بسماللهالرحمنالرحیم
سیرة رسول خدا(ص) دربارة طبیعت، کشاورزی و محیط زیست
نویسنده: سید علی حسینی
منبع: فرهنگ جهاد، بهار و تابستان 1385، شمارة 43 و 44
بررسى جامع و دقيق كشاورزى در جاهليت فرصتى فراختر و تحقيقى گسترده مىطلبد كه اين مقاله آن را برنمىتابد و در اين جابراى آن كه سيرة پيامبر خدا(ص) و اهميت گفتههاى آن حضرت را دربارة كشاورزى طبيعت به درستى بشناسيم، مناسب است بيش از آن از شرايط و اوضاع و احوال و انديشه و اعمال مردم حجاز آن روزگار آگاه شويم. چه اين كه آشنايى با فضايى كه سخنان و اعمال رسول خدا(ص) در آن فضا تحقق يافته است بر عمق شناخت و جامع بودن آن مىافزايد. بررسى جامع و دقيق كشاورزى در جاهليت فرصتى فراختر و تحقيقى گسترده مىطلبد كه اين مقاله آن را بر نمىتابد و در اين جا تنها به مهمترين مشكلات كشاورزى آن روزگار مىپردازيم.
اعراب قبيلهاى زندگى مىكردند و زندگى قبيلهاى فرهنگى خاص داشت و خوى تجاوز، جنگطلبى، تعصب و رقابت و دشمنىهاى ديرينه با ديگر قبيلهها از ويژگىهاى آن بود و اين موضوعها تأثير فراوانى بر كشاورزى و دامدارى و حفظ مراتع و درختان در آن روزگار مىگذاشت، به دليل وجود دشمنىها و جنگهاى و يورشهاى بىرحمانه به قبيلهها و در نتيجه سوزانيدن مزرعهها، پركردن چاههاى آب، در انحصار قرار دادن آنها، نا امنى سرتاسر حجاز را فرا گرفته بود و مردمان همواره از آيندة مزارع و دامهاى خود بيمناك بودند و هر از چندى شعلههاى سوزان آتش كينه، دشمنىهاى ريشه دار در قالب جنگها و يورشها جلوه مىكرد و كشتزارها و نخلستانها مىسوخت، دامها به يغما مىرفت و چاهها و چشمهها ويران مىشد از اين رو، ناامنى آفتى بود كه در هرحال مىتوانست اميد كشاورزان را به يأس مبدل سازد و حاصل سالها زحمت و رنجشان را بر باد دهد. از سويى، اعراب جاهلى از دانش كشاورزى آن روزگار آنگونه كه در ايران و امثال آن بود، بىبهره بودند و بر پاية خرافهها و باورهاى بىاساس خود دربارة درختان و گياهان عمل مىكردند. به عنوان نمونه، آنان به دليل ترس از برخى از درختان آنها را مىپرستيدند؛ چه آن كه آن درختان را كانون شر و بدى مىدانستند و براى رهايى از شر آنها راهى جز پرستش آنها فرا روى خود نمىديدند.
به همين دليل بود كه دامدارى در حجاز رواج بيشترى داشت اما همچنان ناامنى و تجاوز به حقوق ديگران، فرهنگ قبيلگى و اعتقاد به خرافات در خصوص دام پزشكى و مسايلى از اين دست، به عنوان مانعهايى بود بر سر راه رشد و شكوفايى دامدارى. اين نابسامانىها پيامدهاى ويرانگرى بر زندگى مردم آن روزگار حجاز داشت كه مهمترين آنها عبارت بود از: كمبود غذاى كافى و مناسب، اختلال در حمل ونقل، مسافرتها و تجارتهاى بين شهرى، چه اين كه حمل و نقل و مسافرتهاى آن روزگار با حيواناتى از قبيل شتر، اسب، استر، و الاغ انجام مىشد، كه در مكه از اهميت ويژهاى برخوردار بود و نيز كمبود و گاهى عدم وجود مراتع مناسب و گسترش فقر و فساد و زورمدارى و بىبندوبارى از ديگر پيامدهاى اين وضعيت نامطلوب در كشاورزى و دامدارى بود.
شناخت عميق پيامبر خدا(ص)
رسول خدا(ص) از همة مسايل ياد شده به گونهاى عميق و دقيق آگاه بود و علتها و راههاى حل مشكلات و پيشرفت كشاورزى را مىدانست. او در مكه از مادر متولد شده و در همانجا زيست و به دليل مسافرت به شام و معاشرت با مردم به خوبى درد و درمان را مىشناخت. او خود چوپانى و تجارت و كشاورزى كرده بود و تلخى مشكلات و مسايل ياد شده را چشيده بود. رسول خدا(ص) با توجه به شناخت عميق خود و بر پاية روش خاص خود به ميدان آمد و اقدامات گستردهاى به عمل آورد كه به مهمترين آنها اشاره مىشود:
گام نخست: فرهنگ سازى و انگيزه آفرينى
پيامبر اسلام(ص) از سويى الگوى مسلمانان بود: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» و آنان بر پاية آموزههاى دينى مىبايد از او پيروى مىكردند: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ»1 از طرفى، گفتههاى آن حضرت وحيانى و الهى بود ومسلمانان مىبايد آنها را به جان مىخريدند و به عنوان قانون زندگى تلقى كرده و از آنها بهره مىبردند: «وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى»2 آن انسان يگانة بىنظير با سيرة عملى و با گفتههاى خود با فرهنگ لبريز از جهل، خرافه، ستم به ستيز برخاست و فرهنگى نو و بر اساس علم و دانش، واقعيت و عدالت پديد آورد. اينك به نمونههايى از آن اشاره مىشود:
چوپانى و كشاورزى و درختكارى
پيامبر خدا(ص) مدتى چوپانى كرد، در اين مدت هماره كوشيد به حقوق ديگران تجاوز نكند و با گوسفندان مهربان باشد، داستان چوپانى و شيوة برخورد آن حضرت با گوسفندان معروف است. از اين رو، به جزئيات آن اشاره نمىشود.
حضرت با دست خود درخت مىكاشت3 و كشاورزى مىكرد.
در روايتى در اين باره آمده است:
«همة پيامبران خدا جز ادريس (كه خياط بود) كشاورز بودهاند».4
در روايت ديگرى، از امام صادق(ع) چنين نقل كردهاند:
«خداى - عز و جل - از ميان كارها براى پيامبرانش(ع) كشاورزى را دوست داشت و برگزيد».5
امام موسى بن جعفر(ع) فرمود:
«آنان كه از من و پدرم بهتر بودند، در زمين كار مىكردند. پيامبر خدا، على، و همة پدرانم،(ع) در زمين كار مىكردند و اين عمل پيامبران، رسولان، جانشينان آنان و بندگان شايسته خدا است».6
بر پاية گروهى از روايات آن حضرت به طور مستقيم در درختكارى شركت مىجست. از امام صادق(ع) در اين باره چنين روايت كردهاند:
«اميرالمؤمنان، على(ع) بيل مىزد و زمين را آماده مىساخت و رسول خدا(ص) با آب دهان، دانهها و هستهها را مرطوب مىساخت و در زمين مىكاشت...».7
آن حضرت تماشاى گياهان سبز و خرم را بسيار دوست مىداشت8 و از نگاه به سيب سرخ و ترنج سرسبز و خرم(به دليل زيبايى آنها) شگفت زده مىشد.
امام على بن موسى الرضا(ع) در اين باره فرمودند:
«ان رسول الله كان يعجبه النظرة الى الأترج الاخضر و التفاح الأحمر؛9حضرت خرما را بسيار دوست مىداشت، همواره از آن بهره مىبرد». از امام على بن الحسين(ع) نقل شده است كه همواره دوست داشت انسان خرمايى (خرما دوست) را ببيند، و اين بدين سبب بود كه پيامبر، خرما را دوست مىداشت.10
از اين رو، در روايتى ديگر آمده است:
«هركس به اين نيت - كه چون پيامبر خرما دوست داشت، خرما بخورد - خرما هيچ ضررى به او نمىرساند».11
از امام صادق(ع) نقل شده است:
«هيچگاه غذايى همراه با خرما نزد پيامبر(ص) آورده نمىشد مگر آن كه ابتدا از خرما ميل مىفرمود».12
روايات به روشنى نشان مىدهد كه آن حضرت در ميدان عمل به كشاورزى اهميت خاصى مىداد و خود و نزديكترين يارانش عملا مردمان را به آن تشويق مىكردند و اين روش و سيره در توجه دادن مردم به كشاورزى اهميت بسيار داشت.
پيامبر خدا(ص) به درستى معتقد بود كه انسانها محور اصلى توسعه و شكوفايى جامعة اسلامى و سرسبزى و رونق كشاورزى هستند و بهترين، كوتاهترين و هموارترين راه براى شكوفايى كشاورزى و دامدارى و سرسبزى جامعة اسلامى آن است كه مردم از روى اعتقاد در اين مسير گام نهند و در پرتو تغييرات گسترده در انديشه و باورهاى مردم است كه مىتوان به اين هدف دست يافت. سخنان آن حضرت دربارة اهميت كشاورزى، درختكارى و دامدارى سبب شد كه بينش، انديشه و باورهاى مردم به طور گسترده در اين باره زير و رو شود، آنان به اهميت كشاورزى، درختكارى، سرسبزى و خرمى جامعة اسلامى و اصولاً ارزش بسيار درختان و فوايد و آثار مادى و معنوى آنها به طور عميق پى بردند و در نتيجه در پى سرسبزى، خرمى و رونق كشاورزى جامعة اسلامى برآمدند.
قطع درختان
رسول خدا(ص) از قطع درختان، غرق كردن مزرعهها در آب و سوختن آنها حتى در جنگ نهى مىكرد و اين عمل را در رديف كشتن كودكان بىگناه و زنان بىدفاع مىدانست.
از آن حضرت(ص) در اين باره چنين نقل شده است:
«درختان را آتش مزنيد، آنها را با آب ويران نكنيد، درختان ميوهدار را قطع نكنيد و مزرعهها را نسوزانيد».13
بدينسان سيرة رسول خدا(ص) اين بود كه در جنگها به شدت از نابودى كشتزاران، نخلستانها و باغها بپرهيزد و مجاهدان را از آن باز دارد و وقتى در زمان جنگ اينگونه باشد، در زمان صلح به گونهاى مؤكدتر و روشنتر بايد از درختان و مزرعهها حفاظت شود و از نابودى آنها پرهيز.
آب و خاك
براى خاك ارزشى خاص قايل بود و قدر آن را بسى گران مىدانست تا آن جا كه بر خاك سجده مىكرد و آن را وسيلة طهارت مىدانست و مىفرمود:
«زمين را براى من هم سجدهگاه و هم وسيلة طهارت قرار دادهاند؛ هركجا باشم بر خاك آن تيمم مىكنم و نماز مىخوانم (سجده مىكنم)».14
آب را ماية حيات مىدانست و همانند خاك به آن اهميت مىداد دربارة ابرها، بادها، بارانها، رودها درياها و اقيانوسها، نوشيدن آب، تقسيم آبهاى كشاورزى، آبيارى و سهم عظيم آب در سبزى و خرمى و نشاط كرة زمين سخن مىگفت و آن را ماية حيات مىدانست.15
«وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ؛16 هر موجود زنده را از آب پديد آورديم».
آگاه ساختن مردم از سودمندىهاى گياهان
مردم آن روزگار گرچه از گياهان استفادههاى بسيار مىكردند اما از سودمندىهاى متعدد و متنوع آن آگاهى نداشتند. پيامبر خدا(ص) باقرائت و تفسير صدها آيه دربارة طبيعت، كشاورزى و ابعاد مختلف آن مردم را از خواب غفلت بيدار ساخت. رسول خدا(ص) در پرتو اين آيات با عظمت قرآن به مردمان فهمانيد كه گياهان نعمت ناپيدای كرانة الهى هستند،17 كه نه تنها بخش عظيمى از روزى آدمى را فراهم مىآورند بلكه بر روان او نيز تأثير فراوان دارد18 و آيت و نشانة هستى و قدرت و حكمت خداى متعال و نيز دليل درستى معاد و رستاخيز بزرگ خدايند. پيامبر(ص)، در اين باره زواياى جديدى از دانش و فهم را به روى مردمان آن روزگار گشود، و اين نيز بر انگيزة مردم براى كاشت درختان و حفاظت بيشتر از آنها و كوشيدن در مسير كشاورزى و دامدارى افزود.19
كار و تلاش
رسول خدا(ص) اهل كار و تلاش بود. سخت كوشىهاى او در ساختن مسجد مدينه،20 كندن خندق براى دفاع از مدينه،21 به هنگام چوپانى و در عرصههاى مختلف ديگر ميان مورخان مشهور است.
از يكى از همسران ايشان نقل شده است كه در خانه هرگز بىكار ديده نشد22 و مىفرمود بىكارى سنگدلى مىآورد.23 چون كارى مىكرد آن را درست انجام مىداد و مىفرمود:
«...اذا عمل احدكم عملاً فليتقن؛24هرگاه يكى از شما كارى انجام مىدهد بايد آن را به درستى و نيكويى انجام دهد».
آن حضرت هيچگاه از سختى و رنج نمىگريخت و مىفرمود:
«أفضل الأعمال أحمزها؛ بهترين و با فضيلتترين كارها، سختترين آنها است».
پيامبر خدا(ص) كه از غزوة تبوك بازمىگشت، سعد انصارى از حضرت استقبال كرد، پيامبر(ص) پس از مصافحه با او فرمود: «چرا دستت اين قدر زبر شده است؟» او گفت: يا رسول الله! بيل مىزنم؛ و با اين كار خرج عائلهام را به دست مىآورم.
پيامبر خدا(ص) دست او را بوسيد و فرمود: «اين دستى است كه آتش دوزخ به او نمىرسد».25
آن حضرت مىفرمود:
«كسى كه از تلاش و دسترنج خود بخورد، مثل برق از پل صراط خواهد گذشت».26
بر طبق روايتى ديگر درهاى بهشت به روى او باز مىشود تا از هركدام بخواهد وارد شود.27
در حديث ديگرى آمده است:
«خدا به او از سر مهربانى و رحمت نظر مىكند و هرگز او را عذاب نمىكند».28
در پرتو كوششهاى پيامبر(ص) در اين باره بود كه سختكوشى و انجام درست و متقن كارها به صورت بخشى از فرهنگ مسلمانان در آمده بود و اين سيرة رسول خدا(ص) در رشد كميت و كيفيت كشاورزى تأثير فراوانى گذاشت.
دين و دنيا
رسول خدا(ص) از كار، درختان، حيوانات، پرندگان، زمين، آسمان و... سخن مىگفت. اما او اين اعمال و وسايل را مانند بيشتر مردم تنها مادى و دنيايى نمىديد. آن حضرت ديانت و شرع را در متن زندگى مردم قابل اجرا مىدانست. براى اين كه آدمى به خدا نزديك شود و بر معنويت خود بيفزايد، لازم نيست شبان و روزان به عبادت بپردازد، بلكه اگر اعمال دنيايى خود را با سمت و سوى خدايى و با نيت الهى انجام دهد، به خدا نزديك خواهد شد و به مقامهاى معنوى دست خواهد يافت. به عنوان نمونهاى ديگر، در روايتى از آن حضرت دربارة كشاورزى چنين نقل شده است:
«هرگاه كشاورزى بذرى را از راه حلال در دست خود گيرد، فرشتهاى ندا دهد؛ يك سوم براى دهقان، يك سوم براى پرندگان و يك سوم براى چهارپايان. چون آن را بر زمين مىپاشد براى هر دانه بذر، ده حسنه برايش مىنويسند. چون آن را آبيارى مىكند و بذر مىرويد مانند آن است كه در برابر هر دانه، انسان مؤمنى را زنده كرده است كه تا زمانى كه آن كشته را درو كند، خدا را مىستايد. چون آن را مىكوبد، مانند آن است كه گناهانش را له مىكند، هنگامى كه خرمن را باد مىدهد، گناهانش نيز بر باد مىروند، زمانى كه آن را وزن مىكند بهسان روز تولدش از گناهان پاك مىشود. وقتى آن محصول را به خانه مىبرد و نان خورهايش شاد مىشوند، عبادت چهل سال را براى او مىنويسند. هنگامى كه از آن به گرسنه، همسايه و بيچاره مىدهد. آفريدگار او را از عذاب خود در امان نگاه مىدارد».29
بر پاية اين روايت و رواياتى از اين دست، كار، كشاورزى و... كه بر اساس ديدگاه عرف و مردم از امور دنيايى هستند جنبة دينى نيز پيدا مىكند و اجر و پاداش عبادت را دارد. از اين رو، مسلمانان افزون بر آن كه براى دستيابى به منافع اقتصادى خود به كشاورزى دست مىيازيدند، به دليل رسيدن به فضيلتها و پاداشهاى معنوى نيز انگيزة دو چندان براى استقبال از آن و استقامت و پايدارى در انجام آن داشتند.
