فرشید شیشه گران
آبان 1403

پیامبر(ص) و مسافرت

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم پیامبر(ص) و مسافرت نویسنده: سیدجواد موسوی منبع: دانشنامة پژوهه در آیین اسلام سفارش‌های زیادی دربارة سفر شده و فایده‌های زیادی را برای آن آمده است؛ از جمله فواید سفر این است که بدن انسان، صحیح و سالم می‌شود. یکی از علت‌های به دست آوردن سلامتی، آن است که چون مسافر، بسیار حرکت می‌کند، غذایش زودتر و بهتر تحلیل می‌رود و سریع‌تر هضم می‌شود و این امر، باعث دفع فساد و مرض‌های بسیاری می‌شود. نمونه‌ای که ذکر شد، یکی از منافع مسافرت است. اسلام، فواید زیاد دیگری را برای آن برشمرده است که انسان می‌تواند در سفر، این فایده‌ها و امتیازها را به‌دست آورد.1 اهمیت سفر در قرآن در بعضی از آیات قرآن، اشاره‌هایی به سفر کردن شده است. خداوند متعال توصیه می‌کند که به مسافرت بروید تا پند و عبرتی عایدتان شود؛ از جمله:
  1. أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِي
الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَاقٍ؛ آیا در زمین سیر و سفر نکرده‌اند که بنگرند، سرانجام کسانی که پیش از آنان بوده و از ایشان بر روی زمین پرتوان‌تر و پر اثرتر بوده‌اند، چگونه بوده است که خداوند آنان را به گناهانشان فرو گرفت و در برابر خدا محافظی نداشتند».2 همچنین در جایی دیگر می‌فرماید: «أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَكَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً؛ آیا در زمین سیر و سفر نکردند که بنگرند سرانجام کسانی که پیش از آنان بوده‌اند و از ایشان نیرومندتر بوده‌اند، چگونه بوده است؟»3 هنگامی که پیامبر(ص) مسافرت می‌رفت، یارانش پیشاپیش حضرت می‌رفتند و او در پی آن‌ها می‌رفت. ایشان می‌فرمود: «پشت سرم را برای فرشتگان بگذارید»4 و خوشش نمی‌آمد، دیگران پشت سرش حرکت کنند؛ اما دو طرف وی راه می‌رفتند.5 وقتی راه می‌رفت، به این طرف و آن طرف نگاه نمی‌کرد6 و گام‌هایش را محکم از زمین برمی‌داشت.7 پیامبر(ص) با وقار گام برمی‌داشت و قدم‌هایش کشیده و سریع بود، بدون این‌که شتابی در رفتنش مشاهده شود. راه رفتنش چنان بود که هرکسی می‌دید، می‌فهمید که آن حضرت خسته و ناتوان نیست.8 حضرت رسول(ص) سفر در پنج‌شنبه‌ها را مستحب اعلام کرد و خود نیز پنج‌شنبه را برای مسافرت برگزیده بود.9 او دوست داشت در سفر بر الاغی سوار شود که فقط پالانی بر آن باشد.10 امام رضا(ع) فرمود: «ایشان صبحگاه از منی حرکت می‌کرد، از راه «ضبّ» می‌آمد و هنگام برگشتن، از راه میان مشعر و عرفه بازمی‌گشت و همیشه از هر راهی که می‌رفت، از راه دیگر باز می‌گشت».11 آن بزرگوار در مسافرت‌ها سریع راه می‌رفت و هرگاه به بیابانی می‌رسید، بر سرعت خود  می‌افزود.12 امیرمؤمنان(ع) فرمود: «پیامبر عصایی داشت که ته آن، آهن نوک تیزی بود و بر آن تکیه می‌کرد. وی در روزهای عید و هنگام سفرها زمانی که در حال نماز خواندن بود آن را جلوی خود قرار می‌داد تا حریم نمازش باشد».13 در حدیثی دیگر فرمود: «تکیه دادن به عصا از اخلاق انبیاست».14 خاتم انبیا(ص) هرگاه در مسافرت در اول شب می‌خواست بخوابد روی ساق دستش می‌خوابید و در آخر شب، دست خود را بلند می‌کرد و سرش را روی کف دست می‌گذاشت15 و می‌فرمود: «سنت است که صبح زود از منازل حرکت کنند و روز پنج‌شنبه، مسافرت را آغاز کنند».16 وی مسافرت را در آغاز شب خوب نمی‌دانست؛ ولی سفر در پایان شب را مستحب ‌می‌شمرد17 و فال بد زدن را در سفر، قبول نداشت. وی فرمود: «هرگاه فال بد زدی، حرکت کن18 و جبران فال بد زدن، توکل بر خداوند نیرومند است».19 وی با توجه به تأثیر مثبت سفر در شادابی روح و تجدید قوا می‌فرمود: «مسافرت کنید تا تندرست بمانید».20 و «مسافرت کنید که اگر ثروتی به دست نیاورید، اندیشه و تجربه می‌اندوزید».21 رسول‌خدا(ص) وقتی از مسافرت برمی‌گشت، ابتدا به مسجد می‌رفت، دو رکعت نماز به جای می‌آورد، سپس به حضرت زهرا(س) سر می‌زد و آن‌گاه نزد همسرانش می‌رفت.22 دعای پیامبر هنگام سفر هنگامی که مؤمنان می‌خواستند به سفر بروند، پیامبر(ص) در وداع با آن‌ها می‌فرمود: «خدای متعال، تقوا را توشة شما کند و خیر را به سوی شما آورد و حاجتتان را برآورد و دین و دنیایتان را برایتان سالم نگه دارد و شما را سالم به من بازگرداند».232 امام صادق(ع) با مردی خداحافظی کرد، در حالی که برای او چنین دعا فرمود: «دین و امانت تو را به خدا سپردم و خدای متعال، تقوا را توشه تو کند و هرجا که رو کنی، خیر و خوبی را به سوی تو آورد.» سپس به ایشان رو کرد و فرمود: «این وداع پیامبر(ص) با امام علی (ع) بود که در هر زمانی او را به جایی روانه می‌ساخت، انجام می‌داد».24 امیرمؤمنان (ع) فرمود: «پیامبر(ص) برای کسی که از مکه برمی‌گشت، چنین دعا می‌فرمود: «خدای متعال، اعمال حجت را قبول کند و گناهت را بیامرزد و آنچه که خرج کرده‌ای، به تو بازگرداند».25 روزی عده‌ای که پیاده سفر می‌کردند، از حضرت خواستند برایشان دعا کند. پیامبر(ص) برایشان دعا کرد و سپس فرمود: «بر شما باد به‌سرعت حرکت‌کردن، سحرخیزی و ساعتی پیش از طلوع آفتاب به راه افتادن؛ زیرا عمر در شب کوتاه است».26 انس بن مالک گفت: «پیامبر(ص) به سفر نمی‌رفت؛ مگر آن‌که هنگام حرکت، این دعا را می‌خواند: ''بار الها! به یاری تو سفر می‌روم و به سوی تو توجه می‌کنم و به رحمت تو چنگ می‌زنم که تو امید و اطمینان من هستی. بار الها! آنچه که برایم مهم است و آنچه را که من مهم نمی‌دانم و آنچه که تو به آن داناتری برایم کفایت فرما. بار الها! تقوا را توشه من کن و گناهانم را ببخشای و به هرجا که رو کنم خیر را به من برسان. سپس برای مسافرت خارج می‌شد».27 مسافرت رفتن با یکدیگر از نظر اسلام، همان‌گونه که زن حق ندارد بدون اجازه شوهر از خانه بیرون رود، مرد نیز حق ندارد بیش از سه روز بدون دلیل غایب شود یا مسافرت کند؛ بلکه هر چهار شبانه‌روز، باید یک شب در خانه باشد. پس اگر به مسافرتی می‌رود که بیش از سه روز طول می‌کشد، باید در صورت امکان، همسر خود را همراه ببرد؛ چنان‌که پیامبر(ص)، این کار را هنگام رفتن به جنگ‌ها انجام می‌داد.28 همان‌گونه که با قرعه در جنگ خیبر، عایشه و در جنگ بنی‌مصطلق، عایشه و ام‌سلمه را همراه خود برد.29 از تنها سفر کردن خوشش نمی‌آمد و سه نفر بودن را برای مسافرت مناسب می‌دانست30 و به علی(ع) می‌فرمود: «ای علی! به تنهایی مسافرت نرو. همانا شیطان با انسان تنهاست و از دو نفر دورتر»31 و در حدیثی دیگر فرمود: «حق مسلمان بر مسلمان آن است که هرگاه آهنگ سفر دارد، دوستانش را از مسافرتش آگاه کند و حق او بر دوستانش آن است که وقتی برگشت، به دیدنش بیایند».32 همکاری رسول خدا(ص) در سفر حضرت در سفر، همانند دیگران کار می‌کرد. روزی در سفری به دوستانش فرمود: «گوسفندی را آب‌پز کنید.» کسی گفت: «من گوسفند را سر می‌برم.» دیگری گفت: « من پوستش را می‌کنم.» فرد سومی گفت: «پختن آن با من.» رسول الله(ص) فرمود: «هیزم به عهده من.» دوستان گفتند: «ای رسول‌خدا! تعداد ما برای کار کافی است.» پیامبر(ص) فرمود: «می‌دانم تعدادتان کافی است؛ اما خوشم نمی‌آید میان شما فردی متمایز باشم؛ همانا آفریدگار پاکیزه و والا خوش نمی‌دارد بنده‌اش را میان دوستانش یک سر و گردن فراتر ببنید».33 روزی گروهی به سفر رفتند، وقتی برگشتند به پیامبر(ص) عرض کردند: «ای پیامبر خدا! کسی را برتر از فلانی ندیدیم. روزها روزه می‌گرفت و چون جایی فرود می‌آمدیم تا هنگام کوچ به نماز می‌ایستاد.» حضرت پرسید: «پس چه کسی کارهای او را سامان می‌داد؟» گفتند: «ما.» پیامبر(ص) فرمود: «همة شما از وی برترید».34 و در حدیثی دیگر فرمود: «کسی که مسافر دین‌داری را یاری کند، آفریدگار، هفتاد و سه اندوه از وی می‌زداید و او را در این جهان و آن جهان از اندوه پناه می‌دهد و غم بزرگش را در روزی که مردمان، نفس در گلویشان حبس می‌شود، از او برطرف می‌کند».35 روایت شده است که پیامبر(ص) می‌فرمود: «رنج‌ها همزاد سفرند و انسان‌ها در مسافرت، زمینه عصبانیت دارند؛ بنابراین شش چیز از جوانمردی است: سه تای آن در غیر سفر است و سه تا در مسافرت؛ اما آن‌هایی که در سفر است: خوراک، توشه‌بخشیدن، خوش خلقی و شوخی در غیر گناه است».36 و نیز می‌فرمود: «سرور افراد در سفر، کسی است که به آنان خدمت می‌کند».37 سوغات سفر اسلام به مردان دستور داده است هرگاه از مسافرتی دور یا نزدیک به خانه وارد می‌شوند، سوغاتی همراه داشته باشند؛ زیرا همسر و فرزندان را خوشحال می‌سازد.38 پیامبر(ص) فرمود: «هرگاه مردی به سفر رود، هنگامی که نزد خانواده‌اش می‌آید، باید هدیه و چیز تازه و نیکویی برای آنان بیاورد؛ اگرچه سنگی باشد».39 منابع:
  1. بحرینی، علی؛ رساله نزهت، کرمان، سعادت، چاپ اول، بی‌تا، ص161.
  2. سورة غافر، آیة 21.
  3. سورة فاطر، آیة 44.
  4. شیبانی، محمد بن حسن؛ جامع الصغیر، بیروت، انتشارات عالم الکتب، 1406ق، ج1، ص251.
  5. همان، ج2، ص 392.
  6. طباطبایی محمد حسین، سنن النبی، ترجمة لطیف راشدی، قم، تهذیب، 1385ش، ص122.
  7. هیثمی، علی بن ابوبکر؛ مجمع الزوائد، بیروت، نشر دارالکتاب العربی، 1402ق، ج2، ص191.
  8. طباطبایی، محمدحسین؛ پیشین، ص122.
  9. صدوق، ابوجعفر محمد؛ عیون اخبار الرضا، ترجمة آقا نجفی اصفهانی، قم، بکاء، 1385ش، ج1، ص41 و همو، من لا یحضره الفقیه، مشهد، آستان قدس رضوی، بی‌تا، ج2، ص266.
  10. طباطبایی، محمدحسین؛ پیشین، ص 163.
  11. همان.
  12. طباطبایی بروجردی، حسین؛ معانی الاخبار، مشهد، آستان قدس رضوی، 1385ش، ج3، ص369.
  13. طباطبایی، محمدحسین؛ پیشین، ص168.
  14. سهروردی، شهاب الدین؛ عوارف المعارف، ترجمة قاسم انصاری، تهران، انتشارات علمی و
فرهنگی، 1374ش، ص87.
  1. طباطبایی، محمدحسین؛ پیشین، ص169.
  2. همان.
  3. کلینی، محمد بن یعقوب؛ اصول کافی، قم، انصاریان، 1382ش، ج8، ص314.
  4. زمخشری، محمود بن عم؛ الفائق، بغداد، دار الکتب العلمیه، 2001م، ص312.
  5. کلینی، پیشین، ج8، ص198.
  6. شیخ صدوق، پیشین، ج2، ص265.
  7. طبرسی، رضی الدین ابی نصر؛ مکارم الاخلاق، ترجمة ابراهیم میر باقری، انتشارات فراهانی،
ج1، ص513.
  1. متقی هندی، علاءالدین علی بن حسام؛ کنزالعمال، حیدر آباد، بی‌تا، ج7، ص99 و یحیی بن
ابراهیم؛ فتح الباری، عربستان سعودی، نشر دارالهجره، 1996م، ج8، ص89.
  1. طباطبایی، محمدحسین؛ پیشین، ص164.
  2. برقی، احمد بن محمد؛ المحاسن، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، بی‌تا، ص157.
  3. طباطبایی، محمدحسین؛ پیشین، ص165.
  4. برقی، پیشین، ص378.
  5. طباطبایی، محمدحسین؛ پیشین، ص167.
  6. چنارانی، محمد علی؛ رفتار پیامبر در منزل، مشهد، منتظران ظهور، 1381ش، چاپ اول، ص64.
  7. حلبی، علی بن برهان‌الدین؛ سیرة الحلبیه، قاهره، نشر مکتبة التجاریة الکبری، 1962م، ج2، ص
297 و 314.
  1. برقی، ج2، ص377.
  2. کلینی، پیشین، ج8، ص303 و شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، پیشین، ج2، ص277.
  3. شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ترجمة محمدباقر کمره‌ای، تهران، اسلامیه، 1378ش،
ص88 و همو، علل الشرایع، المکتبه الحیدریه، 1386ش، ج2، ص402.
  1. صدوق، من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج2، ص 265.
  2. نوری طبرسی، حسین؛ مستدرک الوسایل، قم، موسسة آل البیت، 1415ق، ج8، ص 220.
  3. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، دار احیاء، بی‌تا، ج73، ص 274.
  4. صدوق، عیون اخبار الرضا، پیشین، ج1، ص 30.
  5. حافظ، ابی‌بکر عبدالله بن محمد؛ الجهاد، ریاض، انتشارات مکتبۀ الرشد، 2006م، ص 177.
  6. چنارانی، پیشین، ص 72.
  7. عاملی، حر؛ وسائل الشیعه، ترجمة شیخ علی صحت، تهران، انتشارات ناس، 1361ش، ج8، ص 337.
3160
| | |
| -1 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود