الگوی مذاکره در سیرة نبوی(ص)

9 آبان 1403
مذاکره در دنیای نوین در زمرة کلیدی‌ترین ابزارهای تحقق اهداف و منافع واحدهای سیاسی به ویژه دولت‌ها و از بخش‌های مهم تدبیر سیاسی است و تحقق حداکثری غایات ملی در گروی کاربست مطلوب اصول و فنون مذاکره بر محور مؤلفه‌های قدرت بازیگران دخیل تلقی می‌شود. ازاین رو، دین مبین اسلام که به مقولة اساسی سیاست اهتمام ویژه‌ای دارد، شاکلة خود را به نحوی تنسیق کرده است که پاسخ‌گوی نیازهای مختلف سیاسی جامعة اسلامی از جمله عرصة سیاست خارجی و دیپلماسی باشد. این مقاله با رویکرد تحلیلی و تمرکز بر اسناد تاریخی، و باهدف تبیین اصول حاکم بر سپهر مذاکرات پیامبر اکرم (ص) با این پرسش آغاز می‌شود که: مقتضای اسلامی بودن مذاکرات در گفتمان اسلام شیعی با تمرکز بر سیرة نبوی (ص) چیست؟ در پاسخ به این پرسش، در دایرة نظریات و تعاریف گسترده در حوزة مذاکرات، بر اساس جهان بینی توحیدی و بازخوانی کارویژه‌های دیپلماسی اسلامی مستند به سیرة حکومتی نبی مکرم اسلام (ص)، الگوی مطلوب مذاکره از منظر حضرت و در قالب مدلی بر محور یازده اصل، استخراج و تدوین شده است. یافته‌های پژوهش نشان داد که این اصول در سه مرحله وضع اصول پایه‌ای، غایت گذاری جامع دیپلماتیک و مستحکم سازی دیپلماتیک در بستر محیط تعامل جای می‌گیرند و قابل تحلیل می‌باشند.
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم الگوی مذاکره در سیرة نبوی(ص) نویسنده: ابوذر گوهری مقدم؛[1] حامد کیانی مجاهد[2] منبع: دانش سیاسی سال پانزدهم بهار و تابستان 1398 شمارة1(پیاپی29) چکیده مذاکره در دنیای نوین در زمرة کلیدی‌ترین ابزارهای تحقق اهداف و منافع واحدهای سیاسی به ویژه دولت‌ها و از بخش‌های مهم تدبیر سیاسی است و تحقق حداکثری غایات ملی در گروی کاربست مطلوب اصول و فنون مذاکره بر محور مؤلفه‌های قدرت بازیگران دخیل تلقی می‌شود. ازاین رو، دین مبین اسلام که به مقولة اساسی سیاست اهتمام ویژه‌ای دارد، شاکلة خود را به نحوی تنسیق کرده است که پاسخ‌گوی نیازهای مختلف سیاسی جامعة اسلامی از جمله عرصة سیاست خارجی و دیپلماسی باشد. این مقاله با رویکرد تحلیلی و تمرکز بر اسناد تاریخی، و باهدف تبیین اصول حاکم بر سپهر مذاکرات پیامبر اکرم (ص) با این پرسش آغاز می‌شود که: مقتضای اسلامی بودن مذاکرات در گفتمان اسلام شیعی با تمرکز بر سیرة نبوی (ص) چیست؟ در پاسخ به این پرسش، در دایرة نظریات و تعاریف گسترده در حوزة مذاکرات، بر اساس جهان بینی توحیدی و بازخوانی کارویژه‌های دیپلماسی اسلامی مستند به سیرة حکومتی نبی مکرم اسلام (ص)، الگوی مطلوب مذاکره از منظر حضرت و در قالب مدلی بر محور یازده اصل، استخراج و تدوین شده است. یافته‌های پژوهش نشان داد که این اصول در سه مرحله وضع اصول پایه‌ای، غایت گذاری جامع دیپلماتیک و مستحکم سازی دیپلماتیک در بستر محیط تعامل جای می‌گیرند و قابل تحلیل می‌باشند. مقدمه بیان مسئله: یکی از ارکان موفقیت در تأمین منافع ملی و کسب حداکثري جایگاه بین‌المللی و منطقه‌ای، توان بهره‌گیری مسئولان دستگاه دیپلماسی از فنون و مهارت‌های مذاکراتی و چانه‌زنی دیپلماتیک قلمداد می‌شود. برقراری ارتباط با سایر اقوام و ملل اگرچه امروزه در کانون توجه اصحاب سیاست قرارگرفته، اما در گذر تاریخ و با سریان تفکرات الهی در بطن حکومت‌ها خصوصاً حکومت‌هایی که رهبري آن‌ها به دست پیامبران الهی بوده، الگوهایی از برقراري روابط صلح‌آمیز را در سیرة پیامبران می‌توان ملاحظه نمود. مسألة این پژوهش شناسایی و تحلیل این ظرفیت‌ها به منظور بهره برداري در شرایط حاضر است. اهمیت: موضوع حاضر نخست داراي ماهیت نظري است؛ چرا که یافته‌های آن به عنوان اصول و سیاست‌هاي پیشنهادي براي دست‌اندرکاران سیاست خارجی کاربرد دارد. افزون بر آن می‌توان به اهمیت نظري اشاره داشت که تقویت و توسعة دانش سیاست اسلامی را با تولید الگویی مفهومی، در پی دارد. ضرورت: عدم ورود به موضوعاتی از این قبیل، منجر به حاکمیت الگوهاي مفهومی عموماً سکولار می‌شود که می‌تواند در بدکارکردي و کژکاکردي سیاست خارجی و کاهش آثار مذاکرات، مؤثر افتد. اهداف: هدف اصلی نوشتار حاضر، شناسایی و معرفی اصولی است که از منظر اسلامی در طرح و کاربست عملی مذاکرات تأثیر گذارند. به تبع این هدف، طراحی و ارائة یک الگویی مفهومی با کاربرد نظري مدنظر است. مقالۀ حاضر می‌کوشد که اصول حاکم بر این مذاکرات و معاهدات را معرفی کرده و بنابر اقتضاي نگاشته، اصول کاربردي مذاکره را با الگوگيری از اصول سنتی آن تبیین نماید. سؤال‌ها: پرسش اصلی مقاله عبارتست از: الگوي برآمده از سیرة نبوي(ص) براي مذاکره کدام است؟ براي پاسخ دادن به این سؤال به طور طبیعی پرسش از اهداف، ابزارها، اصول و قواعد حاکم بر مذاکرات، طرح و بررسی شده‌اند. روش: این پژوهش از نوع بنیادي بوده و با رویکرد تحلیلی(با رجوع به اسناد تاریخی اولیه) به انجام رسیده است. بر اساس، طراحی الگوي تحلیلی مهم بوده که در بخش نظري به آن اهتمام شده و تحلیل بر پایة الگوي مزبور به انجام رسیده است. در این روش چند گام اصلی برداشته شده است: اول. بررسی انتقادي نظریه‌هاي موجود در باب مذاکره. دوم. انتخاب نظریة مبنا سوم. طراحی الگوي تحلیل بر اساس نظریة مبنا براي مذاکره. چهارم. تحلیل داده‌هاي تاریخی در قالب الگوي طراحی شده از مذاکره.
  1. پیشینة تحقیق.
با عنایت به حجم فزایندة مطالعات صورت گرفته در حوزة سیره شناسی و سیاست اسلامی، از منظر پژوهش حاضر می‌توان دو دستة اصلی از مطالعات را از یکدیگر تمیز داد:
  • بررسی‌هاي ناظر بر «دیپلماسی و رفتار سیاسی» در سیرة نبوي(ص)
در این آثار حوزة کلان دیپلماسی مورد بررسی قرار گرفته و مذاکره به عنوان یک روش و مصداق مدنظر بوده است. در این ارتباط می‌توان به منابع زیر اشاره داشت: سفیران پیامبر(ص) و دیپلماسی نبوي(ص) (پاك آئین و غریب زاده، 1390)، اصول دیپلماسی در اسلام و رفتار سیاسی پیامبر(ص) (غفـوري، 1387)، دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام(فیاضی، 1395)
  • بررسی‌های ناظر بر «روش مذاکره» در اسلام
در این دسته از منابع موضوع مذاکره با تأکید و تمرکز بیشتري مورد توجه قرار گرفته‌ است. به همین خاطر است که ابعاد مختلف و انواع مذاکره شناسایی و معرفی شده‌اند. نقد عمومی به این آثار آن است که از طراحی و ارائة یک الگوي مفهومی واحد و منسجم بازمانده‌اند و به بیان موضوعات مختلف بسنده کرده‌اند. در این ارتباط می‌توان به آثار زیر اشاره نمود: دیپلماسی پیامبر(ص) و ابزارهاي توسعة روابط بین‌الملل با سایر دولت‌ها (خزائی، 1393)، بنیان‌های هویت بخش سیاست خارجی حکومت پیامبر اکرم(ص) (جمشیدي و کوزه‌گری1395)، و دیپلماسی صلح‌آمیز پیامبر اسلام(ص)(حضی نیا، 1392). بررسی آثار مذکور حکایت از آن دارد که عدم تمرکز به «الگوي مذاکره» و عدم طراحی یک الگوي مفهومی مستقل بومی در کاستی مشترك آثار بیان شده است که در مقالة حاضر سعی در تدارك آن شده و نوآوري این اثر به شمار می‌آید.
  1. مبانی مفهومی و نظري
    • مذاکره
اندیشمندان علوم سیاسی بر مبناي جهان‌بینی و مکتب فکري خود تعاریف مختلفی از مذاکره و انعقاد قرارداد با واحدهاي سیاسی ارائه داده‌اند، اما این تعاریف در مطالب بنیادین و ریشه‌ای هم‌پوشانی‌هایی دارند(نک.آتش پور، 1386). در رویکردي جامع و کاربردي می‌توان آن را چنین تعریف کرد: فرایند گفتگو با دیگري جهت دستیابی به توافق بر سر مسئله‌ای تعریف شده.
  • رویکردها به مذاکره
از منظر نوشتار حاضر می‌توان دو رویکرد متفاوت از مذاکره را از یکدیگر تمیز داد: الف. رویکرد سکولار منفعت‌طلبانه افتراق مذاکره از منظر غرب و اسلام در اهداف مذاکره و وسایل به کار گرفته شده براي به سرانجام مطلوب رساندن مذاکره است. گفتمان غربی از آن روي که روح ماتریالیستی حاکم بر آن است، جز کسب حداکثري منافع مادي چیزي فراروي خود نمی‌بیند و از هر وسیله‌اي اعم از مشروع و نامشروع براي محقق ساختن منافع ملی استفاده می‌کند. در این راستا، علم حقوق، قانون‌گذاري و هر ابزاري که جلب منفعت می‌کند از جمله مذاکره، براي تشخیص و تعیین آن چیزي است که خیر جامعۀ معینی که منافع آن مورد نظر جویندگان منفعت است را تأمین کند. اصول این مکتب مادي‌گراست که باعث شده تا اخلاقیات در روابط بین‌الملل قلمرو ظهور پیدا نکند (ابراهیمی و همکاران، 1389، ص6) و منفعت گرایی حداکثري، شالودة روابط بین‌الملل غربی را تشکیل دهد. ب. رویکرد شریعت‌مدار ارزش محور از منظر اسلامی، مجموعۀ جهت‌گیری‌هاي سیاسی باید صبغۀ الهی داشته باشد و اهداف و وسایل آن در منظومه‌ای تعریف شود که مقید به قیود شرعی باشد، در غیر این صورت شارع مقدس کاربست آن را تحریم می‌کند. با این رویکرد، نگرش به مذاکرة اسلامی تفاوت‌های بنیادینی با برداشتی دارد که در غرب رایج است، هرچند غایت‌ها ساختاري آن‌ شباهت‌هاي ظاهري داشته باشد. از نظر اسلام ابزارهاي مورد بهره‌گیري در دیپلماسی می‌بایست انسانی و سازگار با اخلاق انسانی باشد؛ از این روي است که منظومة ارتباطی میان اخلاق و دیپلماسی باید مورد مداقة اساسی قرار گیرد. به گونه‌اي که سیرة سیاسی نبی مکرم اسلام(ص) در تعاملات و مراوده‌هاي سیاسی، بهره‌گیري از روش‌ها و ابزارهاي غیر اخلاقی را نفی کرده و بر هم خوانی ابزارها و وسایل با اهداف، تأکید فراوان کرده است (ابن فراء، 1363، ص41) 3-2. الگوي تحلیلی مذاکره منظور از الگوي تحلیل، تبیین سطوح و ابعادي از مذاکره است که براي انجام یک مذاکرة موفق و مؤثر باید به آنها پرداخته شود. بر این اساس ارکان الگوي پیشنهادي عبارتند از: الف. وجود اصول پایه‌اي در حوزة دیپلماتیک نخستین گام در مسیر ارائۀ مدل مفهومی، تبیین چارچوب‌ها و اصول اساسی حاکم بر جریان مذاکرات پیامبر اکرم(ص) است. اصولی که به مثابه روح حاکم بر اقدام سیاسی نبوي تلقی شده و خطوط قرمز دیپلماسی اسلامی را معین می‌کند و زیر پایۀ تدوین‌ استراتژي‌های لایه‌اي سیاست خارجی است و نقش سند بالادستی را براي تشریح غایت‌گذاري جامع دیپلماتیک ایفا می‌کند. درواقع وضع اصول در فرایند سیاست‌گذاري، نقش جهت‌دهی را با هدف زدودن ابهامات نظري و عملی ستاد و صف اقدام بر عهده دارد (خالوزاده، 1391، ص262) ب. غایت‌گذاري جامع دیپلماتیک با مشخص شدن اصول پایه‌اي حاکم بر عرصۀ دیپلماتیک، مسیر فراروي تعیین هدف راهبردي و جامع نظام سیاسی در عرصۀ دیپلماسی هموار می‌شود. در این مرحله سیاست‌گذاران با تکیه بر اصول بنیادین، غایت اساسی سیاست خارجی را که تمام استراتژي‌ها، برنامه‌هاي اقدام و سیاست‌های خرد براي تحقق آن اتخاذ می‌شوند را معین می‌کنند. در مبحث تصمیم سازي سیاسی، رویکرد نظامات مختلف متفاوت است ولی از منظر وحیانی، تشکیل، تثبیت و ارتقاء حکومت اسلامی، مهمترین کارویژة جامعۀ دینی در ابعاد مختلف بوده و مطلوب است که غایت‌گذاري جامع سیاسی نیز بر این مبنا نظام یابد و بنابر مصلحت و سازمان از ابزار کلیدي دیپلماسی براي نیل به این مهم استفاده گردد (هالستی، 1373، صص214-211) پ. مدیریت مذاکرات همراه با مستحکم سازي دیپلماتیک در عرصۀ مذاکرات، موفقیت که همان تحقق حداکثري غایت جامع دیپلماتیک است، از حاصل جمع سه مؤلفۀ زیر حاصل می‌آید: مؤلفه (1). فن محوري دیپلماتیک: استفادة بهنگام و مطلوب از فنون رایج و ابداعی مشروع در عرصۀ مذاکرات که بستگی به هنر، مهارت و تجربۀ دیپلمات‌های دستگاه خارجه دارد و می‌تواند مجالی را فراهم کند که با دادن حداقل امتیاز بیشترین امتیاز ممکن به دست آید (هالستی، 1373، صص320-327). مؤلفة (2). ظرفیت سازي دیپلماتیک: ایجاد ظرفیت‌ها و فرصت‌ها در سه مقطع زمانی قبل، حین و بعد از مذاکره: اول. ظرفیت سازي پیشینی: ایجاد ظرفیت و کسب منابع قدرت قبل از آغاز مذاکره براي حضور قدرتمند در عرصۀ مذاکرات از طرق مختلف مانند هم‌پیمان شدن با واحدهاي سیاسی دیگر و فرونشاندن اختلافات بین خود و دشمنان جهت تثبیت اوضاع، مجهز شدن به ابزار فنّاوري نوین، پیروزي‌های نظامی منطقه‌ای و بین‌المللی و افزایش میزان تصور از قدرت خود در اذهان عمومی با ابزار تبلیغات و نبرد رسانه‌ای (خانی،1384) دوم. ظرفیت سازي حینی: ایجاد ظرفیت‌هاي تازه در حین انجام مذاکرات از طریق بازي‌هاي دیپلماتیک و تغییر در صف بندي اعضاي حاضر در مذاکرات. سوم. ظرفیت سازي پسینی: استفاده از ظرفیت‌هاي ایجادشده در اثر مذاکرات به عنوان ابزار قدرت و بهره گیري از آن براي تولید ظرفیت‌هاي جدید در دوران پسامذاکراتی مؤلفة (3). مستحکم سازي دیپلماتیک: مراد از مستحکم سازي دیپلماتیک، بناي ساختمان مذاکرات به نحوي است که هیچیک از طرفین مذاکره توان خلل و خدشه در آن را با تفسیرهاي نفع‌گرایانه نداشته باشند (ضیائی بیگدلی، 1374،ص17). لازمۀ این امر توجه به لوازم تحقق آن در سه مقطع زمانی قبل، حین و بعد از مذاکرات است: اول. مستحکم سازي پیشینی: منظور از مستحکم سازي پیشینی آن است که قبل از شروع مذاکرات، طرفین توافق از طریق گفت وگوهاي پیشامذاکراتی ابهام‌ها و تردیدهاي خود را تا حدودي برطرف نمایند و به نقاط مشترك ابتدایی برسند و با نظرات یکدیگر آشنا شوند تا از این مجرا احتمال انحراف مذاکرات در حین و پس از توافق کاهش یابد. دوم. مستحکم سازي حینی: مستحکم سازي حینی به معناي تدوین متقن و دقیق متن توافقات با هدف جلوگیري و کاهش انحرافات تفسیري ضمن گنجاندن ضمانت اجرا و عواقب پیمان شکنی در آن می‌باشد. سوم. مستحکم سازي پسینی: مقصود از مستحکم سازي پسینی، نظارت و بررسی دقیق طرفین از حسن اجراي مفاد معاهده و مقابله و برخورد با هرگونه پیمان‌شکنی و سوء تفسیر از متن توافقات است.  
