بسماللهالرحمنالرحیم
منبع: فرهنگ جهاد، پاییز 1385، شماره 45
بحث از واقعه شگفت انگیز و محیرالعقول «معراج پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ از جمله مباحث جنجال برانگیزی به شمار میآید که از دیرباز تاکنون بر سر زبان و قلم دوست و دشمن جریان داشته است. برخی از دانشمندان و مفسران به فراخور بضاعت و توان علمی خود، در این زمینه مطالبی را به رشته تحریر درآورده و دیدگاههای خود را مطرح ساختهاند. آن چه نگارنده را در این مجال بر این تحقیق واداشت ارائه تحلیلی کوتاه، رسا و نسبتاً جامع از دو بعد عقل و وحی و گذری بر آثار تربیتی پدیده معراج است که برای عموم مخاطبان در سطوح مختلف نیز قابل استفاده و درک بوده و در سالی که به نام پر برکت پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ مزین شده است، خدمتی ناچیز به روح ملکوتی و بلند آن مقام عظمی و عبد حقیقی باری تعالی قلمداد گردد.
پدیده معراج از آن جهت برای همگان اعجاب برانگیز به شمار میآید که خاستگاه اصلی آن، جسمانیت معراج پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به عوالم دیگر باشد. شکی نیست که اگر این واقعه تاریخی و سیر آسمانی، مربوط به روح پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ یا تنها مربوط به عالم رؤیا باشد، برای هیچ شخصی، جای تعجبّی باقی نگذاشته و هیچ کس در مقام انکار آن بر نیامده و در حقیقت نقطه افتخاری برای مقام شامخ پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ قلمداد نخواهد شد.
از این رو، تمام دغدغه ما در این نوشتار بر اثبات معراج آسمانی پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ با هر دو بعد جسم خاکی و روح ملکوتی اوست که در دیدگاه دانشمندان اسلامی، حقیقتی قابل قبول و اثبات برای دیگران بوده و در طول تاریخ اسلام نیز پیوسته مورد تحلیل برخی از دانشمندان اسلامی قرار گرفته است. در آغاز به بررسی جایگاه عقلی این حادثه عظیم تاریخی قبل از استناد به قرآن و احادیث، و تحلیل عقلانیت آن میپردازیم.
معراج پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ از دیدگاه عقل
در ابتدای امر عقل آدمی غیر قابل باور میداند که روح انسان با بدن خاکی او در همه شرایط همگام بوده و او را در همه جا همراهی نماید. آن چه مسلم و قابل درک است همان مقدار از همراهی عمومی و عادی است که در عموم انسانها قابل اتفاق است؛ همانند همراهی روح و بدن در عالم رؤیا و پیمودن مراتب مختلف هستی در محدوده رؤیا یا همراهی روح و بدن در مسائل روزمره زندگی و کارهای عادی که توسط جسم انسان و با نظارت روح و جنبه تدبیری آن انجام میپذیرد.
اما تبعیت جسم خاکی از روح در غیر از محدوده دنیا، امری غیر معهود و غیر مأنوس بوده و نمیتوان با قواعد ظاهری و فهم عمومی بشر به سادگی به ادراک آن دست یازید، ولی از آن جا که ما این مطلب را امری مسلم و قابل تحقق میدانیم جا دارد چند توجیه عقلانی را برای آن بیان کنیم.
الف: برخی از فیلسوفان بزرگ اسلامی بر این باورند که جسمانی بودن معراج با شکوه پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ بدین سان قابل توجیه است که تبعیت بدن از احکام روح در همه انسانها، برابر نیست. در برخی افراد عادی، روح متوجه به امری است و ایجاد آن را مطالبه میکند اما بدن آنها به نافرمانی از روح پرداخته و از احکام آن تمکین نمیکند، این قانون در خصوص بدن مبارک پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ صادق نبوده و درباره ایشان، موضوع کاملاً بر عکس است دلیل آنان بر این مدعا، این است که جسم مبارک پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در نهایت لطافت بوده و همانند آن را در اجسام دیگر نمیتوان جویا شد، و بنابر قاعده «اشتراک معنوی وجود» که از قواعد مهم عقلی به شمار میآید افق هر بدنی از حیث مرتبه وجود، مرتبط و متصل به افق وجودی روح بوده و تناسب مستقیمی بین جسم و روح یک انسان حکم فرماست. این قاعده در خصوص پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ به نحو أعلی و أتم قابل تطبیق است؛ زیرا روح بلند ایشان به سبب بالا بودن و تسلط کاملش بر بدن خود، باعث عروج جسمانی بدن، به ملکوت و آسمانها، شده است.
ایشان در جای دیگر میگوید: چون رسول اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ به مقام محبوبیت کامل و مرتبه «قرب الفرایض» در درگاه خداوند یازیده است و در حقیقت، از مرتبه محب بودن به محبوبیت رسیده است، بسیار بجا بود که از یک سو خداوند متعال، محبوب خود را به منزلگاه خود یعنی به عوالم هستی که ملک واقعی اوست، دعوت کرده و از سوی دیگر، چنین دعوتی نیز اقتضا دارد که مدعو این میهمانی با شکوه قادر و محیط بر پیمودن تمام آن عوالم باشد.
ب: با توجه به آن که بیشتر مکتبها و مذهبهای مختلف، اصل وجود شیطان در عالم هستی و وسوسههای او در دلهای آدمیان را به خوبی قبول دارند، عقل انسان حکم میکند که وقتی حرکت و وسوسههای سریع و ما فوق تصور، شیطان به عنوان موجودی مطرود از درگاه قرب الهی، برای بشر امری پذیرفته شده محسوب شده است، درباره معراج (سیر شبانه) بزرگترین انبیای الهی و محبوبترین انسانهای عالم، چنین سیری نمیتواند مورد تشکیک واقع شود.
ج: هنگامی که از دیدگاه قرآن، حرکت سلیمان توسط باد، به مکانهای دوردست در فاصلههای زمانی کوتاه، امری مسلم انگاشته شده است، عقل ما میتواند به خوبی این مطلب را درک کند که حرکت سریع و نامرئیای همانند حرکت باد، امری ممکن میباشد. و از همین روست که سیر معراجی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ میتواند امری معقول و قابل ادراک به شمار آید.
د: عقل انسان در پدیدهای نظیر معراج، به تنهایی میتواند به این نتیجه دست یابد که چنین پدیده خارقالعادهای نمیتواند جنبه عادی و طبیعی داشته و مسلماً میبایستی دست نیرویی مافوق نیروی تمام بشر، پشت این پدیده موجود باشد و آن نیرو، جز نیروی خدایی و ماوراء طبیعی نیست که رسول اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ خود را بدان مقام بلند نایل کرده باشد.
س: از دید دانشمندان عصر فن آوری، این فرضیه علمی پذیرفته شده است که امواج جاذبه زمین بدون نیاز به زمان و در لحظهای کوتاه میتواند از یک سوی جهان به سوی دیگر آن انتقال یافته و تأثیرات خود را بر جای گذارد. وقتی احتمال این که در حرکات رو به تکامل هستی، منظومههایی وجود دارند که با سرعتی چشمگیرتر از سرعت نور از مرکز و قطب عالم دور میشوند، و هنگامی که چنین پدیدههای ما فوق تصور عقل در جهان قابل تحقق میباشند، پدیدهای نظیر معراج نیز محال عقلی نبوده و با اصول علمی عصر جدید قابل انطباق و توجیه است.
ش: هنگامی که انسان به اشیاء دیگر نگاه میکند، در واقع، با شعاع نوری که از چشمان او ساطع میشود، بدان چیزی که بدان نگریسته، اتصال پیدا کرده است؛ مثلاً انسان هنگامی که از روی زمین، منظومهای را که هزار سال نوری از او دورتر است مشاهده میکند، در واقع، به آن منظومه اتصال پیدا کرده است. در چنین فرضی، هنگامی که چنین سرعت بسیار زیاد و لطیفی در یک لحظه میتواند به وقوع بپیوندد، سیر معراجی پیامبر(ص) نیز امری ممکن و قابل قبول قلمداد شده و میتواند امری معقول، محسوب شود.
پس از اثبات عقلی پدیده معراج، به برخی از آیات و احادیث مربوط به آن اشاره میکنیم:
1. «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا
إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ؛ پاک و منزه است خدایی که بنده خود را شبی از مسجد الحرام تا مسجد الاقصایی که اطراف آن را مبارک و پرنعمت گرداندیم، حرکت داد تا نشانههای عظمت خود را به او بنمایانیم، به درستی که خداوند شنوا و بیناست»(اسراء 1)
در این آیه دو نکته در خور توجه است:
الف: از عبارات لغت شناسان استفاده میشود، اسراء به معنای حرکت و سیر شبانه است، بر خلاف سیر که به مسافرت در روز گفته می شود.
ب: هرچند در تعیین مصداق واژه مسجد الاقصی در میان برخی از مفسران، اختلاف نظر وجود دارد، اما عمده آنان بر این باورند که مقصود از مسجد الاقصی، همان بیت المقدس است. مرحوم علامه طباطبایی درباره نامگذاری بیت المقدس به مسجد الاقصی، معتقد است که چون مسافت میان بیت المقدس و محل زندگی پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و مخاطبان اطراف وی دور بوده است، به آن مکان، مسجد الاقصی گفته شده است.
2. «وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْرَى عِنْدَ سِدْرَهِ الْمُنْتَهَى عِنْدَهَا جَنَّهُ الْمَأْوَى إِذْ يَغْشَى السِّدْرَهَ مَا يَغْشَى مَا زَاغَ الْبَصَرُ
وَمَا طَغَى لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى؛ یک بار دیگر نیز آن را مشاهده نمود در نزد سدره المنتهی، پیش سدره المنتهی، جایگاه بهشت است، آن گاه که سدره را میپوشاند آنچه میپوشاند، چشم [محمد] منحرف نگردید و طغیان نکرد، به تحقیق او نشانههای بزرگ پروردگارش را مشاهده نمود».(نجم، آیات 13-17)
بنابر نظر اکثر مفسران، میتوان از این آیات، استفاده کرد که معراج شگفت انگیز پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ در بیداری به وقوع پیوسته است. توجه به مفاهیمی همانند «مازاغ البصر و ما طغی» به خوبی میتواند ما را به این دیدگاه رهنمون سازد.
معراج در احادیث، از جمله پدیدههایی است که به صورت مکرر مورد تصریح قرار گرفته و جای هرگونه تردید و انکار را درباره این پدیده مسدود کرده است؛ تا بدان جا که علامه مجلسی بر این باور است که اگر ما بخواهیم احادیث وارده در این زمینه را در یک مجموعه جمع آوری کنیم به کتاب بزرگی تبدیل خواهد شد. در نگاه علامه طباطبایی نیز این احادیث به درجه تواتر رسیده و راه جدال و تشکیک را بر همگان بسته است.
قضیه معراج نزد دانشمندان اسلامی از چنان روشنی و قطعیت برخوردار است که برخی از آنان بر این باور بودهاند که معراج، از ضروریات دین، و منکر آن کافر است.
برخی از دانشمندان بزرگ شیعه پا را از این مقدار فراتر نهاده و فرمودهاند اقرار به معراج پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ به آسمان هفتم و عوالم دیگر از ویژگیهای مذهب امامیه است. در این مجال به دو نمونه از احادیث معراج توجه کنید:
1. «عَنِ الرِّضا ـ علیه السلام ـ ، قَالَ: مَنْ كَذَّبَ بِالْمِعْرَاجِ فَقَدْ كَذَّبَ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ؛ امام رضا
ـ علیه السلام ـ فرمود: کسی که معراج را انکار کند، در واقع پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ را تکذیب کرده است».(صفات الشیعه، ج1، ص50)
2. «لَمّا عُرِجَ رَسولِ اللّه - صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ - انتَهى بِهِ جَبرَئيلُ إلى مَكانٍ فخَلّى عَنهُ، فقالَ لَهُ: يا جَبرَئيلُ
تُخَلِّيني عَلى هذِهِ الحالَهِ؟ فقالَ: اِمضِهْ، فوَ اللّه ِلقَد وَطِئتَ مَكانا ما وَطِئهُ بَشَرٌ و ما مَشى فيهِ بَشَرٌ قَبلَك؛ امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ میفرماید هنگامی که حضرت به معراج رفتند به مکانی رسیدند که جبرئیل ایشان را در آن جا همراهی نکرد، او را تنها گذارد، [پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ] پرسید: ای جبرئیل! آیا مرا در این حال تنها میگذاری؟ جبرئیل در پاسخ گفت: به خدا قسم به مکانی قدم نهادی که هنوز پای هیچ بشری قبل از تو بدان جا نرسیده است».(کافی، ج1، ص442)
آثار تربیتی معراج
بیگمان واقعه معراج، علاوه بر آن که میبایستی به عنوان نقطه عطف بزرگ در تاریخ اسلام و بشر، با اراده حتمی الهی به وقوع بپیوندد و تا روز رستاخیز ذرهای از عظمت آن کاسته نشود، و برای تمام ملتهای دنیا، مایه شگفتی شود. میبایستی دارای آثار سازنده و نتایج پرباری نیز باشد. اگر ما از این زاویه به این پدیده منحصر به فرد نگاهی بیفکنیم و تمام وقایعی که پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله ـ آنها را به عنوان مشاهدههای خود برای انسانها بیان کرده است، دقت کنیم و در گفتگویی که آن وجود نازنین با محبوب حقیقی خود خدای متعال در شب معراج داشته، تأمل بورزیم، میتوانیم آثار تربیتی فراوانی بیابیم که در خور توجه و برای همگان قابل استفاده است؛ مشروط به این که به عنوان یک داستان تاریخی به آن ننگریم، که اگر چنین نباشد، نه تنها آثار سازندهای در بر ندارد، چه بسا در برخی از انسانها، که تنها معراج و مسائل مربوط به آن را به صورت تاریخی از نظر گذراندهاند، آثار مخربی نیز بر جای خواهد گذاشت که موجب قساوت و سنگدلی آنان نیز خواهد شد: «وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا».(اسری، 82)
پیامبر اعظم(ص) به عنوان سرسلسله مخلوقات هستی، هنگامی که تصمیم گرفتند برخی از مشاهدههای خود را حکایت کنند به شدت گریستند. آیا این حزن و اندوه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ، نشان دهنده جدی بودن آن قضایا درباره برخی از مسلمانان نیست که میبایستی به پارهای از مسائل، به صورت جدی نگاه کرد و بیشتر تأمل کرد و پیش از آن که گریبان ما در برزخ و قیامت به آثار سوء برخی از کردارمان، گرفتار شود، خودمان به فکر آینده خود باشیم؟ آری چه زیبا گفتند که «همواره سعی کنید غلطهایی را که در املای زندگی نگاشتهاید تصحیح کنید تا از نمره سرنوشتتان کم نشود.» و این که «هر صعود و ترقی از یک نقطه آغاز میشود، بهتر است این نقطه را از همین امروز آغاز کنیم».
در حدیث معراج که متن گفت وگوی خدای متعال، با دوست خود، پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ است، آموزههای انسان ساز دینی با الفاظ بسیار زیبایی به تصویر کشیده شده است، بهگونهای که هر بخش از آن در خور توجه ویژه از سوی هر انسان مسلمانی است. ما در خاتمه این نوشتار کوتاه، چند بخش کوتاه از آن را مورد بررسی قرار میدهیم.
در قسمتی از این گفت و گو خداوند متعال به پیامبر خود نکتهای را گوشزد میکند که امروز در بیشتر جامعههای بشری مورد بیمهری قرار گرفته و نقطه مقابل آن ترویج میشود، آن نکته این است:
«يا اَحْمَدُ؛ مَحَبَّتى مَحَبَّهُ الفُقَراءِ فَأَدْنِ الْفُقَراءَ وَ قَرِّبْ مَجْلِسَهُمْ مِنْكَ وَاَبْعِدِ الاْغْنِياءَ وَ اَبْعِدْ مَجْلِسَهُمْ عَنكَ فَاِنَّ الْفُقَراءَ اَحِبّائى؛ تمام محبت من در جامعه به فقیران آن جامعه است. پس تو ای پیامبر! با فقیران مأنوس باش و در مجلس آنان رفت و آمد کن، از مال اندوزان و ثروتمندان دور باش و در مجالس آنان نشست و برخاست نکن. این را بدان که دوستان من در روی زمین، تنها فقیران هستند». (بحارالانوار، ج77، ص23)
از این سخن استفاده میشود آن چه در نظر خالق هستی دارای ارزش است توجه به خدا و جامعه است نه ثروت اندوزی و تجمل پرستی که همواره انسان را از حقیقت دور ساخته و موجب تضییع برخی از حقوق بنگریم به خوبی درمییابیم که تجمل پرستی و دنیاطلبی مورد نکوهش فراوان قرار گرفته است و در بیشتر موارد باعث کم وزن گردیدن واقعی انسان و معنویت وی میشود. به چند نمونه کوتاه توجه کنید:
1. «يَا أَيُّهَا النَّاسُ ... إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّكُمُ الْحَيَاهُ الدُّنْيَا وَلَا يَغُرَّنَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ؛ ای مردم! بدانید که
وعده خداوند، حتمی است، پس زندگانی دنیا شما را گول نزند و مبادا [شیطان فریبکار] شما را به [کرم] خدا مغرور سازد».(لقمان، 33)
2. در حدیث زیبایی از امام حسین ـ علیه السلام ـ آمده است که یکی از سرمایهداران مدینه خانه مجللی
بنا کرده بود.
از امام دعوت کرد تا از نزدیک، کاخ او را مشاهده کرده و وی را مورد تجلیل قرار دهد. هنگامی که پای امام حسین ـ علیه السلام ـ به آن منزل اشرافی و تجملی رسید، فرمود:
«أخربت دارک و عمرت دار غیرک، و غرک من فی الأرض و مقتک من فی السماء؛ آیا خانه آخرت خود را تخریب کردی و دنیای دیگران را آماده ساختی؟ هر انسانی تو را ستایش میکند و تمام موجودهای آسمانی تو را خوار و ذلیل میشمارند».
3. امام حسین ـ علیه السلام ـ روزی در کوچههای مدینه قدم میزد که نگاه او به یکی از خانههای با
شکوه یکی از اهل دنیا افتاد و فرمود:
«رَفَعَ الطِّینَ وَ وَضَعَ الدِّینَ؛ مصالح ساختمانی (گل) را روی هم گذارده و بالا برده و دین خود را پایین آورده است».
در جای دیگر خداوند میفرماید:
«يا أحمدُ، اِحذَرْ أن تكونَ مثلَ الصَّبيِّ إذا نَظَرَ إلى الأخضَرِ و الأصفَرِ و إذا اُعطِيَ شَيئاً مِنَ الحُلوِ و الحامضِ اغتَرَّ بِهِ؛ از این که مانند طفل باشی و سبز و زرد دنیا دل تو را برباید، پرهیز کن؛ از اینکه پیوسته هر شیرینی و ترشی را بیابی و گول آن را بخوری برحذر باش».(ارشادالقلوب، ص200)
از این قسمت از سخنان معراج نیز استفاده میشود که انسان موجودی است که بایستی دارای ظرفیت بالایی در برخورد با مادیات و تجملات دنیا باشد، انسان نباید مانند یک طفل کوچک، آن قدر ضعیف باشد که زرق و برق دنیا بتواند از او دل ربایی کرده و ای بسا انسانیت، مروت و اخلاق انسانی را با مظاهر زیبنده دنیا، معاوضه کند.
کلمات کلیدی
پیامبر | عقل | صلی الله علیه و آله | معراج | صلی | پیامبر اعظم | معراج پیامبر | معراج پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله