بسماللهالرحمنالرحیم
روش فرماندهی پیامبر اعظم(ص)
نویسنده: علی نقی زاده اکبری
منبع: مجلة حصون، پاییز 1385، شمارة 9
فرماندهی نظامی، آن هم در عالیترین سطح، از شئون رسول خدا(ص) به عنوان حاکم اسلامی بوده است. آن حضرت پس از هجرت به مدینه، دهها نبرد را با موفقیت علیه دشمنان اسلام فرماندهی کرد. این مقاله با نگاهی به سیرة پیامبر اکرم(ص) در شأن و جایگاه فرماندهی، کوشیده است چند گام در شناخت روش آن حضرت در دو بعد اخلاق فرماندهی و سیرة نظامی بردارد و آن را بررسی و تبیین کند. توجه به خدای متعال، رعایت حقوق انسانی، شجاعت، گذشت، مهرورزی، تکریم مجاهدان و خانوادة شهیدان و مانند آن، سیرة اخلاقی پیامبر(ص) در فرماندهی جنگها بود. نیز جمع آوری اطلاعات، مشورت با مجاهدان، قاطعیت در تصمیمگیری، سازماندهی سپاه و بهرهگیری از جنگ روانی بخشی از سیرة نظامی پیامبر اعظم(ص) را در نبردهای متعدد ایشان با کفار و دشمنان تشکیل میداد.
کلیدواژگان: پیامبر اعظم(ص)، جهاد، فرماندهی، سیرة اخلاقی، سیرة نظامی.
مقدمه
از آیة «وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ»(آل عمران/146) استفاده میشود که بسیاری از انبیای الهی محور جهاد در راه خدا بودهاند، یعنی یا خود فرماندهی مجاهدان مخلص(ربّیون) را در کارزار با دشمن برعهده داشته یا دست کم فرماندهانی برای آنان منصوب میکردهاند.
در میان پیامبران الهی، رسول خدا(ص) بیشتر در راه خدا جهاد کرده است. آن حضرت پس از تحمل ستم و آزار بسیار از قریش در سیزده سالِ پس از بعثت در مکه، ناگزیر به ترک دیار خویش و هجرت به مدینه شد. با نزول آیة «أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ...»(حج/ 39) در سال دوم پس از هجرت، خدای متعال به پیامبر(ص) و مسلمانان اذن میدهد که برای دفع ستم و تجاوز دشمنان اسلام، به نبرد و دفاع مسلحانه روی آورند. از این زمان تا سال نهم، پیامبر اکرم(ص) در 27 جنگ شرکت فرمود و خود فرماندهی مجاهدان مسلمان را برعهده داشت. از این تعداد، جنگهای بدر، احد، خندق، بنی قریظه، بنی مصطلق، خیبر، فتح مکه، حنین، و طائف به نبرد با دشمن منجر شد. آن حضرت همچنین گروههای نظامی بسیاری را به فرماندهی برخی از صحابه با دو هدف مهم شناسایی دشمن یا نبرد محدود با خصم اعزام فرمود. از این جنگها و گروههای اعزامی به ترتیب با عناوین «غزوه» و «سریه» یاد میشود.
پژوهشگرانی که غزوات و سرایا را به لحاظ نظامی تجزیه و تحلیل کردهاند، جملگی بر آناند که پیامبر اکرم(ص) از نبوغ، خلاقیت و مهارت فوقالعادهای در فرماندهی برخوردار، و همة صفات و ویژگیهای فرماندهی را به کمال دارا بوده است. اینان به درستی فرماندهی آن حضرت را از عوامل مهم پیروزی خیره کنندة مسلمانان در نبرد با دشمنانشان برشمردهاند. در مقابل، از علل انکارناپذیر ناکامی مسلمانان در برخی غزوات، نادیده گرفتن فرامین و تدابیر رسول خدا(ص) بوده است؛ چنانکه قرآن کریم به صراحت نافرمانی برخی از مسلمانان از آن حضرت را علت ناکامی آنان در جنگ احد میداند.
این نوشتار درصدد است با استفاده از کتب سیره و مغازی ـ که جنگهای رسول خدا(ص) را به تفصیل بازگفتهاند ـ سیره و روش پیامبر اکرم(ص) را در فرماندهی نظامی نشان دهد. بخش مهمی از این سیره، اخلاق متعالی آن حضرت است که در عرصة فرماندهی هم متجلی شده که از آن میتوان با عنوان اخلاق فرماندهی پیامبر(ص) یادکرد. بخش دیگر، سیرة نظامی رسول خدا(ص) است. سیرة نظامی پیامبر(ص) از آن رو مایة شگفتی است که آن حضرت سابقة نظامیگری چندانی نداشته است. تنها در تاریخ آمده که پیامبر(ص) در جوانی در یکی از جنگهای فِجار شرکت جسته، که اگر این نقل معتبر باشد، بیگمان برای پرورش فرماندهی برجسته همچون ایشان کافی نبوده است. به نظر میرسد این بُعد از سیرة فرماندهی پیامبر اکرم(ص) را ـ همچون اخلاق فرماندهی آن حضرت ـ باید ناشی از تأییدات الهی دانست؛ هرچند نبوغ و خلاقیت آن حضرت ـ که آن هم جلوهای از تأییدات الهی است ـ در سیرة نظامی ایشان تأثیری درخور داشته است.