  1. اصول پایه‌ای مذاکره در سیرة پیامبر اکرم(ص)
به گواه تاریخ، اعراب در دوران پیش از اسلام کلام را با قدرت شمشیر آغاز می‌کردند و با زبان جنگ با یکدیگر تکلم می‌نمودند و رابطة خوبی با روش‌های مسالمت آميز و صلح‌طلبانه نداشتند و تعاملاتشان بر محور قبیله گرایی و عصیت بنا شده بود. با طلوع خورشید اسلام و گسترش تفکرات و آموزه‌هاي اخلاقی و الهی و تربیت شدن قبایل ساکن در شبه جزیرة عربستان به برکت تعالیم آسمانی اسلام، عنصر منطق‌ورزی و گفت و گو، وارد گفتمان سیاسی اعراب شد و توانست در نظام اسلامی نبوي(ص)، جاي خود را باز کند و به عنصر تأثیرگذاری در سامان دادن ارتباطات حکومت مدینه با سایر قبایل و قدرت‌هاي منطقه، تبدیل شود. این تجربة مثبت بر چند اصل راهبردي استوار است که عبارتند از:
  • نفی سبیل
«سبیل» در لغت به معنی طریق و راه است. بر اساس قاعدة مذکور، خداوند متعال در عالم تشریع، تکوین و در مقام احتجاج، طریقی علیه مؤمنین براي کفار قرار نداده است. درواقع کافر در هیچ زمینه‌ای نمی‌تواند شرعاً مسلط بر مسلمانان باشد و هرگونه رابطه و اعمالی که منجر به تفوق کافرین بر مسلمین باشد، انجام دادن آن بر مسلمین حرام می‌باشد (قانع و دیگران، 1397). غزوة بدر اولی یا سفوان، شاهد مثالی است که میزان توجه نبی مکرم اسلام(ص) نسبت به تحقق قاعدة نفی سبیل را نشان می‌دهد. علت این غزوه، دستبرد فردي از کفار به نام «کُرز بن جابر فهري» به اطراف مدینه بود که بخشی از گله‌هاي مردم را غارت کرد. این حمله از آن منظر که یک تجاوز سیاسی به حساب می‌آمد، پیامبر اکرم(ص) با گماشتن زید بن حارثه در مدینه، به تعقیب «کرز» تا محلی به نام سفوان رفت تا پاسخ این تجاوز سیاسی را به او بدهد، اما او را نیافت و به مدینه بازگشت (رسولی محلاتی، 1390، ص106)
  • تقدم صلح طلبی بر ستیزه‌گرایی
بررسی آیات شریفة قرآن، سنت پیامبر(ص) و حضرات معصومان(علیهم‌السلام) نشان می‌دهد که اصل اولیه و حالت اصلی در روابط بین حکومت‌های اسلامی و سایرین، صلح است. ارتباط سیاسی و حقوقی بین کشورهاي اسلامی و سایر کشورهاي غیرمسلمان، در حالت اولیه، «صلح و همزیستی مسالمت‌آمیز دوستانه و شرافت‌مندانه» است که در قالب عهد و پیمان یا بی‌طرفی، صورت قانونی می‌گیرد و جنگ در حوزة این نظریه، حالتی عارضی و استثنایی است که در برخی شرایط رخ می‌دهد و کشور اسلامی، گریزي از آن ندارد. اگر تجاوزي صورت گیرد، دفاع مقتدرانه لازم است؛ بنابراین، آمادگی کامل نظامی ـ امنیتی با تجهیز به آخرین فناوري‌ها و دستاوردهاي روز از جمله ضروریات کشور مستقل اسلامی است که می‌خواهد «آباد»، «آزاد» و «مستقل»، در نظام بین‌المللی گام بردارد و روابط خود را با دیگر کشورها، مبتنی بر «عزت»، «حکمت» و «مصلحت»، نماید. (برزنونی، 1384، صص156-155). کنکاش در دوران حکومت رسول خدا(ص) بیانگر این است که ایشان در غالب تعاملات حکومتی خود، اصل تقدم صلح‌طلبی بر ستیزه‌گرایی را رعایت می‌کردند. در این ارتباط مؤیدان تاریخی زیر قابل ذکر هستند: الف. تحلیل نظام‌نامة حکومتی مدینه در نظام‌نامة حکومتی مدینه، براي صلح‌گرایی، اهمیت خاصی در نظر گرفته شده است و با تنظیم بندهایی، مسلمانان و یهودیان، به اتخاذ رویکردهاي صلح‌گرایانه تشویق گردیده‌اند. اگر مسلمانان، یهودیان را به صلح با کسی که مسلمانان با او صلح نموده و همبستگی یافته‌اند، دعوت کردند باید بپذیرند مگر در مورد کسانی که دشمن اسلام و نشر آن باشند. (محمد،1984م، ص329) طبق بند فوق، صلح طلبی جامعۀ اسلامی به صورت مطلق ارزیابی نمی‌شود و مقید به صلح با کسانی است که دشمن اسلام و نشر آن نباشند؛ که درمورد این دسته، تقدم صلح طلبی بر جنگ گرایی صادق نیست و باید بنا بر اصول و مصالح جامعه و صلاحدید رهبر حکومت، شیوة تعامل انتخاب شود. ب. تحلیل صلح حدیبیه جایگاه صلح گرایی در جریان صلح حدیبیه به وضوح بیشتري مشاهده می‌شود. پس از رسیدن به حدیبیه، رسول خدا(ص) همچنان بر موضع صلح طلبانه‌اش پای می‌فشارد  و هرگز آن را از نظر دور نمی‌دارد؛ ایشان در راستای تأکید بر نیات صلح آمیز مسلمانان، به فرستادگان قریش اجازه داد که به اردوگاه آن‌ها بیایند و چند نفر از مسلمانان را نیز برای گفت و گو نزد آن‌ها فرستاد. هنگامی که مسلمانان مورد تهاجم و تیراندازی مشرکان قرار گرفتند، کوشیدند تا بدون رساندن هرگونه زیان جانی و مالی آنان را دستگیر کنند. مسلمانان موفق شدند آن‌هارا به محاصره درآورند، دستگیر کنند و بدون هیچ آزار و اذیتی، نزد قریش بازگردانند. رسول خدا(ص) در این غزوه، به خلاف غزوه‌های دیگر، با یاران خود دربارة صلح نکرد و تنها به نظر خود عمل کرد. [چرا که] تصمیم نهایی و قطعی رسول خدا(ص) تفاهم با قریش بود و چنین تصمیمی نیاز به مشورت نداشت. مقصود پیامبر(ص)از تفاهم با قریش پیگیری هدف‌های درازمدتی بود که افشاي آن‌ها به نفع دعوت اسلامی و مسلمانان نبود، چنان که آینده نیز آن را ثابت کرد.(رائب عرموش، 1394، ص 247). 3-3. رعایت احترام متقابل دین مبین اسلام، آداب ورسوم اقوام، ملت‌ها و جوامع انسانی که تعارضی با شرع مقدس نداشته باشد را همواره تأیید کرده و به امت اسلام امر فرموده که آن‌ها را محترم شمارند و به دارایی و سرزمین افراد و گروه‌هایی کـه داراي شرافت انسانیت هستند، تعدي نکنند. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌هاي دیپلماسی اسلام اصل رعایت احترام و نزاکت بین‌المللی در روابط بین‌الملل است. بدیهی است که در ایجاد و گسترش روابط دیپلماتیک آزادي و اختیار طرفین نقش اساسی دارد. این قواعد با گذشت زمان و توسعة روابط بین‌الملل به قواعد الزام آور تبدیل شد و اسلام نیز با ظهور و گسترش خود رعایت احترام و نزاکت بین‌المللی را امضا و تأیید کرد و در روابط بین‌الملل خود به کار بست. تاریخ روابط دیپلماتیک اسلام، تجلی‌گاه اصل وفاداري، رعایت ادب و احترام متقابل و مراعات نزاکت بین‌المللی است؛ چنان‌که سفراي همۀ ملل بدون کم‌ترین محدودیتی می‌توانستند پیام خود را در جامعۀ اسلامی ابلاغ کنند و در دوران حضور در جامعۀ اسلامی محترم بودند تا آنجا که احیاناً به خود اجازه می‌دادند خارج از وظیفۀ مأموریت‌شان مطالبی را بگویند که کوجب ناخشنودی مسلمانان می‌شد. با این حال، پیامبر اجازه نمی‌داد کسی کتعرض آن‌ها شود، چنان‌که فرستادگان «مسیلمه کذاب» در حضور پیامبر و به عنوان تعرض به آن حضرت گفتند: «نشهد ان مسیلمه رسول‌الله» پیامبر فرمود: «لَولا أنَّ الرُّسلَ لا تُقَتِّلُ لَضربتُ أعناقَکُما؛ یعنی اگر این حکم نبود که سفیران را نمی‌توان کشت، شما را گردن می‌زدم»(خالوزاده، 1391، ص264). نمونۀ دیگر رعایت این اصل در برخی از مفاد منشور مدینه متجلی است. در منشور حکومت مدینه که درواقع سند تنظیم امورات داخلی و سیاست خارجی حکومت پیامبر بود، ایشان دین و دارایی یهودیان را به رسمیت شناخت (دیار بکري، 1302، ص353). مفاد منشور مدینه به گونه‌اي نگاشته شده بود که دین، آداب و رسوم، دارایی و سرزمین یهودیان دخیل در پیمان، به صورت مشروط محترم شمرده شود و به شخصیت‌ شهروندی آن‌ها خدشه‌ای وارد نشود. در ادامة بندهایی از این منشور که نشان‌دهندة پای‌بندي رسول خدا به اصل احترام متقابل شهروندي است را فهرست می‌کنیم: الف. افرادی از جامعة یهود که به ما کمک کنند، حمایت و کمک ما را جلب خواهند کرد و با ما برابر خواهند بود و هیچ‌کس نخواهد توانست برآن‌ها تحمیلی روا دارد و بدیهی است به مخالفین آن‌ها نیز کمکی نخواهد شد. (مرتضی عاملی،1385، ص549) ب. براي یهودیان دین آنان است و برای مسلمانان دین ایشان، چه برای خودشان، و چه برای آزادشدگان آنان، مگر کسی که ستم کند و گناه کند.