبیت پیوند سیاسى مردم با رهبرى، تنظیم صلح نامهها و معاهدات با غیر مسلمانان و نیز تقسیم وظایف و تکالیف سیاسى و حکومتى بین افراد که حاکى از برقرارى نظام ادارى و تشکیلاتى بوده است.
حاکمیت اسلام: گسترش و توسعة وحدت سیاسى در عربستان را باید از جمله اهداف و سیاستگذارىهاى حکومتى پیامبر صلى الله علیه و آله تلقى کرد که زمینهساز وحدت اسلامى بود. قلمرو نفوذ و حاکمیت دولت اسلامى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از محدودة جغرافیایى مدینه فراتر رفت؛ نخست، محل شبه جزیره را دربر گرفت و سپس دامنة این حرکت (بهخصوص در سالهاى پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله) تا مرزهاى جغرافیایى خارج از عربستان نیز سرایت پیدا کرد: «وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء: 105) و بى تردید، این حاکمیت - یعنى خلافت و وراثت (امت) عهدى - از سوى خداى حاکم مقتدر است: «وَهُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلَائِفَ الْأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ»(انعام: 165)
بدین ترتیب، خط مشى سیاسى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نه تنها وحدت بخشى به یک جمعیت در محیط مساعد یثرب آن زمان بود، بلکه در سراسر سرزمین عربستان گسترش یافت و سپس تلاش در جهت دعوت توحیدى - سیاسى سایر ملتها براى الحاق به جامعة اسلامى و در نهایت، تشکیل یک امت جهانى واحد بود؛ زیرا «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ»(آل عمران: 19)
با مرورى به دوران درخشان تاریخ اسلام، به خوبى مىتوان روىکرد وحدت سیاسى توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را در ابعاد داخلى جزیرة العرب و دامنة خارجى آن ملاحظه نمود. این هردو، از فرآیندهاى بالندگى وحدت اسلامى در فضاى یک سرزمین واحد و دیگر مناطق است.
با نزدیک شدن به سالهاى آخر حیات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله سیطرة رسمى و فراگیر اسلام در عربستان آن زمان به اوج اقتدار و انسجام ملى خود مىرسید. برخى از خطمشىها و سیاستهاى اصولى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که در طول این ایام با انگیزة حاکمیت اسلام در عربستان صورت گرفته، عبارت است از:
- براندازى قدرت جمعى مشرکان و دشمنان ستیزهجوى اسلام و مسلمانان: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا»(مائده: 82)
- اعلان برائت از مشرکان و ایجاد محدودیت براى آنها و نیز فرمان تطهیر قاطع جامعة اسلامى از شرک و بت پرستى: «بَرَاءَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (توبه: 1) و نیز فرمود: «وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِيءٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ»(توبه:3)
- دستور ویرانسازى مسجد ضرار براى حفظ وحدت سیاسى جامعه و جلوگیرى از تفرقه و تشتت سیاسى که در پى آن، موجودیت نیروهاى نفاق نیز دچار یک بحران اساسى و جدى شد. قرآن کریم به زیبایى تمام فرمود: «وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ»(توبه: 107)
چون پدید آمد که آن مسجد نبود خانة حیلت بد و دام جهود پس نبى فرمود: کان را بر کنید مطرحه خاشاک و خاکستر کنید. از جمله ابعاد خارجى آن - یعنى، گسترش اسلام، رونق همبستگى سیاسى، دینى و قلمرو بیرونى – مىتوان به ارسال نامههاى رسول الله صلى الله علیه و آله به ملوک و سلاطین آن زمان اشاره کرد: «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ» (آل عمران: 64) دعوت از رؤساى دولتهاى مجاور مانند پادشاه بحرین، غسان، اردن، عمان، یمن، حبشه (نجاشى)، مقوقس در اسکندریه (مصر)، روم(قیصر) ایران(خسروپرویز) و دیگران که از اواخر سال ششم هجرى به صورت یک دعوت عمومى و جهانى آغاز گردید، در راستاى تثبیت وحدت جهان اسلام بود. این رسالت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و دین حق او بود: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»(توبه: 33)
در بین این نامهها، مکتوبى که پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به مقوقس، حاکم مسیحى مصر(اسکندریه) و نیز نامهاى که به قیصر، پادشاه روم، فرستاد قابل توجه است؛ زیرا در آنها به وحدت مسیحیان با مسلمانان(در امر توحید) اشاره شده بود.
