بسماللهالرحمنالرحیم
عناصر پاسخگویی در حکومت نبوی
نویسنده: علی اکبر نوایی
منبع: اندیشة حوزه، 1383، شمارة 49 و 50
کلیدواژهها: عدالت، دولت، حق، تکامل، تغییر، انتظارات، مسئولیت، پاسخگویی، خدمتگزاری
چکیده
حکومت نبوی، در طلیعةی تاریخ اسلامی، تحولی همهجانبه بود و منشأ تحولاتی سترگ در تاریخ گردید. پیامبر(ص) در این حکومت براساس مسئولیتها و رسالتهایی که بر دوشش نهاده شده، باید بهگونهای خط مشی سیاسی، مبارزاتی و عملی خویش را تنظیم نماید که پاسخ دردها و آلام بشریت، تا واپسین دم تاریخ باشد. از این رو حکومت را بنیان نهاد که بتواند الفت، صمیمت، امنیت، عدالت، حقطلبی و شکوهمندیهایی از این قبیل را در تاریخ برنشاند. با چنین نگاهی، حکومت پیامبر(ص)، حکومتی پاسخگو بوده، یعنی توانسته به انتظارات، خواستها و فریادهای حق طلبانة بشریت، پاسخ عملی و درخور بدهد. این مسأله را هنگامی به درستی درمییابیم که نگاهی به عصر بعثت و انتظارت نسلها، در این عصر، داشته باشیم. پیامبر(ص) به حیرتها، گمراهیها و جهالتها خاتمه دادند و جامعهای نمونه و بیبدیل را پایه گذاری کردند و این مسأله با طرح هجرت نبوی و تأسیس حکومت در مدینه، جامة عمل پوشید. پاسخهای حکومت نبوی، پروراندن کارگزارانی درستکار در حکومت، چشاندن طعم عدالت به کام دردمندان و مستضعفان در تاریخ بود. همچنین استقرار وحدت، امنیت و برآمدن تکاملی همهجانبه، در همة عرصهها و قلمروها پاسخی بود که پیامبر(ص) در حکومت خویش به منتظران عدالت و تشنگان حق و فضیلت داد. و بدینسان حکومت و دولت نبوی، دولتی اسوه و الگو، در پاسخگویی، در تاریخ بشر بوده است.
متن
رسالت محمد(ص) رسالتی پاسخگو
در نگاهی کلی، رسالت پیامبر اسلام(ص)، در جهت پاسخگویی به اوضاع بحرانی جوامع انسانی بوده و در ماهیت جهانی دعوت، پاسخگویی به دردها و آلام بشریت قرار داده شده است.
پیامبر اسلام(ص)، پیامآور رحمت و در راه چنین پاسخی به انسانیت است، و در راه این پاسخگویی، جامعهای را بنیاد میگذارد که اخلاقیات فردی و معنویات روحی، احکام اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی و روابط فردی و جمعی، حقوق و معنویت، فرهنگ و رسوم اجتماعی، تعلیم و تربیت، بهداشت، آداب و معاشرت، تزکیة نفس، خدافهمی، درک حریمها و وصول به حوزة ادراک مسئولیت و... در پروسهای از انقلاب بنیادی قرار میگیرند.
این دو آیة کریمه از قرآن مجید، به خوبی جامعهی آرمانی نبوی را به تصویر کشیده است و همچنین تیپ رسالت تاریخی پیامبر(ص) را، در جهت پاسخگویی به خواستهای الهی و نهادی انسانها، تبیین نموده است.
«محمد(ص) فرستادة خداست و آنان که با اویند، سخت گیرانند بر کفار، مهربانند با خویشتن، آنها را در حال رکوع و سجود میبینی (عبادت پیشگانند) میجویند فضل خدا را و در طلب رضایت اویند، نشانی سیمای آنها است در چهرههای سجده گونهشان، این است مثل آنان در تورات و مثل آنان در انجیل، همچون زراعتی هستند که جوانة خود را درآورده، پس استوارش نموده و ستبر و تنومند گردیده (جامعهای همطراز با آرمانهای الهی و توانا) و روی پای خود ایستاده (مستقل، توانا، مقتدر گردیده) که مایة شگفتی سازندگانش شده، تا خشم آورند به ایشان کافران (بر اثر کینة پنهانی که در دلهای پلیدشان است)، خداوند وعده داده آنانی را که ایمان آوردهاند و کاری شایسته انجام دادهاند، که آنها را ببخشاید و مزدی گران عطا فرماید». (فتح، 29)
«آنان که از پیامبری درس ناخوانده پیروی میکنند، همان که نام مبارکش را در تورات و انجیل یافتهاند، که امر به معروفشان نموده و نهی از منکر مینماید و پاکیها را بر آنها حلال میفرماید، و ناپاکیها را حرامشان مینماید، بار گران را از دوش آنها برمیدارد و زنجیرهای بسته شده بر وجودشان را بازمینماید، پس کسانی که به او ایمان آورده و محترمش دارند و یاریش کنند و نور وجود او را پیرو باشند، که بر او نازل شده، آنها رستگارانند.» (اعراف، 157)
جامعة نبوی، با خواست مردمی
جامعهای که پیامبر(ص) در مدینه، دست به تأسیس آن زد، اولاً نظامی الهی و دینی و ثانیاً گزینهای است که با خواست مردمی شیفته و عاشق، تأسیس گردیده است، این واقعیت را با مراجعهای کوتاه و گذرا به تاریخ صدر اسلام مشاهده میکنیم. در روزگار نزدیک به هجرت پیامبر(ص) به مدینه، زمینههای تشکیل این دولت الهی مردمی فراهم گردید.
