بردباری پیامبر (ص) در قرآن

22 مهر 1404
صبر به معنی خودداری کردن در تنگناها و حبس کردن هوای نفس است در برابر عمل به مقرراتی که عقل و شرع معتبر می‌شمارد و یا ترک چیزهایی که عقل و شرع اقتضا می‌کند که نفوس را از ارتکاب آن باید حبس کرد.

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

بردباری پیامبر(ص) در قرآن

نویسنده: سیده طاهره آقامیری

منبع: بینات 1385 شمارة 52

واژة صبر بر خلاف سایر واژه‌های اخلاق اسلامی که واجد یک معنا می‌باشد، به تنهایی ریشه و اساس بسیاری از خصوصیات اخلاقی است. بدین معنا که به دلیل نقش صبر در تقویت ایمان، اگر این صفت در اعماق قلب فردی تجلی یابد کلیة رفتارهای وی اسلامی و مکتبی می‌گردد.
راغب در مفردات می‌گوید:
صبر به معنی خودداری کردن در تنگناها و حبس کردن هوای نفس است در برابر عمل به مقرراتی که عقل و شرع معتبر می‌شمارد و یا ترک چیزهایی که عقل و شرع اقتضا می‌کند که نفوس را از ارتکاب آن باید حبس کرد.1
صبر، ثبات نفس و اطمینان و مضطرب نگشتن آن در بلایا و مصائب و مقاومت کردن در حوادث و شدائد است، به نحوی که سینة او تنگ نشود و پریشان خاطر نگردد و گشادگی و طمأنینه‌ای که پیش از حدوث واقعه داشت، زوال نپذیرد. متعلق صبر عبارت است از مقاومت کردن نفس در مقابل هوی و هوس و نیز ثبات قوة عاقله در مقابل قوة شهویه.2
به عبارتی صبر، ثبات و استقامت نفس و مضطرب نشدن آن به هنگام رویدادهای سخت است. بنابراین صبر، قدرت ارادة ایمانی و تسلط آن بر هیجان‌ها و انفعال‌های نفسانی است که منشأ آن آرزوها و تأثرات بیرون از نفس می‌باشد.
عمده‌ترین مسأله‌ای که در تعاریف فوق نهفته است مسألة «تحمل» می‌باشد. بدین معنا که عنصر «تحمل» جزء لاینفک صبر است که در موارد مختلف معنای مناسب خویش را پیدا کرده و در هر مورد نام خاصی را به خود اختصاص می‌دهد.
به عنوان مثال اگر‌تحمل و خودداری در‌مقابل‌خشم‌ باشد بدان «حلم»گویند‌که خلاف آن غضب است و اگر در امساک از سخن گفتن باشد «کتمان» نامیده می‌شود و عکس آن «ازاعه» به معنی فاش کردن است.
از آنجا که ایمان عبارت است از یقین قلبی به عقاید حقة اسلامی و عمل به فرامین و ترک نواهی، چیزی که شخص را به عمل وامی‌دارد همان تحمل کردن و خودداری از پذیرش خواهش‌های نفسانی می‌باشد زیرا نفس نسبت به عدم انجام طاعات و به انجام معاصی گرایش دارد و کسی که طاعات را انجام می‌دهد و معاصی را ترک می‌کند فشار درونی نفس را تحمل کرده و این بیانگر نقش صبر در ایمان است.
چنانکه امام صادق(ع) می‌فرمایند:
الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد، فاذا ذهب الرأس، ذهب الجسد، و کذلک اذا ذهب الصبر، ذهب الایمان؛3 صبر نسبت به ایمان به منزلة سر است نسبت به بدن، پس وقتی سر رفت، جسد برود و وقتی که صبر رفت ایمان برود.
صبر مادر همة کمالات است. صبر در جنگ مایة شجاعت، صبر در برابر گناه وسیلة تقوا و صبر از دنیا، نشانة زهد است و صبر در شهوت سبب عفت و صبر در عبادت موجب طاعت است.
اینجاست که به عمق سخن پرمایة پیامبر(ص) پی می‌بریم که می‌فرمایند:
الصبر نصف الایمان؛4 صبر نیمی از ایمان است .