(فارسی، 1362، ص17) پ. اگر یهودی‌ها به صلحی دعوت شوند که در آن همکاری کنند و آن صلح را عملی سازند، می‌توانند به این کار اقدام کنند، در آن صورت مؤمنان نیز باید آن صلح را بپذیرند مگر این‌که صلح با کسانی باشد که در راه دین می‌جنگند.(مرتضی عاملی، 1385، ص552) ت. مسلمانان و یهودیان مانند یک ملّت در مدینه زندگی خواهند کرد و در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بودو قراردادصلح با دشمن با مشورت هردو به انجام خواهد رسید.(مجلسی، 1363، ص235) همچنین پیامبر(ص) ضمن پیمانی که با ترسایان نجران برقرار کرد، یک سري امتیازات به آن‌ها اعطا کرد که نشان از اهتمام خاصی بود که ایشان براي اقلیت مذهبی قائل بودند. برخی از مفاد این پیمان به شرح زیر است: یک. پیامبر همۀ دارایی آنان را به دست خود آن‌ها می‌سپرد. دو. بر مردم نجران است که هنگام پدید آمدن شورش و یورش و آسیب دشمن در یمن، سی دست زرهسی رأس اسب و سی نفر شتر، به امانت به مسلمانان بدهند، آنچه از زره‌ها، اسب و شتر و کالاها که به عاریت به فرستادگان من داده‌اند تباه گردد، فرستادگان من باید عوض آن‌ها را به ایشان بازگردانند. سه. هیچ اسقفی از مقام اسقفی خویش و هیچ راهب و کاهنی از مقام رهبانیت و کهانت خویش، برکنار نخواهد گشت. چهار. دارایی‌های مردم نجران و مردم پیامون آن، جان‌هايشان، آیین و پرستش‌گاه‌هایشان، کسان حاضر و غایب و بستگان نزدیک ایشان و آنچه – از اندک و بسیار در دست دارند در پناه خدا و در حمایت فرستادة خدا، محمد پیامبر است(حمیدالله، 1375، ص229). دربارة پیامبر خدا نقل شده است که: همیشه با فرستادگان ملل خارجی با احترام و مهربانی هرچه تمام‌تر رفتار می‌کرد و بنا بر عادت و خوي به آن‌ها تحف و هدایاي فراوانی ارزانی می‌داشت و در مقام توصیه به اصحاب خود در این مهم می‌فرمود: «پس از من نیز بدین گونه عمل کنید».(رشید، 1353، صص85-84).
  1. غایتگذاري جامع دیپلماتیک در سیرة نبوي (ص)
گفتمان سیاسی اسلام، ضمن تشریح ماهیت و مؤلفه‌هاي خود، سخن از توافق و برتري‌هاي اندیشه‌های حق‌گرایانۀ اسلام شیعی دارد و تسلط و نفوذ هیچ مرام و مکتبی بر امت اسلام را جایز نمی‌شمارد و حاکمان اسلامی را بر آن می‌دارد که از سیاست‌هایی که جایگاه دولت اسلام را در اذهان دیگر واحدهاي سیاسی تثبیت می‌کند و ارتقا می‌دهد حمایت کنند و تمام همت خود را بر آن گمارند تا موجبات سرافرازي جامعۀ اسلامی را فراهم آورند. صحنۀ مذاکرات و روابط دیپلماتیک بین‌المللی عرصۀ مناسبی است تا ابر قدرت‌ها و قدرت‌هاي منطقه‌ای، موجودیت و جایگاه حکومت اسلامی را به رسمیت بشناسند و به آن اذعان کنند. وصول به این مهم درگرو میزان تصور ایجادشده از قدرت واحد سیاسی و کاربست این تصور در عملیات دستگاه سیاست خارجی در حوزة برون مرزي است. اصولی که در بندهاي منشور حکومت مدینه با رویکرد تبیین حکومت اسلام براي قبائل یهودي، گنجانده شده، به خوبی تلاش دارد تا به یهودیانی که تا قبل از بعثت پیامبر به دلیل برتري‌هاي اقتصادي، نظامی و فرهنگی، محل رجوع ساکنان شبه جزیرة عربستان بودند، این نکته را نشان دهد که پس از هجرت پیامبر به یثرب، نبض امورات مدینه در دست حکومت اسلامی است. در ساختار منشور حکومتی، ضمن این‌که مجموعۀ قبائل ساکن اعم از مسلمان و یهودي را یک کل واحد می‌داند، ولی این مسئله را نیز تبیین می‌کند که مسلمانان فارغ از تقسیمات قبیله‌ای خود یک امت واحد و منسجم‌اند. درواقع متن سند به‌گونه‌ای تنظیم شده که از هر مؤلفه‌ای که به برتري جامعۀ اسلامی بر دیگران بینجامد طرفداري می‌کند و اصالت را بر حق و مواضع و اجتماعات دایرمدار حق می‌داند و براي افراد، گروه‌ها و تفکراتی که ریشه در باطل و کفر دارد، محلی از اعراب قائل نیست. مفاد منشور که مؤید بحث حاضر است، عبارتند از: الف. هیچ مؤمنی نباید مؤمن دیگری را که کافري را کشته، بکشد و به هیچ کافری علیه مؤمنی نباید کمک نماید.(مرتضی عاملی، 1385، 548) ب. مسلم و قطعی است که حمایت خدا یکی بیش نیست و حمایت مؤمنان از نازل‌ترین فرد مسلمان، در موردي که به نام اسلام تعهدی کرده باشد، قطعی و همگانی است (مرتضی عاملی، 1385، 549) پ. از آن‌جایی که مؤمنان همه در حکم یک هیئت هستند، در خون‌هایی که از آن‌ها در راه خدا ریخته می‌شود، اولیاء یکدیگرند. ت. هیچ مشرکی نباید به یک نفر از قریش حمایتی بدهد و یا مالی از او نگهداری کند. هیچ مؤمنی را مانع نشود که بر مشرك تسلط پیدا کند. ث. هرگاه بین کسانی که تابع این دستور هستند، کشتاری روی دهد یا مشاجره‌ای درگیرد که بیم فساد در آن بااشد، مرجع امر رسیدگی خدا و محمد(ص) (که فرستادة خداست) خواهند بود.(مرتضی عاملی، 1385، ص551) این سند بر تحکیم پایه‌های حکومت اسلامی تأکید کرده، اقرار و اعتراف صریحی از یهودیان هم گرفته است. قوم یهود، خود را صاحب همة امتیازات می‌دانستند که می‌بایست هرگونه تصمیم و قراری به سود آنان باشد. چنان‌چه گمان می‌بردند آنان حاکم بر مردم هستد و همگان برای خدمت‌گزاری و فرمان‌برداری از آن‌ها خلق شده‌اند. پذیرش رسمی حکومت پیامبر(ص) که رسول خـدا(ص) را به عنوان يگانه مرجع رسیدگی به مشکلات فی ما بین مسلمانان و یهودیان قبول کردند؛ تأکید دیگری است که در این عهدنامه مورد توجه قرارگرفته است (نک. مرتضی عاملی، 1385، ص558)
  1. مستحکم سازي دیپلماتیک در سیرة نبوي (ص)
خنثی کردن نیروهاي مخالف یکی از ابعاد سیاست خارجی و دیپلماسی فعال است و یکی از هدف‌های سیاست خارجی باید بر این محور استوار باشد که مانع اتحاد قدرت‌های دیگر علیه خود گردد. در سیرة نبوي، مجموعۀ فعالیت‌های جهت دار در راستاي تضعیف جبهۀ دشمنان، یک فرآیند میان مدت و بلندمدت بود که اثرات خود را در نقاط حساس تاریخی بر جاي می‌گذاشت و نقاط عطفی را در مقابلۀ دو جبهة حق و باطل به وجود می‌آورد. از این منظر مهم‌ترین اقدامات پیامبر اکرم (ص) را می‌توان به شرح زیر برشمرد: 1-5.استفادة مطلوب از مؤلفه‌های قدرت حاکم نمودن رأي خود نیازمند به کار بردن شیوه‌هایی است که طرف مقابل را مرعوب قدرت طرف مقابل کند یا آن را به طمع کسب منافع خود بیندازد. اصل بهره‌گیری از فرآیند اقناع، تهدید و ترغیب با تکيه بر مؤلفه‌های قدرت طـرف‌هاي مذاکره یکی از اصولی است که پیامبر اکرم در مذاکرات خود بر آن تکیه داشتند. عناصر تأثیر گذار در قدرت از نگاه ایشان صرفاً بر محور مادیات تعریف نمی‌شود و مؤلفة معنویت یکی از ارکان اصلی این منظومه است. به عبارت دیگر پیامبر اکرم ابزار مادي و مفاهیم معنوي را براي اعمال تهدید و ترغیب در حوزة مادیات و معنویات به کار می‌برد. تأکید نبی اکرم بر مخاطب قرار دادن فطرت انسانی و استفاده از تمایلات روحانی جامعۀ هدف براي هدایت آن‌ها و محقق ساختن اهداف حکومت اسلامی، نقاط عطفی را در مسیر پیشبرد تعالیم الهی به وجود آورد. پیامبر اکرم در نامۀ دعوت آمیز خود به قیصر روم، با ذکر آیه‌ای که اهل کتاب را به توحید خالص و دوري از هرگونه شرک می‌خواند درصدد بود تا با درشت نمایی اشتراکات اسلام و مسیحیت، به ایجاد همگرایی بپردازد و قیصر روم را به پذیرش دعوت اسلام ترغیب کند و با تبیین عواقب نافرمانی اطاعت از اسلام که عبارت بود از سهیم شدن او در گمراهی سـاکنان روم، در شخصیت متأثر از دین قیصر تأثیر بگذارد و به وسیلة این تهدید، راه اسلام آوردن او را هموار نماید (احمد بن، 1995، ص78)، نمونۀ این نوع تهدید در نامة پیامبر به خسرو پرویز نیز دیده می‌شود(. ،70 ص1992. ابن شهرآشوب، 1992، ص70) نمونة دیگر این مسئله مربوط می‌شود به زمانی که فرستادگان قریش پیشنهادات دنیاگرایانۀ خود را در مدینه بر پیامبر عرضه کردند، ایشان فرمودند: آنچه را آورده‌ام نه برای آن است که بر مال‌های شما دست یابم، یا از این راه بر شما سروری و پادشاهی کنم، لیکن خدای متعال مرا به پیامبری فرستاده و کتابی بر من نازل ساخته تا برای شما بشر و نذیر باشم. من هم رسالت‌های پروردگار خویش را رساندم و شما را پند دادم تا اگر آنچه را آورده‌ام از من بپذیرید، در دنیا و آخرت بهره‌مند باشید. (مجلسی، 1389، ص 123) ایشان بهره‌مندی دنیا و آخرت را در سه مرحله در پاسخ دعوت‌های قریش به عنوان پاداش پذیرش دعوت خود بیان کردند و قریشیان را ترغیب به آخرت کردند. علاوه بر حوزة متکی بر معنویات و دعوت به تعالیم الهی، تهدید و ترغیب بر محور توان مادي حکومت نبوي، بر فرآیند تصميم‌گیری بسیاري از سران مناطق اطراف تأثیر گذاشت و آن‌ها را در دوگانة صلح یا جنگ، وادار به تسلیم و صلح بی قید و شرط کرد. نبی اکرم در اوان جنگ با رومیان، نامه‌اي براي حکمران ایله که منطقه‌ای در ساحل دریاي سرخ بود، فرستاد و از او خواست یا تسلیم مسلمانان گردد و یا آمادة جنگ شود. «یوحنا» حاکم ایله نیز متأثر از این تهدید، به نزد رسول خدا آمد و ضمن اعلام اطاعت، با ایشان به مصالحه پرداخت (راتب عرموش، 1394، ص337) تصمیم «یوحنا» نشأت گرفته از پیروزی‌های مقتدرانۀ گروه‌هاي مسلمان در سریه‌ها و نبردهاي پراکنده‌اي بود که به دستور پیامبر اکرم انجام شده بود. درواقع موفقیت‌های جامعۀ اسلامی به مثابه پشتیبان قواي مذاکراتی پیامبر ارزیابی می‌شود. 2-5.بهره‌گیري از فرصت‌هاي ایجادشده در اثر برقراري معاهدات توافق با واحدهاي سیاسی واجد مؤلفۀ نفوذ و قدرت چه در سطح بین‌المللی و چه در حوزة منطقه‌اي، فرصت‌های مغتنمی را پیش روي طرفین مذاکره می‌گشاید و آن‌ها را  قادر می‌سازد تا فارغ از دغدغۀ کارشکنی‌ها و ایجاد مشکلات دیگر واحدهاي سیاسی، بر توسعه و پیشرفت ملی تمرکز کنند و به تقویت زیرساخت‌ها و تنظیم روابط مالی و سیاسی خود با دیگر واحدها بپردازند. بهره گیري از فرصت‌هاي پساتوافق یکی از ارکان توفیق در حوزة سیاست خارجی است و هدف انجام مذاکرات در ساحتی بهره‌گیری از ظرفیت‌هاي ایجادشده بعد از انعقاد پیمان‌هاي همکاري است. سازوکار سیاست خارجی نبی اکرم در دوران بعد از توافقات، الگوي کاملی براي دستگاه دیپلماسی نظام اسلامی است. این مقام الگودهی محدود به دوران حکومت مدینه نبوده، بلکه در دورة 13سالۀ مکه نیز قابل مشاهده است. فرستادگان رسول خدا (ص) به حبشه کـه زعامت آن‌ها را جعفربن ابیطالب عهده‌دار بود، بعد از مذاکرات و توضیحات فراوان در حضور فرستادگان مکه، توانستند اعتماد پادشاه حبشه را جلب کنند و اجازة زندگی در حبشه را به دست بیاورند. نجاشی به مسلمانان گفت: «بروید که شما در امانید.بدگویان شما زیان‌کارند(این جمله را سه بار گفت). دوست ندارم که در برابر آزار یکی از شما، کوهی از طلا داشته باشم».(مرتضی عاملی، 1385، ص336). حاصل گفتگوهای جعفر با نجاشی، زندگی سرشار از آرامش مسلمانان در حبشه، به دور از آزارهاي قریش و تبلیغ و ترویج دین اسلام بود. درواقع، به برکت مذاکرات حبشه، جبهۀ مستحکمی از مسلمانان در حبشه بوجود آمد که در سال‌هاي بعد به یکی از بازوان اجرایی پیامبر در حکومت مدینه تبدیل شد. نمونۀ دیگر استفاده از این اصل در سیرة نبوي در جریان انعقاد پیمان‌ها و قراردادهاي صلح و ترك مخاصمه است. با انعقاد قراردادها، امنیت و ثبات مدینه تضمین گردید و مسلمانان می‌توانستند با آزادی بیشتری به رویارویی و مقاومت در مقابل دشمن سرسخت خود قریش، اقدام نمایند. از سوی دیگر این پیمان‌ها صدمات روحی و روانی و بلکه ضربات کوبنده‌ای بر پیکر قریش بود.  ضمن این‌که قریش نمی‌توانست برای مقابله و اعمال فشار بر ضد حاکمیت پیغمبر(ص)، قراردادها و پیمان‌هایی ازاین دست با قبایل اطراف مدینه منعقد سازد(مرتضی عاملی، 1385ص585). در قضیۀ صلح حدیبیه نیز با تحقق این صلح، رسول خدا(ص) فرصت یافت با قبایلی که پیش از آن از بیم قدرت قریش و وجود خانة کعبه در مکة مکرمه، جرئت هم‌پیمانی باوی را نداشتند، پیمان ببندد. بهترین دلیلش این است که پس از پیمان صلح، قبیلة خزاعه هم‌پیمانی خود را به طور مستقل به رسول خدا(ص) اعلام داشت و مسلمانان فرصت یافتند تا آزادانه به تبلیغ دین بپردازند (خطاب، 1378، ص245). فتح مکه و افزایش اقتدار اسلام در اذهان سایر قبایل و گروه‌ها، زاییدة اغتنام فرصت جامعۀ اسلامی از ظرفیت‌هاي صلح حدیبیه بود. 3-5.طرح حداکثري خواسته‌ها در گام اول و چشم پوشی از خواسته‌هاي حداکثري هدف هر واحد واجد عنصر حاکمیت از حضور در مذاکرات، کسب حداکثر خواسته‌هاي آن واحد است. براي تحقق این غایت می‌بایست به صورت اولیه بر تحقق حداکثري خواسته‌ها پافشاري کرد و در اثناي مذاکره براي به ثمر نشستن توافقات تاحدودي مشخص از خواسته‌هاي اولیه چشم‌پوشی کرد. اصل دادن امتیاز در هندسۀ مذاکراتی پیامبر و مماشات اصولی با طرف‌هاي مقابل در مواردي اتخاذ شده است. در هنگام نگارش متن سند صلح حدیبیه رسول خدا به امیرالمؤمنین فرمود: «بنویس بسم‌اللّه‌الرحمن‌الرحیم».«سهل‌بن عمرو» گفت: این را نمی‌شناسم، بنویس: «بسمک‌اللهم». آن‌گاه رسول خدا گفت: بنویس: «بسمک‌اللهم» پس علی(ع) همچنان نوشت. آن‌گاه رسول خدا گفت: بنویس؛ هذا ما صالح علیه «محمد» رسول‌الله «سهیل‌بن عمرو»...