فرشید شیشه گران
بهمن 1402

شرح صدر در سیرة نبوی 

شرح صدر در سیرة نبوی  نویسنده: گلشاد حيدري منبع: پژوهشکده باقرالعلوم(علیه‌السلام) شرح در لغت به معنای باز کردن، گشادن، ظرفیت بخشیدن، و روشن و آشکار ساختن است.1 کلمة شرح در اصل به معنای ولو کردن گوشت و امثال آن است. وقتی گفته می‌شود، «شرحت اللحم و شرحته»،2 یعنی گوشت را ولو و گسترده کردم. معنا و مفهوم شرح صدر صدر به معنای سینه و قفس قلب می‌باشد که در اینجا مراد از شرح صدر یا سعة صدر معنای مادی و لغوی آن نیست، بلکه مقصود از صدر، قلب است، در معنای کنایی آن. یعنی روح انسان، بنابراین شرح صدر یک امر روحی و معنوی است نه یک امر مادی و جسمانی و هیچ چیز چون روح انسان قابل شرح نیست و قلب و روح آدمی، بیشترین قابلیت شرح را دارد.3 بنابراین در اصطلاح به معنای گستردگی سینه به نور الهی و آرامش روحی و روانی از جانب خداست.4 از آنجا که حضرت در دعوتش با سختی‌ها و مشکلات فراوان همراه بود، باید صبر و تحملی عظیم می‌داشت تا می‌توانست در مقابل دشمنان و مشکلات ایستادگی کند به همین علت خدا به حضرتش فرمود: «الم نشرح لک صدرک»5 خداوند خطاب به رسولش می‌فرماید که ما قلب و روح تو را در مقابل دشمنان و سختی‌های دعوت بزرگ و پر تحملل قرار دادیم تا بتوانی موفق شوی. نقش شرح صدر در دعوت رسول‌خدا وقتی پیامبر(ص) در میان مشرکان قریش برای هدایت و رهبری آنان برگزیده شد پیدا بود که جز با شرح صدر نمی‌توانست با آن لجاجت اعراب جاهلی و بدوی کنار بیاید و بدون صبری عظیم نمی‌توانست در مقابل این‌همه دشمنی و آزار دوام بیاورد، بلکه به کمک همین شرح صدر بود که توانست آن‌همه نامردمی و سختی را تحمل نماید و با آن‌همه مشکلات و کارشکنی‌ها کنار بیاید و از پا ننشیند، راز موفقیتش صبر و تحمل بود که در سایة شرح صدر از خود نشان می‌داد. مشرکان مکه او را مسخره می‌کردند، کودکان و غلامان را به آزار رساندن به آن حضرت تشویق و تحریک می‌کردند تا حدی که وقتی آن حضرت به سجده می‌رفت، شکنبه و سرگین حیوانات را بر سر و روی و شانه‌های آن حضرت می‌ریختند تا جایی که در مقابل این اهانت قریش شکایت به ابوطالب عمویش برد، ایشان نیز به سراغ آنان رفته و ضمن تهدیدشان به غلامش دستور داد تا شکنبه و سرگین را بر یکایک آنان بمالد.6 این صبر و تحمل و پافشاری پیامبر در دعوت حق در مقابل این‌همه آزار و اذیت، بسیاری از مشرکان را به حقیقت دعوت آن حضرت آگاه ساخته بود؛ ولی همان روحیة لجاجت جاهلی آنان مانع از پذیرفتن دعوت آن حضرت می‌شد و این چنین آن حضرت برای به نتیجه رساندن رسالت الهی از پا نمی‌نشست، چنان‌که «با چنان جفا و انکار که از قوم خویش می‌دید، پیوسته از نصیحت ایشان باز نمی‌ایستاد و ایشان را به اسلام دعوت می‌کرد و شرط شفقت ایشان را در دین و دنیا به جای آوردی».7 شرح صدر مهم‌ترین ابزار مدیریت بهترین وسیلة ادارة امور داشتن شرح صدر است؛ زیرا آن‌که سینه‌اش گشاده است، تنگناهای کار در برابرش گشوده می‌شود و این‌چنین مهمترین آلت و ابزار در مدیریت است. منشأ شرح صدر منشأ شرح صدر، سعة وجودی انسان است. هرکس سعة وجودی دارد بر اراده‌های قلبی خود چیره است و ناملایمات و سختی‌ها و همچنین خوشی‌ها و شادی‌ها نمی‌تواند وی را تحت تأثیر قرار دهد. آن‌که سعة وجود دارد، هیچ چیز از ظرف وجودش لبریز نمی‌شود. نمونه‌هایی از شرح صدر رسول‌اکرم(ص) آن حضرت در ادارة امور بردباری و شکیبایی خاصی داشت، چنان‌که در توصیف ایشان آمده است که «کان اوسع الناس صدراً».8 رفتار پیامبر در خانه و اجتماع حاکی از سعة صدر بسیار ایشان بود، چنان‌که هیچ وقت به خاطر خودش خشمگین نمی‌شد و کسی را سرزنش نمی‌کرد و آرامش و وقار خود را از دست نمی‌‌داد. چنان‌که انس بن مالک در مورد آن حضرت می‌گوید: «پیامبر هرگز در مورد کاری که کرده بودم نفرمود: چرا چنین کاری کردی یا در مورد آنچه ترک کرده بودم نفرمود چرا چنان کردی؟»9 همچنین «هرگز مرا دشنام نداد، تنبیه نکرد، سرزنشم ننمود، برایم چهره درهم نکشید، و در کاری که مرا فرمان داده بود و من کوتاهی کرده بودم، مؤاخذه‌ام نکرد و زمانی که یکی از اهل خانه مرا به سبب کاری مورد مؤاخذه قرار می‌داد، آن حضرت می‌فرمود: رهایش کن که اگر شدنی بود انجام گرفته بود».10 این رفتارهای پیامبر همگی نشان از شرح صدر آن حضرت بود و بر اساس همین شرح صدر و بزرگواری بود که پس از غزوة حنین در سال هشتم هجری وقتی رسول‌خدا غنایم را تقسیم می‌کرد، مردی از بنی‌تمیم به نام «حرقوص بن زهیر» که از نحوة تقسیم غنایم ناراضی بود به آن حضرت توهین نموده و ایشان را غیر عادل خطاب کرد، و برخی از اصحاب قصد کشتن وی را داشتند، اصحابش را از کشتن وی نهی نمود.11 یا وقتی در جریان غزوة «ذات الرقاع» در سال چهارم هجری فردی به نام «غورث بن حارث» با شمشیر آخته قصد کشتن آن حضرت را داشت؛ ولی وقتی حضرت بر وی غلبه یافت، از او گذشت و رهایش کرد12 و این چنین با گذشت و سعة صدر خود باعث تألیف قلوب دوست و دشمن به خود می‌شد. نشانه‌های شرح صدر آن حضرت در جواب اصحابش که نشانه‌های شرح صدر را می‌پرسیدند، فرمود: «التَّجافِي عَنْ دارِ الْغُرُورِ، وَ الإِنابَةَ إِلى‏ دارِ الْخُلُودِ، وَ الاسْتِعْدادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ (الموت)».13 [نشانه‌های شرح صدر] جدا شدن از سرای غرور و توجه به سرای جاوید و آماده شدن برای استقبال از مرگ پیش از نزول مرگ است. در واقع نشانة شرح صدر، آزادی از منشأ همة تباهی‌ها، یعنی دوستی دنیا می‌باشد. ثمرات شرح صدر شرح صدر، ثمرات و نتایج بسیاری دارد که به چند نمونة آن اشاره می‌شود:
  1. گشادگی چهره
زیرا بر اثر گشادگی قلب و دل انسان، همة اعضا و جوارح تابع آن هستند که بیشتر از همه در گشادگی چهره جلوه می‌یابد، چنان‌که رسول‌خدا که مظهر تام شرح صدر بود، چنین توصیف شده است «متبسم‌ترین مردم و گشاده‌روترین و خوشروترین آنها بود».14
  1. عطوفت و لطف
یکی دیگر از نتایج شرح صدر، عطوفت و مهربانی با دیگران است، زیرا آن‌کس که روحش بزرگ باشد، مهر و عطوفتش شامل دیگر افراد نیز می‌شود و پیامبر(ص) نمونة تمام عیار عطوفت و مهربانی بود، چنان‌که گفته شده «كانَ رَسولُ اللّه ِصلي الله عليه و آله مِن أشَدِّ النّاسِ لُطفًا بِالنّاسِ؛15 رسول‌خدا بیشترین نرمی و مهربانی و خوشرفتاری را نسبت به مردم داشت». خصوصاً که حیطة مسئولیت و مدیریت آن حضرت بسیار زیاد بود، عطوفت و لطفش نیز زیاد بود؛ زیرا به وسیلة همین لطف و مهربانی سبب جذب دل‌های بسیاری می‌شد.
  1. عیب پوشی
یکی از نشانه‌های اشخاصی که شرح صدر یافته باشند، این است که پرده دری نمی‌کنند، کسی را رسوا نمی‌کنند و رفتار آنان را حمل بر صحت می‌نمایند، همان‌گونه که آن حضرت از اعمال منافقین باخبر بود؛ ولی آبروی آنان را نمی‌برد و به روی خود نمی‌آورد و این عیب‌پوشی حضرت به سبب شرح صدرش بود تا آنجا که می‌فرمود: «مَن سَتَرَ أخاهُ المُسلِمَ فِي الدّنيا، سَتَرَهُ اللّه ُ فِی الدٌنیا وَ آلاخِرة».16
  1. بردباری، شکیبایی و فرو خوردن خشم
بردباری و شکیبایی در برابر مصائب و مشکلات و سختی‌ها از دیگر نشانه‌های شرح صدر است و نمونة بارز آن پیامبر بود که در مقابل همة سختی‌ها و آزارهای دشمنانش، بیشترین صبر و شکیبایی را از خود نشان می‌داد، چنان‌که خود آن حضرت می‌فرماید: «بعثت للحلم مرکزاً و للعلم معدناً و للصّبر مسکناً؛17 برانگیخته شده‌ام که مرکز بردباری و معدن دانش و مسکن شکیبایی باشم». زیرا هر انسانی که سینه‌اش مالامال از نور علم و حکمت و دانش باشد، کانون بردباری و شکیبایی است. در مورد بردباری آن حضرت گفته‌اند: «كانَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله أصبَرَ النّاسِ عَلى أوزارِ (أقدار) النّاسِ؛18 رسول‌خدا از همة خلق بر گناهان(هرزگی‌های) مردم شکیباتر بود».
  1. انصاف
از دیگر نشانه‌های شرح صدر و یکی از لوازم اساسی مدیریت و رهبری داشتن انصاف و عدالت است. آن حضرت انصاف را حتی در نگاه کردن به اصحابش نیز رعایت می‌کرد. تا آنجا که گفته‌اند: «كانَ رسُولُ اللّهِ صلي الله عليه و آله يُقَسِّمُ لَحَظاتِهِ بَيْنَ اَصْحابِهِ فَيَـنْظُرُ اِلى ذا وَ يَـنْظُرُ اِلى ذا بِالسَّـوِيَّةِ؛19 رسول‌خدا نگاه‌های خود را میان اصحابش تقسیم می‌کرد و به این و آن به طور مساوی می‌نگریست».
  1. آرامش و وقار
از دیگر نشانه‌های شرح صدر آرامش و وقار است؛ زیرا قلبی که به نور حق و ایمان گشاده می‌شود، آرامش و وقار می‌یابد؛ زیرا به دلیل ایمان، دل و روحش از دنیا و غیر خدا آزاد می‌شود و هیچ دلبستگی به آن ندارد و همین باعث آرامش روحی و وقار می‌شود و پیامبر با وقارترین مردم در مجلس خویش بود «کان النبی أوقر الناس فی مجلسه؛20 منابع:
  1. ابن منظور، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، چاپ اول، 1405، ج2، ص 497.
  2. حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشرکتاب، چاپ اول، 1404، ص258.
  3. مرتضی مطهری، درس‌هایی از قرآن، قم، چاپخانة مهر، 1360، ص23.
  4. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، مکتب النشر الثقافة الاسلامیه، چاپ دوم، 1408ق، ج2، ص 495.
  5. سورة انشراح، آیة 1.
  6. ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمة محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1371ش، ج1، ص380-381.
  7. عبدالملک بن هشام، سیرت رسول الله، ترجمه رفیع الدین قاضی ابرقوه، با مقدمه و تصحیح اصغر مهدوی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ج1، ص 410.
  8. ابوالفضل عیاض یحصبی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، بیروت دارالفکر، 1409، ج1، ص 119؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، مؤسسة عزالدین، 1406، ج2، ص 423.
  9. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، دارالفکر، 1415ق، ج3، ص 266؛ ترمذی، سنن ترمذی، تحقیق عبدالرحمن محمدعثمان، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1402ق، ج3، ص 248؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1417، ج6، ص 393؛ ترمذی، شمائل المحمدیه، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیه، چاپ اول 1412ق، 285، دارمی، سنن دارمی، دمشق، مطبعه اعتدال، ج10، ص 31.
  10. ابن اثیر، اسد الغابه، تهران، اسماعیلیان، ج1، ص 29؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر، ج7، ص17.
منابع:
  1. ابن منظور، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، چاپ اول، 1405، ج2، ص 497.
  2. حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشرکتاب، چاپ اول، 1404، ص258.
  3. مرتضی مطهری، درس‌هایی از قرآن، قم، چاپخانة مهر، 1360، ص23.
  4. فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، مکتب النشر الثقافة الاسلامیه، چاپ دوم، 1408ق، ج2، ص 495.
  5. سورة انشراح، آیة 1.
  6. ابن واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمة محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1371ش، ج1، ص380-381.
  7. عبدالملک بن هشام، سیرت رسول الله، ترجمه رفیع الدین قاضی ابرقوه، با مقدمه و تصحیح اصغر مهدوی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، ج1، ص 410.
  8. ابوالفضل عیاض یحصبی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، بیروت دارالفکر، 1409، ج1، ص 119؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، مؤسسة عزالدین، 1406، ج2، ص 423.
  9. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، دارالفکر، 1415ق، ج3، ص 266؛ ترمذی، سنن ترمذی، تحقیق عبدالرحمن محمدعثمان، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، 1402ق، ج3، ص 248؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1417، ج6، ص 393؛ ترمذی، شمائل المحمدیه، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیه، چاپ اول 1412ق، 285، دارمی، سنن دارمی، دمشق، مطبعه اعتدال، ج10، ص 31.
  10. ابن اثیر، اسد الغابه، تهران، اسماعیلیان، ج1، ص 29؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر، ج7، ص17.
  11. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1368ق، ج2، ص 271؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج2، 140؛ ذهبی، البدایة و النهایه، تحقیق علی شیری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1408ق، ج4، ص 416.
  12. صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق شیخ عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414، ج5، ص 183؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالمعرفه للطباعه و النشر و التوزیع، 1393ق، ج3، ص4.
  13. طبرسی، مکارم الاخلاق، منشورات شریف رضی، چاپ ششم، 1392ق، 447؛ ابن طاووس، اقبال الاعمال، تحقیق جواد قیومی اصفهانی، مکتبة الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1414، ج1، ص 402.
  14. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج1، ص513.
  15. مسند ابی حنیفه، ریاض، مکتبی الکوثر، چاپ اول 1415، ص51؛ ابوبکر هیثمی، بغیة الباحث، تحقیق سعد عبدالحمید سعدنی، دارالطلائع، ص 287
  16. خطیب بغددی، تاریخ بغداد، ج10، ص 84.
  17. امام جعفر صادق، مصباح الشریعه، بیروت، مؤسسة الاعلمی، چاپ اول، 1400ق؛ ص155.
  18. ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، ج1، ص 378؛ صالحی شامی، سبل الهدی، ج7، ص 25.
  19. کلینی، کافی، تحقیق علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه آخوندی، چاپ چهارم، 1365ق، ج2، ص 671؛ حر عاملی، وسایل الشیعه، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، چاپ دوم 1414، ج12، ص 143.
  20. ذهبی، میزان الاعتدال، بیروت، دار المعرفة، تحقیق محمد علی بجاوی، ج3، ص212؛ المزی، تهذیب الکمال، تحقیق بشار عواد معروف، مؤسسه الرساله، چاپ اول، 1413، ج21، ص 447؛ یحصبی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج1، ص 137.
3160
| | |
| -1 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود