شیوۀ پیامبراکرم(ص) در مدیریت روانی جامعة اسلامی

10 آذر 1404
مدیریت باورها، اراده‌ها و عواطف مردم و درواقع مدیریت روانی، براي هر نظام سیاسی یک ضرورت است که غفلت از آن موجب زوال یکی از منابع مهم قدرت می‌شود و این یک خطر بالفعل است.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

شیوۀ پیامبراکرم(ص) در مدیریت روانی جامعة اسلامی

نویسنده: سید حسین علیا نسب

منبع: دو فصلنامة علمی پژوهشی مطالعات اسلام و روانشناسی، دورة 9، تیرماه 1394، شمارة16

چکیده

این پژوهش با هدف بررسی شیوة پیامبر اسلام(ص) در مدیریت روانی جامعه و پاسخگویی به این سؤال که «دولت‌ها چگونه روحیه و ارادة ملت خود را برای همکاری مدیریت کنند؟» انجام شد. بدین‌منظور از روش پیمایش تاریخی و تحلیل نظریِ مواردِ مربوط به حکومت پیامبر(ص) استفاده شد. دستاوردها نشان داد که پیامبر(ص) بدون خروج از مسیر اخلاق اسلامی، با روش‌های متعدد، جامعه را در مقابل دشمن، بانشاط و آماده نگاه می‌داشتند؛ بعضی از آن روش‌ها؛ عبارتند از: توجه به ویژگی‌های روان‌شناختی مخاطبان، تعامل مستقیم و عاطفی با مردم، دانش‌افزایی و آگاهی‌بخشی به آنان، مشارکت دادن آنان در امور سیاسی، اجتماعی و نظامی، استفاده از ظرفیت گروه‌های مرجع، بازسازی روانی جامعه پس از بحران‌ها، احیای نظام ارزشی جامعه و حراست اعتقادی؛ و جلوگیری از حضور عناصر سست‌عنصر در صف مسلمین. بدین‌ترتیب، پیامبر(ص) بدون این‌که بر منابع مادیِ آنان چیزی افزوده باشد، آنان را به قدرتِ بسیار تأثیرگذار منطقه تبدیل کرد.

کلیدواژه‌ها:

مدیریت روانی، جامعة اسلامی، جنگ روانی، سیک زندگی، پیامبر(ص)، مدیریت اسلامی، روانشناسی اسلامی

 

مقدمه

محتواي درونی انسان‌ها، مدار و منشاء حرکت‌های تاریخی است. این محتوای درونی که در حقیقت از اندیشه و اراده تشکیل شده است، آیندة جامعه را می‌سازد و اساس حرکت‌های عظیم اجتماعی را فراهم می‌آورد. سنت الهی نیز براین است که بدون تغییر در محتوای باطنی ملت‌ها، هیچ تغییری در سرنوشت آنها ایجاد نمی‌شود (رعد11)؛ بنابراین رابطه میان محتوای درونی انسان‌ها و حوادث اجتماعی، نوعی رابطة علی و معلولی است و پرداختن به اراده‌ها و اعتقادات و روحیة افراد، مدیریت بر عواملی است که حوادث بزرگ تاریخی و اجتماعی را به وجود می‌آورند.

بر همین اساس، امروزه دولت‌ها برای رسیدن به اهداف خود، پیش از هر اقدامی، به روحیة ملت خود توجه می‌کنند؛ حتی دولت‌های استعمارگر نیز ملت خود را قانع می‌سازند که تجاوزگری آنها درواقع کمک به انسان‌هایی است که دست نیاز به سوی آنها دراز کرده‌اند و مداخله‌های نظامی در امور دیگران، نه تنها تجاوزگری نیست، بلکه لطفی به حال آنها تلقی می‌شود.(نقیب زاده، 1382، ص6)

بنابراین، امروزه منبع قدرت این کشورها، افزون بر قدرت سخت که قدرت برهنه[1] نامیده می‌شود، وجود چنین باوری است که اندیشمندان غربی از آن به قدرت باور[2] تعبیر می‌کنند(ر.ک: راسل، 1385، ص152-161)؛ چنین باوری مجوز تجاوزها و مداخله در امور دیگران است که این دولت‌ها آن را از مردم خود می‌گیرند. همین امر نیز موجب شده است که همة دولت‌ها پیوسته برای ایجاد حفظ باورها و عواطف ملت خود که در راستای اهداف حاکمیت است، سرمایه‌گذاری کنند و در تقویت آن بکوشند و این امر در کانون توجه همة نظام‌هاي سیاسی قرار گرفته است.

 

بیان مسأله

غفلت از شرایط روانی و عاطفی جامعة خودي، خطري است که همة مسلمانان به خصوص انقلاب اسلامی ایران را تهدید می‌کند. تهدیدي است که نظام را از درون آسیب‌پذیر می‌سازد و همواره رهبران انقلاب در این مورد هشدار داده‌اند. امام خمینی(ره) در این زمینه می‌فرماید: «آسیب از داخل خود آدم است، از داخل خود ملت و کشور بر ما وارد می‌شود. شما از خارج هیچ ترسی نداشته باشید، از داخل خودمان بترسید.»(امام خمینی، 1379، ج12، ص95)

مقام معظم رهبري نیز بر حالت‌هاي درونی و روانی ملت که دشمنان القا می‌کنند، همواره بیشتر از تهدیدهاي خارجی تأکید می‌کنند؛ براي مثال، آنجا که می‌فرمایند: «همیشه دشمنان بیرونی ملت ایران، سعی کرده‌اند ... ملت ما را ناامید، کسل، بی‌اعتماد به نفس، تنبل و چشم به دست بیگانه بار بیاورند. اینها دشمنان درونی است. در طول سال‌هاي قبل از بروز حرکت اسلامی در کشور ما، بلاي عمدة ملت ما اینها بود(پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری، آرشیو بیانات، 1/1/1386)

بنابراین، مدیریت باورها، اراده‌ها و عواطف مردم و درواقع مدیریت روانی، براي هر نظام سیاسی یک ضرورت است که غفلت از آن موجب زوال یکی از منابع مهم قدرت می‌شود و این یک خطر بالفعل است. بیشتر حاکمان براي مدیریت روانی جامعة خود، از جنگ روانی استفاده می‌کنند و با توسعه‌اي که در تعریف آن داده‌اند و آن را به استفادة برنامه‌ریزي شده از تبلیغات و فعالیت‌هاي ارتباطی توسط یک دولت یا مجموعه‌اي از دولت‌ها به منظور اثرگذاري بر نظرها، احساسات، موضع گیري‌ها و رفتار گروه‌هاي دوست، دشمن یا بی طرف تسّرّي داده‌اند، این امر را تسهیل کرده‌اند.(نصر، 1380، ص84)

حال این پرسش اهمیت می‌یابد که آیا جمهوري اسلامی می‌تواند از الگوي غربی پیروي و از فنون جنگ روانی براي مدیریت روانی جامعه استفاده کند؟ نکته‌اي که پاسخ به این پرسش را دشوار می‌سازد، بار ارزشی منفی و ویژگی دو سویة جنگ روانی است؛ به‌گونه‌اي که جنگ روانی، در عین توسل جستن به شیوه‌ها و تکنیک‌هاي به‌ظاهر اقناعی و نرم، ماهیتی خصمانه دارد و منطقی به نظر نمی‌رسد که یک نظام اسلامی براي مدیریت روانی پیروان خود، از یک روش ضد ارزشی و خصمانه بهره ببرد.

تجربة حکومت دینی پیامبر اکرم(ص)، این فرصت را ایجاد می‌کند که شیوة آن حضرت در مدیریت روانی جامعة اسلامی را استخراج و به عنوان الگویی صحیح و اسوه‌اي حسنه پیشنهاد کنیم. این پژوهش ضمن مطالعة تحلیلی تاریخ صدر اسلام، زمینه‌های خلأ روانی را که جامعة نبوی را تهدید می‌کرد و سرانجام، حضرت آنها را مدیریت کرده است، مطالعه و بررسی می‌کند.   

 

آسیب پذیري روانی مسلمانان صدر اسلام

مسلمانان صدر اسلام و یاران پیامبر(ص) به مقتضاي غرایز انسانی و نیازهاي عاطفی، علاقه‌مند به دریافت پیام‌هاي عاطفی و تقویت روحیه بودند و در موارد متعددي، بر اثر جنگ روانی دشمن یا برخی کمبودهاي روانی دچار ضعف جدي می‌شدند. موقعیت‌هاي جنگ، صلح، پیروزي، شکست، پیمان شکنی، تحریم اقتصادي، شایعه سازي دشمنان و ترور شخصیت رهبر اسلام، همگی درگیري‌هاي روانی بودند که براي مسلمانان صدر اسلام پیش می‌آمدند.

براي نمونه، غزوة حنین را می‌توان نام برد که با وجود انبوه سپاه اسلام، در نخستین هجوم کفار هوازن و ثقیف، چنان عرصه بر مجاهدان تنگ شد که فرار کردند و چندین نفر از هوازن توانستند به قصد کشتن پیامبر(ص) تا نزدیکی آن حضرت برسند.(ر. ک. واقدی، 2004م، ج2، ص301-307). قرآن کریم علت این شکست را ضعف روانی مسلمانان معرفی کرد؛ چون آنها به جاي تکیه بر عوامل درونی؛ مانند ایمان و شجاعت، به عوامل بیرونی؛ همچون زیادي نفرات خود متکی بودند. (توبه، 25). این ضعف‌ها اقتضا می‌کرد که پیامبر(ص) براي مدیریت افکار، اراده و روان مردم تدبیري بیندیشد و فضایی ایجاد کند که جامعة اسلامی را در برابر توطئه‌ها حفظ کند.

 

اصول مدیریت روانی پیامبر(ص)

واکنش و اقدام پیامبر(ص) در برابر نیازهاي روانی جامعه، به شکل کنترل و دست‌کاري افکار و اراده‌ها نبود که نوعی رویکرد یک‌سویه و تک‌بعدي باشد و حاکمان سلطه‌گر آن را با توسل به جنگ روانی، اعمال و جامعه را در برابر ارادة خود منفعل کنند؛ بلکه نگاه آن حضرت به ارادة عمومی، ارزش‌مدار و مبتنی بر کرامت انسانی بود که در بحران‌ها و شرایط سخت اجتماعی، سیاسی و نظامی از آن کمک می‌گرفت.

آن حضرت برخلاف حّکّام سلطه‌گر، به جاي تلاش براي تغییر، کنترل، دست‌کاري یا سرکوب اراده‌هاي افراد، سعی در پرورش و مدیریت آن داشت و به همین خاطر، راهبرد روانی آن حضرت با پیروان خود، از لحاظ ماهوي، متفاوت از جنگ روانی بوده است. روش مدیریت روانی آن حضرت، اگرچه از تحلیل‌هاي احساسی افراد بهره می‌برد، ولی برخلاف جنگ روانی، شفاف و برخوردار از آگاهی و مهرورزي در رفتار با مؤمنان بود. آن حضرت ضمن مدیریت روانی جامعه، اصالت مردم را حفظ می‌کرد و از این‌که آنان تبدیل به ابزار بی‌اراده‌اي در دست حکومت باشند، جلوگیري می‌نمود.

بر همین اساس، آن حضرت در مدیریت روانی جامعه از اصول و شیوه‌هایی بهره می‌برد که با شأن انسانی و اسلامی افراد، سازگار و با اصالت امت اسلامی منافات نداشته باشد؛ در ادامه، مجموعه‌اي از روش‌هاي مدیریتی آن حضرت را بررسی می‌کنیم. این روش‌ها ضمن حفظ اصالت و احترام مخاطبان، از شیوه‌هاي پذیرفته شدة کنترل و مدیریت در افکار و اراده‌ها هستند.

 

  1. توجه به ویژگی هاي روان‌شناختی مخاطبان

شناخت افراد جامعه و توجه به سطح فهم و درك و پذیرش ذهنی و فکري آنان، معیار مهمی براي مدیریت روانی آنان است. اگر مدیران جامعه به این معیار توجه نکنند، تلاش‌هاي فکري آنان بی‌نتیجه می‌ماند و تحولی در مخاطبان ایجاد نمی‌کند؛ چرا که هدف مدیریت روانی جامعه، آن است که عقیده و رفتار مخاطب را تغییر دهد یا آن را کنترل کند و بدیهی است که اگر مخاطب، پیام را تأیید و تصویب نکند، نتیجه‌اي نخواهد داشت؛ بنابراین، مدیریت روانی موفق جامعه نیازمند شناخت افراد و روحیه و منش آنان و بهره بردن از فنون روان‌شناختی اثرگذار بر مخاطبان است که پیامبر(ص) نیز به این امر توجه داشت.

پژوهش‌هاي روان‌شناختی نشان داده‌اند که اگر رهبر یک گروه بتواند فرصت‌هایی ایجاد کند که افراد گروه در تصمیم‌گیري‌ها و انجام دادن کارهاي گروه شرکت و در امور جاري دخالت کنند، این عمل در پیشگیري از بی‌توجهی و پرخاشگري آنها اثرگذار است(مان، 1375، ج2، ص523)؛ زیرا افراد پس از شناخت یک موضوع به آن گرایش می‌یابند و پس از فهم کامل آن، از نظر روانی با آن موضوع درگیر می‌شوند. در این مرحله، ادراك کلی دربارة موضوع رشد می‌کند و افراد با توجه به مطالبی که از رهبر مورد اعتمادشان می‌شنوند، در برابر آن موضوع، واکنش نشان می‌دهند و افراد هرچه بیشتر درگیر آن قضیه شوند و در مورد آن از خود تعهد نشان دهند، مواضعی محکم‌تر می‌گیرند.(محکی، 1391، ص33)

پیامبر(ص) با علم به این‌که تحقق خارجی کارکردهاي دین و توفیق آن، به تعهد و همکاري مردم وابسته است و برکات حکومت نبوي تنها با اطاعت، پشتیبانی و مشارکت فعال مردم در عرصه‌هاي اجتماعی و حکومتی می‌تواند به ظهور برسد، از فرصت حضور مردم استفاده کرد و حکومت خود را بر پایة بیعت و فرمانبري مردم بنا نهاد. آن حضرت به این‌گونه مشارکت که در روان‌شناسی از آن به اقناع خودزاد[3] تعبیر می‌شود، پیوسته توجه می‌کرد و باتمسک به آن توانست اعتقادات عمومی مردم را به ارادة عمومی تبدیل کند؛ درنتیجه، افزون بر این‌که پیام امت اسلامی را به دوستان و دشمنان در خارج و داخل قلمرو حکومت اسلامی ابلاغ کرد، ضمن درگیر کردن مسلمانان با مسائل جهان اسلام، تعهد آنها به اسلام و عقاید دینی‌شان را بالا برد.

یکی از راه‌کارهاي پیامبر(ص) براي پاسخگویی به نیازهاي اجتماعی مردم، مشورت کردن بود. خداوند نیز به آن حضرت دستور داد که در کارها با مردم مشورت و با توکل به خدا تصمیم خود را عملی کند (آل‌عمران، 159). مشورت کردن، ضمن این‌که موجب پرهیز از خودرأیی و استبداد می‌شود و تجربه‌هاي دیگران را در دسترس قرار می‌دهد، زمینة مدیریت بر قلب‌ها را نیز فراهم می‌کند. وقتی مسلمانان در تصمیم‌گیري مشارکت داده می‌شدند، احساس شخصیت و خودباوري می‌کردند و با مسئولیت‌پذیري بالا براي عملی ساختن دستورها و تصمیم‌هاي نهایی می‌کوشیدند.

سیرة پیامبر(ص) نشان می‌دهد که یک حاکم چگونه در موقعیت‌هاي حساس و بحرانی، جامعه را با مشورت گرفتن از مردم، مدیریت می‌کند. آن حضرت در غزوة «بدر» دربارة اصل جنگ و تعیین محل نبرد با اصحاب خود مشورت کرد.(واقدی، 2004م، ج1، ص60) در همان جنگ، زمانی که خداوند وي را در سرنوشت اسیران مخیر ساخت، اصحاب را خواست و به نظر آنان عمل کرد.(همان، ص108)

در غزوة «احد» شورایی تشکیل داد و دربارة شیوة مقابله با قریش به مشورت پرداخت(ر. ک: ابن اثیر جزری، 1407ق، ج2، ص148-164). در غزوة «احزاب» براي مقابله با مشرکان، شورایی تشکیل داد و با توجه به نظر سلمان فارسی، تصمیم به کندن «خندق» گرفت. در حمله به قلعة خیبر نیز مشورت کرد و پس از بررسی زمین‌هاي خیبر، به نظر یکی از رزمندگان به نام حباب بن منذر اتفاق کردند و جنگ را به پشت نخل‌ها انتقال دادند.(سبحانی، 1376، ج2، ص245). در غزوة تبوك پس از رسیدن به منطقة تبوك و مشاهدة عقب نشینی رومی‌ها، با اصحاب خود دربارة پیش‌رَوي به‌سمت رومی‌ها و بازگشت مشورت کرد و سرانجام به دلیل خستگی سپاه اسلام، با نظر اصحاب دربارة بازگشت موافقت نمود.(واقدی، 2004م، ج2، ص400)

مشورت گرفتن پیامبر(ص) از مسلمانان به اندازه‌اي مفید و اثرگذار بود که دشمنان براي جلوگیري از روند این موفقیت، کوشیدند با متهم کردن پیامبر(ص) به پیروي بیش از اندازه از نظر مردم، آن حضرت را از مشورت با مردم که نتیجه‌اش همراهی آنها با پیامبر(ص) بود، محروم کنند که البته قرآن این توطئه را چنین خنثی کرد: «و از ایشان کسانی هستند که پیامبر را آزار می‌دهند و می‌گویند: او زودباور است. بگو گوش خوبی براي شما است؛ به خدا ایمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور می‌کند و براي کسانی از شما که ایمان آورده‌اند، رحمتی است و کسانی که پیامبر خدا را آزار می‌رسانند، عذابی پردرد [درپیش] خواهند داشت»[4] (توبه 61).