«سهیل‌بن عمرو» گفت: اگر گواهی می‌دادم که پیامبر خدایی، با تو جنگ نمی‌کردم. نام خود و پدرت را بنویس. رسول خدا گفت: بنویس «این چیزی است که محمدبن عبداللّه با سهیل‌بن عمرو برآن قرار صلح منعقد ساخت»(مجلسی، 1363، ص467) براي امام علی (ع) که نام رسول خدا را جز با عنوان «رسول‌الله» بنویسد، پس رسول خدا به او گفت: تو هم با چنین مشکلی روبرو خواهی شد و ناچار به آن تن خواهی داد(مجلسی، 1389، ص 335). نمونۀ دیگر آن در قضیۀ صلح حدیبیه بود. رسول خدا(ص) به سهیل نمایندة قریش فرمود: سر راه ما مانع تا ما تا ما خانة کعبه را زیارت و طواف کنیم. سهیل گفت: نباید طوری شود که عرب بگوید ما در فشار قرارگرفته‌ایم، ولی این زیارت و طواف را سال آینده قرار دهید. پیامبر(ص) پذیرفت و به علی(ع) فرمود بنویس و علی(ع) همین مطلب را نوشت.(قمی، 1386، ص260). چنان‌که می‌بینیم، آنچه موردتوجه اساسی پیامبر اکرم(ص) بود، به نتیجه رساندن مذاکرات به شرط رعایت خطوط قرمز اسلامی و کسب منافع مطلوب حکومتی با مدنظر قرار دادن فرصت‌هاي ایجادشده بعد از مذاکرات تلقی می‌شود. هرچند نیاز باشد از برخی خواست‌هاي ابتدایی براي وصول به این مهم صرف نظر کرد. از رهگذر این تفاهم ظرفیت‌هاي مهمی پیش روي حکومت مدینه قرار گرفت که فتح مکه از ثمرات پربرکت آن بود و در چشم‌انداز بلندمدت موجبات استحکام و گسترش دعوت اسلام را فراهم آورد. 4-5. بهره‌گیري از گفت‌وگوهاي مقدماتی پیش از شروع مذاکرات طرفین مذاکره براي این‌که بتوانند به توافق مطلوب در حداقل زمان ممکن برسند، می‌بایست پیش از آغاز رسمی مذاکرات به وسیلۀ نمایندگان طرفین، پیش گفت‌وگوهایی با یکدیگر داشته باشند تا هم با نظرات و خواسته‌هاي اولیۀ اعضاي دخیل آشنا شوند و اختلاف نظرهاي سطحی را از مجراي گفت‌وگوها از میان بردارند و با برداشته شدن گام‌هاي مثبت اولیه، بازده مذاکرات تا حد مطلوبی ارتقاء یابد. نبی اکرم(ص) پیش از انعقاد صلح حدیبیه، با هدف تعامل با سران قریش، نمایندگانی به سوي مشرکان گسیل داشـت تا هدف خود و یارانش از سفر به مکه را به آنها اطلاع دهند. مشرکان نیز در چند مرحله، نمایندگانی را به اردوگاه پیامبر(ص) فرستادند تا با پیامبر(ص) گفت‌و‌گوکنند. «بدیل بن ورقاء» و «عروة بن مسعود» نمایندگان قریش در گفت‌وگوهاي مقدماتی بودند. رسول خدا(ص) در ابتدا، «خراش‌بن امیه خزائی» را نزد اشراف قریش فرستاد تا مقصود آمدنش را به آن‌ها ابلاغ کنند. اما قریش شتر او را کشتند و اگر پشتیبانی احابیش نبود قصد داشتند که خودش را هم بکشند. در نتیجه او را از روی اکراه رها کردند(راتب عرموش، 1394، ص243). پس از «خراش» پیامبر(ص) شخصی را خواست تا او را به مکّه بفرستد تا هدف از ورودشان را به بزرگان مکّه ابلاغ نماید. او عذرخواهی کرد و گفت از جانم می‌ترسم، زیرا دذر مکه بی‌یاورم و از قبیلة بنی عدی‌بن کعب کسی در مکه نیست که از من حمایت کند، ولی من شما را به مردی که برای این کار مناسب‌تر است راهنمایی می‌کنم و آن عثمان‌بن عفان است. پیامبر(ص) عثمان را به حضور طلبید و او را به مکّه، عثمان به مکه نزد ابوسفیان و سران قریش رفت و هدف از ورود را برای آن‌ها بیان کرد که قصد جنگ ندارند. قریش عثمان را دستگیر کرده و در نزد خود زندانی کردند. ولی (شایعه سازان)به رسول خدا خبر دادند که مشرکان عثمان را کشته‌اند. سپس خبر رسید که عثمان کشته نشده و سران قریش شخصی به نام «سهیل‌بن همر» را نزد رسول خدا برای ماکره صلح فرستادند(قمی، 1386، ص 258). بدین ترتیب مقدمات انعقاد صلحی فراهم شد که زمینه‌ساز پیشرفت‌های چشمگیر مسلمانان در سال‌هاي بعد گردید. 5-5. تعیین وظایف تمام گروه‌هاي دخیل بر محور برابري از رهگذر به ثمر نشستن توافقات و مذاکرات، مجموعه‌اي از حقوق و تکالیف برگروه‌های ذی‌نفع بار می‌شود. به عبارت دیگر هرکدام از واحدها می‌بایست اقداماتی مشخص را در قبال سایر اعضا انجام دهند و بر اساس متن توافق، به بایدها و نبایدهایی ملتزم باشند. بایسته‌هایی که میزان التزام به آن‌ها را در دو مؤلفة اصلی تعیین می‌کند: اول- سطح وضوح، شفافیت و مبهم نبودن مفاد سند؛ دوم _ قدرتمندي ضمانت اجراي سند و اعتقاد اعضا بر توانمندي عملیاتی ضمانت اجرا. آنچه به وضوح مفاد توافق‌نامه کمک شایانی می‌کند، اعلان و مشخص کردن وظایف تمام گروه‌هاي دخیل در مذاکرات است، تا در مرحلۀ اجرا، طرفین نتوانند متن سند را تفسیر به رأي کنند و از عمل به آن سر باز زنند. چراکه مذاکرة مطلوب از دید واحدهاي سیاسی مذاکره‌اي است که در آن بنابر عقبۀ امکاناتی، حداقل امتیازات ممکن داده شود و در ازاي آن امتیازات حداکثري کسب شود. گاه طرفین معاهده از منظر مؤلفۀ قدرت، اختلاف محسوسی با یکدیگر دارند و روند مذاکرات با تحمیل خواست‌های طرف صاحب قدرت ادامه می‌یابد و توافق برد- باخت می‌شود. ولی گاه طرفین در پی رسیدن به توافق برد- برد نسبی هستند و به دنبال جلب حداکثر منافع از مجراي بهره‌گیري از فنون مذاکراتی می‌باشند. درواقع همان نوعی از مذاکره که در دوران حاضر گونۀ متداول مذاکره است، با این هدف، یکی از مهارت‌هاي مذاکره کنندگان خصوصاً دیپلمات‌های باتجربه تا حدودي مبهم گذاردن حقوق طرف مقابل و تصریح وظایف اوست. ابهام در متن توافق در حوزة حقوق طرف مقابل و تکالیف خود، این حسن را دارد که امکان تفسیر به رأي متن و ضمایم قرارداد فراهم می‌شود و با کمک مؤلفه‌هاي قدرت واحد سیاسی و اعمال آن، منافع مقتضی ملی حاصل می‌شود. بررسی اسناد توافقات نبوي نشان‌دهندة توجه خاص پیامبر(ص) به این مسئله است تا آنجا که ایشان متن اسناد و معاهدات خود را با تعیین حقوق و تکالیف تمام گروه‌هاي دخیل، به گونه‌اي تنظیم می‌کردند که از گرفتار شدن در دام تفسیر به رأي طرف‌هاي مقابل مصون بمانند. روح حاکم بر منشور حکومتی مدینه نشانگر این توجه بوده تا جایی که پیامبر(ص) تمام حقوق و تکالیف مهاجرین، انصار و یهودیان را به تفکیک مشخص کردند و حقوق و تکالیف قبایل یهود دخیل در پیمان و قبایل مسلمان ساکن در مدینه را به تفکیک و ضمن عبارات همسان تبیین فرمودند. با این تفاوت که شیوة تعامل مسلمین با یکدیگر را بر محور عدالت و نیکوکاري دانستند(مرتضی عاملی، 1385، ص548). برخی مفاد نظام نامة مدینه، به مثابه تجلی‌گاه این اصل قلمداد می‌شوند. در یکی از اصول منشور مدینه آمده است: یهودیانی که از ما پیروي کنند، همانند دیگر مسلمانان هستند ومسلمانان باید که با کمک‌های مالی آن‌ها را یاری دهند و از دشمن آنان حمایت نکنند(یوسفی غروي، 1388، ص225). در این سند اندیشة قبیله‌گرایی باطل و ملغی اعلام ملغی شده است. برپایة این تفکر بر قبیله لازم بود که در هرصورت از افراد خویش حمایت کند، اگرچه جانی و ستم‌کار باشند. درحالی‌که عهدنامة پیامبر(ص) تأکید داشت که همگان در قبال قاتل مسئول هستند و باید او را و هرکه