- اخلاق فرماندهی
- توجه به خدای متعال
پیامبر اکرم(ص) در مقام فرماندهی همواره به خدای متعال توجه داشت. به هنگام اعزام سریهها به فرماندهان و نیروها توصیه میکرد که به نام خدا، با استعانت از خدا، در راه خدا، و بر آیین رسول خدا حرکت کنند. در غزوهها نیز مجاهدان را به اخلاص و توکل به خدای متعال فرامیخواند. رسول خدا(ص) نصرت و پیروزی را از خدا میدانست و از همینرو متضرعانه از او پیروزی میخواست. پیش از آغاز غزوة بدر با خدای خود چنین سخن گفت: «خدایا، این قبیلة قریش است که با ناز و تَبَختُر خویش روی آورده است و با تو دشمنی میکند و پیغمبرت را دروغگو میشمارد. خدایا، خواستار نصرتی هستم که خود وعده کردهای. خدایا، در همین صبح امروز، نابودشان ساز!» پس از صفآرایی مسلمانان در برابر مشرکان قریش، به محل استقرار خود رفت و اینگونه دعا کرد: «خدایا، اگر امروز این گروه کشته شوند، دیگر پرستش نخواهی شد».
در پایان کارزار نیز که شاهد پیروزی را در آغوش میکشید، همچون آغاز نبرد، خدای متعال را یاد میکرد و او را بر نصرتی که به مسلمانان ارزانی داشته، سپاس میگزارد. پس از فتح مکه، بر در کعبه ایستاد و فرمود: «معبودی جز خدای یگانه بیشریک نیست، وعدة خود را انجام داد و بندة خود را یاری کرد و دستهها را به تنهایی شکست داد، پس ستایش و جهانداری از آن خداست و شریکی برای او نیست».
بههنگام اعزام سریهای چون به او خبر رسید که رزمندهای از رزمندة دیگر میخواهد که با او در این سریه شرکت کند تا خادمی یا چارپایی یا مالی به دست آورد، فرمود: «اعمال در گرو نیّات هستند، و برای هرکس آنچه نیت کرده میماند، پس هرکس برای کسب آنچه نزد خداست بجنگد، پاداشش بر خدای متعال است، و هرکس دنبال دنیا باشد یا زانوبند شتری را بخواهد، پاداشش همان است که نیت کرده است». رسول خدا(ص) با این سخنان، مجاهدان را به اخلاص ترغیب میکرد.
-
- رعایت حقوق انسانی در جنگ
رسول خدا(ص) مجاهدان را به رعایت حقوق انسانی در جنگ ـ که امروزه به «حقوق بشردوستانة بینالمللی» شهره است ـ سفارش میکرد. هرگاه قصد اعزام سریهای داشت، فرمانده و نیروها را نزد خود مینشاند و میفرمود: «خیانت نورزید، مُثله نکنید، پیمانی را نشکنید، کهنسالان، کودکان و زنان را نکشید». در روایت دیگری، از کشتن دیرنشینان و صومعه نشینان نهی میکند. رسول خدا(ص) همچنین افکندن سم در شهرهای مشرکان را ممنوع اعلام کرد. به خوشرفتاری با اسیران سفارش مینمود و از کشتن و شکنجة آنان بازمیداشت. همچنین از کشتن فرستادة دشمن نهی میکرد. این روایات و ادلّة دیگر دستمایة فقیهان برای حرام دانستن کشتن غیر نظامیان، مثله کردن، کشتن فرستادة دشمن، کاربرد سلاحهای کشتار جمعی، خیانتورزی و پیمان شکنی، قتل و شکنجة اسیران جنگی شده است.
-
- گذشت و بزرگواری
رسول خدا(ص) با دشمن در نهایت بزرگواری رفتار میکرد. در فتح مکه به قریش امان داد؛ در حالی که او را بسیار آزار دادند، از دیارش بیرون کردند، آتش چندین جنگ را علیه او برافروختند، بهترین خویشان و اصحابش را کشتند، و خودش را مجروح کردند. به هنگام فتح مکه، سَعد بن عُباده سخنی مشعر بر انتقامجویی بر زبان آورد و چون سخن او را به رسول خدا(ص) بازگفتند، به علی(ع) فرمود: «خود را به او برسان و پرچم را از وی بگیر و خود آن را به مکه درآر». دشمن هم به کرامت و بزرگواری پیامبر(ص) اعتراف میکرد و از او انتظار گذشت داشت. پیامبر(ص) انتظار قریشیان را اینگونه پاسخ داد: «راستی چه زشت همسایگانی بودید برای پیامبر، بروید که شما آزاد شدگانید!»
در جنگ حنین در پاسخ به درخواست بزرگان هوازن برای آزاد کردن اسیرانشان فرمود: «آنچه را حق من و بنی عبدالمطلب است به شما بخشیدم و هرگاه نماز ظهر را خواندم، برخیزید و بگویید: ما رسول خدا را نزد مسلمانان، و مسلمانان را نزد رسول خدا در آزادی زنان و فرزندانمان شفیع قرار میدهیم، تا هم به شما ببخشم و هم برای شما شفاعت کنم». فرستادگان هوازن چنین کردند و مهاجران و انصار پس از بخشش پیامبر(ص) گفتند: «حق ما هم متعلق به رسول خدا است». بدین ترتیب، شش هزار اسیر جنگ حنین بدون دریافت فدیه و سربها آزاد شدند.
-
- پرهیز از امتیازطلبی
پیامبر اکرم(ص) در سمت فرماندهی هم عدالت میورزید و امتیازی برای خود نمیطلبید. برای رفتن به جنگ بدر، هفتاد شتر موجود را میان اصحاب تقسیم کرد که به نوبت سوار شوند. خود نیز به همراه علی(ع ) و مَرثَد یک شتر داشتند که به نوبت سوار میشدند، و چون دو همراه او خواستند که به جای وی پیاده بروند و او همة راه را سواره طی کند، فرمود: «شما دو نفر از من قویتر نیستید و من بینیاز از پاداشی که به شما میرسد، نیستم». رسول خدا(ص) در جنگ احزاب پا به پای اصحاب خندق حفر میکرد، بیل و کلنگ میزد و گاه توبرههای خاک را به دوش میکشید، و گاه که مسلمانان از خرد کردن صـخرهای ناتوان میشدند، به یاری آنان میشتافت.
-
- مهرورزی با زیردستان
قرآن کریم پیامبر(ص) را به مهرورزی با مؤمنان ستوده است؛ آنجا که میفرماید: «پس به برکت رحمت الهی با آنان نرمخو و پرمهر شدی، و اگر تندخو و سختدل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده میشدند. پس از آنان درگذر...» این آیه از جمله آیاتی است که دربارة جنگ احد نازل شده است. از اینرو، این آیه به طور خاص به مهرورزی پیامبر(ص) در سمت فرماندهی نسبت به مجاهدان اشاره دارد، هرچند به طور عام نیز بر مهرورزی آن حضرت با مؤمنان دلالت میکند. در برخی تفاسیر آمده است که «نرمخویی پیامبر(ص)، فراریان جنگ احد را دوباره پیرامون ایشان گرد آورد». در جنگ احزاب، رسول خدا(ص) در شبی سرد حُذَیفة بن یَمان را برای آگاهی از وضعیت قریش به میان آنان فرستاد. حذیفه میگوید: «هنگامی نزد رسول خدا بازگشتم که خود را به قطیفة یمنی یکی از همسران خود پیچیده و به نماز ایستاده بود، چون مرا دید مرا هم نزدیک خود در زیر قطیفه جای داد، و آنگاه که به سجده میرفت من همچنان زیر قطیفه بودم تا سلام نماز بداد و من به او گزارش کار خویش دادم».
پس از جنگ حنین، رسول خدا(ص) عبداللّه بن ابی حَدْرَد را خواست و فرمود: «دیشب با عصای خود تو را به درد آوردم، این گوسفندان را عوض آن از من قبول کن». چون گوسفندان را شمرد، هشتاد گوسفند میشینه بود. بار دیگر، تازیانة رسول خدا(ص) به هنگام سوار شدن به ابو رَوْعه برخورد کرد. پیامبر(ص) به او نگریست و فرمود: «تازیانه به تو خورد؟». گفت: آری، پدر و مادرم فدای تو باد. چون رسول خدا(ص) به جِعِرّانه رسید، ابو روعه را خواست و برای تلافی آن تازیانه، صد و بیست گوسفند به او داد.
-
- شجاعت در برابر دشمن
رسول خدا(ص) در شجاعت و دلیری بیمانند بود و هیچکس به پای نترسی او نمیرسید. جنگاوران شجاع نیز به هنگام سختی و شدت نبرد به او پناه میبردند، چنان که حضرت علی(ع ) در این باره میفرماید: «هنگامی که آتش کارزار تفته میشد، ما خود را در پناه فرستادة خدا(ص) حفظ میکردیم و از میان ما کسی نزدیکتر از او به دشمن نبود. قدرت روحی و شجاعت پیامبر(ص) آنچنان بود که به تنهایی نیز از رویارویی با دشمن پروا نداشت. در ماجرای بدرالموعد، نُعَیم بن مسعود اشجعی از سوی ابوسفیان با شتاب به مدینه آمد تا رسول خدا(ص) را از جنگ با ابوسفیان و سپاه قریش بترساند، اما آن حضرت فرمود: «اگر کسی هم با من همراهی نکند، تنها میروم». برخی مفسّران گفتهاند که آیة «فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا تُكَلَّفُ إِلَّا نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ ...»(نساء/ 84) در این باره نازل شده، و برخی از آن استفاده کردهاند که پیامبر(ص) شجاعترینِ مردم بوده است.
