عناصر پاسخ‌گویی در حکومت نبوی

23 آذر 1404
دوازده تن به نمایندگی قبیله‏های پرآوازة یثرب، به مکه آمدند تا در موسم حج و استفاده از آن فرصت، با پیام‌آور وحی بیعت کنند، آنان از هر قبیله‏ای، تنی را برگزیدند و به مکه فرستادند.
در همین سال، پیامبر اکرم(ص) به خواست مردم پاسخ داده و مصعب بن عمیر را به یثرب می‏فرستد.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

عناصر پاسخ‌گویی در حکومت نبوی

نویسنده: علی اکبر نوایی

منبع: اندیشة حوزه، 1383، شمارة 49 و 50

کلیدواژه‌ها: عدالت، دولت، حق، تکامل، تغییر، انتظارات، مسئولیت، پاسخ‌گویی، خدمت‌گزاری

چکیده

حکومت نبوی، در طلیعةی تاریخ اسلامی، تحولی همه‌جانبه بود و منشأ تحولاتی سترگ در تاریخ گردید. پیامبر(ص) در این حکومت براساس مسئولیت‏ها و رسالت‏هایی که بر دوشش نهاده شده، باید به‌گونه‏ای خط مشی سیاسی، مبارزاتی و عملی خویش را تنظیم نماید که پاسخ دردها و آلام بشریت، تا واپسین دم تاریخ باشد. از این رو حکومت را بنیان نهاد که بتواند الفت، صمیمت، امنیت، عدالت، حق‏طلبی و شکوهمندی‏هایی از این قبیل را در تاریخ برنشاند. با چنین نگاهی، حکومت پیامبر(ص)، حکومتی پاسخ‏گو بوده، یعنی توانسته به انتظارات، خواست‏ها و فریادهای حق طلبانة بشریت، پاسخ عملی و درخور بدهد. این مسأله را هنگامی به درستی درمی‏یابیم که نگاهی به عصر بعثت و انتظارت نسل‏ها، در این عصر، داشته باشیم. پیامبر(ص) به حیرت‏ها، گمراهی‏ها و جهالت‏ها خاتمه دادند و جامعه‏ای نمونه و بی‏بدیل را پایه گذاری کردند و این مسأله با طرح هجرت نبوی و تأسیس حکومت در مدینه، جامة عمل پوشید. پاسخ‏های حکومت نبوی، پروراندن کارگزارانی درست‌کار در حکومت، چشاندن طعم عدالت به کام دردمندان و مستضعفان در تاریخ بود. همچنین استقرار وحدت، امنیت و برآمدن تکاملی همه‌جانبه، در همة عرصه‏ها و قلمروها پاسخی بود که پیامبر(ص) در حکومت خویش به منتظران عدالت و تشنگان حق و فضیلت داد. و بدین‏سان حکومت و دولت نبوی، دولتی اسوه و الگو، در پاسخ‌گویی، در تاریخ بشر بوده است.