در هرمقامی باشد، تعقیب و دستگیر نمایند. چنان‌که سایر امتیازات قبیله‌ای از جمله ریاست، زعامت، نوع قبیله و ... که می‌توانست در این مسیر تأثیرگذار باشد، لغو کرد. فی‌المثل در میان دو قبیلة بنی‌نضیر و بنی‌قریضه، بنی‌نضیر برتر به شمار می‌رفت. سند مذکور این امتیاز را از بین برد. (مرتضی عاملی، 1385، ص 559). درواقع پیامبر(ص) بر مبناي جهان‌بینی اسلامی تلاش خود را به کار برد تا قانون بین مردم حاکم شود و فرآیند جامعه‌پذیري حاکمیتی و نظارت حکومتی را به گونه‌اي سامان داد که فقیر و غنی در مقابل اجراي قانون برابر باشند و ضعیفان جامعه بتوانند حق خود را از اغنیا بستانند. پیامبر(ص) نیز خود را در برابر اجراي قانون با دیگران برابر می‌دانست و از همه نسبت به قانون مطیع‌تر بود. این سندشرف ایمان را برپایة امتیازدهی نمایان ساخت و کفر را مرتبة انحطاط فکری و عقیدتی فرد برشمرد. آنجا که گفت: «هیچ مؤمنی نباید مؤمن دیگری را که کافری را کشته، بکشد و به هیج کافري علیه مؤمنی نباید کمک کرد.»  علاوه بر این در نظام‌نامة مدینه تمایز آشکاری بین اردوگاه ایمان و کفر دیده می‌شود(مرتضی عاملی، 1385، ص225) 6-5. تأکید بر پیمان‌ها و نقض میثاق‌ها تأکید بر پیمان‌ها، ایستادگی بر سر تحقق مفاد قراردادها و بذل جان و مال در راه مجازات پیمان شکنان، از دیرباز به خصلت‌هاي زندگی قبیله‌ای ساکنان شبه جزیرة عربستان تبدیل شده بود، به نحوی که قدمت آن به پیش از بعثت نبی اکرم اسلام(ص) می‌رسید. به نقل تاریخ، پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص)، در پاسخ به استمداد فردي ستمدیده، پنج قبیلۀ نامدار آن زمان، «حلف‌الفضول»را منعقد کردند و براي هم‌پیمان شدن، دست را در آب زمزم فروبردند(مجلسی، 1363، ص 67). درواقع همگرایی خود را بر محور آبی قرار دادند که اعتقاد بر تقدس، احترام و متبرك بودن آن داشتند. تا به برکت آن آب، استواري پیمان حفظ شود و از گزند عوامل تفرقه افکن مصون بمانند. یکی از عوامل حفظ پایبندي اعضاي دخیل در پیمان‌ها و قراردادها، اطلاع از عواقب پیمان شکنی و مضرّات و خطراتی است که پای‌بند نبودن به لوازم قراردادها به همراه دارد. از این رو متن سندهاي توافقاتی به گونه‌اي تنظیم می‌شود که متقن و بی و عواقب پیمان شکنی ذیل مفادي در آن گنجانده و مرجع رسیدگی به اختلافات اعضا مشخص شود. سیرة رسول خدا (ص)، نمودار توجه به این اصل است و شواهد تاریخی متعددي حکایت از اهتمام ایشان به لوازم استواري قراردادها دارد؛ که در مقـام ارائۀ مثال به چند مورد اشاره می‌کنیم: الف. نظام نامۀ حکومتی پیامبر(ص)، الگویی جامع‌الابعاد یک پیمان سیاسی- اجتماعی چندبعدي میان قبائل و شقوق امت اسلام از یکسو و اسلام و یهودیت از سویی دیگر است. توجه به مفاد منشور مدینه که عهده‌دار تبیین اصول ایجاد، تثبیت و استمرار تعهد بر پیمان است، کمک شایانی به فهم جایگاه این اصل در منظومۀ استراتژیک نبوي دارد. اول. پیروان این سند، بدون تعرض و تجاوز به دیگران، باید رعایت دقیق‌ترین نکان آن را بنمایند. دوم. هرکس از شهرخارج شود و هرکس در مدینه بماند، مأمون و مصون خواهد بود مگر کسی که ظلم کند و برخلاف مندرجات این منشور(سند) عمل کند.(القاسم‌بن سلام، 1975م، صص207-202) سوم. معاهدَ مذکور نیز مجموعه‌ای است از تعهدات هریک از قبایل یا طوایف در قبال سایر طوایف و قبائل و حتی در قبال افراد همان قبیله. از این‌رو باید تعهدات وی مورد تأکید قرارگیرد. به همین جهت، یک معاهده خصوصیت معاهده‌های متعدد را به خود می‌گیرد.(مرتضی عاملی، 1385، ص555) هر تخلف یا کشمکشی که میان امضا کنندگان این پیمان رخ دهد و یا بیم آشوبی از آن رود باید به آستان خدای عزّوجل و آستان محمد(ص) باز برده شود. (فارسی، 1385، ص555). چهارم. مفاد عهدنامة حسن هم‌جواری بین پیامبر(ص) و قبایل بنی قریضه، بنی نضیر و بنی قینقاع، به نحوي تدوین شده است که عواقب سنگینی براي نقض عهد وضع شده است. نبی اکرم(ص) پس از ایضاح شروط قرارداد، نتایج پیمان‌شکنی را این‌گونه بیان می‌دارد: «اگر آنان به این شرایط وفادار ماندند، رسول خدا(ص) خون آن‌ها را نخواهد ریخت. زنان و فرزندانشان را اسیر نخواهد کرد و اموالشان را نخواهد گرفت». (طبرسی، 1375، ص69). ب. بعد از انعقاد پیمان صلح حدیبیه، یکی از مسلمانان مکه به نام «ابوجندل بن سهیل» که از محبس گریخته بود براي رهایی از شکنجه‌هاي مشرکان به مسلمانان پناهنده شد، ولی بنابر یکی از مفاد قرارداد [هرکس از قریش بدون اذن ولی خود نزد محمد0ص) برودف او را به ایشان بازگرداند. و هرکس از همراهان محمد(ص) نزد قریش رود او را بدو بازنگردانند] او به پدر مشرکش بازگردانده شد. سهیل با دیدن پسر خود گفت: ای محمد! پیش از رسیدن پسرم قرار ما تمام شده بود. رسول خدا(ص) گفت: راست گفتی. پس سهیل بن عمرو همچنان که گریبان «أبوجندل» را گرفته بود او را به سختی کشید تا به سوی قریش بازگرداند(امینی، 1385، ص46). پ. پیامبر(ص) در متن پیمان با ترسایان نجران، پس از ذکر امتیازات آن‌ها، مرز حمایت خویش را از ترسایان اعلام می‌کند و استواري قرارداد را منوط به پای‌بندي ترسایان به مفاد آن ذکر می‌کند. تا آن‌گاه که اینان نیک‌خواه و در پیمان خویش درستکار و از سنگینی گناه ستمگري به دور باشند، پناه خدا و و تعهد محمد پیامبر رسول خدا(ص) بر این پیمان‌نامه استوار خواهد بود تا آن‌که خداوند فرمان خویش را به کار گیرد.(حمیدالله، 1375، ص299) پیامبر(ص) از مذاکره به عنوان وسیله‌ای در جهت پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کرد، اما اگر مذاکره در جهت اهداف پیامبر(ص) نبود، پیامبر(ص) آن را نفی می‌نمود. به عنوان مثال پس از صلح حدیبیه وقتی ابوسفیان به مدینه نزد رسول خدا(ص) آمد و از ایشان خواست تا با او دربارة قرارداد صلح و ازدیاد مدت آن صحبت کند، رسول خدا(ص) که مذاکره با وي را به مصلحت اسلام نمی‌دیدند، به او پاسخی نداده و از مذاکره با وي خودداري کردند.(ابن هشام، 1348، ص312). نتیجه دین آسمانی اسلام، با تکیه بر دو ویژگی جامعیت و خاتمیت خود، داعیۀ پاسخ‌گویی به پاسخ تمام نیازهاي نوع بشر از آدم تا خاتم را دارد و سیرة بزرگان دین را آینۀ تمام نماي کاربست قواعد دینی در مدیریت کارآمد امور فردي و اجتماعی می‌داند. جامعیت دین اقتضاي آن را دارد که تجلی‌گاه عملیاتی دین که همان قول و فعل معصوم است، به نحوي سامان یابد که اندیشه‌هاي غیب باورانه را در ساحت امور شهودي جامعه پیاده کند تا شبهۀ عدم سنخیت دین با امور جاري جامعه مرتفع گردد و اعتماد پیروان وحی الهی به عملیاتی بودن تفکرات دینی جلب شود. از این رهگذر، روح غیب باورانه بر کالبد عرصۀ اجرایی حکومتی، حاکم می‌شود و جامعۀ اسلامی به دلیل همسویی با جهت سنت‌هاي الهی، استحقاق بهره‌مندی از الطاف و نصرت الهی را پیدا می‌کند و بر جبهة باطل اندیشان به قدر وسع خود ظفر می‌یابد. امروزه ‌فرآیند انعقاد مذاکرات و پیمان‌هاي دو یا چندجانبه، به قطعه‌اي تأثیرگذار در جورچین تعاملات اجتماعی تبدیل شده و نظام اسلامی ناگزیر از نگاه مذاکره‌محورانه به حوزة سیاست خارجی است. حال که چنین است، انتظار این می‌رود که دستگاه دیپلماسی، اصول حاکم بر اقدامات خود را ملهم از منبع غنی سیرة نبوي(ص) تنظیم کند و رویکرد تلفیقی غیب و شهود محورانه را در دستور کار خود قرار دهد، چنان‌که در این مقاله از طریق بررسی مؤلفه محور تاریخ زندگانی نبی اکرم(ص) و استخراج اصول مذاکراتی سیاست خارجی ایشان، کوشش شد نشان داده شود که می‌توان الگوي مذاکره را در سیرة نبوي(ص) ترسیم کرد که به‌عنوان نتیجۀ پژوهش در یازده اصل تقسیم‌بندي شد: استفادة مطلوب از مؤلفه‌های قدرت، بهره‌گیری از گفت وگوهاي مقدماتی پیش از شروع مذاکرات، طرح حداکثري خواسته‌ها در گام اول و چشم پوشی از خواسته‌هاي حداکثري در گام‌هاي بعد، رعایت احترام متقابل و نزاکت بین‌المللی، تعیین وظایف تمام گروه‌هاي دخیل بر محور برابري، قاعدة نفی سبیل، جایگاه تضعیف جبهۀ دشمنان در فرآیند مذاکرات، وضع قرارداد بر محور تثبیت و ارتقاء جایگاه حکومت اسلام، تأکید بر پیمان‌ها، و حرمت نقض میثاق‌ها، تقدم صلح طلبی بر ستیزه‌گرایی و بهره‌گیری از فرصت‌هاي ایجادشده در اثر برقراري معاهدات و تفاهم‌نامه‌ها، اصول فوق‌الذکر هستند. چنان‌که ذکر شد اسلام نیز به عنوان یک دین و یک ایدئولوژي پویا و کارآمد، در برابر اصول مذاکراتی امروزي که متأثر از استیلاي تفکرات غربی بر فضاي بین‌المللی است، اصولی را مطرح کرده است که دول اسلامی می‌توانند در سیاست خارجی و دیپلماسی خود از آن بهره‌برداري کنند و ضمن پای‌بندي به ضوابط اسلامی، به توفیقات مطلوبی در حوزة سیاست خارجی نائل آیند. کتابنامه ابراهیمی، شهروز؛ ستوده، علی اصغر و شیخون، احسان (۱۳۸۹). «رویکرد اسلامی به روابط بین‌الملل در مقایسه با رویکردهای رئالیستی و لیبرالیستی». دوفصلنامة دانش سیاسی، سال ششم، شمارة دوم، پاییز و زمستان. ابن شهرآشوب، محمد بن علی(1992م). «مناقب ابن شهرآشوب» (ج1)، نجف: مطبعه العلمیه. ابن فراء(1363) «رسل الملوک» (سفیران)، ترجمة پرویز اتابکی، تهران: سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامی. ابن کثیر، ابوالفداء الحافظ (1990م). «البدایه و النهایه»، (ج3)، بیروت: مکتبة المعارف. ابن هشام، ابومحمد عبدالملک (1348). «سیرة النبی»، ترجمة سید هاشم رسولی، تهران: اسلامیه. آتش‌پور، حمید (1386). «روان‌شناسی مذاکره»(چگونه می‌توان یک مذاکره کنندة حرفه‌ای بود)، تهران: نشر قطره، چاپ سوم. امینی، ابراهیم(1385) «پیامبری و پیامبر اسلام»، قم: بوستان کتاب. برزنونی، محمدعلی (1384). «اسلام، اصالت جنگ یا اصالت صلح»، نشریة حقوق بین‌المللی، شمارة33. پاک آئین، محسن؛ غریب‌زاده، الناز (1390). «سفیران پیامبر(ص) و دیپلماسی نبوی»، تهران: فرهنگ سبز. جمشیدی، محمدحسین؛ کوزه‌گری، سعید، (1395). «بنیان‌های هویت بخش سیاست خارجی حکومت‌ پیامبر اکرم (ص)»، فصلنامة حکومت اسلامی،.شمارة 80، تابستان. حضی نیا، ناصر (1392). «دیپلماسی صلح آمیز پیامبر اسلام (ص)» فصلنامة حکومت اسلامی، سال هجدهم، شمارة2. حمیدالله، محمد (1375). «نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت محمد(ص) و اسناد صدر اسلام»، ترجمة سیدمحمد حسینی، تهران: سروش. خالوزاده، سعید (1391). «حقوق دیپلماتیک و کنسولی»، تهران: سمت. خانی، محمدحسن(1384). «دیپلماسی فرهنگی و جایگاه آن در سیاست خارجی کشورها». دوفصلنامة دانش سیاسی. شمارة 2، پاییز و زمستان. خزائی، احمدرضا (1393). «دیپلماسی پیامبر(ص) و ابزارهای توسعة روابط بین‌الملل با سایر دولت‌ها» فصلنامة مطالعات روابط بین‌الملل، دورة 7، شمارة 28، زمستان. خطاب، محمود شیت (1378). «شیوة فرماندهی پیامبر (ص)»، ترجمة عبدالحسین بینش، تهران: مرکز تحقیقا ت اسلامی سپاه. دیار بکری، حسین بن محمد (1302). «تاریخ الخمیس فی احوال نفس النفیس (ج1)»، بیروت: دارالصادر. راتب عرموش، احمد(1394). «نظامی پیامبر اکرم - فرماندهی سیاسی» ترجمة عبدالله حسینی، قم: دارالعلم. رسولی محلاتی، سیدهاشم (1390). «تاریخ اسلام؛ از پیدایش عرب تا پایان خلافت عثمان»، تهران: (ج 1)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی. رشید، احمد (۱۳۵۳). «اسلام و حقوق بین‌الملل عمومی»، ترجمة حسین سیدی، تهران: مرکز مطالعات عالی بین‌المللی دانشگاه تهران. ضیائی بیگدلی، محمدرضا (1374). «حقوق بین‌الملل عمومی»، تهران: گنج دانش. طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۷۵). «اعلام الوری باعلام الهدی» (ج1)، تهران: دارالکتب الاسلامیه. عبدالزهرا عثمان، محمد (1984م). «سیرة المصطفی»(ص)، (ج1) ، قم: شهید صدر. غفوری، محمد (1387)، «اصول دیپلماسی در اسلام و رفتار سیاسی پیامبر (ص)»، تهران: مهاجر. فارسی، جلال‌الدین (1362). «پیامبری و جهاد»، تهران: مؤسسة انجام کتاب. فیاضی، سیدمرتضی (۱۳۹۵)، «دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام»، همایش بین‌المللی شرق شناسی، فردوسی و فرهنگ و ادب پارسی. قانع، احمد؛ جهاندوست دالنجان، مسعود و آهنگر، احسان (۱۳۹۷)، «مبانی فقهی حمایت حکومت اسلامی از کشورهای اسلامی»، دوفصلنامة دانش سیاسی، دورة 14، شمارة1. القاسم بن سلام، ابی عبید (1975م). «الاموال»، قاهره: مکتب کلیات الازهریه. قمی، عباس (۱۳۸۶). سیرت پیامبر اعظم و مهربان(ص) (ترجمة کتاب کحل البصر)، ترجمة محمدمهدی اشتهاردی، قم: ناصر. مجلسی، محمدباقر (۱۳۶۳). «بحارالانوار» (ج20)، تهران: دارالکتب الاسلامیه. مجلسی، محمدباقر (۱۳۸۹). «تاریخ پیامبر اسلام(ص)»، ترجمة سید علی امامیان، قم: سرور. مرتضی عاملی، جعفر (۱۳۸۵). «سیرت جاودانه» ترجمه و تلخیص کتاب الصحیح من سیرة النبی الاعظم، تهران: محمد سپهري (ج1)، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی. هالستی، کی جی (۱۳۷۳). «مبانی تحلیل سیاست بین‌الملل»، ترجمة بهرام مستقیمی و مسعود طارم سری، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی وزارت امور خارجه. ایعقوبی، احمدابن اسحاق(1955م). تاریخ یعقوبی، بیروت: دارالعراق. یوسفی غروی، محمدهادی (۱۳۸۸). تاریخ تحقیقی اسلام، ترجمة حسینعلی عربی، قم: نشر موسسة آموزشی امام خمینی (ره).
  1. دانشیار علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)، تهران، جمهوري اسلامی ایران gohari@isu.ac.ir
  2. دانشجوي دکتري علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)، تهران، جمهوري اسلامی ایران                                 Kiani@isu.ac.ir
 
3193
| | |
| -1 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود

آرشیو مطالب

Skip Navigation Links.

دسته بندی ها

Skip Navigation Links.