در سالهای نزدیک به هجرت، نزاعی سخت بین دو قبیلة اوس و خزرج درگرفت، آن جنگ به یوم بعاث معروف است، در این درگیری مردم بسیاری از هر دو طرف کشته شدند، هر دو قبیله از جنگ به ستوه آمده و خواهان آشتی بودند، اما طبق سنت رایج قبیلهای برای اینکه جنگ از میان برخیزد و طرفهای درگیر آشتی کنند، باید به کسان مقتول خونبها پرداخت شود. مبلغ این خونبها را باید مرد بزرگی، که همه ریاست او را بپذیرند تعیین کند. علاوه بر این داوری را کسی باید برعهده گیرد که خود در دسته بندی و نزاع شرکت نداشته باشد. یافتن چنین کسی در یثرب ممکن نبود، چه، اولاً بیشتر رؤسای مهم قبیلهها، در جنگ داخل بودند و ثانیاً رئیس هیچ قبیلهای حاضر نمیشد، خود را از دیگری کمتر بداند. (شهیدی، 1369 ، 55)
در پی این انتظار بود که پس از یکسال، دوازده تن به نمایندگی قبیلههای پرآوازة یثرب، به مکه آمدند تا در موسم حج و استفاده از آن فرصت، با پیامآور وحی بیعت کنند، آنان از هر قبیلهای، تنی را برگزیدند و به مکه فرستادند. اسعدبن زراره از بنیتجار و بنیمالکبن نجار، رافعبن مالک از بنیزریق، عبادةبن صامت و یزیدبن ثعلبه از بنیعوف بن خزرج، عباس بن عبادة از بنی سالم و بنی عجلان، عقبة بن عامر از قبائل بنی سلمه، بنی سارده و قطبة بن عامر از بنی سواد، بن تیهان از بنی عبدالاشهل و...؛ اینان در عقبة نخستین با پیامبر(ص) بیعت نمودند. در همین سال، پیامبر اکرم(ص) به خواست مردم پاسخ داده و مصعب بن عمیر را به یثرب میفرستد.
مصعب، در مدینه از رسالت پیامبر اسلام(ص) سخن میگوید و قلوب فراوانی را شیفتة رسالت ایشان مینماید. در سال بعد، یثربیان، 73 تن از مردان خویش را به مکه میفرستند. پس از انتظاری طولانی، قامت رسای محمد(ص) را دیدار میکنند و با ایشان بیعت مینمایند. آنان با پیامبر(ص) بیعت مینمایند. با بیعت آنان، تحولی ژرف در بعثت پیامبر(ص) روی داد. از این پس، شهر یثرب در نزدیکی مکه، هر مسلمانی بیپناهی را آغوش میگشود و تدریجاً رهسپار مدینةالنبی میشوند.
هجرت پیامبر(ص)، پاسخی به انتظارات
پیامبر(ص)، طبق رسالتی که دارد، باید پاسخ انتظارات و درخواستهای به حق یثربیان را بدهد، زمینهای در یثرب فراهم شده که رسالت جهانی پیامبر(ص) را تحقق عینی میبخشد و او را در مسیر آرمانهایش موفق مینماید.
هجرت پیامبر(ص)، حرکت تحول آفرینی است که از آن پس، انجماد موجود در مکه مشاهده نمیگردد، هجرتی است که به جامعة بستة آن روز حرکت میبخشد و انتقال به وضعیتی مطلوب را نوید میبخشد.
«مسألة هجرت در تاریخ اسلام، قرآن و سیرة پیغمبر(ص)، نه یک واقعه است... بلکه یک اصل بزرگ اجتماعی است. ... و در اینجاست که ما در برابر یک اصل بسیار بزرگ و عمیق و جدی «به نام هجرت» قرار میگیریم، اصلی که تا هر که «فهمیدن» میتواند، عمق و ارزش آن را فهمید. ...» (شریعتی، بیتا، 250)
«در مدینه، یاران پیغمبر(ص)، مهاجران و انصار، هر روز پس از نماز صبح از شهر بیرون میآمدند و چشم به راه مکه میدوختند و تا هنگامی که خورشید بر بلندی ظهر بالا میآمد سرشار از شوق و اضطراب منتظر میماندند». (شریعتی، بیتا، 259)
انتظار مدینه، انتظار تاریخ انسانیت بود، انتظاری برای صلح و آرامش و امنیت و عدالت. عاقبت انتظار تاریخ به سر آمد و چشمهای کودکان منتظر و از اختلاف دیرینة اوسی و خزرجی به مشاهدة حقیقت روشن میشود، آنان همدیگر را در موج بیتاب اشکهای لبریز از شعف، به آغوش میکشند.
یکی از باورهایشان این بود که او، همچون آنان است، ساده، بیرغبت به آزمندیهای زراندوزانه و همچون آنان زندگی میکند. دیگر باورشان آن بود که صلح را به ارمغان میآورد و امنیت را میگستراند، دیگر باورشان، ارزانی داشتن عقل و منطق به جای جدالها و مخاصمهها است و نیز باورشان آن بود که پیشوای عدالت است و....
عملی شدن باورها
آن باورها و امیدها، همه در پرتو حضورش در یثرب به بار نشست. زندگی ساده و بیتکلفش، حتی پایینتر از سطح محرومان یثرب و جزیره است.
خانهای که پس از ورود به یثرب برایش ساختند، سادهترین خانه برای یک انسان است.
«پیغمبر(ص) وارد شد به یک آدمی درجه سهای و اشخاصی که دورش جمع شده بودند، یک اشخاص فقیر و بیبضاعتی و خودش هم یک منزل و اطاق (نه مثل این اطاق)، یک اطاقی با ساقة خرما، چندتا اطاق برای خودش و مسجدش هم آن طور». (امام خمینی، 1375 ، 103)
«تختی که بر روی آن میخوابید، از چوب ساختند و کف آن را با لیف پوشاندند». (شریعتی، بیتا، 3670)
ابن هشام، در سیرهاش چنین آورده است:
«و کان سریره خشبات باللیف ... ؛ تخت و سریر پیامبر(ص)، چوبهایی از لیف خرما بود (ابن هشام، 1355، 143).
ابن هشام مینگارد:
«کانت بیوته تسعة، بعضها من جرید مطین باالطین و سقفها جرید؛ خانههای [پیامبر(ص)]، نه خانه بوده که بعضی از گلهایی بر گل نهاده بوده و سقف آن را از بافتههایی از لیف خرما ساختهاند. (ابن هشام، 1355، 143)
امام صادق(ع) او را در عبارتی کوتاه و شورانگیز اینگونه ستوده است:
«کان رسول اللّه(ص) یجلس جلوس العبید و یأکل اکل العبد و یعلم انه العبد؛ پیامبر(ص)، همچون بندهای نشستن داشت و خوردنش همچون غذای بنده بود و میدانست که او بندهای است».(کافی، ج6، ص271)
این نحوه از زندگی و معیشت، درسی بزرگ بود که از همان آغاز بر دلها نشست و نشانهای بود که او هرگز، از عنوان و منزلت پیامبری، نمیخواهد برای خود چیزی بیندوزد و بهرهای مادی و دنیوی ببرد. شیوة زندگیش، دلها را شیفتة خود ساخت و سیرهاش زایندة ایمان و امید و شادی و عشق و تصمیم به ساختن تاریخ فردای بشریت بود.
بنیادگذاری حکومتی پاسخ گو
پس از بزرگترین پاسخ به خواست مردمی شیفته و دلداده و عاشق (هجرت) و استقرار در مدینه، برادری بین مهاجر و انصار را از لوازم جامعة آرمانی خویش دانسته و در آغاز آن را عملی میسازد.
ابن اسحاق گفته، «پیامبر(ص) بین اصحابش، برادری را استوار کرد، مهاجرین و انصار را فرمود: برادر شوید در راه خدا دو تن، دو تن، سپس دست علیابن ابیطالب(ع)، را گرفته و با صدایی بلند فرمود: این، برادر من است». (ابنهشام، 1355، 150)
پس از آن که یثرب، پایگاه مسلمانان گردید و برادری مهاجر و انصار یا بهتر بگوییم پیوستگی عرب قحطانی و عدنانی تحقق یافت و حدود و حقوق مسلمانان و یهودیان اعلام شد، موقع آن رسید که اسلام، دومین مرحلة موجودیت خود را اعلام کند، چنانکه میدانیم شعار اسلام در مکه، توحید (دعوت به خدای یگانه و دور افکندن آیین بت پرستی) و نیز عبادتی مختصر بود، در مدینه جنبة سیاسی و اجتماعی آن نیز اندک اندک گسترش یافت. اذان شعار نمازها گردید، تشریع، احکام معاملات، پرداخت مالیات، حدود و دیگر حکمهای سیاسی و اجتماعی آغاز شد و حکومتی براساس دین پدید آمد که قوام آن عدالت اجتماعی بود و در عین حال رأی مردم نیز در آن محترم شمرده میشد. (شهیدی، 1369، 67)
حکومتی روشمند را تأسیس نهاد، حکومتی که با رویة ملاطفتآمیز و مشورتی با مؤمنان تأسیس گردیده در مسائلی که وحی، تکلیف آن را روشن نکرده بود، به دستور مستقیم الهی با مهاجر و انصار به مشورت میپرداخت.
تصویری که از دین ارائه نمود، این بود که دین، سیستمی جامع و پاسخگو به همی خواستههای بشر در عرصههای مختلف و در قلمروهای گوناگون است. بدینوسیله فرود آمدن کامل آیات وحی در مدینه و تکمیل شدن آن، جامعی نبوی را از یک مرامنامه و اساسنامة کامل برخوردار نمود و سنتش مواردی را که برای مؤمنان نامفهوم بود، روشن ساخت و سیستمی را، در تمام عرصهها، بر جامعة بشریت عرضه نمود.
برجستهترین عناصر پاسخگویی در حکومت نبوی
پیامبر اکرم(ص)، که درود خدا بر او باد، تنها برای هدایت یک قبیله، یا یک ملت نیامده بود، او مأموریتی جهانی داشت:
«لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً» (فرقان، 1)
آمده است که بیم دهنده و راهگشایی برای عالمیان باشد.
او میبایست بشریت را از چنگال جهل و پرستش بتهای جاندار و استبداد و زورگویی فرمانروایان ستم پیشه و تقلیدهای ناروای کورکورانه و از تعصبات قبیلهای و عادات و اخلاق تباهگر روح انسانی و... نجات بخشد. طبیعی است که همة این موارد با اقتدار نبی حاصل میشود و لذا باید حکومتی را با چنین فلسفه و هدفمندی بنیاد گذارد. حکومتی را با اهداف عالی و غایات قدسی پایهگزاری نمود. حکومتی که انسانیت را میپرورد و میسازد.
«آن طرز حکومت اسلام، طرز حکومت آدمسازی است، شما خود، رؤسای اسلام را باید ملاحظه کنید، مثل پیغمبر اکرم(ص) که رئیس اسلام است، امیرالمؤمنین(ع) که بعد از او رئیس اسلام بود. شما خود آنها را ببینید که وضعشان چه جوری بوده است. دیکتاتوری بوده است؟ پیغمبری که با مردم دیگر وقتی مینشست معلوم نبود آقا کدام است و نوکر کدام است - و عرض بکنم - که اصحاب کدام است و خود پیغمبر کدام است، پیغمبری که با مردم همان طور مینشست، جلسة بندهها و فقرا بود در زندگیش زندگی فقرا بود و بیت المال، مال مردم بود و هیچ تصرفی نمیکردند، مثل یکی از فقرا زندگی میکرد». (امام خمینی قدسسره، 1375، 102)
طبیعی است که چنین حکومتی، به کلیدیترین پاسخهای تاریخ و خواست درونی انسانها پرداخته باشد، که در اینجا به برخی از موارد برجستهی آن اشاره میکنیم:
1. پروراندن کارگزارانی درستکار در حکومت
در شعاع نورانی آیات وحی و تابش کلمات راهگشا و عمل تعیین کننده و سازندهاش، کارگزارانی درستکار و امین و شرافتمند و دلسوز و فعال تربیت نمود و با این اقدام، تحولی ژرف در دستگاه دولت و سازمان اداری خویش پدید آورد، که قبل از آن بیسابقه بوده و پس از آن هم در تاریخ مشاهده نگردیده است.
کارگزارانی خداترس و بلند نظر، آن هم از مردمی وحشی و تبهکار، مردمی که به تاراج ملک و تملک زن و فرزند همدیگر شتافته و به خاطر متاعی ناچیز، خون هم میریختند و در این راه، جان و مالشان را به باد میدادند و در سایة تربیت اسلام چنان شدند که با همة قدرت، بر تصاحب غاصبانة مایملک دیگران، به آن به حرمت مینگریستند و دستبرد به حقوق دیگران را، چه همکیش و چه ناهمکیش، روا نمیشناختند، رویة تازهای که محمد(ص) در اقتصاد و سیاست پیش گرفته و پیروانش را به تبعیت از آن خوانده بود، چنان در آنان مؤثر افتاد که خوی و عادات دیرینه را به کلی ترک گفتند. (فارسی، بیتا، 140)
خدمت گزاری و نه منفعت طلبی
یکی از مشخصههای بارز و مشهود کارگزاران حکومت نبوی، دغدغة خدمت به مسلمانان نخستین بوده که این کار را بزرگترین حسنه و فضل الهی در حق خود میدانستند. زیرا که پیامبر(ص)، خود زوائد معیشت را از زندگانی خود به کلی حذف کرده بود و نقش یک راهنمای صالح را ایفا مینمود.
قوت غالبش نان جوین و خرما بود، که عایشه گفته است: گاهی یک ماه بر ما میگذشت و دودی از مطبخ ما بلند نمیشد. (مسلم، 1402ه، 218)
سیره و منش پیامبر(ص)، در اعماق روح کارگزاران حکومتش به شدت تأثیر گذارده، عناصر دولت نبوی، چنان ساخته شدهاند که هرگز به مخیلة آنها، عنوانی به نام منفعتطلبی قرار نمیگیرد. رشوهگیری، سوء استفاده از عنوان و برگرفتن «رانت»، در عملکرد آنها ممنوع و حرام و تجاوز به حریم دیگران و گذر از حریم الهی تلقی میشود.
عبداللّه رواحه یک عنصر جاهلی بوده، چنان منقلب شده و به درجهای از تعالی اخلاقی رفته بود که رفتارش به عنوان یک مأمور و کارمند دولت میتواند سرمشق نیک همة جهانیان تا بازپسین دورة تاریخ باشد، مأمور شده بود از اهالی خیبر مالیات بر درآمد بگیرد، و برای این کار میبایست محصولات و عوائد کشاورزی آنان را بسنجد تا از روی آن مبلغ مالیات معلوم شود. این درآمد معمولاً میان فقیران و مستحقان همان منطقه تقسیم میشد. وقتی به آنجا رفت، یهود خیبر به رسم همیشگی از پی تطمیع او برآمده، رشوهای عرضه کردند که از جواهرات زنانشان بود و گفتند: این را از ما بستان و در برابر، در هنگام ارزیابی محصول، چشم از مقداری فروبند. بیدرنگ رشوه را پس زد و عمل آنها را تقبیح کرده و گفت: گرچه شما اهالی خیبر پیش من از هر کسی منفورترید، اما این باعث نمیشود که در کار اخذ مالیات بر شما ستم یا اجحاف کنم. ضمناً هرگز حق عموم را به خاطر رشوهای پایمال نخواهم کرد. رشوهای که پیشکش کردهاید حرام است و گرفتنش حرام خوارگی و ما حرام خواره نیستیم. یهود که از رفتار عادلانة بیسابقه و بیمانندش در شگفت شده بودند، از سرشیفتگی و شادمانی فریاد برآوردند که «این» شالودة استواری آسمانها و زمین است. (فارسی، بیتا، 140)
آنچه از سیرة پیامبر(ص) در حکومتش موجود است، سرمایهای ارجمند است که این سرمایة عظیم، برای بازگشت مسلمانان به خویشتن، سرنوشت ساز است که اگر به کار افتد، نه تنها برای امت بزرگ اسلامی، بلکه برای انسان عصر کنونی بسیار تعیین کننده و نقش آفرین است.
2. چشاندن طعم عدالت
حکومت پیامبر(ص)، خود را در برابر خواستة مردم در باب ایجاد عدالت، مسئول و پاسخگو میداند و بدین روی در بسط عدالت در خدمات عمومی، در تقسیم بیتالمال (حقوق مستمری ماهانه)، برآوردن نیازها، قضاوت، دادن حقوق اجتماعی، زندگی شخصی و... میکوشد و هرجا هم میل اندکی از پیروان خود در تخطی از عدالت میبیند، برمیآشوبد و آن را تحمل نمیکند.
در جامعة دینی، برآوردن نیازهای اساسی جامعه، از ورودیهای به حوزة عدالت محسوب میگردد. مضافاً به اینکه عدالتخواهی هنگامی از هرم بالای حاکمیت به متن تودة اجتماعی سرایت خواهد نمود که حاکمان، شخصاً، عنصر عدالت را از خود آغاز نموده باشند.
