بسماللهالرحمنالرحیم
سفارش به مواسات در سیرة نبوی(ص)
نویسنده: گلشاد حيدري
منبع: دانشنامة پژوهه
مواسات در لغت به معنای مساعدت، دستگیری، همیاری، تعاون، برابر داشتن، غمخواری، یاریگری، مددکاری، مشارکت و سهیم ساختن در مال آمده است.
1 پس، بنابر اصل مواسات مسلمانان باید نیازمندان و دوستان را شریک و سهیم در مال و معاش خود دانسته و نیاز آنان را بر آورده سازند، همچنین با آنها اظهار همدردی نموده، خود را شریک در مشکلات آنان قراردهند و یکی از مفاهیم مهم ارزشی که در نظام اخلاقی دین اسلام و سیرة نبوی به آن توجه و سفارش فراوان شده است همین «مواسات» است.
پیامبر(ص) اسوة تکافل و مواسات
مواسات در فرهنگ اسلامی و سیرة نبوی از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است، چنانکه پیامبر(ص) هدف از آفرینش خود را به کمال رساندن انسانها میداند و میفرماید: «انَّما بُعِثتُ لِاُتمِمَّ مکارم الأخلاق؛
2 تنها برای گسترش و به نهایت رسانیدن مکارم و نیکوییهای اخلاق برانگیخته شدهام.»
از نظر حضرت رسول(ص) تکافل و یاری کردن برادران دینی و اهتمام به امور آنان و مواسات با ایشان از والاترین عبادتها و نشانة کمال بندگی حق است تا آنجا که ایمان حقیقی را در گرو مواسات میداند و میفرماید:
«مَنْ وَاسَى الْفَقِيرَ مِنْ مَالِهِ وَ أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ فَذَلِكَ الْمُؤْمِنُ حَقّاً؛
3 کسی که با فقیر مواسات کند و با مردم از جانب خود انصاف نماید، او مؤمن حقیقی است».
در دین اسلام به مسلمانان توصیه شده است که غافل از یاد نیازمندان جامعه نبوده و آنان را فراموش نکنند،
4 مؤمنین را به کمک کردن و مهرورزى با هم و مواسات با نیازمندان و عطوفت با یکدیگر تشویق و ترغیب نموده است.
پیامبر(ص) سفارشهای فراوانی به مسلمانان نموده تا نسبت به زندگی و مشکلات آنان و مسائل یکدیگر بیاعتنا نباشند و همیشه مسلمانان را به یاری یکدیگر و تعاون و مواسات تشویق میکرد، چنانکه خطاب به اهل مدینه میفرمود: «مؤمنان دوستان و سرپرستان یکدیگرند. مؤمنان نباید شخص عیالمند و قرضدار را به حال خویش رها سارند، بلکه باید به او کمک کنند، مسلمانان باید افراد از پای درآمده را یاری کنند. همسایه مانند خود انسان است نباید به او ضرری برسد.»
5
پیامبر(ص) در این مورد میفرماید:
«مَنْ أَصْبَحَ لاَ يَهْتَمُّ بِأُمُورِ اَلْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ...؛
6 هرکس شب را به روز برساند و به امور مسلمانان اهتمام نداشته باشد از آنان نیست.»
همچنین میفرماید:
«مَنْ سَمِعَ رَجُلاً يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ؛
7 هرکس صدای کمک خواهی مردی را بشنود که فریاد میزند، مسلمانان به دادم برسید جوابش ندهد و به او کمک نکند، مسلمان نیست.»
در ارتباط با مواسات و احساس همدردی و رفع مشکلات یکدیگر فرمودند:
«مَثَلُ المُؤمِنينَ في تَوادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ وَ تَعاطُفِهِمْ مَثَلُ الجَسدِ؛ إذا اشتكى مِنهُ عُضوٌ تَداعى سائرُ الجَسَدِ بِالسّهر والحمّى؛
8 مثل مؤمنان در پیوند و دوستی و محبت و رحمت به هم [واهمیت دادن به سرنوشت یکدیگر] مثل یک پیکر زنده است که اگر عضوی از آن به درد آید، سایر اجزای پیکر با آن اظهار همدردی میکنند.
پایههای حکومت اسلام در مدینه با مواسات و همکاری همة مسلمانان، استقرار یافت و مشکلات اولیه با احساس همدردی و مشارکت و سهیم ساختن دیگران در مال و زندگی مرتفع شد و اگر تعاون، همکاری و مواسات بین انصار و مهاجرین در صدر اسلام وجود نمیداشت، مهاجرینی که از مکه به مدینه هجرت کرده بودند، به تنهایی قادر به حل مشکلات شان نبودند.
مواسات انصار با مهاجران
بر اساس تعالیم قرآن و رهنمودها و ارشادهای پیامبر(ص) مواساتی که انصار با مهاجرین کردند، برای همیشه، الگویی برای تمام مسلمانان شد، مسلمانانی که برای پیوستن به رسولخدا(ص) خانه و کاشانه و تمام دارایی خود را ترک، و گروه گروه به مدینه هجرت کرده بودند چون مسکن و مأوایی نداشتند و انصار آنان را در خانههای پناه داده و با ایشان مواسات میکردند، آنان را در خانه و کاشانه و مال و دارایی خود شریک کردند.
9
خانههایی زیادی بودند که مهاجران در آن به صورت مشترک زندگی میکردند که در اینجا فقط به دو نمونه اشاره میشود:
- منزل سعد بن خیثمة أخی بنی النجار، این خانه به «بیت العزاب» معروف شده بود؛ زیرا افراد مجرد از مهاجرین در آنجا زندگی میکردند.10
- منزل بنی جَحْجبى که در اختیار منذر بن محمد بن عقبة، بود. زبیر بن عوام، با همسرش أسماء بنت أبی بکر، و أبو سبرة بن أبی وهب با همسرش أم کلثوم بنت سهیل، در این خانه زندگی میکردند.11
از دیگر نمونههای مهم ایثار، فداکاری و مواسات انصار، داستان «سعد بن ربیع» انصاری است. وقتی پیامبر(ص) بین او و «عبدالرحمن بن عوف» که از مهاجرین مکه بود پیمان برادری بست، بعد از مراسم اخوت، سعد خطاب به عبدالرحمن گفت :«برادر! من ثروت مندترین فرد انصار هستم آمادهام مال خود را با تو نصف نمایم و دو همسر دارم که حاضرم هرکدام را که تو بپسندی طلاق دهم، تا پس از پایان عدّة طلاق، او را به همسری خویش انتخاب نمایی»
12 عبدالرحمن در حق او دعا نمود و گفت: «خداوند به مال و خاندانت برکت دهد، مرا بدانها نیازی نیست، تو فقط راه کسب و کار در بازار را به من یاد بده، تا از طریق کسب وکار برای خود روزی فراهم کنم».
13
آنان چون محصول خرمای خود را برداشت میکردند، آن را به دو بخش تقسیم کرده و نصف بیشتر آن را به برادران مهاجر خود میدادند و از این کار جز رضای خدا و بهشت او به چیز دیگری چشم نداشتند.
14
رفع مشکلات مردم با تعاون و همکاری
بر اساس آموزههای پیامبر(ص) بود که بسیاری از مشکلات تازه مسلمانان با همکاری و تعاون برطرف میشد، مشکلات مهاجران بیخانه و کاشانه با جای گرفتن در خانههای انصار برطرف میشد و فقر و ناداری آنان با تقسیم اموال انصار با آنها به چشم نمیآمد؛ زیرا پیامبر به خوبی توانسته بود از عهدة وظیفة الهی خود برآید و این اصول را چنان برای مسلمانان تفهیم کند که آنان داوطلبانه حاضر بودند حتی زنان خود را طلاق دهند تا به همسری مهاجرانی درآید که نتوانسته بودند همسران خود را همراه بیاورند.
15
مهاجران از رفتار انصار و مواسات شان در شگفت بودند که چگونه میشود انسان به این اندازه از کمال انسانی دست یابد آنان خدمت پیامبر(ص) عرضه داشتند:
«یَا رَسُولَ اللهِ! مَا رَأَیْنَا مِثْلَ قَوْمٍ قَدِمْنَا عَلَیْهِمْ حُسْنَ مُوَاسَاةٍ فِی قَلیلٍ ، وَلاَ حُسْنَ بَذْلٍ فِی کَثِیرٍ ، لَقَدْ کَفَوْنَا المَؤُونَةَ ، وَأَشْرَکُونَا فِی المَهْنَأ
؛
16 یارسول الله! ما هرگز مانند این قوم که بر آنان وارد شدهایم ندیدیم که در مال کمشان به خوبی مواسات نمودند، و در مال زیادشان هم بهترین بذل را نمایند، به گونهای که مؤنة زندگی ما را کفایت میکند و در هزینة زندگی و مسکن با ما شریک شدند.
منابع:
- جمال الدین محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، نشر ادب حوزه، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1405، ج14، ص 35؛ فخرالدین الطریحی، مجمع البحرین، مکتب نشر الثقافة الاسلامیه، چاپ دوم، 1408ق، ج1، ص 76 ؛ محمد مرتضی الزبیدی، تاج العروس، بیروت، مکتبة الحیات، ج10، ص 17.
- الطبرسی، مکارم الاخلاق، منشورات شریف رضی، چاپ ششم 1392، ص 8 ؛ متقی هندی، کنزالعمال، تحقیق شیخ بکری حیانی، لبنان، مؤسسة الرساله، ج3، ص 16.
- شیخ صدوق، الخصال، تحقیق علی اکبر غفاری، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیه، ج1، ص 47.
- محمد یعقوب کلینی، الکافی، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1365ه، ج7، 52.
- محمد بن اسحاق، سیرة ابن هشام، تحقیق محی الدین عبدالحمید، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، 1383ق، ج2، ص 351؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1408، ج3، ص 273-276.
- محمد بن یعقوب کلینی، همان، ج2، ص 164.
- همان.
- علی نمازی، مستدرک سفینة البحار، قم، موسسة نشر اسلامی، 1419ق، ج1، ص 67 ؛ صحیح بخاری، ج7، ص 77.
- محمد بن سعد، طبقات کبری، ترجمة محمود مهدوی دامغانیی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، ج1، ص211.
- ابن کثیر، السیرة النبویة، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، 1396، ج2، ص 225.
- همان، ص224.
- محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر، ج3، ص 3؛ احمد حنبل، مسند احمد، بیروت، دارصادر، ج3، ص190؛ ابن کثیر، السیرة النبویه، ج2، ص 327.
- همان.
- مجمع الزوائد و منبع الفواید، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408، ج10، ص 40.
- ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج3، ص279.
- ابن سید الناس، عیون الاثر، مؤسسة عزالدین، 1406، ص265.