متن

رسالت محمد(ص) رسالتی پاسخ‌گو

در نگاهی کلی، رسالت پیامبر اسلام(ص)، در جهت پاسخ‌گویی به اوضاع بحرانی جوامع انسانی بوده و در ماهیت جهانی دعوت، پاسخ‌گویی به دردها و آلام بشریت قرار داده شده است.
پیامبر اسلام(ص)، پیام‌آور رحمت و در راه چنین پاسخی به انسانیت است، و در راه این پاسخ‌گویی، جامعه‏ای را بنیاد می‏گذارد که اخلاقیات فردی و معنویات روحی، احکام اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی و روابط فردی و جمعی، حقوق و معنویت، فرهنگ و رسوم اجتماعی، تعلیم و تربیت، بهداشت، آداب و معاشرت، تزکیة نفس، خدافهمی، درک حریم‏ها و وصول به حوزة ادراک مسئولیت و... در پروسه‏ای از انقلاب بنیادی قرار می‏گیرند.
این دو آیة کریمه از قرآن مجید، به خوبی جامعه‏ی آرمانی نبوی را به تصویر کشیده است و همچنین تیپ رسالت تاریخی پیامبر(ص) را، در جهت پاسخ‌گویی به خواست‏های الهی و نهادی انسان‏ها، تبیین نموده است.
«محمد(ص) فرستادة خداست و آنان که با اویند، سخت گیرانند بر کفار، مهربانند با خویشتن، آنها را در حال رکوع و سجود می‏بینی (عبادت پیشگانند) می‏جویند فضل خدا را و در طلب رضایت اویند، نشانی سیمای آنها است در چهره‏های سجده گونه‏شان، این است مثل آنان در تورات و مثل آنان در انجیل، همچون زراعتی هستند که جوانة خود را درآورده، پس استوارش نموده و ستبر و تنومند گردیده (جامعه‏ای هم‌طراز با آرمان‏های الهی و توانا) و روی پای خود ایستاده (مستقل، توانا، مقتدر گردیده) که مایة شگفتی سازندگانش شده، تا خشم آورند به ایشان کافران (بر اثر کینة پنهانی که در دل‏های پلیدشان است)، خداوند وعده داده آنانی را که ایمان آورده‏اند و کاری شایسته انجام داده‏اند، که آنها را ببخشاید و مزدی گران عطا فرماید». (فتح، 29)
«آنان که از پیامبری درس ناخوانده پیروی می‏کنند، همان که نام مبارکش را در تورات و انجیل یافته‏اند، که امر به معروفشان نموده و نهی از منکر می‏نماید و پاکی‏ها را بر آنها حلال می‏فرماید، و ناپاکی‏ها را حرامشان می‏نماید، بار گران را از دوش آنها برمی‏دارد و زنجیرهای بسته شده بر وجودشان را بازمی‏نماید، پس کسانی که به او ایمان آورده و محترمش دارند و یاریش کنند و نور وجود او را پیرو باشند، که بر او نازل شده، آنها رستگارانند.» (اعراف، 157)
جامعة نبوی، با خواست مردمی
جامعه‏ای که پیامبر(ص) در مدینه، دست به تأسیس آن زد، اولاً نظامی الهی و دینی و ثانیاً گزینه‏ای است که با خواست مردمی شیفته و عاشق، تأسیس گردیده است، این واقعیت را با مراجعه‏ای کوتاه و گذرا به تاریخ صدر اسلام مشاهده می‏کنیم. در روزگار نزدیک به هجرت پیامبر(ص) به مدینه، زمینه‏های تشکیل این دولت الهی مردمی فراهم گردید.
در سال‏های نزدیک به هجرت، نزاعی سخت بین دو قبیلة اوس و خزرج درگرفت، آن جنگ به یوم بعاث معروف است، در این درگیری مردم بسیاری از هر دو طرف کشته شدند، هر دو قبیله از جنگ به ستوه آمده و خواهان آشتی بودند، اما طبق سنت رایج قبیله‏ای برای این‏که جنگ از میان برخیزد و طرف‏های درگیر آشتی کنند، باید به کسان مقتول خون‏بها پرداخت شود. مبلغ این خون‏بها را باید مرد بزرگی، که همه ریاست او را بپذیرند تعیین کند. علاوه بر این داوری را کسی باید برعهده گیرد که خود در دسته بندی و نزاع شرکت نداشته باشد. یافتن چنین کسی در یثرب ممکن نبود، چه، اولاً بیشتر رؤسای مهم قبیله‏ها، در جنگ داخل بودند و ثانیاً رئیس هیچ قبیله‏ای حاضر نمی‏شد، خود را از دیگری کمتر بداند. (شهیدی، 1369 ، 55)
در پی این انتظار بود که پس از یک‏سال، دوازده تن به نمایندگی قبیله‏های پرآوازة یثرب، به مکه آمدند تا در موسم حج و استفاده از آن فرصت، با پیام‌آور وحی بیعت کنند، آنان از هر قبیله‏ای، تنی را برگزیدند و به مکه فرستادند. اسعدبن زراره از بنی‌تجار و بنی‌مالک‌بن نجار، رافع‌بن مالک از بنی‌زریق، عبادةبن صامت و یزیدبن ثعلبه از بنی‌عوف بن خزرج، عباس بن عبادة از بنی سالم و بنی عجلان، عقبة بن عامر از قبائل بنی سلمه، بنی سارده و قطبة بن عامر از بنی سواد، بن تیهان از بنی عبدالاشهل و...؛ اینان در عقبة نخستین با پیامبر(ص) بیعت نمودند. در همین سال، پیامبر اکرم(ص) به خواست مردم پاسخ داده و مصعب بن عمیر را به یثرب می‏فرستد.