همت عالی زمامداران عادل و بشردوست اجازه نمیدهد مادام که فقر و بدبختی همة انسانها را از میان برنداشتهاند و همة آنها را از یک زندگی متوسط برخوردار نکردهاند، خودشان در ناز و نعمت به سر برند. (زنجانی، بیتا، 401). به این جهت که باید عدالت حاکم شود و افراد نتوانند پا را از مرز عدالت فراتر نهاده و از «رانت» قدرت سوء استفاده کنند، توصیه به کار و تلاش را سرلوحة کار مسلمانان قرار دادند و میفرمودند:
«نعم العون علی تقوی اللّه الغنی؛ بهترین راه بر کسب تقوی، بینیازی است» (الحرالعاملی، 1397، 35).
و بینیازی را در کار میجستند.
پیامبر(ص) برای تجلیل کار و تحسین جامعه به انجام کار و تنها از دسترنج خود بهرهمند شدن، دست کارگری را که از شدت فعالیت متورم شده بود، میبوسد و میفرماید: «تلک ید یحبها اللّه و رسوله و لاتمسها النار؛ این، دستی است که خدا و رسولش او را دوست میدارند و آتش او را نمیسوزاند». (فارسی، بیتا، 251)
در راستای تأمین عدالت و پاسخ به جامعه، پیامبر(ص) چند کار را در حکومت خویش منع فرموده: دزدی، غصب، قمار، غش در کالا، احتکار، رشوه، رباخواری و رانتهای اقتصادی و... البته اگر این موارد تحقق یابد، عدالت در حوزة اجتماعی، به صورتی مشهود، خود را نمایان خواهد ساخت.
جابر ابن عبداللّه انصاری میگوید: «پیامبر خدا(ص)، رباخوار، متصدی کار رباخواری، نویسنده و شاهد بر آن را لعنت فرموده است و فرموده است که آنها یکسانند». (مسلم، 1402 ه.، 285)
رویة پیامبر(ص) آن بود که به سبب آن، عدالت در جامعه نهادینه شود و هیچکس بدون زحمت و رنج، چیزی را به دست نیاورد. در تقسیم غنایم نهایت عدالتورزی را اعمال مینمود.
ابوداوود به نقل از عمیر، که بردة ابوالاحم بود، چنین روایت میکند: «همراه با سروران خود در خیبر حضور یافتم و آنان دربارة من با رسول خدا(ص) گفتگو کردند، پس فرمان داد شمشیری به میان بستم، در حالی که شمشیر را در پی خود میکشیدم، به آن حضرت اطلاع داده شد که من یک بردهام و در این هنگام پیامبر(ص) فرمود: از اموال به غنیمت درآمده به من دادند». (ابوزهره، 1373، 70)
ابن اسحاق، در مورد سهم زنان در غنایم خیبر میگوید: همراه با رسول خدا(ص) گروهی از زنان نیز در خیبر حضور یافتند و رسول خدا(ص) قدری از غنایم به آنان داد. (ابوزهره، 1373، 71)
با اینکه اراضی فدک، ملک اختصاصی رسول خدا(ص) بود، اما آن حضرت به مقدار احتیاج سالانة خود از آن برمیداشت و باقیمانده را به مصرف خرید سلاح و تجهیزات و سایر مصالح عمومی مسلمانان میرساند. (ابوزهره، نقل از البدایة و النهایة، 203)
از کلیة اسناد تاریخی، به اتفاق، برمیآید که عدالت از گزینههای اصلی حاکمیت رسول اکرم(ص) بوده است، به نحوی که در تاریخ مدینه و در تاریخ بشریت مشاهده نگردیده است.
3. برآوردن مستضعفان
حکومت نبوی در مدینه، سبب تحولاتی عمیق و همهجانبه در روابط اجتماعی گردید. روابط، کاملاً تلطیف شده و جنبة انسانی و الهی به خود گرفتند. ایمان به آیین جدید، همة روابط فرسودة پیشین را به یکسو افکند و جامعه را از صورت دو گروه استثمارگر و استثمار شده و مستضعف خارج نمود.
با رخداد جنبش اجتماعی اسلام، وضع به کلی دگرگون شد، خدای آفریدگار اراده کرده بود که با این نهضت، به طبقات محکوم و محروم و ستمزده نعمت گران بخشد و آنان را به دین مایه هدایت و حق حاکمیت و مالکیت و دینپذیری آزادانه نائل آورد. «اراده کردیم به طبقات محروم و محکوم و ستم زده نعمتی گران بخشیم و ایشان را به حاکمیت و پیشوایی زمین درآوریم.» (فارسی، بیتا، 378)
شایستگان حق حاکمیت یافتند، اگرچه از ثروت دنیا بیبهره باشند و مستضعف.
روزی عمر استاندارش را در مکه به نام نافع بن حارث در عسفان دید، پرسید چه کسی را به جای خود به کار استانداری گماردهای و به این جا آمدهای؟ گفت: پسر ابزی را. با شگفتی پرسید: پسر ابزی کیست؟ گفت بردة آزاد شدهای است. عمر گفت: بردة آزاد شدهای را بر اهالی محترم مکه گماشتهای؟ گفت: او آموزگار قرآن است، دین شناس است، قاضی است. عمر گفت: همینطور است، کار درستی کردهای، پیغمبرتان فرموده است که «خدا به وسیلة قرآن، اقدامی را بالا میبرد و ارتقا میبخشد و اقدامی دیگر را فرود میآورد». (فارسی، بیتا، 378)
بردگان، به مقامات عالیة اجتماعی دست یازیدند و قدر و منزلتی پرشکوه پیدا نمودند، عکرمه، مفسر و دانشمند بزرگ، بردة آزاد شدة عبداللّه عباس بود، که اکنون نامش در ردیف او برده میشود. نافع بردة آزاد شدة عبداللّه عمر، با آنان هم ردیف شده، عمار یاسر، پیشاهنگ اسلام که اکنون در ردیف شخصیتهای نامور است. بلال، ابیذر غفاری، صهیب رومی، بردهای سیاه پوست و... و بسیاری دیگر، این قضیه، برآمد و جنبة عملی پیدا نمود. آیا بردگان غیر این میخواستند و آیا تاریخ، غیر این مورد را در دل خود فریاد میکرده است؟
در واقع، ارزش هر حکومتی هم بسته به پاسخهایی است که به مهمترین مسائل حیاتی جامعه بدهد و بسته به تغییر کیفیتی است که به انسان و جامعه و تاریخ ببخشد و این مهم را حکومت نبوی، به نحو کامل، برآورده است و جریان حیات انسانی، زمینهای را جهت پیدایش انسانهای برتر تحقق بخشیده است.
4. برقراری وحدت و امنیت
مسألة وحدت و امنیت، دو عنصر کلیدی برای سلامت جامعهاند، یعنی جامعه در بسترهای وحدت و امنیت به شکوفایی و رشد دست مییابد و استعدادها و قابلیتها شکفته میشود. پیامبر اکرم(ص)، طبیبی حاذق در مقولة نگهبانی جامعه و حکمرانی است. جامعهای که کارشان برادرکشی و تجاوز به حریم یکدیگر است، فضای ناامنی را ایجاد کرده است:
حمله به گروههای دیگر و آنچه در دست آنها است برای آسایش خود به چنگ آوردن، برای چادر نشین کاری عادی است. بدین سبب در تاریخ این مردم - پیش از ظهور اسلام – خونریزیها و کشتارهایی را میبینیم که، غالباً، بر سر مسائل جزئی پدید آمده، اما سالها ادامه داشته است. (شهیدی، 1369، 27)
علی(ع) هم این وضعیت ناامن را به تصویر کشیده است و میفرماید:
«و انتم معشر العرب علی شر دین و فی شر دار... و تسفکون دماءکم و تقطعون ارحامکم...؛ شما ای جامعة عرب در بدترین دین و در بدترین خانه بودید... خونریزی کرده و قطع رحم میکردید (صالح، 1387، 68).
این وضعیت، هم تفرقه را سبب میگشت، هم ناامنی را، که قطعاً هر دو مقولهای کشنده بودند و پیامبر اکرم(ص) باید پاسخگوی چنین وضعیتی باشد. عقد اخوت و برادری میان مسلمانان، و میان اوسیان و خزرجیان، فراموش کردن کینههای کهن، کاری است که پیامبر(ص) انجام داده است.
قرآن مجید، نقش پاسخگویی پیامبر(ص) را، در این زمینه، عجیب ستوده و در اوجی فرازمند مطرح نموده است:
«و چنگ زنید به ریسمان الهی، همگیتان و پراکندگی نکنید و یادآورید نعمت خدا را بر خودتان آنگاه که دشمن هم بودید و خدا قلبهای شما را به هم مهربان ساخت، تا اینکه برادر هم شدید و شما بر لبة گودالی از آتش بودید که خدایتان نجات داد. چنین است که خدا بیان میکند برای شما نشانههای خویش را که شاید هدایت شوید». (آل عمران، 103)
داستان این وحدت و امنیت، چنان شکوهمند است که در تاریخ زبانزد است که انصار، همة مال خویش را حاضر است به مهاجر ببخشد و در جنگها، همچون تبوک، از غنیمت خویش به نفع مهاجر، چشم پوشد و خانة خود را به کلی به مهاجر وانهد و....
روح این پیمان، تأمین وحدت اسلامی است با پیوند قبیلههای مختلف و تأمین صلح، آزادی و امنیت برای همة مردم به رغم اختلاف در هر زمینه، حتی در باورهای دینی. (ابن هشام، 1355، 147)
5. تکاملی همهجانبه و تمدنی بیمانند
جهل، نادانی و غرور مانع تکامل فرد و جامعه است. این مسأله قبل از رسالت پیامبر(ص) از علائم و مشخصههای پر نمود جامعة جاهلی بوده است. بت پرستیها، بردهداریها، دخترکشیها، فتنهها و جنگها همه از عامل جهل سیراب میگشته و برمیآمده است. بعثت پیامبر اسلام(ص) و تلاشهای بیست و سه سالة آن دردانة خلقت، زدایندة جهلها، غفلتها و غرور و اخلاقیات نکوهیده است. عدم مساوات و بزهکاریهای دیگر آن دوره را به کناری افکنده، جامعهای با معیارها و ترازنامة وحیانی تنظیم مینماید. هرگاه در نظام کاملی که پیامبر اسلام(ص) تشکیل داده دقت کنیم و آن را با نظامهای قبل و بعد آن مقایسه کنیم، درمییابیم که نه شبیه هیچکدام و نه تقلید از هیچکدام و نه اقتباس از آنها بوده، نظامی فرید و جدید و بیسابقه است:
آن هم در چه زمانی! به گاهی که در محاصرة مخالفین قرار گرفته و وضع کشنده و خفقانباری دارد و از شهر و دیار خویش آواره شده است، علاوه بر اینها یک قانون بینالمللی عرضه کرد که دنیای نو با همة پیشرفت و پیوستگی و نیاز مبرمش به چنین قانونی، نتوانسته به پرتوی از خورشیدش دست یابد، از میان قومی که از علم و آزاداندیشی بیش از همة اقوام فاصله دارد، جنبشی در جهت دانشپژوهی و تکریم علم و آزادی اندیشه پدید آمد و یک تمدن بیمانند معنوی را پی ریخت. (فارسی، بیتا، 93 و 92)
پاسخهای دیگر محمد(ص) پیامآور رحمت الهی، پاسخهای عملی در زمینههای تثبیت دانش و هدایت و نهادینه سازی آنها، حکومت زاهدانه، حتی در نقاطی دور از وجود مقام رسالت، رعایت بیتالمال، پیکار و تلاش و مجاهدت در تثبیت مبانی و غایات دینی است که اصحاب صفه با شمشیر حمایل شده میخوابند و منتظر فرمانی از پیامبر(ص) در راه آرمانهای متعالیش، وفاداری به پیمانها، خیرخواهی همدیگر در جامعه، دفاع از حریم عقیدة دینی، ایجاد مدیریتهای سالم، تثبیت فضایل و مکارم اخلاقی، و... میباشد.
این همه، در سایة مجاهدتها و جانفشانیهای مدام مقام رسالت و نبوت پیامبر(ص) ختمی مرتبت بوده است. انباشت ثروت را برنمیتافت، زیرا که باعث دو شقه شدن جامعه است. عدالت را در خانة خود حاکم نمود و فرضی را تبیین میفرماید که اگر فاطمه دختر محمد(ص) از بیتالمال بدون اجازة وی برگیرد، حد سارق بر او زده خواهد شد. آری این است پاسخهای مقام رسالت و نبوت و حکومتی که پیامبر(ص) بر ویرانههای نظام جاهلیت تأسیس نهاده که الگوی رهگشا و نقش آفرین تاریخ هموارة بشریت است.
منابع و مآخذ
- ابن هشام، عبدالملک (1363)، السیرة النبویة، مصطفی شعار، ابراهیم الابیاری، قم، انتشارات ایران، ج 2.
- ابوزهره، محمد (1373)، خاتم پیامبران، ترجمة حسین صابری، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی.
- امام خمینی قدسسره ، روح اللّه (1375)، تبیان، تهران، مؤسسة نشر آثار امام خمینی، دفتر دوازدهم.
- باهنر، محمد جواد و رفسنجانی، علی اکبر (بیتا)، محمد خاتم پیامبران، تهران، حسینیة ارشاد، ج1.
- حر عاملی، محمد بن الحسن (1397)، وسایلالشیعه، تهران، مطبعة الاسلامیه.
- زنجانی، سید ابوالفضل (بیتا)، محمد خاتم پیامبران، تهران، حسینیه ارشاد.
- شریعتی، علی (بیتا)، محمد خاتم پیامبران، تهران، حسینیه ارشاد.
- شهیدی، سید جعفر (1369)، تاریخ تحلیلی اسلام، مرکز نشر دانشگاهی.
- صالح، صبحی (1395)، نهج البلاغه، قم، مرکز البحوث الاسلامیه.
- فارسی، جلال الدین (بیتا)، انقلاب تکاملی اسلام، بینا.
- مسلم، صحیح (1402)، قاهره، مکتبة الاعلام.