یکی دیگر از نکات روان شناختی که پیامبر(ص) آن را در نظر داشت، توجه آن حضرت به توانمندي‌هاي هر فرد یا گروهی بود که به کار می‌گرفت. پیامبر(ص) پیوسته سفارش می‌کرد که اگر کسی مسئولیتی را برعهده گیرد، در حالی که می‌داند در میان مسلمانان کسی شایسته‌تر از او وجود دارد؛ به خدا، رسول و تمام مسلمانان خیانت کرده است.(بیهقی، بی‌تا، ج10، ص118) در حکومت پیامبر(ص) اگر فردي هرچند باایمان و متعهد، از توانایی لازم در انجام دادن یک مسئولیت بی‌بهره بود، از واگذاري آن منصب به وي خودداري می‌شد؛ بر همین اساس، آن حضرت(ص) به ابوذر غفاري که یکی از نزدیک‌ترین یارانش بود، فرمود: «من تو را در مدیریت ضعیف می‌بینم. پس هیچ‌گاه مسئولیت و حکومت بر حتی دو نفر را نیز نپذیر!» (مجلسی، 1403ق، ج22، ص406).

پیامبر(ص) نیروهایش را می‌شناخت و از میزان شایستگی و کارآیی آنان آگاهی کامل داشت. شناخت نیروها، این امکان را به حضرت می‌داد که به افراد، وظیفه‌اي بنابر توان و علایق‌شان واگذار کند. آن حضرت از افرادي که علاقه و استعداد نظامی و رزمی داشتند، در عرصه‌هاي نظامی و از افرادي که علاقه و استعداد علمی و فرهنگی داشتند، در عرصه‌هاي فرهنگی استفاده می‌کرد و هیچ نیرویی کنار زده نمی‌شد. حسان بن ثابت قدرت و جرأت شرکت در جنگ را نداشت، اما شاعري توانا و چیره دست بود. رسول خدا(ص) با درك شرایط حسان، وي را به میدان جنگ نمی‌فرستاد، اما از استعداد او چشم پوشی نکرد و از قریحة حسان، براي تقویت روحیة رزمندگان و هجو دشمنان بهره می‌برد و می‌فرمود: «خداوند، حسان را مورد حمایت و تأیید روح القدس قرار دهد؛ تا زمانی که از رسول خدا حمایت می‌کند.»(ابن اثیر جزری، 1422ق، ج2، ص65)

پیامبر(ص) از تاکتیک روان‌شناختی تشویق و تنبیه نیز استفاده می‌کرد که کارآیی و آثار تربیتی آن را عموم روان‌شناسان تأیید کرده‌اند. بشارت‌هاي آن حضرت شامل تشویق مجاهدان به بهشت، برجسته کردن پاداش اخروي اعمال نیک، حتی وعدة غنایم کثیر که در آیات متعددي(فتح، 15 و 19-20) بیان شده است و به غنایم جنگی دلالت می‌کند و تشویق‌هاي کلامی ایشان که در بدرقه و استقبال مجاهدین می‌شد؛ همگی این موارد، ارادة عمومی را بالا می‌برد و انگیزة روانی و علاقه براي رویارویی با مشکلات را در مؤمنان ایجاد می‌کرد.

تاکتیک روان‌شناختی دیگري که پیامبر(ص) براي تغییر و کنترل رفتار به کار می‌گرفت، تنبیه بود. در این‌باره، نکتة تأمل برانگیز این است که برخلاف تصور عمومی که تنبیه را عملی خشونت آمیز می‌پندارند، تنبیه نه تنها از ماهیتی خصم آلود برخوردار نیست، بلکه گاهی متضمن شفقت و مهربانی هم هست و حتی در برخی موارد، موجب محبوبیت مربی و نزدیک‌تر شدن فرد تنبیه شده به وي می‌شود.

چنین تجربه‌اي را افزون بر این‌که پژوهش‌هاي تجربی حمایت می‌کنند، در طول تاریخ حیات انسانی هم پیوسته نشان داده شده که مردم از ادیانی که صبغة لیبرالی داشته‌اند و می‌کوشیدند انسان را رها و بی‌بندوبار کنند، استقبال چندانی نکرده و این ادیان همواره در حال فروکش و نابودي بوده‌اند؛ اما عقیده و ایمان به ادیانی که سعی در کنترل رفتار انسان دارند و در آنها از خداوند با عنوان‌هاي خداي سخت‌گیر و تنبیه کننده نیز یاد شده است، از پذیرش خوبی برخوردار بوده‌اند.(جرک پاتریک، 2005م، ص135)

پیامبر(ص) از این ویژگی که انسان‌ها تمایل به افسار گسیختگی و آزادي بی‌حد ندارند و دوست دارند هنگام اشتباه و انحراف به راه درست بازگردانده شوند، استفاده می‌کرد و در صورتی که اصحابش از اصول منحرف می‌شدند و از دستورهاي الهی سرمی‌پیچیدند، بدون چشم پوشی آنها را تنبیه می‌کرد و در بیشتر مواقع، این تنبیه‌ها به‌دلیل این‌که همراه با روشنگري بود، آثار و نتایج سازنده‌اي نیز به دنبال می‌آورد.

نمونه‌اي از این تنبیه‌ها متعلق به کسانی است که از شرکت در جنگ احد خودداري کرده بودند. فرداي جنگ، بلال به دستور پیامبر(ص)، مردم را براي تعقیب مشرکان فراخواند و اعلان کرد کسانی که دیروز در میدان اُحد حاضر نبودند، حق همراهی با پیامبر(ص) را ندارند. این طرد اجتماعی به اندازه‌اي براي آنان سخت بود که جابر بن عبداﷲ دلیل همراهی نکردنش در اُحد را وصیت پدرش عنوان کرد که سرپرستی هفت خواهرش را به وي سپرده بود و با اصرار، از پیامبر(ص) خواست که او را به همراهی سرافراز گرداند.(واقدی، 2004، ج1، ص335)

همچنین، آن حضرت پس از غزوة تبوك سه نفري را که به خاطر سستی و تنبلی، از شرکت در جنگ خودداري کرده بودند و پس از بازگشت پیامبر(ص) خدمتش رسیدند و عذرخواهی کردند، نبخشید. پیامبر(ص) با آنها سخن نگفت و دستور داد کسی با آنها سخن نگوید. با وجود این‌که آنان با یک طرد اجتماعی گسترده روبه رو بودند، آنها نه تنها از تنبیه خود ناخشنود نبودند، بلکه آن را عین عدالت می‌دانستند و حتی به همین دلیل تصمیم گرفتند با همدیگر نیز قطع رابطه کنند تا گناه‌کار دیگري را خشنود نکنند. زمانی هم که رومی‌ها از وضعیت آنها آگاه شدند و از آنها دعوت کردند که به روم بروند و در پناه حکومت روم زندگی کنند، این پیشنهاد را رد کردند و از این‌که چنین موقعیتی پیش آمد که کفار به آنان طمع داشتند، سخت ناراحت شدند.(ابن‌هشام، بی‌تا، ج4، ص179)

  1. تعامل مستقیم و اعتماد متقابل با مردم

تعامل و پیوند عاطفی، منطقی و عقلانی یک رهبر با مردم، موجب مدیریت پذیري افکار، اراده و رفتار مردم و بالا رفتن تدبیر رهبر می‌شود؛ چراکه نفوذ کلام و اثربخشی پیام در جریان تعامل رو در رو شکل می‌گیرد و این امر با حذف واسطه‌هاي ارتباطی ممکن می‌شود. پیامبر(ص) از هر فرصتی براي ارتباط بی‌واسطه با مردم و گروه‌هاي مختلف جامعه استفاده می‌کرد و به اندازه‌اي رفت و آمد و مراوده مردم با آن حضرت زیاد بود که موجب آزار و اذیت وي می‌شد تا جایی که خداوند به مؤمنان دستور داد در رابطه‌شان با پیامبر(ص)، شرایط زندگی آن حضرت را درك کنند و موجب زحمت وي نشوند (حجرات، 2-5).