مصعب، در مدینه از رسالت پیامبر اسلام(ص) سخن می‏گوید و قلوب فراوانی را شیفتة رسالت ایشان می‏نماید. در سال بعد، یثربیان، 73 تن از مردان خویش را به مکه می‏فرستند. پس از انتظاری طولانی، قامت رسای محمد(ص) را دیدار می‏کنند و با ایشان بیعت می‏نمایند. آنان با پیامبر(ص) بیعت می‏نمایند. با بیعت آنان، تحولی ژرف در بعثت پیامبر(ص) روی داد. از این پس، شهر یثرب در نزدیکی مکه، هر مسلمانی بی‏پناهی را آغوش می‏گشود و تدریجاً رهسپار مدینة‏النبی می‏شوند.
هجرت پیامبر(ص)، پاسخی به انتظارات
پیامبر(ص)، طبق رسالتی که دارد، باید پاسخ انتظارات و درخواست‏های به حق یثربیان را بدهد، زمینه‏ای در یثرب فراهم شده که رسالت جهانی پیامبر(ص) را تحقق عینی می‏بخشد و او را در مسیر آرمان‏هایش موفق می‏نماید.
هجرت پیامبر(ص)، حرکت تحول آفرینی است که از آن پس، انجماد موجود در مکه مشاهده نمی‏گردد، هجرتی است که به جامعة بستة آن روز حرکت می‏بخشد و انتقال به وضعیتی مطلوب را نوید می‏بخشد.
«مسألة هجرت در تاریخ اسلام، قرآن و سیرة پیغمبر(ص)، نه یک واقعه است... بلکه یک اصل بزرگ اجتماعی است. ... و در این‏جاست که ما در برابر یک اصل بسیار بزرگ و عمیق و جدی «به نام هجرت» قرار می‏گیریم، اصلی که تا هر که «فهمیدن» می‏تواند، عمق و ارزش آن را فهمید. ...» (شریعتی، بی‏تا، 250)
«در مدینه، یاران پیغمبر(ص)، مهاجران و انصار، هر روز پس از نماز صبح از شهر بیرون می‏آمدند و چشم به راه مکه می‏دوختند و تا هنگامی که خورشید بر بلندی ظهر بالا می‏آمد سرشار از شوق و اضطراب منتظر می‏ماندند». (شریعتی، بی‏تا، 259)
انتظار مدینه، انتظار تاریخ انسانیت بود، انتظاری برای صلح و آرامش و امنیت و عدالت. عاقبت انتظار تاریخ به سر آمد و چشم‏های کودکان منتظر و از اختلاف دیرینة اوسی و خزرجی به مشاهدة حقیقت روشن می‏شود، آنان همدیگر را در موج بی‏تاب اشک‏های لبریز از شعف، به آغوش می‏کشند.
یکی از باورهایشان این بود که او، همچون آنان است، ساده، بی‏رغبت به آزمندی‏های زراندوزانه و همچون آنان زندگی می‏کند. دیگر باورشان آن بود که صلح را به ارمغان می‏آورد و امنیت را می‏گستراند، دیگر باورشان، ارزانی داشتن عقل و منطق به جای جدال‏ها و مخاصمه‏ها است و نیز باورشان آن بود که پیشوای عدالت است و....
عملی شدن باورها
آن باورها و امیدها، همه در پرتو حضورش در یثرب به بار نشست. زندگی ساده و بی‏تکلفش، حتی پایین‏تر از سطح محرومان یثرب و جزیره است.
خانه‏ای که پس از ورود به یثرب برایش ساختند، ساده‏ترین خانه برای یک انسان است.
«پیغمبر(ص) وارد شد به یک آدمی درجه سه‏ای و اشخاصی که دورش جمع شده بودند، یک اشخاص فقیر و بی‌بضاعتی و خودش هم یک منزل و اطاق (نه مثل این اطاق)، یک اطاقی با ساقة خرما، چندتا اطاق برای خودش و مسجدش هم آن طور». (امام خمینی، 1375 ، 103)
«تختی که بر روی آن می‏خوابید، از چوب ساختند و کف آن را با لیف پوشاندند». (شریعتی، بی‏تا، 3670)
ابن هشام، در سیره‏اش چنین آورده است:
«و کان سریره خشبات باللیف ... ؛ تخت و سریر پیامبر(ص)، چوب‏هایی از لیف خرما بود (ابن هشام، 1355، 143).
ابن هشام می‏نگارد:
«کانت بیوته تسعة، بعضها من جرید مطین باالطین و سقفها جرید؛ خانه‏های [پیامبر(ص)]، نه خانه بوده که بعضی از گل‏هایی بر گل نهاده بوده و سقف آن را از بافته‌هایی از لیف خرما ساخته‏اند. (ابن هشام، 1355، 143)
امام صادق(ع) او را در عبارتی کوتاه و شورانگیز این‌گونه ستوده است:
«کان رسول اللّه‏(ص) یجلس جلوس العبید و یأکل اکل العبد و یعلم انه العبد؛ پیامبر(ص)، همچون بنده‏ای نشستن داشت و خوردنش همچون غذای بنده بود و می‏دانست که او بنده‏ای است».(کافی، ج6، ص271)
این نحوه از زندگی و معیشت، درسی بزرگ بود که از همان آغاز بر دل‏ها نشست و نشانه‏ای بود که او هرگز، از عنوان و منزلت پیامبری، نمی‏خواهد برای خود چیزی بیندوزد و بهره‏ای مادی و دنیوی ببرد. شیوة زندگیش، دل‏ها را شیفتة خود ساخت و سیره‏اش زایندة ایمان و امید و شادی و عشق و تصمیم به ساختن تاریخ فردای بشریت بود.
بنیادگذاری حکومتی پاسخ گو
پس از بزرگ‏ترین پاسخ به خواست مردمی شیفته و دلداده و عاشق (هجرت) و استقرار در مدینه، برادری بین مهاجر و انصار را از لوازم جامعة آرمانی خویش دانسته و در آغاز آن را عملی می‏سازد.
ابن اسحاق گفته، «پیامبر(ص) بین اصحابش، برادری را استوار کرد، مهاجرین و انصار را فرمود: برادر شوید در راه خدا دو تن، دو تن، سپس دست علی‌ابن ابی‌طالب(ع)، را گرفته و با صدایی بلند فرمود: این، برادر من است». (ابن‌هشام، 1355، 150)
پس از آن که یثرب، پایگاه مسلمانان گردید و برادری مهاجر و انصار یا بهتر بگوییم پیوستگی عرب قحطانی و عدنانی تحقق یافت و حدود و حقوق مسلمانان و یهودیان اعلام شد، موقع آن رسید که اسلام، دومین مرحلة موجودیت خود را اعلام کند، چنان‏که می‏دانیم شعار اسلام در مکه، توحید (دعوت به خدای یگانه و دور افکندن آیین بت پرستی) و نیز عبادتی مختصر بود، در مدینه جنبة سیاسی و اجتماعی آن نیز اندک اندک گسترش یافت. اذان شعار نمازها گردید، تشریع، احکام معاملات، پرداخت مالیات، حدود و دیگر حکم‏های سیاسی و اجتماعی آغاز شد و حکومتی براساس دین پدید آمد که قوام آن عدالت اجتماعی بود و در عین حال رأی مردم نیز در آن محترم شمرده می‏شد. (شهیدی، 1369، 67)
حکومتی روش‏مند را تأسیس نهاد، حکومتی که با رویة ملاطفت‏آمیز و مشورتی با مؤمنان تأسیس گردیده در مسائلی که وحی، تکلیف آن را روشن نکرده بود، به دستور مستقیم الهی با مهاجر و انصار به مشورت می‏پرداخت.
تصویری که از دین ارائه نمود، این بود که دین، سیستمی جامع و پاسخ‌گو به همی خواسته‏های بشر در عرصه‏های مختلف و در قلمروهای گوناگون است. بدین‏وسیله فرود آمدن کامل آیات وحی در مدینه و تکمیل شدن آن، جامعی نبوی را از یک مرام‏نامه و اساس‏نامة کامل برخوردار نمود و سنتش مواردی را که برای مؤمنان نامفهوم بود، روشن ساخت و سیستمی را، در تمام عرصه‏ها، بر جامعة بشریت عرضه نمود.
برجستهترین عناصر پاسخ‌گویی در حکومت نبوی
پیامبر اکرم(ص)، که درود خدا بر او باد، تنها برای هدایت یک قبیله، یا یک ملت نیامده بود، او مأموریتی جهانی داشت:
«لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً» (فرقان، 1)
آمده است که بیم دهنده و راه‌گشایی برای عالمیان باشد.
او می‏بایست بشریت را از چنگال جهل و پرستش بت‏های جان‏دار و استبداد و زورگویی فرمانروایان ستم پیشه و تقلیدهای ناروای کورکورانه و از تعصبات قبیله‏ای و عادات و اخلاق تباه‏گر روح انسانی و... نجات بخشد. طبیعی است که همة این موارد با اقتدار نبی حاصل می‏شود و لذا باید حکومتی را با چنین فلسفه و هدف‏مندی بنیاد گذارد. حکومتی را با اهداف عالی و غایات قدسی پایه‌گزاری نمود. حکومتی که انسانیت را می‏پرورد و می‏سازد.
«آن طرز حکومت اسلام، طرز حکومت آدم‏سازی است، شما خود، رؤسای اسلام را باید ملاحظه کنید، مثل پیغمبر اکرم(ص) که رئیس اسلام است، امیرالمؤمنین(ع) که بعد از او رئیس اسلام بود. شما خود آنها را ببینید که وضعشان چه جوری بوده است. دیکتاتوری بوده است؟ پیغمبری که با مردم دیگر وقتی می‏نشست معلوم نبود آقا کدام است و نوکر کدام است - و عرض بکنم - که اصحاب کدام است و خود پیغمبر کدام است، پیغمبری که با مردم همان طور می‏نشست، جلسة بنده‏ها و فقرا بود در زندگیش زندگی فقرا بود و بیت المال، مال مردم بود و هیچ تصرفی نمی‏کردند، مثل یکی از فقرا زندگی می‏کرد». (امام خمینی قدس‏سره، 1375، 102)
