فرشید شیشه گران
دی 1402

سبک زندگی دینی در سیرة نبوی(اصول دهم تا نوزدهم)

سبک زندگی دینی در سیرة نبوی(اصول دهم تا نوزدهم) پدید آورنده: سید علی شاهچراغی منبع: پایگاه اطلاع رسانی موسسة پژوهشی بنت‌الهدی اصل دهم: بردباری و حلم اصل یازدهم: قناعت اصل دوازدهم: امید اصل سیزدهم: پاکیزگی و بهداشت اصل چهاردهم: شادابی و نشاط اصل پانزدهم: تلاش و فعالیت اصل شانزدهم: عاقبت اندیشی اصل هفدهم: اتقان و محکم کاری اصل هجدهم: پیشگامی و سبقت در امور اصل نوزدهم: قانون گرایی   ۱۰. اصل بردباری و حلم برای یکایک انسان‌ها، به‏ ویژه افرادی که مسئولیت‌های سنگین اجتماعی را به دوش می‌گیرند و با گروه‌های مختلف ارتباط دارند، ضروری است در مسیر آراستگی به صفت حلم و بردباری گام برداشته و تلاش نمایند تا در برابر برخوردهای نا مناسب و ناروا دچار خشم و غضب نگردیده و خود را کنترل نموده و با معیار عقل و منطق، پاسخگوی مخالفان خویش و حتی مغرضان و جاهلان باشند. خصیصه‏ای که قرآن کریم آن را از صفات بارز اهل ایمان برشمرده و بدان سفارش می‌نماید: «وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا؛1 و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند، به ملايمت پاسخ مى‏دهند». و نیز این آیة شریفه: «وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا؛2 و چون بر لغو بگذرند، با بزرگوارى مى‏گذرند». پس هرچه مسئولیت فرد سنگین‌تر باشد، لازم است حلم و بردباری‏ در وجودش تقویت گردد و از همین روست که خداوند حلیم و رحیم، این خصلت ارزشمند و گران­بها را به انبیاء خویش ارزانی می‏دارد و رسول اکرم صلی ­الله علیه و آله به عنوان خاتم رسولان از بالاترین میزان بهره‌مندی از حلم برخوردار می‏شود. شاهد بر این مطلب نیز بردباری­ حضرت رسول صلوات ‏الله علیه و آله در برابر مصائب بسیار سنگین و رنج‌آوری است که بر ایشان وارد گردیده است؛ اذیت و آزاری که کسی را توان تحمل آن نبوده و نخواهد بود و آن‌چه در کتب تاریخ و حدیث نقل شده است، تنها بخشی از این مصائب سخت و طاقت ‏فرسا می‏باشد که به دو نمونهة آن اشاره می‏گردد: جسارتی هولناک قَتاده می‌گوید: «وَ كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ يَطُوفُ فَشَتَمَهُ عُقْبَةُ بْنُ‏ أَبِي‏ مُعَيْطٍ وَ أَلْقَى عِمَامَتَهُ فِي عُنُقِهِ وَ جَرَّهُ مِنَ الْمَسْجِدِ فَأَخَذُوهُ مِنْ يَدِهِ؛3 پیامبر صلی ­الله علیه و آله در حال طواف خانة خدا بود که عُقبة بن ابی معیط، عمامة حضرت را به گردن ایشان انداخت و حضرت را بر زمین ­کشانده و از مسجد خارج ساخت». شکستن پیشانی پیامبر(ص) «قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ عَلَى الصَّفَا وَ نَادَى فِي أَيَّامِ الْمَوْسِم‏: یا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ ثَلَاثاً فَرَمَقَهُ‏ النَّاسُ‏ بِأَبْصَارِهِمْ‏ وَ رَمَاهُ أَبُو جَهْلٍ قَبَّحَهُ اللَّهُ بِحَجَرٍ فَشَجَّ بَيْنَ عَيْنَيْه؛4 در ایام حج، رسول اللّه صلی ­الله علیه و آله، بر کوه صفا ایستادند و سه مرتبه صدا زدند: ای مردم، من فرستادة خداوندم، پس مردم به او خیره شدند و ابوجهل ملعون با سنگ، پیشانی مبارک پیامبر را شکست». اما با وجود این همه اذیت و آزار، در سیرة آن حضرت می‏خوانیم: «كانَ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ، أَحلَمَ النّاسِ وَ أَرغَبَهُم فِي العَفوِ مَعَ القُدرَةِ؛5 رسول خدا صلی ­الله علیه و آله، حلیم‌ترین مردم و مایل‌ترین آن­ها در بخشش به هنگام قدرت بود». که در این رابطه باید گذشت و عفوی که در هنگام گسترش اسلام در برابر معاندان از خود نشان دادند را در نظر داشت. برکات بردباری و حلم برخورداری از روحیة حلم در زندگی و در مواجهه با جهالت­ جاهلان، آثار و برکات فراوانی را به همراه دارد که از آن جمله می­توان به سیادت و بزرگی انسان­ حلیم، اشاره نمود: حضرت رسول اکرم صلی ­الله علیه و آله در تعبیری زیبا در این رابطه می­فرمایند: «كَادَ الْحَلِيمُ‏ أَنْ‏ يَكُونَ‏ نَبِيّا؛6 آدم بردبار نزدیک است که به مقام پیامبری برسد». و در تعبیری دیگر می­فرمایند: «مَنْ‏ حَلُمَ‏ سَاد؛7 فرد حلیم آقاست». و در حدیث دیگری می‌خوانیم: «فَأَمَّا الْحِلْمُ فَمِنْهُ رُكُوبُ الْجَمِيلِ وَ صُحْبَةُ الْأَبْرَارِ وَ رَفْعٌ مِنَ الضِّعَةِ وَ رَفْعٌ مِنَ الخَسَاسَةِ وَ تَشَهِّي الْخَيْرِ وَ تَقَرُّبُ صَاحِبِهِ مِنْ مَعَالِي الدَّرَجَاتِ وَ الْعَفْوُ وَ الْمَهَلُ وَ الْمَعْرُوفُ وَ الصَّمْتُ فَهَذَا مَا يَتَشَعَّبُ لِلْعَاقِلِ بِحِلْمِه؛ثمره و حاصل بردباری، آراسته شدن به خوبی­ها، هم­نشینی با نیکان، ارجمند شدن و عزیز گشتن، رغبت به نیکی، نزدیک شدن  شخص بردبار به درجات عالی، گذشت، آرامش و تأنی، احسان و خاموشی است؛ این­ها ثمرة بردباری و حلم خردمند است». هم‌چنین از آثار حلم که امیرالمؤمنین علیه ­السلام بدان اشاره نموده­اند، دفاع مردم از فرد حلیم می­باشد: «انَ‏ أَوَّلَ‏ عِوَضِ‏ الْحَلِيمِ‏ مِنْ‏ خَصْلَتِهِ أَنَّ النَّاسَ أَعْوَانُهُ عَلَى الْجَاهِل؛9 نتیجه­اى که شخص بردبار مى­گیرد این است که مردم به یارى او در مقابل دشمنش بر مى­خیزند». البته توجه به این مطلب ضروری است که وقتی گفته می‌شود: پیامبر صلی ­الله علیه و آله در مقابل کج ­اندیشان و مغرضان، بردباری و حلم به خرج می­دادند، بدین معنا نخواهد بود که آن­ حضرت هیچ­گاه خشمگین و غضبناک نمی‌گردیدند، بلکه اگر دشمنی­ها در رابطه با شخص ایشان بود، با بزرگواری و حلم آن را پشت سر می­گذاشتند ولی در مواردی که کسی به دین و احکام الهی تعرض روا می‌داشت، هرگز ساکت نمی‌نشستند؛ بلکه خشم و غضب وجود ایشان را فرا می­گرفت، به گونه­ای که آثار خشم در چهرة ایشان آشکار می­شد. چنان‌چه در سیرة حضرت، به این مطلب تصریح شده است: «يَغْضَبُ‏ لِرَبِّهِ‏ وَ لَا يَغْضَبُ‏ لِنَفْسِه؛10 برای پروردگار خشمگین می­شد و نه برای خود». تا جایی که نقل شده است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ‏… إِذَا غَضِبَ‏ خَسَفَ‏ لَوْنُهُ‏ وَ اسْوَد؛11 رسول خدا صلی ­الله علیه و آله هنگام خشم، چهره‌اش می‌گرفت و سیاه می­شد». و یا این روایت: «کَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ إِذَا غَضِبَ احْمَرَّ وَجْهُه؛12 هنگام خشم، صورت پیغمبر سرخ می‌شد». نعمان رازی نیز از امام صادق علیه ­السلام نقل می‌کند که: «انْهَزَمَ النَّاسُ يَوْمَ أُحُدٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فَغَضِبَ‏ غَضَباً شَدِيداً قَالَ وَ كَانَ إِذَا غَضِبَ انْحَدَرَ عَنْ جَبِينِهِ مِثْلُ اللُّؤْلُؤِ مِنَ الْعَرَق؛13 در جنگ احد، مردم از اطراف رسول خدا صلى ­الله عليه و آله می‏گريختند، آن حضرت به سختى خشمگین بود؛ و هرگاه خشم مى­كردند عرقى مانند دانه‌هاى مرواريد، از پيشانى مبارك‌شان سرازير مى‌گشت». هم‌چنین امام سجاد علیه ­السلام در روایتی منشأ خشم حضرت رسول صلی ­الله علیه و آله را احقاق حق افراد معرفی می‏کنند: «وَ لَا تُغْضِبُهُ الدُّنْيَا وَ مَا كَانَ لَهَا إِذَا تُعُوطِيَ الْحَقَّ لَمْ يَعْرِفْهُ أَحَدٌ وَ لَمْ يَقُمْ لِغَضَبِهِ شَيْ‏ءٌ حَتَّى‏ يُنْتَصَرَ لَه؛14 دنيا و آن­ چه به آن وابسته بود، او را به خشم نمى‏آورد و چون به احقاق حقى مى‏پرداخت، تا پيروز شدن حق، چيزى نمى‏توانست خشم او را فرو نشاند». عایشه نیز موارد خشم حضرت را این‌گونه نقل کرده است: «مَا ضَرَبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ خَادِمًا لَهُ قَطُّ ، وَلَا امْرَأَةً له قطّ، وَلَا ضَرَبَ بِيَدِهِ إِلَّا أَنْ يُجَاهِدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ، وَ ما نِيلَ مِنهُ شَي‏ء فَانتَقِمهُ مِن صاحِبِه، إِلّا أَن يَنتَهِكَ مَحارِمَ اللّهِ فَيَنتَقِمَ للّهِ عَزَّ وَ جَلّ؛15 رسول ­الله صلى ­الله علیه و آله، هیچ انسانی، اعم از زن و خدمتکار را با دست خودش نزده است، مگر در شرایطی که در راه خداوند جهاد می­کرد و هرگز به‌ خاطر ضرری که به خود ایشان می­رسید از عاملش انتقام نگرفت، مگر در مواردی که چیزی از حرمت‌ها و حد و حدود خداوندی پایمال می‌شد که در آن صورت به خاطر خداوند خشمگین می­شد و انتقام می­گرفت». اشاره به این مطلب خالی از لطف نیست که واکنش حضرت در مقابل زمینه‌های پیدایش خشم نیز در تاریخ ثبت گردیده است که برای هر انسانی درس آموز می‏باشد: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، إِذَا غَضِبَ وَ هُوَ قَائِمٌ جَلَسَ وَ إِذَا غَضِبَ وَ هُوَ جَالِسٌ اضْطَجَعَ فَيَذْهَبُ غَيْظُه؛16 رسول خدا صلی ­الله علیه و آله هنگامی که غضبناک می­شدند، اگر ایستاده بودند، می­نشستند و اگر نشسته بودند، به پشت می­خوابیدند تا خشم‏شان فرونشیند». و در مواقع بروز خشم، فقط امیرالمؤمنین علیه ­السلام می‌توانست ایشان را آرام نماید: «كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ إِذَا غَضِبَ لَمْ يَجْتَرِئْ أَحَدٌ أَنْ يُكَلِّمَهُ غَيْرُ عَلِي؛17 رسول خدا صلی ­الله علیه و آله به گونه­ای غضبناک و خشمگین می‌شدند که جز علی بن ابیطالب علیه ­السلام  کسی جرأت سخن گفتن با ایشان را نداشت».   ۱۱-  اصل قناعت قناعت از دیگر صفات برجسته‏ای است که زیبایی خود را در زندگانی رسول مکرم اسلام صلی­ الله علیه و آله نمایان ساخته است؛ اصلی که برخی به اشتباه آن را به خرج نکردن و استفاده نکردن از مواهب الهی معنی می‌نمایند، در حالی که در قناعت چیزی که مورد توجه می‏باشد، پرهیز از بد­خرج کردن و هزینه­های بی‏مورد است؛ چون نه خرج کردن مسرفانه در اسلام جایی دارد و نه سخت‏گیری­ و خسّت بی­جا. بنابراین اولین نکته دربارة این اصل مهم و اساسی این است که قناعت، درست خرج کردن و مدیریت مخارج زندگی است تا زندگی­ آدمی با آبرومندی همراه باشد و مقام و جایگاه انسان در مقابل دیگران حفظ گردد. میانه روی در زندگی و معیشت، نشانة کمال و بلوغ فکری و عقلی است، نه نقص و عقب افتادگی انسان و برقراری توازن بین دخل و خرج، از دستوراتی است که نسبت به آن سفارش مؤکد شده است: «وَلاَ تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَلاَ تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ؛18 و دستت را به گردنت زنجير مكن و بسيار [هم] گشاده ‏دستى منما». در این‏ خصوص کلام ارزشمند رسول خدا صلی ­الله علیه و آله به ابوذر، معیاری راهگشاست؛ ابوذر رحمه ­الله می‌گوید: «أَوْصَانِي رَسُولُ اللَّهِ بِسَبْعٍ أَوْصَانِي أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِي وَ لَا أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِي؛19 پیامبر صلی­ الله علیه و آله مرا به هفت خصلت وصیت کرد. از جمله آن که در زندگی دنیا، هرگز به بالادست خود نگاه نکنم، بلکه فرودستان را در نظر بگیرم». زیرا از خصائص نفس انسان این است که هیچ‏گاه به مرتبه­ای که در آن واقع می‏گردد راضی نمی‏شود، بلکه همواره به مرتبه‏ای که فاقد آن است، چشم می‏دوزد؛ وقتی به آن مرحله نیز برسد، به مرتبة دیگری می‏اندیشد و اگر این ویژگی نفس در مسیر صحیح و کمال به کار گرفته نشود، تا انسان را به پست‌ترین درکات نکشاند، دست از جان آدمی بر نخواهد داشت. ارزش قناعت در اسلام چنان عظیم و رفیع است که پیامبر صلی ­الله علیه و آله، قناعت­ پیشگان را سعادتمند معرفی می­کند: «طُوبَى‏ لِمَنْ‏ هُدِيَ‏ لِلْإِسْلَامِ وَ كَانَ عَيْشُهُ كَفَافاً وَ قَنِع؛20 خوشا آن ­كه با اسلام هدايت شود و معيشت او به­ حد كفاف باشد و قناعت پیشه كند». بنابر این آبرومندی انسان، در زندگیِ همراه با قناعت است و در سایة این ویژگی و خصلت پسندیده است که آدمی عزیز و سربلند می­گردد. اما در مقابل، طمع و چشم به مال دیگران دوختن، فرد را ذلیل و سرشکسته خواهد ساخت. هم‏چنین از پیامبر صلی ­الله علیه و آله نقل شده است: «الِاقْتِصَادُ فِي‏ النَّفَقَةِ، نِصْفُ‏ الْمَعِيشَة؛21 میانه‌روی در خرج کردن، نصف معیشت است». حال اگر قناعت چنین نقشی در سعادتمندی انسان دارد، فرد مؤمن نباید به این سرمایة ذی ­قیمت، به راحتی چوب حراج بزند و اعتباری را که ذره ذره جمع کرده است به یک­ باره خرج نموده و هدر دهد، بلکه ضمن باور به این امر که زندگی خوب، زندگی همراه کفاف است، نه بیش­تر، این‏گونه زندگی را از خداوند درخواست نماید؛ همان‏گونه که پیامبر صلی ‏الله علیه و آله آن را از درگاه خداوند متعال مسئلت می‏کردند: «اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مَنْ أَحَبَّ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْعَفَافَ وَ الْكَفَافَ؛22 خدايا! به محمد و آل محمد و به کساني که دوست ­دار محمد و آل محمدند، روزي به اندازة احتياج ‏شان ده و به آن­ها عفت و پاکي عطا کن».   ۱۲. اصل امید در نوشته‏ای از حجت ‏الاسلام و المسلمین قرائتی – که خداوند وجودشان را برای اسلام و مسلمین حفظ فرماید – آمده است، انسان در زندگی خویش همواره با سه نگرانی روبروست: آینده‏‏اش چه خواهد شد؟ در هنگام تنهایی­ چه کند؟ و این که زندگی‌اش چگونه تأمین خواهد گردید. انسان غیر موحّد که باوری به ماوراء طبیعت و خالقیت و ربوبیت خداوند متعال ندارد، به مانند موجودی تنها و بی کس در تنگی و تاریکی دنیا حرکت می‏کند تا مرگ به سراغش بیاید و به خیال واهی خویش آسوده گردد. اما در مقابل، اشخاص موحّد و خداشناس بر اساس ایمان و باور به قدرت و لطف خداوند تبارک و تعالی برای این سه سؤال مهم، جوابی صحیح و روشن دارند که همین نیز موجب رهایی‏ ایشان از نگرانی و دلواپسی می‏گردد. این تفاوت به خوبی گویای میزان آسودگی انسان موحد و معتقد به خداوند می‏باشد و این که متدینین بدون ترس و واهمه از آیندة خویش، آیندة جهان هستی را نیز روشن و نورانی می‏بینند و با امید به آینده به تلاش و فعالیت خود ادامه می‏دهند و ضمن  مبارزه با ترس و نگرانی و نیز ایستادگی و مقاومت، مشکلات را از پیش رو به کنار می‏زنند؛ حتی در جایی که همگان مسیر را مسدود و بن ‏بست می‏دانند معتقدان به مبدأ و معاد، با نور امید به حرکت ادامه می‏دهند و خود را به مقصد می‏رسانند؛ زیرا از نبی مکرم صلوات ‏الله علیه و آله آموخته‏اند در چنین اوضاع و احوالی، از امید بیش‌تری برخوردار باشند؛ «كُن لِما لا تَرجُو أرجى مِنكَ لِما تَرجُو ؛ فإنّ أخِي موسى بنَ عِمرانَ ذَهَبَ لِيَقتَبِسَ نارا فَكَلَّمَهُ رَبُّهُ عزّ و جلّ؛23 به آن‌چه اميدش را ندارى، اميدوارتر باش از آن‏ چه به آن اميد دارى؛ همانا برادرم موسى بن عمران علیه ‏السّلام رفته بود تا آتش بياورد، اما خداوند عزّ و جلّ با او سخن گفت». انسان دین ‏مدار به این امر آگاه است که در فرهنگ اسلام، یأس و نا امیدی از گناهان بزرگ محسوب می‌گردد و وظیفة اوست که به امیدهای واقعی و حقیقی دل بندد و از تخیلات کاذب دوری کند که این‏گونه امور سرابی بیش نیست و فرجامی جز سرگردانی در کویری خشک و سوزان را به دنبال نخواهد داشت. انسان دین ‏باور می‏داند عاملی که ناکامی‌ها و نگرانی‏ها را برطرف می‏سازد، تنها و تنها امید و توکل به خدای بزرگی است که خزائن عالم وجود در اختیار اوست و به هرکس هرچه را بخواهد می‏بخشد و ذره‌ای از منبع فیض او کم نمی‏گردد؛ چنان‌‏چه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم ‏السلام از رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله نقل کرده‏اند: «أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى بَعْضِ أَنْبِيَائِهِ فِي بَعْضِ وَحْيِهِ إِلَيْهِ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَأُقَطِّعَنَّ أَمَلَ كُلِّ مُؤَمِّلٍ غَيْرِي بِالْإِيَاسِ وَ لَأَكْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ فِي النَّارِ وَ لَأُبْعِدَنَّهُ مِنْ فَرَجِي وَ فَضْلِي أَ يُؤَمِّلُ عَبْدِي فِي الشَّدَائِدِ غَيْرِي وَ الشَّدَائِدُ بِيَدِي أَوْ يَرْجُو سِوَايَ وَ أَنَا الْغَنِيُّ الْجَوَادُ بِيَدِي مَفَاتِيحُ الْأَبْوَابِ وَ هِيَ مُغْلَقَةٌ وَ بَابِي مَفْتُوحٌ لِمَنْ دَعَانِي أَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّهُ مَا أَوْهَنَتْهُ نَائِبَةٌ لَمْ يَمْلِكْ كَشْفَهَا عَنْهُ غَيْرِي فَمَا لِي أَرَاهُ بِأَمَلِهِ مُعْرِضا عَنِّي قَدْ أَعْطَيْتُهُ بِجُودِي وَ كَرَمِي مَا لَمْ يَسْأَلْنِي فَأَعْرَضَ عَنِّي وَ لَمْ يَسْأَلْنِي وَ سَأَلَ فِي نَائِبَتِهِ غَيْرِي وَ أَنَا اللَّهُ أَبْتَدِئُ بِالْعَطِيَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ أَ فَأُسْأَلُ فَلَا أُجِيبُ كَلَّا أَ وَ لَيْسَ الْجُودُ وَ الْكَرَمُ لِي أَ وَ لَيْسَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ بِيَدِي فَلَوْ أَنَّ أَهْلَ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ أَرَضِينَ سَأَلُونِي جَمِيعاً فَأَعْطَيْتُ كُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ مَسْأَلَتَهُ مَا نَقَصَ ذَلِكَ مِنْ مُلْكِي مِثْلَ جَنَاحِ بَعُوضَةٍ وَ كَيْفَ يَنْقُصُ مُلْكٌ أَنَا قَيِّمُهُ فَيَا بُؤْساً لِمَنْ عَصَانِي وَ لَمْ يُرَاقِبْنِي؛24 خداوند، به یکی از پیامبرانش وحی فرستاد: به عزّت و جلالم سوگند، آرزوی هر آن کس را که به غیر من آرزو بندد، به یأس مبدّل می‏سازم و جامة خواری در میان مردم بر او می‏پوشانم و از گشایش و فضل خویش، دورش می‌گردانم. آیا بنده‏ام در سختی‌ها به غیر من آرزو می‌بندد، یا به کسی جز من امیدوار می‏شود، در حالی که بی‌نیاز بخشنده، من هستم و کلید درهای بسته، در دست من است و درِ خانه‏ام به روی هرکس که مرا بخواند، باز است؟ آیا نمی‏داند هر مصیبتی که او را از پا در آورد، جز من، کسی نمی‌تواند آن مصیبت را از او برطرف سازد؟ پس چه شده است که می‏بینم آرزویش، او را از من روی گردان ساخته است، در حالی که من به واسطة بخشش و کَرَم خویش، آن‏چه را درخواست نکرده بود، به او عطا کرده‌ام؟! حال از من روی گردانده و در مصیبتی که به او رسیده، از من درخواست نمی‏کند و دستِ خواهش به سوی غیر من دراز کرده است. در حالی که منم خدایی که پیش از درخواست، عطا می‌کنم. پس آیا اگر از من درخواست شود، اجابت نمی‏کنم! هرگز، آیا بخشش و کَرَم، متعلّق به من نیست! آیا دنیا و آخرت، در دست من نیست! اگر اهل هفت آسمان و زمین، همگی از من بخواهند و من درخواست یکایک آن ‏ها را برآورم، به قدر بال پشه‏ای از ملک من نمی‌کاهد. چگونه ملکی که من صاحب آنم، کاستی یابد؟ پس نگون بخت کسی است که مرا نافرمانی کند و مرا در نظر نگیرد».
  1. فرقان/۶۳
  2. فرقان/۷۳
  3. بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۰۴
  4. سفينة البحار، ج‏۱، ص۷۳
  5. وسائل الوصول الی شمائل الرسول، ص ۲۱۶
  6. بحار الأنوار، ج‏۴۳، ص۷۰
  7. تحف العقول، ص۸۰
  8. تحف العقول، ص۱۶
  9. بحار الأنوار، ج‏۶۸، ص۴۲۵
  10. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج‏۱، ص۱۴۶
  11. بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۳۲
  12. بحار الانوار، ج۱۶، ص۲۳۳
  13. الكافي، ج‏۸، ص۱۱۰
  14. مكارم الأخلاق، ص۱۱
  15. حلية الأبرار في أحوال محمد و آله الأطهار عليهم السلام، ج‏۱، ص۳۱۰
  16. بحار الانوار، ج۷۰، ص۲۷۲
  17. بحار الأنوار، ج‏۳۸، ص۲۹۸
  18. اسراء/۲۹
  19. خصال، ج۲، ص۳۴۵
  20. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۱۵، ص۲۳۱
  21. منية المريد، ص۲۵۸
  22. الكافي، ج‏۲، ص۱۴۰
  23. كنز العمّال، ح۵۹۰۴
  24. بحار الأنوار، ج‏۶۸، ص۱۵۴
  ۱۳. اصل پاکیزگی و بهداشت اسلام در مقایسه با دیگر شرایع آسمانی، بیش‌ترین اهمیت را به پاکیزگی و بهداشت عمومی داده و پیروان خود را بدان ترغیب نموده است. دستورات دینی در این رابطه به ‏قدری زیاد و متعدد است که کسی نمی‌تواند گمان این را داشته باشد که بهداشت و نظافت، سوغات مغرب زمین است و از اروپا به کشورهای اسلامی آمده است؛ بلکه آن‌چه را غرب در زمینة بهداشت و پاکیزگی دارد از برکت اسلام می‏باشد؛ مسأله‏ای که خود غربی‌ها نیز به آن اعتراف نموده‏ و دانشمندانی هم‏ چون گوستاولوبون در کتاب تمدن اسلام و غرب به آن تصریح کرده‏اند. سخن زیبا و جاودانة پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله نمونه‏ای از این‏گونه تأکیدات می‌باشد؛ کلامی ماندگار که به بهداشت عمومی هم ‏چون بهداشت فردی سفارش می‌نماید: «إنّ اللَّه تعالى طيّب يحبّ الطّيب نظيف يحبّ النّظافة، كريم يحبّ الكرم، جواد يحبّ الجود فنظّفوا أفنيتكم و لا تشبّهوا باليهود؛1 خداوند خوشبو است و بوى خوش را دوست دارد، پاكيزه است و پاكيزگى را دوست دارد، بزرگوار است و بزرگوارى را دوست دارد، بخشنده است و بخشش را دوست دارد، پس جلوی خانه‏هاى خويش را پاكيزه سازيد و مانند يهودان مباشيد». آن رسول الهی به عنوان آورنده و مروج مکتب حیات بخش اسلام، نسبت به این امر سفارش می‌کردند و خود، بیش‏ترین پایبندی را در امر نظافت و آراستگی به خرج می‏دادند و در مقام عمل اثبات ‏نمودند که آراستگی خصیصه‏ای جدا نشدنی در شخصیت ایشان است؛ تا حدی که نقل شده است در هنگام مسافرت و به منظور حفظ آراستگی و نظافت، پنج چیز را همراه خویش می‏بردند: «أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ كَانَ إِذَا سَافَرَ حَمَلَ مَعَهُ خَمْسَةَ أَشْيَاءَ الْمِرْآةَ وَ الْمُكْحُلَةَ وَ الْمِذْرَى وَ السِّوَاكَ وَ الْمُشْطَ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى وَ الْمِقْرَاض؛2 پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله همواره در سفرها پنج چیز را همراه خود داشتند، آینه و سرمه و چنگال و مسواک و شانه و در روایتی دیگر قیچی نیز ذکر شده است». آراستگی ظاهری حفظ وضعیت ظاهری سر و صورت و نیز لباس، مخصوصاً به هنگام حضور در جمع، از ویژگی‏ها و صفات بارز نبی مکرم صلّى ‏اللّه علیه و آله بوده است؛ در این زمینه نقل شده است: «و كَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ يَنْظُرُ فِي الْمِرْآةِ وَ يُرَجِّلُ جُمَّتَهُ وَ يَتَمَشَّطُ وَ رُبَّمَا نَظَرَ فِي الْمَاءِ وَ سَوَّى جُمَّتَهُ فِيهِ وَ لَقَدْ كَانَ يَتَجَمَّلُ لِأَصْحَابِهِ فَضْلًا عَنْ تَجَمُّلِهِ لِأَهْلِه؛3 پیامبر صلّى‏ اللّه علیه و آله همیشه خود را در آینه نگاه می‏کرد و موی سرش را شانه می‏زد و گاهی هم به جای آینه در ظرف آب نگاه می‌کرد و موی سر را مرتب می‌ساخت؛ علاوه بر این ‏که خود را برای خانواده آراسته و مهیا می‌کرد، برای برادران دینی هم خود را می‏آراست». و هنگامی که از ایشان سؤال می‏شد، چرا خودتان را می‏آرایید؟ می‏فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ مِنْ عَبْدِهِ إِذَا خَرَجَ إِلَى إِخْوَانِهِ أَنْ يَتَهَيَّأَ لَهُمْ وَ يَتَجَمَّل؛4 خدا دوست دارد هنگامى كه بندة مؤمنش به نزد برادر خود مى‏رود، خود را مرتّب و آراسته كند». این روايت را نیز امام صادق علیه ‏السلام از پدر بزرگوارشان امام محمّد باقر علیه ‏السّلام نقل کرده‏اند: «وَقَفَ رَجُلٌ عَلَى بَابِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ يَسْتَأْذِنُ عَلَيْهِ قَالَ فَخَرَجَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فَوَجَدَ فِي حُجْرَتِهِ رَكْوَةً فِيهَا مَاءٌ فَوَقَفَ يُسَوِّيَ لِحْيَتَهُ وَ يَنْظُرُ إِلَيْهَا فَلَمَّا رَجَعَ دَاخِلًا قَالَتْ لَهُ عَائِشَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْتَ سَيِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَقَفْتَ عَلَى الرَّكْوَةِ تُسَوِّي لِحْيَتَكَ وَ رَأْسَكَ قَالَ يَا عَائِشَةُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ إِذَا خَرَجَ عَبْدُهُ الْمُؤْمِنُ إِلَى أَخِيهِ أَنْ يَتَهَيَّأَ لَهُ وَ أَنْ يَتَجَمَّل؛5 مردى برد در خانة پيامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله ايستاد و اجازة ورود خواست. چون پيامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله خواست بيرون آيد، در اطاق، كاسة چرمين كوچكى ديد كه آب داشت، كمى ايستاد و در آن نگاه كرد تا محاسن خود را صاف و مرتّب كند؛ هنگامى كه به درون خانه بازگشت، عائشه گفت: يا رسول اللَّه، تو سرور فرزندان آدمى، و فرستادة پروردگار جهانيانى، در برابر اين كاسة چرمين مى‏ايستى و سر و ريشت را صاف مى‏كنى؟! حضرت فرمود: اى عايشه، خدا دوست دارد هنگامى كه بندة مؤمنش به نزد برادر خود مى‏رود، خود را مرتّب و آراسته كند. خوش ‏بویی از نشانه‏ها و علائم آراستگی انسان، استفاده از عطر و مواد خوشبو کننده است که نشاط فرد و اطرافیان را موجب می‏گردد؛ امری که در اسلام و سیرة نبی مکرم صلوات‏ الله علیه و آله از ارزشی خاص برخوردار است، به گونه‏ای که حتی پرداخت پول زیاد برای خریدن عطر، اسراف محسوب نمی‏گردد. امام صادق علیه ‏السّلام در این خصوص می‏فرمایند: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ يُنْفِقُ عَلَى الطِّيبِ أَكْثَرَ مِمَّا يُنْفِقُ عَلَى الطَّعَامِ؛6 رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله بیش‏تر از مقداری که برای خوراک خرج می‌کردند‏، برای عطر پول می‏دادند». و بدان حد از عطر استفاده می‌کردند که در شب‏های تاریک، از رایحة خوشی که داشتند، ایشان را می‌شناختند؛ «وَ كَانَ يُعْرَفُ فِي اللَّيْلَةِ الْمُظْلِمَةِ قَبْلَ أَنْ يُرَى بِالطِّيبِ فَيُقَالُ هَذَا النَّبِيُّ (ص)؛7 در شب تاريک، پيش از آن‏ که مردم آن حضرت را ببينند، از بوي عطر آن حضرت، متوجه حضور آن جناب مي‏شدند و می­گفتند این شخص، پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله است». و عطر دل ‏انگیزشان، به مشام رهگذران می‌رسید؛ «لَمْ يَمْضِ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فِي طَرِيقٍ فَيَتْبَعُهُ أَحَدٌ إِلَّا عَرَفَ أَنَّهُ سَلَكَهُ مِنْ طِيبِ عَرَقِهِ؛8 رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از راهي عبور نمي‏کردند، مگر اين ‏که کساني که از آن ‏جا مي‏گذشتند از عطر عرق آن حضرت، متوجه مي‏شدند که ایشان از آن محل عبور کرده است». یک روز در میان از عطر استفاده می‏کردند؛ به ویژه روزهای جمعه و به هنگام رفتن به سوی نماز جمعه. به علی علیه ‏السّلام نیز می‏فرمودند: «يَا عَلِيُّ عَلَيْكَ بِالطِّيبِ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ فَإِنَّهُ مِنْ سُنَّتِي؛9 ای على، عطر زدن در روزهاى جمعه را ترك مكن، كه همانا از سنّت من است».‏ و این سفارش را از فرشتة وحی، جبرئیل نقل می‏کردند: «قَالَ لِي حَبِيبِي جَبْرَئِيلُ علیه‌السلام تَطَيَّبْ يَوْماً وَ يَوْماً لَا وَ يَوْمَ الْجُمُعَةِ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ لَا تَتْرُكْ لَه؛10 حبیبم جبرئیل علیه ‏السّلام گفت: یک روز عطر بزن و یک روز نزن و در روز جمعه عطر لازم است و آن را ترک مکن». علاقة حضرت به عطر تا حدی است که اگر کسی آن را تعارف می‌کرد، ردّ نمی‏کردند؛ على عليه ‏السلام در این ‏باره می‏فرمایند: «أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ كَانَ لَا يَرُدُّ الطِّيبَ وَ الْحَلْوَاء؛11 پيامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله عطر و شيرينى را [كه به ايشان تعارف مى‌شد] ردّ نمى­كرد». مسواک زدن بهداشت دهان و دندان یکی از اقدامات مهم جهت حفظ سلامتی است؛ امروزه پزشکان، بسیاری از بیماری‌های قلبی را ناشی از شرائط بد دندان‏ها و لثه می‏دانند تا جایی که در آزمایشات مربوط به عمل قلب، اولین اقدام پزشکی اطمینان از سلامت دندان‏هاست. حال بنگرید به سفارش پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله در ضرورت مسواک به امیر المؤمنین علیه ‏السلام: «يَا عَلِيُّ السِّوَاكُ مِنَ السُّنَّةِ وَ مَطْهَرَةٌ لِلْفَمِ وَ يَجْلُو الْبَصَرَ وَ يُرْضِي الرَّحْمَنَ وَ يُبَيِّضُ الْأَسْنَانَ وَ يَذْهَبُ بِالْحَفْرِ وَ يَشُدُّ اللِّثَةَ وَ يُشَهِّي الطَّعَامَ وَ يَذْهَبُ بِالْبَلْغَمِ وَ يَزِيدُ فِي الْحِفْظِ وَ يُضَاعِفُ الْحَسَنَاتِ وَ تَفْرَحُ بِهِ الْمَلَائِكَة؛12 ای علی مسواک زدن از سنت پیامبران است، دهان را پاک می‌کند و بینایی را تقویت می‌کند و خداى رحمان را خوشنود سازد و دندان‏ها را سفيد كند و چرك دندان را ببرد و لثه را محكم كند و خوراك را گوارا مي‏نمايد و بلغم را مي‏برد و حافظه را زياد كند و به کارهاى نيك به خاطر مسواك چند برابر پاداش داده شود و فرشتگان با آن خوشحال شوند». و نیز این روایت: «وَ فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام يَا عَلِيُّ عَلَيْكَ بِالسِّوَاكِ وَ إِن‏ اسْتَطَعْتَ أَنْ لَا تُقِلَّ مِنْهُ فَافْعَلْ فَإِنَّ كُلَّ صَلَاةٍ تُصَلِّيهَا بِالسِّوَاكِ تَفْضُلُ عَلَى الَّتِي تُصَلِّيهَا بِغَيْرِ سِوَاكٍ أَرْبَعِينَ يَوْما؛13 پيامبر خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله به علی علیه ‏السّلام وصیت فرمود: بر تو باد مسواك زدن؛ اگر توانستى كه از اين كار كم نكنى چنين كن؛ زيرا هر نمازى كه با مسواك زدن بخوانى از چهل روز نمازى كه بى مسواك بگزارى برتر است». و یا این روایت: «أَنَّهُ لَا يَنَامُ إِلَّا وَ السِّوَاكُ عِنْدَ رَأْسِهِ فَإِذَا نَهَضَ بَدَأَ بِالسِّوَاكِ وَ قَالَ ص لَقَدْ أُمِرْتُ بِالسِّوَاكِ حَتَّى خَشِيتُ أَنْ يُكْتَبَ عَلَي؛14 پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نمی‏خوابید مگر آن ‏که مسواک را کنار سرش می‏گذاشت؛ هر وقت بیدار می‌شد ابتدا مسواک می‏زد و می‏فرمود: من به مسواک امر شدم تا جایی که ترسیدم بر من فرض شود». نکتة جالب این ‏جاست که آن حضرت به شیوه و روش مسواک زدن و کیفیت آن نیز توجه دقیق داشته‏اند: «كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ إِذَا اسْتَاكَ اسْتَاكَ عَرْضاً وَ كَانَ يَسْتَاكُ كُلَّ لَيْلَةٍ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مَرَّةً قَبْلَ نَوْمِهِ وَ مَرَّةً إِذَا قَامَ مِنْ نَوْمِهِ إِلَى وِرْدِهِ وَ مَرَّةً قَبْلَ خُرُوجِهِ إِلَى صَلَاةِ الصُّبْحِ وَ كَانَ يَسْتَاكُ بِالْأَرَاكِ أَمَرَهُ بِذَلِكَ جَبْرَئِيل؛15 پيامبر خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله هرگاه مسواك مى‏زد، از عرض مى‏زد و شبى سه بار مسواك مى‌زد: يك بار پيش از خواب، يك بار وقتى كه از خواب براى راز و نياز برمى‌خاست و يك بار پيش از آن كه براى نماز صبح بيرون رود. آن حضرت به دستور جبرئيل با چوب درخت اراك، مسواك مى‌زد». پاکیزگی بدن رعایت تمیزی و پاکیزگی بدن از دیگر موضوعاتی است که در اسلام مورد توجه قرار گرفته است که دستورات وارده در زمینة طهارت و شستشوی بدن به ویژه غسل‏های واجب و مستحب دلیلی روشن بر این مدعاست. مسأله‏ای که نبی مکرم صلوات ‏الله علیه و آله نسبت به رعایت آن مراقبت کامل داشتند و با آراستگی در اجتماع حاضر می‏گردیدند؛ چنان‌چه از امیرالمؤمنین علیه ‏السلام نقل شده است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ يُرَجِّلُ شَعْرَهُ وَ أَكْثَرُ مَا كَانَ يُرَجِّلُ شَعْرَهُ بِالْمَاءِ وَ يَقُولُ كَفَى بِالْمَاءِ طِيباً لِلْمُؤْمِن؛16 حضرت رسول صلّى ‏اللّه علیه و آله همواره موهای خود را شانه می‏زدند و بیش‌تر اوقات آن را با آب صاف می‏کردند و می‌فرمودند: آب، برای پاکیزگی مؤمن کافی است». و اگر فردی را مشاهده می‏کردند که ظاهری آلوده و کثیف دارد، او را سرزنش نموده و می‏فرمودند: آب که در اختیار داشتی! شستشوی دهان، استنشاق و بردن آب به داخل بینی، گرفتن ناخن‌ها، کوتاه کردن شارب، زدودن موهای زائد زیر بغل و شرمگاه، شستشوی بدن، نظافت و تمیزی لباس از جمله دستوراتی است که در روایات متعدد نسبت به آن‏ سفارش شده است؛ چنان‌چه پیامبر صلوات‏ الله علیه و آله نسبت به از بین بردن موهای زائد و گرفتن ناخن‏ها در هر هفته و کوتاه کردن موی شارب و بلند نکردن موی سر و ریش – بیش از حد معمول و متعارف – توصیه کرده و بدان اهتمام می‏ورزیدند: «وَ كَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ يُقَلِّمُ أَظْفَارَهُ وَ يَقُصُّ شَارِبَهُ- يَوْمَ الْجُمُعَةِ قَبْلَ أَنْ يَخْرُجَ إِلَى الصَّلَاة؛17 پیامبر صلی ‏الله علیه و آله روزهای جمعه قبل از حرکت به سوی نماز جمعه، موها و ناخن‏های خویش را کوتاه می‎کردند». و شستشوی بدن در هر هفته را، حق خدا بر می‏شمردند: «حَقٌّ للهِ علَى كُلِّ مُسْلِمٍ، أنْ يَغْتَسِلَ في كُلِّ سَبْعَةِ أيَّامٍ يَوْمًا يَغْسِلُ فيه رَأْسَهُ وجَسَدَهُ؛18 حق خدا بر هر مسلمانى اين است كه هر هفت روز يك بار غسل كند و سر و تن خود را بشويد». رعایت بهداشت در هنگام خوردن و آشامیدن از امام صادق علیه ‏السلام نقل گردیده است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ يُعْجِبُهُ أَنْ يَشْرَبَ فِي الْقَدَحِ الشَّامِيِّ وَ يَقُولُ هُوَ مِنْ أَنْظَفِ آنِيَتِكُم؛19 پيامبر اکرم صلّى ‏اللّه علیه و آله دوست‌ داشت‌ از ظروف‌ شامى‌، آب‌ بنوشد و مى‌فرمودند: اين‌ ظروف از نظيف‌ترين‌ ظرف‌هاى‌ شماست». و نیز این نقل که میزان دقت نبی مکرم اسلام را در هنگام خوردن غذا نشان می‏دهد: «و كان إذا أكل الخبز و اللّحم خاصّة غسل يديه غسلا جيّدا ثمّ يمسح بفضل الماء على وجهه و كان يشرب في ثلاث دفعات، له فيها ثلاث تسميات و في أواخرها ثلاث تحميدات و كان يمصّ الماء مصّا و لا يعبّ عبّا، و ربما كان يشرب في نفس واحد حتّى يفرغ و لا يتنفّس في الإناء بل ينحرف عنه؛20 پیامبر اکرم صلّى ‏اللّه علیه و آله مخصوصاً زمان میل کردن گوشت و نان، به طور کامل دو دست خود را می‌شست، سپس با آبی که در دست‌شان مانده بود، به صورت مبارک خویش دست می‌کشید؛ و هنگامی که آب ميل مي‏کرد به سه نفس مي‏آشاميد و در هرنفس، در آغاز بسم ­اللَّه و در پايان الحمدللَّه مي‌گفت. پيامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله آب را نمي‏بلعيد، بلکه مي‏مکيد. گاهی نیز با يک‌ نفس‌ مى‌نوشيد، اما در ظرف آب نفس نمي‏کشيد، بلکه هروقت مي‏خواست نفس بکشد، آن را از دهان دور نگه مي‏داشت». از انس نیز نقل شده است: «وَ كَانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ يَغْسِلُ يَدَيْهِ مِنَ الطَّعَامِ حَتَّى يُنَقِّيَهُمَا فَلَا يُوجَدَ لِمَا أَكَلَ رِيح؛21 پیامبر اکرم صلّى ‏اللّه علیه و آله هنگامی که غذا می‏خورد، دو دست خود را به گونه‏ای می‏شست که حتی بوی غذا از دستش برطرف می‏شد». پاکیزگی محیط زیست توجه اسلام به حقوق مردم موجب گردیده است نسبت به پاکیزگی محیط زیست و پرهیز از آلودگی مراکز عمومی که محل رفت و آمد افراد مختلف می‏باشد، با سفارشات متعددی روبرو باشیم که خود دلیل دیگری بر جایگاه بهداشت و نظافت در دین الهی می‏باشد. از امیرالمؤمنین علی علیه ‎السلام نقل گردیده است: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ … أَنْ يَبُولَ أَحَدُكُمْ فِي الْمَاءِ الرَّاكِدِ فَإِنَّهُ مِنْهُ يَكُونُ ذَهَابُ الْعَقْل؛22 پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله از بول کردن در آب راکد نهی کرد، چرا که عقل را زایل می‌کند». و نیز این روایت: «لَعَنَ اللَّهُ الْمُتَغَوِّطَ فِي ظِلِّ النُّزَّلِ؛23 خدا لعنت کند کسی را که در سایة (درخت یا بنای) محل استراحت کاروان‌ها قضای حاجت کند». امام سجاد علیه‏ السّلام در همین زمینه به مردی که از ایشان پرسیده بود: افراد غریب و ناآشنا به شهر، کجا تطهیر نمایند؟ فرمودند: «يَتَّقُونَ شُطُوطَ الْأَنْهَارِ وَ الطُّرُقَ النَّافِذَةَ وَ تَحْتَ الْأَشْجَارِ الْمُثْمِرَةِ وَ مَوَاضِعَ اللَّعْنِ فَقِيلَ لَهُ وَ أَيْنَ مَوَاضِعُ اللَّعْنِ قَالَ أَبْوَابُ الدُّور؛24 از کرانه‏های رودها و راه‌های پررفت و آمد و زیر درختان میوه و مکان‌های لعن خودداری شود. به‏ حضرت گفته شد: مکان‏های لعن کجا است؟ حضرت فرمود: درب منازل». رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله در صحنة اجتماع تا بدان حد مراقب حفظ بهداشت و حق مردم بودند که حتی به هنگام عطسه، دست‏ و یا لباس‌شان را جلوی دهان مبارک می‏گرفتند: «كانَ رسول الله صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ إذا عَطَسَ غَطّى وَجهَهُ بِيَدِهِ أو بِثَوبِهِ؛25 رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله هنگامی که عطسه می‌کردند، صدایشان را پایین می­آوردند، و با دست یا لباس ‏ می‌پوشانیدند».
