فرشید شیشه گران
بهمن 1402

رفتار پیامبر(ص) با فرزندان

رفتار پیامبر(ص) با فرزندان نویسنده: سيد جواد موسوي منبع: پژوهشکدة باقرالعلوم(علیه‌السلام) مهربانی پیامبر(ص) با فرزندان یکی از بهترین روش‌های پرورش درست عواطف کودک، نوازش و ابراز محبت به آنان است؛ زیرا همان‌‌گونه که کودک به غذاهای جسمی نیاز دارد، به غذاهای روحی نیز نیازمند است و مهربانی با وی، بهترین غذای روحی برای کودک است؛ زیرا کودک از بوسیدن، بوییدن و در آغوش‌گرفتن خشنود می‌شود و لذت می‌برد. پیامبر(ص) افزون بر دستورهایی که در این باره به پیروان خود می‌داد، در عمل به آنها نیز پیشگام بود. انس بن مالک می‌گوید: «من هیچ کس را ندیدم که با خانوادة خود از رسول‌ خدا(ص) مهربان‌تر باشد».1 رسول اکرم(ص) هر روز صبح بر سر فرزندان و نوادگان خود دست نوازش می‌کشید.2 عایشه می‌گوید: «هنگامی که "ابراهیم" پسر پیامبر(ص) از دنیا رفت،آن حضرت گریست؛ به‌ گونه‌ای که قطرات اشک بر گونه‌های آن حضرت سرازیر شد. گفتند: "ای رسول ‌خدا! شما دیگران را از گریستن منع می‌کنید، در حالی که خود گریه می‌کنید؟" فرمود: "این گریه‌ای نیست که از روی خشم باشد؛ بلکه از روی رحمت و مهربانی است».3 انس بن مالک می‌گوید: «از رسول ‌خدا پرسیدند: "کدام‌ یک از خانواده‌ات را بیشتر دوست داری؟" فرمود: "حسن و حسین را بیشتر از دیگران دوست دارم».4 سعید بن راشد می‌گوید: «امام حسن و امام حسین(ع) به سوی رسول ‌خدا(ص) دویدند. آن حضرت آنان را در آغوش گرفت و فرمود: این دو، گل‌های خوشبوی من از دنیایند»5 هدیه‌دادن به فرزندان یکی از شیوه‌های رفتاری رسول‌ خدا‌(ص) با کودکان این بود که به آنان هدایایی می‌داد. در برخی از روایات نقل شده است که مردی نزد پیامبر آمد و گفت: «ای رسول‌ خدا! بچه آهویی را شکار کرده‌ام. آن را به شما هدیه می‌دهم تا به فرزندانت حسن و حسین(ع) بدهید.» آن حضرت، هدیه را پذیرفت و برای صیاد دعا کرد. سپس امام حسن(ع) نزد پیامبر آمد و دوست داشت آن بچه آهو را بگیرد. رسول‌ خدا(ص) آن را به امام حسن(ع) داد. او آن را گرفت و نزد مادرش رفت و بسیار خوشحال بود و با آن بازی می‌کرد.6 عایشه می‌گوید: «نجاشی، پادشاه حبشه برای پیامبر خدا(ص) یک انگشتر طلا فرستاد که در حبشه ساخته شده بود. رسول ‌خدا، "أمامه" دختر "ابی‌العاص" ـ که دختر خواندة پیامبر بود ـ را فراخواند و گفت: ای دختر کوچک، خود را با این هدیه زینت بخش».7 پیامبر(ص) در حدیثی فرمود: «هرکس تحفه‌ای از بازار بخرد و برای خانوادة خود بیاورد، پاداش او نزد خدا مانند کسی است که به مستمندان کمک کرده‌ باشد». آن ‌حضرت دربارة تقسیم هدایا فرمود: «[هدیه را] اول به دختران و سپس به پسران بدهید. هرکس، دختر بچه خود را خوشحال کند، پاداش آزاد کردن بنده‌ای از فرزندان اسماعیل را دارد و آن‌که پسر بچه‌اش را خوشحال کند، مانند کسی است که از خوف خدا گریسته باشد و پاداش چنین فردی، بهشت ‌برین است».8 پیامبر(ص) و بوسیدن کودکان رفتار پیامبر(ص) با کودکان در هر زمینه، قابل دقت است؛ از جمله دربارة بوسیدن کودکان که نمونه‌های فراوانی در مدارک نقل شده است. در روایتی آمده است که آن حضرت، امام حسن و حسین(ع) را می‌بوسید. "اقرع بن حابس" این را دید و گفت: «من، ده فرزند دارم که هرگز یکی از آنان را نبوسیده‌ام.» رسول‌ خدا(ص) فرمود: «من چه کنم که خداوند، رحمت خویش را از تو گرفته است؟».9 ابن‌عباس می‌گوید: «نزد پیامبر بودم. فرزندش ابراهیم بر زانوی چپش و امام حسین(ع) بر زانوی راستش قرار داشت. آن حضرت گاهی ابراهیم بوسید و گاهی حسین(ع) را می‌بوسید».10 پیامبر فرمود: «کسی که فرزند خود را ببوسد، خداوند برای او یک حسنه می‌نویسد و کسی که فرزند خود را خوشحال سازد، خداوند هم روز قیامت او را خوشحال می‌کند».11 پیامبر(ص) و دوست‌‌داشتن حضرت فاطمه(س) رسول‌ خدا(ص) دخترش حضرت زهرا(س) را بسیار دوست داشت و او را می‌بوسید؛ با این‌که او دارای همسر و فرزند بود. ابان بن تغلب می‌گوید: «پیامبر، دخترش فاطمه (س) را بسیار می‌بوسید».12 امام باقر(ع) و امام صادق(ع) فرموده‌اند: «پیامبر(ص) شب‌ها پیش از خوابیدن، فاطمه(س) را می‌بوسید و صورت خود را بر سینة دخترش می‌نهاد و برایش دعا می‌کرد».13 عایشه می‌گوید: «رسول‌ خدا روزی زیر گلوی فاطمه(س) را بوسید. من به آن حضرت گفتم: "ای رسول‌ خدا! با فاطمه رفتاری داری که آن را با دیگران انجام نمی‌دهی؟ پیامبر(ص) فرمود: "ای عایشه، من هرگاه به بهشت علاقه‌مند می‌شوم، زیر گلوی او را می‌بوسم». در روایت دیگری نقل شده است: « هرگاه رسول ‌خدا(ص) از مسافرت باز می‌گشت، زیر گلوی حضرت فاطمه را می‌بوسید و می‌فرمود: «بوی بهشت را از فاطمه استشمام می‌کنم».14 این علاقه و محبت پیغمبر(ص) به حضرت فاطمه(س) تا آخرین ساعات زندگی آن حضرت ادامه داشت و هیچ تغییری در آن پیدا نشد؛ بلکه روز به روز افزایش می‌یافت. روایات بسیاری در این‌باره نقل شده است.15 پیامبر(ص) و دوست داشتن امام حسن و حسین(ع) رسول‌ خدا(ص) افزون بر بوسیدن دخترش، فرزندان وی را نیز دوست مداشت و همواره آنان را می‌بوسید. سلمان فارسی می‌گوید: «بر پیامبر وارد شدم؛ دیدم امام حسین(ع) را بر زانوی خود نهاده بود و پیشانی و گاهی لبان او را می‌بوسید».16 زمخشری می‌گوید: «رسول ‌خدا، امام حسن(ع) را در بر گرفت و بوسید، سپس روی زانوی راست خود نهاد و فرمود: "حلم و صبر و هیبت خود را به او بخشیدم." آن‌گاه امام حسین(ع) را در بر گرفت و بوسید و روی زانوی چپ خود نشانید و فرمود: "به او نیز شجاعت، جود و بخشش خود را بخشیدم».17 در روایت دیگری می‌خوانیم، پیامبر(ص) و امام حسین(ع) دست در گردن یکدیگر کردند و رسول ‌خدا(ص)، مدت یک ساعت آن حضرت را می‌بوسید.18 بازی‌کردن رسول اکرم(ص) با کودکان آن حضرت با کودکان خود، امام حسن و حسین(ع)، بازی می‌کرد. نقل کرده‌اند که پیغمبر هر روز صبح، دست علاقه و محبت بر سر فرزندان خود و اولادشان می‌کشید و با امام حسن(ع) بازی می‌کرد.19 ابوهریره می‌گوید: «دیدم رسول اکرم، دست امام حسن و امام حسین را گرفته بود و پاهای آنان، روی پای آن حضرت قرار داشت. به آنان فرمود: "نور دیدگان فاطمه بالا روید. آن‌گاه آنان را می‌بوسید و می‌فرمود: "خدایا! حسن و حسین را دوست دارم.20 ابن‌عمید می‌گوید: «پیامبر، امام حسن و حسین(ع) را به هوا پرت می‌کرد و می‌فرمود: "کوچولو، کوچولو، بالا برو." بچه‌ها نیز از قامت آن حضرت بالا می‌رفتند و پا بر سینة آن حضرت می‌نهادند».21 یعلی بن مره ‌گوید: «رسول خدا(ص) را به غذایی دعوت کرده بودند. ما هم با آن حضرت بودیم. ناگهان امام حسن(ع) را دیدیم که در کوچه، مشغول بازی بود. پیامبر(ص) او را دید. در حضور مردم دوید، دست خود را گشود، تا وی را بگیرد؛ ولی کودک به این طرف و آن طرف می‌دوید و می‌گریخت و رسول‌الله(ص) را می‌خندانید تا این‌که کودک را گرفت. یک دست خود را بر چانة او و دست دیگر را بالای سر وی نهاد. سپس صورت خود را نزدیک صورت آن کودک آورد و او را بوسید و فرمود: حسن از من است و من از اویم. خدا دوست بدارد هرکس را که او را دوست دارد».22 این تذکر لازم است که در بسیاری از روایات نقل شده است که این موضوع دربارة امام حسین(ع) نیز بوده است.23 پیامبر(ص) و مدارا با کودکان نقل شده است که وقتی کودکی را برای دعا کردن یا نام‌گذاری نزد رسول‌خدا(ص) می‌آوردند، آن حضرت برای احترام به بستگانش او را با آغوش باز می‌گرفت و در دامن خود می‌نهاد. گاهی اتفاق می‌افتاد که کودک در دامن پیامبر(ص) ادرار می‌کرد. کسانی که ناظر بودند، با کودک، تندی می‌کردند تا او را از ادرار باز دارند. خاتم انبیا(ص) آنان را منع می‌‌کرد و می‌فرمود: «با تندی و خشونت از ادرار کودک جلوگیری نکنید؛ آن‌گاه کودک را آزاد می‌گذارد تا ادرارش تمام شود».24  هنگامی که دعا و نام‌گذاری به پایان می‌رسید، بستگان کودک در نهایت خوشحالی، فرزند خود را می‌گرفتند و کمترین ناراحتی و آزردگی در رسول‌ اکرم(ص) از ادرار کودکان به وجود نمی‌آمد و پس از آن‌که بستگان کودک می‌رفتند، آن حضرت، لباس خود را می‌شست.25 پیامبر(ص) و عدالت دربارة کودکان یکی از نکاتی که پدران و مادران باید دربارة کودکان در نظر داشته باشند، برقراری عدالت در میان کودکان است؛ زیرا فرزندان باید از همان آغاز، طعم عدالت را بچشند، آن را به خوبی لمس کنند، با آن آشنا شوند و آن را لازمة زندگانی خود و جامعه بدانند و از بی‌عدالتی و ظلم و تبعیض، گریزان باشند؛ زیرا هیچ چیزی در زندگی کودکان، کوچک نیست؛ از این رو کوچک‌ترین امور نیز در اجرای عدالت لازم به نظر می‌رسد. امام علی(ع) در این باره می‌فرماید: «پیامبر مردی را دید که دو کودک داشت. یکی را بوسید و دیگری را نبوسید. آن حضرت فرمود: «چرا بین آنان با عدالت رفتار نمی‌کنی؟».26 انس می‌گوید: «مردی نزد رسول خدا(ص) نشسته بود؛ پسرش آمد و پدر، او را بوسید و روی زانوی خود نشاند. سپس دختر آن مرد آمد و بدون این‌که او را ببوسد، وی را کنار خویش نشاند. پیامبر(ص) فرمود: چرا بین آنان با عدالت رفتار نکردی؟».27 پیامبر(ص) و سوار کردن کودکان یکی از شیوه‌های رفتاری ایشان، این بود که آنان را پشت‌ سر خود و گاهی جلو خویش بر مرکب سوار می‌کرد. جابر، صحابة گران‌قدر پیامبر(ص) می‌گوید: «من بر پیامبر وارد شدم، در حالی که امام حسن و امام حسین(ع) بر پشت آن حضرت سوار بودند. وی با دست و پاهای خود راه می‌رفت و می‌فرمود: مرکب شما نیکو مرکبی است و شما نیز نیکو سوارانی هستید».28 پیامبر(ص) و غذا دادن به کودکان رسول‌ خدا(ص) با فرزندان یارانش نیز مانند فرزندان خودش رفتار می‌کرد و آنان را بر مرکب خود می‌نشاند. عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب می‌گوید: «روزی رسول ‌اکرم(ص) مرا پشت سر خود سوار ‌کرد و حدیثی را برایم فرمود که به هیچ‌کس از مردم باز نخواهم گفت».29 روایت شده است که هرگاه خاتم انبیا(ص) از سفر باز می‌گشت و کودکان را می‌دید، می‌ایستاد و برخی را جلوی خویش و بعضی را پشت خود سوار می‌کرد.30 فضیل بن یسار می‌گوید: «شنیدم که امام باقر(ع) فرمود: "روزی پیامبر(ص) از منزل خارج شد تا کاری انجام دهد. آن حضرت در راه، "فضل بن عباس" را دید و فرمود: «این کودک را پشت سر من سوار کنید. سپس آن کودک را پشت سر پیامبر(ص) سوار کردند و آن حضرت، مواظب او بود».31 عبدالله بن جعفر می‌گوید: «من با "قثم" و "عبیدالله" (فرزندان عباس) بازی می‌کردیم. رسول خدا(ص) از کنار ما گذشت و فرمود: «این کودک (عبدالله بن جعفر) را سوار کنید. مرا جلوی رسول ‌خدا(ص) سوار کردند؛ آن‌گاه فرمود: «این کودک (قثم) را سوار کنید و او را پشت سر حضرت نشاندند».32 رسول اکرم(ص) خود به کودکانش غذا می‌داد. این رفتار، بیان‌گر توجه کامل ایشان به روحیات فرزندانش است. سلمان فارسی می‌گوید: «وارد خانة خاتم انبیا(ص) شدم. امام حسن و حسین(ع) نزد وی غذا می‌خوردند. آن حضرت گاهی لقمه‌ای در دهان امام حسن و گاهی در دهان امام حسین(ع) می‌گذاشت. پس از آن، خوردن غذا به پایان رسید. پیامبر، امام حسن(ع) را بر دوش خود و امام حسین(ع) را بر زانوی خود نهاد؛ آن‌گاه رو به من کرد و فرمود: "ای سلمان! آیا آنان را دوست داری؟" گفتم: "ای رسول‌ خدا! چگونه آنان را دوست نداشته باشم، در حالی که می‌بینم چه اندازه نزد شما مقام و ارزش دارند؟»"