طبیعی است که چنین حکومتی، به کلیدی‏ترین پاسخ‏های تاریخ و خواست درونی انسان‏ها پرداخته باشد، که در این‏جا به برخی از موارد برجسته‏ی آن اشاره می‏کنیم:
1. پروراندن کارگزارانی درست‏کار در حکومت
در شعاع نورانی آیات وحی و تابش کلمات راه‌گشا و عمل تعیین کننده و سازنده‏اش، کارگزارانی درست‏کار و امین و شرافت‏مند و دل‏سوز و فعال تربیت نمود و با این اقدام، تحولی ژرف در دستگاه دولت و سازمان اداری خویش پدید آورد، که قبل از آن بی‏سابقه بوده و پس از آن هم در تاریخ مشاهده نگردیده است.
کارگزارانی خداترس و بلند نظر، آن هم از مردمی وحشی و تبه‌کار، مردمی که به تاراج ملک و تملک زن و فرزند همدیگر شتافته و به خاطر متاعی ناچیز، خون هم می‏ریختند و در این راه، جان و مالشان را به باد می‏دادند و در سایة تربیت اسلام چنان شدند که با همة قدرت، بر تصاحب غاصبانة مایملک دیگران، به آن به حرمت می‏نگریستند و دستبرد به حقوق دیگران را، چه هم‏کیش و چه ناهم‏کیش، روا نمی‏شناختند، رویة تازه‏ای که محمد(ص) در اقتصاد و سیاست پیش گرفته و پیروانش را به تبعیت از آن خوانده بود، چنان در آنان مؤثر افتاد که خوی و عادات دیرینه را به کلی ترک گفتند. (فارسی، بی‏تا، 140)
خدمت گزاری و نه منفعت طلبی
یکی از مشخصه‏های بارز و مشهود کارگزاران حکومت نبوی، دغدغة خدمت به مسلمانان نخستین بوده که این کار را بزرگ‏ترین حسنه و فضل الهی در حق خود می‏دانستند. زیرا که پیامبر(ص)، خود زوائد معیشت را از زندگانی خود به کلی حذف کرده بود و نقش یک راهنمای صالح را ایفا می‏نمود.
قوت غالبش نان جوین و خرما بود، که عایشه گفته است: گاهی یک ماه بر ما می‏گذشت و دودی از مطبخ ما بلند نمی‏شد. (مسلم، 1402ه، 218)
سیره و منش پیامبر(ص)، در اعماق روح کارگزاران حکومتش به شدت تأثیر گذارده، عناصر دولت نبوی، چنان ساخته شده‏اند که هرگز به مخیلة آنها، عنوانی به نام منفعت‏طلبی قرار نمی‏گیرد. رشوه‏گیری، سوء استفاده از عنوان و برگرفتن «رانت»، در عملکرد آنها ممنوع و حرام و تجاوز به حریم دیگران و گذر از حریم الهی تلقی می‏شود.
عبداللّه‏ رواحه یک عنصر جاهلی بوده، چنان منقلب شده و به درجه‏ای از تعالی اخلاقی رفته بود که رفتارش به عنوان یک مأمور و کارمند دولت می‏تواند سرمشق نیک همة جهانیان تا بازپسین دورة تاریخ باشد، مأمور شده بود از اهالی خیبر مالیات بر درآمد بگیرد، و برای این کار می‏بایست محصولات و عوائد کشاورزی آنان را بسنجد تا از روی آن مبلغ مالیات معلوم شود. این درآمد معمولاً میان فقیران و مستحقان همان منطقه تقسیم می‏شد. وقتی به آنجا رفت، یهود خیبر به رسم همیشگی از پی تطمیع او برآمده، رشوه‏ای عرضه کردند که از جواهرات زنانشان بود و گفتند: این را از ما بستان و در برابر، در هنگام ارزیابی محصول، چشم از مقداری فروبند. بی‏درنگ رشوه را پس زد و عمل آنها را تقبیح کرده و گفت: گرچه شما اهالی خیبر پیش من از هر کسی منفورترید، اما این باعث نمی‏شود که در کار اخذ مالیات بر شما ستم یا اجحاف کنم. ضمناً هرگز حق عموم را به خاطر رشوه‏ای پایمال نخواهم کرد. رشوه‏ای که پیش‌کش کرده‏اید حرام است و گرفتنش حرام خوارگی و ما حرام خواره نیستیم. یهود که از رفتار عادلانة بی‏سابقه و بی‏مانندش در شگفت شده بودند، از سرشیفتگی و شادمانی فریاد برآوردند که «این» شالودة استواری آسمان‏ها و زمین است. (فارسی، بی‏تا، 140)
آنچه از سیرة پیامبر(ص) در حکومتش موجود است، سرمایه‏ای ارجمند است که این سرمایة عظیم، برای بازگشت مسلمانان به خویشتن، سرنوشت ساز است که اگر به کار افتد، نه تنها برای امت بزرگ اسلامی، بلکه برای انسان عصر کنونی بسیار تعیین کننده و نقش آفرین است.
2. چشاندن طعم عدالت