عدالت ورزى
آيات متعددى از قرآن كريم دربارة عدالت است، پيامبر خدا(ص) بر پاية اين آيات از مسلمانان مىخواست در همة زمينهها، در برخورد با همسران، فرزندان، خويشان و يكايك افراد جامعه عادلانه عمل كنند و خود حضرت الگوى يگانه و بى همتاى اجراى عدالت بود كه هرگز از آن روى بر نتافت.
خداى متعال در قرآن مىفرمايد:
«قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ؛30اى رسول ما! به مردم بگو خداى مرا فرمان داده است تا قسط و عدالت را بر پا كنيم».
«وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ؛31 به من امر شده است كه ميان شما به عدالت رفتار كنم».
حضرت مىفرمود خداوند متعال به نه چيز مرا سفارش كرده است:... اجراى عدالت در حال خشنودى يا خشمناكى. يكى از آنها است.32
آن حضرت در توصيف و ستايش على(ع) مىفرمود:
«انه... أعدلكم فى الرعية؛33 او در رفتار با مردم از همة شما عادلتر است».
رابطة عدالت اجتماعى كه رسول خدا(ص) الگو و پيشتاز آن بود و از جلوهها و اركان سيرة رسول خدا(ص) است با پيشرفت كشاورزى در آن روزگار، روشن است؛ زيرا كسى كه از سر انصاف و بر اساس عدالت زندگى كند، بايد بكوشد و با استفاده از سرمايههاى طبيعى و غير طبيعى كه مهمترين آنها در آن روزگار «زمين و آب» بود - به عبارت ديگر از طريق كشاورزى - به روزى حلال دست يابد. چنين كسى نمىتواند با حمله به قبيلهها و به يغما بردن اموال آنان و تاراج ثروتهاى مردم و شبيخون زدن بر اين و آن و كاروانها، سرمايهاى رقم زند و از آن بهره برد. به همان سان كه مجاز نيست به كارگران، بردگان و دهقانان خود ستم ورزد و حاصل رنجهاى آنان را سرمايه و مال خود سازد، بلكه بايد در پى كار مشروع و شغل حلال باشد كه در آن زمان كشاورزى و دامدارى در رأس آنها بود. در زمان جاهليت ستمگرى، زورمدارى، حمله و شبيخون به قبيلههاى رقيب و كاروانها، ستمها و اجحاف فراوان بر دهقانان، كارگران و بردگان از روشهايى بود كه ميان قبيلهها به فرهنگ تبديل شده بود و پيامدهاى اين روش زشت و اين فرهنگ سياه آن بود كه كشاورزى شكوفا نشود. درست به عكس عدالت كه زمينة اجتماعى رشد و بالندگى كشاورزى را فراهم مىآورد.
آبادانى زمين به عنوان وظيفه
پيامبر خدا(ص) عمران و آبادانى زمين را كه كشاورزى از مهمترين عوامل آن به شمار مىرود، تنها به عنوان برآورندة نيازهاى مادى و معنوى خود نمىدانست، بلكه به دليل فرمان خداوند متعال، آن حضرت همواره در پى آن بود كه شهرها و روستاها در قلمرو حكومت اسلامى، سرسبز و خرم باشد. از اين رو، همانطور كه نقل شد از هرگونه قطع درختان و كندن گياهان نهى مىكرد.
خداى متعال در قرآن مىفرمايد:
«هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا؛34 او خدايى است كه شما را از زمين و خاك آفريد و براى آباد كردن زمين بر گماشت».
بدين سان خداوند متعال از آدميان مىخواهد در پى آباد كردن زمين باشند و نه در پى سلطه بر زمين و زمينيان آن هم به هر قيمت و لو به قيمت تخريب منابع طبيعى و محيط زيست، آن گونه كه در روزگار ما روش سياستمداران كشورهاى استكبارى است.
در زمان حكومت جهانى حضرت ولى عصر، آن حضرت كه سيرهاش مانند سيرة رسول خدا(ص) است اين راه و روش را احيا مىكند. بر طبق روايات در زمان آن حضرت جهان سرسبز و خرم مىگردد و كشاورزى و درخت كارى رونق خاص و گستردهاى مىيابد.35
پرهيز از اسراف
پيامبر خدا(ص) از هرگونه اسراف و تبذير در تمام عرصههاى زندگى و در بهرهورى از همه چيز پرهيز مىكرد، به ويژه از اسراف در منابع طبيعى. به عنوان نمونه از اسراف در آب36 دورى مىكرد و آن را حرام مىدانست، آن حضرت حتى از اسراف در آب37 وضو و در آب غسل38 به شدت نهى مىكرد و مىفرمود:
«در آينده گروهى از امت من خواهند آمد كه يك مُد آب را براى وضو و يك مَن را براى غسل كم مىشمارند، آنان بر خلاف سنت من عمل مىكنند».39
رفتار پيامبر خدا(ص) دربارة حيوانات، دامدارى، كشاورزى، قطع درختان، انواع ميوهها و سبزىها، درختكارى، كار و تلاش، آب و خاك، اسراف و قناعت و وسايلى از اين دست سبب شد مسلمانان دربارة كشاورزى و طبيعت و محيط زيست داراى فرهنگ خاص و سازندهاى شوند، فرهنگى كه به زير بناى تمدن عظيم اسلامى دربارة كشاورزى شد.
اما تنها سيرة عملى آن حضرت سبب پديدار شدن اين فرهنگ شكوه و سازنده نشد بلكه بيانات آن حضرت نيز در اين باره سهم به سزايى داشت.
زمين و خاك
رسول خدا(ص) فرمود: در شب معراج خداوند متعال به من چنين فرمود:
«زمين را براى تو و امت تو سجدهگاه و پاك و پاك كننده قرار دادم«.40
حضرت در روايتى ديگر فرمودند:
«زمين با شما رام و مهربان است؛ بر آن تيمم مىكنيد در زمان حيات بر روى آن نماز مىخوانيد و پس از مرگ جسد شما در آن دفن و ضميمه آن مىشود و اين از نعمتهاى خداست - كه ستايش براى او است - پس بهترين چيزى كه بر آن سجده مىشود، زمين پاك است».41
در روايتى ديگر از رسول خدا(ص) چنين نقل شده است:
«بر زمين مسح و تيمم كنيد؛ زيرا زمين مادر و زادگاه شما و با شما مهربان استم.42
گام دوم: ايجاد امنيت از طريق قانون گذارى
دومين گام بسيار مهم رسول خدا(ص) ايجاد قوانين مرتبط با حوزة كشاورزى بود. قوانينى كه از يك سو، امنيت را براى كشاورزان، دامداران، مرتعداران و باغداران به ارمغان آورد و براى آنان آرامش و اطمينان به آينده و اعتماد به شغل خود پديد آورد و از سويى، سبب استقبال گستردة مردم از كشاورزى و دامدارى شد. همانطور كه پيشتر اشاره شد در ساية جنگها، شبيخونها، اختلافهاى مختلف و فراوان، عميق و با سابقه ميان قبيلهها رواج ستم و نبود عدالت و زورمدارى ميان سران قبيلهها و حكومت زور و زر بر مردمان، امنيت از كشاورزى، كشاورزان و دامداران سلب شده بود، آنان همواره از آيندة چاههاى آب، باغها، مزرعهها، مرتعها و دامهاى خود دل نگران بودند و نسبت به آيندة شغلى خود مضطرب و نامطمئن.
پيامبر خدا(ص) با ترويج عدالت و مخالفت شديد و مبارزة بىامان عليه ظلم و ستم، محترم شمردن مالكيتها و ظلم دانستن هرگونه تجاوز به اموال و مزرعههاى مردم و وضع قوانين متعدد و مختلف دربارة زمين و آب، امنيت ماندگارى را براى كشاورزان و دامداران به ارمغان آورد كه به طور فشرده در اين بخش به آن اشاره مىشود.
1. حقوق آبها و مرتعها
در آن روزگار كه چشمهها و چاهها در منطقة عربستان محدود بود، وقتى گروهى مىخواستند بخشى از مرتعها و زمينها را در انحصار خود در آورند و ديگران را از استفاده از آنها محروم سازند، چشمهها و چاههاى آن منطقه را كه اندك بود، در اختيار گرفته و نمىگذاشتند گوسفندان و ديگر چهارپايان آنان از آب آنها بنوشند. وقتى نوشيدن آب در اين منطقه براى چهارپايان ممكن نبود، طبعاً نمىتوانستند چهارپايان خود را در آن مرتعها بچرانند؛ زيرا احشام پيش از علوفه و غذا به آب احتياج دارند. آنان با اين ترفند مرتعها را به آسانى در اختيار و انحصار مىگرفتند؛43 چه اين كه حفاظت از يك يا چند چاه آب چندان دشوار نبود؛ بر خلاف حفاظت از دهها هكتار مرتع كه نيازمند به امكانات فراوان بود و مشكلات زيادى داشت. آن حضرت(ص) با وضع قوانين و دستورهايى اين شكل را از ميان برداشت، به گونهاى كه عادلانه، هم صاحبان زمينهاى نزديك به آب و هم مالكان مزرعهها و باغهاى دور و دورتر هم بتوانند از آنها بهره برند.
در روايتى از آن حضرت اينگونه نقل شده است:
«امام صادق(ع) فرمود: جدم رسول خدا(ص) منع فرمود كه مازاد آب سد و حقآبة رودخانه رابفروشند».
آن حضرت فرمود:
«كسى كه در برابر سيلاب و يا رودخانه سدى ايجاد كند تا بهتر بتواند كشت و درختان خود را آبيارى كند، بعد از آبيارى نمىتواند مازاد آن را بفروشد، فقط مىتواند به همساية خود عاريه دهد تا در نوبتهاى بعدى پس بگيرد».44
امام صادق(ع) فرمودند:
«جدم رسول خدا(ص) مقرر فرمود از سيلاب وادى مهزور به اين صورت بهره بردارى شود: كشاورزى كه در بالاى دره قرار دارد جلوی آب را سد كند و آب را بر پاى نخلهاى خود هدايت كند و تأمل كند تا ارتفاع آب در كرتها به استخوان غوزك پا برسد و اگر زراعت زمينى دارد آب را بر روى زراعت روان دارد و صبر كند تا ارتفاع آب به روى غوزك پا برسد. پس از آن آب بند و سد را باز كند تا آب سيلاب به باغها و مزارع بعدى برسد».45
امام صادق(ع) در جاى ديگر چنين فرمود:
«قضاوت رسول خدا(ص) ميان اهل مدينه دربارة آبهايى كه با آن درختان خرما را آبيارى مىكردند چنين بود كه نبايد مردم از استفاده از آب چاهها محروم و ممنوع شوند؛ و ميان اعراب باديهنشين چنين قضاوت فرمود كه نبايد جلوی استفادة مردم از اضافه آب چاه را گرفت تا در نتيجه نتوانند ازمرتعها بهره برند و فرمود(در اسلام) ضرر و ضررزدن به ديگران جايز نيست».46
از اين حديث استفاده مىشود كه گروهى از مردمان مدينه از استفادة ديگران از چاههاى آب براى آبيارى نخلها جلوگيرى مىكردند، رسول خدا(ص) به طور قاطع در برابر آنان ايستاد و آن را ممنوع اعلام كرد. آن حضرت حكم كرد كه صاحبان چاهها و چشمهها پس از آن كه به مقدار نياز خود از آن استفاده كردند، حق ندارند جلوى استفادة دامها را از آب مازاد بر نياز خود، بگيرند تا در نتيجه چون دامها آب براى خوردن در آن منطقه ندارند از مراتع آن منطقه نيز محروم شوند.
نكتة بسيار مهم در پايان اين روايت است كه حضرت رسول(ص) به علت اين حكم خود اشاره مىفرمايند كه در اسلام ضرر زدن به خود و ديگران جايز نيست و جلوگيرى از نوشيدن دامها از آب چاهها نوعى زيان رسانى به آنها و صاحبان آنها به شمار مىآيد. بدين سان، پيامبر خدا(ص) طى اين حكم جلوى محروم كردن مردم از آب چاهها و از مرتعها را گرفت.
در حديث ديگرى آن حضرت فرمود:
«كسى كه مانع استفاده از آبهاى جارى و روان شود، ملعون است».47
نيز آن حضرت فرمود:
«مسلمانان در سه چيز مشتركاند، آب، مرتع و آتش».48
مشكل ديگر دربارة آبها آن بود كه روستاهاى واقع در بالا دست و نزديك منطقة محل جريان و سرچشمة آب مىتوانستند جلوى جريان آب را به مزرعهها و نخلستانهاى پايين دست بگيرند و از رسيدن آب به مزارع و باغها و نخلستانهاى آنها جلوگيرى كنند. بدينسان حضرت به آن دسته از مردم كه در پى به دست گرفتن انحصار زمينهاى مرغوب و يا زمينهاى منطقهاى خاص و يا آبها و مرتعها بودند، اعلام داشت كه بر پاية قانون اسلام مجاز نيستند به اين عمل دست زنند و بايد اين انديشه و روش را از خود دور كنند و همانطور كه خواهد آمد زمين از آن كسى است كه آن را احيا كند.
در روايتى ديگر اين مسأله به صورت قانونى كلى از سوى آن حضرت بيان شده است:
امام صادق(ع) فرمود:
«جدم رسول خدا(ص) دربارة آبيارى نخلستانها با سيلاب مقرر فرمود كه نخست نخلستانهاى بالادست، قبل از نخلستانهاى پايين دست آبيارى شوند، به گونهاى كه آب به اندازة غوزك پا در آنها جمع شود. آنگاه آب به زمينهاى پايين هدايت شود و اين روش همچنان ادامه مىيابد تا آبيارى باغها و نخلستانها به فرجام برسد و آب تمام شود».49
از اين روايتها و روايتهاى مشابه نكتههاى مختلفى به دست مىآيد:
1. مقصود از سيلاب، آبهاى باران و خدادادى است در مقابل آبهايى كه مالك خاص دارد و نه سيلاب به معناى عاميانة آن. حضرت مىفرمود اين آب در انحصار گروهى خاص نيست.
2. همانطور كه در روايات خوانديم اين آب در انحصار گروهى خاص نيست و همة صاحبان باغها و مزرعهها مىتوانند از آن استفاده كنند.
3. در شيوة آبيارى و تقسيم آب - كه بسيار اهميت دارد- رسول خدا(ص) مقرر فرمود به ترتيب از زمينهاى بالا به سمت پايين آبيارى شروع شود. به نظر مىرسد اين بهترين شيوة تقسيم براى صرفهجويى از آب و بهينهترين بهرهبردارى از آب در مناطق مشابه است؛ چه اين كه در اين روش افزون بر اين كه همة زمينها سيراب مىشوند، هم نيروى انسانى كمترى براى تقسيم آب مورد نياز است و هم نزاع و اختلاف پيش نمىآيد.
4. صاحبان زمينها و باغهاى بالادست مجاز نيستند هرمقدار كه بخواهند از آب استفاده كنند؛ بلكه تنها حق دارند به مقدار معقول، يعنى اندازهاى كه نياز درختان و مزرعههاى آنها را بر آورده كند، از آن آبها استفاده كنند، به همانسان كه آنان نمىتوانند اين آب را به روستاها و مالكان زمينهاى ميان دست و پايين دست بفروشند و يا به هر شكل آنان را از اين آب محروم سازند. به عنوان نمونه، هرگاه مشاجرهاى و نزاعى ميان دو روستا واقع شد، جلوى آب را بگيرند. بدينسان بود كه صاحبان مزرعهها و زمينهاى پايين دست از امنيت برخوردار شدند.
5. همانطور كه در اين روايات خوانديم فروختن آبهاى رودخانهها و آبهاى خدادادى جايز نيست و نيز فروش مرتعهاى عمومى، اما هرگاه كسى از طريق مشروع مالك آب و مرتع شده باشد، فروش آن جايز است و مىتواند آب يا مرتع خصوصى خود را كه به طور قانونى فراچنگ آورده بفروشد و يا اجازه دهد.50 مانند آبى كه آن را حيازت كرده باشد يا آب چاهى كه آن را حفر كرده باشد. صد البته در چهارچوب احكام شرعى.
6. دربارة مالكيت آب و مراتع و آبيارى احكام فقهى مختلف و بسيار دقيقى وجود دارد كه اين مقاله در پى تبيين دقيق آنها نيست و خوانندگان ارجمند به منابع فقهى مراجعه كنند. افزون بر آن چه آورده شد پيامبر خدا(ص) مسايل بسيار مهم حقوقى زمين و آب را براى مردم، به عنوان حكم شرع، بيان فرمود كه فهرست آنها به قرار زير است:
يك: حريم قناتها، چاهها و چشمهها، آن حضرت با تبيين دقيق حريم قناتها، چاهها، و چشمهها از خشكانيدن چاههاى ديگران جلوگيرى كرد،51 و اجازه نداد كسى با حفر چاه يا قنات در حريم منابع آبى ديگران به آنان ضرر برساند.52 حتى رسول خدا(ص) حريم درختان را با دقت بيان فرمود؛
دو: نهى شد از سوزاندن، غرق كردن و از بين بردن مزرعهها و درختان حتى در حال جنگ؛53
سه: احكام فقهى خريد و فروش زمين، آب، انواع محصولات كشاورزى كه فقه اسلامى به ويژه فقه شيعه در اين باره از محتواى بسيار غنى برخوردار است54 و اين نكته نيز از اهميت ويژهاى برخوردار است؛
چهار: احكام فقهى اجارة زمين، كه روايات فراوانى در اين باره از آن حضرت رسيده است؛55
پنج: احكام مزارعه؛ مزارعه به معناى آن است كه مالك زمين آن را به دهقانى واگذارد تا او در آن زمين كشت كرده و محصول طبق توافق طرفين ميان آنها تقسيم شود.56 اين مسأله بسيار مهم است، چه اين كه حق دهقان و مالك زمين در مكتبهاى مختلف مورد توجه قرار گرفته است؛
شش: احكام مساقات؛ مساقات به اين معناست كه شخصى اداره و آبيارى درختان و باغ خود را به ديگرى واگذارد و در مقابل بخشى از محصول آن را - طبق توافق طرفين - به او واگذارد؛57
هفت: احكام فقهى زمين غصب شده و كسى كه در زمين ديگران درختى بنشاند و يا كشاورزى كند؛58
هشت: احكام احياى زمينهاى موات و مقررات مرتبط به آن و شرايط آن؛59
نه: مسايل مرتبط به انفال60 و احكام فقهى آنها و نيز مباحات عامه و مشتركات.61
به عنوان نمونه برخى از احاديث رسيده از رسول خدا(ص) دربارة گروهى از مسايل ياد شده (احياى موات) در اين بخش نقل مىشود:
امام صادق(ع) فرمود:
«جدم، رسول خدا(ص) معاوضه و معاملة خرماى سر درختى با خرماى خشك و خوشة درو نشده را با گندم ممنوع ساخت و نيز منع فرمود كه حق آبه و آبهاى روان رودخانه را به ديگران بفروشند. فقط حق دارند به ديگران تفويض كنند و همچنين مازاد آبى كه سد بستهاند فقط مىتوانند به همسايگان خود عاريه دهند».62
همانطور كه اشاره شد آن حضرت حتى مسايل ريز را در اين باره تبيين مىفرمود.
از امام صادق(ع) در اين باره چنين نقل شده است:
«بايد ميان دو چاه آب در زمين سخت، پانصد ذراع (260 متر) فاصله باشد و در زمين سست هزار ذراع».
امام صادق(ع) فرمود:
«شخصى قناتى در كوهستان حفر كرده بود كه يك سال تمام آب آن يك سان برقرار بود. شخص ديگرى در همان كوهستان و در كنار او قنات ديگرى حفر كرد. ميان اين دو تن نزاع در گرفت كه اين قنات به قنات ديگرى خسارت زده است. جدم رسول خدا(ص) فرمود: بايد هرشب به يك قنات بروند و اندازه بگيرند تا معلوم شود آب كدام يك از دو قنات كم مىشود. اگر قنات دومى آب قنات اول را بكشد، بايد آن را پر كند و اگر قنات اولى آب قنات دوم را بكشد، صاحب دومين قنات حقى بر صاحب قنات اول نخواهد داشت».63
بر طبق روايتى ديگر امام صادق(ع) فرمود:
«مردم مدينه باغها و نخلستانهاى خود را مىفروختند و يك يا دو درخت آن را براى مصارف شخصى استثنا مىكردند. چون هنگام برداشت محصول ميان صاحب باغ و صاحب درخت نزاع و مشاجره مىشد، جدم رسول خدا(ص) حكم فرمود كه هر درختى به اندازة شاخههاى آن حريم حقوقى دارد و صاحب درخت حق دارد به همين مقدار از سطح زمين و فضاى زير درخت استفاده كند».64
بر طبق روايتى ديگر، رسول خدا(ص) فرمود:
«حريم نخل به اندازة طول شاخههاى آن است».65
در برخى از اين روايات پس از آن كه پيامبر خدا(ص) حريم قنات، چاه و يا نخل و ديگر مسايل مرتبط به آنها را بيان فرمودهاند، در پايان اشاره كردهاند كه در اسلام ضرر وجود ندارد66 و نبايد به ديگران ضرر زد و از نفع رساندن به يكديگر امتناع نورزيد.67
همه مىدانيم كه نبايد به ديگران ضرر زد و بايد هماره از تجاوز به حقوق ديگران پرهيز كرد و در استوارى عدالت كوشيد. اين شعار كلى است كه تا مصداقهاى آن شخص نشود، در عمل چندان تأثيرى ندارد، چرا كه بسيارى از ظالمان همواره زير چتر عدالتجويى ستم كرده پا روى حقوق ديگران گذاشتهاند. همانطور كه اشاره شد پيامبر خدا(ص) همواره فرياد عدالت خواهى داد و آيات عدالت را بر مردمان مىخواند و با تعبيرى رسا و زيبا از عظمت ستم ستيزى سخن مىگفت، اما آن حضرت هرگز به اين گفتهها بسنده نكرد و در عرصة عملى در حوزة حقوق مردم در مزرعهها، باغها، نخلستانها و آبها مصداقهاى عدالت را مشخص كرد و آن را از مرحلة گفته و شعار به مرحلة اجرا و عمل وارد ساخت. رسول خدا(ص) در اين باره بسى شفاف و دقيق احكام الهى را كه به طور كامل عادلانه بود، و حقوق همة اقشار را تأمين مىكرد، بيان كرد و خود بر طبق آنها ميان مردم حكم مىكرد و در پرتو اين قضاوتها و دستورهاى دادگرانه بود كه عدالت را در عرصة مسايل زمين، آب و كشاورزى گسترانيد و استوار ساخت.
آب و زمين، احياى موات
همانطور كه اشاره شد رسول خدا(ص) با سرزمين سوخته و كشاورزى و دامدارى نابسامانى مواجه بود. از سويى به هم ريختگى و بىنظمى و نبود سياست روشن و سودمندى در اين باره، و از سويى، ابهامات گسترده در حقوق آب و زمين كه دستماية اصلى كشاورزان است افزون بر ديگر مشكلات كه گروهى از آنها گفته آمد، كشاورزى و دامدارى را تا مرحلة از هم پاشيدگى پيش برده بود. پيامبر خدا(ص) در آن شرايط خاص اعلام فرمود هركس زمينى از زمينهاى باير و موات را آباد كند از آن او خواهد بود.
امام باقر(ع) و امام صادق(ع) فرمودند: «رسول خدا(ص) فرمودند:
«من أحيا ارضا مواتا فهى له؛68هركس زمين مرده را آباد كند صاحب زمين خواهد بود».
آن حضرت فرمود:
«هر كس درختى بنشاند يا پيش از ديگران، زمينى را حفر كند (چاه آب يا قناتى حفر كند) يا زمين مرده را آباد كند، پس به حكم خداوند عزوجل و رسولش(ص) اين درخت، چاه، و زمين از آن او خواهد بود».69
اين حكم مرهمى بود شفابخش كه بر زخم كهنة كشاورزى آن روزگار گذاشته شد، و بارقة اميد در چشمان كشاورزان درخشيد. در آن روزگار كه حفرقنات، كندن چاه، آباد كردن زمين و آن را به مرحلة محصول دهى رسانيدن كار بسيار دشوارى بود، ولى نتيجة فهم و سازندهاى براى صاحبان آنها داشت.
زمينهاى اطراف مدينه و ديگر شهرهاى حجاز و جامعة اسلامى فراوان بود و رغبت و انگيزه براى انجام اين كار بزرگ، كم بود؛ زيرا تضمينى براى حفظ و عدم تخريب آن وجود نداشت؛ پيامبر خدا(ص) با اعلام قاطع مالكيت براى احيا كنندگان و مقدس ساختن آن در پرتو قاعدة پيوند دين و دنيا و ايجاد فرهنگ سازى براى كشاورزان و كشاورزى در اعماق جان مسلمانان انگيزههاى بسيار نيرومند و همتهاى والايى در اين باره آفريد، چه اين كه ارزش و فضيلت كشاورزى را به آنان فهمانيد. بدين سان زمينها را به كسانى كه در پى آبادانى آنها بودند، واگذار مىكرد و از طرفى، از دست نااهلان باز مىستاند.
نيز به كسى اجازه نمىداد زمينها را غرق كند و ديگران را از بهرهورى از آنها محروم گرداند. اينها سبب شد امنيت سنگينى بر سر مسألة زمين و قوانين آن سايه افكند و در ساية آرامشآفرين اين امنيت شغلى و مالى بود كه مردمان بسيارى به كشاورزى روى آوردند. در موازات همين مسأله رسول خدا(ص) مسايل آب را نيز حل كرد، بدين سان كه زمينة استفاده از آبهاى عمومى را براى همگان فراهم ساخت و آبهاى عمومى را تعريف كرد و چگونگى تقسيم و توزيع آنها را معلوم ساخت و از مالكيت مشروع مالكان چاهها به طور قاطع حمايت كرد.
در واقع، تعيين روشن احكام فقهى و حقوقى آب و زمين زمينه را براى رشد شتابان و شكوفايى گسترده كشاورزى و باغدارى در جامعة اسلامى فراهم ساخت.
گام سوم: اجرا، پىگيرى و استقامت
بىشك قانون خوب و عادلانه شرط توسعه و پيشرفت است، اما شرط لازم است و نه شرط كافى. قانون براى عمل است و خود به تنهايى تاثيرى ندارد. در بسيارى از كشورها در روزگار ما قانونهاى خوبى وجود دارد، اما به آن عمل نمىشود و در نتيجه از آزادى، عدالت و پيشرفت فقط اسمى مانده، همانطور كه اعتقاد به اسلام و افتخار به قرآن و رسول خدا(ص) و اميرمؤمنان(ع) گرچه بسيار خوب است اما وقتى جامعة اسلامى مىتواند سربرافرازد و به قلة فلاح و سعادت صعود كند كه قرآن را كتاب زندگى و رسول خدا(ص) را الگوى خود قرار دهد، و رمز و راز عقب ماندگى كشورهاى اسلامى را در روزگار ما در اين نكتة مهم بايد جستوجو كرد.
مسلمانان در روزگار ما جز اندكى از آنان عملاً قرآن را مهجور كرده70 و به آن پشت كردهاند، و سنت رسول خدا(ص) را جز در بخشى از زندگى خود وارد نكردهاند. مقصود آن نيست كه همة مسلمانان اينگونهاند، بلكه جامعههاى اسلامى رنگ و رو و سمت و سوى قرآنى و نبوى ندارند. پيامبر خدا(ص) به شدت و با دقت به قوانين وضع شده خود پاىبند بود. آن يگانة روزگار و سرور پيامبران همة توان خود را در مسير اجراى اين دستورها و قوانين مصروف داشت؛ خود نخستين، بهترين و دقيقترين كسى بود كه به قانونهاى مرتبط به زمين، آب و مراتع و دام عمل مىكرد، با دست خود درخت مىكاشت، در جنگها - جز در موارد ضرورى كه قانون اجازه داده است - از قطع درختان، به آتش كشيدن مزرعهها و غرق كردن نخلستانها امتناع مىورزيد و خلاصه خود كشاورزى مىكرد و مىفرمود همة پيامبران جز ادريس - كشاورز بودهاند.
بر پاية برخى از روايات، پيامبر خدا(ص) كه مىفرمود: «هركسى زمينى را آباد كند، صاحب آن خواهد شد»، جلوى برخى واگذارىهاى زمين را گرفت و تنها زمينهايى را كه به اهلش واگذار شده بود،71 پس نگرفت. پس از جنگ خيبر، براى اين كه زمينهاى خيبر آباد يا آبادتر شود، زمينها را به اهل خيبر واگذاشت تا در آنها كار كنند و آنها را آباد كنند و ماليات و اجارة آن را به حكومت اسلامى بپردازند.72 همواره در زندگى شخصى خود با استفاده از راههاى مختلف مىكوشيد ارزش كشاورزى را بنماياند. وقتى سؤال مىشد كدام مال، بهترين مال است براى صدقه دادن. پاسخ داد: «محصولات كشاورزى و گوسفند»73 و نيز در پاسخ به اين پرسش كه بهترين ثروت جيست؟ فرمود: «بهترين ثروت كشاورزى است اگر به طور صحيح و اصلاح شده انجام گيرد و زكات آن داده شود. و در مرحلة بعد به دامدارى اشاره فرمود و آن را پس از كشاورزى بهترين كار دانست و در مرتبة سوم فرمود: درختان استوار و بلند خرما كه در گل مىرويند و درختانى كه در بيابانهاى خشك و تفتيده ميوه مىدهند. و در پايان دوباره به درخت خرما اشاره كرد و از فروختن آن نهى فرمود».74
بر طبق روايتى ديگر فرمود:
«بهترين مال، دستههاى طولانى، شكيل و منظم خرما و درختان ميوه دار است».75
بدين سان، آن حضرت بسيار از فضيلت كشاورزان و كشاورزى، درختكارى سخن مىگفت، و اين مسأله را به روشهاى مختلف در ذهنهاى مسلمانان تثبت مىكرد. به گونهاى كه ارزش كشاورزى را براى آنان به صورت فرهنگ در آورد. به عنوان نمونه، آن حضرت خود خرما كاشت، از ارزش اقتصادى درختان خرما - طبق همين روايات - با تعبيرهاى خاص ياد مىكرد، خرما بسيار مىخورد و از سودمندىهاى آن سخن مىگفت. آن حضرت از درخت خرما با عنوان «عمه» ياد مىكرد76 به هماهنگى شگفتآور خرما با بدن آدمى اشاره مىكرد و مىفرمود:
«نخل از گِل آدم(ع) خلق شده است».77
درخت خرما را از ميان درختان به مردان مؤمن تشبيه مىكرد.78 هرگاه براى حضرت خوراكى مىآوردند كه خرما نيز با آن بود، در آغاز از خرما ميل مىكرد.79
به طور خلاصه پىگيرهاى رسول خدا(ص) براى اجراى سياستهاى فرهنگى، علمى، بازرگانى - كه در اين مقاله به دليل فشردگى آن مورد بحث قرار نگرفت - اقتصادى مستمر، با جديت و قاطعيت بود. و اين گام؛ يعنى اجراى مداوم و بىوقفة سياستها، دستورالعملها و قوانين مربوط به كشاورزى در ايجاد مختلف آثار و بركات فراوانى براى جامعة اسلامى است.
گام چهارم: آموزش و توسعة دانش كشاورزى
قرآن كريم در چند آيه، پيامبر خدا(ص) را اينگونه پيامبرى مىداند كه از ميان مردم برخاست و كتاب خدا و حكمت را به آنان آموخت:
«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ؛80 آن خداى كسى است كه در ميان آن درس ناخواندگان فرستادهاى از ايشان برانگيخت تا آيات او را براى آنان بخواند و آنان را پاكيزه سازد و به آنان كتاب و حكمت را آموزد. هرچند پيش از آن در گمراهى آشكار بودند».
در دهها آيه از آيات قرآن از ارزش دانش، علم، تفكر، تأمل و عناوينى از اين قبيل سخن به ميان آمده است، از نگاه آياتى كه پيامبر خدا(ص) بر مردمان مىخواند «هرگز دانشوران و جاهلان برابر نيستند»81 در واقع، جاهلان كورانى82 هستند كه نمىتوانند در مسير زندگى راه را از چاه بشناسند. از اين رو، هماره در معرض سقوط و لغزش گام برمىدارند.
به عبارت ديگر دانش همانند نور83 است كه پرتو مىافكند و مسير زندگى آدمى را روشن مىكند و از حكمت و دانش است كه خير و بركت فراوان برمىخيزد و كسى كه از دانش، بينش و حكمت برخوردار نيست، نمىتواند به خير و سعادت نايل آيد.84
به طور خلاصه، آموزش دين، دانش و حكمت در متن تعاليم رسول خدا(ص) قرار داشته است و احكام مرتبط به آب، زمين، درختان، دامدارى و دامداران و كشاورزان در زمرة اين تعاليم است. دهها روايت رسيده از آن حضرت بيانگر اين واقعيت است كه رسول اعظم اسلام(ص) در اين باره بسيار كوشيد و كوششهايش در حوزة آموزش تأثير فراوان داشته كه اين موضوع به نوبة خود شايستة تحقيق مستقل است و در اين مقاله به همين اندازه در اين باره بسنده مىشود.
گام پنجم: به سوى اجراى عدالت
ابر و باد و مه و خورشيد و فلك بايد در كار آيند تا ابرها بر فراز آسمان به حركت در آيند و باران، اين رحمت الهى بر زمين فرو ريزد و زمين آماده براى كاشت گياهان و درختان شود و علوفهها از آن سر برافرازند و از سويى، غذاى دامها فراهم آيد و از طرفى، آبها در منابع زيرزمينى ذخيره شود و اين آب و خاك و روييدنىها سرماية عظيمى هستند كه خداوند متعال از سر لطف در اختيار آدمى نهاده است. اين سرمايه از آن همة مردمان است و همگان در آن شريكاند:
«وَالْأَرْضَ وَضَعَهَا لِلْأَنَامِ فِيهَا فَاكِهَةٌ وَالنَّخْلُ ذَاتُ الْأَكْمَامِ وَالْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَالرَّيْحَانُ فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ»85
برطبق اين آيه، اين نعمت بزرگ الهى براى مردمان است و اگر گروهى خاص از اين نعمت بىهمتاى الهى بهرهمند شوند و ديگران از آن محروم باشند، عدالت، به ويژه عدالت اقتصادى كه از اهداف مهم بعثت انبيا به ويژه رسول خدا(ص) و حكومت نبوى بود، در اين باره به درستى اجرا نشده است. عدالت وقتى به منصة ظهور مىرسد كه زمينداران، دامداران و كشاورزان سهمى از محصولهاى خود را براى فقيران و حكومت اسلامى كنار نهند. اين سهم در فقه اسلامى در قالب خمس و زكات مطرح شده است. بىشك سود كشاورزان از محصولهاى مختلف يكسان نيست، چگونگى به دست آوردن آب براى كشاورزى، و كاشت و برداشت دامها و چرانيدن و علوفه دادن دامها يكسان نيست و گاه تفاوت آنها بسيار فاحش و بزرگ است و عدالت ايجاب مىكند كه زكات آنها نيز متفاوت باشد و اين موضوع نيز در خود پژوهشى مستقل است كه در اين فشرده نمىگنجد.
به طور كلى، اجراى عدالت دربارة آنان كه از منابع طبيعى زمين، آب، مرتع، جنگلها درست استفاده مىكنند، اهميت به سزايى دارد و از بررسى آيات و روايات رسيده از آن حضرت و مطالعه در تاريخ و سيرة رسول خدا(ص) در اين باره نكتههاى زير استفاده مىشود:
يك: دامداران و كشاورزان و زمينداران بايد افزون بر پرداخت خمس، زكات پرداخت كنند و زكات تعلق گرفته به انواع دام و محصولات كشاورزى مختلف است؛
دو: هرگونه، اسراف در بهرهورى و استفاده از محصولهاى كشاورزى حرام و ممنوع است. پس از آن كه خمس و زكات محصولهاى كشاورزى داده شد، اين روزى حلال بايد به جا و در چهارچوب احكام شرعى مصرف شود و هرگونه اسراف جايز نيست؛
سه: گرچه مالك باغ و درخت حق تصرف در اموال خود را دارد، اما كندن و بريدن و از بين بردن درختان در هر شرايطى جايز نيست؛ چه اين كه از روايات استفاده مىشود كه آن حضرت بر پاية گروهى از اخبار از قطع درختان مدينه به شدت نهى كرد؛
چهار: عدالت ايجاب مىكند با صرفنظر از منازعهها و جنگها درختان و باغها و كشتزارها سالم و محفوظ بماند. آن حضرت(ص) از هرگونه سوزانيدن، غرق كردن و از بين بردن درختان، نخلستان و كشتزارها حتى در جنگها به شدت نهى مىكرد؛
پنج: كسانى كه در زمين ديگران كار مىكنند، چه آبيارى و مراقبت از باغها و چه كشاورزى - چه در قالب عقد مزارعه و چه عقد مساقات - نيز حقى دارند كه بايد به حقوقشان دست يابند؛86
شش: هرگونه تجاوز به چاهها، نهرها، زمين، باغ و محصولهاى كشاورزى ديگران ظلم محسوب مىشود و در فقه اسلامى مجازاتهاى تعريف شدهاى دارد؛87
هفت: تقسيم آبها، قانون خاص خود را دارد و بايد به گونهاى باشد كه زمينهاى پايين دست نيز از آبها و سيلابها بتوانند بهره برن.د88
پينوشت:
- سورة نساء (4) آية 54.
- سورة نساء (4) آية 59.
- ر.ک: همنام با گلهاى محمدى، ص 95.
- وسايل الشيعه، ج 12، ح 26، ص 23.
- کافى، ج 3، ص 346 «ان الله - عز و جل - احب لانبيائه الاعمال الحرث».
- فرهنگ جهاد، شمارة 3، ص 123، «... فقال: رسولالله و اميرالمؤمنين و آبائى كلهم كانوا قد عملوا
بأيديهم و هو من عمل النبيين و الاوصياء و الصالحين».
- عن ابىعبدالله كان اميرالمؤمنين يضرب بالمر و يستخرج الأرضين و كان رسول الله يمص النوى بغيه و
يغرسه فيطلع عن ساعته....» همان، شمارة 8، ص 251.
- الفوائد المجموعة، ج 4، ص 341.
- کافى، ج 6، ص 360.
- همان، ج 6، ص 345.
- فرهنگ جهاد، شمارة 19، ص 185. ر. ك: لطافت، دل انگيزى و سودمندىهاى طبيعت.
- همان.
- «لاتحرقوا النخل و لاتغرقوه بالماء و لاتقطعوا الشجرة و لاتحرقوا زرعا.» وسايل الشيعه، ج 11،
ص 43؛ بحار الانوار، ج 19، ص 177.
- «جعل لى الأرض مسجدا و طهورا أينما كنت أتيمم من تربتها و اصلى عليها.»مستدركالوسايل،
ج 2، ص 529.
- ر. ك: فصلنامة فرهنگ جهاد، شمارة 7 و 8، سرتاسر اثر.
- سورة انبياء (21) آية 30.
- سورة رحمن (55) آيات 6، 10، 13.
- سورة ابراهيم (14) آية 32 - 34؛ سورة عبس (80) آيات 25 – 32.
- ر. ك: گياهان در قرآن؛ گياهان و زندگى در انديشة دينى.
- همنام با گلهاى بهارى، ص 98.
- همان؛ بحارالانوار، ج 79، ص 128.
- کنزالعمال، ج 15، ص 953.
- بحارالانوار، ج 70، ص 191.
- وسائل الشيعة، ج 2، ص 882 و 884.
- الشئوون الاقتصادية، علامه جعفر سبحانى، ص 57.
- الحياة، ج 5، ص 432.
- همان.
- همان.
- البركة فى فصل السعى و الحركة، ص 17، به نقل از همنام با گلهاى محمدى، ص 97.
- سورة اعراف (7) آية 29.
- سورة شورى (42) آية 15.
- بحارالانوار، ج 29.
- المراقبات، ص 160.
- سورة هود (11) آية 61.
- ر. ك: 59 نكته دربارة امام زمان(ع)، نكتة 57، ص 188.
- طبيعت و كشاورزى از ديدگاه اسلام، ص 92.
- من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 34.
- همان.
- طبيعت و كشاورزى از ديدگاه اسلام.
- مستدرك الوسائل، ج 2، ص 529.
- همان، ص 530.
- همان، ص 528.
- مرآة العقول، ج 19، ص 398.
- عن ابىعبدالله(ع) قال: نهى رسولالله عن بيع النطاف و الأربعاء. قال: و الأربعاء أن تسنى مسناة
محتمل الماء و نسقى به الأرض ثم نستغنى عنه. قال: فلاتبعه و لكن أعره جارك. و النطاف: أن يكون له الشرب فيستغنى عنه. فيقول: لاتبعه: أعره اخاك او جارك.» كافى، ج 5، ص 277؛ تهذيب، ج 7، ص 140؛ مرآة العقول، ج 14، ص 366؛ وافى، ج 10، ص 1010.
- عن ابىعبدالله(ع) قال: «قضى رسولالله فى سيل واد مهزور ان يحبس الاعلى على الأسفل
للنخل الى الكعبين و للزرع الى الشراكين.» كافى، ج 1، ص 278؛ تهذيب، ج 7، ص 140؛ من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 99؛ وافى، ج 10، ص 1011.
- عن ابىعبدالله(ع) قال: و قضى رسول الله(ص) بين اهل المدينة فى مشارب النخل أنه لايمنع
نقع البئر و قضى(ص) بين اهل البادية لايمنع فضل ماء ليمنع به فضل كلأ و قال لاضرر و لاضرار.» كافى، ج 5، ص 293؛ وسايل، ج 17، ص 333. باب 7 از ابواب احياء اموات؛ ر. ك: وافى، ج 18، ص 10 و 15؛ مستدرك الوسايل، ج 13، ص 242؛ من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 238تهذيب، ج 7، ص 45.
- عن ابىعبدالله(ع) قال: «قال رسول الله(ص)... ملعون... المانع الماء المتناب.» كافى، ج 2، ص
292؛ وافى، ج 10، ص 1047.
- ان المسلمين شركاء فى الثلث؛ الماء و النار و الكلأ.» السنن، ابن ماجه، ج 2، ص 2472.
- عن ابىعبدالله(ع): قضى رسول الله(ص) فى شرب النخل بالسيل ان الأعلى شرب قبل الاسفل و
يترك فى الماء الى الكعبين ثم يسرح الماء الى الأسفل الذى يليه كذلك حتى تنقضى الحوايط و يغنى الماء...» كافى، ج 5، ص 278؛ مرآة العقول، ج 19، ص 369؛ وافى، ج 10، ص 1013.
- ر. ك: الوافى، فيضكاشانى، اصفهان، مكتبةالاماماميرالمؤمنين، 1411، ج10، ص105 – 108.
- ر. ك: الوافى، ج 10، ص 1055 – 1063.
- ر. ك: همان، ص 1067 - 1072. رسالة لاضرر امام خمينى با عنوان بدائع الضرر فى قاعدة نفى
الضرر.
- همان، ص 1052، باب قطع الشجر.
- ر. ك: شرايع الاسلام؛ تحرير الوسيله، كتاب البيع و كتاب البيع امام خمينى.
- ر. ك: الوافى، ج 10، ص 1019 – 1044.
- شرايع الاسلام، ص 391.
- همان، ص 396.
- ر. ك: الوافى، ج 10، ص 1072 - 1077. «باب من زرع فى غير أرضه أو غرس» و باب «من
أخذ ارضا بغير حق».
- وسايل الشيعة، ج 17، احياء الموات.
- انواع كتابهاى فقهى و حديثى باب الخمس و الانفال.
- ر. ك: الوافى، ج 10، ابواب احكام الارضين و المياه.
- عن ابىعبدالله(ع): «قال نهى رسول الله عن المحاقلة. فقال: المحاقلة، النخل بالتمر. و المزابنة
السنبل بالحنطة. و النطاف: يشرب الماء ليس لك اذا استغنيت عنه أن تبيعه جارك، تدعه له. و الأربعاء، المسنأة تكون بين القوم فيستغنى عنها صاحبها. قال: يدعه لجاره و لايبيعها اياه.» تهذيب، ج 7، ص 143؛ وافى، ج 10، ص 1010.
- عن ابىعبدالله(ع) قال: «يكون بين البئرين: اذا كانت ارضا صلبة خمسمأة ذراع و ان كانت
الأرض رخوة فألف ذراع قال و قضى رسول الله(ص) فى رجل احتفر قناة و أمى لذلك سنة، ثم ان رجلا حفر الى جانبها قناة، فقضى آن يقاس الماء بجوانب البئر ليلة هذه و ليلة هذه فان كانت الاخيرة أخذت ماة الاولى غورت الأخيرة و ان كانت الأولى اخذت ماء الأخيرة لم يكن لصاحب الأخيرة على الاول شىء» الفقيه، ج 3، ص 102؛ تهذيب، ج 7، ص 145؛ كافى، ج 5، ص 296؛ وافى، ج 10، ص 1057.
- عن ابىعبدالله(ع): قضى فى هذا النخل أن يكون النخلة و النخلتان للرجل فى حائط الآخر
فيختلفون فى حقوق ذلك فقضى فيها أن لكل نخلة من اؤلئك من الأرض مبلغ جريدة من جرائدها حين بعدها.» كافى، ج 5، ص 295؛ تهذيب، ج 7، ص 144.
- من لايحضرهفقيه، ج 2، ص 101، قال رسول الله(ص): «حريم النخل طول سعفها».
- ر. ك: وافى، ج 10، ص 106 - 107؛ «قضى(ص) بين اهل المدينة فى مشاب النخل انه لايمنع
نفع الشيئى و قال لاضرر و لاضرار».
- همان.
- در برخى روايات «من أحيا مواتا فهو له.» كافى، ج 5، ص 279؛ تهذيب، ج 7، ص 152؛ وافى،
ج 10، ص 982.
- قال النبى(ص): «من غرس شجرا أو حفر واديا لم يسبقه اليه احد أو احيى أو ارضا متته فهى له؛
قضاءا من الله و رسوله(ص)» فقيه، ج 3، ص 240؛ تهذيب، ج 6، ص 378؛ وافى، ج 10، ص 984.
- و قال الرسول «يا ربّ انّ قومى اتخذوا هذا القرآن مهجوراً» سورة فرقان (25) آية 30.
- کافى، ج 5، ص 279، ح 5؛ تهذيب، ج 7، ص 152؛ وافى، ج 10، ص 982.
- همان، ص 997؛ تهذيب، ج 7، ص 148؛ من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 239.
- قالوا فأى المال أفضل؟ قال: الحرث و الغنم.» الممصنف، ج 11، ص 460.
- عن السكونى: عن الصادق(ع) قال: سئل النبى(ص) أى المال خير؟ قال: الزرع زرعه صاحبه و
أصلحه و أدى حقه يوم حصاده... قال: فأى المال بعد الغنم خير؟ قال: الراسيات فى الوحل و المطعمات فى المحل. نعم الشىء النخل من باعه فانما ثمنه بمنزله رمادا اشتدت بهالريح فى يومعاصفالا أن يخلف مكانها.» كافى، ج 5، ص 260-261؛ وسايل الشيعة، ج 13، ص 192.
- «خيرالمال سكة مأبورة و مهرة مأمورة».
- «فانها خلقت من طينة آدم(ع)» وسايل الشيعة، ج 17، ص 113.
- بحار الانوار، ج 62، ص 296.
- کافى، ج 6، ص 345.
- کافى، ج 6، ص 345.
- سورة جمعه (42) آية 2.
- «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ»، سورة زمر (39) آية 9.
- «هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ»، سورة رعد (13) آية 19.
- «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ»، سورة رعد (13) آية 16.
- سورة احزاب(33)آية 33 «يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا».
- سورة رحمان (55) آية 10 – 13.
- مزارعه و مساقات از عقود اسلامى است و در فقه تعريف و احكام خاص به خود را دارد.
- در اين باره در فقه اسلامى در ابواب غصب و... احكام مشروحى آمده است.
- پيش از اين به روايات مرتبط به تقسيم آب اشاره شد.