عمل به فرمان‌های الهی که لازمه ایمان است فقط با صبر و تحمل به وقوع می‌پیوندد و کسی که در وادی ایمان قدم می‌گذارد باید خود را به این صفت بیاراید زیرا اولین مرحلهٔ ایمان و تقوی که دوری از محارم است تنها با صبر و تحمل در برابر خواسته‌های نفسانی تحقق می‌یابد.
درجات صبر
صبر فرو بلعیدن جرعه جرعه تلخی‌ها و سختی‌های مصیبت و طاعت و ترک معصیت است.
چنانکه علی(ع) از قول پیامبر(ص) درجات صبر را چنین بیان می‌کنند:
الصبر ثلاثه:صبر عند المصیبة و صبر علی الطاعة و صبر من المعصیة.فمن صبر علی المصیبه حتی یردها بحسن عزائهاء کتب الله له ثلاث مائة درجه ما بین الدرجة الی الدرجة کما بین السماء الی الارض و من صبر علی الطاعةکتب الله له ستمائه درجه ما بین الدرجه الی الدرجه کما بین تخوم الارض الی العرش و من صبر عن المعصیة کتب الله له تسع مأئه درجه ما بین الدرجه الی الدرجه کما بین تخوم الارض الی منتهی العرش.5
صبر بر سه گونه است، صبر هنگام مصیبت و صبر بر طاعت و صبر از معصیت. پس هر که بر مصیبت صبر نماید تا آن که آن را با تسلی زیبایش برگرداند(صبر جمیل) خداوند برایش سیصد درجه بهشت ثبت می‌نماید که فاصله یک درجه تا درجه دیگر همانند فاصله میان آسمان تا زمین است و هرکه بر طاعت صبر نماید خداوند برایش ششصد درجه ثبت نماید که فاصلة هر درجه تا درجة دیگر همانند فاصله میان عمق زمین تا عرش می‌باشد و هر که از معصیت صبر نماید خداوند برایش نهصد درجه بهشت ثبت می‌نماید که فاصلة یک درجه تا درجة دیگر همانند فاصلة میان عمق زمین تا انتهای عرش می‌باشد.
از میان اقسام سه گانة صبر، صبر بر ترک معاصی مشکل‌تر بوده و فشار بیشتری را به دنبال خود دارد و از ارزش بیشتری برخوردار است. امام سجاد(ع) در طلب صبر از خدا چنین درخواست می‌کند:
خدایا به تو پناه می‌برم از هیجان حرص و آز و تسلط خشم و حاکمیت شدید خصلت حسادت و ضعف نیروی مقاومت و پایداری و تنگی خلق و بدخویی و فشار مداوم شهوات و خصلت تعصب و حمیت جاهلانه و پیروی خواهش‌ها و ستیز با هدایت‌ها و رستگاری‌ها.6
البته صبر بر عافیت نیز از صبر بر بلا سخت‌تر است زیرا آدمی به مجرد اینکه اسباب راحتی برایش فراهم شود طغیان و سرکشی می‌کند و در شادی و خوشی از حد می‌گذرد.إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى.(علق،96/7 و 6)
صبر در قرآن
واژة صبر در قرآن 103 بار تکرار شده است که در بسیاری موارد کاربرد آن مطلق است و مصداق خاصی برای آن ملحوظ نشده و به معنای مطلق پایداری و شکیبایی از هر نوع آن است و در بعضی آیات به نوع خاصی از صبر اشاره دارد. در بخشی از این آیات سخن از صبر و بردباری پیامبر(ص) است.
صبر و بردباری پیامبر(ص):
پیامبر اکرم(ص)در میان انبیای الهی بیشترین بردباری و شکیبایی درامر هدایت مردم را داشت. ابن شهر آشوب از قول اهل علم و تاریخ آورده است: پیامبر(ص) بردبارترین مردم بود.7
پیامبر(ص) خود می‌فرمایند:
بُعثتُ لِلحلمِ مَرکزا وَ لِلعِلم مَعدِنا وَ لِلصَّبرِ مَسکنا؛8
برانگیخته شده‌ام که مرکز بردباری و معدن دانش و مسکن شکیبایی باشم.
انسانی که سینه‌اش آکنده از نور علم و حکمت است کانون بردباری و شکیبایی و رحمت است و انسان بردبار نمی‌شود مگر آن که به انوار توحید و معرفت‌های الهی تایید شود. هنگامی‌که در جریان جنگ احد مخالفان پیامبر(ص) حضرت حمزة سید الشهداء را با قساوت به شهادت رساندند، پیامبر(ص) فرمودند:
اللهم لک الحمد و الیک المشتکی و انت المستعان علی ما أری.
و فرمود اگر بر آنان مسلط شوم آنها را مثله می‌کنم. در این هنگام آیة ذیل نازل شد: وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ؛(نحل 6/126)
پیامبر(ص) فرمود:اصبر، اصبر، خدایا صبر می‌کنم، صبر می‌کنم.9
در صبر لذتی است که در انتقام نیست. جنگ هم قانون و اخلاق دارد، قانون به تنهایی کارساز نیست اخلاق هم لازم است.
در آیة فوق خداوند می‌فرماید: اگر در مقام تلافی برنیایید و بر تلخی عقاب دشمنان بسازید، این صبر شما در حقیقت ایثار رضای خدا و ثواب او بر رضای خودتان و آرامش قلب خودتان است؛ لذا عمل شما آثار نیکویی در پی دارد.  چنانکه نتیجة این گذشت پیامبر که در نوع خود در تاریخ بی‌نظیر است در جریان فتح مکه وقتی پیامبر دستور عفو عمومی را صادر کرد، باعث شد تا مردم گروه گروه به اسلام در آیند: يَدْخُلُونَ فِي دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا.(نصر، 110/2)
آنچه قابل تأمل است اینکه تنها با نیروی الهی و انگیزة معنوی و با توفیق الهی است که می‌توان همة تلخی‌ها را در راه خدا چشید.
وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ.(نحل/127)
و چه بسا بدون حول و قوة الهی چنین عفو و گذشتی هم مؤثر نیفتد. پس ادامة آیه خطاب به پیامبر می‌فرماید: «وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ» و با حوصله به تبلیغ ادامه ده زیرا نباید در راه دعوت به سوی حق و عمل به حق بی‌تابی کرد و مأیوس شد و از میدان مبارزه و عمل به وظیفه خارج شد، چرا که تکیه‌گاه انسان خداست و نباید از توطئة دشمنان نگران شد و گمان کرد که در تنگنا و محدودیت قرار گرفته‌ایم. پس از مکر دشمنان حوصله‌تان سر نرود.
وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ.(نحل/127)
نکتة دیگری که در راه تبلیغ و ارشاد و انجام وظایف الهی باید توجه داشت اینکه استقامت به خاطر خدا باشد نه برای کسب عناوین قهرمانی یا مقام و ثروت و قدرت و موقعیت؛ بلکه استقامتی خالی از افراط و تفریط، استقامتی که در آن طغیان نباشد: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا ....(هود،11/112)
دو حدیث معروف از ابن عباس در خصوص آیة فوق می‌خوانیم:
ما نزل علی رسول الله(ص) آیة کانت اشد علیه و لا اشق من هذه الآیه و لذلک قال لاصحابه حین قالوا له اسرع الیک الشیب یا رسول الله؟ شیبتنی هود و الواقعه؛10
هیچ آیه‌ای شدیدتر از این آیه بر پیامبر(ص) نازل نشد! لذا هنگامی که اصحاب از آن حضرت پرسیدند چرا به این زودی موهای شما سفید و آثار پیری نمایان گشته؟ فرمود: مرا سورة هود و واقعه پیر کرد.
تفسیر درالمنثور در ذیل آیة فوق روایت دیگری را آورده که وقتی آیة فوق نازل شد پیامبر(ص) فرمود:
شمروا، شمروا فمارأی ضاحکا؛ دامن به کمر بزنید، دامن به کمر بزنید (که وقت تلاش است). و از آن پس پیامبر(ص) هرگز خندان دیده نشد. فرمان به استقامت که از مادة قیام است از این نظر است که انسان در حال قیام تسلّط بیشتری در انجام کار و امور مورد نظر خود دارد و در پیامبر باید حالتی ایجاد شود که هیچ سستی در آن ایجاد نشود. این آیه آنچنان پیامبر را در زیر بار مسئولیت فرو برد که حتی مجال لبخند زدن را از پیامبر گرفت و ایشان را پیر کرد.
آری این استقامت باید در مرحلة عالی خود صورت پذیرد چنانکه خداوند در آیة 15 سورة شوری خطاب به پیامبر می‌فرماید:«وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ؛ آنچنان که مأمور شده‌ای ایستادگی کن و از هوای نفس ایشان پیروی مکن».
یعنی این استقامت از نظر کمیت و کیفیت و سایر خصوصیات منطبق بر دستورات الهی باشد و از آنجایی که هوی و هوس‌های مردم از بزرگترین موانع این راه است از آنها پیروی مکن زیرا سرانجام پیروی از تمایلات و منافع شخصی گروه‌های مختلف نفاق و پراکندگی است، لذا همه را گرد آئین واحد پروردگار جمع کن و در مأموریت پایداری نما چنانکه به گفتة راغب11 «و استقم» به معنای ملازمت طریق مستقیم است که این طریق مستقیم همان دین است که بر پیامبر(ص) تشریع شده است.
بنابراین پیامبر(ص) بر اساس دستور الهی در مقابل آزار و اذیت قریش جز بردباری از خود نشان نداد و پس از نبرد احد عده‌ای از اصحاب از او خواستند تا قریش و مشرکان را نفرین کند فرمود:
انّما لم ابعث لعانا و لکن بعثت داعیا و رحمة اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون؛12 من برای لعن و نفرین برانگیخته‌ نشده‌ام بلکه برای دعوت به حق و رحمت برانگیخته شده‌ام. خدایا قوم مرا هدایت کن که آنان نمی‌دانند.
به همین سبب پیامبر از همة خلق بردبارتر بود چنانکه نقل شده است:
کان رسول الله(ص) اصبر الناس علی اوزار(اقذار) الناس؛13رسول خدا(ص) از همة خلق بر گناهان مردم شکیباتر بود.
وقتی از نقطة روشن تاریخ اسلام به روزهای تاریک پیشین می‌نگریم این نوع نگرش واقعیات را به گونه‌ای دیگر مجسم می‌کند. ما باید خود را در آن روز تصور کنیم که پیامبر با دشمنان لجوج و حتی برخی از خویشاوندان که در صف اول مخالفان با پیامبر بودند و یا تحمیل محاصرة اقتصادی سیاسی بر ایشان و ... رو به رو بودند.
روزهایی که بر پیامبر گذشت توصیف آن با بیان و قلم مشکل است. وقتی برای دعوت مردم به طائف آمد، نه تنها دعوتش را اجابت نگفتند بلکه آن قدر سنگ زدند که خون از پایش جاری شد و پیامبر به باغی پناه برد و زیر درختی با خدای خود چنین راز و نیاز کرد:
خداوندا! ناتوانی و نارسایی خودم و بی‌حرمتی مردم را به پیشگاه تو شکایت می‌کنم ای کسی که از همة رحیمان رحیم‌تری، تو پروردگار منی مرا به که وا می‌گذاری؟ به افراد دور دست که با چهرة درهم کشیده با من روبرو می‌شوند، یا به دشمنانی که زمام امر مرا به دست می‌گیرند. پروردگارا همین اندازه که از من خشنود باشی مرا کافیست....
پیامبری که دشمنان گاه او را ساحر خوانده و گاه دیوانه و گاه خاکستر بر سرش ریخته و یا کمر به قتلش بستند اما با همة این احوال صبر و شکیبایی را ادامه داد. زیرا تحقق آرمان انبیاء همواره با تحمل مشکلات بوده است.
فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا.(انعام،6/34)
صبر مستمر زمینه ساز نزول رحمت و نصرت الهی است. با وجود سختی‌هایی که همواره در راه پیامبر بوده شک نیست که پیامبر در گفت و گوهای منطقی که با مشرکان سرسخت داشت گاهی از شدت لجاجت آنها و گاهی از نسبت‌های ناروایی که به او می‌دادند اندوهگین می‌شد، لذا خداوند بارها پیامبر را در این مواقع دلداری می‌دهد تا با دلگرمی و استقامت بیشتر برنامة خویش را تعقیب کند.
آری ادارة جامعة اسلامی و هدایت مردم بدون بردباری سبب از بین رفتن نیروها می‌شود پس برای سیادت جامعة اسلامی صبوری و بردباری امری ضروری است. لذا قرآن به پیامبر (ص) صبر را توصیه می کند: فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ كَأَنَّهُمْ يَوْمَ يَرَوْنَ مَا يُوعَدُونَ لَمْ يَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَةً مِنْ نَهَارٍ.(احقاف،46/35)
پس صبر کن همانطور که پیامبران اولوالعزم صبر کردند و به شتاب برای این کفار عذاب مخواه که بزودی روز قیامت را با کیفرهایی که دارد خواهند دید و حالشان مانند کسی است که بیشتر از ساعتی در زمین نبوده است.
دستور به این صبوری گاهی در مقابل مخالفان است:
فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ.(ق،50/39)؛ بر آنچه می‌گویند صبور باش و به ستایش پروردگارت تسبیح گوی.
بعضی افراد گستاخ به صراحت پیامبر را دروغگو می‌شمردند ولی از آنجا که حفظ دین و اشاعة رسالت الهی صبر و تحمل را می‌طلبد قرآن می‌فرماید:
وَلَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِكَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا كُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا ...(انعام،6/34)
هرآینه تکذیب شدند رسولان قبل از تو اما صبر کردند بر آنچه به دروغ نسبت داده شدند و مورد آزار قرار گرفتند تا اینکه یاری ما به ایشان رسید.
لذا قرآن از زبان انبیاء نقل می‌کند:
وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ.(ابراهیم،14/12)
و چه برای ماست که بر خدا توکل نکنیم؟ در حالی که هدایت کرد ما را به راهمان و هرآینه صبر خواهیم کرد بر آنچه رنج داد به ما پس باید بر خدا توکل کنند توکل کنندگان.
لازمة پیمودن راه خدا تحمل سختی‌هاست و کسی می‌تواند صبر کند که تکیه گاهی داشته باشد.
خداوند در آیة فوق صبر در برابر آزار و اذیت امت را فرع بر وجوب توکل بر خدا قرار داده است و معنایش این است که: حال که واجب شد بر او توکل کنیم و حال که ما بر او ایمان داریم و حال که می‌بینیم او ما را به راه‌هایمان دلالت و رهبری فرموده است، جا دارد که در راه دعوت شما به سوی او در برابر آزار شما صبر کنیم تا او به آنچه که می‌خواهد حکم فرماید و هرچه می‌خواهد بکند بدون اینکه ما به حول و قوة خیالی خودمان اعتماد بکنیم.14
آنچه به انسان روحیه می‌دهد و تحمل مشکلات را آسان می‌کند در راه خدا بودن آنها است وفشارها مردان خدا را به تسلیم وادار نمی‌کند. انجام وظیفه و پایداری بر حق مهم است نه پیروزی ظاهری چنانکه خداوند در آیة 146 آل عمران می‌فرماید: وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ، و نفرموده وَاللَّهُ يُحِبُّ الفَاتِحينَ.
نتیجة صبر و استقامت و توکل در راه خدا و مهاجرت به سوی خدا خیر و نیکی و پاداش دنیوی و اخروی را به همراه دارد چنانکه صبر و هجرت و توکل پیامبر موجبات شکل‌گیری نهال اسلام در مدینه را به همراه داشت، در حالی که مخالفان حق، سلاحی جز بدگویی و افترا و سخریه و استهزاء و انواع فشارها و ستم‌ها را ندارند. پس سلاح مؤمنان باید پاکی و تقوا و سخن حق و نرمش و محبت باشد، و صبر زمینه ساز عفو و احسان نسبت به طرف مخالف می‌شود. احسانی که باعث تنبه و بیداری است:
وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ.(فصّلت، 41/34 و 35)
هرگز نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با نیکی دفع کن تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند.اما به این مرحله جز کسانی که دارای صبر و استقامتند نمی‌رسند و جز کسانی که بهرة عظیمی از ایمان و تقوا دارند به آن نائل نمی‌گردند.
در آیة فوق نیز صبر به معنای تحمل در برابر گفتار مخالفین است و عکس العملی که با گفتار نیکو باید به احسان تبدیل شود و طرف مقابل هم با مشاهدة این بزرگواری تحت تاثیر قرار گرفته ابراز صمیمت می‌کند و این راهی برای هدایت آنها است که در سایة صبر حاصل می‌شود.
رفتار نیکو با نااهلان و تحمل مخالفان، مخصوص کسانی است که خودسازی کرده باشند. ماضی بودن «صبروا» نشانة آن است که این افراد از قبل خودسازی کرده‌اند زیرا رسیدن به قلة صبر کار آسانی نیست.
وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا: انسان باید مدتها خودسازی کند تا بتواند بر خشم و غضب خود چیره شود و آن قدر سعة صدر و وسعت روحی پیدا کند که از آزار دشمن متأثر نشود و حس انتقامجویی را در خود سرکوب کرده و به مقام دفع سیئه به حسنه برسد. انتقام و مقابله به مثل در برخوردهای اخلاقی نشانة کم صبری است. اینجاست که ریشة همة ملکات و فضایل اخلاقی و پیشرفت‌های مادی و معنوی صبر است.
زیربنای انجام وظیفه بعد از تقوی، مقاومت و صبر است چنانکه در آیة 35 سورة حج خداوند می‌فرماید: وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ عَلَى مَا أَصَابَهُمْ.
اگر صبر با تقوی توأمان گردد، دشمن اگر هر لحظه هم بر مؤمنان بتازد خدا آنها را یاری خواهد کرد؛ چنانکه پیامبر و مؤمنین در نتیجة صبر خود در جنگ بدر از امداد غیبی و عنایت خاص الهی بهره‌مند شدند:
بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ.(آل عمران، 3/125) مراد از یاری پنج هزار فرشته، امکانات و نیروهای الهی است که در اثر استقامت و پایداری در تأیید مؤمنین قرار خواهد گرفت. چنانکه در آیة 65 سورة انفال می‌فرماید:
ای پیامبر مؤمنان را بر پیکار با کفار تشویق کن، اگر بیست نفر از شما پایدار باشند بر دویست نفر پیروز می‌شوند و اگر از شما صد نفر(مقاوم) باشند بر هزار نفر از کافران غلبه می‌یابند.
این آیه موازنة قوا را در عدد نفی می‌کند و به روحیة صبر و ایمان تکیه می‌کند زیرا جنگ‌های صدر اسلام، هرگز موازنة آمار بین مؤمنان و کفار نبوده است.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ.(انفال،8/65)
در آیات فراوانی از قرآن کریم از صبر به عنوان بهترین وسیلة دفاع و سپر مقاومت در برابر مصائب و شدائد جنگ و مداومت و استمرار آن تاکید شده، زیرا وسیله‌ای است که موجب پشتیبانی و همراهی الهی است و این امر چهار بار در قرآن تکرار شده است: إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ.
از طرفی در قرآن صبر و صلوة در بسیاری از آیات با یکدیگر پیوند خورده‌اند، خداپرستی و اقبال به پروردگار عاملی برای کسب انرژی حرکت به سوی اهداف الهی است اما از آنجا که تکبر و خودبینی‌ها مشکل اصلی حرکت و گام برداشتن به سوی حق است رسیدن به وجه پروردگار خویش مستلزم وقت گذاری و صبر است.
عبادت پروردگار نیز صبر لازم دارد لذا در این خصوص خداوند به پیامبر می‌فرماید: وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ.(مریم، 19/65)
«اصطبار» یکی از مشتقات کلمة صبر است و کنایه از مبالغه در صبر است. یعنی باید در برابر راحت طلبی نفس و نیز در انجام عبادات که نیازمند کار و حرکت و تلاش است استقامت کرد.حال آن که نفس آرامش و سکون را می‌طلبد. لذا باید شکیبایی زیاد باشد چنانکه می‌فرماید: وَأْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا. (طه،20/132)
خاندان خود را به نماز فرمان ده و خود نیز بر آن صبور باش.
امر به معروف نیز مداومت و پایداری لازم دارد خصوصاً امر نماز که ریشة همة معروف هاست.
لازمة دقت در نماز، مواظبت بر آن، زیاد خواندن، به وقت خواندن، با حضور قلب خواندن، اصطبار برصلوة است و از قسم صبر بر طاعت شمرده می‌شود و بدون این بردباری اقامة نماز به معنای واقعی امر دشواری خواهد بود.
وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ.(بقره،2/45)؛ از صبر و نماز استعانت بجویید. همانا نماز سنگین است مگر برای خاشعین.
مفهوم صبر بر طاعت از بعضی آیات دیگر نیز استنباط می‌شود نظیر آیة:
فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ. (انسان،76/24)
پس در تبلیغ و اجرای احکام پروردگارت بردبار باش و از میدان گریز نداشته باش و از مشکلات و موانع راه هراسی به خود راه مده و همچنان به پیش حرکت کن.
یکی از دستورات بردباری قرآن به پیامبر(ص) در هنگام دریافت وحی می‌باشد چنانکه می‌فرماید: ... وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ ...(طه، 20/114)
آیة فوق درس‌های آموزنده‌ای را به همراه دارد و آنچه از آن می‌توان دریافت کرد اینکه فراگیری هرچیز به تناسب خود آدابی دارد از جمله نهی عجله در دریافت وحی.
گاهی افرادی هنگام شنیدن سخن یک گوینده هنوز تمام نشده به تکرار و تکمیل آن می‌پردازند که این امر گاهی ریشه در کم صبری، گاهی غرور و اظهار وجود و گاهی عشق و علاقة زیاد به دریافت مطلب که انگیزة مقدسی است، دارد. ولی نفس عمل عجله کردن مشکلاتی دارد چون کارهای شتاب زده خالی از عیب نخواهد بود و پیامبر به دلیل برخورداری از مقام عصمت باید سرمشق همه باشد تا مردم بدانند وقتی برای دریافت وحی نباید شتابزدگی باشد تکلیف بقیة کارها روشن است.
البته نباید عجله را با سرعت اشتباه گرفت، سرعت آن است که برنامه تنظیم شده و تمام مسائل محاسبه شده باشد، ولی عجله آن است که برنامه پخته نباشد و نیاز به تأمل و بررسی دارد، بنابراین عجله امری نامطلوب و سرعت امری مطلوب می‌باشد.
با توجه به آیات قرآن، خداوند انبیاء را برای حفظ تعادل انگیزه‌های خویش درارتباط با انجام رسالت الهی به صبوری توصیه نموده است و در آیاتی به پیامبر(ص) تذکر می‌دهد که مبادا در مقابل مقاومتی که پیش می‌آید افراد را رها کنی و به سراغ اغنیاء بروی. قرآن این تذکر را با یک هشدار مطرح می‌کند:
وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا.(کهف،18/28)
به پیامبر خطاب می‌کند به همراه وجودهای مؤمنی که مخلص هستند و ارتباط محکمی با خدا دارند و دل به خدا سپرده‌اند و طالب ارزش‌های الهی هستند صبر کن و مبادا چشمت را از اینها برداری و به دیگران متوجه شوی؛ گویا قصد زینت دنیا می‌کنی(زیرا توجه به اغنیاء یک نوع قصد زینت دنیا است) مبادا به کسانی توجه کنی که ما دل آنها را از ذکر خود غافل کرده‌ایم در حالی که از هوای نفس خویش پیروی می‌کنند و کار آنها زیاده روی می‌باشد.
تعبیر «و اصبر نفسک» اشاره به این واقعیت است که پیامبر(ص) از ناحیة مخالفان و اشراف مشرک در فشار بود که مؤمنان فقیر را از خود دور کند، لذا به پیامبر دستور می‌دهد به خاطر زینت‌های دنیا دیده به مستکبران مینداز زیرا آنان از یاد خدا غافلند اما مؤمنان تهیدست قلبی مملو از عشق الهی دارند و طی دوران فقر و عدم اظهار عجز و بی‌چیزی در هنگام اضطرار و تنگدستی مؤمنان نیازمند صبر است تا مؤمنان به معصیت دچار نشوند. از طرفی استقامت بر طریق اسلام وسعت در رزق را در پی دارد چنانکه در قرآن می‌فرماید:
وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا.(جن،72/16)؛ و اینکه اگر بر راه رشد استقامت بورزند ما ایشان را آبی گوارا و زیاد می‌چشانیم.
مراد از طریقه، طریقة اسلام است و استقامت بر طریقه به معنای ملازمت و ثبات بر اعمال و اخلاقی است که ایمان به خدا و به آیات او اقتضای آن را دارد و «ماء غدق» به معنای آب بسیار است و بعید نیست از سیاق آنها استفاده شود که جملة لاسقیناهم ماء غدقا، مثلی باشد که بخواهد توسعه در رزق را برساند.15 به عبارتی مداومت و پایداری در دین و حاکمیت حق سبب راهیابی بیشتر و هدایت افزون‌تر و برخورداری از نعمت‌های بسیار مادی و معنوی است و انسان مؤمن در حوزة عملکرد شخصی و در حوزة فعالیت اجتماعی نیازمند صبر می‌باشد و بر مسلمانان فرض است در هنگام مواجهه با خطر جدی در حوزة سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و... و نیز در حوزة جهاد با نفس با استقامت سازمان یافته‌ای بر مبنای ایمان و تقوی به مبارزه برخیزند.
نتیجة کلام را قرآن به صورت مشخص و قاطع به مؤمنین دستور می‌دهد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.(آل عمران، 3/200) در آیة فوق صبر به دو صورت استعمال شده است یکی صبر فردی و یک طرفه «اصبروا» و دیگری صبر در مقابل دشمن «صابروا». صبر فردی در مصائب و سختی‌های یک طرفه مانند پایداری در علم و رسیدن به حقایق و واقعیات مربوط به اصول و فروع و تحمل پاسخگویی از ایرادات مخالفان، شکیبایی در ادای واجبات و مستحبات، صبر در خودداری از محرمات و منهیات، صبر بر شداید و سختی‌های دنیا مانند بسیاری فقر، قحطی و ترس و... می‌باشد.
اما صابروا از مصابره از باب مفاعله عبارت از تحمل سختی‌های دو جانبه میان خود و دیگران مانند تحمل اخلاق خانواده، همسایه، فامیل، ترک انتقام و اعراض از نادان، ایثار به غیر، عفو و گذشت، امر به معروف و نهی از منکر و تحمل مصائب جنگ و جهاد و شهادت می‌باشد.
و رابطوا یعنی انسان گذشته از تحمل سختی‌ها و صبر و استقامت، نیاز مبرم و فراوان به مراقبت دائم از دشمن درونی مانند نفس اماره و دشمنان خارجی دارد تا مبادا انسان را غافلگیر کرده بر وی بتازد. افراد انسانی باید پیوند و وحدت را در راه خدا و رسیدن به کمال قرار دهند نه در راه طاغوت و استعمارگران تا در نهایت بتوانند به حقایق دست یابند.
خداوندا این موهبت بزرگ و این عطیة آسمانی، یعنی صبر و شکیبایی و استقامت را به ما ارزانی دار، تا چراغ هدایتی که پیامبر(ص) پیش رویمان قرار داده‌، فروزان نگهداریم و در برابر مشکلات زانو نزنیم و امواج و طوفان‌ها را پشت سر گذاریم و این جز با لطف تو ممکن نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. راغب اصفهانی، مفردات و مادة «صبر».
2. امام محمد غزالی، کیمیای سعادت/ 614، انتشارات جاویدان.
3. کلینی، اصول کافی، 90/2، کتاب الایمان و الکفر، باب صبر،  ح 2.
4. فیض کاشانی، محجة البیضاء، 7/106.
5. اصول کافی، 2/91، کتاب الایمان و الکفر، باب صبر، ح 15.
6. صحیفة سجادیه، دعای 32.
7. مناقب ابن شهرآشوب، 1/145؛ بحارالانوار، 16/226.
8. مصباح الشریعه/154؛ بحارالانوار، 71/422.
9. درالمنثور، ذیل آیه.
10. مجمع البیان، 5/199.
11. مفردات راغب، مادة «قوم».
12. مصطفی دلشاد تهرانی، سیرة نبوی(منطق عملی)/174.
13. اعیان الشیعه، 1/223.
14. تفسیر المیزان، 12/45.
15. همان، 20/ ذیل تفسیر آیة فوق.

بردباری پیامبر (ص) در قرآن
25
| | |
| 0 رای

نظرات

  • نظرات ارسالی پس از تایید منتشر خواهد شد
  • پیام‌های حاوی توهین و تهمت منتشر نمی‌شود

آرشیو مطالب

Skip Navigation Links.

دسته بندی ها

Skip Navigation Links.