حکومت پیامبر(ص)، خود را در برابر خواستة مردم در باب ایجاد عدالت، مسئول و پاسخ‌گو می‏داند و بدین روی در بسط عدالت در خدمات عمومی، در تقسیم بیت‏المال (حقوق مستمری ماهانه)، برآوردن نیازها، قضاوت، دادن حقوق اجتماعی، زندگی شخصی و... می‏کوشد و هرجا هم میل اندکی از پیروان خود در تخطی از عدالت می‏بیند، برمی‏آشوبد و آن را تحمل نمی‏کند.
در جامعة دینی، برآوردن نیازهای اساسی جامعه، از ورودی‏های به حوزة عدالت محسوب می‏گردد. مضافاً به این‏که عدالت‏خواهی هنگامی از هرم بالای حاکمیت به متن تودة اجتماعی سرایت خواهد نمود که حاکمان، شخصاً، عنصر عدالت را از خود آغاز نموده باشند.
همت عالی زمام‌داران عادل و بشردوست اجازه نمی‏دهد مادام که فقر و بدبختی همة انسان‏ها را از میان برنداشته‏اند و همة آنها را از یک زندگی متوسط برخوردار نکرده‏اند، خودشان در ناز و نعمت به سر برند. (زنجانی، بی‏تا، 401). به این جهت که باید عدالت حاکم شود و افراد نتوانند پا را از مرز عدالت فراتر نهاده و از «رانت» قدرت سوء استفاده کنند، توصیه به کار و تلاش را سرلوحة کار مسلمانان قرار دادند و می‏فرمودند:
«نعم العون علی تقوی اللّه‏ الغنی؛ بهترین راه بر کسب تقوی، بی‏نیازی است» (الحرالعاملی، 1397، 35).
و بی‏نیازی را در کار می‏جستند.
پیامبر(ص) برای تجلیل کار و تحسین جامعه به انجام کار و تنها از دسترنج خود بهره‏مند شدن، دست کارگری را که از شدت فعالیت متورم شده بود، می‏بوسد و می‏فرماید: «تلک ید یحبها اللّه‏ و رسوله و لاتمسها النار؛ این، دستی است که خدا و رسولش او را دوست می‏دارند و آتش او را نمی‏سوزاند». (فارسی، بی‏تا، 251)
در راستای تأمین عدالت و پاسخ به جامعه، پیامبر(ص) چند کار را در حکومت خویش منع فرموده: دزدی، غصب، قمار، غش در کالا، احتکار، رشوه، رباخواری و رانت‏های اقتصادی و... البته اگر این موارد تحقق یابد، عدالت در حوزة اجتماعی، به صورتی مشهود، خود را نمایان خواهد ساخت.
جابر ابن عبداللّه‏ انصاری می‏گوید: «پیامبر خدا(ص)، رباخوار، متصدی کار رباخواری، نویسنده و شاهد بر آن را لعنت فرموده است و فرموده است که آنها یکسانند». (مسلم، 1402 ه.، 285)
رویة پیامبر(ص) آن بود که به سبب آن، عدالت در جامعه نهادینه شود و هیچ‌کس بدون زحمت و رنج، چیزی را به دست نیاورد. در تقسیم غنایم نهایت عدالت‌ورزی را اعمال می‏نمود.
ابوداوود به نقل از عمیر، که بردة ابوالاحم بود، چنین روایت می‏کند: «همراه با سروران خود در خیبر حضور یافتم و آنان دربارة من با رسول خدا(ص) گفتگو کردند، پس فرمان داد شمشیری به میان بستم، در حالی که شمشیر را در پی خود می‏کشیدم، به آن حضرت اطلاع داده شد که من یک برده‏ام و در این هنگام پیامبر(ص) فرمود: از اموال به غنیمت درآمده به من دادند». (ابوزهره، 1373، 70)
ابن اسحاق، در مورد سهم زنان در غنایم خیبر می‏گوید: همراه با رسول خدا(ص) گروهی از زنان نیز در خیبر حضور یافتند و رسول خدا(ص) قدری از غنایم به آنان داد. (ابوزهره، 1373، 71)
با این‏که اراضی فدک، ملک اختصاصی رسول خدا(ص) بود، اما آن حضرت به مقدار احتیاج سالانة خود از آن برمی‏داشت و باقیمانده را به مصرف خرید سلاح و تجهیزات و سایر مصالح عمومی مسلمانان می‏رساند. (ابوزهره، نقل از البدایة و النهایة، 203)
از کلیة اسناد تاریخی، به اتفاق، برمی‏آید که عدالت از گزینه‏های اصلی حاکمیت رسول اکرم(ص) بوده است، به نحوی که در تاریخ مدینه و در تاریخ بشریت مشاهده نگردیده است.
3. برآوردن مستضعفان
حکومت نبوی در مدینه، سبب تحولاتی عمیق و همه‌جانبه در روابط اجتماعی گردید. روابط، کاملاً تلطیف شده و جنبة انسانی و الهی به خود گرفتند. ایمان به آیین جدید، همة روابط فرسودة پیشین را به یک‏سو افکند و جامعه را از صورت دو گروه استثمارگر و استثمار شده و مستضعف خارج نمود.
با رخداد جنبش اجتماعی اسلام، وضع به کلی دگرگون شد، خدای آفریدگار اراده کرده بود که با این نهضت، به طبقات محکوم و محروم و ستم‌زده نعمت‌ گران بخشد و آنان را به دین مایه هدایت و حق حاکمیت و مالکیت و دین‌پذیری آزادانه نائل آورد. «اراده کردیم به طبقات محروم و محکوم و ستم زده نعمتی گران بخشیم و ایشان را به حاکمیت و پیشوایی زمین درآوریم.» (فارسی، بی‏تا، 378)