- انگیزة پیامبر صلى الله علیه و آله در برپایى جنگ موته و جنگ تبوک را نیز مىتوان در همین راستا بیان نمود.
تدابیر دفاعى و جهادى: سیاستهاى دفاعى و جهادى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى حفظ و دفاع از وحدت سیاسى حاکم بر جامعة اسلامى و همچنین تحکیم پایههاى آن، از جمله امورى است که راه را براى تحقق زمینههاى وحدت امت اسلامى در بستر درونى عربستان و نیز مسلمانان مناطق دوردست فراهم مىکرد: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ» (انفال: 60)
موضعگیرىهاى تهاجمى پیامبر صلى الله علیه و آله در درگیرى با کاروانهاى اقتصادى کفار قریش، که یکى از آنها منتهى به جنگ بدر گردید، علاوه بر اینکه با هدف ضربة اقتصادى به مشرکان و بازپسگیرى اموال مهاجران پىریزى مىشد، در نوع خود، حرکتى سیاسى براى نگهدارى، تداوم و توسعة وحدت سیاسى جامعة اسلامى نیز بود: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ»(انفال: 65). البته هدف نهایى از قتال (جهاد) را نیز جهانى شدن دین خدایى برمىشمرد: «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ» (انفال: 39)
نزاع لفظى مسلمانان در تقسیم غنایم جنگ بدر و عکسالعمل پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با الهام از دستور قرآن کریم مبنى بر اصلاح ذاتالبین نیز واقعهاى مهم و شاهدى بر حساسیت پیامبر صلى الله علیه و آله در حفظ همدلى در صفوف جنگى است. در این باره، در بخش دیگرى سخن خواهیم گفت. همچنین از جمله سیاستهاى تهاجمى - دفاعى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىتوان به حرکت نظامى براى مقابله با قبایل شورشى اطراف مرکز حکومت اسلامى و نیز در برابر بعضى از طوایف یهودیان مانند یهود بنى قریظه، ماجراى بنى قینقاع و یهودیان قلعههاى خیبر، نیز سیاستهاى مشخصاً دفاعى، شبیه آنچه در جنگ احد براى مقابله با حملات مشرکان و یا در غزوة خندق (احزاب) در برابر عدهاى از یهودیان بنى نضیر و یا حتى پس از فتح مکه در جریان حادثة حنین اتخاذ نمود اشاره کرد. دستور ویژة قرآن پس از واقعة احد مبنى بر عدم توبیخ برخى از مسلمانان براى ایجاد زمینة تحکیم و پیوند قلوب و پایههاى اعتقادى و دینى، شاهد دیگرى بر این مدعا است.
ب – راهبردهاى فرهنگى و عقیدتى
راهبردهاى فرهنگى و عقیدتى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله شامل همة تلاشهاى آن حضرت در ترسیم دورنماى مطلوب امت واحد اسلامى مىشود. اینها موضعگیریها و تصمیماتى است که در ساختار فرهنگى جامعه واقع شده و محتواى دعوت فکرى رسول خدا صلى الله علیه و آله را دربرمىگیرد؛ مجموعه رهنمودهایى که افکار جامعة(اسلامى) را به سوى ترسیم یک امت واحد سوق داده و الگوى وحدت امت را در شکل مطلوب دینى خود براى آنها نمایان مىکند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مسیر تحقق امت جهانى اسلام نه تنها باید علایق سیاسى آحاد افراد را به یک تجمع و مرکز اقتدار هدایت کند، بلکه آن مقصد نهایى بدون آگاهى افکار، بصیرت عقلانى و جاىگزینى یک آرمان سنجیدة عقیدتى با سیاق جهانى و فراملى، هرگز عملى نبود و این فرمان خداى عزیز حکیم بود که: «رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا.»
در اینجا، اجمالاً به برخى از این موارد اشاره مىگردد:
نهضت فرهنگى اسلام: مبارزة فرهنگى پیامبر صلى الله علیه و آله در برابر جامعة جاهلى آن زمان از دوران حضور ده ساله در مکه مکرمه آغاز مىشود. این انقلاب فرهنگى که به منظور مبارزه با اندیشههاى شرک آلود و غیر توحیدى صورت مىپذیرفت، زمینهساز به وجودآمدن نوعى وحدت فرهنگى در محیط آن زمان شد و تشتت و تخالف اعتقادى جاى خود را به پیدایش هویت واحد فکرى داد.
قطعاً ظهور چنین پیکرة مشترکى به ترسیم درست امت واحد از جامعة اسلامى کمک مؤثرى خواهد کرد و از همین زاویه، تدابیر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در ایجاد وحدت فرهنگى امت اسلام نیز روشن مىشود. مبارزة فرهنگى پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در این دوران، شامل برخورد فکرى با عقاید مشرکان در محدودة مباحث جهانبینى و رویارویى و ضدیت با مظاهر شرک و بت پرستى و طرح عدم انتفاع و بىبهرهمندى انسان از آنها بوده است: «وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا»(فرقان: 3)
فضاى اعتقادى جامعة جاهلى آن زمان، حاکى از نوعى خلاء فکرى و فقدان تفکرهاى منطقى و استدلالى حتى در نازلترین سطح خود مىباشد و نهضت فرهنگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله براى شکستن همین معتقدات ناهمگون و شرکآلود و البته زمینهساز تفکر توحیدى بوده است. این بینشهاى نارواى جاهلى بعدها نیز از ناحیة دین (مکرراً) مورد مذمت قرار مىگرفت و اصولاً پندارهاى غلط جاهلى دربارة خداوند، تمثیلى براى اندیشههاى غیر حق است: «يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ»(آل عمران: 154)
نکتة قابل توجه این که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با طرح گفتگوهاى اعتقادى، برهان توحیدى خود را در افکار مردمان پرورانده و زمینههاى درونى و فطرى تفکر سالم انسانها را بیدار و آنها را به تحرک عقلانى بهینه وامىداشت. در این تعامل و برخورد فکرى، در واقع، اقامة برهان و دلیل نیز نوعى دعوت به وحدتگرایى بود که از حوزة اندیشه و تفکر آغاز مىشد؛ زیرا برهان حق همواره رو به سوى وحدت و الفت دارد، نه تشتت و تخالف: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا»(نساء: 174)
آرمان توحیدگرایى و یکتاپرستى: در همین راستا، طرح توحید و وحدانیت الهى موضوعیت مىیابد. تکیة پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بر توحید و به ویژه اتصال رسالت اعتقادى خود با پایههاى دین ابراهیمى، بهترین استفاده از ظرفیت اجتماعى آن زمان در ایجاد وحدت فکرى و توجه دادن به دورنماى اعتقادى امت واحد است. قرآن فرمود: «قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ» (انعام: 161).
در جامعة جاهلى آن زمان، هنوز گروهى از اعراب معتقد به دین ابراهیم علیه السلام بودند و هنر استفاده پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از واژه و مفهوم «حنیف» کارآمدترین راه براى ایجاد چنین پیوندى بود. آن حضرت اعلام مىداشت: «جِئتُ بِالحَنیفیة دینِ ابراهیم».
پیامبر صلى الله علیه و آله با این سیاست فرهنگى، نه تنها محتواى دعوت خود را تا گسترة یک پیشینة تاریخى و عقیدتى محکم و ماندگار (نزد اعراب) امتداد مىبخشید، بلکه از آن امکان بالقوه، در مسیر تحقق و پویایى آرمان فکرى مشترک نیز استفاده مىکرد و با این همه، القاى یک تصویر معقول و ممکن جلوه دادن ایجاد امت واحد نیز رهآورد دیگر سیاست وى بود.
بهوجودآوردن شرایط تسهیل براى یک جامعه، که در امکان عقلى و امکان عملى، رسیدن به آرمانهاى مطلوب خود دچار دغدغه و تشویش خاطر نشود، یکى از وظایف مهم رهبران دوراندیش است و پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با اقتدار تمام و انتخاب نیکوترین زمینههاى همگرایى - یعنى، دین حنیف ابراهیمى - این رسالت الهى را دنبال مىکند: «ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ»(نحل: 123).