  1. نهج الفصاحة، ص۲۹۶، ح۷۰۳
  2. بحار الأنوار، ج‏۷۳، ص۲۳۹
  3. مكارم الأخلاق، ص۳۴
  4. وسائل الشيعة، ج‏۵، ص۱۱
  5. بحارالانوار، ج۷۶، ص۳۰۷
  6. بحار الأنوار، ج‏۱۶، ص۲۴۸
  7. بحار الأنوار، ج‏۱۶، ص۲۴۸
  8. بحار الأنوار، ج‏۱۶، ص۱۷۲
  9. مكارم الأخلاق، ص۴۳
  10. الكافي، ج‏۶، ص۵۱۱
  11. الكافي، ج‏۶، ص۵۱۳
  12. وسائل الشيعة، ج‏۲، ص۹
  13. مكارم الأخلاق، ص۵۰
  14. بحار الأنوار، ج‏۷۳، ص۲۰۲
  15. بحار الأنوار، ج‏۷۳، ص۱۳۵
  16. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۱، ص۴۰۸
  17. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۶، ص۴۶
  18. نهج الفصاحة، ص۴۴۸
  19. المحاسن، ج‏۲، ص۵۷۷
  20. المحجة البيضاء، ج۴، ص۱۳۹
  21. بحار الأنوار، ج‏۱۶، ص۲۴۶
  22. مكارم الأخلاق، ص۴۲۴
  23. من لا يحضره الفقيه، ج‏۱، ص۲۵
  24. من لا يحضره الفقيه، ج‏۱، ص۲۵
  25. محجة البیضاء، ج۴، ص۳۹۵
  ۱۴. اصل شادابی و نشاط از مشکلات بغرنج و دشواری که جوامع کنونی از آن رنج می‏برند و بسیاری از زندگی‌ها را دست‏خوش مشکل کرده است، بیماری افسردگی می‌باشد. گرفتاری و مشکلی که در وجود بسیاری از انسان‏ها ریشه دوانده و زندگی را برای ایشان به جهنّمی از یأس و نا امیدی تبدیل نموده است؛ تا جایی که برخی افراد تحمّل زندگی رنج‏آور و غم ‏آلود خویش را نداشته و تنها راه فراری که پیش روی خود می‌بینند، خودکشی می‌باشد. این بیماری اگر چه در کشورهای غربی به سبب بحران نبود امید به آینده گسترش هولناکی داشته است، اما متأسفانه کشورهای اسلامی نیز شاهد شیوع آن در ممالک خویش می‏باشند و به تهدیدی جدّی برای آنان بدل گشته است و شکست‏ و ناکامی‏ در زندگی‏ شخصی، خانوادگی، وضعیت اقتصادی، تحصیل، ازدواج و سایر امور را به ارمغان آورده است. به دلیل آثار مخرب این معضل برآنیم تا برخی عوامل و راه‏هایی که در سخنان جاویدان اولیاء دین جهت ایجاد نشاط و شادمانی مطرح گردیده است را متذکر گردیم، به امید این که با تبعیت از دستورات قرآن و عترت، شاهد این‌گونه مشکلات نباشیم: ایمان و اعتقاد به خدا همان‏طور که از آیة بیست و هشتم سورة مبارکة رعد استفاده می‌شود، بهترین راه مقابله با این بیماری ویران‏گر، ایمان و توکّل به خداوند متعال می‏باشد: «أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛1 آگاه باش كه با ياد خدا د‏ل‏ها آرامش مى‏يابد». وجودی سراسر رحمت و مهربانی که همة مشکلات و گرفتاری‏ها به لطف او حلّ و تمامی غم‏ها و رنج‏ها با نظر رحمتش پایان می‏یابد و بدون عنایتش، زندگی برای انسان جز تلخ ‏کامی نخواهد بود: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا؛2 و هركس از ياد من دل بگرداند زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت». پروردگاری که دین را برای بشریت فرستاد تا انسان‏ها با توجه به این برنامة جامع، با نشاط و به دور از کسالت، برای زندگی‏ سراسر آرامش و آسایش، خود را آماده و مهیا سازند. یقین و رضا امام صادق علیه ‏السلام نیز از پدران بزرگوار خویش نقل می‏کند که پیامبر صلوات ‏الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه ‏السلام فرمودند: «يَا عَلِي‏ … إِنَّ اللَّهَ بِحُكْمِهِ وَ فَضْلِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَ الْفَرَحَ فِي الْيَقِينِ وَ الرِّضَا وَ جَعَلَ الْهَمَّ وَ الْحَزَنَ فِي الشَّكِّ وَ السَّخَط؛3 ای علی … خداوند به حکمت و فضل خویش آسایش و شادى را در یقین و رضا قرار داده و غم و اندوه را در تردید و غضب ودیعه نهاده است». حسن خلق امیرالمؤمنین علیه ‏السلام می‌فرمایند: «بِحُسْنِ الْأَخْلَاقِ يَطِيبُ الْعَيْش؛4 با خوش اخلاقی است که زندگی پاکیزه [و دل ‏پذیر] می‌شود». مطلبی که امام صادق علیه ‎السلام نیز بدان تأکید ورزیده‌اند: «لَا عَيْشَ أَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ؛5 زندگی‏ای دلپذیرتر از خوش اخلاقی نیست». تبسم و خنده در حالات پیامبر صلوات‏ الله علیه و آله به هنگام مواجهه با اصحاب نقل شده است: «و كان أكثر الناس تبسّما و ضحكا في وجوه أصحابه، و تعجّبا ممّا تحدّثوا به، و خلطا لنفسه بهم‏ و لربّما ضحك حتّى تبدو نواجذه؛6 پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله بیش از همه، لبخند داشت و بر روی یارانش لبخند می‌زد و از آن‏چه می­گفتند تعجب می­کرد. شخصاً به جمع‌شان وارد می‌شد و چه بسا می­خندید تا جایی که دندان‌های جلویی ایشان نمایان می­شد». ابودرداء می‏گوید: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه إِذَا حَدَّثَ بِحَدِيثٍ تَبَسَّمَ فِي حَدِيثِه؛7 رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله هرگاه لب به سخن مى­گشود، با لبخند همراه بود». سماک بن حرب نیز در مورد مجالسی که پیامبر صلوات ‏الله علیه و آله در آن حضور پیدا می‏کردند، این‏طور نقل می‏کند: «قلت لجابر بن سمرة: أكنت تجالس رسول اللّه صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه ؟ قال: نعم، قال: كان طويل الصمت، قليل الضحك، و كان اصحابه ربما تناشدوا عنده الشعر و الشى‏ء من امورهم فيضحكون و ربما تبسم؛8 به جابر بن سمره گفتم: آیا هم ‏نشین رسول‏ اللّه صلّى ‏اللّه علیه و آله بوده­ای؟ گفت: بله، پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله سکوتش طولانی و خنده‌اش کم بود، دور ایشان جمع می‏شدند، یکی شعر و دیگری چیز دیگری می‌گفت و می‏خندیدند و پیامبر هم تبسم می‏کردند». شوخی و مزاح شوخی و مزاح نیز از اموری است که می‏تواند درمان مؤثری برای افسردگی و کسالت باشد؛ عملی که در اسلام سفارش به آن شده است و پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله به آن مبادرت می‏نمودند. ایشان با اطرافیان و اصحاب خود شوخی می‌کردند و با خندیدن آنان می‌خندیدند و در هنگام روبرو شدن با افراد، تبسّم، نشاط و شادابی را به آنان منتقل می‏ساختند؛ البته همواره در انجام شوخی و مزاح، اصول و قواعدی را در نظر می‏گرفتند تا به محدودة گناه وارد نشده و آبروی اشخاص حفظ گردد؛ چنان‏چه خود می‌فرمایند: «إِنِّي لَأَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّا؛9 من مزاح و خوش طبعي مي‌كنم، ولي جز حق نمي‌گويم». و سفارش می‏کردند: «الْمُؤْمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ وَ الْمُنَافِقُ قَطِبٌ غَضِب؛10 مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى». امیرالمؤمنین علیه آلاف ‏التحیۀ و الثناء در این‏ باره می‌فرمایند: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذَا رَآهُ مَغْمُوماً بِالْمُدَاعَبَة؛11 پيامبر خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله وقتي شخصي از يارانش را اندوهگين مي‏ديد،‌ همانا او را با شوخي شاد مي‏كرد». از امام صادق علیه ‏السّلام نیز نقل گردیده است: «لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه يُدَاعِبُ الرَّجُلَ يُرِيدُ أَنْ يَسُرَّه؛12.  پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله با افراد به قصد خوشحال‏ کردن آنان شوخی می‌کردند». هم‏چنین از این امام معصوم علیه ‏السلام روایت شده است: «وَ كَانَ مِنْ رَأْفَتِهِ لِأُمَّتِهِ مُدَاعَبَتُهُ لَهُمْ لِكَيْلَا يَبْلُغَ بِأَحَدٍ مِنْهُمَ التَّعْظِيمُ حَتَّى لَا يَنْظُرَ إِلَيْه؛13 و از مهرباني پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله با امتش، شوخي با آنان بود؛ براي آن كه بزرگ شمردن او از سوي امت، به اندازه‏اي نرسد كه ديگر به چهرة او هم نگاه نكنند». سخن انس ‏بن مالک نیز بر همین مطلب دلالت دارد: «كان صلّى اللّه عليه و آله و سلم يمازح أصحابه و يخالطهم و يحادثهم و يداعب صبيانهم و يجلسهم في حجره؛14 با اصحاب خود، مزاح می­کرد و هم‌مجلس و هم‏صحبت می‌گردید و با بچّه‌های آنان، هم‏ بازی می‌گشت و آن‌ها را در دامن خود می‌نشانید». از شوخی‌های جذاب پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله، مزاح‏ با پیرزنی است که خدمت حضرت آمده بود: «أَتَتِ امْرَأَةٌ عَجُوزٌ إِلَى النَّبِيِّ صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه فَقَالَ صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه لَا تَدْخُلُ الْجَنَّةَ عَجُوزٌ فَبَكَتْ فَقَالَ إِنَّكِ لَسْتِ يَوْمَئِذٍ بِعَجُوزٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّا أَنْشَأْناهُنَّ إِنْشاءً فَجَعَلْناهُنَّ أَبْكارا؛15 پيرزنى نزد پيامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله آمد. حضرت به او فرمود: پير به بهشت نمى‌رود. پيرزن گريست. حضرت فرمود: در آن روز تو پير نخواهى بود؛ خداوند متعال مى‏فرمايد: ما آنان را پديد آورديم پديد آوردنى و ايشان را دوشيزه گردانيديم». و نیز این مزاح، که از امام کاظم علیه ‏السّلام نقل گردیده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه كَانَ يَأْتِيهِ الْأَعْرَابِيُّ فَيُهْدِي لَهُ الْهَدِيَّةَ ثُمَّ يَقُولُ مَكَانَهُ أَعْطِنَا ثَمَنَ هَدِيَّتِنَا فَيَضْحَكُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ كَانَ إِذَا اغْتَمَّ يَقُولُ مَا فَعَلَ الْأَعْرَابِيُّ لَيْتَهُ أَتَانَا؛16 باديه نشينى نزد رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله مى­آمد و براى آن حضرت هديه مى­آورد؛ همان موقع نیز مى‌گفت: پول هدية ما را بده، که از سخن او رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله مى­خنديدند؛ و هرگاه اندوهگين مى‌شدند، مى­فرمودند: آن باديه نشين چه مى­كند؟ كاش نزد ما مى‌آمد». البته تذکر این مطلب ضروری است که در فرهنگ پربار دین، علی‏رغم سفارش نسبت به انجام شوخی و مزاح، از شوخی‌های بی ‏مورد و سبک نهی شده است؛ خصوصاً اگر فرد در انجام شوخی مرتکب حرام گردد. پیامبر گرامی اسلام صلّى ‏اللّه علیه و آله در سفارش و اندرز خویش به ابوذر می‌فرمایند: «يَا أَبَا ذَرٍّ وَيْلٌ لِلَّذِي يُحَدِّثُ وَ يَكْذِبُ لِيُضْحِكَ بِهِ الْقَوْمَ وَيْلٌ لَهُ وَيْلٌ لَهُ وَيْلٌ لَه؛17 اى اباذر، واى بر كسى كه سخن دروغ مى‌گويد تا مردم را بخنداند، واى بر او باد، واى بر او باد، واى بر او باد». و امام هادی علیه ‏السّلام می‏فرمایند: «الْهَزْلُ فُكَاهَةُ السُّفَهَاءِ وَ صِنَاعَةُ الْجُهَّال؛18 مسخرگی، تفریح سفیهان و هنر جاهلان است». مسافرت از پيامبر اكرم صلي ‏الله عليه وآله در مورد فایدة سفر نقل شده است: «سَافِرُوا تَصِحُّوا وَ جَاهِدُوا تَغْنَمُوا؛19 مسافرت كنيد تا صحت يابيد و جهاد كنيد تا بهره‌مند گرديد». و نیز فرمودند: «سافروا تصحّوا و ترزقوا؛20 سفر كنيد تا تندرست شويد و روزى يابيد». سرگرمی و تفریح حلال از پيامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله هم‏چنین روایت شده است: «اُلهُوا وَ الْعَبُوا فَإنّي أَكرَهُ أن يُرى فِي دينِكُم غِلظَةٌ؛21 تفريح كنيد و بازى كنيد، زيرا دوست ندارم كه در دين شما خشونتى ديده شود». تقسیم ساعات شبانه‏ روز در حدیثی از امام کاظم علیه ‏السلام آمده است: «وَ اجْتَهِدُوا أَنْ يَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ سَاعَةً لِلَّهِ لِمُنَاجَاتِهِ وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ الثِّقَاتِ وَ الَّذِينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَ يُخْلِصُونَ لَكُمْ فِي الْبَاطِنِ وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكُمْ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ السَّاعَات؛22 و بکوشید تا زمان زندگی شما چهار بخش باشد: بخشی برای خدا و راز و نیاز با او، قسمتی برای امور مربوط به معاش و زندگی، بخشی برای ارتباط با برادران مورد اعتماد و افرادی که عیب‏های‏تان را به شما نشان می‏دهند و در دل نسبت به شما خلوص دارند و قسمتی را برای لذت‌های خویش اختصاص دهید و با آن برای بخش‏های دیگر نیرو گیرید». همان‌گونه که مشاهده می‌شود اولیاء دین علیهم ‏السلام در برنامه‌ریزی اوقات زندگی، ما را به در نظر گرفتن پاره‏ای از وقت جهت نشاط و تفریح و بهره ‏بردن