شایستگان حق حاکمیت یافتند، اگرچه از ثروت دنیا بی‏بهره باشند و مستضعف.
روزی عمر استاندارش را در مکه به نام نافع بن حارث در عسفان دید، پرسید چه کسی را به جای خود به کار استانداری گمارده‏ای و به این جا آمده‏ای؟ گفت: پسر ابزی را. با شگفتی پرسید: پسر ابزی کیست؟ گفت بردة آزاد شده‏ای است. عمر گفت: بردة آزاد شده‏ای را بر اهالی محترم مکه گماشته‏ای؟ گفت: او آموزگار قرآن است، دین شناس است، قاضی است. عمر گفت: همین‌طور است، کار درستی کرده‏ای، پیغمبرتان فرموده است که «خدا به وسیلة قرآن، اقدامی را بالا می‏برد و ارتقا می‏بخشد و اقدامی دیگر را فرود می‏آورد». (فارسی، بی‏تا، 378)
بردگان، به مقامات عالیة اجتماعی دست یازیدند و قدر و منزلتی پرشکوه پیدا نمودند، عکرمه، مفسر و دانشمند بزرگ، بردة آزاد شدة عبداللّه‏ عباس بود، که اکنون نامش در ردیف او برده می‏شود. نافع بردة آزاد شدة عبداللّه‏ عمر، با آنان هم ردیف شده، عمار یاسر، پیشاهنگ اسلام که اکنون در ردیف شخصیت‏های نامور است. بلال، ابی‏ذر غفاری، صهیب رومی، برده‏ای سیاه پوست و... و بسیاری دیگر، این قضیه، برآمد و جنبة عملی پیدا نمود. آیا بردگان غیر این می‏خواستند و آیا تاریخ، غیر این مورد را در دل خود فریاد می‏کرده است؟
در واقع، ارزش هر حکومتی هم بسته به پاسخ‏هایی است که به مهم‏ترین مسائل حیاتی جامعه بدهد و بسته به تغییر کیفیتی است که به انسان و جامعه و تاریخ ببخشد و این مهم را حکومت نبوی، به نحو کامل، برآورده است و جریان حیات انسانی، زمینه‏ای را جهت پیدایش انسان‏های برتر تحقق بخشیده است.
4. برقراری وحدت و امنیت
مسألة وحدت و امنیت، دو عنصر کلیدی برای سلامت جامعه‏اند، یعنی جامعه در بسترهای وحدت و امنیت به شکوفایی و رشد دست می‏یابد و استعدادها و قابلیت‏ها شکفته می‏شود. پیامبر اکرم(ص)، طبیبی حاذق در مقولة نگهبانی جامعه و حکمرانی است. جامعه‏ای که کارشان برادرکشی و تجاوز به حریم یکدیگر است، فضای ناامنی را ایجاد کرده است:
حمله به گروه‏های دیگر و آنچه در دست آنها است برای آسایش خود به چنگ آوردن، برای چادر نشین کاری عادی است. بدین سبب در تاریخ این مردم - پیش از ظهور اسلام – خون‌ریزی‏ها و کشتارهایی را می‏بینیم که، غالباً، بر سر مسائل جزئی پدید آمده، اما سال‏ها ادامه داشته است. (شهیدی، 1369، 27)
علی(ع) هم این وضعیت ناامن را به تصویر کشیده است و می‏فرماید:
«و انتم معشر العرب علی شر دین و فی شر دار... و تسفکون دماءکم و تقطعون ارحامکم...؛ شما ای جامعة عرب در بدترین دین و در بدترین خانه بودید... خون‌ریزی کرده و قطع رحم می‏کردید (صالح، 1387، 68).
این وضعیت، هم تفرقه را سبب می‏گشت، هم ناامنی را، که قطعاً هر دو مقوله‏ای کشنده بودند و پیامبر اکرم(ص) باید پاسخ‏گوی چنین وضعیتی باشد. عقد اخوت و برادری میان مسلمانان، و میان اوسیان و خزرجیان، فراموش کردن کینه‏های کهن، کاری است که پیامبر(ص) انجام داده است.
قرآن مجید، نقش پاسخ‌گویی پیامبر(ص) را، در این زمینه، عجیب ستوده و در اوجی فرازمند مطرح نموده است:
«و چنگ زنید به ریسمان الهی، همگی‏تان و پراکندگی نکنید و یادآورید نعمت خدا را بر خودتان آن‌گاه که دشمن هم بودید و خدا قلب‏های شما را به هم مهربان ساخت، تا این‏که برادر هم شدید و شما بر لبة گودالی از آتش بودید که خدایتان نجات داد. چنین است که خدا بیان می‏کند برای شما نشانه‏های خویش را که شاید هدایت شوید». (آل عمران، 103)
داستان این وحدت و امنیت، چنان شکوه‏مند است که در تاریخ زبان‏زد است که انصار، همة مال خویش را حاضر است به مهاجر ببخشد و در جنگ‏ها، همچون تبوک، از غنیمت خویش به نفع مهاجر، چشم پوشد و خانة خود را به کلی به مهاجر وانهد و....
روح این پیمان، تأمین وحدت اسلامی است با پیوند قبیله‏های مختلف و تأمین صلح، آزادی و امنیت برای همة مردم به رغم اختلاف در هر زمینه، حتی در باورهای دینی. (ابن هشام، 1355، 147)
5. تکاملی همه‌جانبه و تمدنی بی‏مانند
جهل، نادانی و غرور مانع تکامل فرد و جامعه است. این مسأله قبل از رسالت پیامبر(ص) از علائم و مشخصه‏های پر نمود جامعة جاهلی بوده است. بت پرستی‏ها، برده‏داری‏ها، دخترکشی‏ها، فتنه‏ها و جنگ‏ها همه از عامل جهل سیراب می‏گشته و برمی‏آمده است. بعثت پیامبر اسلام(ص) و تلاش‏های بیست و سه سالة آن دردانة خلقت، زدایندة جهل‏ها، غفلت‏ها و غرور و اخلاقیات نکوهیده است. عدم مساوات و بزه‌کاری‏های دیگر آن دوره را به کناری افکنده، جامعه‏ای با معیارها و ترازنامة وحیانی تنظیم می‏نماید. هرگاه در نظام کاملی که پیامبر اسلام(ص) تشکیل داده دقت کنیم و آن را با نظام‏های قبل و بعد آن مقایسه کنیم، درمی‏یابیم که نه شبیه هیچ‏کدام و نه تقلید از هیچ‌کدام و نه اقتباس از آنها بوده، نظامی فرید و جدید و بی‏سابقه است:
آن هم در چه زمانی! به گاهی که در محاصرة مخالفین قرار گرفته و وضع کشنده و خفقان‌باری دارد و از شهر و دیار خویش آواره شده است، علاوه بر این‏ها یک قانون بین‌المللی عرضه کرد که دنیای نو با همة پیشرفت و پیوستگی و نیاز مبرمش به چنین قانونی، نتوانسته به پرتوی از خورشیدش دست یابد، از میان قومی که از علم و آزاداندیشی بیش از همة اقوام فاصله دارد، جنبشی در جهت دانش‌پژوهی و تکریم علم و آزادی اندیشه پدید آمد و یک تمدن بی‏مانند معنوی را پی ریخت. (فارسی، بی‏تا، 93 و 92)
پاسخ‏های دیگر محمد(ص) پیام‌آور رحمت الهی، پاسخ‏های عملی در زمینه‏های تثبیت دانش و هدایت و نهادینه سازی آنها، حکومت زاهدانه، حتی در نقاطی دور از وجود مقام رسالت، رعایت بیت‏المال، پیکار و تلاش و مجاهدت در تثبیت مبانی و غایات دینی است که اصحاب صفه با شمشیر حمایل شده می‏خوابند و منتظر فرمانی از پیامبر(ص) در راه آرمان‏های متعالیش، وفاداری به پیمان‏ها، خیرخواهی همدیگر در جامعه، دفاع از حریم عقیدة دینی، ایجاد مدیریت‏های سالم، تثبیت فضایل و مکارم اخلاقی، و... می‏باشد.
این همه، در سایة مجاهدت‏ها و جان‏فشانی‏های مدام مقام رسالت و نبوت پیامبر(ص) ختمی مرتبت بوده است. انباشت ثروت را برنمی‏تافت، زیرا که باعث دو شقه شدن جامعه است. عدالت را در خانة خود حاکم نمود و فرضی را تبیین می‏فرماید که اگر فاطمه دختر محمد(ص) از بیت‌المال بدون اجازة وی برگیرد، حد سارق بر او زده خواهد شد. آری این است پاسخ‏های مقام رسالت و نبوت و حکومتی که پیامبر(ص) بر ویرانه‏های نظام جاهلیت تأسیس نهاده که الگوی ره‌گشا و نقش آفرین تاریخ هموارة بشریت است.
منابع و مآخذ
- ابن هشام، عبدالملک (1363)، السیرة النبویة، مصطفی شعار، ابراهیم الابیاری، قم، انتشارات ایران، ج 2.
- ابوزهره، محمد (1373)، خاتم پیامبران، ترجمة حسین صابری، مشهد، بنیاد پژوهش‏های اسلامی آستان قدس رضوی.
- امام خمینی قدس‏سره ، روح اللّه‏ (1375)، تبیان، تهران، مؤسسة نشر آثار امام خمینی، دفتر دوازدهم.
- باهنر، محمد جواد و رفسنجانی، علی اکبر (بی‏تا)، محمد خاتم پیامبران، تهران، حسینیة ارشاد، ج1.
- حر عاملی، محمد بن الحسن (1397)، وسایل‌الشیعه، تهران، مطبعة الاسلامیه.
- زنجانی، سید ابوالفضل (بی‏تا)، محمد خاتم پیامبران، تهران، حسینیه ارشاد.
- شریعتی، علی (بی‏تا)، محمد خاتم پیامبران، تهران، حسینیه ارشاد.
- شهیدی، سید جعفر (1369)، تاریخ تحلیلی اسلام، مرکز نشر دانشگاهی.
- صالح، صبحی (1395)، نهج البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه.
- فارسی، جلال الدین (بی‏تا)، انقلاب تکاملی اسلام، بی‏نا.
- مسلم، صحیح (1402)، قاهره، مکتبة الاعلام.

عناصر پاسخ‌گویی در حکومت نبوی
5
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود

آرشیو مطالب

Skip Navigation Links.

دسته بندی ها

Skip Navigation Links.