این کلام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و تکیه بر دین حنیف سهل و ساده نیز مىتواند گویاى همین بر نهاد باشد که فرمود: «بُعِثتُ بِالحَنیفِیَّةِ السَّهلةِ السَّمحَة».
عظمت تلاش و سیاستهاى رسول الله صلى الله علیه و آله وقتى بیشتر آشکار مىگردد که دریابیم همة این مسائل در محیطى دنبال شده که تقریباً لایههاى اعتقادى جامعه از یکدیگر گسسته و هرگونه دورى از آداب و رسوم پیشینیان نوعى انحطاط، شکست فکرى و نفى ارزشهاى گذشته قلمداد مىشده است. قرآن کریم از این پاىبندى نابهجا به پندارهاى پدران و اجداد، در برابر دعوت توحیدگرایى رسولان چنین یاد مىکند: «قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِيدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ»(ابراهیم: 10).
«وحدت همان چیزى است که در قرآن دربارة آن سفارش شده است و ائمه، مسلمین را به این مسأله دعوت کردهاند و اصلاً دعوت به اسلام، دعوت وحدت استو
هویت واحد فرهنگى: یکى از ارزشمندترین راهبردهاى انتخابى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مسیر تحقق وحدت امت و ترسیم دورنماى امت واحد، تلاش براى ایجاد هویت واحد فرهنگى با مرزبندى اعتقادى است. مبارزة فکرى با شرک و بت پرستى و تکیه بر توحید و وحدانیت باید با یک حرکت کارآمد دیگرى به مرحلة فرآهم آورى یک اجتماع فرهنگى - دینى برسد که نقطة آغازین آن، پیدایش هویت واحد فکرى و اعتقادى است؛ آنگونه که افراد را در یک نظام فکرى، به یکدیگر پیوند زند: «وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ»(حج: 78). این امر نیز با دعوت علنى رسول اکرم صلى الله علیه و آله در همان دوران ده سالة مکه شروع مىشود. اولین مخاطبان آن حضرت، اقارب و عشیرة نزدیک ایشان بودند: «وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ» (شعراء: 214).این دعوت به انگیزه ایجاد یک حلقة عقیدتى مشترک با صبغة توحیدى (بر اساس دعوت اسلام) انجام پذیرفت که همراهى با قرابت عشیرهاى آن مىتوانست زیربناى نخستین هستة مرکزى هویت واحد فرهنگى را تداعىگر باشد و دقیقاً از همینرو، پیامبر صلى الله علیه و آله مأمور به گشایش بالهاى رحمت الهى بر مؤمنان است؛ زیرا پس از کریمة پیش (آیة انذار) بلافاصله، مىفرماید: «وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»(شعراء: 215). اگرچه خاندان قریش استقبال چشمگیرى از این هدایت و دعوت رسول خدا صلى الله علیه و آله نکردند، ولى باید در نظر داشت که:
اولاً، سیاست ویژة پیامبر صلى الله علیه و آله به بهترین صورت، داراى چنین توان و امکانى بود.
ثانیاً، با صبر و پىگیرى و تداوم حرکت از سوى پیامبر صلى الله علیه و آله چنین هستهاى فرهنگى در درون جامعة جاهلى (در طول زمان) تشکیل شد و پیکرة اجتماع را با نوعى مرزبندى اعتقادى و ارزشى رو به رو کرد. و البته هدف از فرآیند هویت واحد فرهنگى در مراحل تولد و بلوغ خود، چیزى جز این نیست. بخشى از دستاوردهاى این هویت مشترک، ترسیم آرمانهاى نهایى امت واحد بوده است.
به نقل برخى از مورخان، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در انذار عشیره، به ایجاد نوعى مرزبندى در درون خاندان (نسبت به رسالت عام خود) اشاره داشتند؛ آنجا که فرمودند: «...وَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ انی إِلَیْکُم خَاصَّهْ وَ إِلَی النَّاسِ عَامَّهْ» پس از این، مرحلة دیگرى از دعوت آشکار را شاهد هستیم که یکى از اهداف آن در همین راستا قابل تحلیل است؛ یعنى، «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ».
تلاش در ایجاد چنین نهاد و هویت واحدى را (در این مقطع دعوت)، کلام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به خوبى آشکار مىکند که فرمود: «یا معشر قریش ویا معشر العرب، ادعوکم الى عبادة الله (وحده) وخلع الانداد والاصنام وادعوکم الى شهادة ان لااله الا الله وانی رسول الله».
با نظرى به دهة تاریخ ساز حضور پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در مکه، شواهد دیگرى نیز دست یافتنى است:
نخست آن که کوشش براى ظهور چنین هویت مشترک فکرى در مکه، زمینهساز تشکیل حکومت در مدینه مىگردد؛ چرا که بیشترین هدف پیامبر صلى الله علیه و آله در مکه، نیروسازى و تربیت اعتقادى افراد براى بهوجودآوردن یک تجمع سیاسى و واگذارى مسئولیتهاى بعدى بود. بنابراین، بعضى از تاریخ نویسان از این دوران، به دورة «فردسازى» تعبیر کردهاند.
نکتة دیگر آن که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در این دوره، مجاز به بهرهبرى از هرگونه اهرم نظامى و رزمى نبودند. سیاست پیامبر صلى الله علیه و آله در این مرحله، به صورت مطلق، عدم استفاده از قدرت و ساز و کار نظامى در برابر مشرکان و بت پرستان بود و به این ترتیب، اصحاب و یاران آن حضرت حتى حق دفاع در برابر آزار و شکنجهها را نیز نداشتند: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ»(روم: 60) انتخاب چنین شیوهاى، امکان ایجاد نوعى وفاق فکرى و فرهنگى و نیاز به هویت مشترک اعتقادى را فراهم کرد که قطعاً با برخوردهاى عملى و صورى مستقیم بین پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و مشرکان، محیط و شرایط را براى جنگ و درگیرى آماده مىساخت و در نتیجه، چنین فضایى، نمىتوانست جوابگوى آن هدف باشد. اینگونه درگیرىها نه فقط نیروهاى تازه مسلمان را از حیث کمى نابود مىساخت، بلکه بابه هم زدن ثبات نسبى موجود، محیط قضاوت اجتماعى را نیز دستخوش شک و تردید مىکرد و امکان پیوستن افراد جدید به هستة اولیه را کاهش مىداد.
برخى متفکران از مسألة عدم برخورد مسلحانه در دوره مکه، به عنوان ملاحظة شرایط خاص سیاسى توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله یاد کرده و آن را در ردیف عوامل موفقیت و پیشرفت سریع نهضت اسلام، پس از ایمان قاطع، لیاقت و کاردانى پیامبر صلى الله علیه و آله ذکر مىکنند: «در طول سیزده سال که پیغمبر صلى الله علیه و آله در مکه بود - جز در یکى دو نوبت که آن هم یک دعوا و کتک کارى بیش نبوده است - هرگز برخورد مسلحانهاى میان مسلمانها و غیر مسلمانها رخ نداد ... پیغمبر صلى الله علیه و آله در تمام مدت آن سیزده سال که در مکه زندگى و دعوت به اسلام مىکرد، شرایط سیاسى آن سیزده سال را کاملاً رعایت کرد».
مواظبت و درایت پیامبر اکرم صلى الله علی و آله در این مسأله تا بدانجا پیش رفت که حتى در سال سیزده بعثت، هنگامى که عدهاى از مردم مدینه به بیعت با پیامبر صلى الله علیه و آله (در مکه) مبادرت ورزیدند و در فرداى آن روز (در منى) اجازة آماده سازى و تجهیز نیرو، سلاح و شمشیرهاى خود را از پیامبر صلى الله علیه و آله خواستند، آن حضرت در جواب فرمود: «من هنوز به این کار امر نشدهام»!
نقش وحیانى پیامبر صلى الله علیه و آله: تأثیر غیر بشرى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با استفاده از وحى الهى نیز در بررسى راهبردهاى فرهنگى نکتهاى قابل توجه است. به عبارت دیگر، نقش قرآن مجید و نحوة بهکارگیرى آن توسط پیامبر صلى الله علیه و آله در ترسیم دورنماى مطلوب امت واحد کارآیى بسزایى داشته است و پیامبران: موظف به بهکارگیرى آیات الهى اند: «يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ»(اعراف: 35). تکیة پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بر قرآن و بهرهگیرى به جا و به موقع از آن به عنوان یکى از تدابیر سیاسى مخصوص آن حضرت براى ترسیم دورنماى مطلوب بوده است. تأکیداتى که قرآن در موضوع وحدت و بهخصوص، اعتلاى کلمة حق و دیانت اسلام دارد، بهترین درونمایهها را در اختیار مىگذارد که فرمود: «كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً»(بقره: 213)
آنچه سیاستهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله را در این مورد سرعت و شدت بیشترى مىبخشید، تأثیر جنبة اعجاز قرآن مجید بود. پیامبر صلى الله علیه و آله جز به وحى قرآنى سخن نمىگوید و محتواى نطق او نیز باید با مهر وحى الوهى تأیید گردد تا از هرگونه آمیزة دیگرى، پاک و پیراسته بماند: «وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى» (نجم: 3 - 5) و چه زیبا، مثنوى «نى» را نماد انسان کامل دانسته که از هر لایه و رنگ خود بودن (منیت) تهى است و از این رو، محمل نداى اعجازبرانگیز وحى الهى:
«کیست نى؟ آن کس که گوید دم بدم من نیم جز موج دریاى قدم از وجود خود چو نى گشتم تهى نیست از غیر خدایم آگهى چون که من من نیم، این دم زهوست پیش این دم، هرکه دم زد کافر اوست»
بدین ترتیب، اعجاز قرآن به عنوان محتواى اصیل دعوت فرهنگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تأثیر حرکت آن حضرت را دوچندان مىکند و در تحلیل تأثیر وحیانى پیامبر صلى الله علیه و آله نسبت به تبیین الگوى امت واحد، توجه به ابعاد فوق طبیعى خارق العادة حقیقت قرآن ضرورى مىنماید؛ حقیقتى که قرآن نیز خود بدان اشاره دارد: «وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ هُوَ الْحَقُّ»(فاطر: 31) و هشداردهى به تمام مردم را به وسیلة آن از پیامبر صلى الله علیه و آله مىطلبد: «وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَمَنْ حَوْلَهَا»(شورى: 7). در این باره، مواردى چند در تاریخ اسلام به چشم مىخورد که اگرچه به صورت استقلالى نمىتوان آنها را جزو سیاستهاى فرهنگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در تحقق وحدت به حساب آورد، ولى یادآورى اجمالى آنها نیز خالى از لطف نیست.
تاثیر اعجازگونة قرآن بر مردم یثرب یکى از آنهاست. در زمان حیات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و پس از پیمان عقبة اولى، با تلاوت قرآن (براى مردم) توسط افرادى مانند مصعب بن عمیر، تغییر و تحول محیط اجتماعى آن زمان به سمت ایجاد یک وحدت سیاسى به پیش مىرفت؛ آنگونه که مورخان و سیره نویسان نوشتهاند: «فتحت المدینة بالقرآن».
نسبتهاى نارواى سحر و ساحرى که مشرکان و مخالفان در برابر تأثیر چشمگیر قرآن به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىدادند و نیز عناد و لجاجت آنها در این مورد، خود حاکى از میزان نفوذ و جلب قلوب و آراء مردم توسط محتواى قرآن و نیز ایجاد نوعى وحدت اعتقادى و سیاسى بر محور کلام الهى بود. چنین نسبتهاى نادرستى و شدت ترس و وحشت مشرکان، بهترین شاهد بر نقش اعجازآمیز قرآن در تجمع افکار و عقاید و وحدت بخشى آنها بوده است؛ زیرا این کتاب از خداى عزیز حکیم سرچشمه مىگیرد: «حم تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ»(جاثیه: 1 - 2).
روش نشر دین: کیفیت ترویج دین و سیاست نشر و تبلیغ آن توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز در جهت ایجاد امت واحده و همسو با آن بوده است: «قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي» (یوسف: 108)
از روش دعوت فکرى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله چنین برمىآید که آن حضرت، ظرفیتهاى روحى و ذهنى مردم را کاملاً مورد نظر داشته و محتواى دعوت خود را متناسب با همان بستر اجتماعى خاص قرار مىداده است تا به این ترتیب، زمینة فراگیرى پیام خود را به آحاد مردم فراهم کند و علاوه بر این، پایهگذار وحدت فرهنگى و سیاسى باشد.
بدینسان، شکى نیست که رعایت سیر تدریجى (در امر هدایت و رسالت) را باید در همین راستا تحلیل کرد.
پاىبندى به اصل «تدریج»، جامعه را دچار شقاق زودهنگام و تشتت درونى نمىسازد و وحدت نسبى پیشین را تا حدى حفظ خواهد کرد. بنابراین، راهى است تا بتوان شرایط به وجودآمدن وحدت فرهنگى و سیاسى مطلوب را فراهم کرد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با بهکارگیرى چنین سیاست فرهنگى، نه تنها به تدریج، دورنماى امت اسلامى آرمانى خود را تبیین مىنمود، بلکه طریقى براى ایجاد وحدت دینى در جامعة اعراب آن زمان نیز به حساب مىآمد.
سیاست تدریج در زمینة تبیین اعتقادات و نیز احکام و فروع دینى رعایت مىشد بهگونهاى که در دوران ده سالة مکه، اصول کلى جهانبینى مانند توحید، نبوت و معاد و سپس در مدینه، آیات احکام نازل گردید. قرآن کریم مىفرماید: «وَقُرْآنًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِيلًا»(اسراء: 106).
رعایت مبناى تدریج نه فقط در القا و انتقال محتواى دعوت، بلکه شامل روشها و کیفیت دعوت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز مىشد. این مسأله ما را به نکتة دیگرى دربارة مشى سیاسى پیامبر صلى الله علیه و آله در نحوة اعلان رسالت الهى خود نیز رهنمون مىسازد که به دلیل تناسب با بحث تدریج، در این قسمت ذکر گردیده است:
مرحلة اول، دعوت سرى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله است که قریب سه سال به طول انجامید.
مرحلة دوم، شامل دعوت عشیره و خاندان نزدیک بود.
مرحلة سوم، دعوت عمومى و همگانى از اعراب مکه تا سایران را دربرمىگیرد.
مرحلة چهارم، دعوت نهایى جامعة بشریت با ارسال نامه به سران کشورهاى غیر عرب است.
با نگاهى گذرا، ولى تحلیلى، درمىیابیم که اینگونه دعوت، نشان از نوعى مشى سیاسى ویژه در ایجاد توسعة وحدت سیاسى و فرهنگى دارد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از این طریق، اولاً، آمادگى فکرى هدایت شدهاى را در افرادى که دعوت او را پذیرا شدند، ایجاد کرد. ثانیاً، مرکزیت سیاسى واحدى را پایه نهاد که در مواقع ضرورى به حمایت ازآن حضرت درجهت تحقق آرمانهاى الهىاش بپردازد (به خصوص که پیوند نسبى با قریش نیز اقتضاى این موضوع را داشت).
در مرحلة اول، با پذیرش و تولى افرادى معدود، نوعى وحدت در تعلقات و تمایلات نفسانى و نیز بینش و نگرشهاى مشترک به وجود آورد. سپس این وحدت آغازین در چارچوب نظام قبیلهاى مستحکم شد و شاکلة مرکزیت اولیة وحدت سیاسى و فرهنگى پىریزى شد، پس از آن، هدف اصلى، عمومیت دادن و تسرى شعاع پوششى این هستة مرکزى در سطح جامعهاى بزرگتر بود و در نهایت، جهانى نمودن سیطرة چنین وحدت سیاسى و فرهنگى. بنابراین، باید گفت هدف نهایى تدابیر حکیمانه و الهى پیامبر بزرگ اسلام صلى الله علیه و آله، ایجاد وحدت سیاسى، فرهنگى و سپس، تشکیل حکومت اسلامى و به دنبال آن، ایجاد حکومت جهانى اسلام بوده است.