-
- استقامت در میدان نبرد
شجاعت و نترسی بیمانند رسول خدا(ص) موجب میشد که آن حضرت در هنگامة کارزار، محکم و استوار در برابر دشمن استقامت ورزد و ذرهای متزلزل نشود. در جنگ احد پس از نافرمانی برخی در محافظت از تنگه و دور خوردن مسلمانان از سوی گروه سواره نظام قریش به فرماندهی خالد بن ولید، کار بر مسلمانان سخت شد و تعداد زیادی از جمله حضرت حمزه به شهادت رسیدند. دشمن این فرصت را غنیمت شمرد ودرصدد کشتن پیامبر(ص) برآمد، اما آن حضرت و تعداد اندکی از اصحاب از جمله حضرت علی(ع) استقامت ورزیدند و سخت جنگیدند تا اینکه در کوه پناه گرفتند. در این جنگ، پیامبر(ص) چندین زخم برداشت.
در جنگ حنین نیز پس از هجوم ناگهانی هَوازن به فرماندهی مالک بن عوف، مسلمانان غافلگیر شدند و جز پیامبر(ص) و تعدادی انگشت شمار، همگی فرار کردند. با فرار مسلمانان رسول خدا(ص) ثابت قدم ایستاد و فرمود: «مردم! کجا میگریزید؟ بیایید و بازگردید که منم پیامبر خدا و منم محمد بن عبدالله». آنگاه به عموی خود، عباس، فرمان داد که مسلمانان را فرابخواند. با پایداری رسول خدا و فریادهای بلند عباس، مسلمانان یکی پس از دیگری بازگشتند تا شمار آنان به صد نفر رسید و جنگ دوباره به سختی درگرفت و سرانجام پیامبر(ص) و مجاهدان به پیروزی رسیدند.
-
- تقویت روحی مجاهدان
رسول خدا(ص) معمولاً پیش از نبرد با دشمن برای مجاهدان خطبه میخواند و انگیزه و توان روحی آنان را افزایش میداد. در جنگ بدر فرمود: «اینک شما در منزلی از منازل حق قرار گرفتهاید، و خداوند چیزی را در این منزل از هیچکس نمیپذیرد، مگر اینکه فقط برای رضای او باشد» در همین جنگ پیامبر(ص) از سایبان بیرون آمد و فرمود: «سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، امروز هرکه با این گروه پایداری و شکیبایی و جنگ کند و پیش رود و پشت به جنگ ندهد، کشته نخواهد شد، مگر اینکه خداوند او را به بهشت وارد خواهد کرد». عُمیر بن حُمام گفت: به به، برای ورود به بهشت چیزی جز اینکه اینان مرا بکشند نیست. آنگاه شمشیرش را به دست گرفت و جنگ کرد تا کشته شد. در جنگ احد نیز چنین فرمود: «امروز شما در منزل مزد گرفتن هستید، البته آنانی که وظیفة خویش را به یاد آرند و جان بر شکیبایی و باور و کوشش و اندوه زدایی گمارند که جهاد با دشمن سخت است و کسانی که بر آن شکیبایی ورزند اندک هستند، مگر آنان که برای هدایت خویش مصمم باشند... کردار خود را با صبر و شکیبایی در جهاد آغاز کنید... اختلاف و ستیزهگری و پراکندگی مایة سستی و ناتوانی و از چیزهایی است که خداوند دوست نمیدارد و در آن صورت یاری و پیروزی ارزانی نمیفرماید». رسول خدا(ص) همچنین با بیان فضیلت و ارزش جهاد در راه خدا و منزلت مجاهدان و شهیدان در نزد خدای متعال، بر انگیزة مؤمنان برای جهاد در راه خدا میافزود.
-
- تکریم خانوادة شهیدان
پس از شهادت جعفربن ابیطالب در سریة موته رسول خدا(ص) به خانة او رفت و از همسرش، اسماء، پرسید: «فرزندان من کجا هستند؟». اسماء فرزندان جعفر به نامهای عبدالله، عون و محمد را به حضور پیامبر(ص) آورد. اسماء از محبت شدید پیامبر(ص) به فرزندانش دریافت که جعفر شهید شده است. از این رو، پرسید: گویا فرزندان من یتیم شدهاند؟ رسول خدا(ص) به شدت گریست، آنگاه به دخترش، فاطمه(س)، فرمود که غذایی تهیه و سه روز از همسر و فرزندان جعفر پذیرایی کن. فرزند بزرگ جعفر از محبت پیامبر(ص) چنین سخن گفته است: هنگامی که پیامبر به خانة ما آمد و خبر شهادت پدرم را داد، فراموش نمیکنم که آن حضرت چگونه بر سر من و برادرم دست نوازش و مهربانی میکشید و درحالی که از چشمان مبارکش اشک جاری میشد، میفرمود: «خدایا، جعفر برای رسیدن به بهترین ثوابها پیشگام شد، تو نیز جانشین او برای فرزندانش باش». رسول خدا(ص) همچنـن برای دلجویی از خانوادة زید بن حارثه ـ که او نیز در سریة مؤته به شهادت رسیده بود ـ به منزل وی رفت.
- سیرة نظامی
- جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات
رسول خدا(ص) به کسب اطلاعات از دشمن اهمیت بسیار میداد و هیچ نبردی را بدون جمعآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات آغاز نمیکرد. در جنگ بدر، مسلمانان در شب اولی که نزدیک بدر فرود آمدند، دو غلام از قریش را دستگیر کردند و به حضور پیامبر(ص) آوردند. حضرت از آن دو شمار قریش را جویا شد و چون اظهار بیاطلاعی کردند، پرسید: «روزانه چند شتر میکشند؟»، گفتند: روزی نه شتر و روزی ده شتر. پیامبر(ص) تخمین زد که شمار قریش باید میان نهصد و هزار باشد.
در جنگ احد، رسول خدا(ص) حُباب بن مُنذر را برای کسب خبر از دشمن اعزام کرد و به او فرمود: «چون برگشتی، در حضور هیچیک از مسلمانان به من گزارش مده، مگر دشمن را اندک یافته باشی». در پایان همین جنگ نیز علی(ع) را مأموریت داد تا در پی مشرکان برود و ببیند چه میکنند. حضرت فرمود: «اگر شتران خود را سوار شدند و اسبها را یدک کشیدند، آهنگ مکه دارند، و اگر بر اسبها سوار شدند و شترها را پیش راندند، آهنگ مدینه کردهاند، امّا به خدا سوگند که در این صورت، در همان مدینه با ایشان خواهم جنگید».
پیامبر(ص) پیش از جنگ بنی قریظه، چند نفر را فرستاد و فرمود: «بروید و تحقیق کنید که آیا آنچه از بنی قریظه ـ مبنی بر پیمان شکنی و همدستی با قریش و احزاب در جنگ خندق ـ خبر یافتهام راست است یا دروغ؟ اگر راست بود سخن با اشاره و کنایه بگویید که من بفهمم و مردم را سست نکنید، و اگر به پیمان خود وفادار باشند، آشکارا و در حضور مردم بگویید».
در جنگ خندق، رسول خدا(ص) پس از خبریافتن از اختلاف نظر و تفرقهای که میان احزاب روی داد، حُذَیْفَه را برای بررسی وضعیت دشمن به میان آنان فرستاد.
پیامبر(ص) همچنین با اطلاع از آمادگی هوازن برای جنگ با مسلمانان، عبدالله بن ابی حَدْرَد اسلمی را فرستاد تا ناشناس به میان آنان رود و گفت و گوی آنان را بشنود و پس از بررسی کامل بازگردد.
-
- حفظ اسرار نظامی
رسول خدا(ص) همچنان که بر کسب اطلاعات از دشمن سعی بلیغ داشت، بر حفظ اسرار نظامی تأکید میورزید تا دشمن به مقاصد سپاه اسلام دست نیابد. در سریة عبدالله بن جَحْش، رسول خدا(ص) فرمانی برای او نوشت و فرمود که تا دو روز راه نپیماید، آن را نخواند، آنگاه در آن بنگرد و به مضمونش عمل کند. عبدالله پس از دو روز راه پیمایی، نامه را گشود، متن آن چنین بود: «هرگاه در نامهام نگریستی، همچنان رهسپار شو تا در نخله میان مکه و طائف فرود آیی، آنجا در کمین قریش باش و اخبارشان را برای ما جست و جو کن».
پیامبر(ص) در ماجرای فتح مکه به عائشه فرمود: «وسائل سفر ما را آماده کن و این خبر را پوشیده بدار». سپس عرض کرد: «خدایا، اخبار و جاسوسان ما را بر قریش پوشیده بدار تا غافلگیرانه بر سرشان فرود آییم». همچنین فرمان داد که راههای اصلی مدینه را کنترل کنند تا اخبار مدینه به بیرون درز نکند. هنگامی که رسول خدا(ص) خواست برای فتح مکه عازم نبرد شود، رؤسا و سران قبائل را احضار کرد و اخبار و اسرار لازم را به آنان گفت و دستور داد تا زمانی که به محلی که حضرت برای آنها تعیین کرده نرسیدهاند، اخبار و اسرار را برای هیچ یک از نیروها و دیگران فاش نکنند.
-
- مشورت با مجاهدان و استقبال از نظر کارشناسان
پیامبر اکرم(ص) در غزوات متعدد دربارة چگونگی نبرد با دشمن با مجاهدان مشورت کرده است. در جنگ بدر، پس از آگاهی از حرکت قریش برای دفاع از کاروان تجاری قریش، اصحاب خود را باخبر ساخت و با آنان مشورت کرد. پیامبر(ص) مجدداً از مردم نظر خواست. سَعدبن مُعاذ دریافت که پیامبر(ص) خواستار شنیدن نظر انصار است. سعد جملاتی در اطاعت انصار از آن حضرت بر زبان راند که آثار شادمانی را در چهرة مبارک وی پدیدار کرد.
پیامبر(ص) در جنگ احد نیز در این باره که در داخل مدینه با دشمن بجنگد یا بیرون، نظر اصحاب را جویا شد و با آنکه خود و بزرگان مهاجر و انصار جنگیدن در داخل مدینه را ترجیح میدادند، اصرار جوانان ـ که در جنگ بدر شرکت نکرده بودند ـ حضرت را به پذیرش نظر آنان مبنی بر جنگیدن در بیرون مدینه مجاب کرد.
رسول خدا(ص) در غزوة احزاب نیز دربارة بیرون رفتن از مدینه یا ماندن در آن با اصحاب مشورت کرد که پیشنهاد سلمان فارسی برای ماندن در مدینه و حفر خندق پیرامون آن را پذیرفت. در همین جنگ، آن حضرت با سعد بن مُعاذ و سعد بن عُباده، سروران اوس و خزرج، دربارة دادن یک سوم میوههای مدینه به عُیَیْنَة بن حِصْن فزاری و حارثة بن عوف مُرّی، سروران غَطَفان، برای دست برداشتن از جنگ با مسلمانان مشورت کرد و رأی آنان را که مخالف این پیشنهاد بودند، پذیرفت.
رسول خدا(ص) افزون بر مشورت با اصحاب، از پیشنهادهای مفید برخی که دارای شم نظامی بودند، استقبال میکرد. در جنگ بدر، حُباب بن مُنذِر دربارة محل استقرار سپاه اسلام پرسید: ای رسول خدا، آیا خدا فرموده که در اینجا منزل کنیم و پیش و پس نرویم یا از نظر تدبیر و جنگ هرجا که شایسته است، میتوان فرود آمد؟ رسول خدا(ص) فرمود: «نه، امری در کار نیست، باید طبق تدبیر و سیاست جنگ رفتار کرد». حُباب گفت: اگر چنین است، اینجا جای مناسبی نیست، بفرمای تا سپاه اسلام پیش روند و در کنار نزدیکترین چاه به دشمن فرود آییم و آنگاه چاههای دیگر را از بین ببریم و بر سر چاهی که فرود آمدهایم، حوضی بسازیم و پر از آب کنیم و سپس با دشمن بجنگیم و دستشان را از آب کوتاه کنیم. رسول خدا(ص) پیشنهاد وی را پذیرفت و دستور داد تا سپاه اسلام چنین کنند.
در جنگ خیبر نیز حُباب پیشنهاد کرد که محل استقرار سپاه اسلام ـ که زمینی نمناک در نزدیکی قلعههای خیبر بود ـ تغییر کند تا از تیررس دشمن خارج شوند و از بیماری مصون بمانند. حضرت این پیشنهاد را پذیرفت و محمد بن مَسلمه را مأمور یافتن مکانی مناسب کرد و شب هنگام دستور داد که سپاه اسلام به آن مکان منتقل شود.
-
- تصمیمگیری قاطع
رسول خدا(ص) پس از مشورت با اصحاب یا ارائة نظر کارشناسی از سوی آنها، خود تصمیم میگرفت و قاطعانه بر اجرای آن پای میفشرد. در جنگ احد پس از پذیرفتن رأی جوانان برای جنگ با قریش در بیرون مدینه، لباس رزم پوشید و فرمان حرکت داد. حضرت در پاسخ اصحاب ـ که به دنبال توبیخ سَعد بن مُعاذ و اُسَیْد بن حُضَیر، از اصرار خویش معذرت خواستند و گفتند: نمیبایست رسول خدا(ص) را به کاری که بدان رغبتی نداشت وادار کنیم و اکنون اگر میخواهی در مدینه بمان ـ فرمود: «پیامبری را سزاوار نیست که لباس جنگ بپوشد و بیآنکه جنگ کند، آن را از تن درآورد، اکنون بنگرید که آنچه میفرمایم انجام دهید و به نام خدا رهسپار شوید که اگر شکیبا باشید، پیروز خواهید شد».
-
- سازماندهی و استقرار سپاه در مواضع نبرد
پیامبر اکرم(ص) به هنگام اعزام سریهها، متناسب با مأموریتی که برای آنان در نظر میگرفت، نفرات را مشخص میکرد و بر آنان فرماندهی میگمارد. در غزوهها نیز پیش از آغاز حرکت، پرچمداران را ـ که وظیفة مهمی بر دوش داشتند ـ تعیین میکرد. در جنگ بدر، پرچم بزرگ را به مُصعب بن عُمیر و دو درفش را به علی بن ابی طالب(ع) و سعدبن معاذ داد. در جنگ احد نیز سه نیزه خواست و سه پرچم بست؛ پرچمی برای اوس، پرچمی برای خزرج و پرچمی برای مهاجران که به ترتیب به اُسید بن حُضیر، حُباب بن مُنذِر و علی بن ابی طالب(ع) داد.
رسول خدا(ص) پس از رسیدن به منطقة نبرد به صفآرایی سپاه میپرداخت و سپاهیان را در مواضع مناسبِ برای رزم مستقر میکرد. در جنگ بدر، با چوبی که به دست داشت، صفوف سپاه اسلام را منظم کرد. در جنگ احد، به صف آرایی سپاه پرداخت و کوه اُحد را پشت سر و مدینه را پیش رو قرار داد و کوه عینین در طرف چپ مسلمانان قرار گرفت. عبدالله بن جُبَیر را با پنجاه تیرانداز بر شکاف کوه عینین گماشت و فرمود: «چه پیروز باشیم و چه با شکست مواجه شویم، شما همینجا بمانید و سواران دشمن را با تیراندازی از ما دفع کنید که از پشت سر به ما هجوم نیاورند، اگر کشته شدیم ما را یاری ندهید و اگر غنیمت بردیم با ما شرکت نکنید».
در جنگ احزاب، رسول خدا(ص) برای خندق درهایی قرار داد و از هر قبیلهای مردی به پاسبانی درها گماشت و زُبیر بن عوّام را به فرماندهی آنان منصوب کرد و به او فرمود: «اگر نبردی پیش آمد، نبرد کنید». در این جنگ، رسول خدا(ص) و مسلمانان در دامن کوه سَلع، پشت به کوه، اردوگاه ساختند و زنان و کودکان را در برجها جای دادند. در این جنگ، لوای مهاجران را زید بن حارثه و لوای انصار را سعد بن عباده به دست داشتند.
-
- انتخاب تاکتیکهای رزمی مناسب
رسول خدا(ص) متناسب با زمین منطقة نبرد و هدف و استعداد دشمن و نیز استعداد نیروهای خودی، تاکتیکهای رزمی مناسب را انتخاب میکرد که برای نمونه به چند مورد اشاره میشود:
2-6-1. انجام عملیات پیشگیرانه: هرگاه رسول خدا(ص) اطلاع مییافت که دشمن در حال آماده شدن برای هجوم به مدینه و نبرد با مسلمانان است، بیدرنگ سپاه اسلام را برای انجام عملیات پیشگیرانه فرامیخواند و با هجومی سریع و غافلگیر کننده بر سر دشمن فرود میآمد. در غزوة بنی سُلَیم شنید که جمعی از بنی سُلیم و غَطَفان بر ضد مسلمانان گرد آمدهاند. در غزوة ذی اَمَرّ نیز خبر یافت که جمعی از بَنی ثَعْلَبه و مُحارب در ذی اَمرّ فراهم گشتهاند تا در پیرامون مدینه دست به چپاول بزنند. همچنین در غزوة بُحران خبر یافت که گروه زیادی از بنی سـُلَیم در ناحیة بحران فراهم شدهاند. در این سه غزوه، دشمن پیش از رسیدن مسلمانان گریخته بود و از همینرو، جنگی رخ نداد. در غزوة بنی المُصطَلق، رسول خدا(ص) با اطلاع از تصمیم رئیس بنی المصطلق برای جنگ با آن حضرت، مردم را فراخواند و به سرعت بر سر دشمن فرود آمد و آنان را شکست داد.
2-6-2. تعقیب دشمن: رسول خدا(ص) همچنان که به عملیات پیشگیرانه دست میزد، گاه برای دفع تهدید به تعقیب دشمن نیز میپرداخت. پس از پایان جنگ احد، عبدالله بن عَمرو بن عوف در مدینه به پیامبر(ص) گزارش داد که به هنگام آمدن به مدینه، در منزل مَلَل قریش را دیده است که آنجا فرود آمدهاند و شنیده است که ابوسفیان و همراهان وی مشورت میکردند که بازگردند و هرکه را از مسلمانان باقی مانده است، از بین ببرند، اما صفوان بن امیّه این پیشنهاد را رد کرده است. رسول خدا(ص) پس از شنیدن این گزارش و مشورت با برخی اصحاب تصمیم گرفت که به تعقیب دشمن بپردازد. از این رو، به بلال فرمود تا مردم را به تعقیب دشمن فراخواند و جز آنان که دیروز ـ در جنگ احد ـ همراه بودهاند، کسی همراهی نکند. رسول خدا(ص) لباس رزم پوشید و پرچم را به دست علی(ع) داد. مسلمانان تا حمراءالاسد پیش رفتند و چند شب ماندند و بدون درگیری به مدینه بازگشتند. ابوسفیان خبر بیرون آمدن مسلمانان از مدینه برای تعقیب آنان را از مَعبد بن ابی معبد خُزاعی شنید و بیمناک گشت و از بازگشتن منصرف و عازم مکه شد.
2-6-3. فریب دشمن: در غزوة بَنی لِحیان، رسول خدا(ص) برای آگاه نشدن بنی لحیان از سمت واقعی حرکت مسلمانان نیروهایش را در شمال به سمت شام حرکت داد. پس از انتشار خبر حرکت مسلمانان، رسول خدا(ص) ناگهان نیروهایش را به سوی بنی لحیان بازگرداند. در غزوة خیبر نیز رسول خدا(ص) به سوی رجیع، نزدیک سرزمین غَطَفان، به حرکت درآمد و پس از فرستادن دستة کوچکی از نیروهایش به لشگرگاه غَطَفان، با نیروی اصلی خود به خیبر بازگشت. با این حرکت، یهودیان و غطفان هردو پنداشتند که رسول خدا(ص) قصد آنها را دارد و در نتیجه، از همکاری با یکدیگر محروم ماندند. رسول خدا(ص) آنچنان به فریب دادن دشمن اهمیت میداد که جنگ را فریب و خدعه میدانست.
استفاده از موانع طبیعی و ایجاد موانع مصنوعی ـ که در جنگ احزاب منجر به ناکامی دشمن شد ـ و محاصرة قلعههای دشمن ـ که در جنگهای بنی نضیر، بنی قریظه و خیبر کارایی خود را نشان داد ـ نیز از دیگر تاکتیکهای مناسب رزمیاند که رسول خدا(ص) در نبردهای خود با دشمنان به کار بست.
-
- بهرهگیری از جنگ روانی
رسول خدا(ص) در تکمیل عملیات نظامی، گاه از جنگ روانی برای ناکام گذاشتن دشمن بهره میجست. در جنگ احزاب، نُعیم بن مسعود اشجعی که تازه مسلمان شده بود، نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: ای رسول خدا، من اسلام آوردهام، اما قبیلهام هنوز از اسلام من بیخبرند، به هرچه مصلحت میدانی، مرا دستور ده. پیامبر(ص ) فرمود: «تو در میان ما یک مرد بیش نیستی، پس تا میتوانی دشمنان را از سر ما دور ساز، زیرا جنگ نیرنگ و فریب است». نعیم پس از این فرمان، جداگانه با سران بنی قریظه، قریش و غطفان ـ که در جنگ احزاب علیه مسلمانان متحد شده بودند ـ ملاقات کرد و با آنان به گونهای سخن گفت که اعتمادشان به یکدیگر سلب شد و از یاری یکدیگر دست شستند.
در غزوة حمراء الاسد، رسول خدا(ص) برای افکندن رعب در دل قریش، فرمان داد که شبها در پانصد محل آتش برافروزند تا شعلة آتشها از مسافتهای دور دیده شود. در فتح مکه نیز در مرّ الظهرن فرمود تا شبانه ده هزار آتش افروختند.
در ماجرای فتح مکه، رسول خدا(ص) برای اینکه فکر هرگونه مقاومت را از ذهن ابوسفیان بیرون کند، به عباس، عموی خود، فرمود: «ابوسفیان را در تنگنای دره نگهدار تا سپاهیان خدا بر وی بگذرند و او آنان را ببیند». ابوسفیان پس از دیدن انبوه سپاهیان، با شتاب به سوی مکه رفت و دستور امان را ابلاغ کرد و مردم را از مخالفت و ایستادگی و سرسختی برحذر داشت.
نتیجه گیری
به فرمودة قرآن کریم، رسول خدا(ص) برای آنان که به خدا و روز بازپسین امید دارند و خدا را فراوان یادمیکنند، اسوة حسنه است. از قضا این آیه در میان آیات مربوط به جنگ احزاب جای گرفته است و این، تأکید میکند که یکی از ابعاد شخصیت رسول خدا(ص) که مؤمنان باید به آن تأسی جویند، سیره و روش آن حضرت در جهاد با دشمن است، هرچند این آیه مطلق است و بر لزوم اقتدا به آن حضرت در تمامی رفتارهایی که قابل تأسی است، دلالت دارد. از این رو، فرماندهان مسلمان در هر سطحی که هستند باید در جایگاه فرماندهی به فراخور وظایف و اختیارات خود، رسول خدا(ص) را الگوی خویش قراردهند و به آن حضرت به ویژه در بُعد اخلاق فرماندهی اقتدا کنند. برای نهادینه کردن سیره و روش فرماندهی رسول خدا(ص) در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، باید در دانشکدههای افسری و دافوس، فرماندهان جوان را با ابعاد آن آشنا کرد و عملاً نیز به آن پایبند بود.