33 پیامبر(ص) و سلام‌کردن به کودکان یکی از روش‌های نیکویی که آن حضرت بر جای نهاده است، سلام به کودکان است؛ زیرا کودکان در عین این‌که خردسال‌اند، بازیگوشی دارند و از مسئولیت‌ها گریزان‌اند؛ ولی خوب می‌فهمند و محبت را درک می‌کنند. این شیوة رسول‌ اکرم(ص) بر خلاف دیدگاه گروهی کوتاه‌اندیش و جاهل است که جایی برای کودکان در میان خود نمی‌شناسند و فرزندان را جدای از خود و نا‌چیز می‌دانند. انس بن مالک می‌گوید: «حضرت محمد(ص) در رهگذری با چند کودک خردسال مواجه شد و به آنان سلام کرد و غذا داد».34 وی در حدیث دیگری می‌گوید: «پیامبر نزد ما آمد؛ ما کودک بودیم و او بر ما سلام کرد».35 رسول گرامی اسلام(ص) به کودکان احترام می‌گذاشت و به آنان سلام می‌کرد و تلاش می‌کرد آنان را وارد محیط اجتماع کند. امام باقر(ع) فرمود: «رسول خدا فرموده است: پنج چیز را تا هنگام مرگ ترک نمی‌کنم. یکی از آنها سلام‌کردن بر کودکان است».36 در حدیث دیگر فرمود: «در سلام‌کردن بر کودکان مراقبت دارم تا پس از من به صورت یک سنت در میان مسلمانان بماند و همه بدان عمل کنند».37 وی همیشه در سلام‌کردن پیشی می‌گرفت.38  و هرکس را می‌دید نخست آن حضرت سلام می‌کرد و با او دست می‌داد.39 منابع:
  1. ابن‌کثبر، اسماعیل؛ السیرة النبویة، بیروت، انتشارات دار الکتاب عربی، 1420ق، جزء 40، ج4، ص612.
  2. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، بیروت، انتشارات داراحیاء، بی‌تا، ج104، ص99 و حلی، احمد بن فهد؛ عدة الداعی، مشهد، انتشارات جعفری، بی‌تا، ص61.
  3. طوسی، ابی‌جعفر محمد بن حسن؛ امالی، بغداد، انتشارات نعمان، 1384ق، جزء اول، ج1، ص398 و مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ج82، ص76.
  4. حسینی مرعشی تستری، نورالله؛ احقاق الحق، هند، 1019ق، ج10، ص655.
  5. همان، ص609، 619،621 و 623.
  6. مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ج9، ص254.
  7. النعمانی، محمد عبدالرشید؛ سنن ابن‌ماجه، بیروت، نشر مطبوعات اسلامی، 1419ق، ج2، ص1302.
  8. همان، ص1405.
  9. مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ج104، ص93 و طبرسی، ابی‌نصر حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق، التحقیق علاء آل جعفر، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1414ق، ص421.
  10. ابن شهرآشوب، محمد بن علی؛ مناقب آل ابی‌طالب، بیروت، انتشارات دارالاضواء، 1412ق، جزء اول، ج3، ص234.
  11. مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ج23، ص113.
  12. همان،‌ ج4، ص92، ح16.
  13. همان، ج8، ص142.
  14. ورسی، فاضل؛ ذخایر العقبی، تهران، نشر خادم، 1369، چاپ اول، ص36 و نیز قندوزی حنفی، سلیمان؛ ینابیع الموده، اسوه، انتشارات دارالاسوة، 1416ق، ج1، ص260.
  15. حسینی، سید مرتضی؛ فضائل الخمسه، قم، نشر مرکز الطباعه و النشر للمجمع، 1422ق، ج3، ص127.
  16. طباطبایی بروجردی، حسین؛ الخصال، مشهد، آستان قدس رضوی، ج2، ص76 و ابوالقاسم، علی بن محمد؛ کفایة الاثر، تصحیح محمد کاظم الموسوی، قم، انتشارات دلیل ما، 1430ق، چاپ اول، ص7.
  17. العدنانی الغربخی، علی؛ ربیع الابرار، ‌قم، نشر شریف رضی، 1411ق، چاپ اول، ص513.
  18. ابن‌قیسرانی، شیبانی؛ صحیح مسلم، مکه، نشر دارالباز، ج1، ص145.
  19. طباطبایی، محمدحسین؛ سنن النبی، ترجمة لطیف راشدی، قم، انتشارات تهذیب، 1385ش، ص154 و حلی، احمد بن فهد؛ پیشین، ص61.
  20. مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ج43، ص285 و متقی هندی، علی بن حسام؛ کنز العمال، حیدر آباد، ج7، ص104.
  21. حسینی مرعشی تستری، نورالله، پیشین، ج11، ص293.
  22. مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ج43، ص306.
  23. نوری طبرسی، حسین؛ مستدرک الوسائل، قم، انتشارات مؤسسة آل بیت، 1415ق، ج2، ص626.
  24. صدوق، ابوجعفر محمد؛ معانی الاخبار، تحقیق علی‌اکبر غفاری، بیروت، انتشارات اسلامی، 1361ش، ص‌211 و طبرسی، ابی‌نصر حسن بن فضل؛ پیشین، ص‌115.
  25. طبرسی، ابی‌نصر حسن بن فضل؛ پیشین، ص115 و مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ج16، ص240.
  26. راوندی کاشانی، فضل الله بن علی؛ نوادر راوندی، ترجمة علیرضا کمالی، نشر نجم الهدی، 1383ش، ص6 و مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ج104، ص‌97.
  27. الهیثمی، نورالدین؛ مجمع الزوائد، بیروت، نشر دارالکتب العلمیه، 1988م، ج8، ص‌158 و طبرسی، ابی‌نصر حسن بن فضل؛ پیشین، ص113.
  28. مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ج43، 258.
  29. حنبل، احمد؛ احادیث المهدی من مسند احمد بن حنبل، قم، انتشارات نشر اسلامی، 1417ق، ج1، ص335 و ابن‌قیسرانی، شیبانی؛ پیشین، ج 15، ص‌197..
  30. کاشانی، مولی محسن؛ المحجه البیضاء، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، نشر صدوق، 1340ش، ج3، ص‌366.
  31. صدوق؛ امالی، ج2، ص‌287 و مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ج77، ص135.
  32. هیثمی، نور الدین؛ ج8، ص‌289 و احمد بن حنبل، پیشین، ج1، ص‌337.
  33. همان، ج36، ص304، ح143.
  34. طبرسی، ابی‌نصر حسن بن فضل؛ پیشین، ص31 و مجلسی، محمدباقر؛ پیشین، ج16، ص‌229.
  35. ابن‌ماجه؛ سنن، ج2، ص2220.
  36. صدوق، ابوجعفر محمد؛ عیون اخبار الرضا، ترجمه عبدالحسین رضایی، تهران، انتشارات کتابفروشی اسلامیه، 1396ق، ص235 و طباطبایی بروجردی، حسین؛ علل الشرایع، مشهد، آستان قدس رضوی، 1992م، ص54.
  37. عاملی، شیخ حر؛ وسائل الشیعه، ترجمة شیخ علی صحت، تهران، انتشارات ناس، 1361ش، ج3، ص209.
  38. کمپانی، فضل الله؛ رحمت عالمیان، تهران، نشر دارالکتب الاسلامیه، بی‌تا، چاپ اول، ص663.
  39. سعید الدین، محمد بن مسعود؛ نهایة المسئول فی روایة الرسول، ترجمه عبدالسلام بن علی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ‌1361ش، ج1، ص341.
   
 
3159
| | |
| -1 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود