شورا در دولت نبوی(ص)
نویسنده: طلعت ده پهلواني
منبع: پژوهشکده باقرالعلوم(علیهالسلام)
شور، مشورت و مشاوره در اسلام و در منطق عملی پیشوایان حق، از اهمیت بسیاری برخوردار است. در سیرة پیامبر(ص) نوشتهاند که آن حضرت با اصحاب خود بسیار مشورت میکرد.
1
از برخی اصحاب آن حضرت و عایشه نقل شده است که هیچکس را ندیدم که با یارانش، بیشتر از رسول خدا(ص) مشورت کند.
2 رسول اکرم، از دیگران، نظر میخواست با اینکه معصوم بود و به مشورت نیازی نداشت و با آنکه حتی بدون در نظر گرفتن وحی و مقام خلیفة الهی، دارای اندیشة کامل و نیرومندی بود که به مشورت نیازی نداشت.
3
عمل به شورا از اصول مسلّم سیرة پیامبر(ص) و اوصیای آن حضرت است. رسول خدا با مشورتکردن، از یکسو مسلمانان را متوجه اهمیت شورا میکرد و از دیگر سو به آنان میآموخت که به این سیره عمل کنند و پس از آن حضرت، به این سنت و روش نیک، اقتدا کنند. مسلمانان نیز میآموختند که شورا باید به عنوان یک اصل و قسمتی از برنامه زندگیشان باشد.
4
شورا مایة الفت اجتماعی، پیوند مردم، ارزشیافتن آنها و مشخص شدن قدر و جایگاهشان در امور اجتماعی میشد.
5 مشورت پیامبر با اصحابش برای مراعات حال آنها و احترام ایشان بود.
6
جایگاه شورا نزد پیامبر(ص)
شورا از جایگاه بالایی برخوردار است و رسول خدا(ص) نه تنها خود مشورت میکرد، بلکه توصیه میکرد و تأکید داشت که مسلمانان اینگونه عمل کنند و به سیرة او تأسی کنند. علی(ع) میفرماید: «زمانیکه پیامبر(ص) مرا به یمن اعزام میکرد، وصایایی کرد؛ از جمله فرمود: «ای علی! کسی که مشورت کند، پشیمان نشود».
«ما شَقِیَ قَطُّ عَبْدٌ بِمَشْوَرَةٍ وَلا سَعَدَ بِاسْتِغناءٍ رَأیٍ؛
8 هیچ بندهای با مشورتکردن بدبخت نشد و هیچ کس با بینیاز دانستن خود از مشورت، سعادت نیافت».
مشورت باعث میشود که با بهرهگیری از خرد دیگران، موارد خطا بهتر شناسایی و از آنها دوری شود.
«مَنِ استَقبَلَ وُجوهَ الآراءِ عَرَفَ مَواقِعَ الخَطَأِء؛
9 کسی که از افکار دیگران استقبال کند موارد خطا را میشناسد».
برای پرهیز از اشتباه و جلوگیری از لغزش، باید اندیشهها و آرا را به هم زد، تا از تضارب آنها آنچه راست و درست است، آشکار شود.
«اِضرِبُوا بعضَ الرأيِ ببعضٍ يَتَوَلَّدْ مِنهُ الصَّوابُ؛
10 برخی از آرا را به برخی دیگر عرضه کنید تا رأی درست، به دست آید».
مشورت، نزد پیامبر، آنقدر اعتبار داشت که فرمود:
«مَن أراد أمراً فَشاور فیه وَ قضیئ هدی لأرشد الأمور؛
11 هرکس تصمیم به اجرای کاری میگیرد، برای آن مشورت کند و سپس انجام دهد تا به بهترین راه دست یابد».
حکومتی که فاقد سنت مشورت است، در تب و تاب خودسریها میشود و در بیتعادلی سیر میکند؛ اما در حکومتی که شورا یک اصل قطعی و از اجزای ضروری حیات است، کاملترین مسیر هدایت، طی خواهد شد. همانگونه که پیامبر(ص) فرمود:
«ما تشاور قوم قط الا هدوا لارشد أمرهم؛
12 هیچ قومی مشورت نکردند، جز آنکه به بهترین امور هدایت یافتند».
در جامعهای که مردم، کارهای خود را با مشورت انجام میدهند، کمتر گرفتار لغزش و پشیمانی میشوند. در واقع، فقدان سنت شورا در جامعه، شخصیت مردم را میشکند و رشد افکار را متوقف میسازد. چنین مردمی شایستگی زندگی حقیقی را از دست میدهند. آنها مردههای زندهاند؛ چنانکه در حدیث شریف نبوی به این حقیقت اشاره شده است:
«اِذا کانَ أمَرائُکُمْ خِیارَکُمْ وَ اَغْنِیائُکُمْ سُمَحائُکُمْ وَ اَمْرُکُمْ شُوری بَیْنَکُمْ فَظَهْرُ ألاَرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ بَطْنِها وَ اِذا کانَ أمَرائُکُمْ شِرارَکُمْ وَ اَغْنِیائُکُمْ بُخَلائَکُمْ وَلَمْ یَکُنْ اَمْرُکُمْ شُوری بَیْنَکُمْ فَبَطْنُ اْلاَرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ ظَهْرِها؛
13 هنگامی که زمامداران شما، نیکانتان و توانگران شما، سخاوتمندان باشند و کارهایتان به مشورت انجام شود، در این موقع، روی زمین از زیر زمین برای شما بهتر است(یعنی شایستة زندگی و بقا هستید)؛ ولی اگر زمامدارانتان، بدان و توانگرانتان، افراد بخیل باشند و کارها به مشورت برگزار نشود، در این صورت زیر زمین از روی زمین برای شما بهتر است».
از دیدگاه پیامبر، جامعۀ دارای رهبران خودسر و توانگران بخیل و فاقد سنت مشورت، امکان حیات ندارد. در نگاه پیامبر، شورا چنین جایگاهی دارد و از عناصر اصلی حیاتبخش اجتماع است؛ از اینرو آن حضرت برای زنده نگهداشتن جامعه، با اینکه نیازی به مشورت نداشت،
14 بیش از هر کس مشورت میکرد.
چرایی مشورتکردن پیامبر در حکومتش با مردم
- ارزش در بها دادن به مردم
پیامبر با مشورت کردن با یاران خود، از یک سو سبب شخصیت دادن به آنها و ایجاد الفت و صمیمیت بیشتر میان آنان و رسول خدا(ص) میشد و آنان مشورت پیامبر را با خود، مایة فخر و مباهات میدانستند. از سوی دیگر با این عمل، توجه غیر مسلمانان که سران قبایل و بزرگانشان هیچ اهمیتی برای آنان قائل نبودند، به اسلام معطوف میشد.
15
- ترغیب اصحاب
پیامبر(ص) که از روحیة تکبر و نخوت اعراب جاهلی باخبر بود و از خودرأیی بزرگان قبایل آن زمان آگاهی داشت، با وجود بینیازی از دیدگاههای دیگران، این شیوه را در پیش گرفت تا مسلمانان، بهویژه کارگزاران و رؤسای قبایل و... بیاموزند که مشورتکردن نه تنها عیب و ننگ نیست؛ بلکه عملی عقلانی و خدا پسندانه است.
16
- تحرک جامعه
مشورت پیغمبر با مردم سبب میشود تا همفکری و هماندیشی در جامعه، فراگیر شود و بدینسان، جامعه از جمود و خمود فکری، رهایی مییابد و راهحل مسائل بر همگان روشن میشود.
17
- زمینهسازی برای مشارکت همگانی
گاهی مشورت با مردم و پذیرش آرای اکثریت سبب میشود تا آنان حضور فعال داشته باشند و با دلگرمی و میل بیشتر به انجام مسئولیتهای خویش مشغول شوند؛ همانند جنگ احد که با وجود مخالفت پیامبر(ص) با دیدگاه اکثریت، رأی آنها پذیرفته شد.
18
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که مشورت، آثار زیادی را در بر دارد که ممکن است، مشورت پیامبر به اهداف دیگری غیر از آگاهی از بهترین آرا صورت پذیرد.
موارد مشورت
چنانکه اشاره شد، مشورت در تعالیم اسلامی اهمیت زیادی دارد و پیامبر هم در موارد بسیاری به این امر مبادرت میورزید و اصحاب خود را به آن سفارش میکرد؛ ولی در مسائلی که حکم آنها از سوی خداوند متعال بیان شده بود، با اصحاب خود مشورت نمیکرد.
اساساً مشورت مربوط به چگونگی اجرای قانون و احکام الهی است و پیغمبر، هیچگاه در امر قانونگذاری مشورت نمیکرد؛ یعنی در مواردی که نص صریحی از سوی خداوند رسیده بود، از مردم نظرخواهی نمیکرد.
19 در جنگ بدر آمده است که وقتی حضرت در منطقة بدر، پشت چاه، اردو زد. «حباب بن منذر» سؤال کرد: «آیا انجام این کار بر اساس وحی الهی بود یا نظر خود را اجرا کردی؟» حضرت فرمود: «رأی من چنین بود.» حباب گفت: «نظر من این است که چاه آب را عقب خود قرار دهیم تا در صورت عقبنشینی، چاه آب را از دست ندهیم.» حضرت نیز این پیشنهاد را پذیرفت.
20
نمونههایی از مشورتکردن پیامبر(ص)
برای نمونه، پیامبر(ص) پیش از جنگ بدر، افرادی را برای کسب خبر به کاروان تجارتی قریش ـ که از شام به ریاست ابوسفیان بازمیگشت ـ فرستاد. ابوسفیان از ماجرا با خبر شد و مسیر خود را تغییر داد و فردی را به مکه فرستاد تا کفار را از این قضیه باخبر کند. وقتی قریش این خبر را شنیدند، همه از مکه خارج شدند و به سوی بدر به حرکت درآمدند. پیامبر(ص) از این ماجرا باخبر شد و با سپاهیانش مشورت کرد. ابتدا ابوبکر و عمر به ترتیب برخاستند و گفتند: «نجنگیم.» مقداد بلند شد و عرض کرد «امر خدا را اجرا کن، ما نیز همراهت میجنگیم.» سپس پیامبر خطاب به اصحابش فرمود: «اشیروا علی ایها الناس؛ ای مردم! به من مشورت بدهید.» بعد ابن معاذ برخاست و گفت: «که هرچه تو امر فرمایی ما نافرمانی نکنیم».
پیامبر(ص) در این جنگ با اصحابش مشورت، و به پیشنهاد آنها نیز عمل کرد.
21 همچنین روز بدر، هفتاد نفر از نیروهای دشمن، اسیر شدند. رسول خدا(ص) دربارة سرنوشت آنان با بزرگان صحابه مشورت کرد و همه به قبول فدیه رأی دادند و پیامبر(ص) هم پذیرفت.
22
حضرت، همراه تعدادی از اصحاب خود به مقصد مکه، از مدینه خارج شد و فردی را برای تفتیش در میان مشرکان قریش فرستاد. مدتی بعد، او خبر آورد که قریش، قصد ممانعت از سفر عمرة شما را دارند. پیامبر(ص) فرمود: «أشیروا أیها الناس علی؛ ای مردم! به من مشورت بدهید.» در این میان، ابوبکر برخاست و گفت: «ای رسول خدا ! به قصد زیارت خانة خدا از مدینه خارج شدیم و نمیخواهیم خون احدی را بریزیم. پس به سوی خانة خدا رهسپار شویم؛ اگر مخالفت و ممانعت ورزیدند، آنها را میکشیم.» پیامبر(ص) فرمود: «امضوا علی اسم الله...؛
23 به نام خدا عبور کنید».
پیامبر در کلیة غزواتشان مشورت میکردند: غزوة خندق، تبوک، جنگ طائف و خیبر. حتی در ماجرای تهمت به عایشه و طلاق ایشان نقل کردهاند که با امام علی(ص) و اسامة بن زید مشورت کرد.
24
پیامبر(ص) میایستاد و بر شاخة درختی تکیه میزد و به ایراد خطبة نماز جمعه میپرداخت. روزی فرمود: «خطبه خواندن به این حالت بر من سخت است.» یکی از اصحاب عرض کرد: «ای رسول خدا ! آیا اجازه میدهید برای شما منبری بسازم، همانند آنچه در شام دیدهام ؟» پیامبر(ص) در اینباره با مسلمانان مشورت کرد و نظر آنها مساعد بود؛ پس ساختن منبر شریف برای ایشان شروع شد. ایشان در تعیین مقدار صدقه هم با یاران خود مشورت میکرد.
25
وقتی آیة شریفة «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً ذلِكَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ أَطْهَرُ فَإِنْ لَمْ تَجِدُوا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحيمٌ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، هنگامی که میخواهید با رسول خدا نجوا کنید، قبل از آن صدقهای بدهید، این برای شما بهتر و پاکیزهتر است و اگر توانایی نداشته باشید، خداوند غفور و رحیم است»، نازل شد، پیامبر(ص) دربارة تعیین مقدار صدقه که در آیه مشخص نشده است با یاران خود، از جمله حضرت علی(ع) مشورت کرد.
27
بر اساس روایتی که در بسیاری از منابع اهل سنت آمده است، رسول خدا(ص) دربارة تعیین کارگزاران حکومتی برای ادارة مناطق تحت قلمرو مسلمانان و عزل و نصب آنان با یاران خود مشورت میکرد و هیچ پستی را بدون مشورت با آنان، به کسی واگذار نمیکرد.
28
آنچه به اختصار بیان شد، خلاصهای از نمونههای عینی و عملی مشورت پیامبر(ص) است و نشان میدهد ایشان در امور عمومی و اجتماعی، در مواردی که وحی از طرف خدا نرسیده بود، با اصحاب خود مشورت میکرد؛ حتی در برخی موارد نظر خود را کنار میگذاشت و به پیشنهادهای آنان عمل میکرد.
29
منابع:
- سیوطی، جلالالدین؛ تفسیر الجلالین، به اشراف محمد فهمی ابوعبید، بیروت، دارالکتاب العربی، 1406ق، ص 82.
- حلبی، محمد، السیره الحلبیه، بیروت، دار المعرفه، بیتا، ج3، ص 297.
- شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان؛ الفصول المختاره من العیون و المحاسن، بیروت، دارالاضواء، 1405ق، ص 12- 14.
- همان، ص 13 و 14 و حلبی، پیشین، ص 297 و 298.
- طبری، محمدبن جریر، تاریخ طبری، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق، ج4، ص 101 و ابن هشام، پیشین، ج3، ص 70.
- همان، ص 100.
- عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه، تصحیح عبدالرحیم ربانی، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ج5، ص 216.
- همان، ص 217.
- کلینی، ابوجعفر محمد؛ اصول کافی، تصحیح اکبر غفاری، تهران، دارالکتاب اسلامی، 1388ق، ج8، ص 22.
- آمدی، عبدالواحد؛ غررالحکم، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1407ق، ج2، ص 266.
- سیوطی، جلالالدین؛ در المنثور، قم، مکتبة مرعشی نجفی، 1404ق، ج6، ص 10.
- همان، ج1، ص 90.
- تفسیر ابوالفتوح رازی، همان، ج1، ص 674.
- سیوطی، جلالالدین؛ پیشین، ج2، ص 90.
- قرطبی، ابو عبدالله محمد بن احمد؛ الجامع الکلام القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا، ج4، ص 250.
- ماوردی، ابوالحسن علی بن محمد بن حبیب؛ احکام السلطانیه و الولایات الدنیایه، بیجا، بینا، بیتا، ص 43.
- همو، ادب القاضی، بیروت، دارالحیاء و التراث العربی، بیتا، ج1، ص 368.
- مصباح یزدی، محمدتقی؛ حقوق و سیاست در قرآن، نگارش شهید محمد شهرابی، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، بیتا، ج1، ص 302.
- «و امرهم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون»؛ «مؤمنان میان یکدیگر در کارهایشان رایزنی میکنند و از آنچه روزیشان دادهای، میبخشند.»: سورة شوری، آیة 38.
- ابنهشام، عبدالملک؛ السیرة النبویه، بیروت، دارالمعرفه، بیتا، ج1، ص 620.
- شامی، محمد بن یوسف الصالحی؛ سبل الهدی و الرشاد، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1414ق، ج4، ص 26 و طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت، مؤسسه الاعلمی، بیتا، ج1، ص 140 و 189.
- سیوطی، جلالالدین؛ پیشین، ج3، ص 202.
- ابنکثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی و مؤسسة التاریخ العربی، بیتا، ص 197.
- ابنهشام، پیشین، ج3، ص 344 و 345.
- عسقلانی، ابنحجر؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، بیتا، ج8، ص 461.
- سورة مجادله، آیة 12.
- عسقلانی، ابنحجر؛ فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، بیروت، درالمعرفه للطباعه و النشر، بیتا، ج11، ص 68.
- ابنحنبل، احمد؛ مسند احمد بن حنبل، بیروت، دار صادر، بیتا، ص 95.
- همان.