رسول خدا(ص) با همة استواري و قدرت در فرماندهی و شدت عمل در برابر کفار، با مسلمانان رفتاري صمیمانه و آمیخته با نرمش و هدایتگري داشت. خداوند نیز بابرجسته کردن دلسوزي و رأفت پیامبر(ص) و از جنس مردم بودن آن حضرت (توبه، 128)، رفتار تعاملی و بی تکّلّفّ او را ستود. رفتار دوستانه و متواضعانة پیامبر(ص)، در همة برخوردهاي آن حضرت جلوه داشت، همان‌گونه که آن حضرت در سفري، اصحاب را با دست خود آب داد و در برابر اصرار ابوقتاده انصاري که نمی‌خواست پیش از پیامبر(ص) آب بخورد، فرمود: «ساقی قوم آن است که آخر از همه آب بخورد»(قمی، 1403ق، ص146)؛ هنگام ورود هیئت نمایندگان نجاشی نیز خودش مشغول پذیرایی شد و در برابر مخالفت یارانش فرمود: «آنان اصحاب مرا در حبشه گرامی داشتند و من می‌خواهم خودم پذیرایی‌شان کنم.»(فیض کاشانی، بی‌تا، ج3، ص44)

نکتة مهم در این مورد، این است که رفتار دوستانه و عاطفی پیامبر(ص)، نه از روي تظاهر بلکه از اعتقاد قلبی وي بود. آن حضرت هیچگاه به سربازان خود به عنوان ابزارهاي جنگ نمی‌نگریست. علاقه‌مندي، مهرورزي و مراقبت رسول اکرم(ص) از سربازان خود، در خلوت و تضرعش به درگاه خداوند و بیم او بر جان سربازان خویش جلوه‌گر است. آن حضرت در دعا براي سربازانش در روز بدر، آنان را دوستان، یاران خدا، منادیان حق و هدایت‌گران راه خدا می‌دانست که اگر از میان می‌رفتند، دیگر کسی خدا را پرستش نمی‌کرد.(واقدی، 2004م، ج1، ص87). روشن است که وقتی سربازان به چنین نگرشی در فرمانده‌شان پی‌ببرند، با انگیزة بالاتر جان‌هاي خود را بر کف می‌گیرند و براي او فدا می‌کنند. خداوند نیز این شفقت و دوستی پیامبر(ص) با یارانش را عامل موفقیت آن حضرت در مدیریت افکار و اراده‌هاي مسلمانان دانست و بر ادامة آن چنین تأکید کرد: «پس به [برکت] رحمت الهی با آنان نرم‌خو شدي و اگر تندخو و سخت دل بودي، قطعًاً از پیرامون تو پراکنده می‌ش[5]دند؛ پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه»1 (آل‌عمران، 159).

یکی از مظاهر تعامل پیامبر(ص) ایجاد برابري میان خود و دیگر مسلمانان بود. به گونه‌اي که همة مردم، خود را در کنار آن حضرت احساس می‌کردند و خود را در حقوق و تکالیف با او برابر می‌دانستتد. بارزترین گواه این حقیقت، در جنگ بدر اتفاق افتاد که آن حضرت به همراه علی بن ابی طالب(ع) و مرثد بن أبی مرثد یک شتر داشت و هر سه به نوبت از آن استفاده می‌کردند و حتی هنگامی که نوبت پیاده‌روي او فرا رسید و آن دو خواستند آن حضرت را از این امر معاف بدارند، این خواسته را رد کرد و فرمود: «شما از من قوي‌تر نیستید و من نیز کمتر از شما از اجر و پاداش بی‌نیاز نیستم.»(سباطی، 1970م، ص77)

گرسنگی در جنگ خندق بر مسلمانان بسیار فشار می‌آورد، اما هیچگاه دیده نشد که رسول خدا(ص) غذاي بهتري بخورد یا از غذاهاي موجود، سهم بیشتري به خود اختصاص دهد؛ چه بسا که یارانش را ترجیح می‌داد و غذا و لباس خوب را به آنان ایثار می‌کرد.(واقدی، 2004م، ج1، ص387) بالاترین تأثیر روانی رفتار بی‌تکّلّف پیامبر(ص) را در کمک و همکاري آن حضرت در حفر خندق در جنگ احزاب و بناي مسجدالنبی می‌توان دید؛ زیرا وقتی خود حضرت براي ساختن مسجد دست به کار شد، این عمل چنان در عموم مهاجران و انصار اثر گذاشت و موجب ترغیب آنان شد که آنها ضمن تلاش و کوشش بسیار، هنگام کار این شعر را زمزمه می‌کردند؛ «اگر ما بنشینیم و پیامبر کار کند، کار زشت و ناروایی انجام داده‌ایم.»(ابن‌هشام، بی‌تا، ج1، ص313)

البته باید توجه داشت که کارآیی این تعامل، مشروط بر این است که جوهرة رابطه، دوطرفه و مبتنی بر اثرپذیري و اثرگذاري باشد؛ زیرا هر اندازه وزن و نقش یک طرف افزایش یابد، شکل نامطلوبی از ارتباط ایجاد می‌شود، بدین ترتیب که محور شدن افکار عمومی در تصمیم‌گیري‌هاي کلان، موجب عوام‌زدگی می‌گردد و غلبة نیت‌ها و اهداف حاکم سیاسی هم دست‌کاري و کنترل اراده‌هاي عمومی را سبب می‌شود که در حوزة جنگ روانی قرار دارد؛ بر همین اساس، دایرة مشورت‌هاي پیامبر(ص) محدود بود و آن حضرت در اموري که مربوط به خدا و رسولش می‌شد و حکم صریح داشت، مشورت نمی‌کرد، بلکه مشورت‌هاي وي در امور مربوط به جامعه صورت می‌گرفت و شخصیت قوي و قابل اعتماد آن حضرت درکنار سابقة درخشان تدبیر، صداقت و امانت او به دیگران، اجازه نمی‌داد که نظرهاي خود را بر پیامبر(ص) تحمیل کنند.

 

  1. دانش‌افزایی و آگاهی بخشی به مردم

روان‌شناسان اجتماعی، امروزه الگویی را با عنوان ناهماهنگی شناختی[6] معرفی می‌کنند که متأثر از نظریة ناهمگونی ادراکی فستینگر[7] است. این الگو مواردي را مطالعه می‌کند که فرد از ناسازگاري ادراکی و ناهماهنگی شناخت‌ها و تناقض عقاید و گرایش‌هایش باخبر می‌شود و براي رفع تناقض می‌کوشد؛ براساس این الگو، اگر فردي داراي دو شناخت متناقض باشد، دچار ناهماهنگی شناختی می‌گردد و براي ایجاد هماهنگی و تعادل دوباره و کاهش تنش‌هاي روانی، تلاش‌هایی می‌کند که طی آن یا باید ذهنیت‌هاي خود را تغییر دهد و یا عینیت‌هاي عالم خارج را.

بر همین اساس، ایجاد ناهماهنگی شناختی در درون افراد ، ممکن است سرانجام موجب تغییر نگرش یا رفتار آنها شود. در این صورت فرد از نوعی منطق روانی[8] پیروي می‌کند تا باورهایش را به‌گونه‌اي تغییر دهد که از نظر روان‌شناختی، هماهنگ باشند، بدون آن‌که لزوماً از قوانین منطقی و عقلی پیروي کنند.(فستینگر، 1962، ص156)

حکومت‌هاي باطل که اساس خود را بر استضعاف فکري و جهل مردم بنا می‌نهند و ناآگاهی آنان را فرصتی براي رسیدن به اهداف خود می‌دانند، براساس همین الگو علیه عقاید و ارزش‌هاي اصیل جامعه القاي شبهه می‌کنند؛ اما تجربة حکومتی و سیاسی پیامبر(ص) نشان می‌دهد که می‌توان با افزودن سطح آگاهی مردم، ضمن پیشگیري از انحراف‌ها، قدرت سیاسی را نیز بالا برد؛ زیرا یک حکومت مبتنی بر اصول اسلامی و انسانی که به دنبال اهداف شخصی حاکمان نیست، آگاهی مردم را سرمایه و پشتوانة خود می‌داند و از هر فرصتی براي تبیین واقعیت‌ها استفاده می‌کند تا زمینة فراهم شدن هرگونه تردید احتمالی از میان برود.

این امر شیوة همة پیامبران بود؛ چنان که وقتی فرعون از حضر ت موسی(ع) درخواست کرد که زمانی را براي مبارزه تعیین کند، آن حضرت ظهر روز عید قبطیان را پیشنهاد کرد تا همه بتوانند براي مشاهده بیرون بیایند (طه، 59) یا حضرت یوسف(ع) که هشت سال زندانی شده بود، ولی پس از تعبیر خواب پادشاه، محبوب او شد و دستور آزادي‌اش صادر گردید، به فرستادة شاه پاسخ منفی داد و پذیرش آزادي را به‌شرط رفع ابهام و آشکار شدن مکر زنانی دانست که نقشة زندانی شدن او را کشیده بودند (یوسف، 50).

پیامبر(ص) نیز پیوسته با جهل و ساده‌اندیشی مبارزه می‌کرد؛ به‌گونه‌اي که آن حضرت یکتاپرستی ناآگاهانه را نیز نمی‌پسندید؛ به همین دلیل، زمانی که همزمان با مرگ فرزندش کسوف اتفاق افتاد و مسلمانان پنداشتند که خورشید به سبب اندوه پیامبر(ص) گرفته است، اگرچه این تصور ممکن بود موجب افزایش ایمان مردم به پیامبر(ص) شود، ولی پیامبر(ص) این ساده‌اندیشی را نفی کرد و براي جلوگیري از جهل و خرافه پدید آمده، بالاي منبر رفت و تصریح کرد که خورشید و ماه دو نشانة خداوندند و به خاطر مرگ و زندگی کسی گرفته نمی‌شوند.(حر عاملی، 1409ق، ج7، ص485)

آن حضرت در هر موردي که ناآگاهی مردم سبب تردید آنها می‌شد، بی‌توجه نمی‌ماند و واقعیت‌هاي پشت پرده را براي مردم افشا می‌کرد. در این باره موردي را می‌توان مثال زد که پس از تقسیم نابرابر بیت‌المال توسط آن حضرت، صداي اعتراض یکی از اصحاب بلند شد که چرا پیامبر سهم جعیل بن سراقه را کمتر از عُیَینه و اَقرع عطا کرده است؟ حضرت فرمود: سوگند به خدایی که جانم در دست قدرت اوست، اگر زمین پر از افرادي مثل عیینه و اقرع باشد، من جعیل را از همة آنها محبوب‌تر می‌دانم. جعیل را به اسلام خودش نگریستم و بر این اساس با او رفتار کردم، اما اعطاي غنایم به افرادي؛ مانند عیینه و اقرع براي جذب دل‌هاي آنها به سوي اسلام است.(ابن اثیر جزری، 1407ق، ج2، ص270)

صراحت حضرت در بیان وظایف مردم، هم زمینة برداشت دوگانه و استفادة نادرست را از بین می‌برد و هم آن حضرت را به اهداف خود نزدیک می‌کرد. بیان صریح قرآن به کسانی که به جاي حضور در جبهه، قصد کمک مالی داشتند و می‌خواستند با پرداخت مبلغی به جبهه‌ها، وجدان خویش را آسوده کنند، در راستاي همین آگاهی بخشی است تا بدانند که خداوند به کمتر از انجام وظیفة کامل راضی نیست: «بگو چه با رغبت، چه با بی‌میلی انفاق کنید، هرگز از شما پذیرفته نخواهد شد؛ چراکه شما گروهی فاسق بوده‌اید»[9] (توبه، 53).

در موارد خاصی هم که آگاهی بخشی صریح ممکن نمی‌شد، آن حضرت باز هم اجازه نمی‌داد که جامعه در غفلت بماند؛ بلکه به صورت کنایه، اطلاعاتی را به مردم می‌رساند که فهم کامل آن نیاز به تدبر و ژرف اندیشی داشت؛ درنتیجه، ابتدا خواص جامعه قانع می‌شدند و با گذر زمان، براي همه درك‌پذیر می‌شد.

بارزترین نمونة این روش، پس از صلح حدیبیه بود که پیامبر(ص) متعهد شد که مسلمانانی را که بدون اجازة ولی خود به مدینه پناه می‌برند، به قریش بازگرداند. همین امر که در ظاهر به ضرر مسلمانان بود، موجب نارضایتی آنها شد؛ اما نزول آیات سورة مبارکة فتح و وعدة فتح قریب و ورود به مسجدالحرام، دل‌هاي مسلمانان و خواص را امیدوار و تشویق کرد که صبر کنند و منتظر دستاوردهاي این پیمان در آینده باشند. (واقدی، 2004م، ج2، ص105)

 

  1. استفاده از ظرفیت گروه‌هاي مرجع

پژوهشگران ارتباطات در مباحث مخاطب شناسی، از نظریة «ارتباطات دو مرحله‌اي»[10] یاد می‌کنند که بر اساس آن، افکار در مرحلة اول به خواص و نخبگان و از آنان به بخش‌هایی از جمعیت که کمتر فعال هستند، منتقل می‌شود. بر اساس این پژوهش‌ها، افکار عمومی نخبگان سریع‌تر از افکار عمومی جامعه شکل می‌گیرد و همین امر موجب می‌شود که نهادهاي سیاسی، بیش از هر چیز در پی شکل دهی به افکار عمومی این گروه باشند که با عنوان گروه‌هاي مرجع یا خواص شناخته می‌شوند.(ملتون و همکاران، 2005، ص408)

پیامبر(ص) با حفظ اصول و پایبندي کامل به وظیفة الهی خود، پیوسته از ظرفیت گروه‌هاي مرجع بهره می‌برد و تا جایی که امکان داشت، از تحریک و تقابل مستقیم با آنها پرهیز می‌کرد. از مهم‌ترین گروه‌هاي مرجع در صدر اسلام، کسانی بودند که سال‌ها به عنوان بزرگ قوم خود شناخته می‌شدند و در جامعة قبیله‌ای عرب، جایگاه ویژه داشتند. پیامبر(ص) پس از تسلط بر هر قومی و دعوت آنها به اسلام، بزرگ آنها را ارج می‌نهاد و او را بر قوم خودش حاکم می‌کرد.(صدوق، 1383، ص83)

آن حضرت در نامه‌هایی که به پادشاهان نوشته است، به بیشتر آنها همچون امپراطور روم، حاکم بحرین، پادشاه عمان و برادرش، حاکم غسانیان یمن و حاکم یمامه، این اطمینان را داده است که در صورت پذیرفتن اسلام، حکومت و سلطنت‌شان تهدیدنخواهد شد.(احمدی میانجی، 1376، ج2، ص41)

این برخورد پیامبر(ص) زمینة کارشکنی و نافرمانی آنها را که قدرت و نفوذ کلام بالایی داشتند، از بین می‌برد. شاید بر اساس همین تاکتیک بود که آن حضرت پیش از فتح مکه، کمک‌هاي مالی خود به فقراي مکه را از طریق ابوسفیان می‌فرستاد و در روز فتح مکه نیز خانة وي را یکی از محل‌هاي امن مکه قرار داد؛ درنتیجه، ابوسفیان که بزرگ قریش و نظرش نافذ بود، پیش از ورود نیروهاي اسلام به مکه، هم خودش تسلیم شده بود و هم مردم مکه را به تسلیم دعوت می‌کرد.(واقدی، 2004م، ج2، ص257)

 


5. بازسازي روانی جامعه پس از بحران‌ها

یکی از الگوهایی که براي تبیین جنبش‌هاي سیاسی به کار می‌رود، الگوي ناکامی پرخاش[11] است که ریشه در رفتارگرایی دارد و رابرت گار[12] آن را ارائه داده است؛ گار، اساس خشونت‌هاي مدنی را محرومیت نسبی[13] می‌داند و معتقد است که رفتار تهاجمی و پرخاش در جنبش‌هاي اجتماعی ناشی از نومیدي است و نومیدي هنگامی رخ می‌دهد که موانعی بر سر راه مردم براي رسیدن به اهداف مطلوب پدید آید.(گار، 1973، ص376)

براساس همین الگو، زمان‌هاي بحران، یکی از فرصت‌هاي مناسب براي تهاجم روانی دشمنان است؛ چراکه در این شرایط مردم دچار اضطراب هستند و به سهولت طعمة جنگ روانی می‌شوند. شکست در جنگ، شکست در یک جریان سیاسی یا اجتماعی مثل انتخابات، شکست در عرصة ورزش، آسیب دیدن از بلایاي طبیعی همانند زلزله، طوفان و سیل، از دست دادن افراد نزدیک و سوگواري، زمینه‌هایی هستند که چنین فرصت روانی را در اختیار دشمنان قرار می‌دهند.

بر همین اساس، خداوند و پیامبر(ص) در شرایط بحرانی مردم را رها نکرده و از آنها حمایت روحی و معنوي کرده‌اند. نمونه‌اي از این شرایط سخت، پس از شکست مسلمانان در جنگ اُحد ایجاد شد که یهودیان نیز از فرصت استفاده و تردید در نبوت پیامبر(ص) را شایع می‌کردند.(واقدی، 2004م، ج1، ص270)

مدیریت بحران بدین ترتیب بود که قرآن با پذیرش شکست ظاهري و خسارات وارد بر مسلمانان، به دلداري آنان پرداخت و تأکید کرد که شکست، دلیل بر ناکارآمدي نیست و ارزش‌گذاري مؤمنان به ایمان آنها است، حتی اگر در جنگ شکست خورده باشند: «و اگر مؤمنید، سستی مکنید و غمگین مشوید که شما برترید»[14] (آل‌عمران، 139).

خداوند در ادامه براي پیش‌گیري از یأس مسلمانان با بیان این‌که پیروزي‌ها و شکست‌ها همیشگی نیستند، آنان را به یاد پیروزي‌شان در جنگ بدر انداخت که مشرکان را شکست داده بودند: «اگر به شما آسیبی رسیده، آن قوم را نیز آسیبی مانند آن رسیده است»[15] (آل‌عمران، 140). در ادامه نیز این درشتی‌ها و سختی‌ها را تدبیر الهی و به نفع مؤمنان معرفی کرد؛ چرا که شکست، وسیلة آزمایش و تشخیص مؤمنان از غیرمؤمنان است: «و ما این روزها [ي شکست و پیروزي] را میان مردم به نوبت می‌گردانیم [تا آنان پند گیرند] و خداوند کسانی را که [واقعًاً] ایمان آورده‌اند، معلوم بدارد و از میان شما گواهانی بگیرد و خداوند، ستمکاران را دوست نمی‌دارد»3 (آل‌عمران، 140).

سرانجام با بیان این‌که خداوند، کفار را نابود خواهد کرد، روحیۀ از دست رفتة مسلمانان را بازگرداند و آنان را به پیروزي‌هاي بعدي امیدوار کرد و «تا خدا کسانی را که ایمان آورده‌اند، خالص گرداند و کافران را نابود سازد»[16] (آل‌عمران، 141). پیامبر(ص) نیز در راستاي بازسازي روانی سپاه شکست خورده، محبت و مهربانی بیشتري از خود نشان داد. او هیچ‌کس را سرزنش نکرد و مجاهدان را به سبب اشتباهاتشان محاکمه ننمود، بلکه همة تلاشش این بود که آنان را دوباره به صحنه برگرداند و وضعیت را به حال نخست درآورد تا مسلمانان پایداري کنند و اجازه ندهند همگی در مقابل هجوم دشمن کشته شوند. پس از آرام شدن اوضاع نیز رسول خدا(ص) سربازان خود را عفو کرد تا غرور و قدرت آنان همچنان براي آینده بر جاي بماند؛ درواقع، هرچند کاري که از آنان سر زده بود، شایستة سرزنش بود، رسول اکرم(ص) ضمن عفو آنان، برایشان دعا کرد و مغفرت طلبید.(ابوزهره، 1373، ص535)

این تدابیر، جلوي فروپاشی روانی سپاه اسلام را گرفت و روحیة مجاهدان را چنان تقویت کرد که حتی مجروحان جنگ اُحد نیز براي تعقیب ابوسفیان اعلام آمادگی کردند وغزوة افتخارآمیز حمراءالأسد را به‌وجود آوردند. این پیروزي درکنار جبران تلخِیِ شکست اُحد، بار دیگر از طرف خداوند تأیید و تشویق شد و جنگ شکست خوردة اُحد با حس پیروزي و غرور مسلمانان به پایان رسید: «کسانی که [در نبرد احد] پس از آن‌که زخم برداشته بودند، دعوت خدا و پیامبر [او] را اجابت کردند، براي کسانی از آنان که نیکی و پرهیزگاري کردند، پاداشی بزرگ است»[17] (آل‌عمران، 172).

موقع بازگشت از سریة مؤته نیز که رزمندگان اسلام فراري تلقی شدند و مردم آنها را نکوهش کردند و به خاطر شکست نظامی و طرد اجتماعی، شرایط روحی و روانی نامناسبی داشتند، پیامبر(ص) با درك موقعیت بحرانی آنها، خود به استقبال‌شان آمد و از آنها دلجویی کرد. حضور آن حضرت ضمن این‌که مجاهدان را از تهمت خیانت تبرئه کرد، جلوي تخریب روحیة آنها را گرفت و از مشکلات بعدي جلوگیري کرد.

 

  1. احیاي نظام ارزشی جامعه و حراست اعتقادي

اعتقاد دینی بالاترین منبع قدرت است و هر مؤمن در جنگ با کفار می‌تواند با ده نفر از دشمن مقابله کند؛ اما اگر ضعف و سستی در ایمان پدید آید، وي فقط می‌تواند حریف دو نفر باشد؛ «اي پیامبر! مؤمنان را به جهاد برانگیز. اگر از [میان] شما بیست تن شکیبا باشند، بر دویست تن چیره می‌شوند و اگر از شما یکصد تن باشند، بر هزار تن از کافران پیروز می‌گردند؛ چراکه آنان قومی‌اند که نمی‌فهمند، اکنون خدا بر شما تخفیف داده و معلوم داشت که در شما ضعفی هست. پس اگر از [میان] شما یکصد تن شکیبا باشند، بر دویست تن پیروز گردند و اگر از شما هزار تن باشند، به توفیق الهی بر دو هزار تن غلبه کنند و خدا با شکیبایان است»[18] (انفال؛ 65-66).

پیامبر(ص) پیروان خود را با توجه دادن به انگیزه‌هاي الهی، به تحرك وامی‌داشت و انگیزه‌هاي سطحی و مادي آنان را تقویت نمی‌کرد؛ زیرا برخلاف انگیزه‌هاي مادي که در نظر یک ملت و نیروهاي رزمی آن، نقطه ضعف است، کارکرد انگیزه‌هاي الهی بسیار قوي و ماندگار است و آستانة تحمل مشکلات را بالا می‌برد.

بررسی‌هاي تاریخی نشان می‌دهد که هرگاه مسلمانان از انگیزه‌هاي الهی دور شده‌اند، ضربه‌هاي جبران ناپذیري بر آنها وارد شده است؛ نمونة بارز آن، جنگ اُحد است که پدید آمدن انگیزه‌هاي مادي و دنیوي موجب شد تیراندازان سپاه اسلام، وظیفة اصلی خود را فراموش کردند و در میانة جنگ، سلاح خود را زمین گذاشتند و مشغول جمع آوري غنایم شدند که حاصلی جز شکست مسلمانان نداشت.

پیامبر(ص) براي ایجاد اراده‌هاي محکم، وفاداري‌ها و علاقه‌مندي‌هاي محدود و فردي را به وفاداري‌هاي ارزشی و مکتبی تبدیل کرد؛ زیرا ریشة ارادة جمعی، در ارزش‌هاي حاکم بر جامعه است و قرار گرفتن فرد در چهارچوب ارزشی وسیع‌تر، وي را از حالت انفعالی به حالت فعال درمی‌آورد و روابط عادي را شدت می‌بخشد؛ اشخاص را تهییج می‌کند و آنان را در باورهاي عمیق خود راسخ‌تر می‌سازد.

آن حضرت ارزش‌هاي اصیل اسلامی را بر جامعه حاکم کرد و ارزش‌هاي جاهلی را از بین برد و به همین منظور، در بدو تشکیل حکومت اسلامی، پیمان برادري دینی را میان مسلمانان، به‌مثابه قراردادي اجتماعی منعقد کرد و با بهره گرفتن از قالب‌هاي همبستگی سنتی و ریختن محتواي دینی و جدید در آنها، کوشید که همة تعصب‌هایی را که به قطب‌هاي اوس و خزرج، مهاجر و انصار و قبایل متفاوت دسته‌بندي می‌شدند، به یک جهت واحد با عنوان برادري دینی سوق دهد و الفتی استوار و خلل ناپذیر ایجاد کند.

تلاش دیگر و مهم‌تر آن حضرت، اصلاح معیار ارزش‌گذاري انسان‌ها بود. در جامعه‌اي که افراد با معیارهاي سطحِیِ قدرت و ثروت ارزش‌گذاري می‌شدند و جامعه از درون، تهی و آسیب‌پذیر شده بود، آن حضرت معیار اسلامی و انسانی را جایگزین کرد و نظر اسلام را پیوسته و با صراحت می‌فرمود که تنها معیار ارزش‌گذاري افراد، ایمان به خداست: «اي مردم! پروردگار شما یکی است و پدر شما یکی. بدانید که هیچ عربی را بر هیچ عجمی برتري نیست و هیچ عجمی را بر هیچ عربی و هیچ سفیدي را بر هیچ سیاهی و هیچ سیاهی را بر هیچ سفیدي، مگر به تقوا. ارجمندترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.»[19](پاینده، 1363، ص675)

تأکید و پافشاري بر محور بودن عقاید و ارزش‌ها و بی‌اعتباري دیگر قراردادها، از نظر پیامبر(ص) چنان مهم بود که آن حضرت حتی در بدترین شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادي نیز حاضر نشد از این اصول کوتاه بیاید و بر سر عقاید و ارزش‌ها مداهنه کند.

در حضور پیامبر(ص) سلمان فارسی، ابوذر، بلال حبشی و صهیب رومی به لحاظ حقوق سیاسی، اجتماعی و انسانی، همانند بزرگان قریش بودند و آن‌گاه که کفار و اشراف مکه از همنشینی با ضعیفان و بردگان سر باز می‌زدند و آنها را مردمی ناتوان و ضعیف می‌خواندند، خداوند خطاب به پیامبرش دستور می‌داد که با آنان که خدایشان را صبح و شام می‌خوانند و خشنودي او را می‌طلبند، دمساز باشد ... و از کسانی که دل‌هایشان را از یاد خدا غافل ساخته‌اند و پیرو هواي نفس خویش‌اند و کارشان تبهکاري است، پیروي نکند.(ر. ک: کهف، 28).

 

  1. جلوگیري از حضور سست‌عنصران در صف مسلمانان

یکی از عوامل شکست جبهة توحید در شرایط سخت، وجود عناصر سست است که با انگیزه‌ها و اغراض مادي و سطحی در صف مسلمانان قرار می‌گیرند. این افراد که بیشترشان ایمان ضعیفی دارند، در برابر مشکلات، مقاومت روحی بالایی ندارند و تحت تأثیر تبلیغات و جنگ روانی دشمن قرار می‌گیرند؛ به همین خاطر، رهبران الهی پیوسته می‌کوشیدند سپاه خود را از چنین عناصري پالایش کنند. نمونة قرآنی این سیاست، رفتار طالوت است که پیش از رسیدن به میدان جنگ، لشکر خود را امتحان و آن را از افرادي که ایمان خالص نداشتند، تصفیه کرد؛ گرچه این تصفیه، در ظاهر موجب کاهش تعداد نیروهاي طالوت شد، اما قرآن تصریح می‌کند که آنها ایمان قوي و روحیۀ مناسِبِ جنگی و نیز اعتقادي به پیروزي نداشتند. (ر. ک: بقره، 249).

پیامبر(ص) در موارد متعددي اصحاب خود را آزمایش و از افراد سست اعتقاد پالایش می‌کرد. آن حضرت موقع عزیمت براي جنگ بدر، کمک خبیب بن یساف را که می‌خواست با مردم قبیله‌اش خزرج همراه شود تا غنیمتی به دست آورد، نپذیرفت و فرمود: «کسی که بر دین ما نیست، نباید با ما همراه شود.»(بلاذری، 1385، ج1، ص345)

در جنگ اُحد برخی از انصار قصد داشتند از هم‌پیمانان یهودي خود کمک بخواهند که رسول خدا(ص) فرمود: «لا یستنصر باهل الشرک من اهل الشرک؛ در جنگ با مشرکان از مشرکان کمک نمی‌گیریم». در همین جنگ کمک و یاري یکی از مشرکان را به رغم شجاعت و جرأتش در جنگ، با این‌که سه مرتبه اعلام آمادگی براي جنگ کرده بود، نپذیرفت تا وقتی که وي به خدا و پیامبرش ایمان آورد.(نیشابوری، بی‌تا، ج5، ص201)

در جنگ خیبر نیز حضرت وقتی متوجه شد کسانی که در حدیبیه وي را همراهی نکرده‌اند، هم اکنون به خاطر ثروت‌هاي خیبر تصمیم گرفته‌اند براي کسب غنیمت با پیامبر(ص) همراه شوند، دستور داد تنها کسانی با ایشان حرکت کنند که هدفشان فقط جهاد باشد.(واقدی، 004م، ج2، ص114)

حضرت رسول(ص) می‌خواست سپاهش از کسانی تشکیل شود که براي دفاع از عقیدة خود، سرِ جنگ دارند. این برنامه را قرآن نیز تأیید کرد؛ زمانی که در جنگ تبوك، مسلمانان متوجه همراهی نکردن منافقان شدند و این مسئله ممکن بود اثر روانی منفی در آنها بگذارد، خداوند با بی‌اهمیت نشان دادن همراهی آنها، از تأثیر روانی حضور نداشتن آنان در کنار مسلمانان جلوگیري و تأکید کرد تا حضور افرادي که در ظاهر، مسلمان و در باطن، دل‌های‌شان با مشرکان است؛ نه تنها مفید نیست بلکه حتی ممکن است به ضرر مسلمانان تمام شود. «اگر با شما بیرون آمده بودند، جز فساد براي شما نمی‌افزودند و به سرعت خود را میان شما می‌انداختند و در حق شما فتنه‌جویی می‌کردند و در میان شما جاسوسانی دارند [که] به نفع آنان [اقدام می‌کنند] و خدا به [حال] ستمکاران داناست»[20] (توبه، 47).

پیامدهاي وجود چنین عناصري را در صف مسلمانان، در جنگ صفین آشکارا می‌توان دید. عنصر سستی مانند اشعث بن قیس همچنان در طول جنگ بر مواضع دوگانة خود اصرار کرد و سرانجام در لیلۀالهریر که لشکر معاویه در آستانة فروپاشی بود، با سخنانی دربارة خطر ایران و روم، ادامة جنگ را موجب نابودي عرب دانست و مردم را به پایان بخشیدن جنگ تشویق کرد. این سخنان افزون بر ضعفی که در سپاه امام(ع) ایجاد کرد، وقتی به معاویه رسید، وي فرصت را مغتنم دانست و تدبیر روانی علیه سپاه امام علی(ع) را بر همین سخنان بنا نهاد و سرنوشت جنگ را تغییر داد.(ابن ابی‌الحدید، 1375، ج2، ص214)

نتیجه

حاصل بحث این است که پیامبر(ص) با توسل به روش‌هاي متعدد انسانی و فطري و استفاده از شیوه‌هاي درست تربیتی که منافاتی هم با اصول اخلاقی نداشت، ارادة عمومی مردم را از مرحلة اعتقادي صرف، خارج و به مرحلة کاربردي و سیاسی وارد کرد؛ درنتیجه، همة مردم در امور مهم سیاسی، نظامی و اجتماعی سهیم شدند و عموم کل[21] جاي خود را به عموم فعال،[22] آگاه و مسئولیت‌پذیر داد که از یک پشتوانة قدرت‌ساز اخلاقی و ارزشی برخوردار می‌شد.

در پرتو تدابیر روانی پیامبر(ص)؛ باورها، عقاید و عواطف اعراب تازه مسلمان به مهم‌ترین منبع قدرت آنها تبدیل شد و آن حضرت بدون آن‌که چیزي بر منابع مادي اعراب بیفزاید، آنها را به قدرتی تبدیل کرد که در مدت زمان کوتاهی توانستند بر همسایگان قدرتمند خود غلبه و امپراطوري اسلامی را بنا کنند. بدون تردید، این قدرت ریشه در ارزش‌ها و عقاید درونی مسلمانان داشته است که پیامبر(ص) ایجاد و مدیریت کرده و گذر زمان نه‌تنها موجب تضعیف آن نشده بود، بلکه حتی پس از رحلت آن حضرت نیز حاکمان از همان روحیه، در مسیر گسترش مرزها و سرزمین‌هاي اسلامی بهره‌برداري کردند.

این موفقیت‌هاي روانی در عرصة مدیریت جامعة اسلامی براي پیامبر(ص) در شرایطی حاصل شد که آن حضرت اساس مدیریت روانی خود را بر صداقت، واقعیت‌ها، حفظ اصول و حقوق اسلامی و شأن انسانی امت خود بنا نهاد؛ در حالی که حاکمان جور، اساس مدیریت روانی خود را بر جنگ روانی می‌گذارند که ماهیتی خصمانه دارد و ارکان آن را فریب و دروغ تشکیل می‌دهد.

پژوهش حاضر نشان می‌دهد که امتیاز شیوة مدیریت روانی پیامبر(ص) بر جنگ روانی، افزون بر حفظ کرامت انسانی، تأثیر ماندگار و طولانی مدت آن است. تجربه نشان داده است که جنگ روانی بدین دلیل که بر حقیقت استوار نیست و با تحریک عواطف و احساسات جامعه شکل می‌گیرد، ممکن است در کوتاه مدت نتیجه دهد و جامعه را در کنترل حاکم درآورد، اما پس از مدتی با فروکش کردن عواطف مردم یا افشاي فریب‌کاري مجریان، رو به زوال می‌گذارد و به یأس مردم می‌انجامد؛ درنتیجه در مدیریت روانی جامعة اسلامی و در الگوي اسلامی که از روش پیامبر(ص) الهام می‌گیرد، جنگ روانی جایگاهی ندارد، بلکه به نظر می‌رسد که شیوة صحیح و اسلامی مدیریت روانی جامعة اسلامی را که مبتنی بر اخلاق و صداقت است، می‌توان از رفتار پیامبر(ص) استخراج کرد و ارائه داد.

بنابراین، امروزه هر نظام سیاسی مبتنی بر الگوهاي اسلامی که جایگاه مردم را در حکومت اسلامی پذیرفته است، می‌تواند همة روش‌هاي رایج مدیریت روانی را که مبتنی بر جنگ روانی است، باطل انگارد و با تکیه بر اصول اسلامی از الگوي پیامبر(ص) پیروي کند که یک الگوي علمی، انسانی، اخلاقی و موفق است.

این پژوهش گام کوچکی در راستاي معرفی همین الگوي مدیریت روانی مشروع و متعالی است و لازم می‌داند که اندیشمندان علوم اسلامی، سیاسی و اجتماعی اهتمام ویژه‌اي به این مبحث داشته باشند و با مطالعات گسترده در تاریخ اسلام، آیات قرآن، تاریخ انبیا و ائمة معصوم(ع) و تحلیل جامع آنها، زمینة عملی شدن این مهم را فراهم کنند.

 

منابع

قرآن کریم

نهج‌البلاغه

ابن ابی‌الحدید، فخرالدین ابوحامد عبدالحمید(1375) شرح نهج‌البلاغه، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، چ2، تهران نشر نی.

ابن اثیر الجزری، ابی‌الحسن علی‌بن محمد،(1407ق)، الکامل فی‌التاریخ،  تحقیق عبدالله القاضی،بیروت، دارالکتب العلمیه.

ابن اثیر الجزری، ابی‌الحسن علی‌بن محمد،(1422ق)، اسدالغابه فی معرفةالصحابه.

ابوزهره، محمد(1373)، خاتم پیامبران، ترجمة حسین صابري، مشهد، بنیاد پژوهش‌های آستان قدس رضوي.

احمدي میانجی، علی(1376)، مکاتیب‌الرسول، تنظیم مرکزتحقیقات حج، قم، دارالحدیث.

امام خمینی، سیدروح‌الله موسوی(1379)، صحیفة امام، چ3، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی.

بلاذري، احمدبن یخیی(1385)، انساب‌الاشراف، تحقیق و تعلیق محمدباقر المحمـود، اصفهان، مؤسسة تخقیقات و نشر معلرف اهل البیت(ع)

بیهقی، احمدبن‌الحسین(بی‌تا)، سنن کبری، بیروت، دارالفکر.

پاینده، ابوالقاسم(1363)، نهج‌الفصاحه، تهران، نشر جاویدان.

الحرالعاملی، محمدبن‌الحسن(1409ق)، وسائل‌الشیعه، قم، مؤسسة آل‌البیت لاحیاءالتراث.

راسل، برتراند(1385)، قدرت، ترجمة نجف دریابندری، تهران، خوارزمی.

السباطی، عبدالوهاب(1970م)، «الجهاد فی تشریع‌الاسلامی»، مجلةالمحاماة، ش5، ص72-82.

سبحانی تبریزي، جعفر(1376)، بروغ ابدیت، قم، مؤسسـة تحقیقـات و نشـر معـارف اهل‌البیت(ع)

صدوق، محمدبن علی بن بابویه(1389)، معانی‌الاخبار، ترجمة عبـدالعلی محمـدي شاهرودی، قم، دارالکتب‌الاسلامیه.

ضاهر وتر، محمد(1374)، مدیریت نظامی در نبردهای پیامبر(ص)، ترجمة اصغر قائدان، تهران، نشر حدید.

الفیض الکاشانی، ملامحسن(بی‌تا)، المحجةالبیضاء فی تهذیب‌الاحیاء، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، چ2، قم، دفتر انتشارات اسلامی.

قمی، عباس‌بن محمدرضا(1403ق)، الکنی والالقاب، بیروت، مؤسسة الوفاء.

کوبلی، پل(1391)، نظریه‌های ارتباطات، ترجمة شاهو صبار، تهران، پژوهشـکدة مطالعات فرهنگی و اجتماعی.

مجلسی، محمدباقر(1403ق)، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.

محکی، علی اصغر(1391)، جزوة افکار عمومی، دسترسـی در باشـگاه خبرنگـاران، 23 مرداد 1391.

نرمان، ل مان، (1375)، اصول روانشناسی، ترجمه و اقتباس محمـود سـاعتچی، چ13، تهران، انتشارات امیرکبیر.

نصر، صلاح(1380)، جنگ روانی، ترجمة محمود حقیقت کاشانی، تهران، سروش.

نقیب زاده، احمد(1382)، تأثیر فرهنگ ملی بر رفتار سیاسی ایرانیان، تهـران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران.

نیشابوري، مسلم‌بن حجاج(بی‌تا)، الجامع‌الصحیح، بیروت، دارالفکر.

الواقدي، محمدبن عمربن‌الواقد(2004م)، کتاب المغازی، تحقیق محمد عبـدالقادر عبدالعطا، بیروت، دارالکتب العلمیه.

پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری، آرشیو بیانات، 1/1/1386 www.leader.ir

Festinger, L, (1962), A Theory of Cognitive Dissonance, Stanford University Press.

Gurr, ted Robert, (1973), "The Revolution-Social Change Nexus", some old theories and New Hypotheses Comporative Politics, Vol. 5, No. 3.

Kirk Patrick, L. A, (2005), Attachment, Evolution, and the Psychology of Religion, New York: Guilford Press.

Melton, w & etal, (2005), "Communication andelites", The journal of social and personality psychology, N.33     

 

1. Naked power

2. power of Belief

1. Autogenics Persuasion

[4]. وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ

[5] فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ

1. Cognitive Dissonance

2. Leon Festinger

1. Cognitive Consistancy

[9] . قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْمًا فَاسِقِينَ

1. Two-step flow of communication

1. Frustration-Aggression

2. Gurr.T.R.

3. Relative Deprvation

[14]. وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ 

[15]. إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ

[16]. وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ 

[17]. الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِيمٌ

[18]. يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُون؛ الْآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُوا أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ

[19].  يا أيُّها النّاسُ، إنَّ ربَّكُم واحِدٌ، و إنَّ أباكُم واحِدٌ، ألا لا فَضلَ لِعَرَبيٍّ على عَجَميٍّ، و لا لعَجَميٍّ على عَرَبيٍّ، و لا لأحمَرَ على أسوَدَ، و لا لأسوَدَ على أحمَرَ، إلاّ بِالتَّقوى، إنّ أكرَمَكُم عِندَ اللّه ِ أتقاكُم

[20]. لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ 

1. General Public

2. Active Pablic

شیوۀ پیامبراکرم(ص) در مدیریت روانی جامعة اسلامی
20
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود

آرشیو مطالب

Skip Navigation Links.

دسته بندی ها

Skip Navigation Links.