از طبیعت و مواهب حلال فرا می‏خوانند و به این مطلب تصریح می‏گردد اگر نشاط و تفریح در برنامة انسان نباشد، توان استفادة مناسب از ساعات دیگر را نخواهد داشت و به دنیای مادّی و زندگی معنوی خویش آسیب می‌رساند. رفق و مدارا از پیامبر صلوات‏ الله علیه و آله نقل گردیده است: «الرِّفْقُ نِصْفُ الْعَيْشِ؛23 رفق و مدارا، نصف زندگی است». تلاش جهت شادابی دیگران از دستورات اکید پیشوایان دینی و وظایف مؤمنین، اقدام جهت ایجاد نشاط و شادابی در سطح جامعه و اطرافیان می‏باشد که خود موضوعی مهم و مناسب برای تحقیق است. ما در این‌جا به اختصار به مواردی از این‏ گونه سفارشات و دستورات اشاره می‏نماییم تا روشن گردد که دین مبین اسلام چه اندازه به موضوع شادابی اجتماع توجه نموده است. شادی کودکان پيامبر خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله می‏فرمایند: «إنَّ فِي الجَنَّةِ دارا يُقالُ لَهَا: الفَرَحُ، لا يَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ الصِّبيانَ؛24 خانه‏اى در بهشت است كه به آن شادى گفته مى‏شود. كسى وارد آن نمى‏گردد مگر این ‏كه كودكان را شاد كرده باشد». البته در حدیث دیگری آمده است: «إنّ فِي الجَنَّةِ دارا يُقالُ لَها: دارُ الفَرَحِ ، لايَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ يَتامَى المُؤمِنينَ؛25 خانه‏اى در بهشت است كه خانه شادى نام دارد. جز كسى كه يتيمانِ اهل ايمان را خرسند ساخته است، وارد آن نمى‏شود». شادی اهل خانه پیامبر صلی ‏الله علیه و آله می‏فرمایند: «الْخَلْقُ عِيَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِيَالَ اللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَيْتٍ سُرُوراً؛26 مردم عائلة خدا هستند؛ پس محبوب‏ترین فرد نزد خدا، آن است که به عائلة او سود رساند و خانواده‏اى را خوشحال کند». و این بیان که از آن حضرت صلی ‏الله علیه و آله نقل شده است: «مَن أَدخَلَ عَلى أَهلِ بَيتِهِ سُرُورا خَلَقَ اللّه مِن ذلِكَ السُّرُورِ خَلقا يَستَغفِرُ لَهُ إِلى يَومِ القيامَةِ؛27 هركس خانواده‏اش را شاد كند، خداوند از آن شادى موجودى مى‏آفريند كه تا روز قيامت براى او آمرزش بخواهد». و نیز فرمودند: «أَطْرِفُوا أَهَالِيَكُمْ فِي كُلِّ جُمُعَةٍ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْفَاكِهَةِ أَوِ اللَّحْمِ حَتَّى يَفْرَحُوا بِالْجُمُعَة؛28 برای خانواده‏های‌تان در هر جمعه مقداری میوه و گوشت خریداری نمایید تا با خوردن آن در این روز خوشحال شوند». شادی مسلمانان هم‌چنین از پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله نقل گردیده است: «أحَبٌ الأَعمالِ إلى اللَّه بَعدَ الفَرائِضِ إدخالُ السُّرورِ عَلَى المُسلم؛29 بهترين كارها در پيش خدا بعد از اداى واجبات، خوشحال كردن مسلمان است».
  1. رعد/۲۸
  2. طه/۱۲۴
  3. المحاسن، ج‏۱، ص۱۶و۱۷
  4. تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص۲۵۵
  5. الكافي، ج‏۸، ص۲۴۴
  6. المحجة البيضاء، جلد۴، ص۱۳۴
  7. مكارم الأخلاق، ص۲۱
  8. فضائل الخمسة من الصحاح الستة، ج‏۱، ص۱۳۴
  9. مكارم الأخلاق، ص۲۱
  10. تحف العقول، ص۴۹
  11. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۸، ص۴۰۸
  12. الكافي، ج‏۲، ص۶۶۳
  13. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۸، ص۴۰۸
  14. سفينة البحار، ج‏۲، ص۶۹۰
  15. مجموعة ورام، ج‏۱، ص۱۱۲
  16. الكافي، ج‏۲، ص۶۶۳
  17. مكارم الأخلاق، ص۴۷۰
  18. بحار الأنوار، ج‏۷۵، ص۳۶۹
  19. وسائل الشيعة، ج‏۱۱، ص۳۴۵
  20. نهج الفصاحة، ص۵۱۹
  21. نهج الفصاحة، ص۲۵۹
  22. بحار الأنوار، ج‏۷۵، ص۳۴۶
  23. تحف العقول، ص۵۶
  24. كنز العمّال، ج۳، ص۱۷۰، ح۶۰۰۹
  25. كنز العمّال، ج۳، ص۱۷۰، ح ۶۰۰۸
  26. الكافي، ج‏۲، ص۱۶۴
  27. كنزالعمال، ج۱۶، ص۳۷۹، ح۴۴۹۹۵
  28. الكافي، ج‏۶، ص۲۹۹، ح۱۹
  29. نهج الفصاحة، ص۱۶۸
  ۱۵. اصل تلاش و فعالیت در دین مبین اسلام به سبب اهمیت و جایگاه ممتاز کار و تلاش، از کسانی که تن به کار و فعالیت نمی‏دهند و بار زندگی خویش را بر دوش دیگران می‌اندازند، با بدی و سرزنش یاد می‏گردد؛ «رَأَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه قَوْماً لَا يَزْرَعُونَ قَالَ مَا أَنْتُمْ قَالُوا نَحْنُ الْمُتَوَكِّلُونَ قَالَ لَا بَلْ أَنْتُمُ الْمُتَّكِلوُن؛1 پيامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله عدّه‌اى را دیدند که كشاورزى را رها کرده‏اند. به آن­ها فرمودند: چه كاره­ايد؟ عرض كردند: ما توكّل كنندگانيم. فرمود: نه، شما سر بار [ديگران] هستيد». و در بیانی دیگر فرمودند: «أن الله يبغض الصحيح الفارغ لا في شغل الدنيا و لا في شغل الآخرة؛2 همانا خداوند انسان سالم و بیکار، که نه در امور دنیا و نه در امور آخرت اشتغال دارد را دشمن می­داند». از ابن عباس نیز نقل شده است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه إِذَا نَظَرَ إِلَى الرَّجُلِ فَأَعْجَبَهُ قَالَ لَهُ حِرْفَةٌ فَإِنْ قَالُوا لَا قَالَ سَقَطَ مِنْ عَيْنِي قِيلَ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ حِرْفَةٌ يَعِيشُ بِدِينِه؛3 هرگاه پيامبر اكرم صلّى ‏اللّه علیه و آله به مردى نگاه مى‌كرد و از او خوشش مى‏آمد، مى‏پرسيد: آیا كارى دارد؟ اگر مى‏گفتند: نه؛ مى‌فرمود: از چشمم افتاد. سؤال می‌کردند: اى پيامبر خدا، چرا چنين است؟ می­فرمود: براى اين ­كه‏ مؤمن اگر حرفه‌اى نداشته باشد، با دينش زندگى مى‌كند». و نیز فرمودند: «ليسَ الجهادُ أن يَضربَ رجلٌ بسيفِه في سبيلِ اللهِ تعالى، إنَّما الجهادُ مَنْ عَالَ والِدَيهِ، و ولدَه، فهوَ في جهادٍ و مَنْ عالَ نفسَه فكفَّها عنِ الناسِ فهوَ في جهادٍ؛4 جهاد آن نيست كه مرد در راه خداوند شمشير زند، بلكه جهاد را کسی انجام مى‏دهد كه بار زندگى پدر و مادر و فرزند مى‏برد. هركه بار زندگى خويش مى‏برد تا از مردم بى‏نياز شود، جهاد مى‌كند». و اهمیت مسأله تا بدان‏ جاست که امیرالمؤمنین علیه‏ السلام ‏بفرمایند: «إنَّ اللّه َ تَعالى يُحِبُّ أن يَرى عَبدَهُ تَعِبا في طَلَبِ الحَلالِ؛5 خداوند دوست دارد بنده‏اش در طلب درآمد حلال، متحمل رنج گردد». و این همه تأکید و سفارش شاید بدین جهت باشد که بسیاری از جرم­ها و ناهنجاری­های اجتماعی، هم‏چون گرایش به مواد مخدر، ارتباط و تأثیرپذیری از دوستان بد و نیز دزدی و قتل، محصول بیکاری و تنبلی است. کار و تلاش در زندگی پیامبر اعظم(ص) از پیامبر صلوات ‏الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: «ما بَعَثَ اللَّه نَبِيًّا إِلّا رَاعِيَ غَنَمٍ، قالُوا: و أَنْتَ يا رَسُولَ اللَّه؟ قالَ: و أَنا كُنْتُ أَرْعَاهَا على قَرَارِيطَ لأَهْلِ مَكَّة؛6 خداوند پیامبری نفرستاد، جز این­ که گوسفند چرانی می‌کرد. اصحاب عرض کردند: شما نیز ای رسول خدا؟ فرمودند: آری، من نیز برای اهل مکه در برابر چند قیراط گوسفند می­چراندم». و در حالات آن‏ حضرت آمده است، خرید و حمل آذوقة مورد نیاز خانواده‏ را، خود انجام می­دادند و به کسی اجازة کمک کردن در این‏ خصوص را نمی‌دادند: «و كان سيّد المرسلين صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه يشتري الشي‏ء فيحمله إلى بيته بنفسه فيقول له صاحبه: أعطني أحمله، فيقول: صاحب المتاع أحقّ بحمله؛7 رسول اكرم صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه جنسی را از بازار خريدارى کرده و شخصاً به خانه مى‏بردند. وقتی كسى كه همراه ایشان بود، می­گفت آن را به من بدهيد، تا بياورم؛ می­فرمودند: صاحب کالا شایسته­تر به حمل آن است». و زمانی که پای به محیط خانه می­گذاشتند، علی‌رغم گرفتاری‏های زیاد و وظایف سختی که برعهده داشتند، کار می‌کردند و انجام امور منزل را به عهده می‏گرفتند؛ چنان­چه نقل شده است: «و كان النبي صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه يرقع ثوبه و يخصف نعله و يحلب شاته و يأكل مع العبيد و يجلس على الأرض و يركب الحمار و يردف و لا يمنعه الحياء أن يحمل حاجته من السوق إلى أهله؛8 پیامبر صلّى اللّه علیه و آله جامة خود را وصله مى‏كرد، پاى‏افزار خويش را پينه مى‏زد، و گوسفندش را مى‏دوشيد، با خدمتكارش غذا مى‏خورد، بر روی زمین می­نشست، بر الاغ سوار می­شد و كسى را هم پشت خود سوار مى‌كرد و خجالت نمى‌كشيد كه كالاى خویش را از بازار به سوى خانواده‏اش حمل كند». در جنگ تبوک به جوانی نیرومند برخورد کردند که شتران فربهی را می­راند. اصحاب گفتند: اگر نیرومندی و چابکی این جوان و فربهی شترانش در راه خدا مصرف می‏گردید، هرآینه بهتر بود. پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله آن جوان را فراخوانده و فرمودند: «در نظر داری با این شتران چه کنی؟ گفت: ای رسول خدا، من، همسر و خانواده­ دارم و با این شتران به کسب درآمد می‌پردازم تا آنان را از اظهار حاجت نزد مردم بی ‏نیاز سازم و بدهی خویش را بپردازم. حضرت فرمودند: مبادا هدفت جز این باشد. عرض کرد: نه. وقتی جوان رفت، پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله فرمودند: اگر راست گفته باشد او را پاداشی است، همانند پاداش رزمنده، حج گزارنده و عمره به جای آورنده؛9 و همین است که نسبت به حقوق کارگران و کشاورزان این‏ طور سفارش ‏می‏نمایند: «أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام يَقُولُ وَصَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه يَا عَلِيُّ لَا يُظْلَمُ الْفَلَّاحُونَ بِحَضْرَتِك؛10 امام صادق علیه ­السّلام می‌فرمایند: رسول خدا صلّى ­اللّه علیه و آله به حضرت علی علیه ­السّلام وصیت و سفارش کردند که اى على، مبادا بر كشاورزان با حضور تو ستم رود». در بین کارها به کشاورزی، درخت‏ کاری و باغ‏ داری، کارگری، تجارت و چوپانی سفارش ­کرده و می‏فرمودند: «ما كَسَبَ الرَّجُلُ كَسبا أطيَبَ مِن عَمَلِ يَدِهِ؛11 برای مرد درآمدی بهتر از دست‏ رنج خود نمی‏باشد». و نیز این بیان ارزشمند و زیبا: »مَن أكَلَ مِن كَدِّ يَدِهِ، نَظَرَ اللّهُ إلَيهِ بِالرَّحمَةِ، ثُمَّ لا يُعَذِّبُهُ أبَدا؛12 اگر کسی به وسیلة دست‏رنج خویش طلب روزی کند، خداوند به او نظر رحمت می‌کند، سپس هیچ‏گاه او را عذاب نخواهد کرد».   ۱۶. اصل عاقبت ­اندیشی از نکات مهمی که هر شخص در زندگی خویش باید به آن توجه نماید، عاقبت­ اندیشی و سنجیدن جوانب کار می‌باشد؛ امری که توجه به آن، کیفیت کار را بالا برده و رسیدن به هدف را مقدور می‏سازد و به سبب اهمیت فراوانش مورد تأکید رسول خدا صلی ­الله علیه و آله قرار گرفته است؛ امام صادق علیه ­السلام در این زمینه می‌فرماید: «إِنَّ رَجُلًا أَتَى النَّبِيَّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: لَهُ يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَوْصِنِي فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: «فَهَلْ أَنْتَ مُسْتَوْصٍ إِنْ أَنَا أَوْصَيْتُكَ؟» حَتَّى قَالَ لَهُ ذَلِكَ ثَلَاثاً وَ فِي كُلِّهَا يَقُولُ الرَّجُلُ: نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: «فَإِنِّي إِذاً أُوصِيكَ، إِذَا هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ يَكُنْ رُشْداً فَامْضِهِ وَ إِنْ يَكُنْ غَيّاً فَانْتَهِ عَنْه؛13 مردي از رسول خدا صلی ‏الله علیه و آله درخواست كرد تا او را نصيحت كند. پیامبر فرمود: آيا اگر تو را نصيحت كنم به آن عمل مي‌كني؟ سه مرتبه اين سؤال را از آن شخص پرسيدند و او هرسه بار عرضه داشت: بله؛ یا رسول الله. پيامبر صلی ‌الله عليه و آله فرمودند: به تو سفارش مي‏كنم اگر تصميم بر كاري گرفتي، به عاقبت آن بينديش؛ پس اگر آن كار باعث رشد و پيشرفت تو بود به آن عمل كن و اگر باعث توقف و انحرافت بود، از آن صرف نظر كن». از این بیان نورانی رسول اکرم صلّى ‌الله عليه و آله، چهار مطلب استفاده می‏شود که هرکدام در جای خود بسیار مهم و سرنوشت ساز می­باشد؛ این امور عبارتند از: الف: اتخاذ تصمیم پس از شناخت راه و مسیر؛ زیرا تصمیم بر انجام کار، بدون وجود معرفت و شناخت، نتیجه‌ای جز ورود به گمراهی در بر نخواهد داشت. ب: عاقبت ­سنجی و در نظر گرفتن پایان کار؛ یعنی در انجام کار نباید به ظواهر توجه نمود و فایدة کنونی آن در نظر گرفته شود؛ بلکه ضروری است سرانجام آن نیز در نظر باشد و جوانب کار مورد ارزیابی قرار گیرد. ج: اگر انسان با شناخت و تحقیق و مشورت به درستی راه پی ‏برد، می­باید با جدیت و تلاش آن را ادامه دهد و با توکل بر خدا و اعتماد بر او کار را پی‏ گیرد و در انجام آن تزلزل و تذبذب نداشته باشد. د: اگر در مسیر انجام کار به سبب تصمیم­ عجولانه و شتاب ­زده، نشانه‏ای از سستی عمل و خسارت را مشاهده کرد، آن را رها  نماید، زیرا جلوی ضرر از هر جا گرفته شود، منفعت و سود خواهد بود. در برخی از موارد ممکن است کاری در ابتدا خوب به نظر رسد ولی پایان خوبی نداشته باشد، اما این مطلب قطعی است که درست اندیشیدن دربارة پایان کار، آسیب‌ها را کم کرده و از بین می­برد. ضرورت اتمام عمل به مناسبت مبحث ضرورت توجه به عاقبت عمل، خوب است به این مطلب نیز اشاره‏ای داشته باشیم که برخلاف تصور شایع در اهمیت شروع کار، مسأله‏ای که در متون دینی مورد تأکید واقع گردیده است، ضرورت اتمام کار و به سرانجام رسانیدن عمل می‏باشد؛ چنان ‏چه از پیامبر صلی ‏الله علیه و آله نقل شده است: «وَ مِلَاكُ الْعَمَلِ خَوَاتِيمُه؛14 و ملاك عمل، خاتمة آن است». حضرت عیسی بن مریم علیه ­السّلام نیز خطاب به یاران خویش می‏فرمایند: «بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ إِنَّ الْبِنَاءَ بِأَسَاسِهِ وَ أَنَا لَا أَقُولُ لَكُمْ كَذَلِكَ» قَالُوا: فَمَا ذَا تَقُولُ يَا رُوحَ اللَّهِ! قَالَ: «بِحَقٍّ أَقُولُ لَكُمْ إِنَّ آخِرَ حَجَرٍ يَضَعُهُ الْعَامِلُ هُوَ الْأَسَاس؛15 به حقیقت می‌گویم، مردم می­گویند: میزان استحكام و درستى بنا و ساختمان به اساس و پایة آن بستگى دارد ولى من چنین نمی­گویم. عرضه داشتند: پس شما چه می­فرمائید؟ فرمود: به حقیقت می­گویم، آخرین سنگى كه عامل و بنّا می­گذارد، آن، اساس كار است». مسأله‏ای که در زبان فارسی با این‌گونه عبارات، مورد سفارش واقع شده است: «کار را که کرد، آن که تمام کرد».   ۱۷. اصل اتقان و محکم کاری از اصول ارزشمند در سیرة رفتاری و گفتاری پیامبر صلی ­الله علیه و آله، اتقان عمل و محکم­ کاری در انجام کار می‏باشد؛ این شخصیت بزرگوار از سهل ­انگاری در انجام امور، پرهیز داشته و مؤمنین را به دقت در انجام کارها دعوت و توصیه می­نمودند. در این رابطه نمونه‏های فراوانی در زندگی آن حضرت وجود دارد که به دو ماجرای معروف اشاره­ای خواهیم داشت: سفارش به اتقان عمل در مراسم تدفین سعد بن معاذ و ابراهیم سعد بن معاذ از یاران پیامبر صلی ­الله علیه و آله و دارای شخصیت برجسته‌ای بود. در هنگام وفات این صحابی بزرگوار، پیامبر صلی­ الله علیه و آله بدن سعد را در قبر گذاشتند و به هنگام پوشیدن قبر، حفره­ها و سوراخ‌ها را با سنگ­ ریزه پر کردند. اصحاب که شاهد دقت پیامبر صلوات ­الله علیه و آله بودند، گفتند: لحظاتی دیگر و با وقوع فشار قبر، همة این‏ها به هم خواهد ریخت و زحمات شما از بین خواهد رفت؟! اما پیامبر در جواب فرمودند: «وَ لَكِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْكَمَه؛16 خداوند دوست دارد هرگاه بنده‌اش کاری را انجام می­دهد، آن­ را محکم­ نماید». هم­چنین در زمان تدفین بدن فرزند خردسال خویش، جناب ابراهیم علیه ­السلام، اصحاب مشاهده کردند، حضرت سوراخ­ها را پر می‌کند و با دست مبارکش، گودال‌ها را منظم می­نماید. در این­ صحنه نیز پیامبر صلوات ‏الله علیه و آله فرمودند: «إِذَا عَمِلَ‏ أَحَدُكُمْ‏ عَمَلًا فَلْيُتْقِنْ؛17 هریک از شما عملی انجام می­دهد، آن ‏را محکم کند». و به این دو ماجرا می­توان سخنان جاودانة ایشان را اضافه نمود که فرمودند: «إنّ اللَّهَ تَعالى يُحِبُّ إِذا عَمِلَ‏ أحَدُكُم‏ عَمَلا أَن‏ يَتقِنَه؛18 خداوند دوست دارد، وقتى يكى از شما كارى مي‌كند، آن را درست انجام دهد». و نیز این روایت: «يُحِبُّ اللَّهُ العامِلَ إِذا عَمِلَ أَن‏ يُحسِنَ؛19 خداوند دوست دارد وقتی کسی کاری انجام می­دهد، به خوبی و بدون عیب آن را انجام دهد». متأسفانه علی‌رغم وجود چنین بیانات ارزشمند و راه‌گشا، از مشکلاتی که جامعة ما با آن مواجه می‏باشد عدم دقت در انجام کارهاست؛ معضلی که به سبب آن، شاهد خسارات جبران ناپذیری هستیم؛ تا جایی که با وجود تولیدات گستردة داخلی، مردم به سراغ اجناس خارجی رفته و از طرفی تولید کنندگان نیز برای فروش جنس نامرغوب خویش، محصول خود را با برچسب کشورهای دیگر عرضه می‏نمایند. این در حالی است که صاحبان صنایع در بسیاری از کشورها نسبت به تولید خویش از وجدان کاری بالایی برخوردار بوده و حاضر نیستند، آبرو و اعتبار کشورشان را با ثمن بخس و سودی اندک معامله نمایند. مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند: «كار در اسلام، عبادت و ارزش شمرده شده است و لازمة آن نيز در اين است كه هركس كارى را قبول كرد آن را به بهترين وجه انجام دهد. مضمون و مفهوم وجدان كارى در احساس مسئوليتى است كه هركس بايد در قبال آن كار احساس كند و كليد حل مشكلات كشور نيز در اين است كه كنندة هر كارى وجدان كارى داشته باشد؛20  ایشان هم‏چنین در نماز جمعة تهران فرمودند: چرا بعضی از کشورهای غربی با داشتن روحیة ظلم و ستم به دیگران و فسادی که در آن‌ها وجود دارد، دارای زمینه‌های پیشرفت در کشورهای‏شان از نظر صنعتی هستند؛ آن‌ها علی­رغم بعضی از خصلت‌های ظالمانه، دارای محسنات و صفات خوبی هستند مثل سحرخیزی؛ با این ­که اهل عبادت نیستند، اما نفس سحرخیزی، تأثیرگذار است. هم­چنین وجدان کاری؛ یعنی حاضر نیستند در کارهای‌شان سهل‌انگاری کنند. از صفات خوب آن­ها این است که اهل دروغ نیستند و حاضر نیستند به آسانی متوسل به دروغ شوند. و در سخنرانی مهم خویش در استان خراسان شمالی، بار دیگر نسبت به عواقب این معضل تذکر داده و این پرسش را مطرح ساختند که «ما چقدر وجدان کاری و انضباط اجتماعی داریم؟».   ۱۸. اصل پیشگامی و سبقت در امور سرعت و سبقت در کار خیر از دیگر سفارشات و توصیه‏های قرآن کریم به مؤمنین می­باشد: «وَسَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ؛21 و براى نيل به آمرزشى از پروردگار خود، بشتابيد». هم ‏چنین این آیة شریفه: «فَاسْتَبِقُوا الخَيْرَاتِ؛22 پس در كارهاى نيك بر يكديگر سبقت گيريد». دربارة نماز جمعه نیز می‌فرماید: »فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ؛23 به سوى ذكر خدا بشتابيد». این سه تعبیر با وجود قرابت و شباهتی که دارند، هرکدام به نوعی از کار و تلاش اشاره می‏نماید؛ در یکی سخن از لزوم سرعت در کار خیر است و در آیة دیگر تشویق به مسابقه و جلو افتادن مطرح می­باشد؛ در آیة سوم نیز با امر به شتاب و حرکت تند به سوی نماز جمعه که ذکر خداست، مواجه هستیم. پیامبر(ص) پیشگام در انجام کار خیر برخی از انسان‌ها از این ویژگی ممتاز برخوردارند که قبل از اقدام دیگران، در مسیر کار خیر وارد گردیده و قدم در میدان مسابقه و مسارعه می‏نهند و در این زمینه پیش­گام، پیش­ قراول و خط شکن می‏شوند؛ انسان‏های بزرگی که در قرآن کریم با تعبیر«السَّابِقُونَ السَّابِقُون‏» از ایشان یاد می­شود. این افراد هیچ‌گاه به دیگران نگاه نمی‌کنند که اقدامی کرده‌اند یا خیر، بلکه در حرکت به سوی خیر، اسوه، الگو و شاخص هستند. شخصیت نبی مکرم صلّى ‏اللّه علیه و آله به عنوان الگویی ممتاز و بی بدیل در عرصه‏های مختلف زندگی، اعم از دینی، اجتماعی، سیاسی و … از این خصلت پسندیده برخوردار می‏باشند. ایشان حتی در مواقع خطر و بحرانی، هم‌چون مشعل هدایت، جلوتر از دیگران حرکت کرده و خود را در معرض آسیب قرار می‏دادند تا راه را هموار سازند؛ درست مقابل کسانی که در زمان راحتی و آسایش جلودار هستند، اما با احساس کوچک‌ترین خطر و یا خسارت، میدان را خالی کرده وعقب نشینی می‏کنند. مولای متقیان علیه ­السلام در خصوص کار بزرگ پیامبر صلی ­الله علیه و آله می­گویند: «يَبْدَأُ الْقَوْمَ إِذَا سَارَعَ إِلَى خَيْر؛24 هنگام رفتن به سوی خیر، شروع کننده در میان مردم بود». این سخن نیز بیان دیگری است از امیرالمؤمنین علیه ‏السلام دربارة عظمت شخصیت نبی مکرم صلوات­ الله علیه و آله: «كُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَيْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه فَلَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْه؛25 هرگاه آتش جنگ شعله مى‏كشيد، ما به رسول خدا صلّى ‏اللّه علیه و آله پناه مى‏برديم؛ و در آن لحظه كسى از ما همانند پيامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله به دشمن نزديك‌تر نبود». مطلبی که از عمران بن حصین نیز نقل شده است: «ما لقي رسول الله صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه كتيبة إلّا كان أوّل من يضرب؛26 پیامبر صلّى ‏الله عليه و آله به لشکری نمی‌رسید مگر آن­ که اولین کسی بود که با دشمن می‌جنگید». علی علیه ‏السلام در نامه‌ای به معاویه، پیامبر اعظم صلّوات‏ اللّه علیه و آله را این‌ چنین معرفی می‏کند: «وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه إِذَا احْمَرَّ الْبَأْس وَ أَحْجَمَ النَّاسُ قَدَّمَ أَهْلَ بَيْتِهِ فَوَقَى بِهِمْ أَصْحَابَهُ حَرَّ السُّيُوفِ وَ الْأَسِنَّةِ فَقُتِلَ عُبَيْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ يَوْمَ بَدْرٍ وَ قُتِلَ حَمْزَةُ يَوْمَ أُحُدٍ وَ قُتِلَ جَعْفَرٌ يَوْمَ مُؤْتَة؛27 پيامبر اسلام صلّى ‏اللّه علیه و آله اهل بيت خود را پيش مى‌فرستاد تا به وسيلة آن‌ها، اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزه‏ها حفظ فرمايد، چنان ­كه عبيدة بن حارث در جنگ بدر و حمزه در احد و جعفر در موته شهيد شدند». در روایتی از امام صادق علیه­ السلام نیز در این خصوص می‌خوانیم: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ لَمْ يَدْعُ لِلْبِرَازِ يَوْمَ بَدْرٍ غَيْرَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ عِنْدَ الْمُبَاهَلَةِ جَاءَ بِعَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ فَاطِمَةَ علیهاالسلام أَ فَيَكُونُ لَهُمُ الْمُرُّ وَ لَهُمْ الْحُلْو؛28 پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله در جنگ بدر برای مبارزه فرا نخواند مگر اهل بیتش را و در روز مباهله علی و فاطمه و حسن و حسین سلام‏ الله علیهم اجمعین را آورد. سپس فرمودند: مگر می‌شود تلخی­ها و مقاومت­ها برای اهل بیت باشد، اما شیرینی‌ها، غنیمت گرفتن­ها و استحقاق­ها مال دیگران باشد». در جنگ احزاب وقتی مسلمانان تصمیم به دفاع از مدینه و حفر خندق گرفتند، پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله اولین کسی است که اقدام به این کار می‏کند: «فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِحَفْرِهِ … وَ بَدَأَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَخَذَ مِعْوَلا فَحَفَرَ فِي مَوْضِعِ الْمُهَاجِرِينَ بِنَفْسِهِ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه‌السلام يَنْقُلُ التُّرَابَ مِنَ الْحُفْرَةِ- حَتَّى عَرَقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَ عَيِي؛29 پس رسول الله صلّى ‌اللّه علیه و آله به کندن خندق امر کردند …. و خود شروع به این کار نمودند. آن بزرگوار شخصاً با برداشتن کلنگ، در یکی از دسته‏های مهاجرین به کندن خندق مشغول شده و زمین را حفر می­کردند و علی علیه ‏السّلام نیز خاک‌ها را بیرون می‌ریختند؛ تا جایی که عرق از سر و روی حضرت سرازیر شده و خستگی ایشان را می‏آزرد». نمونه­ای دیگر از سبقت گرفتن آن‏ حضرت در کار­های پسندیده، مبادرت به سلام و مصافحه است که قبل از دیگران، انجام می­دادند: «قال أنس‏ و كان يبدأ من لقيه بالسلام و يبدأ أصحابه با لمصافحة؛30  انس روایت می­کند: از خلق و خوی ایشان این بود که با هرکس برخورد می‏کردند، ابتدا سلام نموده و هرگاه با مسلمانی دیدار می‏کردند، ابتدا با او مصافحه می­گرفتند».
  1. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۱۱، ص۲۱۷، ح۱۲۷۸۹
  2. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج‏۱۷، ص۱۴۶
  3. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۱۳، ص۱۱، ح۱۴۵۸۱
  4. نهج الفصاحة، ص۶۵۷، ح۲۳۷۷
  5. المحجة البيضاء، ج۳، ص۱۴۰
  6. تاج العروس من جواهر القاموس، ج‏۱۰، ص۳۷۶
  7. المحجة البيضاء، ج۴، ص۳۳
  8. إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏۱، ص۱۱۵
  9. توسعة اقتصادی بر پایة قرآن و حدیث، ج۱، ص: ۱۸۷
  10. الكافي، ج‏۵، ص۲۸۴
  11. حکم النبی الاعظم، ج۷، ص۱۹
  12. حکم النبی الاعظم، ج۷، ص۱۸
  13. مجموعة ورام، ج‏۲، ص۱۴۶
  14. تفسير القمي، ج‏۱، ص۲۹۱
  15. بحار الأنوار ، ج‏۱۴، ص۳۲۲
  16. وسائل الشيعة، ج‏۳، ص۲۳۰
  17. الكافي، ج‏۳، ص۲۶۳
  18. نهج الفصاحة، ص۳۰۵
  19. نهج الفصاحة، ص۸۰۱
  20. سخنان مقام معظم رهبری در جمع کارگران و معلمان، اریبهشت ۱۳۷۶
  21. آل عمران/۳۳
  22. مائدة/۴۸
  23. جمعه/۹
  24. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج‏۱، ص۱۵۷
  25. نهج البلاغة، حکمت شگفت­ آور۹
  26. المحجة البيضاء، ج۴، ص۱۵۱
  27. نهج البلاغة، نامة۹
  28. تفسير العياشي، ج‏۱، ص۱۷۷
  29. تفسير القمي، ج‏۲، ص۱۷۷
  30. سفينة البحار، ج‏۲، ص۶۹۱
  ۱۹. اصل قانون ‌گرایی دین مبین اسلام مشتمل بر دستوراتی است که از آن به حلال و حرام، واجب، مستحب، مکروه، مباح و نیز معروف و منکر تعبیر می‌گردد؛ اموری که سامان بخشی و پابرجایی نظام زندگی بدون وجود آن ممکن نخواهد بود؛ قوانینی که در زندگی شخصی، خانوادگی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی یکایک افراد جاری می‏گردد تا حقوق انسان‏ها محترم بماند و حقی از کسی ضایع نگردد؛ زیر بنایی مهم و سرنوشت‏ساز که پیامبر اعظم صلّى ‏اللّه علیه و آله در آموزه‌های گفتاری و رفتاری خویش، ضمن تبیین و پایبندی­ به آن، بشریت را به پیروی این فرامین فرا خوانده و به کسی اجازة تخطّی و تجاوز به آن را نمی‏دهد. آن‏ حضرت صلوات ‏الله علیه و آله در فرازی از خطبة حجۀ الوداع می‌فرمایند: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ وَ لَا يَحِلُّ لِمُؤْمِنٍ مَالُ أَخِيهِ إِلَّا عَنْ طِيبِ نَفْسٍ مِنْه؛1 اى مردم، مؤمنان برادر يكديگرند، و براى هيچ مؤمنى، مال برادرش جز از راه طيب نفس و رضايت خاطرش حلال نمى‌گردد». در بیانی دیگر گرایش به امر حلال را این‌گونه مورد تأکید قرار می‏دهند:
«الدُّنيا حُلوةٌ خضِرةٌ فمَن أخَذها بحقِّها بُورِك لَه فيها؛2 دنيا شيرين و دوست داشتنى است، هركه از آن مطابق حق بهره گيرد، بر او مبارك ‏باد».
و از پاداش عظیم آن می‏گویند: «مَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا حَلَالًا اسْتِعْفَافاً عَنِ الْمَسْأَلَةِ وَ سَعْياً عَلَى عِيَالِهِ وَ تَعَطُّفاً عَلَى جَارِهِ لَقِيَ اللَّهَ وَ وَجْهُهُ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ؛3 هرکس از راه حلال براي کسب ثروت دنيا بکوشد تا دست نياز به سوي ديگران نگشايد و احتياج‏ خانواده‌اش را رفع و به همسايه‏‌اش از روي مهرباني کمک کند، خداوند را ملاقات مي‌کند در حالي که چهره‌اش بسان ماه شب چهارده مي‌درخشد». روایت امام صادق علیه‏ السلام از پدران بزرگوار خویش علیهم ‏السّلام نیز به خوبی جایگاه حلال و حرام را در نزد پیامبر اعظم صلوات ‏الله علیه و آله مشخص می‌نماید: «اهل صفّه خانه و مال خود را رها و به مدینه هجرت کرده و میهمان رسول خدا بودند.  پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله نیز آنان را که چهارصد مرد بودند، در صفّة مسجد اسکان داده و هر صبح و شام نزد ایشان می‏رفتند و بر آنان سلام می‏کردند و هر روز یک مُد (تقریباً یک چارک) خرما به آن‌ها می‏دادند. یک روز و در حالی که بر صفّه نشینان وارد شده بودند، مشاهده کردند یکی در حال پینه کردن کفش خود و دیگری مشغول وصله کردن لباس خویش می‏باشد؛ عده‏ای نیز جامه‏های خود را از حشرات (شپش) پاک می‏کنند. در این حال مردی از میان آن‌ها برخاسته و عرض کرد: ای رسول خدا خرمایی که به ما می‏دهید، معدة ما را سوزانده است. پیامبر در جواب فرمودند: «أَمَا إِنِّي لَوِ اسْتَطَعْتُ أَنْ أُطْعِمَكُمُ الدُّنْيَا لَأَطْعَمْتُكُمْ وَ لَكِنْ مَنْ عَاشَ مِنْكُمْ مِنْ بَعْدِي فَسَيُغْدَى عَلَيْهِ بِالْجِفَانِ وَ يُرَاحُ عَلَيْهِ بِالْجِفَانِ وَ يَغْدُو أَحَدُكُمْ فِي قَمِيصِهِ وَ يَرُوحُ فِي أُخْرَى وَ تُنَجِّدُونَ بُيُوتَكُمْ كَمَا تُنَجَّدُ الْكَعْبَةُ فَقَامَ رَجُلٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّا عَلَى ذَلِكَ الزَّمَانِ بِالْأَشْوَاقِ فَمَتَى هُوَ قَالَ علیه‌السلام زَمَانُكُمْ هَذَا خَيْرٌ مِنْ ذَلِكَ الزَّمَانِ إِنَّكُمْ إِنْ مَلَأْتُمْ بُطُونَكُمْ مِنَ الْحَلَالِ تُوشِكُونَ أَنْ تَمْلَئُوهَا مِنَ الْحَرَام؛4 بدانید که اگر می‏توانستم دنیا را خوراک شما کنم، این کار را می‌کردم؛ اما کسانی از شما که بعد از من زنده بمانند، صبح و شام غذای سیر خواهند خورد؛ هرکدام صبح یک پیراهن خواهید پوشید و شب پیراهنی دیگر و خانه‌های‏تان را همانند کعبه برافراشته و آراسته خواهید کرد. مردی برخاسته و گفت: ای رسول خدا من مشتاق چنان روزی هستم؛ کی فرا خواهد رسید؟ فرمود: این زمان شما بهتر از آن زمان است؛ زیرا اگر شکم‏های خود را از حلال پر کنید، هیچ بعید نیست که از حرام نیز آن را پر نمائید». بر این اساس مسلمانان موظف هستند با عمل بر طبق قانون الهی در مسیر گسترش عدالت و پرهیز از تجاوز به حقوق دیگران تلاش خویش را به انجام رسانند؛ همان‌طور که در قرآن کریم بر آن تأکید گردیده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ؛5 اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد براى خدا قیام کنید [و] به عدالت‏ شهادت دهيد و البته نبايد دشمنى گروهى، شما را بر آن دارد كه عدالت را پیشه نسازید. عدالت را پیشه سازید كه آن، به تقوا نزديك­تر است و از خدا پروا داريد كه خدا به آن‏ چه انجام مى‏دهيد، آگاه است». هم‎چنین در آیة یکصد و سی و پنجم سورة مبارکة نساء می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقَيرًا فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا6 اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد پيوسته به عدالت قيام كنيد و براى خدا گواهى دهيد، هرچند به زيان خودتان يا [به زيان] پدر و مادر و خويشاوندان [شما] باشد. اگر [يكى از دو طرف دعوا] توانگر يا نيازمند باشد، باز خدا به آن دو [از شما] سزاوارتر است. پس از پى هوس نرويد كه [درنتيجه از حق] عدول كنيد و اگر به انحراف گراييد يا اعراض نماييد، قطعاً خدا به آن‏چه انجام مى‌دهيد، آگاه است». قانون‏ گرایی پیامبر اعظم(ص) یکی از مستشرقین در کتاب خویش که به بررسی علل پیشرفت سریع اسلام پرداخته است، می‌گوید: از رموز پیشرفت سریع اسلام این بود که پیامبر صلی ‏الله علیه و آله به عنوان آورندة قوانین اسلام، خود سخت به آن پایبند بود و حاضر نبود در مورد آن با کسی معامله کند. آن ‏حضرت با وجود این ‏که از بالاترین جایگاه برخوردار بودند اما نسبت به اجرای قانون متعهد بودند و در برابر متخلفان و قانون ­شکنان نیز ایستادگی می‏نمودند و کوتاه آمدن در برابر اجرای دستورات دینی را، امری نادرست و خلاف می­دانستند؛ چنان‌چه قاطعیت حضرت در این کلام به خوبی مشاهده می‏گردد: «لَوْ وُضِعَتِ‏ الشَّمْسُ‏ فِي‏ يَمِينِي‏ وَ الْقَمَرُ فِي شِمَالِي مَا تَرَكْتُ هَذَا الْقَوْلَ حَتَّى أُنْفِذَهُ أَوْ أُقْتَلَ دُونَه؛7 اگر خورشيد را در دست راستم و ماه را در دست چپم قرار دهند، هرگز از دعوت خود دست بر نمى‏دارم؛ تا اين ­كه آن را انتشار دهم يا در راه آن كشته شوم». آن‏چه در ادامه می‏آید، بیان شواهدی است از پذیرش و اجرای قانون توسط پیامبر صلوات ‏الله علیه و سپس بیان مواردی از ایستادگی آن‏ حضرت در مقابل قانون ‏شکنان و کج ‏اندیشان: در ردیف مهاجرین پیامبر صلی ­الله علیه و آله در جریان غزوة خندق و به منظور حفظ شهر، پس از مشورت با اصحاب، دستور دادند، اطراف مدینه خندقی حفر گردد و برای هر ده نفر از مهاجر، ده ذراع یا چهل ذراع و یا به گفتة برخی بیست گام یا سی گام را در نظر گرفتند؛ برای خودشان نیز مثل افراد دیگر قسمتی را تعیین ­کردند تا در ردیف مهاجرین، قسمتی به دست مبارکش حفر گردد.8 پیمان با اهل ذمه و پایبندی به آن پایبندی به قراردادی که با اهل ذمه منعقد نمودند، سند دیگری است از قانون ‏گرایی آن‏حضرت صلی‏ الله علیه و آله؛ امام صادق علیه‏ السلام در این‏ خصوص می­فرماید: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَی ‏اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه قَبِلَ الْجِزْيَةَ مِنْ أَهْلِ الذِّمَّةِ عَلَى أَنْ لَا يَأْكُلُوا الرِّبَا وَ لَا يَأْكُلُوا لَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَ لَا يَنْكِحُوا الْأَخَوَاتِ وَ لَا بَنَاتِ الْأَخِ وَ لَا بَنَاتِ الْأُخْتِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ مِنْهُمْ فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُ ذِمَّةُ اللَّهِ وَ ذِمَّةُ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ لَيْسَتْ لَهُمُ الْيَوْمَ ذِمَّةٌ؛9 پیامبر صلی ‏الله علیه و آله با قبول جزیه از اهل ذمه، تعهد نمودند حکومت اسلامی تا زمانی امنیت‏ ایشان را تأمین خواهد کرد که ربا نخورند و گوشت خوک مصرف نکنند و با خواهران و دختر برادران و خواهرزادگان ازدواج نکنند. هر ذمِّى كه يكى از اين كارها را انجام دهد، از پناه خداوند و رسول خدا صلى ‏الله عليه و آله و سلم خارج مى‌شود و فرمودند: در آن روزی که تخلف صورت گیرد، دیگر ذمه­ای باقی نخواهد ماند». آمادگی برای اجرای قصاص آن­ حضرت صلی ­الله علیه و آله در روزهای آخر عمر، در حالی که از شدت تب می‏سوخت و پاهای مبارکش به زمین کشیده می­شد و علی بن ابیطالب علیه ­السلام و فضل بن عباس زیر بغل‌های ایشان را گرفته بودند، به مسجد آمده و فرمودند: من به زودی از میان شما خواهم رفت؛ اگر کسی بر گردن من حقی دارد، اعلام کند که من تاب روز قیامت را ندارم. سوادة بن قیس از جا برخاست و عرض کرد: من بر گردن شما حقی دارم؛ هنگامی که شما از سرزمین طائف بر­می‌گشتید، در رکاب شما بودم. وقتی بر ناقة عضباء سوار بودید و تازیانه را به قصد ناقه رها کردید، به شکم من اصابت کرد؛ تازیانة شما هم عصای ممشوق بود؛ اکنون می‌خواهم قصاص کنم. وقتی سواده چنین مطلبی را بر زبان جاری ساخت: «فَكَشَفَ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه عَنْ بَطْنِهِ فَقَالَ السَواد: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه أَ تَأْذَنُ لِي أَنْ أَضَعَ فَمِي عَلَى بَطْنِكَ؟ فَأَذِنَ لَهُ فَقَالَ: أعُوذُ بِمَوْضِعِ‏ الْقِصَاصِ‏ مِنْ بَطْنِ رَسُولِ اللَّهِ مِنَ النَّارِ يَوْمَ النَّارِ. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه: يَا سَوَادَةَ بْنَ قَيْسٍ! أَ تَعْفُو أَمْ تَقْتَصُّ؟ فَقَالَ: بَلْ أَعْفُو يَا رَسُولَ اللَّهِ. فَقَالَ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه: اللَّهُمَّ! اعْف‏ عَنْ سَوَادَةَ بْنِ قَيْسٍ كَمَا عَفَا عَنْ نَبِيِّكَ مُحَمَّد؛10 پیامبر صلی ‏الله علیه و آله شکم خود را برهنه کرد تا قصاص شود، سواده گفت: یا رسول الله اجازه دهید تا از شکم شما بوسه‏ای برگیرم. پیامبر صلی ‏الله علیه و آله اجازه فرمود. سواده عرض کرد: پناه می ­برم به موضع قصاص رسول خدا از آتش روز قیامت. پیامبر فرمودند: سواده می­بخشی یا قصاص می­کنی؟ گفت: می­بخشم. پیامبر در حقش دعا کرده و فرمودند: خداوندا، سوادة بن قیس را ببخش؛ همان‌گونه که از پیامبرت گذشت». سؤال از حلال بودن غذا «امّ عبدالله، خواهر شداد بن اوس، کاسة شیری برای افطار پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله فرستاد. آن‏ حضرت فرستادة امّ عبدالله را نزد او برگرداند تا بپرسد، شیر را از کجا آورده است. امّ عبدالله پاسخ فرستاد که از میش خودم دوشیده‏ام. پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله بار دیگر فرستادة او را برگردانده و پرسید: میش را از کجا آورده است؟ امّ عبدالله جواب داد که از پول خودم آن ‏را خریده‌ام. در این هنگام پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله از شیر نوشید. فردای آن شب، امّ عبدالله خدمت پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله آمده و عرضه داشت: ای رسول خدا، برای شما شیر فرستادم و شما فرستادة من را برگرداندید و دربارة شیر سؤال کردید؟! پیامبر صلّى ‏اللّه علیه و آله در جواب فرمود: «إنّا معاشر الأنبياء أمرنا أن لا نأكل إلّا طيّبا و لا نعمل إلّا صالحا؛11 ما پیامبران امر شده‏ایم که جز خوراک حلال و پاکیزه نخوریم و جز کار شایسته نکنیم». برخورد با قانون ‏شکنان رسول خدا صلی ‏الله علیه و آله در مسیر تبلیغ، ترویج و اجرای قوانین الهی، اهل مماشات و مسامحه نبودند و نمی‏پذیرفتند که قانون در حق ضعیفان اجرا گردد، اما قدرتمندان و ثروتمندان از عواقب آن معاف گردند. آن حضرت با وجود این ­که اهل مدارا و روحیة گذشت بودند، اجازه نمی­دادند حکم خدا در جایی و یا نسبت به کسی تعطیل گردد. قطع دست زنی از بنی مخزوم زنی از بنی ­مخزوم – از قبایل معروف و سرشناس عرب – مرتکب دزدی شد و آن حضرت دستور اجرای حکم را صادر کردند، اما اسامة بن زید نزد پیامبر صلی ­الله علیه و آله آمد و درخواست شفاعت و بخشش او را نمود. رسول خدا صلی ­الله علیه و آله به سمت مسجد حرکت کرده و در حالی که آثار خشم در چهرة مبارک‏شان آشکار بود، فرمودند: «اِنَما اَهلَکَ الَذینَ مَتی کانَ قَبلَکُم اَنَه اِذا سَرَقَ فیهِمُ الشَریفُ تَرَکوه وَ اِذا سَرَقَ فیهِمُ الضَعیفُ قَطَعوه وَ الَذی نَفسی بِیَدی لو کانَت فاطِمَهُ بِنتَ مُحمَد لَقَطَعتُ یَدَها فَقَطَعَ یَدَ المَخزومِیه؛12 هلاكت پيشينيان شما از آن­جا بود كه دزد معروف را رها و دزد ضعيف را مجازات مي­کردند؛ قسم به آن ­که جانم در ید قدرت اوست، اگر فاطمه، دختر محمد، دزدی کند، دستش را قطع خواهم کرد؛ پس دست زن مخزومی را قطع کرد». در برابر سمرة بن جندب احترام به حقوق دیگران، نشانه‏ای است از قانون ­گرایی افراد جامعه؛ امری که عدم پذیرش آن توسط سمرة بن جندب، برخورد قاطع پیامبر صلی ‏الله علیه و آله را موجب گردید و به دستوری مهم در فقه اسلامی تبدیل شد؛ ماجرایی که این‏گونه شکل گرفت: سمرة بن جندب، در باغ یکی از انصار درخت خرمایی داشت؛ منزل شخص انصاری نیز در آستانة باغ قرار داشت. سمره بدون اجازه از صاحب خانه و به بهانة سرکشی از درخت خود به منزل انصاری وارد می‏گردید. مرد انصاری به سمره می‌گفت، به هنگام ورود به باغ اجازه بگیرد، اما او نمی‏پذیرفت و سر زده وارد می‏گردید؛ تا این که مرد انصاری شکایت خویش را نزد پیامبر صلی­ الله علیه و آله برد و حضرت، سمره را احضار کرده و شکایت انصاری را به اطلاعش رسانده و از او خواستند هنگامی که قصد ورود به باغ را دارد، اجازه بگیرد، اما سمره قبول نکرد. پیامبر فرمودند: در برابر آن نخل، درختی در بهشت بگیر؛ سمره باز هم نپذیرفت. حضرت به او فرمود: «إِنَّكَ رَجُلٌ مُضَارٌّ وَ لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَى مُؤْمِنٍ؛ همانا تو مرد زیان زننده­ای هستی و زیانی بر مؤمن نیست». سپس دستور دادند، درخت را کنده و پیش او بیندازند و فرمودند: «انْطَلِقْ فَاغْرِسْهَا حَيْثُ شِئْت؛13 برو هر جا که خواستی، آن را بکار». تقسیم غنائم غزوة حنین شماتت­ و مخالفت افراد جاهل و کج ‏اندیش نیز نتوانست مانع آن ‏حضرت در مسیر اجرای عدالت و عمل بر طبق قانون گردد: «لَمَّا قَسَمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه غَنَائِمَ حُنَيْنٍ أَقْبَلَ رَجُلٌ طَوِيلٌ‏ آدَمُ أَحْنَى بَيْنَ عَيْنَيْهِ أَثَرُ السُّجُودِ فَسَلَّمَ وَ لَمْ يَخُصَّ النَّبِيَّ ص ثُمَّ قَالَ قَدْ رَأَيْتُكَ‏ وَ مَا صَنَعْتَ‏ فِي‏ هَذِهِ‏ الْغَنَائِمِ‏ قَالَ‏ وَ كَيْفَ رَأَيْتَ قَالَ لَمْ أَرَكَ عَدَلْتَ فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ قَالَ وَيْلَكَ إِذَا لَمْ يَكُنِ الْعَدْلُ عِنْدِي فَعِنْدَ مَنْ يَكُونُ فَقَالَ الْمُسْلِمُونَ أَ لَا نَقْتُلُهُ قَالَ‏ دَعُوهُ فَإِنَّهُ سَيَكُونُ لَهُ أَتْبَاعٌ يَمْرُقُونَ مِنَ الدِّينِ كَمَا يَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِيَّةِ يَقْتُلُهُمْ اللَّهُ عَلَى يَدِ أَحَبِّ الْخَلْقِ إِلَيْهِ مِنْ بَعْدِي؛14‏ هنگامی که رسول خدا صلی ‏الله علیه و آله غنائم حنین را تقسیم می‌کرد، مردی بلند قامت که آثار سجده در پیشانیش ظاهر بود، به طرف ایشان آمد و سلام کرد – البته رعایت ادب ننمود و رسول خدا صلی ‏الله علیه و آله را در سلام خود مخصوص نگردانید – و گفت: رفتار تو را در تقسیم غنائم مشاهده کردم؛ تو به عدالت رفتار نکردی. پیامبر صلی ‏الله علیه و آله خشمگین شده و فرمودند: وای بر تو! اگر من به عدالت رفتار نکردم، پس چه کسی از مسلمانان به عدالت رفتار خواهد کرد و اگر عدالت نزد من نباشد، نزد کدام یک از مسلمانان است. مسلمانان گفتند: آیا او را به خاطر جسارتی که به پیامبر روا داشته است، به قتل برسانیم؟ حضرت اجازه نداده و فرمودند: رهایش کنید، به زودی کسانی گرد او جمع می‌شوند که هم‏ چون تیری که از کمان پرتاب گردد، از دین بیرون می‏روند و خداوند پس از من، آن­ها را به دست محبوب‌ترین بندگانش به هلاکت خواهد رسانید». آن شخص سرانجام در جریان جنگ نهروان، به دست امیرالمؤمنین علیه ­السلام به هلاکت رسید. سیره و روشی که امیر المؤمنین علیه ‏السلام در دوران حکومت کوتاه خویش دنبال نموده و نسبت به آن راسخ و استوار ماندند. ایشان در عهدنامة معروف خود به مالک اشتر دستور می‌دهند، هرگز برای رضایت خواص، عوام را مورد ظلم قرار ندهد، زیرا خواص زیاده خواهند و به کم راضی نخواهند شد: «لْيَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَيْكَ أَوْسَطُهَا فِي الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِي الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِيَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ يُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ يُغْتَفَرُ مَعَ رِضَى الْعَامَّةِ وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِيَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِي مَئُونَةً فِي الرَّخَاءِ وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِي الْبَلَاءِ وَ أَكْرَهَ لِلْإِنْصَافِ وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَافِ وَ أَقَلَّ شُكْراً عِنْدَ الْإِعْطَاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ؛15 بايد محبوب‌ترين امور نزد تو، ميانه‏ترينش در حق، و همگانى‌ترينش در عدالت و جامع‌ترينش در خشنودى رعيت باشد؛ چرا كه خشم عموم، خشنودى خواص را بى ‏نتيجه مى‏كند و خشم خواص در برابر خشنودى عموم، بى ‏اثر است و به وقت آسانى و رفاه، احدى از رعيّت بر والى پر خرج‌تر، و زمان‏ مشكلات كم ياری‏تر، و هنگام انصاف ناخشنودتر، و در خواهش و خواسته با اصرارتر، و زمان بخشش كم سپاس‌تر، و وقت منع از عطا دير عذر پذيرتر، و در حوادث روزگار بى ‏صبرتر از خواص نيست».
  1. تحف العقول، ص۳۴
  2. نهج الفصاحة ، ص۴۸۶
  3. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏۱۳، ص۱۷
  4. النوادر (للراوندي)، ص۲۵
  5. مائده/ ۸
  6. نساء/۱۳۵
  7. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج‏۱، ص۵۸
  8. رسولی محلاتی،زندگانی حضرت محمد (ص)، ج۳، ص۴۲۶
  9. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۵۰
  10. سفينة البحار، ج‏۴، ص۳۲۷
  11. إحياء علوم الدين، ج۵، ص۱۵
  12. صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۱۵
  13. الكافي، ج‏۵، ص۲۹۴
  14. بحارالانوار، ج‏۲۱، ص۱۶۱
  15. نهج البلاغه، نامة۵۳
 
3159
| | |
| -1 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود